عیدی حاج قاسم سلیمانی به کودکان شهید نعمایی چه بود؟ + فیلم
سایر منابع:
سایر خبرها
روایت سردار حاج قاسم سلیمانی از ازدواجش!
اینکه 8 فروردین سال 98 مردی با خانه ما تماس گرفت و گفت قرار است فردا سردار سلیمانی به منزل شما بیایند. باورم نمی شد و بسیار هیجان زده و خوشحال بودم. به فرزندانم و عروس ها و دامادها زنگ زدم و گفتم فردا چنین مهمانی داریم هر کدام دوست دارید بیایید او را ببینید. بچه ها که همه مشتاق دیدار این سردار محبوب بودند صبح فردا پیش از آمدن سردار خود را به منزل ما رساندند. همه هیجان زده و خوشحال منتظر ...
شهید سلیمانی در مواقع بحرانی یک مرد جنگی و در پشت میادین یک رفیق بود/هیچ گروهی به اندازه خانواده شهدا ...
مشکلاتمان را شناسایی کرد. او ادامه داد: شهید سلیمانی پیگیر حل مشکلات خانواده شهدا بود. او در تماس های مکرر به دنبال حل و فصل مشکلاتمان بود. این همسر شهید گفت: شهید سلیمانی با تمام مشغولیت ها با تک تک همسران شهدا صحبت کرده و به منزل شهدا می رفت. او یک مرد به تمام معنا و خاکی بود. حاجی کریم افزود: با اینکه در بسیاری از مواقع محافظ ها جلوی بچه ها را می گرفتند اما حاج ...
حاج قاسم نهیب زد: فرزند شهید را از جایش بلند نکن!
خواهد فرزند شهید را از ردیف اول جایگاه بلند کند که با تذکر سردار سلیمانی مواجه می شود. ریحانه ملکشاهی فرزند شهید اکبر ملکشاهی از شهدای مدافع حرم سوریه همان دخترک دوست داشتنی بود که به خاطر قد و قامت کوچکش خودش را به ردیف اول رسانده بود تا فرمانده پدر شهیدش را از فاصله نزدیک ببیند. شرح ماجرا را از زبان زهرا دلیلی، همسر شهیداکبر ملکشاهی که در 28 آذرماه 1394 در سوریه به شهادت رسیده است می خوانیم. ...
ناگفته های برادر جوان ترین محافظ شهید سردار سلیمانی؛ وحید چگونه انتخاب شد؟
روز هم پیش سردار بود.ترم دوم کارشناسی بود که شهید شد. برادر شهید زمانی نیا آخرین ساعات دیدار را این گونه بیان می کند: آخرین بار دوشنبه همان هفته بود که وحید را دیدیم. چند شب بود که می خواستیم برای همسر وحید هدیه شب یلدا ببریم اما هربار بخاطر ماموریت هایی که برای وحید پیش آمده بود قرار مهمانی کنسل شده بود. بالاخره دوشنبه همه با هم به منزل پدرخانم وحید رفتیم. آن شب عکس های خوبی گرفتیم ...
خوشحالی حاج قاسم از ازدواج مجدد همسران شهدا
...: شما همسر شهید هستی؟! گفتم: بله. با همان لحن متعجب پرسیدند: بچه هم داری؟ گفتم: بله دو فرزند هم دارم. سردار گفتند: بنشین بنشین می خواهم با تو صحبت کنم. از اوضاع و احوالم پرسید و من همه را با اشک جواب دادم. سردار گفت: گریه نکن! گفتم: نمی توانم. حاج قاسم رو کردند به مادرشوهرم و گفتند: حاج خانم! هوای دختر ما را داری؟ مادرشوهرم گفت: بله! دوباره عروس خودم شد. سردار با لبخندی گفت: دختر به این ماهی ...
فاتح حلب
قاسم شهید شده است هیچ تعجب نکردم. ساعت دو، سه نیمه شب بود. دوستان با من تماس گرفتند، گفتند از حاج قاسم چه خبر؟ گفتم چطور؟ گفتند: الان خبرگزاری ها اعلام کردند حاج قاسم در فرودگاه بغداد شهید شده است. ناراحت شدم اما تعجب نکردم چون خیلی وقت بود منتظر بودم که خبر شهادت حاج قاسم را بشنوم، چون دیگر متعلق به این دنیا نبود. رفتارش هم این را نشان می داد. حاج قاسم خودش گفت من هروقت دلم می گرفت می ...
خوان هشتم؛ رستم ایران همچنان زنده است
و بچه آنان باشند. سعی کردم خونسرد باشم و گفتم فلانی! ما هشت سال با ارتش عراق جنگیدیم و می دانیم چگونه از ناموس مان دفاع کنیم. در ضمن این برادران در زمان جنگ، کنار ما با همان به قول شما ارتش صدام در حال جنگ بودند. با احترام کامل خداحافظی کرد، گوشی را کنار گذاشتم... دوباره گوشی زنگ خورد. این دفعه همسر یکی از کارگردانان معروف سینما بود که می پرسید: شنیدم حشدالشعبی با تانک درحال اشغال خوزستان ...
ماجرای آوارگی بازیگر سریال مختارنامه چیست؟
مقداری از این وسایل را که احساس کردم اضافی است فروختم. همسرم در همان بلبشو، رفتند منزل بچه ها و خودم هم برمی گردم به منزل فرزندانم می روم. ذهنم را قدری پاک کردم تا بتوانم در خدمتِ این سریال باشم. چون آنجا نقش روحانی اهل سنتی را دارم که باورپذیری این شخصیت نیاز به تمرکز دارد. دو سه هفته ای گذشت نگهبان آن ساختمان با من تماس گرفت که چند کامیون و کارگر آمده اند با چند مأمور، قفل خانه را بکشنند ...
پنج شنبه های شهدایی| از وظیفه شناسی در اکران فیلم عمار تا شهادت در خان طومان
و جانبازان دفاع مقدس است، از نظر حمید دین خانواده هنوز تمام نشده است و با این نگاه راهی سوریه شد. پدرش می گوید: شب خداحافظی، من و مادر و سه برادر و خواهر کوچکش بودیم. فضای خانه خیلی سخت و سنگین بود. حمید بچه اولم بود، با من مثل برادر بود. مردم که ما را در خیابان و محافل می دیدند می گفتند برادر هستید. خیلی غم انگیز بود، به خودم اجازه ندادم در منزل از او خداحافظی کنم. مادرش سه بار او را ...
مشاورعالی فرهنگی سپاه قدس بیان کرد: ماجرای توصیه دوستان شهید سلیمانی به او پیش از سفر به عراق
بودید؟ سال 49 بود که به حوزه علمیه قم آمدم و هنوز بالغ نشده بودم بچه بودم. از ابتدا هم مقلد حضرت امام (قدس سره) شدم. مجرد بودیم و در مدرسه فیضیه کانون مبارزه بود حجره ما بودیم. در تجمعات حضور داشتیم. در پخش اطلاعیه های حضرت امام نقش داشتیم. نوارهای امام را که می آمد تکثیر می کردیم و در اختیار مردم قرار می دادیم. در مبارزه هم چندین مرتبه مورد تعرض ساواک بودیم. یکی دو بار ما را دستگیر ...
حاج قاسم فراجناحی بود، ولی خط قرمزش ولایت بود/حاج قاسم با پوتین ارتباط تنگاتنگی داشت
... شما همزمان با فرماندهی شهید سلیمانی در سپاه قدس نماینده ولی فقیه شدید. دو سال بعد از آن بود. در یک سفری من با حاج قاسم به کرمان همراه بودیم. ساعت 11:30 و یا دوازده شب به کرمان رسیدیم. برادر خانم ایشان آقای نامجو آمد و ایشان را سوار کردند و منزل نامجو رفتند. تا برگشت که در هواپیما کنار هم قرار گرفتیم. من به حاج قاسم رو کردم و گفتم این کاری که دیشب کردید من را ناراحت کرد و تا صبح ...
ناگفته هایی از حبیبی که سردار دل ها شد/ وفای به عهد و شیوه مذاکره را از شهید سلیمانی بیاموزیم
...: زمانی در مهد کاریز بودم؛ مهد کاریز در جاده بیرجند – زاهدان بعد از نهبندان است. مقر گردان های ما در مهد کاریز قرار داشت. یک مرتبه دیدم که بچه ها صدا می زنند حاجی بیسیم با شما کار دارد. رفتم دیدم که سردار سلیمانی پشت خط است. سردار سلیمانی به من گفتند سریع بیا کوله سنگی که اینجا اشرار 90 نفر از نیروهای انتظامی را به گروگان برده اند. وی ادامه داد: من سریع بچه ها را که اغلب از بیرجند ...
قتل همسر مقابل چشمان فرزند!
فرار کرد. ما با اورژانس تماس گرفتیم و برای مادرمان کمک خواستیم، اما متأسفانه مادرمان جانش را دست داد. وقتی متهم در جایگاه قرار گرفت، اتهام را رد کرد و گفت: من همسرم را نکشتم، من فقط او را زدم. ممکن است بعد از من دخترم او را به قتل رسانده باشد. این مرد گفت: همسرم به من خیانت می کرد و من سر این موضوع با او درگیری داشتم، اما من همسرم را نکشتم. همان طور که گفتم شاید دخترم این کار ...
گفتگو با جانبازی که حاج قاسم را تشییع کرد: سردار بسیار خوش مشرب بود/ انقدر خوب بود که ما او را به این ...
ایجاد کردم و گفتم ببخشید من وارد جلسه شدم، نمی دانستم کدام اتاق بروم و به یکباره در را بی ادبانه باز کردم البته حاج قاسم گفتند اشکالی ندارد و بلند شدند و من را بغل کردند. زمانی که مجروح شدید سردار سلیمانی را ملاقات کردید؟ من در سال 94 در شهر بزرگ خانطومان مجروح شدم آن روز حاج قاسم به خانه ما آمدند، شهر آزاد شد و بچه های تهران و اصفهان در شهر مستقر بودند. حاج آقا به ملاقات من ...
حاج قاسم سردار دغدغه مند جبهه فرهنگی بود
کرد و تا پایان دفاع مقدس جزو لشکر های خط شکن بود. شما از سال 61 تا پایان دفاع مقدس و مدتی بعد از آن مسئول تبلیغات لشکر ثارالله بودید، چطور شد این سمت را عهده دار شدید؟ من از قبل انقلاب کار های فرهنگی می کردم. بعد از عضویت در سپاه هم نیروی تبلیغی، فرهنگی سپاه کرمان بودم. مهر، تسبیح، ادعیه و اقلام فرهنگی به جبهه می بردم. بعضی مواقع هم کار های رزمی انجام می دادم. تیپ ثارالله که ...
حاج قاسم دوست داشت شهادتش به دست کفار باشد/ گفتم مواظب خودت باش
کنید تا آسیبی به بیت المال و عتبات عالیات وارد نشود. شهید سلیمانی مجدداً تماس گرفت و گفت: می خواهیم برای اهالی خوزستان غذا طبخ کنیم آیا می توانیم از همین مبلغی که در اختیارمان هست، استفاده کنیم؟ آیا می توانیم از ابزار هایی که برای تجهیز موکب ها تأمین کرده ایم، برای شأن غذا درست کنیم؟ گفتم بله می شود، به این شرطی که اجاره این ها را به موکب ها برگردانید. به خاطر ارتباط چهل ساله مان مداوم با اینجانب ...
مهمان عزیز خانواده شهید مهدی نعمایی در سال 98+ فیلم
هرانه را بوسیدند و بچه ها کنار ایشان نشستند. روی میز پذیرایی تبلت ریحانه را آماده گذاشته بودم تا از سردار عکس بگیرم؛ ایشان بعد از احوالپرسی به تبلت روی میز اشاره کردند و گفتند این تبلت برای کیه؟ من گفتم برای ریحانه خانم سردار گفتند خب، با تبلت ریحانه خانم یک عکس یادگاری بیندازید. با تبلت عکس گرفتم اما کیفیت عکس ها پایین بود؛ بعد با گوشی خودم تعدادی عکس گرفتم. برای پذیرایی از مهمان ها در ...
هنوز شهادت سردار سلیمانی را باور ندارم/ حاج قاسم پشتوانه خانواده شهدا بود
روی مجله عکسی برایشان ارسال کنم بچه خوشحال شدند و من چند عکس برای مجله فرستادم اما عکس ها مورد پسند عکاس مجله قرار نگرفت تا اینکه شب جمعه رسید دقیقاً یادم است ساعت 9شب از مجله تماس گرفتند و اعلام کردند حتماً عکس های جدید برایشان گرفته و ارسال کنم. همسر شهید مدافع حرم عنوان کرد: من به مریم سادات و ملیکا سادات گفتم برای گرفتن عکس آماده شوند نمی دانم چرا بی قراری می کردند و دوست نداشتند ...
ناگفته هایی جالب و خواندنی از زندگی حاج قاسم سلیمانی
دوستان به منزل مادر شهیدان مظهری صفات رفتیم. این مادر گفت: ای کاش یک روز حاج قاسم به منزل ما می آمدند. من همینطور شماره منزل حاج قاسم را گرفتم، سردار سلیمانی خودشان تلفن را برداشتند؛ به ایشان گفتم: مادر شهیدان مظهری صفات می خواهند با شما صحبت کنند... تلفن را به مادر دادم و حاج قاسم با تمام اعضای خانواده شهید مظهری صفات صحبت کرد. دو شهیدی که ناجی حاج قاسم شدند یک بار به همراه ...
عشق بازی حاج قاسم در نماز شب ها/ ماجرای تولد نوه های شهید سلیمانی
قرار است نوه های شما را بستری کنند، خودش با اصرار اتاق ایزوله را خالی کرد. اما حاج قاسم گفت: نه آقای دکتر! کاری که گفتم را انجام دهید و بچه را به اتاق برگردانید. این اتفاق افتاد و آن نوزاد دوباره به اتاق برگردانده شد. خانواده حاج قاسم سلیمانی مثل تمام مردم سه ساعت در بیمارستان منتظر ماندند تا اتاق ایزوله خالی شد. طی چند روزی که آن نوه های دوقلو، تازه به دنیا آمده بودند حاج ...
عکسی که به درخواست حاج قاسم ثبت شد
. روز دوشنبه، یعنی دو روز پیش از آمدنش، من از یکی از برادران مان که مدام با حاج قاسم در ارتباط بود، پرسیدم: چه خبر از حاجی؟ کجاست؟ تهران است یا بغداد؟ گفت: من امروز با حاجی صحبت کردم. پرسیدم: این طرف ها نمی آید؟ گفت: حاجی گفته نه، همین تازگی ها پیش شما بودم و سرم شلوغ است. می خواهم بروم عراق. سه شنبه شب با ما تماس گرفتند و گفتند: حاجی رسیده دمشق، شب همان جا می خوابد و صبح به بیروت خواهد ...
ماجرای درگذشت فرزند سردار حاج قاسم سلیمانی در غیاب او!
.... من و شهید پورجعفری که یار و همراه حاجی بود و با او شهید شد بیشترین مدت را با حاجی بودیم. حاج قاسم شما را به چه اسمی صدا می زد؟ جهانشاهی، نصرالله و... فرقی نداشت، ولی با احترام و رفاقت. به بچه هایش هم از همان اول تأکید کرده بود به من بگویند عمو، چون من از وقتی بچه ها کوچک بودند، وقت هایی که سردار مأموریت بود کارهای خانواده حاجی را انجام می دادم و خانواده من و خانواده حاجی ...
با شهادت سردار سلیمانی بار دیگر فرزندان شهدا یتیم شدند
دوستان و آشنایان تماس می گرفتند تا تسکینی برای دلشان باشد. حاج قاسم آرام بخش دلهای فرزندان شهدا بود همسر شهید عبدالحمید سالاری عنوان کرد: هر چند که فرزندانم قبول داشتند شهادت حق سردار بود اما می گفتند هنوز زود است و غمی بزرگی در خانه مان پدیدار شد که آن غم و ناراحتی، اشک و ماتم را تنها زمان شنیدن خبر شهادت پدرشان در چهره فرزندانم دیده بودم ولی اینبار با شهادت سردار دلها انگار این ...
چرا سردار سلیمانی نامزد ریاست جمهوری نشد؟ / ماجرای عکس انداختن حاج قاسم با دختر بدحجاب
...، با من تماس گرفت و گفت کربلا چه خبر است؟ من هم گفتم من مریض هستم. به من گفت: مریضی شما خوب می شود. بعد بحث داعش را هم مطرح کردم و گفت که داعش هم تمام می شود و دوباره از من پرسید که داخل حرم چه خبر است؟ من هم مکث کردم. اما او گفت که من خواب دیدم امام حسین (ع) به سمت باب الرأس و باب القبله حرکت می کردند و چند نفر پشت ایشان بودند که شما (شیخ عبدالمهدی) و آیت الله بهجت ایرانی هم در آن ...
حضور دختر سردار سلیمانی در یک ماموریت خطرناک
آن مقطع فرمانده تیپ 41 ثارالله بودند که بعدها به لشکر تبدیل شد، این ارتباط کاری در آشنایی شما چه نقشی داشت؟ درود خدا بر روح و روان بزرگ مرد خطه مقاومت، شهید بزرگوار سپهبد حاج قاسم سلیمانی. آشنایی بنده با ایشان به سال های دفاع مقدس و عملیات والفجر3 در منطقه مهران برمی گردد. من آن زمان فرمانده گردان توپخانه بودم و لشکر 41 ثارالله هم در منطقه قلاویزان در مهران عملیات می کرد. گردان ما ...
ماجرای 18 روز محاصره حاج قاسم در حلب
و در برخی موارد نیز از نام مستعار استفاده شده است). ** آشنایی در میدان جنگ * بسیار سپاسگزار هستیم از اینکه این وقت را در اختیار ما قرار دادید تا در گفتگو با شما که چند سال آخر عمر سردار سلیمانی را از نزدیک کنار ایشان بودید و با هم کار کردید، به مرور شخصیت ایشان بپردازیم. این گفتگو طبیعتاً بیشتر حول وحوش جبهه مقاومت خواهد بود یعنی حوزه ای که شما با هم در این چند سال فعالیت داشتید ...