اظهارات عجیب دوست پسر رومینا اشرفی: قبلا هم یک دختر فراری داده بودم
سایر منابع:
سایر خبرها
گفتگو با پدر رومینا درباره قتل دخترش
خواب آور ریخته بود و از خانه رفته بود. تا ساعت هشت صبح گیج بودم که برادرم آمد و گفت آن پسر (بهمن خاوری) در اینستاگرام گفته است که ساعت 12 شب با رومینا فرار کرده اند. بعد از آن چه کردید؟ قبل از ظهر به پاسگاه رفتم و در زمینه آدم ربایی شکایت کردم. دوباره بعد از ظهر برای پیگیری به پاسگاه رفتم، با آن پسر (بهمن خاوری) تماس گرفتم و گفتم دخترم را به تو می دهم؛ مقدمات کار را فراهم کن ...
پدر رومینا: پشیمانم
.... خواهر من حدود 16 سال پیش با یک اهل سنت ازدواج کرده و اصلا مشکلی با این موضوع نداریم و آنها خوشبخت هم هستند. بهمن به رومینا گفته بود: اگر با من نیایی آبرویت را می برم و پدر و مادرت را می کشم. این موضوع را رومینا به همسرم گفته بود. این مرد می گوید از کاری که کرده پشیمان است: بهمن دخترم را فریب داد. با آبروی خانواده ما بازی کرد. آدمی که شرف و غیرت داشته باشد، این کار را نمی کند. با این حال مقصر اصلی خودم هستم، چون من قتل را انجام دادم. الان فقط نگران فرزندم امیر و همسرم هستم. اگر زمان به عقب برمی گشت این کار را نمی کردم. من رومینا را دوست داشتم، ولی عصبی شدم و الان زمان، قابل بازگشت نیست. ...
عصبی شدم و الان زمان قابل بازگشت نیست
رومینا در چای مواد خواب آور ریخته بود و از خانه رفته بود. تا ساعت هشت صبح گیج بودم که برادرم آمد و گفت آن پسر (بهمن خاوری) در اینستاگرام گفته است که ساعت 12 شب با رومینا فرار کرده اند. _ بعد از آن چه کردید؟ پدر رومینا: قبل از ظهر به پاسگاه رفتم و در زمینه آدم ربایی شکایت کردم. دوباره بعد از ظهر برای پیگیری به پاسگاه رفتم، با آن پسر (بهمن خاوری) تماس گرفتم و گفتم دخترم را به تو می دهم ...
در سوگ جان هایی که کرونا گرفت...
برابر بیماری ناشناخته قد برافراشتند و در این مسیر عاشقانه جان باختند. در یک روز مادر و پدرم را از دست دادم شهید احمد داستانی ،40 سال در بیمارستان بقیه الله در بخش اورژانس خدمت کرد. پرستار بود، بازنشسته شده بود، با 55 سال سن. کرونا که آمد، به گفته پسرش احساس وظیفه کرد و سر کار حاضر شد. اصرار خانواده هم بی فایده بود، هرچقدر گفتند "پدر نرو"، اما گوشش بدهکار نبود. پسر ...
روایتی از تنها شهید خوزستانی در انتفاضه فلسطین +عکس
به من گفت مادرم را اول به خدا می سپارم سپس به شما پنج خواهر ماهی یک نفر از شما، از او نگهداری کنید تا که اگر برگشتم خودم برای شما جبران می کنم و اگر شهید شدم خداوند از شما نگهداری خواهد کرد. طبق روایت دوستان و همرزمان شهید اثنی عشری او معتقد بود که در راه آزادی قدس، باید برای کمک به مردم مظلوم و زجر کشیده فلسطین تلاش نماییم و به گفته امام خمینی بت شکن، برای به اهتزاز درآوردن بیرق اسلام ...
ازدواج معصومه در 16 سالگی با پسر افغان ! / عاقبت کودک همسری!
و مدرسه را ندیدم. آن زمان پدرم مرا پای سفره عقد جوان افغانستانی نشاند که به طور غیرمجاز در ایران زندگی می کرد من هم که به خاطر آداب و رسوم محلی و احترام به پدر و مادر نمی توانستم با این ازدواج مخالفت کنم لباس عروسی را پوشیدم و با جمعه ازدواج کردم اگرچه به خاطر بیکاری شوهرم روزگار سختی را می گذراندم اما طوری تربیت نشده بودم که به شرایط موجود اعتراض کنم یا گلایه ای از پدر و مادرم داشته باشم. ...
مهری و مازیار: پیامک دردسر ساز خانم منشی
محکم و قوی انکار می کرد و می گفت: تو توهم زدی مهری. کدوم پیام عاشقانه؟ چه می دونم از چی حرف می زنی؟ شاید یکی خواسته شوخی کنه! سارا کیه این وسط؟ مهری عصبانی شد و گوشی مازیار را برداشت. هر چه گشت، پیام را پیدا نکرد و گفت: من خودم با چشمم دیدم، مگه دیوونه ام از خودم حرف بزنم؟ خلاصه مازیار و مهری هر چه بحث کردند و سرو صدا کردند نتیجه ای نداشت. اصلا قرار نبود نتیجه ای بگیرند. چون ...
نجات یک امت در رهبری و ولایت فقیه است
دانم که با آن همه خدمتی که به من نمودند در قبال خدمتی ندیدید و برای شما در این دنیا کاری نکرده و شرمنده ام و إن شاءالله که از این فرزندت راضی و خشنود و در نزد پروردگار عزیز هستید. اما می خواهم که بیش از این مرا حلال کرده و رضایت داشته باشید تا این که بهتر بتوانم وظیفه خودم را در راه رضای خدا انجام دهم و با این که فرزندان تان را که سال ها برایش زحمت کشیده بودید و پرورش دادید تا در راه ...
خانواده ای که کلاً در کار فراری دادن دیگران هستند!
که به وضعیت خانوادگی بهمن خاوری و همچنین شخصیت خاص او پرداخته شده است حاوی نکات جدید و جالبی در این پرونده قتل ناموسی است. در مورد فراری دادن رومینا توضیح بده. یک شب که می خواستم او (رومینا) را فراری دهم، نتوانست فرار کند به همین دلیل قرار شد تا فردای آن روز فرار کنیم. پس از اینکه خانواده او (رومینا) خوابیدند، سر کوچه آنها ایستادم تا وسایل شخصی اش را جمع کند. در ابتدا او را به ...
اولین اظهارات پدر رومینا
صبح برادرم آمد و گفت: آن پسر (بهمن خاوری) در اینستاگرام گفته است که ساعت 12 شب با رومینا فرار کرده اند. پدر رومینا درباره مخالفتش با بهمن خاوری هم گفت: از بهمن حرکاتی دیده بودم که تا به حال از کسی ندیده بودم. می دانستم با افرادی بدنام در ارتباط بوده است. دختری را می شناسم که قبل از ازدواج با او ارتباط داشت. او درباره علت قتل گفت: چون رومینا با یک آدم فرار کرده بود از این موضوع آن موقع گذشتم، ولی بدترین اقدام این بود که آن عکس ها را در اینستاگ ...
4 دختر فراری در خانواده پسری که با رومینا فرار کرده بود!
بهمن خاوری: یکی از خواهرانم فرار کرده برادرم با دختری فرار کرده و الان یک بچه دارد پدرم هم مادرم را فراری داده بود خودم چند سال قبل هم یک دختر دیگر را فراری داده بودم http://shahrkhan.ir/28318
مصائب ما سبزه های بی نمک
، فهمیدم قضیه از چه قرار است. دردسرها از حمام زایمان شروع شد. مادربزرگم همان روزهای اول وقتی می خواست من را بشوید، اول حسابی گذاشت توی لگن شکسته قرمز تا خیس بخورم. بعید نیست دور از چشم دخترش کمی هم وایتکس به تشت اضافه کرده باشد تا روند شست وشو سریع تر شود. من دختر پنجم خانواده بودم و اگر توی آب و وایتکس خفه می شدم خیلی طوری نبود. متأسفانه آزمایش های اولیه با شکست مواجه شد و نتوانستند من را ...
باشد که با خون ما این درخت تناور اسلام آبیاری شود
.... مادر عزیز اگر من شهید شدم و جنازه مرا آوردند مبادا ناراحت بشوی و گریه کنی چون روح من راضی به گریه تو نیست، بلکه شاد بآَشی و به پدرم و خواهر و برادران دلداری بده و با سرافرازی به مردم بگو پسر من در راه خدا و قرآن مجید شهید شد و من افتخار می کنم که مادر یک شهید شدم. آری، مادر باشد که با خون ما این درخت تناور اسلام آبیاری شود و ساقه هایش تمام جهان را به زیر خود در بیاورد ...
کلاهبرداری، اخاذی و سرقت اشکان و دیگران
گرفتم و دیگر سرکار نرفتم. از همسرم هم جدا شدم. او بود که درخواست طلاق داد. ولی درواقع من از او جدا شدم. وقتی در کار خلاف افتادم، دیگر به خانه نرفتم. هیچ کس از جایم خبر نداشت. تا اینکه او رفت و درخواست طلاق داد. اصلا روی اینکه در چشمانش نگاه کنم، نداشتم. یک ماه پیش جدا شدیم. ولی خیلی پشیمانم. من عاشق همسرم بودم. وسوسه دوستانم باعث شد پول 13 نفر را به جیب بزنم. البته هنوز رنگ پول ها را هم ندیده ام ...
زیباکلام: خود خاتمی هم در انتخابات شانسی ندارد / با نفوذی ها حتی در لباس روحانیت باید برخورد کرد / ...
غ با توجه به فرصت بسیار کمی که وجود دارد، مشکل بزرگی است. بهمن خاوری: قبل از رومینا هم یک دختر را فراری داده بودم ادعا های بهمن خاوری و همچنین نقش او در فرار رومینا سبب شد تا پس از بازداشت به سراغ او برویم و روایت بهمن را در مورد قتل رومینا بشنویم. او می گوید: به خاطر فراری دادن رومینا پشیمان نیستم. من خودم را مقصر نمی دانم. وی در گفتگو با شرق همچنین درباره وضعیت خانوادگی خو ...
اولین اظهارات پدر رومینا اشرفی عامل جنایت تالش / بهمن خاوری به رومینا گفته بود اگر با من نیایی، آبرویت ...
با رومینا فرار کرده اند. بعد از آن چه کردید؟ پدر رومینا: قبل از ظهر به پاسگاه رفتم و در زمینه آدم ربایی شکایت کردم. دوباره بعد از ظهر برای پیگیری به پاسگاه رفتم، با آن پسر (بهمن خاوری) تماس گرفتم و گفتم دخترم را به تو می دهم؛ مقدمات کار را فراهم کن. آدرس خانه خواهرش را داد. به آنجا رفتم و دخترم را که دیدم تپش قلب داشتم؛ به اتاقی رفتیم و از او پرسیدم چند سال است با این پسر ...
بهمن خاوری: قبل از رومینا هم یک دختر را فراری داده بودم / پشیمان نیستم؛ من خودم را مقصر نمی دانم / یکی ...
به پدر رومینا بگوید من دخترش را می خواهم، اما پدرش او را به من نداد و گفت دخترم را به تو نمی دهم. در مورد فراری دادن رومینا توضیح بده. یک شب که می خواستم او (رومینا) را فراری دهم، نتوانست فرار کند به همین دلیل قرار شد تا فردای آن روز فرار کنیم. پس از اینکه خانواده او (رومینا) خوابیدند، سر کوچه آنها ایستادم تا وسایل شخصی اش را جمع کند. در ابتدا او را به خانه پدرم بردم و خواهر و مادرم او ...
اولین تصاویر از پدر رومینا اشرفی در زندان
پدر رومینا اشرفی گفت: من نمی خواستم رومینا را تحت فشار بگذارم و می خواستم او آزاد باشد؛ من با حجابش مشکلی نداشتم اصراری نداشتم لباس خاصی بپوشد. هر لباسی می گفت دوست دارم همان را برایش می خریدم من رومینا را دوست داشتم، ولی عصبی شدم و الان زمان قابل بازگشت نیست. گفتگو با بهمن خاوری : قبل از رومینا دختر دیگری را فراری داده بودم/ پدرم نیز مادرم را فراری داده بود! ...
لایو خبر - 21 خرداد 99
آن ها مختومه شده / از آن 8.4 میلیارد تومان، چهار و دویست را برگرداندم؛ مشایخ این پول را داد که با هم ساخت و ساز کنیم / 20 سال به قوه قضائیه خدمت صادقانه کردم 1399/03/21 - 11:46 قاضی بابایی از متهم اکبر اتباعی طبری خواست در جایگاه قرار گیرد و بعد از تفهیم اتهام به وی از او خواست ابتدا دفاعیات خود را در باب زمینهای کلاک ارائه دهد. متهم طبری گفت: علی رغم تلاش یک ساله نتوانستند کوچک ...
بهمن مفید؛ ساغر شکسته
ورودش به ایران یک خانواده شدیم و چه دو سال خاطر انگیزی به جا ماند، دوسال حتی نگذاشتم برای یکبار با تاکسی و آژانس نزد خانواداش برود، چون می دانستم بهمن نه گفتن را بلد نیست و همین روحیه اش باعث تخریب شخصیت ساده و باورپذیرش خواهد شد. بیست سال پیش کجا، امروز کجا؟! بهمن جان، دوست و برادر عزیزم اگر اداره تئاتر اجازه می داد نمایش گربه و کالسکه چی را به صحنه ببریم... بهمن گرامی! ایکاش ...
روایتی دخترانه از خشونت های پنهان خانگی
، بیایی کشتت. یکی از دخترها می گوید: همینجوری می کشند دیگر. بقیه تأییدش می کنند. حالا اگر نکشند هم یک کاری می کنند که طرف فراری شود. این را یکی دیگر از دخترها می گوید و ادامه می دهد: ما یک همسایه داشتیم که همیشه صدای جیغ و دادشان می آمد. دختره را آنقدر پدر و برادرش کتک زدند که آخر از خانه فرار کرد. اصلاً نمی دانم چه بلایی سرش آمد چون خانه شان را عوض کردند. یک بار مادر من به مادرش ...
سه تار دلش
وسایل به بچه ها می دادیم. از بلندگو اعلام کردند: بچه ها بیایید مهمات تحویل بگیرید؛ همه بچه ها برای گرفتن کیف های شخصی و وسائل هجوم آوردند و حسابی شلوغ شد. اون زمان معاون دسته بودم و طبق معمول بچه ها را دعوت به سکوت و آرامش کردم و سخت مشغول نظم و ترتیب دادن آنها بودم که سیدمحسن آمد کنارم و گفت: حسین بیا برویم زیردرخت دعای جوشن کبیر بخوانیم. بهش گفتم: داداش این دعا صدبنده ...
بنفشه جیغ می کشد ؛ همایون حسینیان تهرانی؛ کتاب نیستان مرگ بارترین بارش برف جهان
...، از روز پنجشنبه چهاردهم تا روز چهارشنبه بیستم بهمن ماه سال هزار و سیصد و پنجاه خورشیدی، برابر با سوم تا نهم فوریه سال هزار و نهصد و هفتاد و دو میلادی، به مدت هفت شبانه روز، برفی بی سابقه در ایران بارید که کشورمان را در جایگاه نخست آمار مرگ ومیر و ویرانی تاریخ قرار داد. بارشی که سرتاسر این خاک را پوشاند و ده ها ده و روستا را نابود کرد، خانه های بی شماری را ویران ساخت و ده ها هزار درخت را شکست. بر ...
4 ماه و 2 روز عاشقی به روایت همسر شهید حسین هریری/ قمر فاطمیون
رو ندارم. اگر می رم، فقط به خاطر هدفمه؛ همون هدفی که شب اول بهت گفتم. یادته که چی گفتم؟ برمی گردم؛ یا با پای خودم یا روی دست مردم روایت لحظه وداع را زهرا خانم با بغضی در صدا، آرام تر از قبل تعریف می کند. آرام می گوید تا با نفس گرفتن میان جملات، بغضش نشکند: صبح اعزام حالم اصلا خوب نبود. انگار قسمتی از وجودم قرار بود از من جدا شود. حسین وقتی آمد، از من خواست با یک برگه تا جلوی پله ها بروم ...
پای سخنان معلم قرآن/مفسر قرآنی که پای عهدش با خدا ماند
متعال خواستاریم . شرح حال استاد از زبان خودش : در سال 1315 در روستای دهبُکر مهاباد متولد شده ام. شاید من چهار ساله بوده ام خانواده ی ما به شهرستان مهاباد بار سفر بربست و در آنجا رحل اقامت گزید . به خاطر دارم سن و سالی از من گذشته بود هنوز مرا به مدرسه نفرستاده بودند. به هر حال در سال 1330 در مدرسه سعادت نام نویسی انجام پذیرفت و در کلاس تهیه آن زمان که تقریباً پیش مدرسه (آمادگی ...
اگر کسی به شما ظلمی کرده او را ببخشید که مورد قبول خدا است
برای ما چون پدرم به خرج خانه نمی رسید و شما هم به خاطر کمک به او کارهای فراوان می کردی. یادم هست که بعضی از شب ها تا ساعت های زیادی شما به خاطر کار کردن و من هم به خاطر کمک به شما بیدار می نشسته و صبح زود هم از خواب بیدار می شدیم و دوباره به کار ادامه می دادیم و یادم هست که با یک دست کتاب و با دست دیگر دسته دستگاه ابریشم کشی را داشتم و بارها شاهد بودم که شما بغل دیگ بزرگ آب جوش خورده که مشغول کار ...