سایر خبرها
بازیگری که دزد شد ! / زن خائنم مرا از تهران فراری داد
کنم ولی از آن جایی که علاقه خاصی به تعمیر خودرو داشتم و به طور تجربی و استعداد ذاتی خودم گاهی خودروهای دوستانم را تعمیر می کردم، برای همین در یک تعمیرگاه بزرگ کاری یافتم و خیلی زود به یک تعمیرکار حرفه ای تبدیل شدم. در همین روزها خانواده ام تصمیم گرفتند مرا داماد کنند و من با دختری که مادرم انتخاب کرده بود ازدواج کردم. اگرچه همسرم را خیلی دوست داشتم و می خواستم تا ابد شریک زندگی و همراهم ...
استخدام زوج های جوان برای فروش طلای تقلبی
خرید و فروش طلا است و به صورت اینترنتی طلا خرید و فروش می کند و از من خواست همراه همسرم طلا های مستعملی که او در اختیارمان قرار می دهد، بفروشیم. او مرا استخدام کرد و من هم طلا های مستعمل او را می فروختم که بعد فهمیدم همه طلا ها تقلبی است و یاشار به غیر از من و همسرم تعداد زن و شوهر دیگری که دنبال کار بودند استخدام کرده و آن ها هم برای او طلای تقلبی می فروشند. پس از این او به من و همسرم ...
محل هزینه کرد 70 درصد "بودجه درمان ناباروری" توسط دولت مشخص نیست!
سال بنای ساختمانم. درآمدم بد نبوده ولی همش خرج دکترا شده. میگم خدایا من چه کار بدی کردم که اینجوری گیر کردم. ... شوهرم کار می کرد، خودم قالی بافی می کردم. همشو خرج این کار کردیم. همش راه دکتر رفته، دیگه خسته شدم. ... گاهی اوقات باید بیمارستان می رفتیم پول نداشتیم، مجبور بودم قرض بگیرم. من کلی پول سود بابت درمانم دادم، یه دفعه به هرکسی گفتم پول نداد، حتی پدرم، برادرم، همه گفتند زودتر می گفتی بهت ...
تشکر و قدردانی عامل بقای زندگی مشترک خانواده
...، گروه اجتماعی: برای زندگی مشترک، دشمن های وجود دارد که یکی از خطرناک ترین آنها سرزنش کردن است. زوج های هستند که به جای لذت بردن از زندگی به دنبال عیب های هم می گردند تا آنها را مانند پُتک بر سر هم بزنند. اما زوج های هم هستند که عیب های هم را می دانند اما به جای اینکه بر سر هم بزنند، بر سر آن عیب می زنند تا آن عیب و نقص را از بین ببرند. سرزنش زن یا شوهر نسبت به یکدیگر، خانواده ...
استقلالی بودنم و تعصب به رنگ آبی را در همین مدت کم نشان دادم
بهمن اعلام کرد تحت هیچ شرایطی به تو رضایت نامه نمی دهیم و مجبور شدم در این تیم به فوتبالم ادامه دهم. این اتفاق مرا خیلی ناراحت کرد و حتی می خواستم از فوتبال خداحافظی کنم، اما در نهایت با صحبت های خیلی از استقلالی ها به بهمن برگشتم و به خودم قول دادم سال بعد آبی پوش شوم که این اتفاق هم افتاد. شاید جالب باشد بدانید در همان فصلی که بهمن اجازه حضور در استقلال را نداد، در اولین بازی جام حذفی با آبی ...
چند اصل برای شیرین شدن زندگی خانوادگی
وگو میان زن و شوهر؛ البته گفت وگو کار دشواری است، قرآن، تعبیر عَنْ تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَ تَشَاوُرٍ را ذکر کرده است که تَشَاوُرٍ همان گفت وگوست. اصل دیگر درک و احترام به توانایی های یکدیگر است، زیرا توانمندی ها مختلف است، کسی خط و صدا و دیگری معماری و آشپزی خوبی دارد، توانمندی فقط فیش حقوق نیست، اینکه زن فیش حقوقی ندارد، چون در خانه کار کرده دلیل بر عدم توانمندی نیست. منطق ریاست خانواده ...
سمیرا شبانی؛ اولین و تنها خلبان زن بالگرد در ایران
آموزشی در توان مالی خانواده ما نبود و شرکت در این کلاس ها احتیاج به وضعیت مالی خوبی داشت، اما من ناامید نشدم و تصمیم گرفتم برای شروع به سراغ کار های مرتبط دیگری مانند فعالیت به عنوان کارمند یک شرکت هوافضا بروم. البته بعد از این که پدرم فوت کرد، دیگر روحیه لازم را نداشتم تا از مادرم دور باشم. به شهرکرد برگشتم و مدتی گذشت تا خبر دادند آموزش و پرورش برای شهرکرد نیرو می خواهد. آزمون دادم و سال ...
شیلا خداداد| جنجال عکسهای عاشقانه در آغوش همسرش + عکس و بیوگرافی
پلم گرفته بودم و منتظر نتیجه کنکور بودم، یک روز داشتم به داروخانه می رفتم تا برای مادرم دارو بگیرم که آنجا با مسعود کیمیایی کارگردان مواجه شدم درباره سینما صحبت کردیم و ایشان پیشنهاد بازی به من دادند بعد از بازی در فیلم اعتراض مسعود کیمیایی در سال 1378 به کلاس های بازیگری آقای علی ژکان رفتم که برای من در این زمینه خیلی زحمت کشیدند حضور او در سریال مسافری از هند در سا ...
درگیری مرگبار پس از افطار
تصور می کردند که همه چیز تمام شده و کسی متوجه ماجرا نشده است، چند روز بعد ماجرای این اتفاق و درگیری مرگبار 2برادر از سوی فردی ناشناس به پلیس مخابره شد. به این ترتیب، مأموران راهی محل جنایت شدند و برادر بزرگ تر را دستگیر کردند. او پس از انتقال به اداره آگاهی، گفت: آن شب تازه افطار کرده بودم که برادرم به خانه آمد و با توجه به رفتارش و بویی که می داد می فهمیدیم مشروبات الکلی مصرف کرده است. او می خواست ...
تقاضای وام مرد تهرانی برای اعدام قاتل برادر
. قتل داماد خانواده در ابتدای جلسه متهم گفت: من از کاری که کردم خیلی پشیمانم و عذاب وجدان دارم. من و شوهر خواهرم که راننده خودرو های سنگین بود یک پول مشترک داشتیم که آن را به فردی داده بودیم تا با آن پول کار کند و به ما سود بدهد. مدتی که گذشت متوجه شدم شوهر خواهرم سود بیشتری برای خودش برمی دارد و سهم مرا نمی دهد به همین خاطر به او اعتراض کردم که با هم درگیر شدیم و ...
کشاورز: خداحافظی از تیم ملی، سخت ترین تصمیم ورزشی ام بود
کردم و در این 13 سال با تمام توان در خدمت تیم ملی بودم و افتخار می کنم که توانستم گام کوچکی برای این رشته در ایران بردارم. همیشه از تیم ملی و سال های حضورم خاطرات شیرینی دارم و خداحافظی از تیم ملی سخت ترین کاری بود که در زندگی انجام دادم. بهترین خاطره شما از تیم ملی چیست؟ خاطره خوب زیاد دارم اما بهترین خاطره من پیروزی در مقابل برزیل در جام جهانی 2016 بود. همیشه به خودم می گفتم ...
شهیدی که آرزوی دیدار با رهبر معظم انقلاب اسلامی را داشت
یکی از روستا های بیرون ارومیه فرستادند. من هم قبول کردم و رفتم. یک سال به این روستا رفت وآمد داشتم. در کلاس های من خانم های زیادی بودند. یک روز بعد از یک سال یکی از کارآموزهایم تماس گرفتند و گفتند: ما می خواهیم برای برادرمان زن بگیریم و شما را انتخاب کردیم. کمی که با هم صحبت کردیم متوجه شدم برادرشان در یکی از روستا های پیرانشهر رئیس پاسگاه است و در بخش مبارزه با قاچاق کالا فعالیت دارد ...
اکبر میثاقیان: تازه می فهمم زندگی یعنی چه!
...، محصول گفت وگویی دوساعته با اوست که از هر دری گفته است، از روز های خانه نشینی کرونا تا خاطرات سال های جوانی و صدالبته ابومسلم. ظاهرا شما یکی از افرادی هستید که به قرنطینه خانگی خیلی اهمیت می دهید. درست است که 5 ماه است از منزل بیرون نیامده اید؟ راستش را بخواهید بعد از عمل جراحی که روی پای چپم داشتم، دوسه ماه در خانه بودم و خیلی اذیت شدم. این شد که تصمیم گرفتیم با همسرم به سفر ...
متن و حاشیه 40 ساله یک همکاری بین المللی/ مردم حق دارند شک کنند!
باید یادآور شوم که در این کنسرت آقای محمد سریر هم که در آن زمان کارمند سفارت ایران در اتریش بودند حضور داشتند. در هر حال چند روز بعد از دفتر آقای کارایان با من تماس گرفتند و به من اطلاع دادندکه مایسترو در ماشین شان ضبط من را گوش کرده اند و خیلی خوششان آمده و گفتند که من یک ماه دیگر برای ملاقات ایشان به استودیوی باواریا در مونیخ آلمان بروم. من در این زمان درست 30 ساله ام بود اما مانند یک بچه کوچولو ...
844/ شهید محمد کریم قرایی: فرزندان خود را با راه و یاد شهدا تربیت کنید
... عزیزانم من در جبهه آرپی جی زن هستم و به خاطر همین یکی از پرده های گوشم پاره شده است؛ در عملیاتی که اعزام شدیم با یاری خدا و صاحب وقت و زمان پیروز شدیم. همسرم برای من حلالیت بطلب؛ از شما می خواهم که فرزندانم را در راه ایمان به خدای یکتا راهنمائی کنی. آنها را به گونه ای تربیت کن که راه شهدا را که راه اولیا و انبیاء خداوند است ادامه دهند. همسرم اگر قسمتم شهادت بود مرا حلال کن و در ایمانت ثابت قدمت تر باش و زینب گونه رفتار کن. همگی شما را به خداوند یکتا که بهترین و بزرگترین حافظ است می سپارم. انتهای پیام/89001/ ...
قاری بین المللی کشور از تجربه زنده شدن پس از مرگ گفت / انعکاس صوت تلاوت قاری در برزخ
روی نوک پا راه می روند. پس از این صحنه، به بالاتر و به بیابانی بسیار وسیع با میلیون ها انسان با لباس سفید برده شدم و همه آدم ها در حال تماشای من بودند، و لحظه ای صدای تلاوت آیه 82 سوره اسراء وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْءَانِ مَا هُوَ شِفَآءٌ وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ آمد که صدای تلاوت خودم بود. بازگشت به دنیا همانطور که گوش می دادم، همان مرد هم در کنار تخت بنده ایستاده بود. ا ...
شفقتیان: فوتبال برای همه آب و نان داشت، برای من افسوس
عشق خود دست نکشیده اند. فوتبال برای همه نان و آب داشت ولی برای ما چیزی جز افسوس و آه نداشت. من پدر بزرگم ، نوه دارم، می خواهم وقتی می روم نوه ام را ببینم، خجالت نکشم که نمی توانم یک بستنی بخرم، الان فقط یک آرزو دارم. چه آرزویی؟ من همسرم را از دست دادم، چشمان همسرم به خاطر همین بی پولی نابینا شد و او با چشمان بسته همه چیز در دلش ماند به زیر خروارها خاک رفت، این فوتبال من را به ...
دیالوگی از فیلم نور زمستانی؛ ساخته اینگمار برگمان
حرف بزنم، بدون پرده پوشی. می دونی که همسرم چهار سال پیش مُرد. من عاشق او بودم. همسرم به انتهای راه رسیده بود. من از مرگ نمی ترسم، کوچک ترین دلیل برام وجود نداره که به زندگی ادامه بدم. من بعد از او باقی ماندم. نه به خاطر خودم، بلکه ماندم تا شاید به یک دردی بخورم. حرفم رو باور کن. من زمانی رویاهای بزرگی در سرداشتم. می خواستم مُهر خودم رو به دنیا بزنم. خُب، خودت تصوراتی رو که آدم ...
ماجرای کلاس گذاشتن دختر یک شهید برای سردار سلیمانی
نمی دانست من هنوز بی اطلاع هستم. با ناراحتی گفت: مهدی چی شد؟ اینطور بود که خبر شهادت را متوجه شدم. *تماس گرفتم صدایت را بشنوم آقا مهدی سه شنبه صبح در حالی به شهادت رسیده که آخرین بار شنبه همان هفته بعد از شش روز بی خبری با تماس گرفت و با هم صحبت کردیم. خیلی سراغ بچه ها را گرفت و گفت دلتنگ است. 50 روز از رفتنش می گذشت و ما هم دلتنگ بودیم. گفت: به سختی تلفن پیدا کردم که فقط ...
روایت همسر مؤسس دکتر سلام از مبارزه با کرونا؛ غربت سوگواری در شهر وحشت زده
مبتلا به کرونا چه تجربه ای پشت سر گذاشته است؟ ماجرا را از زمانی که حال همسرتان نامساعد شد تعریف کنید. ما حتی در روزهای اول نمی دانستیم که همسرم به کرونا مبتلا شده است. چون او جزو بیماران سری اول بود. روز 30 بهمن از محل کار خود با تب و لرز به خانه آمد و بعد از آن سه بار به مراکز درمانی مراجعه کرد. ولی هربار گفتند سرما خورده و مشکل خاصی ندارد. اگرچه با توجه به اخباری مبنی بر شیوع کرونا ...
زن جوان: پسر دوستم در اتاق خواب مادرش مچم را گرفت
برداشته است. شاکی ادامه داد: وقتی سرقت رخ داد و من متوجه نبودن طلاهایم شدم سعی کردم جلو پسرم از دزدی حرفی نزنم. چون حدس می زدم بچه دچار استرس شود و شب ها از ترس دزد نتواند راحت بخوابد. اما چند روز قبل با همسرم در حال صحبت بودم و پسرم سرگرم تماشای کارتون. به خیال اینکه حواسش نیست با شوهرم درخصوص سرقت طلاها صحبت کردم و اینکه سرمایه چندساله مان از دستمان رفت و برایم معما بود که ...
زنان کُرد، همواره پرچمدار نیکی ها بوده اند
دارید؟ بعد از دیپلم وارد دانشگاه شدم و در رشته ی ادبیات فارسی ادامه تحصیل دادم. در این دوران با شعرآشنا شدم و گه گاه شعری هم می سرودم تا اینکه به سرودن شعر هم علاقه مند شدم و چون در جلسات شعرخوانی و شبهای شعر، پای ثابت بودم و اشعار بسیاری سرودم که مورد توجه محافل شب شعر دانشگاه واقع شد که اینک مجموعه شعری هم از خودم دارم. بازگشت دوباره شما به صدا و سیما و در بحث حرفه ای تر چگونه ...
غسال رجایی و بهشتی بودم/ماجرای 31سال غسالی آقاصفر
مبلغی دهد که قبول نکردم. بعد از چند روز آقای غیوری نامه ای به دفتر ریاست بهشت زهرای تهران نوشت که در آن آمده بود، آقای صفر آزادی نژاد به دلیل ویژگی ها و دقت و سلامتی که دارد بهتر است به عنوان مسئول و ناظر غسالخانه فعالیت داشته باشد و من به مدت 13 سال مسئول شدم. سر در بهشت زهرا (س) نوشته بودند: موتوری ها خوش آمدید! آقاصفر درست در دورانی غسال بهشت زهرای تهران بود که شهدای زیادی ...
رقیه دانشور: باید با حفظ و عمل به قرآن، به انسانیت برسیم/ حفظ قرآن، وسیله رسیدن به هدف است
همین مناسبت در پایگاه خبری تحلیلی شیرازه بنا داریم هر روز با یکی از حافظان کلام وحی گفتگویی داشته باشیم، مصاحبه های مفصلی که در آن از هر دری صحبت به میان آمده است، از آرزوهای قرآنی حفاظ کل قرآن تا ... لطفاً خودتان را معرفی کنید. رقیه دانشور هستم. در سال 61 در استهبان متولد شدم و در سال 80 در دوره های حفظ یک ساله، موفق به حفظ کل قرآن شدم. در حال حاضر هم مدیر آموزش مرکز شبانه ...
از فقر تا مکنت؛ داستان زندگی سرمایه دار لرستانی مقیم تهران
را بغل می کرد و از رودخانه ی وسط شهر عبور می داد تا آسیبی نبینم. متفقین، اولِ پل خرم آباد (روبروی شهربانی آن زمان) ایستگاه بازرسی و دژبانی گذاشته بودند و من باید هر روز از آنجا رد می شدم. یادم می آید یک روز در حالی که حدود نیم کیلو از زردآلوها فروش نرفته بود و قصد گذر از بازرسی را داشتم، یکی از دژبانان که آمریکایی بود، محتویات سبد را که تماشا کرد، به طرف من آمد و با زبان خاصی گفت: بخشش ...
هشدار ! برچسب کرونایی را شیوع ندهیم
.... من از تنگی نفس بیزار بودم و فوبیای مرگ بر اثر خفگی دارم. روز بعد حالم بدتر و بدتر شد و گذشته از سرفه های خشک و حالت تهوع، تبم پایین نمی آمد. برادرم مرا به بیمارستان برد و بستری شدم. دو روز بیمارستان ماندم و بقیه دوران نقاهت را در خانه گذراندم. راستش محیط بخش عفونی و ترس از بیماری و انتقال آن به خانواده خواه یا ناخواه مرا نگران می کرد ولی دکترها می گفتند استرس و ترس مانع از بهبودی می شود ...
نسرین مقانلو و شباهتش به مادر + عکس
.... روز جهانی مادر بر تمام مادران جهان خصوصا مادران ایرانی مبارک. و روح همه مادران آسمانی شاد و یادشان گرامی . بیوگرافی نسرین مقانلو نسرین مقانلو متولد یکم تیرماه سال 1347 در تهران است. او فعالیت بازیگری خود را با فیلم امید در سینما آغاز کرد و با بازی در فیلم همسر بیشتر مورد توجه قرار گرفت. او پس از بازی در فیلم نابخشوده چند سالی را خارج از کشور گذراند. وی سپس به ایران بازگشت ...
5 دلیل طلاق های زود هنگام امروزی؟!
در منزل ما این موضوع مطرح نشود. این فشار ها زیاد شده بود و همزمان نیز اتفاقاتی مثل با خبر شدن همه فامیل و اطرافیان رخ داد و به نوعی، من در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته بودم. بعد از عقد، فقط یک ماه توانستیم برای هم نسبتا خوب باشیم و از آن به بعد هر چه خانواده ها تلاش می کردند که ما بیشتر با هم باشیم برعکس بیشتر از هم فاصله می گرفتیم. الان بعد از شش ماه به این نتیجه رسیده ام که دنیای همسرم کاملا با ...
دردسرهای روبوسی علیرضا افتخاری با آقای رئیس جمهور
بزند و هر شب ضبط می کردند. به من گفتند با من بیا و من رفتم. آنجا گفتند کسی هست آواز بخواند و آقای کیان نژاد مرا معرفی کردند. در خانواده ما تعصب داشتند و پدر ما می گفت می خواهی مطرب بشودی! غزل را گرفتم و خواندم؛ بعد با اتوبوس از تهران به اصفهان رفتم و به من گفتند آواز شما پخش شد و به قولی حائز اهمیت بود و کار را شروع کردم. وی درباره ازدواجش گفت: من 55/5/5 ازدواج کردم، من می خواستم بروم ...