حاج قاسم گفت: دعوا نکنید! تسبیح مال تو، انگشتر مال خواهرت
سایر منابع:
سایر خبرها
مردم از حاج قاسم سلیمانی می گویند/ بخش پایانی
(گروهک تروریستی) پژاک از خوشحالیش همش می رقصه و تیر هوایی در میکنه! من از خود بی خود شده بودم هر جا که می شنیدم برای سردار مراسم گرفتن می رفتم، هواهم خیلی خیلی سرد بود ولی پسرم رو هم می بردم که تو ذهنش بمونه ما چه سرداری داشتیم و چه داغی تو دلمون هست و همش بهش می گفتم تو باید سردار سلیمانی بشی تو باید مثل حاج قاسم باشی و اون ناخوداگاه عشق سردار تو دلش نشست و همیشه می گه قاسم هنوز زنده ست ...
روایت سخت ترین بدرقه "باباحسین"/ پروانه ای که دور حاج قاسم می چرخید
...، چه آرام و باصلابت می خواند، بعد نماز روبه رویم نشست، به هم زل زده بودیم بدون اینکه حرفی بزنیم، فقط همدیگر را نگاه می کردیم و مثل همیشه لبخند بود که مهمان صورت زیبایش بود. نماز صبح را با مادر پشت سر بابا خواندیم. سر نماز از خدا خواستم این بار هم بابا به سلامت از مأموریت بازگردد، پیش خودم گفتم؛ این دفعه قرار است کجا بروند؟ عراق؟ سوریه؟ لبنان؟ نمی دانستم. نزدیک ظهر بود که ...
مادر ساجده راوی زندگی دخترک 15 ساله اش شد
بارها با او تماس گرفته است اگرچه به دلیل طرد شدن از خانواده، هیچ کدام از خواهران و برادرانش شماره تلفنی از او نداشته اند. روز دهم آذر بعد از اینکه دخترم را خاک کردند فهمیدم. آن روز از همه جا بی خبر با بهزیستی تماس گرفتم و گفتم با ساجده کار دارم. گفتند ساجده عمل جراحی داشته و در بیمارستان بستری است. گفتند به خواهرت زنگ بزن. همان وقت با خواهرم تماس گرفتم و فهمیدم از بهشت رضا(ع)برمی گردند. وقتی دخترم دفن ...
مادر طاهره، فقط مادر طاهره نیست
است می گوید: 14 ساله بودم ، ولی عروسش سمانه خواجه علی استدلال می کند که باتوجه به سن دخترشان احتمالا زمان عروسی 18 ساله بودند. شوهرش حاج غلامحسین انصاری در جوانی سالار دهقان بوده و برای اربابش با سهم برابر کشاورزی می کرده است. بعد از انقلاب زمین های آن ارباب را می گیرند و بین دهقان ها از جمله همسر زهرا خانم تقسیم می کنند، اما آن ارباب می گوید زمین های من را زورکی گرفته اند و به شما داده اند، نماز ...
سردار سلیمانی را قهرمان تلاش برای صلح می دانم/ هیچگاه با سردار درباره برجام صحبت نکردم/ آمریکایی ها از ...
سال پیش را در دمشق می خوانند و الان 11 سال گذشته است. وقتی سعودی ها جنگ یمن را شروع کردند با کمک سردار سلیمانی پیشنهادی برای آتش بس دادیم و آقای جان کری (وزیر خارجه پیشین آمریکا) به من زنگ زد و من عازم اندونزی بودم و گفت که ما توانستیم سعودی ها را راضی کنیم که این پیشنهاد را بپذیرند. من گفتم من در حال سوار شدن هواپیما هستم، اگر نیاز بود به آقای امیرعبداللهیان معاون من زنگ بزن ایشان به حاج قاسم می ...
روایت ظریف از روزی که سردار سلیمانی از او عصبانی شد
: وقتی سعودی ها جنگ یمن را شروع کردند با کمک حاج قاسم سلیمانی پیشنهادی برای آتش بس دادیم و جان کری (وزیر خارجه پیشین آمریکا) به من زنگ زد و من عازم اندونزی بودم و گفت که ما توانستیم سعودی ها را راضی کنیم که این پیشنهاد را بپذیرند. او ادامه داد: من گفتم من در حال سوار شدن هواپیما هستم، اگر شما نیاز بود به آقای امیرعبداللهیان معاون من زنگ بزن، او به حاج قاسم می گوید و کار عملیاتی می شود ...
ماجرای درخواست مهم ظریف از رهبر انقلاب درباره سردار سلیمانی
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از فارس، محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در برنامه تلویزیونی عنوان کرد: وقتی سعودی ها جنگ یمن را شروع کردند با کمک حاج قاسم سلیمانی پیشنهادی برای آتش بس دادیم و آقای جان کری (وزیر خارجه پیشین آمریکا) به من زنگ زد و من عازم اندونزی بودم و گفت که ما توانستیم سعودی ها را راضی کنیم که این پیشنهاد را بپذیرند. من گفتم من در حال سوار شدن هواپیما هستم اگر شما ...
حاج قاسم نمی خواست خانواده ما داغ دیگری ببیند!
. حسین همیشه و به هر طریقی که می شد با حاج قاسم ارتباط برقرار می کرد. او می گفت واقعاً حاجی لیاقت چند بار شهید شدن را دارد. شهادت ایشان چطور رقم خورد؟ حسین شیفته شهادت بود و بار ها می گفت حرف امام بر زمین نمی ماند و من شهید می شوم. یادم است 24 روز قبل از شهادتش به حسین گفتم چهره ات به شهدا شبیه شده است. به قول بچه های جبهه نور بالا می زنی! با لبخند زیبایی گفت مگر غیر از این ...
روزی که با سی اف دوست شدم،زندگی ام متحول شد/ وقتی عروس خانم تصمیم گرفت یک مبارز باشد!
گروه جامعه خبرگزاری فارس- مریم شریفی؛ کم نیستند بیماران سی اف که بیماری شان را حتی از نزدیک ترین دوستان و اقوام شان هم پنهان می کنند. بیماری CF یکی از سخت ترین بیماری های دستگاه تنفسی است که به مرور بسیاری دیگر از اندام های بدن را هم درگیر می کند و با سختی های فراوان، تمام زندگی بیمار را تحت الشعاع قرار می دهد. و وای به روزی که مثل یک سال اخیر، داروهای حیاتی موردنیاز هم به دلیل وارد نشدن و گرانی در دس ...
شباهت های حاج قاسم به شهید رجایی و آیت الله هاشمی رفسنجانی
که ایشان حواسش به همه جا هست. من یقین دارم امکانات مهندسی که حشدالشعبی عراق از شلمچه وارد خرمشهر کردند هم از شاهکارهای حاج قاسم سلیمانی بود. سابقه نداشته که ما از عراق و یا کشور همسایه دیگری این جور کمک دریافت کنیم. چون ما کشور برخورداری هستیم و امکاناتی داریم. ولی خود این قضیه در طول چند دهه تخاصم با عراق یک حرکت کم نظیر و ستودنی است. اما نکته ای که من مایل هستم به آن تأکید کنم این ...
تراژدی شاهرخ و سمیه
کشتن آنها را کشیدم. وقتی مادرم از خانه بیرون رفت، ابتدا محمد را صدا زدم و او به طبقه بالا آمد. وارد اتاق که شد، شاهرخ گلویش را گرفت. من وان را پر از آب کردم و او را به مقابل وان بردیم و من سر او را داخل آب کردم. شاهرخ گردنش را گرفته بود و من سر او را داخل وان کردم تا این که خفه شد. پس از آن به طبقه پایین رفتیم. خواهرم سپیده را صدا زدیم. از اتاقش که بیرون آمد، شاهرخ به او حمله کرد. بعد او را به سمت ...
عاقبت بخیری در بلاد کفر!
را به هم نزدیک کرده است. قبل از مطرح شدن موضوع خواستگاری من چند خواب دیده بودم و به همان علت می دانستم یک آدم خاص وارد زندگی من خواهد شد. با اینکه محبت علی به دلم نشست، اما راستش حرف هایی که از نوع کارش زد، ته دلم را کمی خالی کرد؛ اینکه می توانم تحمل کنم یا نه؟ با پدرم موضوع را مطرح کردم. او مرد به روزی بود و ما را در امر ازدواج در تنگنا قرار نمی داد. به من گفت هر تصمیمی که خودت می ...
حاج قاسم می گفت باید دولت مقاومت داشته باشیم
به گزارش خبرگزاری رسا، در آستانه سالگرد شهادت سپهبد شهید قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه قرار داریم و هر روزی که از شهادت این سردار رشید اسلام و قهرمان ملت ایران می گذرد، مردم با ابعاد بیشتری از شخصیت والا و الهی او که تا همین چند سال قبل بروز و ظهور کمتری در افکار عمومی داشت، آشناتر می شوند. حجت الاسلام علی شیرازی که از پیشکسوتان دفاع مقدس و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و از دوستان ...
مردم از حاج قاسم سلیمانی می گویند/ بخش دوم
بیشتر شده، همین! فهیمه؛ 34 ساله حسابدار، مشهد * شاگردم سر کلاس گفت بچه ها ما حق داریم ناراحت باشیم... صبح جمعه حدود ساعت 6 من خواب و بیدار بودم که خواهرم وارد اتاق شد و به اون یکی خواهرم گفت بدبخت شدیم سردار شهید شده بلافاصله نشستم و گفتم خجالت بکش این چه شوخیه که می کنی، خواهرم قسم خورد که راست میگه، بعد گفت بیا شبکه خبر رو نگاه کن؛ همه گریه می کردن حتی اون ...
تو تازه برای ما شروع شدی، سردار!/ ژنرال در سایه که بود؟
. عکس یادگاری ات را انداختی اما دلت راضی نشد. یک روز تمنای شاعرانه ات را برایمان خواندی: رقص اندر خون خود مردان کنند... به ما گفتند پیکرت غرق خون بود این جمله برای ما معنی دیگری داشت؛ حاج قاسم خیلی مرد بود. تو شاید هزار بار در خون پاکت رقصیدی تا تلافی همه این سال ها انتظار و طلب شهادت را درآورده باشی. حالا از آن جمعه سرخ به بعد #من_قاسم_سلیمانی_ام گفتن از دهان مردم نمی افتد خون ها ریخته؛ اندیشه نمی ...
خانه مردگان به کام معتادان
نیروی انتظامی استان خراسان رضوی، دفتر امام جمعه، شورای شهر دو ره پنجم، شهردار مشهد، شهردار منطقه و دادستانی پیگیر مشکلات محله می شوند، مشکلاتی که تأمین روشنایی، جمع آوری معتادان و آسفالت مسیر منتهی به طبرسی شمالی را شامل می شد و یکی دوتا نبود. زن ادامه می دهد: چند روز بعد از اینکه حالم بهتر شد، به توصیه آشنایی نزد سردار بهمن امیری مقدم، فرمانده وقت نیروی انتظامی استان، رفتم و ضمن بیان ...
ماجرای انگشتر حاج قاسم در وسایل یک شهید
...، طرح و برنامه ای برای یک عملیات داد که من خوشم آمد. برای همین انگشتر خودم را به او هدیه دادم. مادرم گفت اتفاقا وقتی وسایل همسرم را آوردند، یک انگشتر اضافه در بین آنها بود. حاج قاسم گفت: بله همانی هست که من دادم. گفتم به دستتان برسانیم؟ حاج قاسم گفت: نه آن را هدیه دادم که بعداً مرا شفاعت کند. بعد گفتند یک کاغذی بده برایت چیزی بنویسم. وقتی نوشت، روبوسی کردیم و سرش را گذاشت روی شانه من ...
روایت آدم های معمولی از داغ مشترک
است که از فوت پدر و مادرش می گذرد: بعد از فوت پدر و مادرم دیگر فکر نمی کردم چیزی وجود داشته باشد که تا این حد ناراحتم کند، ولی خبر شهادت حاج قاسم خیلی خیلی ناراحتم کرد. زهرا 30 سال دارد و معلم است: جمعه های دلگیر، دلگیرتر و غم انگیزتر شد... فاطمه نصیری هم معلم است و 27 سال دارد: ساعت پنج صبح روز جمعه بود که تلفن زنگ خورد. ترسیده بودم شماره خواهرم بود. با خودم می گفتم خدایا چه ...
راز سالم ماندن انگشتر عقیق حاج قاسم
دانسته اند. آن روز من چیزی نگفتم. 6 سال بعد وقتی از لبنان برگشتم رفتم خدمت ایشان. سران قوا هم بودند. گزارش جنگ 33 روزه را دادم. بعد از جلسه مرا بغل کردند و بوسیدند و انگشترشان را دست من کردند.گفتم من 6 سال در انتظار بودم.... یوسف افضلی یکی از دوستان نزدیک سردار سلیمانی که امروز معاون ستاد بازسازی عتبات است، هم درباره این انگشتر و اهمیت آن برای حاج قاسم می گوید: یکی از دوستان مشترک ما که ...
مردم از حاج قاسم سلیمانی می گویند
دین و مذهبی برای شهادت این مرد بزرگ الهی داغدار بوده و سوگواری کردند. بی گمان جنس زیست او بود که سبب شد شهادتش این طور دل ها را بی تاب کرده و بر خرمن کفر و نفاق آتش اندازد. بعد از او دل های آزادگان جهان در برابر دشمن به هم نزدیک تر شده و همه منتظر روزی هستند که منطقه از لوث وجود استکبار جهانی پاک شود تا شاید این داغ سهمگین تسکین یابد. در نخستین سالگرد شهادت سردار سلیمانی پای حرف های مردم ...
عاشقانه های سردار سلیمانی با خانواده شهیدان حاجی بابایی / بوی ابوالقاسم و علیرضا را می دهی ...
وصل دلها شد و چهره پرابهت و لبخند ملکوتی اش زینت بخش طاقچه های آشکار و نهان خانه ها و حجره ها. حالا اگر دست سلیمانی نباشد، انگشتری به جای مانده که اسم رمز لشکریان اسلام برای درهم شکستن هیمنه کفار است. دیداری از جنس آب و آینه تابستان 97 تلألو انگشتر سردار به همدان رسید، دارالمومنین غرق در عطر مالک اشتر شد و خورشید لحظه ای از تابش بازماند شاید او هم از انوار انگشتری ...
تازه دامادی که همراه حاج قاسم شهید شد
...، سوریه و لبنان می رفتند، پسرم همراه ایشان بود. در آن دوران اصلاً آقا وحید از حاج قاسم حرفی به ما نمی زد؛ فقط می دانستیم که محافظ ایشان است. حتی همسایه ها و بیشتر اقوام نمی دانستند که پسرم در کجا و با چه کسی کار می کند. در تمام آن مدت دلم آشوب بود. حتی چند ماه پیش از شهادت حاج قاسم در تلویزیون گفته شد که تروریست ها برنامه ای برای ترور حاج قاسم داشتند؛ آن روز خیلی نگران شدم، اما باز هم حاج قاسم و ...
عصبانیت سردار سلیمانی از حق ماموریتی که به او دادند /عکس انداختن دو جوان بدحجاب با سردار
. بعد از حدود دو ساعت از دفتر آقای وحیدی تماس گرفتند و گفتند سردار سلیمانی کارشان تمام شده است. من هم دنبال آقای سلیمانی رفتم. آن روز مثل الان نبود که قبل از انتصاب مسئولین شایعه ها بپیچد. از طرفی نیروهای مسلح هم دنبال شایعات نبودند وقتی از دفتر آقای وحیدی برمی گشتیم به حاج قاسم گفتم: حاجی خیر باشه، این طرف ها آمدی؟ حاج قاسم گفت: قرار است بیاییم اینجا خدمت کنیم به حاج قاسم گفتم قرار است ...
حاج قاسم گفت من امشب به مقتل خودم می روم/ روایت سردار حجازی از ساعتی پیش از شهادت سردار سلیمانی
مثلاً در محل سکونت ایشان یک اقدامی انجام بشود، به صورت غیر مستقیم، ولی ترور مستقیم فکر می کنم شاید جزو محاسبات شأن نبود. مجری: درسته، بعد لحظه ای که به شما خبر را گفتند، از آن لحظه بگویید. سردار حجازی: حقیقتش من، تقریباً، ساعت یک نیمه شب بود به وقت آنجا که دو و نیم به وقت ایران می شود، زنگ زدند که، یک انفجاری در فرودگاه بغداد شده، شما اطلاع دارید که مثلاً حاجی کی رفت آنجا؟ چه ...