سایر منابع:
سایر خبرها
روایت گری یار 37 ساله؛ از چهره متفاوت حاج قاسم برای دشمن تا انبار انگشتری اش
...، زمانی که آمد حاج قاسم گفت، از این دو نفر عکس بگیر و بعد گفت این دو نفر شهید می شوند. حسین بادپا را در آغوش گرفتم و حال و هوای جبهه را ایجاد کردم و رفت و شهید شد، نحوه شهادت ایشان هم به این شکل بود که شب شبیخون زده بودند به داعشی ها و صبح طلوع آفتاب نیروهای کمکی که قرار بود برسند، نرسیده بودند و مجبور شده بودند عقب نشینی کنند. مجروحانی جا مانده بودند که یک نفربر ...
اصغر عبداللهی یکی از بهترین فیلمنامه نویسان پس از انقلاب سینمای ایران
داشتیم و بخش اعظمی از فیلمنامه این مجموعه به قلم زنده یاد عبداللهی نوشته شده است. من در طول 17 سالی که رابطه دوستانه ای با او داشتم خاطرات خوب بسیاری برایم رقم خورد و روزها و شب های بسیاری را با هم گذراندیم که واقعاً همکاری با او تجربه بسیار خوب و لذتبخشی بود. اصغر به شدت اهل کتاب خواندن بود و خوش سخن، گاهی ساعت ها حرف می زد و تو واقعا گذر زمان را حس نمی کردی. پوراحمد در ادامه خاطرنشان ...
مرگ هولناک زن تهرانی به علت بدگمانی شوهرش+عکس و جزئیات
کردیم و من لگدی به پایش زدم، اما چون در پای نسرین به خاطر تصادفی که سال گذشته کرده بود، پلاتین گذاشته بودند ضربه من باعث شد پای او متورم شود، بعد به خاطر دردی که داشت او را به حمام بردم تا با آب گرم دردش را آرام کنم اما آب جوش بود و پایش سوخت. می خواستم او را به داخل اتاق بیاورم که سرش به دیوار حمام خورد و از حال رفت. این را هم بگویم که نسرین اضافه وزن داشت و جابه جا کردن او کار خیلی سختی بود. شب ...
برای زندگی کردن تسلیم شرایط نشویم
بهم گفت: پسر تو اون شب که رفتی حساب و کتاب نکردی پولشم نگرفتی، پاشو بیا این قفل در بیرون خونه رو هم درست کن حساب و کتابم کنیم. نمیدونید چقدر با این پیشنهادش خوشحال شدم هر چی دستم بود و گذاشتم زمین بلافاصله رفت سمت خونه حاجی. تا رسیدم دم در قلبم داشت تند تند میزد یه لحظه فشارم افتاد، نفس عمیقی کشیدم و زنگ خونه رو زدم. حاجی خودش در و به روم باز کرد. بعد از خوش و بش کردن شروع ...
اشعار ویژه سالگرد شهید حاج قاسم سلیمانی
شهریار شاعر پاکستانی ♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️ ما مرد نبردیم و ز دشمن داریم خونخواهی قاسم سلیمانی را باید که عدو دوباره احساس کند سنگینی ضرب شست ایرانی را امین شیخ الاسلام ♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️♦️ شب می رود و عطر سحر می گردیم در صبح ظهور یار بر می گردیم غم نیست که قاسم سلیمانی رفت ما را بکشید زنده تر می گردیم سید محمد میرهاشمی ...
قهرمان ملت
حامد شجاعی در یادداشت خود چنین آورده است : عاشوراییان آرزومندان شهادت هستند؛ چرا که همواره زمزمه لب هایشان یا لیتنا کنا معک می باشد، اما عاشورا به اینجا ختم نمی شود و انتهای آرزوی عاشوراییان یاری کردن منتقم کربلاست. نام او قاسم بود و شاگرد مکتب عاشورا و اشتیاقش به مرگ (احلی من العسل)، مثل مولایش در کارزار نبرد، جامه رزم نداشت و همیشه در خط مقدم برخاکریز مقاومت می درخشید. تا آن جا که او ...
حضور ابومهدی در سیل خوزستان/ حاج قاسم گفت حسن! من چشم حالیم نمی شه
دارید چی کار می کنید. موکب ها کجا هستند؟ گفتم: اگه امکان داره فردا بیاین قبول کرد. فردا صبح، قبل از روشنایی هوا خودش را رساند اهواز ، استانداری هم نرفت. همان جا در فرودگاه منتظر ماند تا هوا روشن شود و بعد با هلیکوپتر به سه روستایی که از قبل مشخص شده بود، رفت. ستاد بحران هنوز به این روستا ها نرسیده بود. روستا ها کاملا در محاصره آب بودند. ستاد بحران از مردم خواسته بودند آن جا را تخلیه کنند ...
مفسد نباشیم!
... مگه میشه ؟! یعنی تو براش هیچ ارزشی نداری ؟! این جوری آشناشون بمب رو انداخت و رفت. ظهر که شوهر به خونه اومد، دید که زنش عصبانی است و ... کار به دعوا کشید و تمام. حالا بیایم یه مثلا دیگه رو مرور کنیم. پدری در نهایت خوشبختی است، از زندگیش راضیه و با نوه اش حال میکنه و هر جا میشینه ازش تعریف میکنه و شیرین زبونیاش. یکی ازش می پرسه : پسرت چرا ...
افزایش ظرفیت انسان با کار خیر + مسابقه
امتحانی مثل سرگرد، سرهنگ، سرتیپ، درجه درجه دارد. گذشت از غرایز، راه دریافت مقام نزد خدا پس مقاماتی که خدا به آدم می دهد، گذشت از شهوت را ننوشتم. حضرت یوسف، خانم، خودش را آرایش کرد. درها را محکم بست. پیشنهاد کرد بیا با هم باشیم. قالَتْ هَیْتَ لَکَ قالَ مَعاذَ اللَّه (یوسف/23) پناه بر خدا، پا به فرار گذاشت. کجا رفت؟ رو به در بسته رفت. ولی اگر برای خدا رو به در بسته هم بروی در باز می ...
سرنوشت تکاندهنده دختر لاکچری تهران/ نیکو در کابوس اعدام + گفتگوی اختصاصی
...!جیبمان هم پر پول بود.یکی از دوستانم دوست پسر داشت و گفت در خانه او مهمانی است.به سر و وضعمان رسیدیم و به پارتی رفتیم.آن موقع اصلا مواد مخدر را از نزدیک ندیده بودم.در آن مهمانی برای اولین بار دست چند نفر مواد مخدر دیدم. قبلا هم به اینطور مهمانی ها رفته بودی؟ پارتی رفته بودم اما آن مهمانی که آن شب رفتم خیلی لاکچری بود.خیلی خرج کرده بودند. آن شب تو هم مواد مخدر ...
حلب به فرماندهی شهید حاج قاسم چگونه فتح شد؟
، نه نیرو. یک هلی کوپتر با همه مشکلات در تاریکی شب می آمد یک سری امکانات می آورد و می رفت. در این شرایط حاج قاسم به منطقه محاصره آمد و فرماندهی منطقه را برعهده گرفت. ابواحمد را به منطقه اثریا فرستاد، خودش هم از منطقه خناسر در حلب جنگید. البته یک ماه طول کشید تا توانست به این محاصره پایان دهد. حاج قاسم طی این یک ماه از منطقه بیرون نرفت، چرا؟ می دانست با رفتنش همه منطقه روحیه شان را از دست می دهند و ...
عروس موقت 3 مرد بودم ! / مینا اولین بار 13 سال داشت
دیپلم در یکی از شرکت های خصوصی به عنوان منشی دفتر مشغول فعالیت شدم و با اندک پس اندازم یک پیکان ارزان قیمت خریدم تا راحت تر به محل کارم رفت و آمد کنم. اما سرنوشت شوم من دوباره با اشتباه احمقانه ام به گونه ای دیگر رقم خورد. آن روز هنگامی که در حال رفتن به منزل پدرم در حاشیه شهر بودم، نگاهم به نگاه جوانی که راننده خودروی شاسی بلند خارجی بود، گره خورد. او در کنارم توقف کرد و شماره تلفن اش را به من داد ...
نگاهی ویژه به برنامه های سالگرد شهادت سردار سلیمانی در خارج از کشور
.... نمایش کلیپ های کوتاه و رونمایی از نسخه الکترونیکی کتاب رفیق خوشبخت ما با ترجمه اردو، از دیگر برنامه های این نشست است. این نشست به طور مستقیم از طریق شبکه های مجازی پخش خواهد شد. مسابقه وصیت نامه شهید و دلنوشته ای به مرد میدان در چین برگزار شد همچنین به مناسبت سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی مسابقه ای در دو موضوع وصیت نامه شهید و دلنوشته ای به مرد میدان از سوی ...
گفت وگو با قاتل موبایل فروش اسلامشهری پیش از اعدام در ملأ عام + فیلم و عکس
.... حالا یک سر این ماجرا خانواده ای دل سوخته است که جوان بی گناهشان به خاطر یک لقمه نان حلال در روز تعطیل سر کار رفته بود و به قتل رسید. یک سوی دیگر ماجرا جوانکی بی دست و پاست که مهر قاتل روی پیشانی اش جا خوش کرده است. کسی که بزرگترین دغدغه این روزهایش است این است که خواهر و مادرش بعد از اعدام او در ملاعام غصه نخورند. تمام گذشته سیاهش مثل نوار ضبط شده از جلوی چشمانش عبور می کند. کودکی اش و مرگ خوا ...
ضرب المثل از خجالت آب شد
.... شیخ می گفت: “چرا مرا بیرون می کنید؟” هر بار جواب می دادند: “تو مرد بدی هستی”. و شیخ می گفت: ” خوشا شهری که بدش من باشم”. خلاصه مقام او در طریقت به جایی رسید که می گویند ذوالنون مصری مریدی به خدمتش فرستاد و پیغام داد: “همه شب مخسب و به راحت مشغول نباش که قافله رفت.” شیخ جواب داد: “مرد تمام آن باشد که همه شب خفته بود و بامداد پیش از نزول قافله به منزل فرو آمده باشد.” ذوالنون چون این ...
انتشار مقاله ی ویرانگر داعش درسایت خبری رعیت مِردِکا
خود اجازه ندادند، سردار ایرانی را در داخل مرزهای جمهوری اسلامی مورد هدف قرار دهند، چرا که نام این بزرگ مرد چنان وحشتی به جان دشمن خون خواه انداخته بود که چنین جرأتی را هیچ گاه از خود بروز ندادند. او شخصیتی بود که کشور آمریکا او را مردی همانند سایه و یا ژنرال قدرتمند خاورمیانه لقب داده بود، او با این القاب به تمام دنیا گفت که تو بسیار بزرگ و قدرتمند هستی و خونت و شهادتت تایید کننده این ...
جملات انگیزشی کوتاه
خلیج فارس: بسیاری از جملات انگیزشی، به قدری فوق العاده هستند که بار ها و بار ها در همه جا تکرار شده اند و نسبت به بقیه جملات معروف ترند. شاید یک جمله انگیزشی بتواند تاثیر بسزایی در شما بگذارد و یا شاید بخواهید این جملات را رد فضای مجازی مثل اینستاگرام خود منتشر کنید تا به دیگران انرژی مثبت و آرامش بدهید. در این مطلب چند مورد از مهم ترین و معروف ترین این جملات را آورده ایم. جملات انگیزشی با موضوع ...
شهیدی که همزمان با حاج قاسم به شهادت رسید
موشک امریکایی به مقرشان شهید شده، خوشحال شدم که پسرم مثل امام حسین به شهادت رسید. برای یک مادر واقعاً سخت است. من بیشترین عذابی که می کشم و با خودش هم درددل می کنم، می گویم مادر جان من را حلال کن برای زحمت هایی که برای ما کشیدی! از ته دل میگویم که من شرمنده مصطفی هستم. حاج خانم با گریه ادامه می دهد: مامان جان من شرمنده هستم اگر تو چشم به راه مادرت هستی! چون تو غریب هستی. مادر شهید میرزایی ...
درجه ها و عنوان ها تأثیری در منش حاج قاسم نداشت
هدیه ای هم به او داد و مرد کاملاً تحت تأثیر قرار گرفت. یا نیمه شب از مأموریتی در سوریه می آمد که گفت به طرف محله خودشان در قنات ملک برویم. هر موقع جایی می رسیدیم و شب می خواستیم بخوابیم حاج قاسم راز و نیاز خاص خودش را انجام می داد. با وجود خستگی اعمال مستحبی را انجام داد. صبحش سر مزار مادرش رفت و فاتحه ای خواند. پدرش را در جایی که داشت حمام برد و پیشانی اش را بوسید و گفت تمام خستگی ها و ...
ماجرای تعبیر خواب فرزند شهید با حضور حاج قاسم در مراسم خواستگاریش
طایفه عروس باشه. یه کاری میکنم مراسمت خیلی باآبرو برگزار بشه. فردا شب یکی از رفیقام میاد توی مراسم درباره مهریه و همه چی حرف میزنه. خودش خواستگاری رو مدیریت میکنه. ساعت سه نیمه شب بود که از خواب پریدم. بدو کاغذ و خودکار آوردم تمام آنچه بابا در خواب گفته بود، یادداشت کردم و زیرش امضا زدم. نوشته را گذاشتم تو پاکت و دادم به مادرم. در را که باز کردم ...
کلاس های آنلاین مجازی یاریگر دانش آموزان در دوران قرنطینه
می دادیم. با آنکه در یک خانواده مرفه زندگی می کردم و با راننده شخصی به مدرسه می رفتم و برمی گشتم، اما هرگز پول تو جیبی نداشتم. در دنیای کوچکم فکر می کردم اگر پدر بالای سرم بود، من هم مثل بقیه بچه ها پول تو جیبی داشتم و هرچه دلم می خواست، می خریدم. مادر در تربیت من وسواس فراوان داشت و اجازه نمی داد در مدرسه خوراکی بخرم. خودش همیشه لقمه ای را برای من آماده می کرد و در کیفم می گذاشت. یاد آن روزها به ...
حاج قاسم هم ژنرال بود هم بی تکلف/ ظرافت های اخلاقی سردار سلیمانی از زبان معاون سابق حشدالشعبی
به دست می آورد برای خواندن قرآن و مطالعه استفاده می کرد. نماز اول وقت حاج قاسم حتی در پیچیده ترین زمان ها تعطیل نمی شد. برای حاج قاسم اساسا مهم نبود امام جماعت جوان است یا مسن و به شدت اجتناب می کرد جلو قرار بگیرد. حاج قاسم به این موضوعات توجهی ویژه داشت. سایر مطالب ویژه نامه سالگرد شهید سردار حاج قاسم سلیمانی را با عنوان مرد میدان در صفحه نخست فارس ببینید. انتهای پیام/ ...
نقض حکم قصاص برای شوهر بدگمان
، اما، چون در پای نسرین به خاطر تصادفی که سال گذشته کرده بود، پلاتین گذاشته بودند ضربه من باعث شد پای او متورم شود، بعد به خاطر دردی که داشت او را به حمام بردم تا با آب گرم دردش را آرام کنم، اما آب جوش بود و پایش سوخت. می خواستم او را به داخل اتاق بیاورم که سرش به دیوار حمام خورد و از حال رفت. این را هم بگویم که نسرین اضافه وزن داشت و جابه جا کردن او کار خیلی سختی بود. شب نسرین تب کرد و من اصلاً متوجه ...
نقض حکم قصاص برای شوهر بدگمان
بود و پایش سوخت. می خواستم او را به داخل اتاق بیاورم که سرش به دیوار حمام خورد و از حال رفت. این را هم بگویم که نسرین اضافه وزن داشت و جابه جا کردن او کار خیلی سختی بود. شب نسرین تب کرد و من اصلاً متوجه نشدم که بدنش عفونت کرده است. تا اینکه یک روز پسرم زنگ زد و گفت مادرش بیهوش شده و من بلافاصله به خانه آمدم و همسرم را به بیمارستان رساندیم. این درحالی است که تحقیقات میدانی نشان داد این ...
مهارت های لازم برای ترغیب فرزندان به نماز
درعصر حاضر چون عوامل جذب و وقت پرکن زیاد شده، ناخودآگاه می بینیم توجه به بعضی از امور کاهش پیدا می کند. مثل درس خواندن که امروز تحت تأثیر عواملی چون رسانه های مجازی، تلویزیون، گوشی و... قرار گرفته و خانواده ها از کم توجهی فرزندانشان به این امر گله مند هستند. از دیگر دغدغه های بسیاری از پدر و مادرها، کسالت فرزندان در خواندن نماز است. در این فرصت به بیان نکات و راهکارهایی می پردازیم که هرکسی ...
ناصر چشم آذر؛ در رگ هایش موسیقی جاری بود
مرز نبوغ و جنون تلو تلو می خورد، گاه نبوغش بیرون می زد، گاه هم جنونش و آن وقت سخت آزاردهنده می شد. آرزوی بزرگ ناصر این بود که دختری داشته باشد و، چون نداشت وقتی به جنون می زد، دختری رؤیایی برای خودش می ساخت که اسمش رعنا بود، در امریکا زندگی می کرد و نوازنده درجه یک پیانو بود و صدایی جادویی داشت. ناصر بعد از یک ناکامی عشقی، مارگزیده ای بود که از ریسمان سیاه و سفید هم می ترسید. از هر ...
قتل داماد پس از کشیدن قلیان
خوشبختانه مدتی قبل خانواده ام را پیدا کردم و به آرزوی دوران کودکی ام رسیدم. همیشه فکر می کردم با پیدا شدن خانواده ام زندگی ام شیرین تر و بهتر از قبل می شود، اما اشتباه فکر می کردم، چون پس از اینکه خانواده ام را پیدا کردم، اختلافات من و پیمان هم شروع شد. او همیشه مشروب می خورد و مست می کرد و با هم درگیر می شدیم. چند شب قبل مثل همیشه در حالت مستی وارد خانه شد که دوباره با هم دعوایمان شد و در آخر هم ...
مختصات مکتب حاج قاسم
...: معاویه به ضرار بن ضمره گفت: علی(ع) را برای من توصیف کن. گفت: علی(ع) را در بعض وقت ها دیدم که در تاریکی شب، در محراب عبادت ایستاده بود. محاسن خود را در دست گرفته و همانند انسان مار گزیده به خود می پیچید و زارزار می گریست و می فرمود: ای دنیا! از من دور شو! آیا به سوی من می آیی؟ وقت تو نیست! هیهات! غیر مرا فریب بده! من به تو نیاز ندارم! تو را سه طلاقه کردم! زندگی تو، کوتاه و ارزش تو، کم و آرزوی ...
روایت تسنیم از شجاعت بالای شهید سریشی در نبرد با گروهک ریگی/ شهیدی که داوطلبانه به قربانگاه اشرار رفت
. کتابی به همت گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی. در بخشی از این کتاب به روایت یکی از دوستان شهید سریشی آمده است: به نماز اول وقت خیلی اهمیت می داد. توی خیابان هرجا صدای اذان می آمد؛ دست من را می گرفت و با هم می رفتیم مسجد .به مقام معظم رهبری ارادت خاصی داشت. صحبت های ایشان را با دقت گوش می کرد به خصوص سخنان آقا درباره شهدا. به مجلس سیدالشهدا(ع) خیلی اهمیت می داد. تو هیئت چایی درست می کرد و ...
داستان های مشهور کریسمس
ها شگفت زده شدند. خیلی زود یک تاجر کفش را دید و خرید. کفاش از این پول پارچه ای برای دوختن دو جفت کفش خرید، و آن را روی میز گذاشت. بار دیگر کوتوله ها کفش هایی مثل کفش قبلی برای مرد کفاش درست کردند. پس از این کفاش می خواست که از آن ها تشکر کند برای همین یک شب به همراه همسرش، تمام شب را بیدار ماندند. در کمال تعجب آن ها چهار کوتوله را دیدند که خیلی سریع کفش ها را می دوختند. این زوج تصمیم ...