سایر منابع:
سایر خبرها
از کار تشکیلاتی امام روستا تا خیران پا به کار / روایت روستایی که همه خیّرند...
. در کشت زعفران هم تحقیقاتی در روستاهای دیگر داشتم و کار را انجام دادم، اولین کشت زعفران شهرستان اسدآباد را خودم انجام دادم، تقریبا ابتدا یک هکتار زعفران کاشتیم و بعد روستا به روستا آن گسترش دادیم. کار در این حوزه طوری بود که با روستایی هماهنگ می شدم و برای نماز مغرب و عشاء به آنجا می رفتم و از این طریق وقتی مردم جمع می شدند کلاس آموزشی را برگزار می کردم، قریب به 20 روستا اینطور پیش رفتم. در حال ...
سرلک: می خواهم از پرسپولیس به تیم ملی دعوت شوم
.... وی ادامه داد: من خودم بازیکنی هستم که در تمرین هرگز کم نمی گذارم اما با دیدن شکل تمرین بچه های پرسپولیس تعجب کردم! باور نمی کردم یک بازی تمرینی آنقدر جدی و با کری خوانی شدید همراه باشد. هیچ کس دوست نداشت تیمش حتی در بازی درون تیمی و دوستانه ببازد. همه می جنگیدند و خیلی جدی تمرین می کردند. من خودم قبلاً از بیرون به پرسپولیس نگاه می کردم اما وقتی عضو این تیم شدم فهمیدم رمز قهرمانی های ...
چراغ مسجدی که در بحران کرونا خاموش نشد
...> به گزارش خبرنگار ما، در مسجد شهید بهشتی در دوره شیوع ویروس کرونا هم در نوبت ظهر و هم در نوبت شب، یک ساعت قبل از اذان به روی مردم باز است و همین روند پس از اقامه نماز جماعت نیز تداوم می یابد. البته امام جماعت این مسجد معمولا بعدازظهرها از ساعت 16 در دفتر این مسجد حاضر می شود که به نوبه خود، در دوره شیوع کرونا کم نظیر است. طبق مشاهده خبرنگار شبستان، همه روزه دست کم، ده نفر نیازمند از کمک های این ...
خدمات مادی و معنوی مسجد حضرت ابراهیم خلیل(ع)؛ رهاورد همراهی علم و عمل
جماعت در پاسخ به اینکه چرا برخی مساجد فقط یک ساعت در روز برای برپایی نماز ظهر و مسجد شما حتی نیمه شب ها برای کمک به مردم باز است؟ گفت: عوامل زیادی در این مورد نقش دارند. اولین عامل نیت خالص و برای خدای واقفان مسجد است، زیرا واقفانی که مسجد را خالصانه وقف کرده اند پایه های معنوی محکمی را بنا نهاده اند تا مسجدی که می سازند خانه خدا برای خدمت به خلق شود. حجت الاسلام گودرزی ادامه داد: حجت ...
برق دلار چشم 15 مشهدی را کور کرد / اعتماد به دوست دردسرساز شد
متوجه مسدود شدن سایت شدم. دستم بسته بود و هیچ اطلاعاتی از این سایت نداشتم. با دست خودم همه سرمایه ام را آتش زده بودم. به سراغ چند نفر از دوستانم رفتم که متوجه شدم آن ها هم مثل من سرشان کلاه رفته است. بعد از کلی کلنجار رفتن با دوستی که سایت مورد نظر را به من معرفی کرده بود به همراه چند مال باخته دیگر به پلیس فتا آمدیم و از او شکایت کردیم. دوستم می گفت سود خوبی گیرم می آید. او می گفت ...
گفتگو با آدم کشی که برای خودنمایی مرتکب قتل شد!
خلج استفاده کردیم. بعد هم به این کار ادامه دادی؟ بله! هفته ای دو یا سه بار به بیابان یا خانه های دوستانم می رفتیم و مصرف می کردیم، ولی بعد از آن دیگر خودم به خرید و فروش مشروب روی آوردم. خلافکاری را از چه سنی شروع کردی؟ از 20 سالگی وارد کار های خلاف شدم، آن زمان خانه مجردی اجاره کرده بودم و به هرکار خلافی دست می زدم. یعنی با پدر و مادرت قطع رابطه کردی؟ نه، گاهی به آن ...
وقتی تمام مسئولان، اشغال هستند
روی خودم نیاوردم و سعی کردم دوباره خودم را به ایشان معرفی کنم. در انتها هم گفتم که "اگر وقت و شرایطش را دارید بفرمایید که من تماس بگیرم. " دقایقی بعد هم از سوی وی پیامی دریافت کردم که در آن بالاخره گفته بود:"لطفا ساعت دوازده و نیم تماس بگیرید". در آن لحظه کمی احساس شرمندگی کردم و پیش خودم از این که زود قضاوت کرده بودم ناراحت شدم. ساعت نزدیک به 12 و 30 دقیقه ظهر بود خواستم دفترچه سوالاتم را ...
از برخورد منشا ناراحت شدم/ تراکتور امسال قهرمان می شود
وجود آمد و همچنین دعوای فرعباسی و منشا ادامه داد: در صحنه ای داور فکر کرد فرعباسی دارد وقت تلف می کند در حالی که اینطور نبود و همین عامل باعث شد درگیری بین حبیب و منشا به وجود آید و من هم خیلی از برخورد منشا ناراحت شدم و وظیفه خودم دانستم از دروازه بان مان دفاع کنم. اواخر بازی هم بین سعید مهری و آرمین سهرابیان بحثی پیش آمد و دعوا شد و من مطمئنم که تقصیر مهری نبوده است. این بازیکن ...
۞ امام علی (ع) می فرماید:
با دوربین صحبت کرد. وی توضیح داد که به طور خاص با این دو نقش، او را به لحاظ شخصیتی درگیر یک فشار بزرگ می کردند. نیکول کیدمن در این خصوص گفت: “گاهی هنگام بازی در این نقش ها به حدی درگیر می شدم که مجبور بودم توقف کنم و از خودم بپرسم من دقیقا کیستم؟” این بازیگر 53 ساله گفت: “من پس از پایان سریال نابودی تا مدت ها احساس می کردم حالم خوب نیست و حتی شب ها قادر به خوابیدن نبودم، این ...
خاطرات وکیل/ وقت نماز صبح، خدا هدیه رضا را داد
رضا و همسرش به حدی بود که هیچ مشکلی با این موضوع که چالش غالب متقاضیان است نداشتند.حسب تجربه این سال ها به آقا رضا گفتم حدود سه الی شش ماه طول می کشد تا نوبت شما برسد لذا در این مدت سعی کنید امکانات ابتدایی پذیرایی از طفل را فراهم کرده،کلاس ها و آزمایش های مورد نیاز را انجام دهید... رضا شوفر بسان غالب راننده های تاکسی نماز صبح را در حرم علی ابن حمزه شیراز به جماعت اقامه می کرد و علی ...
مراسم تلبس طلاب در شب میلاد حضرت فاطمه(س) در مسجد الزهرا(س)/ تربیت مسجدی طلاب نتیجه همجواری مدارس علمیه ...
علمیه تهران، در این مراسم سخنرانی می کند و در پایان این مراسم، طلاب پس از قرائت سوگندنامه ای، متعهد می شوند که عمر خود را صرف خدمت به شریعت مقدس اسلام کنند. امام جماعت مسجد الزهرا (س) (واقع در تهران، خیابان ری، خیابان شهید رضوی) افزود: از زمانی که حوزه علمیه این مسجد تاسیس شد، مراسم تلبس چند تن از طلاب آن، به دلیل همنامی این مسجد با وجود مقدس حضرت زهرا (س)، در شب میلاد این حضرت برگزار می ...
کمک های مومنانه اهالی مسجد امام حسین(ع) به نیازمندان سه استان کشور/ توزیع هدایای نقدی و غیرنقدی به ارزش ...
که باید نماز جماعت و برنامه ها در فضای باز مساجد برگزار شود اهالی و کارگزاران این خانه خدا بدون دغدغه این کارها را انجام می دادند. برنامه های مسجد و حوزه علمیه امام حسین (ع) در ایام فاطمیه نیز با سخنرانی مذهبی و مداحی برگزار شد و از هم اکنون به همت پایگاه های بسیج این مسجد و حوزه علمیه، ویژه برنامه هایی برای روز میلاد حضرت فاطمه زهرا (س) (روز زن و مادر) و ایام الله دهه فجر انقلاب اسلامی، تدارک شده ...
هر پسری که به من لبخند می زد، عاشقش می شدم
واقع حس مادری را از دست داده بودم و تنها با مواد مخدر زندگی می کردم و با آن عجین بودم . بعد از این ماجرا در حالی بی کس و بی پول شدم که حتی جمع آوری ضایعات نیز به سختی برایم امکان داشت. در این وضعیت و به پیشنهاد یکی از دوستانم وارد پاتوقی شدم که محل استعمال موادمخدر و خلافکاری بود اما نمی دانستم ماموران انتظامی مدتی است به خاطر حضور سارقان و رفت و آمدهای مشکوک به آن پاتوق، آن جا را به طور غیرمحسوس زیر نظر گرفته اند و زمانی که من وارد آن مکان شدم در یک لحظه ماموران از راه رسیدند و همه ما را دستگیر کردند. حالا هم فقط دوست دارم یک بار دخترم را به آغوش بکشم و .... ...
عارفی که دلش را در جبهه ها جا می گذاشت
وانت داشت که می خواست با آن کار کند، اما هیچ وقت وانت دستش نبود. همه از وانتش کار می کشیدند. می گفتیم برادرجان! می خواستی با وانت کار کنی! می گفت اشکالی ندارد هر کسی نیاز دارد از آن استفاده کند. یک بار دیدم خانم مستمندی دستش وسیله است. برادرم وسیله را از دست آن خانم گرفت و به خانه شان رساند. وقتی دید یخچال ندارند برایشان یخچال خرید. محمد مهدی وقتی از جبهه می آمد حال و هوای خوبی داشت. می گفتم ...
در وصف نویسنده پایی که جا ماند | چهارده ساله بودم که عاشق شدم/سومین بار دلم سخت عاشق پایم شد
را جفت می کند که جفت نگاه غریبی را به دنبالم می کشاند. راستی؟ اولین بار کی عاشق شدم؟ چندساله بودم؟ تنم بوی کدام علفزار روستایمان را می داد؟ نمیدانم. یادم نیست. اما نه، خوب یادم هست، اولین بارعاشق بوی باروت و گوشتهای تکه تکه روستاییان ده بزرگ شدم، عاشق اشکهای صمیمی پدر، بغض 9 سالگی ام در نبودن عزیزانم، عاشق نام ده بزرگ، که بزرگتر از نامش در صحنه تاریخ ...
آن شب سر راحت بر بالش گذاشتم
. چون بعد از اتمام کار، ماشین های امداد و آمبولانس ها توانستند به راحتی به بالادست بروند. فکر می کنم 8 نفر دیگر از کوهنوردان پیدا شدند. وقتی خبر پیدا شدن تک تک کوهنوردان را می شنیدم خوشحال می شدم. وقتی می پرسیدم زنده هستند یا خیر و با خبر فوت آنها مواجه می شدم سینه ام درد می گرفت. آن شب با خیال نجات آنها همه سعی و تلاشم را کردم و این مرا راضی می کند. امیدوارم خدا هم رضایت داشته باشد. گاهی به خودم ...
شیفت جان/تیغ تیز کرونا بر گلوی سپید جامگان
اما همیشه نگران یک جدایی طولانی بودم و این استرس همراه من بود. از بچگی زندگی سختی داشتم و از روزی که پدر از روی داربست افتاد و مادرم با کار کردن در خانه های مردم زندگی مان را می چرخاند از همان دوران با خودم عهد بسته بودم که روزی تلاش های پدر و مادر را جبران کنم خدا را شکر درس خواندم و پرستاری قبول شدم و در سال دوم فعالیت کاری با مهرداد آشنا شدم و کمی بعد هم با هم ازدواج کردیم. همه چیز ...
ماجرای اذان بی موقع شهید افقهی در نیمه های شب/ وقتی رزمندگان، فرمانده خود را داخل منبع آب انداختند
دارد ولذا مدتی بعد، او را برای ورود به واحد اطلاعات عملیات دعوت کردم. اذان بی موقع روای: حمید حبشی غرق خواب بودم که با صدای اذان، بیدار شدم. چشم هایم از کم خوابی می سوخت. مجید با استفاده از بلندگو دستی اذان می گفت. با خودم گفتم چقدر زود صبح شد. بچه ها یکی یکی، از خواب بیدار شدند. وقتی همه از چادرها بیرون آمدند، وضو گرفتند و آماده نماز شدند، مجید با بلندگو ...
حاج محسن دین شعاری به اولین نمایشگاه مجازی کتاب تهران رسید
مشغول شدم صدا کردند که حاجی گفته به حاج همت بگویید آب دستش هست زمین بگذارد و بیاید. همان موقع یک لحظه توی دلم گفتم: بابا حاجی امان نمی دهد. سریع لباس هایم را پوشیدم و راه افتادیم. به ستاد که رسیدیم، حاجی با همان چهره بشاش و خندان همیشگی اش ایستاده بود. تا ما را دید، بعد از حال و احوال و خسته نباشید با شادی خاصی گفت: "امروز خودم هم می خوام با شما به میدان بیام کار رو تمام کنم." گفتم ...
دو بار اسیر شدم و حالا هیچ!
پادگان برسم خودروی را سوار شدم که 3نفر مسافر داشت راننده نیمی از جاده را به سمت مهاباد رفته بود که ناگهان خودرو را به سمت یکی از روستاهای اطراف جاده تغییر مسیر داد، همان لحظه متوجه شدم که همه سرنشینان آن خودرو افراد ضد انقلاب هستند و مرا شناسایی کرده اند. خواستم مقاومت کنم که یکی از سر نشینان اسلحه ای از کمرش بیرون کشید و تهدید به مرگم نمود، به ناچار سکوت کردم. بعد از ساعتی به روستایی رسیدیم ...
مهمان مرگ؛زندگی در وقت اضافه
کمک همکاران دوباره به حالت اول برگشت؛ دقیقا 46 روز دیگه به همین شکل سپری شد و من بیش تر از دو ماه بود که حتی یک روز مرخصی نرفته بودم تو فکر این بودم که اگر این کووید 19 با این اسم چندش آورش نبود الان من شاید ماه عسل بودم یا تو خونه خودم مشغول آشپزی کردن؛ بعد از معاینه و چک کردن علائم بیمار های بخش سریع به خانم سلیمی زدم که متوجه شدم دستگاه تنفس از خودش جدا کرده و به بیمار بغل ...
شهادت علیرضا راه آسمان را به علی اصغرنشان داد
ریسی پنبه ها را بتابم یا نه؟ می خواست کمکم کند. پرسیدم علیرضا! من همه چیز دارم، کمک هم نمی خواهم، تو فقط درست را بخوان. الان بگو چه می خواهی؟ گفت می خواهم بروم جبهه! همان جا بند دلم پاره شد. بعد رو به من کرد و گفت ان شاءالله شهید می شوم! بعد خیلی پا پیچ شد تا رضایت مادر را بگیرد. ایشان می گفت یک روز حال و حوصله انجام هیچ کاری را نداشتم. نزدیک ظهر بود. بلند شدم و به آشپزخانه رفتم. می خواستم غذایی ...
ماجرای دیدار یک مادر با فرزندش بعد از 35 سال
...، اما تا آنجا که می شد به تشییع شهدای گمنام می رفتم. وقتی به تشییع شهدا می رفتم، در مسیر آنهایی که من را می شناختند، سراغ علی و محمدحسین را می گرفتند که خبری از بچه هایت نشد؟ من از این سؤال اصلاً ناراحت و دلگیر نمی شدم. اتفاقاً به خانه که می رسیدم، سرم را بلند می کردم و می گفتم خدایا شکر می توانم سرم را بالا بگیرم و جواب بدهم که فرزندانم در این راه قدم برداشتند. آرمیده در میدان امام ...
با همین روحیه کمدی ناظم مدرسه شدم!
. من هم داوطلب شدم داخل صف باشم. چند نفر تست دادند و نتواستند و در نهایت کارگردان آن برنامه که شهر و شهریار و به کارگردانی شهریار کرمی پدر نیما کرمی بود عصبانی شد و گفت نیازی نیست صحبت کنید فقط چند نفر به شیشه دکه بزنید و رد شوید. من که داخل صف بودم یک دفعه بدون هماهنگی کارگردان در حالی که کلاه شاپوی نفر جلویی هم سر خودم گذاشته بودم از ته صف زدم جلو و رفتم زدم به شیشه و یک تیپ داش مشتی به خود ...
هنگامی که صدایی برای عدالت بلند شد باید آن را تشویق کرد
... آیت الله عابدینی بیان کرد: نماز شب به انسان بصیرت، تیزبینی، استقامت در مشکلات، حمایت از حق، امیدواری در سختی ها و روشن دیدن آینده می دهد و امام سجاد (ع) فرمودند هیچگاه نماز شب حضرت زینب (س) ترک نشد و این نماز شب ها بود که به حضرت استقامت داد و توانست آن شرایط را در کنار امام سجاد (ع) مدیریت کند. وی در خصوص اینکه چه کار کنیم تا برای نماز شب بیدار شویم، عنوان کرد: برای نماز شب می ...
برادرانم برای حضور در جبهه از هم سبقت می گرفتند
محل مأموریت نگذشته بود که خمپاره ای روی اسکله جا خوش کرده و تعدادی به شهادت رسیده بودند. همرزمانش پیکرها را از داخل آب بیرون آورده و متوجه می شوند که ترکش قسمتی از سر برادرم عباس را بوسیده و او به شهادت رسیده است. ابراهیمی معروفی ادامه داد: من در گردان از شهادت عباس بی خبر بودم. دو بار از فرماندهی مرا فراخواندند که به جهت شلوغ بودن سرم، نتوانستم بروم. آقا سید حسین شکوری فرمانده گردان بعد ...
حکایت خلق تابلوی عصر عاشورا
هنرمند درباره کشیدن تابلوی عصر عاشورا تعریف می کند: سه سال پیش از انقلاب، روز عاشورا مادرم گفت: برو روضه گوش کن تا چند کلام حرف حساب بشنوی. گفتم: من حالا کاری دارم بعد خواهم رفت. رفتم اتاق، اما خودم ناراحت شدم. حال عجیبی به من دست داد، قلم را برداشتم و تابلوی عصر عاشورا را شروع کردم. قلم را که برداشتم همین تابلو شد که الان هست، بدون هیچ تغییری. الان که بعد از سال ها به این تابلو نگاه می کنم، می ...
از شکایت پیکانی ها تعجب کردم/ به خودم هدیه تولد دادم
ها در پیکان بودم. خوشحالم دو گل زدم و اینگونه به خودم هدیه تولد دادم. البته من فقط تمام کننده آن توپ ها بودم و همه از کادر فنی گرفته تا بازیکنان زحمت کشیدند. مهاجم مس رفسنجان درخصوص شادی پس از گلش توضیح داد: با توجه به اینکه پیکان تیم سابقم بود دوست نداشتم که بعد از گل شادی کنم اما دو شب قبل از بازی از کمیته انضباطی برایم نامه شکایت آمد که خیلی تعجب کردم و با وجود اینکه پیکان را خیلی ...
خودم رقیب خودم هستم
دونده ها برایم جالب بود. بدن های ورزیده و سالم آنها توجهم را بیشتر به ورزش جلب کرد. می دانستم که این ورزش مادر ورزش هاست. همیشه دونده های دو استقامت برایم آدم های عجیب و غریبی بودند. با خودم می گفتم چگونه می توانند این همه زمان را بدوند. باورش برایم سخت بود. لبخند می زند و از خودش می گوید: واقعیت این است که در انجام کارها اختلال توجه دارم و برای انجام کارهای ثابت نمی توانم یکجا بنشینم و ...
لزوم خلاقیت و نوآوری در فعالیت های مسجدی برای جذب جوانان
سرویس : گیلان - زمان : شناسه خبر : 1018324 به گزارش خبرگزاری شبستان از رشت، بدون شک علاوه بر ترویج فرهنگ نماز در جامعه و بسترسازی برای تقویت جایگاه مساجد رعایت احکام و آداب مسجد هم به فرهنگ سازی دارد نیاز دارد. به بیان دیگر مسجد، خانه خداست و کسی که به مسجد می رود در واقع به دیدار خدا می رود؛ در همین راستا با حجت الاسلام علی اکبر بابایی امام جمعه لوشان گفت وگویی انجام دادیم که مشروح آن ...