سایر منابع:
سایر خبرها
اجیر کردن مرد ایدزی برای قتل مشاور املاک
دخالت مردم درنهایت دو مرد خشن پای پیاده فرار کردند. دقایقی بعد با حضور مأموران، صاحب خودرو در تحقیقات گفت: من بنگاه مشاور املاک دارم و در کار ساخت و ساز نیز هستم. وضع مالی خوبی دارم و به دنبال شریکی بودم تا بتوانم با او کار کنم. مدتی قبل در فضای مجازی با ساسان آشنا شدم. روز حادثه قراربود با او به دیدن یک ملک برویم. به محل قرار که رسیدم داخل خودروام منتظر او بودم که ناگهان ساسان به همراه مرد ...
بضاعت مالی طلاب نسبت به قبل خیلی کمتر شده است
هستند؟ بله. در قم متولد شدید؟ نه، در تهران متولد شدم. *در چطور خانواده ای بودید؟ پدر چه کاره بودند؟ در خانواده کاملاً مذهبی متولد شدم. پدر من 4 کلاس سواد داشت. *روحانی بودند؟ نخیر. کاسب بودند. *اخوان پرعلم و اهل علم و کتابی دارید. همه تحصیل کرده بودند. پدر ما سه تا برادر بزرگتر من را برای تحصیل به کالیفرنیا فرستاد و در ...
درباره جلال ستاری
باره نداشتم. به آن جا رفتم و صحنه وسیعی از فرهنگ و ادب پیش رویم گشوده شد. به سوییس رفتم. جزو محصلین اعزامی بودم که برای رشته تعلیم و تربیت اعزام می شدند و جمعی را هم برای فراگیری طب اعزام کردند؛ از آن جایی که دیپلم ادبی داشتم، برای گرایش تعلیم و تربیت اعزام شدم. این مقوله، مرا با دنیایی از فرهنگ آشنا کرد. این پهنه وسیع به خاطرم خطور هم نمی کرد. نمی دانم در آن سال های بعد از جنگ هر جناحی می خواست ...
محمود کلهری: کودک نیالایی گفت شهردار شوم برای نوه ات دوچرخه می خرم
به تیر دروازه خورد که باعث شد حسن آقا حبیبی، آقای تیموریان را برای آزاد گذاشتن من مؤاخذه کند. دومین بار که برای شوت خیز برداشتم همه وزنم را روی پای تکیه گاه گذاشته بودم که با تکل روی پای من آمد و نازک نی و درشت نی پایم شکست. آن موقع من تا 40 نفر تیم امید بالا رفتم و توسط یورگن گده به تیم دعوت شده بودم، اما پروسه درمانم یک سال طول کشید و بعد از آن دیگر نتوانستم فوتبال را ادامه دهم. الان که دیگر از سرژیک ناراحت نیستید؟ نه. سال ها از آن ماجرا می گذرد. اتفاقاً از شنیدن خبر تصادف شدید آقای تیموریان خیلی ناراحت شدم و اگر ملاقات آزاد بود به عیادت ایشان می رفتم. ...
بازخوانی یک پرونده تروریستی
این مدت وضعیت پایتان چطور بود؟ در خانه سید که خواستم پایم را بدوزم؛ چون خیلی درد داشت، نتوانستم. درخواست بتادین کردم و گفت بتادین و باند دارم. پایم را بستم. بعضی جا ها از پایم خون می ریخت؛ ولی در مجموع مرتب پانسمان عوض می کردم. در هرات تقریبا پایم عفونی شده بود. در همه این مدت نتوانستید با ایران ارتباط بگیرید؟ روز اول سید دنبال مخابرات رفت و گفت همه جا بسته است. بعد احساس ...
فروش فوری جک S5 در بازار خودرو با خودرو45
بهترین ها برای مسافرت و داشتن اوقات خوش در جاده محسوب می شود. حال اگر در جاده های مه آلود قرار بگیرید، چراغ های مه شکن جلو برای حرکت شما کار را راحت می کند و چراغ های عقب LEDجک اس 5 با عملکرد به موقع نور استاندارد به خوبی ماشین های پشت سر را به خوبی هدایت می کنند. از وجوه بروز بودن این اتومبیل وجود چراغ های راهنمای مختلف آن مانند چراغ راهنماهایی که روی آینه های بغل این ماشین تعبیه شده است. شاید بارها ...
لزوم همبستگی جهانی برای فرار از بیماری نوظهور کرونا
منزل بیرون نمی آمدم و تقریبا خانه نشین بودم و خیلی احتیاط کردم. در این ماه ها تنها یک بار به خواهش دوستی برای سخنرانی در یک مراسم از خانه بیرون رفتم که در آن جلسه هم با محوریت کرونا حرف زدم و یکی دو نفر هم برای دیدنم به خانه آمدند، لذا نمی دانم چه کسی ناقل بوده و چگونه مبتلا شده ام. نویسنده کتاب یادداشت های بدون تاریخ ادامه داد: از 6 تیرماه دچار تب های شدید شدم که ادامه دار بود و درجه ...
مروری بر زندگی نامه شهید سرباز رجبعلی حسینی
از خواب بیدار شدم گفتم که فرزندم شهید شده و سه روز بعد از آن فرزندم را آوردند. یکی از افتخارات من این بود که در هنگام خاکسپاری فرزندم اصلاً گریه نکردم و حتی شیرینی داشتم می دادم که حاج ابوالقاسم نگاه بهم می کرد و گریه می کرد و من پیش خودم می گفتم که من فرزندم را داماد کرده ام و نباید گریه کنم و چرا این ها دارند گریه می کنند؟ هنگامی که می خواست برود تا دم درب رفت و دوباره برگشت ...
اندر وصایای طاووس در قفس
درست سال پیش همین روزها بود که نخستین یادداشتم را با عنوان جهان تازه من نوشتم. آن روز برایم خبرنگاری عرصه نوظهورتری بود که جانم را سراسر شوق می کرد، گمانم سرم گرم تر بود سودایی شده بودم پیش خودم خدارا می خواندم که الله اکبر، به موضع گرانمایه ای نشسته ام که از آنجا قراراست جهان را زیروزبر کنم شهر را به تعالی برسانم؛ می خواستم زبان گویای دغدغه مندی ها و ید قدرتمند جنگیدن باناراستی ها باشم ...
بیانی: مجیدی به مرز پختگی رسیده است
...> اما این روزها بحث تغییر مربی در فصل آینده شنیده می شود؟ نمی دانم چرا هر سال به دنبال تغییر مربی هستیم الان که شرایط تیم خوب است و توانسته به رده دوم جدول هم برسد الان باید همه کار بکنند تا تمرکز فرهاد حفظ شود و او بتواند در همین چند بازی که باقی مانده بهترین نتایج را کسب کند بعد از آن باید در خصوص تیم و شرایطش تصمیم گیری کرد. به نظرتان استقلال می تواند در جام حذفی قهرمان ...
در جست وجوی آن فانوس دریایی
عیسی محمدی_روزنامه نگار سال ها پیش بود که شیفته یکی از شخصیت های بزرگ شده بودم. به واسطه علاقه ای که به هنرهای رزمی و فلسفه آنها و شخصیت آرام و خاص استادان واقعی این رشته ها داشتم، این شیفتگی پیش آمده بود. هرچیزی که درباره این شخصیت به دستم می رسید، با ولع تمام می خواندم؛ و نه، نمی خواندم، که می نوشیدم. و مدام این شخصیت، برای من بزرگ تر و عظیم تر و خاص تر می شد؛ تا اینکه یک بار که ...
توفان های خورشیدی
جفت چشم بینا هم گاهی بهتره اول دنبال چیزهات روی زمین نگردی. تازه متوجه شدم درست بالای لامپ، وسط سقف سالن هستم. یک آستین فراکم را که بیرون آورده بودم، آویزان شده بود. سعی کردم آستین را در هوا بگیرم. - بعضی اوقات هم باید به تار بودن چشمات اعتماد کنی به جای شفافیت. جا به جا شدم و یک دفعه سر جایم ایستادم. آستین به جایی گیرکرده بود. نگاهش کردم. گیرکرده بود به سیم روی سقف. سیم شل و ...
روزنامه نگاری، عرصه خدمت به عشق
روزنامه قدس به یکی از خاطرات روز های اولیه کار در روزنامه اشاره کرده و می گوید: در همان روز های ابتدایی شروع کارم در سرویس بانوان، زمانی که هنوز کارت خبرنگاری نگرفته بودم، یک روز که از خانه به محل کار می رفتم، متوجه تجمع تعدادی از بانوان در کنار خیابان و حتی داخل خیابان شدم، احساس کردم این سوژه گزارش جذابی است. بلافاصله با چند نفر از خانم ها صحبت کردم و گزارش را نوشتم، موضوع تجمع بانوان درباره نبود ...
این تابستان ستمدیده از بازی های تلخ کرونا
چون عکسش در روزنامه به زندگی لبخند می زد. همان موقع های پیش از روزنامه، گاه و بیگاه سر در گریبان می دیدمش که شبیه گمشده ها بود. بار آخر که سر به زیر عصری بهاری را زیر پا می گذاشت. سر راهش بودم، گفتم: دنبال دشمن می گردی؟گفت: دنبال دوست. من گفتم: پس دنبال خودتی، چون دوست و دشمن در آغوش خود توست! برای لحظه ای خیره شد و بعد رفت. به خیالم دنبال سرنخ عقل رفت و حالا که پس از مفقودی، پیدایش شده است، باور ...
حسرت از دست رفته ها
خانم کریستین امانپور- گزارشگر ارشد سی. ان. ان به تهران آمده بود و مصاحبه ای با رئیس جمهور وقت داشت. در بخشی از آن گفتگو، آقای رئیس جمهور، هندوانه های خیلی بزرگی زیر بغل آمریکایی ها و فرهنگ و تمدنشان داد و گفت که مهاجران نسل اول- با نام پیوریتن ها- که از برخی کشور های اروپایی به قاره آمریکا پا گذاشتند، مسیحیان اخلاق مدار و مؤمن و معتقدی بودند. کنجکاو شدم که این پیوریتن ها چه کسانی و با چه پیشینه و ...
سه سال صبر برای یک عکس
شرایط جوی و ابری بودن هوا کنسل می شد. تقویمی دارم که تمام فعالیت های عکاسیم را در آن مشخص می کنم و برای ثبت این عکس تاریخ های مختلفی را روی قله های مختلف مانند قله های توچال، کلون بستک، قله سی چال، آزادکوه را در تقویم های خود مشخص کرده بودم. البته اینکه چطور متوجه می شدم ماه کامل هر بار روی کدام قله قرار می گرفت، به این صورت بود که به کمک دو نرم افزار شبیه ساز آسمان محاسبه می کردم ماه کامل هر ماه در چه مکانی و چه ساعتی قرار خواهد گرفت. ...
قاتلی که سارق سریالی شد
به گزارش ایران ، مدتی قبل مرد جوانی به پلیس زنگ زد وگفت: با همسرم میهمانی بودیم و زمانی که برگشتیم متوجه شدم خانه بهم ریخته است. داخل یکی از اتاق ها نیز صدایی به گوش می رسید، وقتی وارد شدم دو مرد جوان داخل اتاق بودند یکی از آنها از بالکن فرار کرد اما دومی را با کمک همسایه ها دستگیر کردیم. به دنبال این تماس بلافاصله مأموران راهی خانه ویلایی در شمال تهران شدند. متهم که با دیدن مأموران خیلی ترسیده ...
اهل بیت، مهمترین دلیل برای مسلمان شدنم بودند
. هیچوقت تصور نمیکردم که روزی مسلمان بشوم. آن زمان این را نمی دانستم اما الان می دانم که من در طول زندگی همیشه در جستجوی حقیقت بودم. مشکل اینجا بود که من در مسایل دنیایی مثل هنر، موسیقی، روابط و غیره به دنبال حقیقت بودم. مساله این است که خداوند، در تمام مخلوقاتش تجلی دارد و صفات جمالش در چیزهای دنیایی نمود دارد. به طور طبیعی، ما جذب هرچیزی میشویم که دارای این صفات هستند زیرا اینها صفات ...
دزدی پس از نجات از طناب دار
دهیم و سارقان را قبل از فرار به دام بیندازیم، اما همسرم پایش به دسته مبل برخورد کرد و سارقان متوجه حضور ما شدند و ما هم با داد و فریاد از همسایه ها درخواست کمک کردیم که یکی از آن ها از طریق بالکن خانه موفق به فرار شد، اما من مانع فرار همدستش شدم و او را دستگیر کردم. سارق 40 ساله که منصور نام دارد، پس از انتقال به اداره پلیس به سرقت های سریالی با همدستی دو نفر از دوستانش اعتراف کرد. در حالی که ...
طلاق به خاطر درخواست پنهانی همسر
را در کیف سروناز دیدم شوکه شدم و آنقدر تعجب کردم که به تاریخ آن نگاه نکردم. با تصور این که سروناز به تازگی درخواست طلاق داده و دیگر نمی خواهد با من زندگی کند، موضوع را به خودش گفتم. سروناز هم اعتراف کرد که این قضیه برای هفت ماه پیش است. گویا در آن زمان به خاطر جر و بحث و دعوایی که با هم داشتیم، بدون این که به من حرفی بزند به دادگاه خانواده رفته و درخواست جدایی داده است. سروناز پس از این درخواست ...
قتل بچه محل به خاطر عشق به یک دختر +عکس
، 10 سال به خاطر قتل در زندان بودم. چرا دزدی کردی؟ قبل از اینکه کرونا به ایران بیاید وضعیت کار خوب نبود و بعد از کرونا شرایط سخت تر شد و چون در سوابقم نوشته شده بود قاتل، اطرافیانم نگاه خوبی به من نداشتند و از من دوری می کردند و مجبور شدم از شهرمان به تهران بیایم و چون کسی مرا در تهران نمی شناخت فکر می کردم می توانم کاری کنم. چطور سر از دنیای تبهکاری در آوردی؟ ...
ناگفته هایی از فرماندهی "شهید بابایی" در نیروی هوایی ارتش؛ جوانمردی که قهرمان ایران شد
رزم هوایی که علم جدیدی بود به امریکا سفر کردم و موقع برگشت به اصفهان منتقل شدم. آشنایی ما تقریباً ازاینجا آغاز می شود اما تا مدتی رابطه مان مانند همکار بود و اولین پروازم با او قبل از انقلاب رخ داد. راهیان نور : چطور با شهید بابایی صمیمی شدید و نظرشان را جلب کردید؟ مرادی : در آن زمان ها پرونده من از گزارش های ضد رژیم پهلوی سیاه بود. بعد از انقلاب و ورود شهید عباس بابایی به ...
گفتگوی جالب داوود کیم با زهرا تازه مسلمان کره ای
بعدا که بیشتر خواندم بیشتر یاد گرفتم تحقیق داجع به ادیان برام یک وظیفه شد ویک روز به اسلام ایمان پیدا کردم بطور معجزه آسایی ایمان آوردم من به این میگم راهنمایی خدا باور دارم خدا منو به راه راست هدایت کرده دوستم از من چیزی نخواسته بودجز اینکه قرآن بخوانم .قرآن خواندم و قلبم متحول شد. من مطمین شدم روزه گرفتن وحجاب پوشیدن راه منه برای مسلمان بودن . توی اینجا سختی های زیادی است.متقاعد شدم این ...
خاطرات یک روحانی از همنشینی با معتادان در کمپ ترک اعتیاد
چشم یک کافر نگاه کرد، گفت: از همان روزهای نخست حضور در کمپ، در کنار این افراد شب ها استراحت می کردم و از غذای همان ها استفاده می کردم و به نحوی همراه هر لحظه آنها بودم. وی افزود: در برخی از موارد از این افراد فحش و توهین می شنیدم، اما زمانی که با روی باز پای درد و دل آنها می نشستم و به معنای واقعی کلمه به مددکاری مشغول می شدم، تغییرات عجیبی در وجود این افراد به وجود می آمد. ...
فیلم| اشک های فرماندار بیروت بعد از انفجار مهیب لبنان
... فیلم اصلی فرماندار بیروت در ادامه گفت: نمی دانیم چطور باید از این مهلکه خارج شویم. پیش از این نیز [پیش از انفجار مهیب اخیر] به سختی می توانستیم زنده بمانیم و اکنون با این فاجعه مواجهیم. باید قوی باشیم. باید همبستگی مان را حفظ کنیم و شجاع باشیم. آقای فرماندار همانطور که مشغول گفتن این جمله بود گریه امانش نداد و گفت: تاب آوردن این فاجعه برای مردم سخت است. ...
سفرنامه ای متفاوت؛ به صرف قهوه و پیتا!
؛ برای همین تصمیم گرفتم که خودم دنبال سوالم بروم هرچند که برایم راحت نبود. در جست و جو هایم متوجه شدم که گروهی قرار است در راهپیمایی صلح برای دهه جنگ و کشته شدگان و شهیدان آن جنگ در بوسنی، از طرف ایران شرکت کنند. من نیز تصمیم گرفتم به آن ها ملحق شوم. صفایی راد برخی قسمت های سفر خود را جالب خواند و گفت: حضور های جوان های اروپایی در این راهپیمایی برایم جالب بود. چون متأسفانه تصاویری که ...
نامه خداحافظی اشک آور ایکر کاسیاس از فوتبال
مهمترین و البته سخت ترین روزهای زندگی ورزشی ام است. بالاخره لحظه وداع رسید. دوران فوتبالم از 30 سال پیش شروع شد و مسیری طولانی را هم طی کردم. مثل هر مسیری پستی و بلندی هایی را تجربه کردم و لحظات خوب و بدی را پشت سر گذاشتم ولی حالا که به گذشته نگاه می کنم، بی تردید می گویم که ارزشش را داشت. شانس این را داشتم تا بتوانم خودم را وقف حرفه ای کنم که عاشقش بودم. چیزی که بیش از همه ...
کاپیتان تکواندو: منظورم از قیاس خادم با تختی، بزرگواری خادم بود
توضیح داد. روزهای کرونایی برای شما چطور می گذرد؟ خب این مدت من هم مثل دیگران درگیر بودم. به خاطر کرونا اردوی تیم ملی، مسابقات و حتی المپیک تعطیل شد ولی خدا را شکر با این وجود من توانستم تمریناتم را داشته باشم. دوری از اردو برای تان سخت نبود؟ خانه نشینی صدای همه ورزشکارها را درآورد. من یک ویژگی دارم که هر جا باشم تمرینم را انجام می دهم. این مدل من است چون ...