سایر منابع:
سایر خبرها
مهاجر افغان آرزوی شهادت در دفاع مقدس داشت
پنجره نشسته بودم. خواهر کوچکترم سمیرا را آنجا نگه می داشتم. با مادرم خداحافظی کرد و رفت تا بعد از بیست سال یا سی سال که باباش آمد و از من خواستگاری کرد. **: چی شد که شهید دادمحمد رحیمی آمدند ایران؟ به خاطر همان جنگ ها آمدند یا دلیل دیگری داشت؟ همسر شهید: باباش همسر نداشت دیگر؛ بچه هایش پیش عمه شان بودند؛ باباش هر جایی سرِ کار می رفت این را با خودش می برد چون مادر نداشت. ...
یادی از شهید احمد قوامی، فرمانده واحد تعاون تیپ 21 امام رضا (ع)
...، آقایان را بلند می کرد برای شستن ظرف ها. می گفت: همین طور که ما صبح تا شب کار می کنیم، خانم ها توی خانه کار می کنند، منتها این دیده نمی شود؛ حالا بلند شوید تا برویم پای ظرفشور! در خانه نیز همین طور بود. وقتی می رسید، می گفت: شما بنشین و خودش کار های بچه ها را انجام می داد. به انجام فرایض و عبادات مقید بود. نامه هایش هست؛ می نوشت: علی را حتما نماز یاد بده که جایزه دارد. خانم! علی را ...
شهید سردار پورجعفری به روایت همسرش/ حاج قاسم به یار وفادار خود چه گفت؟
نداشت خانواده ی من مهمان مان باشند، یا خانواده ی خودش. اصلاً من و او نداشتیم. صله رحم را سعی می کرد خوب به جا بیاورد. وقتی گلباف می رفتیم، به همه ی خواهرها و برادرهایش سر می زد. 2) شما و شهید پورجعفری چطور با هم آشنا شدید؟ حاج آقا پسرعمه ی پدرم بود. تا سوم راهنمایی در گلباف بود، بعد در کرمان به هنرستان رفت. سال شصت در گلباف زلزله آمد و خانه ها را خراب کرد. سازمان بازسازی دو ...
فیلم پسر کوچک ناصر محمدخانی از همسر چهارمش ! / ناصر هنوز زیر سایه شهلا جاهد !
، ناصرخان یک هفته در خانه فقط راه می رود و نمی خوابد چون واقعا هم به او و هم به پسرهایش خیلی آسیب زده است. من واقعا دوست نداشتم که از ناصرخان در این باره سوالی کنم. هر وقت، فرد دیگری هم در این باره از او سوالی می کند، تا یک هفته می رود تو خودش. من عکس هایی از آن موقع را دیدم که عرفان و علی می رفتند روی قبر مادرشان می خوابیدند، بوسش می کردند و ... . من وقتی آن عکس ها را دیدم، یک هفته از ...
پدرشهیدی که هنوز خون بالا می آورد! + عکس
...؛ آن شب تا صبح نشستیم. صبح آمدیم اینجا؛ مامانم و بابام از قضیه صفر خبر نداشتند. ما رسیدیم اینجا و با گریه آمدیم خانه؛ مامانم گفت گریه نکنید، گمشده تان بعد از دو سال پیدا شده. بعد ما توی دلمان می گفتیم وای! چرا اینها بی خبر هستند؟! همین طور که داشتیم گریه می کردیم، خواهرم از راه رسید. بعد من خواهرم را دلداری دادم و گفتم که زیاد گریه نکن؛ اینها شک می کنند. در همین حال بودیم که خانه ...
شکایت دختر جوان از 3 پسر با اتهام شکنجه/ متهم شاکی را دروغ گو خواند
این دختر ادعا کرد دوستش هم در این نقشه حضور داشته است. او گفت: مدتی قبل دوست صمیمی ام میترا به من گفت پسر موردعلاقه اش رضا قصد دارد یک خودرو بخرد، اما 15 میلیون تومان پول کم دارد. او از من خواست به او پول قرض بدهم تا مشکلش حل شود. من هم به خاطر رفاقت قبول کردم و چک پدرم را به دوستم دادم، اما چند روز بعد رضا و دوست دیگرش به نام سینا به بهانه برگرداندن چک پدرم مرا سوار ماشین کردند و به خانه ای سه ...
پدرشهیدی که هنوز خون بالا می آورد! + عکس
شب تا صبح نشستیم. صبح آمدیم اینجا؛ مامانم و بابام از قضیه صفر خبر نداشتند. ما رسیدیم اینجا و با گریه آمدیم خانه؛ مامانم گفت گریه نکنید، گمشده تان بعد از دو سال پیدا شده. بعد ما توی دلمان می گفتیم وای! چرا اینها بی خبر هستند؟! همین طور که داشتیم گریه می کردیم، خواهرم از راه رسید. بعد من خواهرم را دلداری دادم و گفتم که زیاد گریه نکن؛ اینها شک می کنند. در همین حال بودیم که خانه پر از جمعیت ...
قیمت خودرو
داد اما این درمان های سخت به غدد درون ریز او آسیب وارد کرد و مانع از رشد او شد. البته هنوز شواهد علمی، دقیقا ثابت نکرده است که شیمی درمانی باعث تغییر شکل در غدد درون ریز او شده باشد یا خیر و این فقط حدس و گمان است. او در مصاحبه ای اعلام کرد:"اگر من را نگاه کنید، یک دختر بچه کوچکی را می بینید که زندگی طبیعی خودش را دارد و خیلی خوشحال است اما حقیقت اینجاست که من دختر بچه نیستم. من یک ...
فقط دختردارها بخوانند
. تا در سن بالاتر بتواند از پس کارهای خودش بربیاید و یک دختر مستقل شود نه وابسته. بنابراین کلیشه های جنسیتی درباره دختر و پسر را دور بریزید و تا جایی می توانید درباره مسائل مختلف به او آموزش دهید. 2-مسائل مربوط به بلوغ را به او توضیح دهید گاه مادران صبر می کنند تا دوست و آشنا و رفیق همه وارد مباحث مربوط به بلوغ بشوند و همه آموزش ها را به دخترشان بدهند تا اینکه خودشان وارد نشوند چون ...
فراموش شدگان
دریا قدرتی پور- هیچکس نمی داند، در آن بعدازظهر جمعه که باد پاییزی زباله ها را جابه جا می کرد؛ توی آن خانه متروک بر آن خانواده شش نفره چه گذشته بود. فراموش شدگانی که بین آن همه خنزرپنزرها گم شده بودند. در خانه هزار متری که تکه ای است از یک خانه بی قواره. مثل همه خانه های شهر، در خیابان طالقانی، نگرانیت چندین برابر می شود. یک در لاغر آهنی خواب رفته، در همسایگی خانه های نوساز. پوست ...
افشای انگیزه اکبر خرمدین از قتل دختر و دامادش!
از پدرش حق السکوت درخواست می کند و در نهایت این امر موجب می شود دختر را نیز به همین روش به قتل برسانند. همسر اکبر همچنان در زندان به سر می برد و پرونده او هنوز برای محاکمه آماده نشده است. این زن در بازجویی ها مانند شوهرش گفته از قتل ها پشیمان نیست. او گفته است: اصلا ناراحت نیستم، چون خیلی من زجر کشیدم و از دستشان اذیت شدم، وگرنه کدام مادری راضی می شود بچه اش را بکشد. ...
روایتی از زندگی و نحوه شهادت شهید علی پیروزی
درب خانه به صدا در آمد و وقتی درب را باز کردم چند نفر مسلح به زور وارد خانه شدند و سراغ علی را گرفتند من هم ترسیده بودم و گفتم شما کی هستید و با او چکار دارید، ی از آن ها جواب داد چند تا سوال داریم و ازش می پرسیم چرا با جمهوری اسلامی همکاری می کند، شوهرم را در اتاقی که خوابیده بود بیرون آوردند، علی می دانست که گروهک ها او را به شهادت می رسانند. همسرم دختر کوچکمان را بوسید و ضد انقلاب ...
نابینایی مسیر زندگی ام را تغییر داد
که تحت هر شرایطی سر کلاسش حاضر می شد. گروهی برای کودکان نابینای شهرم هر چقدر که کلاس ها بیشتر پیش می رفت احساس می کرد که روحیه اش بهتر می شود به همین خاطر تصمیم گرفت این حال خوب را برای بچه های نابینای شهرش هم به ارمغان بیاورد و همانجا بود که تصمیم گرفت گروه تئاتر نابینایان را تشکیل دهد. آن هم برای بچه های 10 سال به بالا. آموزه های خودش را به تیمش منتقل می کرد کم کم گروه تئاتر ...
هر زائر روایتی دارد و هر تشرف هزار حرف نگفته؛ قصه های باب الرضا(ع)
سال و شش ماه بعد، در شب میلاد حضرت زینب کبری(س)، آقای اکبری و همسر و فرزندانش مقابل گنبد طلایی امام هشتم بودند و صلوات خاصه حضرت را زمزمه می کردند. همان جا بود که آقای اکبری نذر کرد، اگر پسرش شفا پیدا کند، همه زندگی اش را می گذارد که هزینه های درمان یک کودک بیمار دیگر را تأمین کند. آقای اکبری می دانست که حضرت این دعایش را هم بی پاسخ نمی گذارد. زیارت خانواده معمارانی و 23 ...
توصیه هایی برای پدرانی که فرزند دختر دارند
کلیشه های جنسیتی درباره دختر و پسر را دور بریزید و تا جایی می توانید درباره مسائل مختلف به او آموزش دهید. 2-مسائل مربوط به بلوغ را به او توضیح دهید گاه مادران صبر می کنند تا دوست و آشنا و رفیق همه وارد مباحث مربوط به بلوغ بشوند و همه آموزش ها را به دخترشان بدهند تا اینکه خودشان وارد نشوند چون یا خجالت می کشند یا بلد نیستند چطور باید ارتباط برقرار کنند. مادرهای محترم بهتر است ...
5 داستان و قصه کودکانه زیبا و رایگان با ویدیو
و لاک پشت روزی روزگاری در یک جنگل زیبا، یک خرگوش خاکستری بامزه زندگی می کرد. خرگوش قصه ی ما یک ذره نامهربون بود و دوستش لاک پشت رو به خاطر این که مثل خودش سریع نبود و خیلی آهسته راه می رفت، مسخره می کرد!! خرگوش همیشه با خنده به لاک پشت می گفت: تو با این سرعتت اصلا به جایی هم میرسی؟؟!! لاک پشت هم با متانت جواب میداد: اوهوم معلومه!! من خیلی ...
پناهی برای خانه به دوشان
به گزارش ایران خبر ، روزنامه ایران/ کم کم سر و کله شان پیدا می شود. با چهره های آفتاب سوخته و لباس هایی که رد گونی ضایعات روی شانه و پشت شان مشخص است. در آهنی بزرگ رو به حیاط کوچکی پر از درخت و سبزه باز می شود. تابلوی بزرگ حسینیه با چراغ های نئون بالای در از انتهای خیابان خیام پیدا است. یکدیگر را خوب می شناسند و هر کدام با ساکی پر از لباس کهنه و کارتن های مچاله شده داخل می شوند. می گویند دنیای این طرف در آهنی با بیرون آن فرق دارد. ب ...
یتیم خانه کلارا؛ نمادی از گم شدگان تاریخ
طیب با اصول بهتری انجام شد. یادم می آید که در آن زمان کلارا با صاحب ساختمان یتیم خانه به خاطر عدم پرداخت اجاره به مشکل برخورده بود؛ 6 ماه بود اجاره پرداخت نشده بود و چند باری صاحبخانه آمده بود در خانه و دنبال گرفتن بدهی اش بود. یک شب با یکی از بچه ها برای خرید بیرون رفته بودیم که موقع برگشت صاحبخانه را جلوی در دیدیم که در حال بحث کردن با کلارا بود. من و پسری که همراهم بود ...
سراج حوادث/ راز هولناک شیطان دخمه وحشت فاش شد
جوان به نام های زهرا و ساناز که در آن خانه به صورت وحشتناکی حبس شده بودند، از سوی مأموران پلیس پایتخت به جریان افتاد. آن روز مأموران جسد دختر جوان ناشناسی را هم که در نایلون زباله ای بسته بندی شده بود کشف کردند و سعید صاحبخانه و خواهرش را به اتهام قتل، حبس غیر قانونی و آزار و اذیت دختران جوان بازداشت کردند. بررسی پرونده سعید هر روز اسرار تازه ای را بر ملا می کرد به طوری که مشخص ...
فروش موی سر پدیده ای تازه در شرایط سخت معیشتی
کردن موهایشان خوشحال می شوند، چون موقع شانه زدن و شستن اذیت می شوند ولی هستند بچه هایی هم که با گریه موهایشان را کوتاه می کنند. همین دیروز خانمی دختر 8 ساله اش را برای کوتاه کردن موهایش آورد. دخترک مثل ابر بهار گریه می کرد و مادرش با وعده اینکه برایش یک کیف مدرسه نو می خرد بالاخره او را ساکت کرد. اما بعد فهمیدم که برای پرداخت اجاره خانه موهای دخترش را کوتاه کرده تا بفروشد. بیشتر از مبلغی که توافق ...
بازیگر خارجی پایتخت: این روزها مرا مسخره می کنند!
نبود با غیرچهره کار کنیم. گفتم چطور؟ گفتند چون انگار اصلا برایت مهم نیست کجایی و چه می کنی! من کلا زیاد اتفاقات را در ذهنم بزرگ نمی کنم، وارد جریان یک اتفاق می شوم، با آن همراه می شوم، کیف می کنم و لذت می برم، به همین دلیل در جریان پایتخت هم که بودم فکر نمی کردم چیز عجیب و غریبی برایم پیش بیاید. وقتی پایتخت پخش شد و بازخوردها را دیدم، واقعا تا چند شب خوابم نمی برد. انرژی مردم ...
برای اینکه فکر دختر از سرم بیفتد، تست اعتیادم را مثبت کردند!
، من مقاومت کردم و او را نزدم، مدیر کمپ هم با شدت و خشونت تمام بلایی به سرم آورد که تا مدت ها نمی توانستم راه بروم. او از این طریق ما را وادار می کرد که به حرف هایش گوش کنیم. من سعی می کردم طوری کتک بزنم که فرد خیلی دردش نیاید، اما مدیر کمپ خودش خیلی خشن بود و اگر متوجه می شد چنان خشونتی نشان می داد که نمی توانستیم دیگر حیات طبیعی داشته باشیم. متهم در پاسخ به این سؤال که بعد از آزادی از ...
برای شناساندن مکتب حاج قاسم چه کردید؟
شهادت حاج قاسم، صبحی که شهید شد، یک مصاحبه داشتم که در آنجا گفتم فاصله من تا حاج قاسم از زمین تا آسمان است، خاطر نشان کرد: هزاران نفر باید درباره عظمت حاج قاسم کتاب بنویسند تا برخی زوایای این شهید روشن شود. در زمان حیات سردار سلیمانی، عشق رهبر معظم انقلاب به ایشان را با همه وجود دیدم؛ تاجایی که به حاج قاسم گفتم من حاضرم من شهید شوم تو بمانی. چون می دانم تو بروی رهبری طاقت نمی آورد. ...
توصیه هایی به پدرانِ دختردار
بریزید و تا جایی می توانید درباره مسائل مختلف به او آموزش دهید. 2-مسائل مربوط به بلوغ را به او توضیح دهید گاه مادران صبر می کنند تا دوست و آشنا و رفیق همه وارد مباحث مربوط به بلوغ بشوند و همه آموزش ها را به دخترشان بدهند تا اینکه خودشان وارد نشوند چون یا خجالت می کشند یا بلد نیستند چطور باید ارتباط برقرار کنند. مادرهای محترم بهتر است خودتان در سن بلوغ دختران وارد این مسائل شوید و ...
ناگفته های بازیگر زن داعشی در پایتخت
نداشتید؟ نه به هیچ وجه. نمی دانم چرا، شاید، چون آدم همه چیز را از دریچه نگاه خودش می بیند. من حتی یک لحظه هم روی این مسئله که برای مخاطب باورپذیر است یا نیست، تامل نکردم، اما روز اول تصویربرداری سکانس های من که سکانس کافی شاپ را گرفتیم، همان جا ناگهان به ذهنم رسید و به کارگردان گفتم می شود از زندگی خودم وام بگیرم و بگویم من در کودکی خارج از ایران زندگی کردم و نمی خواهم بروم؟ این را از ...
تماس قاتل با پدر مقتول: دارم دخترت را می کشم!
... 29 دی ماه سال 98 بود که ساعت 12 شب شماره زهرا روی گوشی پدرش افتاد و آن تماس، یک تماس به شدت هولناک بود. پدر زهرا تلفن را جواب داد، اما به جای زهرا، شوهرش محمد پشت خط بود که به پدرزنش گفت: دارم دخترت را می کشم! پدر زهرا در مورد آن شب می گوید: آن شب خیلی شوکه شده بودیم. به خانه دخترم رفتیم و جسد غرق در خون او را دیدیم. شوهرش او را به قتل رسانده بود و در اعتراف به قتل گفت که ...
از کمک به زندانی آزادشده گرفتار تا پیگیری اجرای طرح گردشگری علمی و سلامت
از 50 سالگی را در زندگی ببینند. از مشکلات تمام نشدنی شان برای درمان می گوید. از مجتمع جامعی که می خواهد برای 13هزار کودک و نوجوان اوتیسم تهرانی راه بیندازند و از شهردار کمک می خواهد برای حل موانعی که در راه تشکیل آنجا دارد. بعد نوبت می رسد به فرشاد پیوس. شهردار قبل از صحبت کردنش با او خوش و بش می کند. پیوس با بچه نازی آباد بودن خودش و بچه شاه عبدالعظیم بودن زاکانی آغاز می کند. تنها دغدغه ...
بانویِ بی نشان
دلتنگی هایش را بازگوید. آن شبِ عملیات؛ شبی ساکت و آرام بود. شبی که شور و شوق عملیات فضا را پرکرده بود و هرکس خودش را به نوعی برای شرکت در عملیات آماده می ساخت. فرمانده هم پیشانی بند مخصوص خود را بست، روی رنگ سبز آن با خط زردی که می درخشید، نوشته شده بود یا زهرا (س). آن شب عملیات گروهان غیر از اجرای دستور، نباید حرکتی انجام می دادند و حتی حرفی می زدند. همه جا تاریک بود، نیروها بی سروصدا به طرف ...
تبعات مشاجره والدین در حضور کودک چیست؟
مادر با هم دعوا کنند؛ البته بسته به کلامی بودن یا فیزیکی بود این مشاجره احساسات کودکان متغییر است. برون اظهار داشت: چنین کودکانی اضطراب بسیار بالایی دارند که نمود آن را می توان در رفتارهایی مانند ناخن جویدن، شب ادراری، گریه کردن بیش از حد، بهانه گیری، بهانه جویی، حتی تیک های رفتاری دید. فرزندان چنین خانواده هایی بسیار حساس، زودرنج و تکانشی هستند. مشاجرات و دعواهای خانوادگی همچنین روی ...