سایر منابع:
سایر خبرها
نشست خبری دست ناپیدا / انسیه شاه حسینی: می خواستم از زوایای پنهان زندگی زنان جنگ فیلم بسازم
به گزارش گروه فرهنگی ایسکانیوز ، نشست خبری فیلم سینمایی دست های ناپیدا به کارگردانی انسیه شاه حسینی 15 بهمن ماه در سانس نخست چهارمین روز چهل دومین جشنواره فیلم فجر در خانه رسانه برگزار شد. در این نشست انسیه شاه حسینی کارگردانی نویسند و طراح صحنه، سید سعید میرزاده تهیه کننده، کاوه ایمانی تدوینگر، احسان نوبخت صدا بردار، آرش قاسمی صدا گذار، حسن ایزدی جلوه های ویژه بصری، احمد رسولیان جلوه ...
دختربچه 7 ساله چرا و چطور به دست زن همسایه کشته شد؟
پارکینگ تان بیرون رفت. راننده ابتدا به در پارکینگ کوبید، بعد دنده عقب گرفت و به خیابان رفت. پرسیدم دخترم کجاست؟ گفت دخترت اصلا از در خانه بیرون نیامد. همان جا به پراید هاچ بک نوک مدادی که صاحبش مستاجر خانه ما بود، مشکوک شدیم و بعد با مراجعه به دادگستری پرونده بچه دزدی تشکیل دادیم و تحقیقات پلیس شروع شد. من که مشکوک شده بودم به مرد مستاجر گفتم از همسرت بپرس چرا این طوری از خانه بیرون رفته ...
اگر نگاه فرهنگی به دفاع مقدس نداشته باشیم باختیم
فیلمبرداری این فیلمنامه ها. این کارگردان درباره عنوان فیلم و نگاه جاری در فیلم بیان کرد: انقلاب ما یک انقلاب فرهنگی بود. حضرت امام خمینی با تانک و توپ شروع نکردند و اولین چیزی که به مردم می گفتند این بود که ما می خواهیم کرامت انسانی را به شما برگردانیم. او ادامه داد: جنگ به ما تحمیل شد و آنچه که در انقلاب درباره آن شعار می دادیم، در جنگ متبلور شد. هر کسی که درباره جنگ و دفاع ...
برای مراسم دهه فجر با کلاه نگهبان عراقی، پرچم ایران درست کردیم!
سینه شان نصب کنند. برای تهیه پرچم، پارچه سبزرنگ دور پتو را شکافتیم. یکی از بچه ها لباس سفید داشت به ما داد، اما پارچه قرمز رنگ نداشتیم که محمد بلالی مجبور شد کلاه یکی از نگهبان ها را از آسایشگاه آن ها تک بزند که کار خطرناکی بود، ولی بالاخره پرچم آماده شد و روز 22 بهمن که سرود اجرا شد همه اعضای گروه سرود پرچم را روی سینه نصب کردند. منبع: فارس انتهای پیام/ 134 ...
زیارت خانه خدا شرط مادر برای بخشیدن قاتل دخترش
سختی بود، نمی خواستم این اتفاق برای همسرم رخ دهد. عذاب وجدان لحظه ای رهایم نمی کرد. در این 12 سال پیر و بیمار شدم و الان حواس درست و حسابی ندارم. حتی دیگر توانایی کار ندارم که بخواهم کشاورزی کنم با اینکه خیلی دلم می خواهد کار کنم.او ادامه داد: با وجود اینکه بی سواد هستم، اما در زندان چندین جزء قرآن حفظ کردم و از ساعت 5 تا 7 صبح بیدار می شدم و برای همسرم نماز می خواندم. چندین بار او را با لباس سفید ...
مردم دلگرم به دولت
داد و دندان های یکدست سفیدش را دیدم. دختر کوچکی روی پاهایش خوابیده بود و دختر دیگرش چادرش را کج و کوله روی سر انداخته بود با لباس نارنجی. از توی کیفم کاغذی بیرون آوردم تا جمله های رئیس جمهور را بنویسم. هنوز سخنرانی شروع نشده بود که زن گفت: می خوای نامه بنویسی؟ گفتم: نه. شما چی؟ نامه نوشتید؟ بچه روی پاهایش را کمی تکان داد و با مکثی کوتاه گفت: یعنی نامه من رو می خونن؟ کاغذ را نشانش دادم: حتماً. دوست ...
شب چلّه و خاطرات زردشت بانو از خُبار و شادابخت
این قنات را شادابخت گذاشتند. شادابخت، فارسیِ هکتاش (6) است. شادابخت اول تنها بود، اما بعد ها به مرور زمان قنات های دیگر هم به او پیوستند و دست یاری دادند: فیض آباد، کچل احمدی، کتویه، محمد آباد، غیاث آباد، جلال آباد و سیف آباد. گفتم: زردشت بانو! گفت: جانم! گفتم: شادابخت خانوم چطور خانومی بود؟ گفت: شادابخت خانم از شرق به غرب جاری بود ...
رهبر انقلاب: بازجوی ساواک دوست دوران کودکی ام بود
بروم شاید به من هم اجازه ملاقات بدهند. آدرس را به دست آوردم و به قیطریه رفتم. قیطریه در آن زمان منطقه ای خالی از ساختمان بود و تک وتوک خانه هایی در آن دیده می شد. من به خانه امام نزدیک شدم. نگهبانان تمام اطراف خانه را گرفته بودند. به یکی از آن ها گفتم من تازه از زندان آمده ام و می خواهم مانند سایر زندانیان با آقا ملاقات کنم. آن ها با یکدیگر اختلاف نظر پیدا کردند. بالاخره توافق کردند که به ...
شرح مفصل دزدی یهودیان از آرامگاه اِستر و مُردخای
...، آمد. خیلی کند و کاو کرد تا با کلید چوبی درب سنگی را باز کرد. آن وقت درب کوچک چوبی را باز کرد. داخل شدیم. صحن کوچکی دارد، کتیبه خط عبری داشت. در صفحه ای هم احکام عشره درج بود. مرید معمم یهودی می گفت تاج ملکه اِستر را از سوراخ گنبد سرقت کرده اند و باز با افسوس زیاد می گفت تاریخ صندوق مُردخای را هم مرید لعنتی دزدید فروخت. بعد برای آن که مشتبه کند، اصل صندوق را هم سوزاند. این صندوق را به چهارصد ...
زندگی با 6 بچه در خانه قوطی کبریتی / جواب شوک آور سونوگرافی !
ببینم تا باور کنم تشخیص درست است! هرچه هم می گفتند تو که از سونوگرافی سر درنمی آوری، قبول نمی کردم! بعد از کلی اصرار بالاخره داخل اتاق رفتم و دکتر در نمایشگر دستگاه، 4تا بچه را نشانم داد. اصلا باورم نمی شد. هاج و واج از اتاق بیرون آمدم. تا 2روز در خانه مان سکوت بود و در ناباوری به سر می بردیم. دلبسته مهر پدری برای مرادنیا، قرار گرفتن در موقعیت تازه ای که کم کم آن را باور کرده بود ...
وقتی ادعای آزادی بیان پهلوی ها، با اخراج استاد معروف دانشگاه رنگ باخت
که تمام شد، درحالی که وسایل و تجهیزات پزشکی را در کیفش می چید، رو به حاضران که منتظر اعلام نظر او بودند، گفت: کودک، سِل دارد ... درباریان که انگار ناسزا شنیده بودند، با چهره های متعجب و برافروخته گفتند: سل؟! شوخی می کنید دکتر؟! سل که بیماری فقراست. چه ربطی به بچه های دربار دارد؟! دکتر محمد قریب در مقابل، با حاضرجوابی که خاص خودش بود، گفت: حضرات تصور کرده اند که ویروس سل را هم می توانند مثل دکتر ...
حضرت آیت الله خامنه ای: بازجوی ساواک دوست دوران کودکی ام بود
توکل به خدا کنم و به محل اقامت امام بروم شاید به من هم اجازه ملاقات بدهند. آدرس را به دست آوردم و به قیطریه رفتم. قیطریه در آن زمان منطقه ای خالی از ساختمان بود و تک وتوک خانه هایی در آن دیده می شد. من به خانه امام نزدیک شدم. نگهبانان تمام اطراف خانه را گرفته بودند. به یکی از آن ها گفتم من تازه از زندان آمده ام و می خواهم مانند سایر زندانیان با آقا ملاقات کنم. آن ها با یکدیگر اختلاف نظر ...
روایت آیت الله خامنه ای از بازجویی که دوست دوران کودکی بود
اواخر سال 42 برای تبلیغ ماه رمضان به زاهدان رفتم که بازداشت و به تهران منتقل شدم. بعد از بازداشت وقتی از زندان خارج شدم شور و شوق دلم را فرا گرفت و گفتم من هم توکل به خدا کنم و به محل اقامت امام بروم شاید به من هم اجازه ملاقات بدهند. آدرس را به دست آوردم و به قیطریه رفتم. قیطریه در آن زمان منطقه ای خالی از ساختمان بود و تک وتوک خانه هایی در آن دیده می شد. من به خانه امام نزدیک شدم ...
روایت پرستاری که قصد به شهادت رساندن سردار سلیمانی را داشت +جزئیات
قولش عمل کرد و بعد از انجام دیدارهای خصوصی خود در نمازجمعه که آن زمان نمازجمعه در مسجد امام بندرعباس (داخل بازار) برگزار می شد، در جمع بسیجیان و نمازگزاران شرکت و سخنرانی کرد. قبل از رفتن به جایگاه سخنرانی به من گفت که خواهشا به بسیجی ها بگو شعار ندهند در حالی که آن زمان رسم بود هرجا که شهید سلیمانی برای سخنرانی می رفت مردم از سر ذوق و اشتیاقی که به وی داشتند، شعار صل علی محمد یار مهدی آمد، صل ...
حرکت شتابان هرمزگان در مسیر توسعه
ساله می آمد. چادر نخی زیتونی را دور سرش کول زده بود. جواب سلامم را لبخندزنان داد و دندان های یکدست سفیدش را دیدم. دختر کوچکی روی پاهایش خوابیده بود و دختر دیگرش چادرش را کج و کوله روی سر انداخته بود با لباس نارنجی. از توی کیفم کاغذی بیرون آوردم تا جمله های رئیس جمهور را بنویسم. هنوز سخنرانی شروع نشده بود که زن گفت: می خوای نامه بنویسی؟ گفتم: نه. شما چی؟ نامه نوشتید؟ بچه روی پاهایش را کمی تکان داد ...
چرا کیهان در دهه چهل توقیف شد؟
من خبرنگار همین روزنامه ام. مرد با نگاه تحسین آمیزی به من گفت: آفرین شما بر خبرنگار ها دستتان درد نکند چه خوب جنایت های آزموده را رو کرده اید. روزنامه را که نشانم داد دیدم در صفحه اول کیهان بر بالاترین قسمت با تیتر درشتی چاپ شده: الموتی وزیر دادگستری: آزموده آیشمن ایران است. با دیدن این تیتر قلبم به تپش تندی افتاد. نفس زنان به دویدن ادامه دادم. ناگهان دیدم جیپ روزنامه کیهان سر رسید و کنارم ترمز ...
اگر کمک شهید سید رضی نبود این فیلم ساخته نمی شد
نمی کردند، جامعه ما با فجایع تروریستی بیشتری روبه رو می شد. بعد از این که نیروهای داعش و گروه های تکفیری چند کشور را اشغال و محل عملیات تروریستی خود قرار داده بودند، حالا کار به تفکر داعشی و تروریستی رسیده است. امیدوارم با هوشیاری مردم و ادامه مقابله و مقاومت جوانان و نیروهای انقلابی و مدافعان کشور، این تفکر هم هرچه زودتر از بین برود اما به هرحال نمی توان وجود این تفکر و جنایات تروریستی رخ داده در ...
زنان رزمنده در خط مقدم؛ دسته دختران واقعی چه کسانی بودند؟
لیلا سادات حدود 10 سال داشت. تا او را دیدم گفتم: آقا سید می شود عبا و انگشترتان را بی زحمت بدهید به من؟ (خنده) او هم گفت: چشم! همسر بقیه همکارها تعجب کردند. گفتند: خانم عمادی عقل ما نرسید یک چیزی از سید بخواهیم. شهید سید رضی موسوی بر مزار شهید حسین همدانی (سال 1398) بیشتر بخوانید خاطرات شنیدنی همرزم شهید "زین الدین" به بهانه "مجنون"/ از شب سخت خیبر تا خبر شهادت ...
محمد مایلی کهن: این نسل تیم ملی محبوبیت گذشته را ندارد؟ دو دوتا چهارتای ساده است، مشکلات مردم را ببینید!
طرفدار تیم ملی و کشورتان نیستید. اما بازی با سوریه در نیمه اول تقریبا برتر از آنها بودیم و در نیمه دوم وضعیت مان رو به تحلیل رفت و بعد از اخراج طارمی کار برای مان سخت تر شد، اما خدا را شکر روی ضربات پنالتی عالی کار کردیم و بیرانوند هم خوب کار کرد و توانستیم از این مرحله صعود کنیم. بازی آسانی نبود. مقابل سوریه اشتباهات فردی بازیکنان زیاد بود. علتش دست کم گرفتن حریف بود؟ با ...
ترفندهای دقیقه نودی برای کاهش مصرف گاز
سرد سال محسوب می شود. ما با رعایت نکاتی ساده می توانیم باعث شویم که وضعیت گاز در سراسر کشور با ثبات باشد. در ادامه به چند مورد از ترفند های کاهش مصرف گاز که این روز ها بیش از هر زمان دیگری ضروری است، اشاره خواهد شد. 1- پوشیدن لباس مناسب شاید خیلی از ما عادت داشته باشیم همان طور که در فصل گرم لباس کمی در منزل می پوشیم، در فصل سرما هم همان طور در خانه باشیم و برای مان فرقی ...
وقتی سخنرانی تکان دهنده شیخ احمد وارد یک سرود شد
امام را گذاشتیم؛ من به چه کسی باید تسلیت بگویم؟ به مردم ایران تسلیت بگویم؟ به مادران پسرمُرده؟ امام این سخنرانی را در نجف انجام داده بود. فقط بخش های کمی از آن به دست ما رسیده بود. از صدای تیراندازی های روز 17 شهریور هم استفاده کردیم. نوار ضبط شده این صدا را محمد توسلی آورد و داد و به من. خیلی هم مراقب بود و توصیه می کرد که به کسی ندهید. بعد از اینکه نوار کامل شد و او هم شنید، گفت این ...
وقتی سخنرانی تکان دهنده شیخ احمد وارد یک سرود شد
.... نوار ضبط شده این صدا را محمد توسلی آورد و داد و به من. خیلی هم مراقب بود و توصیه می کرد که به کسی ندهید. بعد از اینکه نوار کامل شد و او هم شنید، گفت این واقعاً در ایران ضبط شده؟ من هم به شوخی گفتم: نه رفته خارج ضبط شده . سعی کردم در این نوار، حضور همه گروه های مردمی را در جریان انقلاب تصویرسازی کنم؛ به شکلی که وقتی به نوارگوش می کنیم. بتوانیم آن حضور عمومی را احساس کنیم ...
شروع پرماجرای جشنواره فیلم فجر
نمایش فیلمش در سینمای کوروش، رو به تماشاگران گفت: می خواهم با مردم حرف بزنم. خوشحالم کنار شما مردم هستم و کنار شما این فیلم را دیدم. من هم مثل شما بلیت خریدم که اینجا باشم چون حضور من برای داشتن هر تریبونی در جشنواره فجر خط خورده. آمدم با شما حرف بزنم و قضاوت اینکه چرا این فیلم در بخش سودای سیمرغ نیست را به شما مردم و تاریخ بسپارم. او افزود: سال هاست عادت کرده ام که صدایم به هیچ جا نرسد. بخشی به نام نگاه نو گذاشتند برای فیلم هایی که هیچ دلیلی برای حذفشان ندارند و در این بخش می گذارند تا آن فیلم را زنده به گور کنند. منبع: دنیای اقتصاد ...
ترفندهای دقیقه نودی برای کاهش مصرف گاز
رنگ و بوی برف، حال و هوای بسیاری از شهر های کشورمان را تغییر داده و آن ها را سفیدپوش کرده است. به گفته مدیرکل پیش بینی و هشدار سازمان هواشناسی، دیروز و امروز تمام 31 استان کشور، برفی و بارانی شده و شاهد کاهش محسوس دما در کشور خواهیم بود. او همچنین گفته که دمای هوا در بیشتر مناطق [...]
بریده هایی از تبریزِ در آستانه طلوع فجر
اسلحه ها را تحویل بدهد. وقتی اسلحه ها را روی میز می گذارد، بردارید و به دست من که نظامی هستم بدهید. بعد به خودش بگویید کلتت را هم تحویل بده ، یا تحویل می دهد یا نمی دهد و شاید یکی از شما را بزند. من هم که یوزی دستم هست شلیک می کنم . او یکی می زند، من چهار تا. منتها یکی از شما یا دوتای تان را شاید بزند؛ آماده اید؟ گفتم: بله . قرار شد آقای قاضی طباطبایی دست خطی برای بیدآبادی به ما ...
از بازار درجه سرهنگی خریدیم، روی لباس دوختیم و از گردان اخراج شدم
. در راه با خودم می گفتم: الان می روم اراک و با اعزامی بعدی به جبهه می آیم. اصلا اگر هم نشد با یک گردان یا لشکر دیگر می آیم. مگر قحطی لشکر یا گردان آمده؟! همینطوری که داشتم می رفتم، آقای اورنگ با ماشین به سراغم آمد. کلی باهم حرف زدیم. او می گفت: من از شما انتظار بیشتری دارم؛ شما نیروی قدیمی هستی و ما حالا یک چیزی گفتیم، برگردید گردان بعد از این صحبت ها باهم برگشتیم؛ اما هیچ موقع من دست از این کارهایم برنداشتم و شیطنت های خودم را ادامه دادم. ...
اهتمام جدی به خودکفایی در تسلیحات نظامی
نظراتمان خیلی به هم نزدیک است، گاهی اوقات سر یک چنین چیزی یک اختلاف این جوری پیدا می شود بین نظرات ایشان و بنده. ایشان صددرصد گفتند که نخیر، این خوب است... بعد من گفتم که خب ما داریم در شورای پشتیبانی برای امام تکلیف معیّن می کنیم. ما می گوییم ایشان صادر نکنند، شما می گویید ایشان صادر بکنند. خود امام که زنده است ما برویم بگوییم آقا شما خودتان چه مصلحت می دانید؛ همه پسندیدند. بنا شد که ...
دست ناپیدایی که از آستین زنان بیرون آمد و کارون را حامی جبهه ها کرد!
لباس می شستند. فیلم دست ناپیدا به این مسائل توجه کرده است. جالب اینکه بدانید زنان اهوازی از صبح زود تا عصر کار می کردند و بعد سر خانه و زندگی شان می رفتند اما بسیاری از زنان که از شهرهای دیگر آمده بودند جایی نداشتند که شب بمانند در نتیجه همان جا در خوابگاهی که ساخته بودند با حداقل امکانات می ماندند. این زنان حتی از اغذیه کافی برخوردار نبودند، در حالی که قرار بود لباس بشویند و این کار نیاز ...