سرنوشت عجیب زن 20 ساله در زندگی با 3 مرد مشهدی!
سایر خبرها
بدون اطلاع همسرم به پارتی شبانه رفتم
تحمل شلاق محکوم شد. او دیگر به هیچ مهمانی نمی رفت و همین موضوع ظن مرا برانگیخته بود. به همین دلیل او را تعقیب کردم و فهمیدم از مدتی قبل زنی میان سال را به عقد موقت خودش درآورده و در دام مواد مخدر گرفتار شده است. با آن که خودم در همین پارتی های شبانه با جهان آشنا شده بودم ولی نمی توانستم خیانت همسرم را تحمل کنم فقط می خواستم عشق او را برای خودم نگه دارم مجبور شدم ماجرا را به خانواده آرمان بازگو کنم ...
از فقر تا مکنت؛ داستان زندگی سرمایه دار لرستانی مقیم تهران
پشت بازار خرم آباد هستم. پدرم شکرعالی اهل الشتر و روستای هنام بود. 5 برادر و خواهر هستیم. سال 1337 ازدواج کرده ام و 10 فرزند دارم که همگی تحصیلات عالیه دارند. دو تن از فرزندانم در خارج از کشور زندگی می کنند. همسرم در قید حیات است و خوش بختانه زندگی خوبی داریم. خودم تحصیلات عالیه نداشته ام و حتی تا 40 سالگی قادر به خواندن و نوشتن نبودم و بعد از آن در حد خواندن و نوشتن سواد یاد گرفتم. ...
کودک 4ساله؛ افشاگر سرقت میلیونی
، با وجود این می ترسیدم و مدام تصور می کردم که کرونا گرفته ام تا اینکه روز حادثه مهمان خانه دوست صمیمی ام شدم و وسوسه دزدی طلاهایش به جانم افتاد تا با فروش طلاهایش بتوانم ماشین بخرم. از روز حادثه بگو. مهمان خانه دوستم بودم. سال هاست با هم دوستیم و رابطه ای صمیمی داریم. آن روز وقتی دوستم در آشپزخانه سرگرم آماده کردن غذا بود به اتاق خوابش رفتم. نمی دانید چه دلهره ای داشتم. چندبار در کمد را ...
با مردم
؟ مرضیه از تهران تکلیف خانواده های نوپا برای دریافت یارانه چیست زمان ثبت نام یارانه ها من مجرد بودم و به عنوان پسری که 18سال را رد کرده بود یارانه به من تعلق نگرفت چون تحت تکفل پدر محسوب نمی شدم و خودم هم سرباز بودم. اکنون که ازدواج کرده ام و 2 فرزند هم دارم هیچ راهی پیدا نمی کنم که بتوانم ثبت نام کنم و به من هم یارانه، کمک معیشت یا سبد حمایتی تعلق گیرد. قطعا امثال من کم ...
نجات خواهر از ازدواج اجباری / مرد زاهدانی سرنوشت عجیبی دارد
مرد زاهدانی به کلانتری در مشهد آمد تا داستان زندگی پر فراز و نشیب خود را بیان کند تا شاید درس عبرتی برای افرادی باشد که سرگذشت شان شبیه به اوست. ، مرد 60 ساله به کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: در یکی از روستاهای اطراف زابل به دنیا آمدم، فقط 11 سال داشتم که گرد یتیمی بر سرم نشست و مادرم به دلیل ابتلا به بیماری سل درگذشت. پدرم کشاورز بود و توان سرپرستی من و خواهر و برادر کوچک ترم ...
اینجا کارتن خواب ها و معتادان سابق جهادگر شدند
می کند. میلاد احق داوطلب شده تا ماجرای زندگی اش را روی دایره بریزد. از شروع اعتیاد در 14 سالگی و فروش مواد مخدر تا خوردن روزی250 قرص برای فرار از تکرار نشئگی با حشیش و شیشه؛ از 14 سالگی معتاد شدم و 5 سال درگیر مواد بودم اما در همین چند سال سنگ تمام گذاشتم. آنقدر مواد مصرف می کردم که تخریب جسمی ام به اندازه کسی بود که 20 سال اعتیاد دارد. دو سال بعد از شروع اعتیاد ترک تحصیل کردم. در ...
ترس از کرونا دختر جوان را سارق کرد
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از ایران، اواخر اسفند سال گذشته زن جوانی از سرقت طلاهایش خبر داد و گفت: 500 میلیون تومان طلا و جواهراتم به سرقت رفته است. امشب تصمیم گرفتم بعد از یک قرنطینه طولانی به میهمانی بروم اما وقتی برگشتم متوجه شدم طلا و جواهراتم به سرقت رفته است. سرنخی از متهم با شکایت زن جوان تحقیقات از سوی مأموران پلیس پایتخت آغاز شد. همان طور که زن جوان گفته بود درهای ...
اولین اشتباه آخرین اشتباه زندگی همسرم شد نجمه حسنی
...، خانم تسلیت می گم. یادمه فقط سه یا چهار جیغ بلند کشیدم و سراسیمه تا منزل پدر همسرم دویدم. دنیا برایم تیره و تار شده بود، به سختی نفس میکشیدم، مگر می شد، محسن قوی بود اما حالا دیگر نیست، یک اشتباه که معلوم نیست کجا دامنش را گرفته بود حالا من و فرزندانم را در بی پناه و بی یاور کرده بود. واقعیت این بود که من محسن را از دست داده بودم، سه روز بعد از فوت محسن قدرت راه رفتن نداشتم ...
اوصاف و ویژگی های امام حسن مجتبی(ع) به قلم استاد انصاریان
، بکشید و بخورید. یکی از آنان گوسپند را ذبح و از گوشتش مقداری بریان کرد، همه خوردند و سپس همانجا به خواب رفتند. هنگام رفتن به پیرزن گفتند: ما از قریشیم و به حج می رویم، اگر بازگشتیم نزد ما بیا، با تو به نیکی رفتار خواهیم کرد و رفتند. شوهر زن که آمد و از جریان خبر یافت، گفت: وای بر تو! گوسپند مرا برای مردمی ناشناس می کشی آنگاه می گویی از قریش بودند!؟ روزگاری گذشت و کار بر پیرزن ...
اعدام برای عامل فاجعه خونین زمستان 96 بازار تهران
. در ابتدای جلسه تنها دختر مقتولان با درخواست قصاص برای متهم گفت: من تنها فرزند پدر و مادرم بودم و در این دنیا جز آن ها کسی را نداشتم از وقتی پدر و مادرم به دست این مرد کشته شدند خیلی تنها و بی پناه شده ام و آرزوی مرگ دارم. الان هم فقط تنها خواسته ام از دادگاه قصاص این مرد است و اگر او به دار مجازات آویخته شود دیگر آرزویی ندارم. در ادامه متهم که مردی 40 ساله بود در جایگاه قرار گرفت و در ...
محمدیان: با حسن یزدانی تمرین می کنم/ من و کریمی انتخابی خوبی در 97 کیلوگرم خواهیم داشت
پیش برایش رخ داد، خاطرنشان کرد: من خیلی جاها گفتم، دوپینگی که از من گرفته شد، خارج از مسابقه بود و هیچ اجباری نبود که تست دهم. من از خودم مطمئن بودم که تست دادم. طبق قانون وادا یک ورزشکار سه بار می تواند تست ندهد اما من به عنوان اولین نفر تست دادم. از چند روز قبل هم به من گفته بودند که نمایندگان وادا به اردو می آیند و تست می گیرند. من آگاهی داشتم که آنها می آیند. چند روز بعد از تست، تماس گرفتند و ...
ازدواج فوتبالیست مشهور در دادگاه
متهم ردیف دوم همچنان متواری بود. دختر جوان که فرزند خود را به دنیا آورده و تحویل بهزیستی داده بود در دادگاه گفت: این اتفاق باعث شد آبروی خانواده ام برود و حتی پدر و مادرم بعد از سال ها زندگی مشترک با هم اختلاف پیدا کرده و متارکه کردند. فوتبالیست مشهور هم در دفاع از خود گفته بود: اتهام را قبول ندارم.حدود سه سال قبل با رویا آشنا شدم. او را در مسیر مدرسه اش دیده بودم و به او ...
شجاع نوری: قرار بود من مختار باشم
پیشنهاد شد که مختار را بازی کنم اما من در حال تولید دو فیلم بودم. مهمان دیگر باغ رمضان ابوالفضل رجبی بازیگر نوجوان سریال پایتخت بود و درباره این سریال گفت: اولین بارطبق یک فراخوانی که اعلام شد سال 97 ویدئو ارسال کردیم و بین 500 نفر که ویدئو فرستادند 10 ویدئو انتخاب شد و من از بین آنها برای سریال انتخاب شدم. سه چهار ماه مدرسه نرفتم و از درسهایم عقب افتاده ام وی افزود ...
همسرم به من شک داشت!/ دو روز بعد از طلاق پشیمان شد
شد و همسرم از من خواست برای اینکه کمی از هم فاصله بگیریم من از ایران بروم. پذیرفتم و با گریه ایران را ترک کردم. در هواپیما با یک مشاور آشنا شدم. بعد از چندماه امیر از من خواست برگردم و ابراز دلتنگی کرد. بعد از بازگشت برای گرم تر شدن زندگی تلفنی و بدون اینکه به امیر بگویم با مشاوری که در هواپیما با او آشنا شده بودم صحبت می کردم . صحبت های تلفنی من با مشاور برای همسرم شک برانگیز شد؛ نمی ...
شکایت دختر جوان از بدن ساز مشهور و پولدار
همین طور گذشت تا اینکه روز حادثه او من را به خانه اش دعوت کرد و گفت چند نفر از نزدیکانش در خانه هستند و می خواهد مرا با آنها آشنا کند. من که در این مدت از او رفتار بسیار خوبی دیده بودم و فکر می کردم شایان واقعا عاشقم است، حرفش را باور کردم و به خانه اش رفتم، اما بعد از ورود متوجه شدم کسی در خانه نیست و او مرا فریب داده است. شایان به من تعرض کرد. بعد از گفته های دختر جوان و معرفی او به ...
روزه خواری درملاء عام و ضرب و شتم دو برادر
یل تذکر به روزه خواری عمدی مورد ضرب و شتم چند جوان قرار گرفته است. سرابی نژاد در گفت وگو با آناج درباره این موضوع می گوید: " چند روز قبل برای خرید نان برای افطاری رفته بودم و برادرم هم مغازه پدرم بود و هنگام خروجم از خانه گفت که وقت اذان است و می خواهم به خانه بروم به همین دلیل با من می آمد. وقتی در کوچه پیچیدم چهار جوان را دیدم که در دست سه نفرشان سیگار بود و دو نفرشان خیلی علنی به سیگار پک می زدند ...
عبدالمهدی برامسی: در راه خدمت به قرآن، سختی ها برایم شیرین است
موسسه قرآنی بیت الاحزان استهبان مشغول به کار هستم. پدرم حافظ قرآن بود و من عاشق لحظه هایی بودم که ایشان قرآن می خواندند و از همان زمان به قرآن علاقه مند شدم. در سال 77 به صورت شخصی و خودآموز در خانه شروع به حفظ قرآن کرده و در مدت زمان 5 ماه و نیم، حافظ کل قرآن شدم. این تصمیم من از آنجا نشأت گرفت که متوجه شدم چند نفر از دوستانم، که از من هم کوچکتر بودند، حفظ قرآن را شروع کرده اند و اینکه ...
گریه های گره گشا
ا شاد کنیم. چند هفته ای هست که من و همسرم تصمیم گرفته ایم از دخترمان ستایش سراغ بگیریم و به دیدارش برویم ولی باز هم امروز و فردا کردیم تا اینکه در همین هفته قبل هم دوباره مشکلی برایمان پیش آمد که من دوباره یادآور کوتاهی مان درباره ستایش شدم و قرار شده بود که فردا به صورت حضوری به کمیته امداد بیاییم که امروز شما تماس گرفتید و این اتفاق برای ما اتفاق مبارکی بود که خدا شما را برای دل بی قرا ...
دردسرهای روبوسی علیرضا افتخاری با آقای رئیس جمهور
جا و مکان نداشتم حتی شب هایی را کنار خیابان به صبح رساندم. محمدعلی کیان نژاد موسیقی دان صاحب نام اتاقی داشت برای زندگی خودش و پرده سفید میانش قرار داد خودش و خانواده اش در یک سمت و من هم سمت دیگر روزگار بگذرانم. در میان موسیقی دان های ما آدم بزرگ هم داریم کاری به ساز خوب زدن ندارم و فلان نفر خواننده خوبی است این مرا و اخلاق های ذاتی برجسته اهمیت دارد و قابل احترام است. استاد کیان نژاد قرار بود برای ...
کارآفرینان لرستان|روایت تسنیم از خودباوری بانوی لرستانی / کارآفرینی که برای 21 نفر اشتغالزایی کرد
. وی عنوان می کند: من اگر جای مسئولان بودم به هر کسی که قصد داشت وارد عرصه تولید شود در پنج سال اول کارش هیچ گونه حمایت مالی از او نمی کردم بعد از این مدت اگر قابلیت های خود را ثابت کرد و برای ادامه کار مصمم بود وام و امکانات در اختیارش قرار می دادم. پدرش کارآفرین بود و او تنها فرزندی از این خانواده بود که راه پدر را ادامه داد اما سایر فرزندان که سختی کار پدر را دیده بودند ...
ژنرال اروین رومل، روباه صحرا را بشناسید
. الدینگر و من اتاق را ترک کردیم. با آسودگی به خود گفتم: پس قرار نیست بازداشتش کنند و برای مطالعه به طبقه ی بالا رفتم. چند دقیقه بعد شنیدم که پدرم به طبقه ی بالا آمد و به اتاق مادرم رفت. مضطرب از آنچه در جریان بود، بلند شدم و به دنبالش رفتم. در میان اتاق ایستاده و صورتش رنگ پریده بود. با صدایی گرفته گفت: با من به بیرون بیا. به اتاقم رفتیم. به آهستگی گفت: باید به مادرت می گفتم که من تا 15 ...
شش پویانمایی و موشن گرافیک و فیلم کوتاه با موضوع کرونا تولید کردم
این سال ها که به صورت تخصصی این حرفه را دنبال کرده اید، چه کسانی شما را حمایت کرده اند؟ حق جو: برادران و مادرم زحمت بسیاری برای من کشیدند و همچنین برادرم سعید که در همه زمینه ها بی همتاست و در فامیل همه به او افتخار می کنیم. بعد از برادرم، در همسایگی ما دوست صمیمی و خوبم وحید رضایی که در جایگاه استاد من در تدوین فیلم است و همچنین زن دایی عزیزم معصومه ادیب نیا با کمک مادرم که بسیار من را در ...
دسیسه شوم با نغمه شیطان!
: هفت سال بیشتر نداشتم که پدرم، مادرم را طلاق داد و به مکان نامعلومی رفت که دیگر هیچ گاه او را ندیدم. درگیری پدر و مادرم فقط به خاطر سوءظن های فضای مجازی رخ داد. آن زمان چیزی درباره این گونه اختلافات نمی دانستم، فقط به خاطر دارم که مادرم همواره قسم می خورد گناهی مرتکب نشده است و کسی را که در صفحات شبکه های اجتماعی برایش پیام می دهد هیچ وقت ندیده و نمی شناسد. اما درگیری ها و کتک کاری های پدر و ...
روایت امضای سرخ/شهیدی که بعد از شهادت کارنامه دخترش را امضا کرد + عکس
که در آن زمان مرسوم نبود مادر شوهرها "خانم" همراه اسم عروسشان کنند امّا، من هیچ موقع به یاد ندارم-او که خودش از سادات بود-مرا جز "سادات خانم" چیز دیگری صدا کرده باشد. بنا بر گفته مادر، هویّت و شخصیّت پر نفوذ و معنوی پدرم حاصل تربیت موفّق و الهی مادرشان بوده. بعد از ازدواج، کجا زندگی مشترکشان را شروع می کنند؟ ایشان به همراه مادرم بعد از ازدواج به تهران مهاجرت می کنند و پیشه خیّاطی را ...
زندگی شگفت انگیز است /گفت و گو با علیرضا داوود نژاد
گفتارش مشکلی نداشتم و پذیرفته بودمش. اصلیتش شمالی بود و اواخر عمرش روزی صدایم زد و گفت: پسرجان! من دعایت می کنم. این جمله اش خیلی به من چسبید. پدر با این که شما سینماگر شوید و بعد همه خانواده را به نوعی به سینما ببرید، مشکلی نداشت؟ نه! پدر و مادرم هر دو متولد بعد از 1300 بودند؛ سال هایی که تجدد وارد ایران شده بود و آنها هم علاقه مند به این تجدد بودند. یکی از محل های گردش و رفت و ...
نوای دل نواز
عرصه فعالیت می کردند. از آنجایی که بخش مهمی از شخصیت افراد در خانواده شکل می گیرد، من هم به سبب علاقه مندی خانواده ام به این کتاب مقدس، وارد عرصه قرآنی شدم. لذت بخش ترین نوایی که در ذهن دارم تلاوت های صبحگاهی پدر و مادرم است. همیشه بعد از نماز صبح عادت داشتند که چند آیه ای از کلام خدا را با صوتی دلنشین بخوانند. هنوز نوای زیبا و پر مهر مادرم را به یاد دارم که چگونه آیات الهی را با مهر مادری ...
زنی که همزاد درد است
میان نرگس اما اوضاع زندگی اش رو به نابودی بود. به هر بهانه از همسرش کتک می خورد، گاهی پس از دعوا و کتک کاری او را از خانه بیرون می کرد. گاهی هم همسرش ناپدید می شد. چند روز از خانه بیرون می زد و بدون خرج و مخارج زن و بچه اش را در همان حال رها می کرد و بعد از چند روز برمی گشت. نرگس می گوید: معتاد نبود اما اهل زندگی هم نبود. هر چه خودش می خرید و به خانه می آورد همان بود. خرجی دست ما نمی ...
رفاقت همیشگی با کتاب
فروش بودند و او در بالاخیابان عقیق تراشی و فیروزه تراشی می کرد. آن زمان من هفت ساله بودم و یکی از برادرانم که حال دیگر در قید حیات نیست نزد او شاگردی می کرد. از در که وارد خانه می شدیم باید از میان گل های آفتابگردان و گل گاوزبان عبور می کردیم تا به ساختمان اصلی می رسیدیم. مادرم آن زمان گل گاو زبان ها را می چید و دم می کرد. او ادامه می دهد: سال 48 به خاطر دارم که با یک گاری و درشکه به خانه ...
خوش خلقی و کمک به افتادگان ویژگی بارز شهید پرویز بشیری / به شهادت برادرم افتخار می کنم
وانان شهر در راهپیمایی ها شرکت می کرد. این اسوه صبر و پایداری ادامه داد: تا مقطع راهنمایی تحصیلاتش را ادامه داد و بعد به سربازی رفت. دوره آموزشی را در زادگاه خودش خدمت می کرد و بعد از پایان دوره آموزشی به کردستان اعزام و به عنوان سرباز ژاندارمری در دره هوان مشغول به خدمت شد. بشیری بیان کرد: من معلم بودم و در سپیددشت خدمت می کردم که یکی از همکارانم به من اطلاع داد به خرم آباد ...
2 روایت خواندنی از ایثار پرستاران
دعا کنید. به استیشن پرستاری آمدم و گفتم همسرم تماس نگرفت؟ بچه ها گفتند خانم بدری چیزی شده؟ وقتی فهمیدند دخترم در اتاق عمل است و من به بیمارستان آمدم با تعجب مرا نگاه می کردند. آن یک ساعت و نیم برای من مثل یک سال گذشت. همسرم خبر داد که عمل تمام شده و معصومه به هوش آمده. نشستم روی صندلی و از خوشحالی گریه کردم. می دانستم خدا ارحم الراحمین است و نگهدار دخترم. معصومه از بیمارستان مرخص شد. من ...