قرنطینه 800 روزه دویست کودک با درد / هتل بیمارستان نیاز این کودکان+ فیلم
سایر منابع:
سایر خبرها
اختلالات جسمی و روانپزشکی رابطه متقابل دارند
نکنید که درد دارید؛ ممکن است به شما کمک کند و همچنین توصیه دارم به روانپزشک مراجعه منظم به طور مثال یکبار در ماه داشته باشید و اگر علامت جدی داشتید به پزشک معالج خود مراجعه کرده و پیگیری کنید. دیوسالار در پاسخ به سوال دیگری مبنی براینکه کودک 4 ساله دارم که تک فزرند است و اصلاً با بچه های دیگر سازگاری ندارد و همیشه دعوا می کند و اسباب بازی خود را به بچه های دیگر نمی دهد، راهنمایی کنید ...
حاج قاسم اولین کسی بود که دست روی سر بچه هایم کشید
را صدا کردم و گفتم بیدار شید مهمان عزیزی داریم. یک نفر داره میاد خانه ما که مطمئنم شما هم خوشحال می شوید . وقتی فهمیدند حاج قاسم دارد می آید از خوشحالی پریدند حاضر شدند. در همین حین آیفون خانه به صدا در آمد. در را که باز کردم حاج قاسم با یک محافظی داخل شدند. سردار سراغ بچه ها را گرفت گفتم الان می رسند خدمتتان دارند آماده می شوند. بعد راهنمایی کردم بنشیند روی مبل. به محض ورودشان یاد ...
بیماران خاص با مصیبت کرونا چه می کنند؟
ینی که آگاهی خوبی دارند، برنامه هایی از طرف مراکز داده می شود تا آموزش و درمان به شکل حداقلی ادامه داشته باشد. آموزش یک روند طول عمر است اما با این همه آیا در خانه ماندن و مدتی محروم شدن از آموزش از طریق افراد متخصص پیامدها و عواقب جبران ناپذیری برای افراد مبتلا به اوتیسم و کم توانان ذهنی داشته باشد؟ اصولاً خانواده ها چقدر به تداوم این آموزش ها اهمیت می دهند؟ ...
روایت معلمی که چهار فرزندش را تقدیم انقلاب کرد
...، چرخ جلویی اش را ببینم. هیجان داشت. می رفتم یک طرفی می نشستم جلوی دوچرخه و دست هایم را می گرفتم به فرمان. چند وقتی کارمان همین بود. جایی که یک اتاق و هفت هشت تا پسر و دختر می شدند یک مدرسه، معلمش که پدر من باشد، قانونش را تعیین می کرد و بچه ها رخت و لباسِ پوشیدة خودشان را داشتند. توی خانه هم بهم خواندن یاد می داد. زمستان ها کتاب می گذاشت روی کرسی و باهام کار می کرد. کتاب جوهری زاده یک ...
وقتی مهربانی سایه می اندازد/ جهادگرانی در دل محلات پر معضل تهران
خبرگزاری فارس از تهران؛ محمد حسینی: اگر یک بار از محله های هرندی، تختی، شوش و دروازه غار عبور کرده باشیم حتماً نگاه ما به گوشه ای از درد و رنج مردم این محلات افتاده باشد و خیلی از ما دوست داشته باشیم برای پایان این معضلات و کمک به نیازمندان آن کاری کنیم و عده ای به سبب زندگی در این محله ها و مناطق یا نزدیکی آن ها و ترددی که داشتند بیشتر از ما موارد را از نزدیک لمس می کردند و در نهایت تیمی نزدیک ...
اس ام اس و متن روز کارگر ؛ جملات تبریک روز کارگر 11 اردیبهشت ماه
و این همه کار سَرَم زاده ی درد و عذاب و عاشق همسرم دِلی دریایی دارم و سفره ام باز ِ باز لَب ِ من در همه حال مشغوله راز و نیاز روز جهانی کار و کارگر مبارک باد منبع خبر : تاب ناز
گزارش| هیئت تعطیل نیست؛ جوانان هیئت تعزیه خوانی ده زیار اقدام به راه اندازی گروه جهادی کردند
گذشتن از کنار درد و رنج مردم در مکتب حاج قاسم نیست، هیئت مذهبی فقط برگزاری مراسم مذهبی و حسین حسین گفتن نیست. وی با بیان اینکه نخستین کاروان پیاده روی اربعین حاج قاسم توسط تعزیه خوانی حضرت ابوالفضل (ع) روستای ده زیار راه اندازی شد و ما آن روز پیاده مسیر حدود 60 کیلومتری تا مرقد مطهر حاج قاسم را پیاده طی کردیم ادامه داد: حاج قاسم با پشت میز نشینی و شعار حاج قاسم نشد، حاج قاسم همیشه در خط بود. انتهای پیام/511/ ع ...
پدری که دم افطار شرمنده به خانه رفت / ما حاشیه نشینان همیشه جزء فراموش شدگانیم
اذان می گویند، وقت افطار است من هم دست خالی ماندم امشب و شرمنده خانواده .... از او خدا حافظی کرده ام اما همچنان صدایش در گوشم می پیچد... برو جوانک وقت افطار است من هم دست خالی ماندم امشب و شرمنده خانواده این جمله پیرمرد همچنان در مغزم می پیچد. این روزها از این قشر در شهر کم نیستند، کاش اقدامات مردم و مسئولان برای کمک به نیازمندان ساماندهی شود و در همسایگی مان پدری شرمنده به خانه نرود . گفتگو از شهروند خبرنگار تنظیم: سیده صفورا موسویلر ...
هلیلان خسته از وعده ها/ این چشم های منتظر معجزه نمی خواهند+عکس
...، اما... در روستای پله کبود سفلی واقع در هلیلان از توابع شهرستان چرداول در استان ایلام دخترانی هستند که معجزه نمی خواهند بلکه توجه مسوولان را می خواهند آنان با چشمانی خسته و پر حسرت به جاده های خاکی هلیلان چشم دوخته اند تا شاید هم دردی از راه برسند و درد دلهایشان را درمان کند. نسمی جان شیری پیرزن 75 ساله ای است که زندگی با او سر ناسازگاری دارد و چشمانش یک روز هم بدون ...
جدال با ویروس کرونا در کوچه ها و خیابان ها
و مناسبت های ملی و دینی و سایر تعطیلات مفهومی ندارد. آنها با کمترین دستمزد ساعت های طولانی مشغول کارند و اگر یک روز سر کار نباشند، آسایش و سلامت شهر و ساکنانش به خطر می افتد. فرا رسیدن روز کارگر بهانه ای شد که ساعتی پای صحبت ها و درد دل چند تن از کارگران خدمات شهری بنشینیم. همان ها که در این روزهای سخت شیوع کرونا با پاکسازی ماسک ها و دستکش های آلوده به ویروس از کوچه ها و خیابان ها و ضدعفونی معابر ...
نفس های تنگ کانال!
که انگار چون ظهر بود و ناهار خورده بودند، بعد از انفجار و پاشیده شدن بدن ها و پاره شدن شکم های بچه های مظلوم و غریب آنجا، محتویات شکم ها به این طرف و آن طرف پاشیده شد! و حتی تصور این صحنه ها دلخراش است! درگیری خیلی سخت شده بود. حاج محمود هم نیروها را طوری سازماندهی کرد که از پشت انداخته بود و رفته بود پشت خاکریز حاجی ریاحی، از آنجا کل گردان و گردان سلمان و ... همه را تخلیه کرده بود. فق ...
سه گانه؛ حیات برهنه و موذن زاده با شجریان
، جلوه های زیبای دیگری هم داشت. یادش به خیر "اوس عباس بنا" که به وقت افطار، رادیو بزرگ ترانزیستوری اش را در هره پنجره خانه دو طبقه اش روشن می کرد تا صدای اذان، کوچه را درنوردد. آن روزها رادیو داشتن یک امتیاز مالی محسوب می شد و نشان از وضع اقتصادی خوب مالکش داشت. در تمامی کوچه ما فقط همین یک رادیو بود. خیلی بعدتر، ژاندارم سامانی هم یک تلویزیون خرید. بتول خانم زن دوم ژاندارم سامانی برای تماشای ...
آمپول اچ سی جی برای بارداری، بهترین زمان تزریق
دختر 21 ساله ای به نام سوسن/ طاقدیس به روایت رحماندوست یعنی کج کلاه خان !
ارتباط تهران و شیراز در عرصه نویسندگی شکل گرفت. بعد از مدتی به تهران آمد؛ چون قصد داشت نویسنده شود. گفتم: تهران چه می کنی؟ گفت: دیدم از راه دور و مکاتبه کاری صورت نمی گیرد به تهران آمدم. خانواده را رها کرده و اینجا هستم. گفتم: کجا ساکن هستی؟ گفت: هیچ جا! گفتم: تهران کسی را داری؟ گفت: هیچ کس! آن روز واقعا حس کردم خانم طاقدیس از شیراز مهاجرت کرده؛ آن هم با دست خالی و شاید بدون رضایت پدر و ...
وقتی کرونا، خدمه بیمارستان و بیمار بهبودیافته را همسایه می کند
به ما معرفی کرد. پدر ما مبتلا به کرونا شده و در بخش شما بستری است. پدر ما، تمام دار و ندار ماست. ما 2 تا بچه ایم که هر کاری لازم باشد برای پدرمان انجام می دهیم اما متاسفانه اجازه نمی دهند به عنوان همراه کنار پدرمان باشیم. می خواستیم اگر امکان داشته باشد شما..." تا آخر ماجرا را خواندم. من 4 سال در بخش آی سی یو کار می کردم و همه می دانند روی بیماری که تحویل می گیرم، خیلی حساس هستم. تعریف ...
حاج محسن طاهری: حق حاج یونس این نبود
استاد خودش خطاب می کرد . می گوید در این روزهای کرونازده، یاد بزرگمردهایی چون یونس حبیبی حال آدم را خوب می کند: سال ها از ناراحتی شیمیایی رنج برد. چند بار رفتم بیمارستان و دیدمش از نزدیک. به ظاهر حالا باید بگوییم راحت شد از این همه رنج، اما خب برای خانواده اش، همان کسی که روی تخت بیمارستان خوابیده بود و چیزی نمی گفت پدر و همسر بود. تکیه گاهی و سایه ای بسیار گرم. این مداح اهل بیت، برای ذکر ...
سوختم اما ساختم...
در این همه سال دست فروشی آزار میدهد فقر نیست بلکه جوانانی است که راه شهدا را اشتباه میروند؛ ما جوان و خون نداده ایم که جامعه با گیسو پریشان زشت شود. وی با بیان اینکه از دست دادن زیبایی و تواناییش عاملی بر فرارش از جامعه نیست تصریح میکند: از اینکه زیباییم را از دست داده ام ترسی ندارم؛ 3 بار به علت اینکه عیوب صورتم مانع تنفس و بیناییم میشد جراحی پلاستیک کرده ام؛ اما آنچه برای من مهم است ...
سفری به بمبئی مشهد!+ویدئو
دهد) با یک جوان اصفهانی و یک پیرمرد می خوابیم. داخل کمد چوبی که سقف خانه اصغرآقاست، یک عروسک بافتنی قرار دارد. انگار این عروسک تنها یادگاری دختر خردسالش و شاید همه داروندارش است. می گوید: 4 تا دختر دارم. دلم برای دیدنشان پر می زند، اما سراغشان نمی روم. این طوری بهتر است. حسن و مجید هم محل خوابشان را با دست نشان می دهند؛ آلونکی ساخته شده از چوب و سنگ و لحاف های کهنه و متعفن که خیس ...
قدم یازدهم سوسنِ دشت ادبیات کودک ونوجوان
...> برای نویسنده شدن از خانه فرار کردم حال پیش از پرداختن به هر مساله ای سفر کنیم به سال 1359؛ جایی که در روز های داغ شهریورماه آن ایام، سوسن طاقدیس داستانی با عنوان بابای من دزد بود را برای چاپ در کیهان بچه ها فرستاده بود. این داستان چنان به جان و دل اهالی آن روزهایی کیهان بچه ها مثل زنده یاد امیرحسین فردی ، جمال الدین اکرامی و قیصر همیشه آفتابی ادبیات مان ؛ زنده یاد قیصر امین پور نشست که ...
معنای صحیح زهد
. چطور؟ مدرکش را گرفت، ازدواج هم کرد و چه و چه... به چه قیمتی؟ یکی از مشکلاتی که من چند سالی است روی آن مکرر حرف زدم، اخیراً دیگر همه حرف می زنند ولی از قدیم در ذهن ما بود این درس هایی که بچه های ما می خوانند، خیلی هایش به درد نمی خورد. دیپلم گرفته، لیسانس گرفته ولی هیچ مهارتی ندارد. اشکانیان که بودند؟ رودخانه فلان چند متر است؟ من چه خاکی بر سرم کنم؟ پایتخت فلان کشور کجاست؟ من چه خاکی بر سرم کنم ...
جلوه های مهربانی در روزهای کرونایی/ کار خیر آرامش قلبی می دهد
منبر وی رفتم و امروز هم طلبه شدم و راهش را ادامه دادم. بخشش اجاره مستأجران برخی بازاریان هم از این قافله عقب نماندند و در روزهایی که کرونا گرد کسادی بر همه جا پاشیده به کمک مستأجرها شتافتند؛ حسن جورابچی عضو هیئت امنای بازار بزرگ قم می گوید: حدود 50 کارگر در این بازار کار می کردند که بازاریان در ماه پایانی سال آنان را تحت پوشش گرفتند و تا آنجا که من اطلاع دارم 30 نفر از صاحبان ...
فصل لالایی های سرزمین من
فاصله ای و از نزدیک با فرزندِ همیشه کودک و کوچکش، درد دل کند و از قصه ها و غصه ها و تلخی ها و شیرینی های ایام از دست رفته و خاطراتش با او سخن بگوید و... **** اکنون من در سلامت کامل جسمانی و بی هیچ نشانه ای از بیماری، در اتاق خانه ام نشسته و در خلوت خود برای مادرم اشک می ریزم؛ برای کسی که سحرگاه چند روز قبل و دور از من، به دلیل کهولت سن و پس از تحمل سال ها بیماری و درد، چشم های ...
بیوگرافی ژاله صامتی + عکس های این بازیگر و همسرش و اطلاعات زندگی شخصی و هنری
عروسک و اسباب بازی ام بود. (می خندد) داشتن یاس برایم تجربه ای هیجان انگیز بود که تا مدت ها وقتی او را تر و خشک می کردم و شیر می دادم با خود می گفتم یعنی این بچه منه؟ و باورم نمیشد که صاحب یک دختر کوچولو شده ام. خاطره شیرین من ژاله صامتی: یاس ساعت نه و نیم شب به دنیا آمد و خوب به یاد دارم همه خانم های آن بخش چون همان روز زایمان کرده بودند خواب که چه عرض کنم بیهوش بودند. (می خندد ...
الیود کیپچوگه؛ بهترین دونده ماراتن تاریخ
غبارآلودی که قابل مقایسه با وضعیت کنونی او نیستند. دویدن برای کیپچوگه مثل بسیاری از بچه های کنیایی بخشی از زندگی بود. آن ها اغلب بدون این که به چیزی فکر کنند، مسافت های طولانی را می دوند. او نیز روزانه از خانه تا مدرسه می دوید، سفری که یک بار هم در زمان ناهار تکرار می شد. کیپچوگه می گوید: “شما متوجه نمی شوید، اما باید بدوید به این دلیل که یک اجبار است. “ سال 2002 ...
گفت و گوی صمیمانه یک نماینده
، هرگز دیگر نتوانستم چنین حسی را تجربه کنم. هیچوقت آن زیارت عاشورا و دعاها برای ما در زندگی تکرار نشد، معنویات خاص خودش را داشت. این ویروس منحوس که همه به آن دشنام می دهند خیلی هم بد نبود و یک تلنگری هم به ما بود. غیرمنصفانه به آن نگاه نکنیم. کرونا باعث شد ببینیم چه نعماتی داشتیم و چقدر ناشکری می کردیم. به بچه های فامیل می گفتم سال گذشته مسافرت رفته بودیم و هرکسی غر می زد و ناراحتی می کرد و امسال ...