سرقت مسلحانه گوشی از پسر 8 ساله
سایر منابع:
سایر خبرها
از شاگردی به یک مالخر تبدیل شدم
من به راحتی می توانستم پول مفتی از این راه به دست آورم. دیگر همه سارقان و مالخران را می شناختم و تقریبا شغل تراشکاری را فراموش کرده بودم. آرام آرام کار به جایی رسید که دیگر تلفن های همراه سرقتی را با قیمت ناچیزی می خریدم و با ترفندی خاص به مغازه داران یا دوستانم می فروختم. تا این که چند روز قبل یکی از سارقان قطعات داخل خودرو توسط ماموران تجسس کلانتری دستگیر شد و همه همدستانش را لو داد. در این میان مرا هم به عنوان مالخر باند معرفی کرده بود که ناگهان ماموران وارد تراشکاری شدند و مقدار زیادی از لوازم سرقتی را کشف کردند و.... ...
تعرض به زن جوان؛ مسافرکش قلابی دستگیر شد
مزار مادرم بودم که مردی سراغم آمد و، چون دید حالم بد است، به من آبمیوه داد و بعد درد دل کرد. من متوجه نشدم چه اتفاقی افتاد و تقریبا بیهوش شدم. سپس این مرد من را مورد آزار و اذیت قرار داد. در بررسی ها مشخص شد مرد متهم به قبرستان زیاد سر می زند. با ردیابی های انجام گرفته او شناسایی و بازداشت شد. متهم گفت: این زن دروغ می گوید. من مدت ها بود که او را می شناختم، اما آبمیوه مسموم ندادم. من فقط ...
اخبار حوادث روز، 99/11/25
صاحبکارش عنوان کرد و گفت او ضربه آجر به سرش اورا کشته و جسدش را مثله کرده است... در ادامه اخبار حادث روز گزارشی می خوانیم از دستگیری سارقان مسلح که با اسلحه اقدام به سرقت منازل شهروندان می کردند. سرهنگ جلیل موقوفه ای، رئیس پلیس پیشگیری پایتخت، اظهار کرد: درپی وقوع چند فقره سرقت مسلحانه نافرجام در محدوده غرب تهران، با توجه به حساسیت موضوع، شناسایی و دستگیری سارق در دستور کار مأموران پلیس در ...
سرقت از کارگران ساختمانی با وعده دوستی
مقابل در رفتم زن جوانی را دیدم. او گفت که با یکی از همکارانم که حسن نام دارد کار دارد. بدون اینکه منتظر جواب بماند وارد ساختمان شد. او به من پیشنهاد دوستی داد و قرصی به من داد که بعد از مصرفش بیهوش شدم. وقتی به هوش آمدم دیدم که گوشی تلفن همراهم، 3 میلیون تومان پول و مقدار زیادی لوازم ساختمان که در مجموع 250 میلیون تومان ارزش داشت سرقت شده است. کارآگاهان پلیس بعد از حضور در محل و انجام ...
تجاوز به زن جوان در قبرستان/ متهم: من این اتهام را قبول ندارم
اعتیاد بردند و ترک کردم. آنها دختری برایم در نظر گرفتند تا ازدواج کنم. روز حادثه سر مزار مادرم بودم که یک بار دیگر زن جوان را اتفاقی دیدم و با هم صحبت کردیم. بعد راه خودم را رفتم و این زن هم راه خودش را رفت. ما هر دو از اینکه مادرمان را از دست داده بودیم، ناراحت بودیم و فقط درباره مادران مان حرف زدیم. متهم ادامه داد: این زن با شکایتی که مطرح کرده، آینده من را خراب کرده است؛ چراکه خانواده ...
شیطان کهریزک به دام پلیس افتاد
جوان بود سوار شدم و راننده حرکت کرد. بعد از طی مسافتی راننده ناگهان تغییر مسیر داد. از او خواستم که به مسیر اصلی برگردد، اما چاقو کشید و تهدیدم کرد که ساکت باشم. هوا تاریک و مسیر فرعی هم خلوت بود و هر چه تلاش کردم نتوانستم از ماشین پیاده شوم. متوجه نیت شوم راننده شده بودم و از او خواستم با من کاری نداشته باشد. راننده، اما در محلی خلوت توقف کرد و بعد با تهدید چاقو... بعد هم گوشی تلفن همراهم را سرقت ...
عذرخواهی کردم، ولی بازم ممنوع الکار شدم
مشکل قلبی پیدا کردم. طی این مدت خیلی ناراحت بودم. شب ها تا صبح گریه می کردم و حال مناسبی نداشتم. الان هم حال خوبی ندارم، اما مقاومم. وی افزود: کلی هزینه مزون دادم برای برنامه شب یلدا تا با پوششی مناسب در مقابل مردم عزیز ظاهر شوم. مقنعه ام را با مانتو ست کردم، اما چند دقیقه قبل از آغاز برنامه گفتند مقنعه ات را عوض کن. در نهایت مجبور شدم مقنعه صدابردار را سرم کنم که نه مناسب اجرا بود و ...
فروش گوشی سرقتی زورگیران خشن را گرفتار کرد
تازگی از گوشی شاکی استفاده می کند. بنابراین مأموران مردی را که گوشی شاکی در اختیار او بود بازداشت و به اداره پلیس منتقل کردند. وی در بازجویی ها گفت که گوشی را از فردی به نام حسام خرید است. تحقیقات مأموران نشان داد حسام سارق سابقه داری است که به تازگی به جرم سرقت لوازم خودرو بازداشت و روانه زندان شده است. وی پس از انتقال از زندان به پلیس آگاهی به زورگیری از پسر دانشجو با همدستی یکی از ...
مجری خانم صداوسیما به خاطر عذرخواهی اش، عذرخواهی کرد
پیدا کردم. طی این مدت خیلی ناراحت بودم. شب ها تا صبح گریه می کردم و حال مناسبی نداشتم. الان هم حال خوبی ندارم اما مقاومم. وی افزود: کلی هزینه مزون دادم برای برنامه شب یلدا تا با پوششی مناسب در مقابل مردم عزیز ظاهر شوم. مقنعه ام را با مانتو ست کردم اما چند دقیقه قبل از آغاز برنامه گفتند مقنعه ات را عوض کن. در نهایت مجبور شدم مقنعه صدابردار را سرم کنم که نه مناسب اجرا بود و نه اندازه ...
ماجرای حاج قاسم و کوچه عشاق/ شهادتی که آمینش را یک سید گفت
.... او می گوید: پدرم در عملیات کربلای یک به شهادت رسید. بعد از آن حاج قاسم بیشتر به ما سرکشی می کردند در همان ایام شهادت پدرم شهید سلیمانی به منزل ما آمدند، پسرعمویم که چند سالی از من بزرگ تر بود به آقای سلیمانی گفت: حاجی می خواهم جا پای شهید بگذارم. من هم با حاضر جوابی رو به پسرعمویم گفتم: این شهید وارث دارد لازم نیست اسلحه پدر مرا برداری. شما برو اسلحه خودت را بردار. من خودم اسلحه بابا را بر می ...
درخواست ارتفاع پست از رئیسی این همه سال موهایم سفید شد و سختی زیادی در زندان ها کشیدم و امیدوارم رئیس ...
کذب و غیرواقعی است. *ازدواج یکی از متهمان در زندان اوین رسول حردانی یکی دیگر از متهمان این پرونده که در آن سال 18 ساله بوده و هم اکنون در زندان تهران به سر می برد در گفتگویی که با او داشتم گفت: متهم ردیف چهارم پرونده بودم که به 22 سال حبس محکوم شدم و حدود 21 سال است که در زندان به سر می برم. البته سایر متهمان ردیف اول تا سوم همچنان در حبس هستند و حالشان هم خوب است. چندین بار ...
تجاوز مسافرکش به زن جوان در بیابان های کهریزک
و با زیرنظر گرفتن محل تردد این مرد، او را در یک عملیات ضربتی دستگیر کرد. مرد جوان پس از انتقال به اداره آگاهی منکر سرقت و تجاوز به شاکی شد اما با کشف گوشی شاکی از مخفیگاه وی، چاره ای جز اقرار ندید و به ربودن، آزار و اذیت و همچنین سرقت گوشی تلفن همراه او اعتراف کرد. سرهنگ حیدر گودرزی، سرپرست پایگاه نهم پلیس آگاهی تهران با بیان این خبر گفت: پس از اعترافات متهم، تحقیقات در این پرونده تکمیل و به دادگاه کیفری ارسال شد و متهم نیز در اختیار زندان قرار گرفت. ...
دستگیری 2 سارق که فکر می کردند قاتل هستند
که با ضربات چاقو مجروح شده بود با کمک رهگذران به بیمارستان منتقل شد و از مرگ حتمی نجات یافت. مدتی بعد و پس از بهبودی نسبی اش، مأموران بالای سر او حاضر شدند و پسر جوان گفت که به دام 2زورگیر افتاده است. پسر 19ساله توضیح داد: حوالی تهرانپارس به عنوان مسافر سوار یک پراید شدم که به خانه ام در حکیمیه بروم. داخل ماشین به غیر از راننده مرد دیگری هم بود که یکی از آنها چاقویی زیر گلویم گذاشت و خواست ...
می خواستیم جهان را تغییر دهیم
اسعدیان که زاده اصفهان است، درباره دوران کودکی و نوجوانی خود و نقشی که نوع تربیتش در زندگی آینده اش داشته در مصاحبه ای توضیح داده است: بچگی ها معقول بودم. البته آن وقت نگاه پدر و مادرها با والدین امروز متفاوت بود. صبح تا شب در کوچه مشغول بازی فوتبال بودیم و کسی نگرانمان نبود، برخلاف الان که پدر و مادرها با وجود وسایل ارتباطی مثل تلفن همراه، زیاده از حد نگران بچه هایشان هستند. امروزه بچه ها به نظرم زیادی دارند پاستوریزه بزرگ می شوند، درحالی که همان نگاه و نوع تر ...
نیلوفر اسفندیاری در گفت و گو با فکرشهر : اگر یک زن بخواهد می تواند از صفر شروع کند/ دلیل نبودن هیچ زنی ...
می خرد. ما طبق فرمول آن رنگ را می سازیم و بعد آن را تست می کنیم که با رنگ خودرو یکی باشد و سپس تحویل نقاش می دهیم. وی با بیان این که به تازگی کار خود را شروع کرده است، گفت: من به دنبال ایده ای نو با درآمد بالا بودم؛ تحقیق کردم و متوجه شدم این کار در کشورم توسط هیچ بانویی انجام نشده. تعجب کردم زیرا که از نظر علمی، مخروط های بینایی بانوان بیشتر از آقایان است و همین طور در تشخیص رنگ ها ...
زورگیری با پوشش مأموران قانون در مشهد
کارآگاهان پلیس پی به هویت چند نفر از متهمان ببرند. در ادامه پیگیری های پلیسی مشخص شد که افراد شناسایی شده از سارقان سابقه داری هستند که چندی پیش از زندان آزاد شده اند. همین سرنخ موجب شد تا مأموران با استفاده از مدارک و مستنداتی که از این افراد داشتند محل اختفای سردسته این گروه تبهکاری را ردزنی کنند. نقشه کشی مجرمانه در زندان تحقیقات این پرونده روند خود را طی می کرد و سرنخ های به دست ...
سرقت 3.5 میلیاردی دختر جوان از پدر خواستگارش!
پلیسی مواجه شد، به سرقت از گاوصندوق مرد تاجر و دزدی از 15 زن دیگر اعتراف کرد. او گفت: با حضور در مجالسی که در خیریه ها برگزار می شد، سعی می کردم اعتماد افرادی را که آنجا هستند، جلب کنم. بعد از گذشت مدتی از دوستی ام با آنها، برنامه ای را طراحی می کردم تا من را به خانه شان دعوت کنند. به عنوان میهمان به خانه آن ها می رفتم و به بهانه تعویض لباس وارد اتاق هایشان می شدم. از آنجایی که معمولا ...
سرقت 3.5میلیاردیِ دختر جوان از پدرِ خواستگارش
به اتاق ها می رفتم، وسایل باارزش را سرقت می کردم. رکسانا درباره سرقت از خانه مرد تاجر نیز گفت: وقتی با امیرحسین آشنا و از وضعیت مالی اش باخبر شدم، تصمیم گرفتم از او نیز سرقت کنم. وقتی او پیشنهاد خواستگاری به من داد، برای جلب اعتمادش به دروغ گفتم در برجی در فرمانیه زندگی می کنیم. بعد هم به همراه چند نفر از دوستانم که با آنها در کارهای خلاف آشنا شده بودم، واحدی را در یکی از برج ها 48 ...
راز عجیب سرقت 3٫5 میلیارد تومانی از خانه پدر شوهر
آن ها شده و به بهانه تعویض لباس وارد اتاق هایشان می شدم و از آنجایی که معمولا افراد وسایل با ارزششان رادر اتاق خواب هایشان مخفی می کردند، در فرصتی که برای تعویض لباس به اتاق ها می رفتم، وسایل با ارزش را سرقت می کردم. وی ادامه داد: رکسانا در رابطه با سرقت از خانه مرد تاجر نیز گفت، وقتی با امیرحسین آشنا شدم و از وضعیت مالی اش با خبر شدم، تصمیم گرفتم که از او نیز سرقت کنم، وقتی او پیشنهاد ...
عروس سارق، دستگیر شد
آن ها شده و به بهانه تعویض لباس وارد اتاق هایشان می شدم و از آنجایی که معمولا افراد وسایل با ارزششان رادر اتاق خواب هایشان مخفی می کردند، در فرصتی که برای تعویض لباس به اتاق ها می رفتم، وسایل با ارزش را سرقت می کردم. وی ادامه داد: رکسانا در رابطه با سرقت از خانه مرد تاجر نیز گفت، وقتی با امیرحسین آشنا شدم و از وضعیت مالی اش با خبر شدم، تصمیم گرفتم که از او نیز سرقت کنم، وقتی او پیشنهاد ...
گفتگو با تبهکار مسلح که به پسر بچه 10 ساله تهرانی هم رحم نکرد + فیلم و عکس
آبی رنگ از آنها سرقت کردند. بهروز 25 ساله که انواع سوابق را در پرونده اش دارد با علم اینکه چند سال زندان دارد دست به سرقت مسلحانه زده است. سابقه داری؟ بله، اولین بار بخاطر شرارت دستگیر و به کانون اصلاح و تربیت رفتم و بعد از آن نیز 4 بار دیگر به خاطر شرارت، درگیری و قمار دستگیر شدم. چند سال زندان بودی؟ مجموعا 5 سال زندان بودم. چرا ...
کتک زدن زن تهرانی برای فروش اجباری طلاهایش به مرد غریبه
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی پایان تیتر ، مدتی قبل زن جوانی به پلیس رفت و از سرقت طلاهایش از سوی سرنشینان یک خودرو خبر داد. زن جوان در تحقیقات گفت: به عنوان مسافر سوار خودروی پژویی شدم، یک زن و مرد جوان هم در خودرو بودند. بعد از طی مسافتی، مرد جوان دیگری به عنوان مسافر سوار خودرو شد. دقایقی بعد مرد جوانی که بعد از من سوار خودرو شده بود، به زبان ترکی استانبولی صحبت کرد. من متوجه صحبت ...
دستبرد سه و نیم میلیارد تومانی عروس به پدر شوهر
علاقه مند کردم وقتی پیشنهاد ازدواج داد قبول کردم و با این ترفند به خانه شان راه یافتم. می دانستم پدرش تاجر ثروتمندی است، یک روز که خانه شان بودم دسته کلید های خانه و گاوصندوق را دزدیدم و بعد هم روز حادثه وقتی مطمئن شدم کسی در خانه نیست، امیرحسین را مقابل خانه مان بردم و گفتم منتظرم بمان تا برگردم بعد با عجله از در دیگر ساختمان خارج شدم و به خانه آنها رفتم وقتی سرقت تمام شد به خانه ...
خاطره بازیگر همسران از هنرنمایی مهران مدیری روی صحنه تئاتر
فرودگاه مشغول کار بودم و بعد صبح ها سر کلاس دانشگاه می رفتم وشما فکر کنید که چقدر زحمت کشیدم. بازیگر همسران عنوان کرد: من سال ها تئاتر کار می کردم و راضی بودم و دوست داشتم . اما زمانی که اولین سریال تلویزیون بازی کردم دیگر نتوانستم رها کنم و پرکار شدم . در بخشی از برنامه مدیری گفت:من درباره ازدواج شما در برنامه صحبت کردم و حواشی به وجود آمد. مهین ترابی ادامه داد: به ...
کتاب حجره شماره دو و روزهای پیروزی انقلاب
که رسیدم، فوراً سراغ کلت رولور افغانی که چند سال پیش خریده بودم، رفتم. خشابش را پر از فشنگ کردم و زیر بالشم گذاشتم. وصیت نامه ام را نیز به همسرم دادم. ساعت چهار صبح بود که از خانه بیرون زدم. قرارمان جلوی درب ساعت حرم بود. من که رسیدم، اسماعیل صادقی هم از در حرم بیرون آمد. یک ربعی منتظر ماندیم تا بقیه هم بیایند. شیخ غلامعلی سلیمی و سیدعلی نوربخش و آقای اسماعیلی، از دیگر انقلابی های قم، هم خودشان را ...
ناگفته های روانشناس فریب خورده از یک جلسه محرمانه
آموزشگاه تدریس کنم. به این ترتیب به آموزشگاه رفتم. وقتی وارد شدم دوستم همراه با چند نفر از همکارانش به استقبالم آمدند و حسابی از من پذیرایی کردند. این استقبال گرم برایم کمی عجیب بود و از آن شوکه شده بودم. وقتی آن ها شروع به صحبت کردند فهمیدم حرف های شان ربطی به تدریس در آموزشگاه ندارد. یکی از آن ها در حالی که با هیجان زیادی صحبت می کرد و جزوه ای را ورق می زد پیشنهاد عجیبی را مطرح کرد و ...
منتظر شاهزاده ای سوار بر اسب سفید هستی؟!
.... در جایی کار می کردیم که تبدیل به پخش کننده مواد شده بودیم و تنها از این راه می توانستیم خرج زندگی مان را درآوریم. پول بادآورده حاصل از این مواد دوباره زندگی ما را شارژ کرد اما شوهرم به همین دلیل دستگیر و به زندان افتاد. من هم پس از مدتی به جرم حمل مواد دستگیر شدم و 3 سال در زندان بودم. در این مدت سرپرستی دخترم را خانواده همسرم به عهده گرفتند. پس از آزادی بلافاصله به سراغ نگین رفتم ...
جنایت با تانک در یکشنبه سیاه
رفتیم آن جا. یکی از عوامل تظاهرات روز 9 دی مشهد هم همین بود. قرار بود خودمان را برسانیم جلوی استانداری که ارتش بداند با مردم طرف است و از آن طرف هم به کارکنان بگوییم که ما با شما هستیم. تظاهرات آن روز از طرف خیابان تهران بود، اما من در مغازه بودم و کمی دیرتر راه افتادم. اول آمدم از چهارراه خسروی ، چهار پنج حلقه فیلم خریدم و بعد از خیابان ارگ به سمت استانداری رفتم . توی مسیر، خیلی ها همین طوری ...
زمان جنگ یکی از طلایی ترین دوران زندگی من بود
عنوان عکاس اعزام به جبهه بشم بلاخره سال 65 تونستم به سمعی بصری لشکر برم کار عکاسی انجام میدادم اونجا تو پوست خودم نمیگنجم دیدم به مرور چه گذشت با فیلمبرداری و دوربین های فیلمبرداری آشنا شدم تا پایان جنگ به واسطه اینکه با یک سری از دوستان روایت فتح آشنا شده بودم رفتم پیشه شهید آوینی و خواستم اونجا ادامه فعالیت بدم خدا رحمت کنه آقا مرتضی گفت فعلاً ما خودمونم تکلیفمون معلوم نیست تازه جنگ تموم شده و ...