سایر منابع:
سایر خبرها
به خاطر عشق به امام (ره) طلبه شدم
... حجت الاسلام ربانی اذعان داشت: یک بار در راین برای راهپیمایی رفته بودم جمعیت اول راین توقف کرده بودند مغازه ها بسته بود و همه جا سوت و کور بود در راین یک تاج بالای طاق نصرت بود، من به دوستانی که همراهم بودند گفتم من ازطاق بالا می روم و این تاج را به پایین می اندازم و شما آن را زیرپایتان له کنید وقتی از تاق نصرت بالا رفتم و همین که خواستم تاج را به پایین بیندازم دیدم که صدای مهیبی شد متوجه ...
پدر دوقلوهای افسانه ای با سمّ تکفیری ها به شهادت رسید +تصاویر
...، برگشتیم خانه . وسایل را توی ماشین ها گذاشتیم و به سمت زینبیه راه افتادیم . از شهر خارج شدیم. صحنه هایی را که دیشب بخاطر تاریکی هوا نمی توانستم ببینم حالا تمام حواسم را متوجه خودش کرده بود. توی همین افکار بودم که با صدای زنگ یک گوشی به خودم آمدم. از مکالمه ای که بین یکی از آقایان و راننده شد، فهمیدم زمان زیادی برای زیارت نداریم و گویا ساعت پروازمان کمی جابجا شده. راننده با سرعت هرچه تمام می رفت ...
به درخواست همسرم پیشنهاد پرسپولیس را پذیرفتم!
و در فوتبال من نقش مهمی داشته است. * دوست داری پیغامی به او بدهی؟ بله، قطعاً. امیدوارم ایشان در زودترین زمان ممکن از بستر بیماری بلند شده و عمر طولانی داشته باشد. * قبل از اینکه به پرسپولیس بپیوندی می دانستی قرار است دروازه بان ذخیره این تیم باشی؟ بله. می دانستم برای به دست آوردن جایگاه در پرسپولیس باید خیلی تلاش کنم چرا که از قبل در جریان بودم علیرضا ...
تولد نوزاد پسر از مادری رهاشده در بیابان های اطراف تهران/ نوزاد منجمد شده به بهزیستی واگذار می شود
خانه ما خبری از گاز کشی نیست و ما برای گرم کردن خودمان مجبور هستیم آتش روشن کنیم و آن شب نیز گاز ناشی از سوخت هیزم، جان کودک من را گرفت. وی در حالی که از فوت دومین فرزند ش ابراز رضایت می کند در رابطه با تولد فرزند سومش می گوید: شرایط زندگی ما به هیچ وجه مناسب نیست به همین خاطر دوست نداشتم که در یک اتاق مخروبه یک دختر بچه را نیز همانند خودم بدبخت کنم. زمانی که او جان خود را از دست داد قصد ...
برای شرکت در تظاهرات از خانه فرار کردم/ در ظاهر ریزش های انقلاب زیاد است اما در باطن اینگونه نیست/ هنگام ...
بیرون بروند. 12 بهمن، 22 بهمن و فرار شاه جزو شیرین ترین خاطرات و دوران طلایی انقلاب اسلامی است، یادم می آید روزی 5 گران پول می گرفتم و سه روز آن پول ها را نگه داشتم تا یک عکس بزرگ امام را 15 گران بخرم. عکس را جمع کردم و برای اینکه پاسبان ها نبینند، از کوچه های قدیمی و پیچ در پیچ به سمت خانه مان رفتم. ثابت می کنم رویش ها زیاد است/ در سال 88 منتقدان شدید نظام در صف انقلابی ها ...
زنان آتش نشان: ما زبان آتش را می فهمیم
کلاس های آتش نشانی هم برگزار می کنند. من هم از خدا خواسته با چیزی روبه رو شدم که همیشه دنبالش بودم. آنجا همه درس هایی که خوانده بودم برایم عینی و واقعی شد. زهرا اقبالی، 28 ساله، از سال 81 به هلال احمر رفت و دوره امدادگری را گذراند و بعد به نجات گری رسید: خلوت کردن صحنه حادثه در ایران خیلی سخت است. یک عده می خواهند کمک کنند، عده ای هم می خواهند عکس و فیلم بگیرند که واقعاً فهماندن این ...
خانم توریست فرانسوی رضایت داد، 2 افغانی متجاوز به او از اعدام نجات یافتند
کلانتری فرحزاد گفت: 14 شهریور از طریق مرز زمینی ارمنستان وارد ایران شدم. روز گذشته در حال کوه نوردی در فرحزاد بودم که هم زمان با غروب، هوا توفانی شد. درحالی که خسته شده بودم، در بین مسیر با چهار مرد روبه رو شدم و آنها برای استراحت من را به باغی که در کوهپایه بود، دعوت کردند. من هم همراهشان به باغ رفتم، اما آنها من را مورد تعرض قرار دادند. به این ترتیب، با شروع تحقیقات پلیسی، دو نفر از ...
روایتی از زندگی کولبران در غرب ایران
، پنهان شدن از دید مأموران، گیر کردن طناب بار دور گردن و خفگی و اینها .... بخشی ازخطراتی است که کولبران با آن سر و کار دارند. مردم محلی می گویند آنها جانشان را کف دستشان می گذارند تا برای هر بار روبه رو شدن با تمام این خطرات، تنها 50 تا 100 هزار تومان را به دست بیاورند و زندگی خود و خانواده شان را بگذرانند. برش در حالی که سنگینی اندوه و ماتم مرگ مظلومانه آتش نشانان در ...
زاید:پرسپولیس برنده داربی و قهرمان می شود
تیمم پانزده گل زدم و فکر می کنم آنقدر خوب بودم که در پایان فصل برای جایزه ارزشمندترین بازیکن فصل نامزد شدم و در نهایت در تیم منتخب فصل قرار گرفتم. یک سال دیگر با ایندی ایلون قرارداد دارم و می خواهم فصل آینده حتی بهتر باشم. می خواهم در فصل بعد 20 گل بزنم و بهترین بازیکن لیگ باشم و امیدوار باشم که سال بعد از آن بتوانم به ایران برگردم و یک فصل دیگر بازی کنم. * خیلی جالب است که هنوز علاقه ...
“یزدی” و “قطب زاده” در نوفل لوشاتو “پادو” بودند/ آیت الله بروجردی گفت آدم ندارم آن پسرک(شاه) را بیرون کنم
آشنا بودیم چون ایشان اتاق ما می آمدند و علاقه و لطف داشتند. خدا رحمتشان کند. – شما در درس مرحوم آیت الله میلانی هم شرکت می کردید؟ سال 1335 سالهای اولی که ایشان از نجف آمده بودند و چند ماه درس ایشان رفتم و با ایشان در مشهد مقدس مأنوس بودم. – برخی معتقدند مرحوم بروجردی با فعالیت های آیت الله کاشانی و فدائیان اسلام برای ملی شدن صنعت نفت مخالف بودند و از طرفی روابط حضرت ...
انهدام شاه نشین سازمان منافقین در زعفرانیه تهران +تصاویر
رجوی فرماندهی ترور و کشتار در ایران را به عهده داشت که در این مدت دست به جنایات بزرگی زد از جمله انفجار دفتر نخست وزیری، انفجار دفتر دادستانی، ترور برخی از ائمه جمعه و ترور روزانه افراد حزب اللهی و مردم عادی. رجوی پیش از فرار به فرانسه به خوبی متوجه شکست قطعی سازمانش شده بود و می دانست که از موسی خیابانی و مابقی افراد سازمان نیز کاری برنمی آید؛ اما به سبب کینه شخصی و لجاجت، سازمان و نیروهای آن را ...
فرشته بود فرشته ماند
باید با این درد کنار آمد، در واژه نمی آید. توصیف زنی که در تمام سال های زندگی یک بار از او ناراحتی ندیدم سخت است. او که همیشه و همه جا مهربانی اش زبانزد بود. تنها همسر نبود، همراه و همدل و باعث آرامشم بود. صبح ها زود بیدار می شد، صبحانه را آماده می کرد و پسرمان را به مهد کودک می برد و سر کار می رفت. ظهر دوباره فرزندم را از مهد تحویل می گرفت، به خانه می آمد و تا ساعت2 منتظر می ماند تا به خانه بیایم و ...
آقاجان! حالمان خوب است
بوده و جشن تولد جناب آقای مازیار میری قبل از جشن تولد سارا و آیدا برگزار شده است. پس آقاجان حالمان خوب است. ماجان ساخته رحمان سیفی آزاد فعال عرصه تلویزیون، دوست فریدون جیرانی و نویسنده فیلم من مادر هستم ، اولین فیلم سینمایی خود را با نام ماجان به معنای مامان جان به تهیه کنندگی محمد مهدی عسگرپور(مرد پُرتلاش جشنواره سی و پنجم) ساخت. البته با توجه به محتوای فیلم و اثرگذاری مفرطش روی ...
آقاجان! حالمان خوب است
باید جایزه ای جدا در فجر برایش بسازند هم حل شده است! تنها مشخص نیست که چرا برخی افراد در میانه فیلم ها و هنگامی که دقایق رو به سربالایی می رود از سالن سینما خارج می شوند! البته ملالی نیست جز گم شدنِ...(ببخشید) اما ملالی نیست چرا که این افرادِ هبوط کرده تعدادی اندک هستند که می خواهند به چالش ترک کردن سالن سینما بپیوندند. چالشی که می رود در جشنواره فیلم فجر به تأسی از مسعود فراستی جا بیفتد و ما که ...
زندگی نوعروس 17 ساله فدای خواهر شوهرش شد / داماد از برادر عروس کینه داشت
های اول بارداری به سر می بردم و حال و روز معمولی نداشتم و وضعیت روحی من روز به روز بدتر و بدتر می شد ولی دلیلی برای تغییر اخلاق همسرم پیدا نمی کردم. این شرایط سه ماه ادامه داشت و به هر سختی بود آن را تحمل کردم تا این که یک روز مشاجره ما بالا گرفت و مجید برای اولین بار روی من دست بلند کرد. به خاطر سلامت و امنیت فرزندم از ماه سوم بارداری قهر کردم و به خانه پدرم رفتم. احتمال دادم مدتی دوری رفتار او ...
شلاق و اخراج ازکشور، مجازات آزارگران توریست فرانسوی
فرحزاد رفته بودم که هوا تاریک و ابری شد. ترسیدم. همان طور که می رفتم، با چند مرد افغان روبه رو شدم. آنها مرا به چادرشان دعوت کردند. من هم دعوت آنها را پذیرفتم. به آنها اعتماد کرده بودم. شب شده بود و چون زبان آنها را متوجه نمی شدم و آنها هم قادر به صحبت به زبان انگلیسی نبودند، با زبان اشاره از آنها خواستم تا اجازه دهند آن جا را ترک کنم، اما یکی از آنها تصویر یک گرگ و عکسی از شب بارانی را دریک کتاب ...
آیا این من بودم؟!/با دوربینم نفس می کشیدم
راه افتادم. اواسط راه از آن ساختمان ده طبقة نیمه کاره تقریبا بدون پله بالا رفتم و توانستم عکس هایی که به نظر هوایی می آید از خیابان دانشگاه و خط سیاه جمعیت بگیرم. *ورود امام آن شب تا صبح نخوابیدم. 12 بهمن آیت الله خمینی آمده بود و من فقط به این فکر بودم که چگونه از او عکس بگیرم. تلویزیون در اعتصاب بود و من امیدی به معرفی رسمی نداشتم. شنیدم در مدرسه علوی اقامت دارد و روز 14 ...
علیرضا محمدی؛ خاطرات گروه سینماروهای دهه 40
این تفریح خیلی جذابی بود برای ما بچه ها. صدای فیلم دم در پخش می شد و بهترین لذتم این بود که فیلم را می رفتم می دیدم و بعد فردا و پس فردایش که دیگر پول نداشتم دوباره بروم فیلم را ببینم، می آمدم دم در، فیلم را شنیداری می دیدم! دم در سینماها همیشه عده ای آنجا صدای فیلم را گوش می کردند. من که فیلم را دیده بودم، پز می دادم که این صدا، مال آن صحنه فیلم است که فلان کار را می کند و قبل از این که صدای فیلم ...
سزای نیکی
. سوار حسابی به سر و بر خر رسید و گفت: ای خر! بگو سزای نیکی بدی است؟ خر خسته و پیر آهی کشید و گفت: گوش کن جوان! از آن روزی که آدمی زاد پالان گذاشت پشت من، به اش خدمت کرده ام. خر کاری را همه می دانند. با این همه کار و بار بردن شب و روز، خیلی زود پیر و خسته شدم. انگار نه انگار که من به آدمی زاد خدمت کرده ام. تا دید قدرت ندارم، زد و مرا از خانه اش انداخت بیرون تا خوراک درنده ها بشوم. می بینی ...
هولتسر، روایتگر اصفهانی های سرخورده دوره قاجار
جلفا هم نشان می دهد که زنان جلفا، آزادتر از زنان اصفهانی بوده اند. بااین همه در عکس های هولتسر می توان زنان اصفهان را در حال ریسندگی و قلیان کشیدن هم دید و حتی نواختن تنبک. حال می توان پرسید که آیا می توان انحطاط آن روزگار اصفهان را در عکس های هولتسر دید؟ در نگاه کارگرانی با لباس های طبقه خودشان و استادکارانی با عبا و کلاه که روبروی خانه هولتسر ایستاده اند. در تصویر دور نامه رسانی که در ...
تولد حماسه انقلابی آران و بیدگل با تولد انقلاب اسلامی/ روایتی از قیام 15 خرداد در شهرستان
که در 15 خرداد در این جا در صحنه بودند زیاد نبودند؛ یکی همین آقای حبیب الله قاسمی بود، یکی هم آقای شکوری و آقای سعیدیان بود که فوت شدند. آقای شیدائیان هم بود. دیگران هنوز اول طلبگی شان بود. نفوذ روحانیت در آران بالا بود. من در قم درس می خواندم ولی مرکز تبلیغات ما این جا بود. بعد هم که قم مشغول شدم پنجشنبه و جمعه همه هفته می آمدم آران. مدت 17 سال هم امام جمعه بودم و فعالیت داشت. انتهای پیام/ ...
نا امیدی مردم از پهلوی، به دلیل فساد شریف امامی
آن زمان اختیار و مسئولیتی نداشتم به بختیار گفتم: هواپیمای دولت را برای ایشان می فرستیم و بعد که گزارش اقدامات خود را به شاه داد، شاه به او گفته بود خوب کاری کردی. اما دو سه روز دیگر گذشت و خبری نشد و معلوم شد سنجابی دیگر آماده مراجعت و گفتگو نیست و ماجرا به این شکل ختم شد. آموزگار در پایان نوشته از اینجا من متوجه شدم که از یک سو در میان یاران قدیمی جبهه ملی شکاف عمیقی افتاده و همین ...
سرنوشت همراهان امام در پرواز معروف “ایرفرانس”+ عکس
خمینی به ریاست زندان قصر منصوب شد. سپس به ریاست شورای مرکزی بنیاد مستضعفان درآمد و در همین سمت بود که مدتی سرپرستی امور مالی روزنامه کیهان را بر عهده گرفت. او در صبح روز چهارم شهریور 1358 هنگامی که به اتفاق فرزند خود حسام عازم محل کار خود بود، توسط سه موتورسوار که عضو گروه فرقان بودند همراه با فرزندش ترور شد و به شهادت رسید. وی در قم در جوار حرم حضرت معصومه دفن شد. 3- مرحوم آیت الله حاج ...
مدیر اداره نظارت به من بن کتاب داد/ هامون بازها در لباس ترمیناتور
چاشنی آن کرده اید. - من این داستان کوتاه را هشت سال پیش خواندم و از همان زمان این داستان ذهن من را مشغول کرده بود و دوست داشتم از آن یک فیلم کوتاه بسازم، به همین دلیل یک فیلمنامه کوتاه برگرفته از این داستان نوشتم که آنطور که می خواستم نشد، چرا که این داستان هرچند یک داستان کوتاه 12 صفحه ای است اما آنقدر جزئیات داشت که در یک فیلم کوتاه جا نمی شد. این فیلمنامه را کنار گذاشتم و بعد از ...
ضبط سرود ایران ایران در شب حکومت نظامی
دادن به آهنگ و سرود را دارد! تازه حرفه من هم که خوانندگی نبود. خشنود گفت: من به صدایی تازه احتیاج دارم؛ صدایی که مردم قبلا آن را نشنیده باشند. به گمانم او برخلاف من از همان ابتدا اطمینان داشت که این آهنگ بین مردم می گیرد. در نهایت مقابل اصرار خشنود تسلیم شدم. در راه خانه به حرف هایش فکر کردم. این آهنگی بود که از دل فریادهای مردم برآمده بود. به یاد می آورم که برای تمرین به منزل فریدون ...
روز بیست و چهار اردیبهشت بود/سرکار گذاشتن مأمور ساواک
چندبار به منزل این شیخ حسن رفته ای؟ اسدالله گفت: من اونو نمی شناسم. یه روز در حسینیه ی ارشاد به آقای مطهری سلام دادم و رد شدم. شیخ حسن داشت به گرمی با آقای مطهری صحبت می کرد. هنوز دور نشده بودم که از پشت سر، خودش رو به من رساند و گفت: مثل اینکه وقتی در زندان به ملاقات آقای طالقانی می آمده، منو دیده. می گفت یک جلسه ی مذهبی دارن که در آن جزوه ها رو پلی کپی می کنن و به اعضا می دن. من نشانی اش ...
جواب جالب علی شریعتمداری به نگرانی حزب توده
...،یعنی سپهبد رزم آرا را ترور کرده است. بار دوم موقع شکست کودتای 25 مرداد سال 1332 بود که شاه مجبور شد فرار کند و تصور می کردم بساط رژیم شاهنشاهی از کشور برچیده شده است، اما متأسفانه این خوشحالی دیری نپایید و سه روز بعد شاه با کودتای امریکایی برگشت. سومین بار هم پیروزی انقلاب اسلامی بود. خوشحال بودم که به عنوان یک عضو کوچک فرهنگی در این انقلاب عظیم شریک بوده ام. انتهای پیام/ ...
تدفین شهدای آتش نشان در بهشت زهرا (س)
چهارمی بیافتند که از سفرها کم شد، به یاد زنانی که هنوز از سر عادت یک استکان چای اضافی می آورند، به یاد بچه هایی که هنوز منتظرند تا شب ها پدر قهرمانشان از راه برسد. آنها شاید موقع گذر از ساختمان پلاسکو به یاد کلیدهایی بیافتند که در جیب های مرد خانه ذوب شد. آنها نه فقط به یاد آتش سوزی یک ساختمان 17 طبقه که به یاد دل مردمانی می افتند که جانشان با غم غریبانه از دست دادن 16 آتش نشان شهرشان آتش گرفت و ...
کسانی از حق منحرف شدند که در باور انسان نمی گنجد!
، خود را به خانه آیت الله گلپایگانی رساندم و دیدم همه حیاط و اتاق ها پر از طلاب معترض است! من هم فرصت را غنیمت شمردم و علیه رژیم حرف زدم و گفتم: اینها خیال می کنند ما متوجه چیزی نیستیم و یک مشت دروغ در روزنامه هایشان می نویسند که به خیال خودشان سر ما را کلاه بگذارند و... خلاصه هر چه دلم خواست علیه رژیم شاه گفتم. مطمئن بودم بیرون که بیایم، سر و کارم با ساواک خواهد بود و همین طور هم شد. در آنجا سرهنگ ...
همه چیز از دردسر سوسک های خانه شروع شد
.... آن هم وقتی که هیچ سرمایه ای در کار نبود. فقط از مار می ترسم . شال زرد رنگش را جابه جا می کند. لیوان چایش را برمی دارد و می نشیند پشت میزش که پر شده از روزنامه روبه روت که بشینم راحت تره. راحت تر میشه گپ زد. در خاطرات کودکی تصاویری از مار دارد که می ترساندش. کودکی اش زود تمام شد و جایش را به دنیای کار داد. وقتی 6 ساله بودم پدرم ازدواج دوم کرد. 5 خواهر و دو برادر بودیم و دو خواهر و یک ...