سایر منابع:
سایر خبرها
آیا سیزدهم فروردین نحس است؟!
ماشین می شوید و می روید؟ گفت: آقا ان شاء الله دیگر بر نمی گردید؟ گفتم: نه، ان شاء الله دیگر بر نمی گردم. با خود گفتم اگر این به گوش زن ها برسد که سید جلو آمده و بعد هم گفته ان شاء الله که دیگر بر نمی گردی، محال است بگذارند من بروم. اما رفتم و برگشتم و حالا دارم با شما حرف می زنم، 30 سال هم از آن زمان می گذرد. یک فرد مسلمان نباید فکر خودش را با این موهومات خسته کند. پس توکل برای چیست؟! ما ...
کفاشیان: بدترین اتفاق سال رفتن دوستانم بود
هم می خندید؟ نه آنجا خجالت می کشیدم. سال 58 بود که به همراه مادرم، دایی ام و برادر بزرگم به خواستگاری رفتم، آنروز آنقدر قرمز شدم که نگو و نپرس. * با خنده مشکلات کی روش را حل می کنید یا با دعوا؟ خیلی با کی روش دعوا کردم و تا دلتان بخواهد، او مرا عصبانی می کند. آخرین بار هم به دلیل پاداش های بازیکنان و کار مربیان، با او دعوا کردم. او کمتر خواسته های خود را مطرح می ...
آیا سیزدهم فروردین نحس است؟!
سید جلو آمده و بعد هم گفته ان شاء الله که دیگر بر نمی گردی، محال است بگذارند من بروم. اما رفتم و برگشتم و حالا دارم با شما حرف می زنم، 30 سال هم از آن زمان می گذرد. یک فرد مسلمان نباید فکر خودش را با این موهومات خسته کند. پس توکل برای چیست؟! ما، هم دم از توکل می زنیم، هم دم از توسل و هم از گربه سیاه می ترسیم! آدمی که می گوید توکل و به خصوص می گوید توسل و ولایت، دیگر نباید این حرف ها را بزند ...
دفتر ساواک، ساختمان سپاه شد
آقای بهشتی این بود که به جمع آقایانی که آقای لاهوتی در پادگان عباس آباد جمع کرده بود، بپیوندم. بلافاصله به محل جلسه در پادگان عباس آباد رفتم. وارد اتاق شدم. دیده عده ای از آقایان از جمله دانش منفرد آشتیانی، غلامعلی افروز، ابراهیم سنجقی،علی محمد بشارتی، مرتضی الویری و چند نفر دیگر حضور دارند. آقای تهرانچی و آقای هاشم صباغیان هم از طرف دولت موقت آمده بودند. بعضی از افراد حاضر را نمی شناختم، ولی همه ...
12 فروردین 58 چه خبر بود؟+تصاویر
. من وقتی از قم برگشتم، منزل خاله ام بودم که آقای صدر تماس گرفت و مرا به وزارت کشور دعوت کرد. من به اتفاق دکتر حسن حبیبی به دیدار ایشان رفتیم و بعد از کمی گفت و گو، معاونت سیاسی و اجتماعی را به من و معاونت اداری و عمران را به ایشان واگذار کرد. از آن تاریخ هر دوی ما در وزارت کشور شروع به کار کردیم. تقریبا اواسط اسفند 57 بود که احمد آقا گفت یک سری بیا قم و رفتم و گفت آقا پایش را کرده است توی یک کفش ...
12 فروردین ماه و رای مردم به جمهوری اسلامی
هستم اگر شما جمهوری اسلامی را به عنوان نظام سیاسی کشور اعلام کنید، هم مردم ما و هم دنیا آن را خواهند پذیرفت . ایشان در جواب گفتند شما الان نمی فهمید. پنجاه سال دیگر خواهند گفت با سوءاستفاده از احساسات مردم، نظام مورد نظر خود را بر مردم تحمیل کردند. نه حتما باید رأی گیری شود و دقیقا تعداد مخالف و موافق معین شود. من وقتی از قم برگشتم، منزل خاله ام بودم که آقای صدر تماس گرفت و مرا به وزارت ...
تبریز قلبم را داغ می کند
قهرمان شده ام و هیچ مربی بدون داشتن بهترین بازیکنان به جام نمی رسد امیدوارم جوابتان را گرفته باشید. #تونی امروز یک تبریزی است؟ (مکث می کند)بله بله بعد از سه سال احساسم می گوید مردم مرا از خودشان می دانند اگر منظورتان این است بله مردم ایران و تبریز با من مهربان هستند و مثل یک آشنا مرا پذیرفته اند هر جا که چنین استقبالی صورت گیرد آنجا خانه تو محسوب می شود. #فکر می کردید ...
12 فروردین به روایت صادق طباطبایی/ برگه رای چه شکلی بود؟/ نظام دلخواه بازرگان و مخالفت امام(ره)
...، نظام مورد نظر خود را بر مردم تحمیل کردند. نه حتما باید رأی گیری شود و دقیقا تعداد مخالف و موافق معین شود. من وقتی از قم برگشتم، منزل خاله ام بودم که آقای صدر تماس گرفت و مرا به وزارت کشور دعوت کرد. من به اتفاق دکتر حسن حبیبی به دیدار ایشان رفتیم و بعد از کمی گفت و گو، معاونت سیاسی و اجتماعی را به من و معاونت اداری و عمران را به ایشان واگذار کرد. از آن تاریخ هر دوی ما در وزارت کشور شروع به ...
افشای نقش شاهپور غلامرضا در تعلیق ایران از المپیک 1980,فرامرز آصف و ...
مان از سوی کمیته بین المللی المپیک هم کمک های زیادی کردند. خدا بیامرزدشان ، ایشان هم که به تازگی به رحمت خدا رفتند. ایشان و سید احمد آقا خمینی به واقع اشراف کاملی به ورزش داشتند. قصه مراد علی شیرانی شجاع و سدی که شکست شرایط جنگ طوری بود که نمی شد انتظار بیشتر از این داشت. بیشتر قهرمان های ما رفتند جبهه. من مدیرکل دفتر امور مشترک فدراسیون ها بودم در آن سال ها و یادم هست همه ...
گزارشی از ورزشکارانی که بازیگر شدند
کلیوی رنج برد و بعد از یک هفته بستری بودن در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان دی تهران سر انجام در روز سه شنبه 29 فروردین 1391 در سن هشتاد سالگی درگذشت. رضا بیک ایمانوردی؛اتفاقی بازیگر شد بازیگر شدن قهرمان کشتی کج کار ایران مثل خیلی از هنرپیشه ها کاملا اتفاقی بود.او در سال 1340 و زمانی که در حال عبور از خیابانی در تهران بود با ساموئل خاچیکیان برخورد می کند.خاچاکیان که در همان نگاه اول اندام ...
پاپ حالا از اینجا به آنسوی آبها می رود
کی هست در لس آنجلس کنسرت می گذارد و مخاطبان زیادی دارد. پس می دانید کی هست. در واقع حضور من در آن برنامه اعتراضی بود، هر چند در ایران هم خیلی این کار مرا نپسندیدند، اما واقعیتش این بود که آنجا آنقدر از در ناسازگاری وارد شده بودم که حذف شدم. شما فرق پاپ این طرف آبی و آن طرف آبی را در چه می دانید؟ اتفاقا یکی از دوستان از من پرسید چرا می گویید موسیقی داخلی موسیقی لس آنجلسی ...
ما مردمی هستیم با میلیونها سال تمدن و نیم ساعت تأخیر ...
بود چون سئوالاتم زیاد بود بی وفقه به سراغ آن ها رفتم. اولین سئوالم (طبق روال تمام مصاحبه ها)، آقای خدادای شما براستی که هستید؟ من اکبر خدادادی متولد سال 1359 در رفسنجان هستم لیسانس علوم تربیتی دارم و کارشناسی ارشد روانشناسی می خوانم و در حال حاضر معلم ابتدائی هستم. به او گفتم یعنی تمام این عناوین دروغین هستند (شعری نگفته اید، مطلبی ننوشته اید)!؟ با طُمأنینه جواب داد این ها لطف ...
مداحی که در محرم دو پایش را قربانی کرد!
رفتم یاد حرفش افتادم که گفت امروز دو سه نفر از ما شهید می شوند و دقیقا هم این اتفاق افتاد و دو نفر مجروح و دو نفر هم شهید شدند. برای ادامه درمان مرا به بیمارستان بردند که در نهایت منجر به قطع دوپایم شد. این اتفاق در مهر سال 63 افتاد. بیشتر ناراحتی ام برای این بود که چرا انقدر زودهنگام مجروح شدم؟ به همین خاطر؛ فشار روحی، سیستم بدنم هم ضعیف شده بود. دکترها به من گفتند شما از یک چیز ناراحت ...
تبریز همیشه مرعوب تهران بوده است/تابحال در اجرا هایم سوتی نداده ام/آرزویم گفتگو با حضرت آقاست/اهل ...
در حدی نمی دانم که با 33 سال سن بروم در شورای شهر برای این مردم بزرگ و شریف تصمیم بگیرم. - بغیر از حضرت آقا عطش گفتگو با هیچ کسی را ندارم. مشروح گفتگوی ما با روح الله دهقان نژاد را در ادامه می خوانید: زیتون: لطفاً در ابتدای گفتگو از سابقه کاری خودتان بگویید. چه مسیری را طی کردید تا به یک فرد رسانه ای تبدیل شدید؟ تشکر میکنم از شما که این وقت را در اختیار ...
میخواهم آرزوی ناصرخان را برآورده کنم!
هم حسرت پدر و مادرم را می خورم به ویژه پدرم که این اواخر به دلیل گرفتاری هایم در استقلال کمتر وقت می کردم ایشان را ببینم و هنوز در حسرت ایشان هستم و چشم به راه هردو بزرگوار. فتح الله زاده در ادامه افزود: ما یک خانواده متوسط بودیم در خوی، پس از آنکه من به تهران آمده بودم همه همسایه ها خانه هایشان را در خوی تعمیر و نوسازی کرده بودند جز خانه پدر من. من در آن زمان در روزنامه اطلاعات سردبیر ...
تربیت 5000 روحانی رزمی کار
پدرم می گذراندم در میان دوستانم، عزیزی بود که خیلی دوست داشت به نوعی به من کمک کند، چون ورزشکار بود و در رشته رزمی فعالیت می کرد، یک روز قبل از شروع کلاس خواست به من هم آموزش ورزش دفاعی بدهد، در حالی که نمی دانست بنده در رشته کونگ فو ورزش می کردم و تا خط چهار کونگ فو هم پیش رفته بودم، پیشنهادش را پذیرفتم و در هنگام ضربه زدن به عمد ناشی عمل می کردم تا اینکه دوستم به من پیشنهاد داد به کلاس ورزش بروم ...
ساواک چه می کرد؟
صحبت های خصوصی و خانوادگی آن ها نیز توسط ساواک شنود می شود. اوریانا فالاچی ، خبرنگار مشهور ایتالیایی، در مصاحبه ای از شاه پرسیده بود: وقتی در تهران می کوشم درباره شما حرف بزنم، مردم به سکوت ترس آلودی می گرایند. حتی جرأت نمی کنند نام شما را بر زبان بیاورند، چرا؟ پاسخ شاه به این پرسش جالب و قابل تأمل بود. او شانه ای بالا انداخت و گفت: تصور می کنم به دلیل نهایت احترام. البته در خصوص اقتدار، من انکار ...
پاسخ به کسانی که بر این تصورند که خداوند "حجاب" را واجب نکرده است؟
و زشت می پنداشت . او همیشه جزع و فزع می کرد از اینکه باید ده هزار سال به علت جویدن برگ درخت غار در ظلمات ( دوزخ ) به سر برد . هیچ وقت مرا از جویدن برگ غار نهی نکرده اند و من هم تاکنون برگ چنین درختی را نجویده ام ولی به " امپد کل " تلقین شده بود که نباید این کار را بکند و او هم برگ درخت غار را جوید . " سپس در جواب این سؤال که " آیا شما عقیده دارید انتشار موضوع های منافی عفت علاقه مردم را به ...
یادگارهای 30 ساله از نوروز دارم/ نمک شوخی با وزیر را زیاد کردند!
غیر از ترکیه چند رویداد جهانی دیگر هم پیش روی ما قرار دارد . * بهترین خاطره ورزشی شما چیست؟ - کسب مدال طلای اینچئون بهترین خاطره من است. من پس از 30 سال موفق شدم برای جمهوری اسلامی ایران مدال طلا کسب کنم ضمن اینکه رکورد جهان را هم ارتقا بخشیدم . * خانم جوانمردی ورزشکاری بدخلق و یا گشاده رو است؟ - خیلی ها مرا بداخلاق خطاب می کنند اما باید با توجه به شرایط، افراد ...
ویژگی های امام خمینی از زبان زهرا اشراقی
، ولی سیستم حفاظت قبول نکرد. بعد از مدتی هم بنا شد که به حرم شاه عبدالعظیم بروند و از دایی احمد هم گزارش تدابیر حفاظتی را می گرفتند و آقا به گونه ای برخورد می کرد که کسی جرات نکند گزارش دروغ بدهد. وقتی هم که ایشان ماشین ضد گلوله و پرده دار را نپذیرفتند و گفتند که همه مردم باید مرا ببینند، ایشان هم تصمیم گرفت که نرود. آقا وقتی قم بودند، ایشان هر از گاهی به منزل ما می آمدند و حتی ما هم سوار ماشینشان می ...
رژ لب و اخاذی بیست هزار تومانی عکاس یک روزنامه!
سایت خبری تحلیلی هنگام Hengamnews.com: این بار دنبال کسی رفتم که می توان گفت اکثر هم محله ای هایش او را می شناسند و یا حتی اگر چیز خاصی درباره اش ندانند حداقل نامش برایشان آشنا است دست به کار شدم پیگیر عموی خیاطش که خیلی ها او را عموی عبدی صدا می زنند شدم، متاسفانه چند روزی به دلیل بیماری قلبی اش کرکره مغازه اش پایین بود، باخره بعد از چند روز موفق به دیدارش شدم تا از برادر زاده اش ...
لقبی که رضا عنایتی عاشق آن است
می گذارم. یکی، دو سال دیگر می روم اما در اوج... * انتظار از عنایتی بسیار بالاست. به طور حتم از این شرایط آگاه هستی. آره، الان همه از رضا عنایتی انتظارات زیادی دارند. این انتظارات به جاست. باید هم این جوری باشد. الان وقتی مردم مرا در کوچه و خیابان می بینند، مدام می گویند رضا چند گل برای استقلال به ثمر می رسانی؟ آقای گل می شوی و... * جواب تو به آنها چیست؟ ...
هاشمی : دوست داشتم "روحانی" باشم/من نتوانستم در تیم ملی بازی کنم!/مدتی است واقعا "فراموشی" شده ام
اما چون در تبریز کار جدی تولید نمی شد اصطلاحا طنز کار شدیم. بالای 200 قسمت فراموشی کار کردیم، بعد از فراموشی من در نقش های مختلف بازی کردم اما فراموشی، فراموش نشد. مردم هر وقت مرا در خیابان می بینند فراموشی خطاب می کنند. ناراحت نمی شوید؟ نه.. توهین که نمی کنند ؛ مثل اینکه به شما بگویند مجری. خودتان که آدم فراموش کاری نشدید؟ متاسفانه سال 91 یک بیماری داشتم ...
وقتی چادر مشکی افتخار زن غربی می شود
فاطمه زهرا(س) بر قلبم نشست و به من آرامش خاطر داد . نذر کردم تا مسلمان شوم خانم مارگارت مارکوس محقق آمریکایی، تحصیل کرده در دانشگاه نیویورک که بعد از مسلمان شدنش، نام مریم جمیله را برای خود انتخاب کرده می گوید: در حین تحصیل مریض شدم و مدت دو سال در بیمارستان بستری بودم در آنجا بود که نذر کردم خوب شوم تا زودتر به اسلام و مسلمانان بپیوندم. بیماری من به طور غیر منتظره ای بهبود ...
عارف: تحت تاثیر مهندس بازرگان بودم
کردیم چند سالی آقای راشد یزدی برنامه داشتند بعد به سراغ آقای امامی کاشانی رفتیم و ایشان را دعوت می کردیم. چند سالی هم آقای روحانی، رئیس جمهور کنونی در مراسم مذهبی به خانه ما می آمدند و منبر می رفتند. پاکت منبر را شما می دادید یا پدرتان؟و چه کسانی در منزل شما رفت و آمد داشتند . آن زمان این چیزها خیلی مطرح نبود. منزل ما پاتوق بچه مذهبی های یزد بود. و بچه های غیر یزدی هم با ما ...
جعفر ابراهیمی: نوروز اردبیل هستم/ آثاری از استاد کدکنی را خوانده ام
بعد از آن نیز راهی سفر به اردبیل و آستارا شدم. هوای پاک تهران تا پیش از سفرم مرا واداشت که بیشتر در تهران بمانم و از خلوت بودن این شهر بزرگ لذت ببرم. پیش از عید نیز کتاب های مختلفی انتخاب کردم تا آنها را بخوانم اما مثل هر سال فرصت کمتری پیدا کردم تا آنها را مطالعه کنم. وی ادامه داد: معمولاً در شلوغی و سفر عید نمی توان کتاب خواند و اگر هم شخصی در این تعطیلات مطالعه کند در قطار و اتوبوس ...
شرح اسم زندگینامه آیت الله سید علی حسینی خامنه ای
بادامچیان سر رسید و گفت:...آن بیرون کمونیست ها در حال دو قطبی کردن کارگرها هستند تا میان صفوف مردم بلوا ایجاد کنند؛ خطرناک است!... ... ساعتی بعد شخص دیگری آمد و همین موضوع را باز گفت و بر خطیر بودن آن پای فشرد. نگران شدم... گفتم کار دارم نمی توانم آن را رها کنم. اما خواستم مشغول شوم که نگرانی اجازه نداد. ترسیدم از این بی توجهی و اهمال پشیمان شوم. سه تن از همکاران خود را همراه کرد. به طرف جاده مخصوص ...
کیهان بچه ها ؛ گنجی که دنیای مرادی کرمانی را عوض کرد/ ساخت قصه های مجید در کرمان میسر نبود
اشاره کردید... چه شد که احساس کردید به نوشتن علاقه مند هستید و می توانید بنویسید؟ وقتی آغ بابا و چند سال پس از او ننه بابا را از دست دادم و عمو قاسم ازدواج کرد؛ عمو اسدالله که نظامی بود و در کرمان زندگی می کرد، به سیرچ آمد و برادر بیمار و برادرزاده اش را به شهر کرمان برد. من در کرمان، از روی بی کسی و بی پولی به مدرسه شبانه روزی می رفتم. بچه های مدرسه، اسم مرا لوک گذاشته بودند ...