سایر منابع:
سایر خبرها
شهیدی که در بیان احساسات عاشقانه خیلی راحت بود!
به کاروان شهدا پیوست و پیکرش بعد از چهار سال به میهن اسلامی بازگشت. این دلاورمرد، 20 خردادماه 1395 به در حلب سوریه و منطقه خان طومان به شهادت رسید اما پیکرش بیش از چهار سال بعد، در 21 مهرماه 1399 به دامان وطن بازگشت. از شهید سروان مهدی نظری دو یادگار به نام های ابوالفضل و زینب به جا مانده است. آنچه در ادامه می خوانید، حاصل گفتگو با قلعه قِزی الیاسی (مادر شهید) و خانم فریبا ...
باید زبان جدیدی اختراع کرد
شما که همه چیز را از قبل می دانستید، اما اجازه بدهید خودم تعریف کنم. دهانم مزه حلوا می گیرد وقتی می گویم، حالا هم که نزدیک محرم است و دلم شور می زند، دلم می خواهد دهین شما دهانم را شیرین کند، اجازه بدهید دهانم را با تعریف کردن آن روز شیرین کنم. همان روز اولی که در بیست و نه سالگی به دنیا آمدم، همان روزی که وقتی از سیطره بیرون آمدیم، حسین دست گذاشته بود روی بند های کوله پشتی که روی شانه هایم را ...
قتل عمه به خاطر یک سیلی
در حالی است که پدربزرگم همه دارایی اش را به نام عمویم کرده بود و عمویم حق پدرم را نمی داد. به همین دلیل از عمویم کینه به دل داشتم، اما رابطه ام با عمه ام خوب بود و به او علاقه مند بودم و خیلی از شب ها تا صبح با او درددل می کردم. در چنین شرایطی آشنایی من با دختر جوانی در اینستاگرام اوضاع را تغییر داد. من به دروغ به آن دختر گفتم خانواده ثروتمندی دارم و خودم هم پولدار هستم. ...
این خاطرات را نخوانده ای؟!
...> این چه دشمنی است؟ ما همچنین دشمنی ندیده بودیم که اینطور از یک جاده سرش را بیندازد پایین و بیاید جلو! گفتند به هر صورت ما نمی رسیم. گفتم: خب حالا شما چه می خواهید؟ گفتند: شما بیایید برویم منطقه. حواسمان پرت شده بود که این دشمن چیست؟ گفتم: فقط به هواپیما بگویید آماده باشد که با هواپیما برویم به طرف کرمانشاه. هواپیما را آماده کردند. ساعت 10:30 دقیقه به کرمانشاه رسیدیم. در کرمانشاه حالت فوق العاده ای ...
پاک زیستن؛ سفر ادامه دارد
انجمن معتادان گفت: رفته بودم پیش یکی از دوستان برای تهیه مواد که وی گفت چنین جایی است و من وقتی وارد شدم دیدم افراد خیلی به حرف آدم گوش می دهند، آنقدر فضا روحانی بود که من هم دستم را بلند کردم و گفتم معتاد هستم. وی ادامه داد: با وجود مصرف، یک روز فهمیدم که می توانم بدون مواد زندگی کنم من با ورود به انجمن بدون دارو و بستری شدن مواد را ترک کردم و دلیل اصلی ورود به انجمن رفتار خوب و آرام ...
تئاتر فقط با تزریق واکسن می تواند باز شود
بهتر باشند و بدرخشند کیفیت کلی سینما و تئاتر و تلویزیون بالا می رود. از آرزوهای بزرگم کار کردن با بهرام بیضایی و علی رفیعی است. من همیشه فیلم ها و بازیگرهای مطرح را آثارشان را دنبال می کنم و از همان ابتدا وقتی سریال رعنا را می دیدم خیلی دوست داشتم جای کاراکتر خانم رویا تیموریان بازی کنم. در میان بازیگران خارجی هم همیشه دوست داشتم جای خانم فرانسیس مک دورمن باشم. خیلی بازیگر قوی و قدرتمندی است. ...
خاطرات شهدا|روایتی از لحظه شهادت رزمنده ای که اصابت ترکش مغزش را تخلیه کرده بود
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم ، روزبه روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته یابی و نکته سنجی زندگی شهدا در جامعه ی ما رواج پیدا کند. این جمله کوتاه برشی از فرمایشات مقام معظم رهبری در 27 بهمن ماه سال 1393 در خصوص اهمیت نام و یاد شهدا است. خبرگزاری تسنیم در نظر دارد هر روز خاطره ای از سبک زندگی، سیرۀ اخلاقی شهدا و روزهای سخت دفاع مقدس را منتشر کند. قرارگاه و ...
دل نوشته برادر شهید سلگی برای قهرمان مرصاد
به گزارش عصر همدان ، شیرمحمد سلگی از رزمندگان نهاوندی دوران دفاع مقدس و برادر سردار شهید حاج میرزا محمد سلگی قهرمان عملیات مرصاد به مناسبت سالروز این عملیات غرورآفرین دل نوشته ای به یاد برادر شهیدش نوشته است. بنام خداوند لوح و قلم و خدایی که داننده رازها و نخستین سرآغاز آغازهاست، بنام آن والایی که زینت زبان ها یادگار جان ها از نام اوست، بنام خدایی که شاهد است و شهدا را دوست دارد، سلامی ...
اگر همسرم نبود موفق نمی شدم
همراه پسر و همسرم شبانه روز مشغول کار بودیم و سفارش می گرفتیم و سود ناچیز حاصل از کار را به خرید تجهیزات اختصاص می دادیم. این کارآفرین خاطرنشان کرد: ساعات کاری ما زیاد بود و اول صبح از خواب بیدار و تا 2 بامداد مشغول دوخت می شدیم به طوری که جمعه ها هم تعطیلی نداشتیم و صدای فامیل هم درآمده بود که چرا این همه کار می کنیم. وی گفت: بعد از دشواری های زیاد کسب و کار خود را گسترش ...
قدم اول در راه دفاع مقدس، روزنوشت های سردار دامغانی
و پشت میز تحریر کهنه اتاق پاس بخش قرار گرفتم. ساعت 10:30 با سیاه دامغان تماس تلفنی برقرار کردم. محمد شعبانی بود که پاسخ مرا می داد. پس از سلام و احوالپرسی مقدم ایشان را به فرماندهی سپاه دامغان گرامی داشتم و تبریک گفتم. شعبانی پاسخ داد: من کوچک همه شما برادران هستم و هیچ فرقی با هم نداریم. سئوال کردم: مسئول شب هستید؟ شعبانی گفت: خیر، مسئول شب عباس قنادیان است. گفتم: مگر قرار ...
توضیحات کدخدایی درباره کناره گیری از سخنگویی شورای نگهبان – خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از شورای نگهبان، عباسعلی کدخدایی در گفتگو با شبکه خبر با بیان اینکه از سال 1380 وارد شورای نگهبان شدم و از سال 84 عنوان سخنگویی را برعهده داشتم گفت: البته مقطعی سخنگو نبودم که در جمع حدود 13 سال سخنگوی شورای نگهبان بودم. کدخدایی سخنگوی سابق شورای نگهبان در پاسخ به این سوال که آیا از سخنگویی شورای نگهبان کناره گیری کردید یا نه؟ گفت: انتخابات هیئت رئیسه شورای ...
رفتار محبت آمیز شهید با همسرش
عصبانی بودم گفتم: نه من وصله بلد نیستم بزنم. علی هم برای آنکه حرص من رو در بیاره به شوخی گفت: باشه من هم می برم می دم خیاطی های صلواتی تو قرارگاه. هم کارشون رو بلدند، هم اینکه اینقدر سؤال و جواب نمی کنن . دوباره من گفتم: شما وقتی شلوار داری، چرا باید شلوار وصله دار بپوشی؟ علی گفت: چه اشکالی داره؟ بالاخره این ها هم باید استفاده بشه دیگه. حالا بیا بشین، اون غذا رو ول کن. می ...
داستان موفقیت تکواندوکار هلال احمری
استانی مختلفی داشتم اما فکرش را نمی کردم در این رقابت ها بتوانم مقام بیاورم. رقیبان قدری از مکزیک، بریتانیا و آرژانتین داشتم اما موفق شدم مقام سوم را کسب کنم. بعد از مسابقات دوباره راهی تایباد و مرز دوغارون شده تا در طرح غربالگری مسافران در شلوغ ترین پایانه مرزی کشور به فعالیت های همیشگی خود بپردازد. او که در دو دوره شرکت در طرح ملی دادرس، مقام کشوری هم به دست آورده، می گوید: مفیدترین چیزی ...
جزئیات قتل فجیع فرانک 5 ساله به دست پدر بی رحم در مشهد + عکس
به گزارش مشهد فوری ، شب بیست و پنجم تیرماه گذشته، حادثه ای تلخ اهالی شهرک نوید مشهد را در شوک فرو برد به گونه ای که ساکنان خیابان شقایق 17 ناباورانه در جست وجوی علت و انگیزه قتل هولناک فرانک کوچولو به دست پدرش بودند، اما هیچ کس از راز این جنایت تکان دهنده خبر نداشت تا این که حضور قاضی ویژه قتل عمد در محل، کنجکاوی ها را بیشتر کرد. بررسی های میدانی قاضی دکتر حسن زرقانی که تا پاسی از شب طول کشید بیانگر آن بود که مرد 35 ساله ای به نام فراز به دلیل اختلافات خا ...
مقابل نزول ایستادیم
از اتمام مراسم متوجه شدم از نذورات مردمی پول و موادغذایی اضافه می ماند، بنابراین تصمیم گرفتیم یک صندوق قرض الحسنه به نام حضرت خدیجه (س) باز کرده و نذورات مردمی را در آنجا نگهداری کنیم و اگر فرد نیازمندی بود، به او کمک کنیم. اولین کمکتان را به خاطر دارید؟ بله، هیچ وقت فراموش نمی کنم. در یکی از روز های سال 91 با صحنه ای مواجه شدم که مرا به شدت ناراحت کرد. طلبکاری در خانه یک خانم آمد و با ...
پاسخ به یک شبهه در معنای "مولا" در حدیث غدیر
درونم علیه او احساس بدی داشتم؛ وقتی به مدینه برگشتم از او در مجالس مدینه و نزد کسانی که آنان را می دیدم شکایت می کردم؛ روزی وارد مسجد شدم در حالی که پیامبر در مسجد نشسته بود؛ وقتی پیامبر دید که من به چشمانش نگاه می کنم به من نگاه کرد تا این که کنار او نشستم؛ وقتی نشستم پیامبر گفت به خدا قسم ای عمرو بن شاس تو من را آزار دادی؛ گفتم إنا لله وإنا إلیه راجعون ؛ پیامبر فرمود هر کس علی را بیازارد مرا آزار داده است (البدای ة و النهای ة ج 7 ص 382). انتهای پیام/ ...
بزرگ داشت سالروز عملیات غرور آفرین مرصاد در نهاوند
به گزارش ایثار واحد همدان، این مراسم با حضور حجت الاسلام مغیثی امام جمعه نهاوند و مسئولان این شهر در محل گلزار شهدا در جوار مزار سردار شهید حاج میرزا سالگی یکی از فرماندهان این عملیات غرورآفرین برگزار شد. حجت الاسلام مغیثی امام جمعه نهاوند در این مراسم با گرامی داشت یاد قهرمان مرصاد گفت؛ ▪️همه اعمال و رفتار ما در اسلام در گرو باور ولایت است، در غیر این صورت می شود خوارج، داعش،وهابیت و ...
بالاخره فهمیدم که 2 بچه کافی نیست!
چگونگی مواجهه با مشکلات را به من یاد داد، به گونه ای که اکنون در زندگی متأهلی ام همیشه همسرم مرا در مواجهه با مسائل، همه چیزتمام می داند و طرف مشورت هستم. با اینکه پدر و مادرم سواد (به معنی بلد بودن خواندن و نوشتن ) نداشتند، فرزندانشان همه حداقل تا مقطع کارشناسی تحصیل کردند؛ من هم که از ابتدا علاقه زیادی به درس خواندن داشتم در یکی از بهترین دانشگاه های کشور قبول شدم، سر کار رفتن را اولویت زن ...
قسمت 2 / پس از قتل ناصرالدین شاه سه شب بازار کاشان با مسئولیت من باز بود
بیک که سابقا نزد خود من نوکر بوده و حالیه به کمک بعضی از اهالی مفسد کاشان بنای مخالفت با من را گذاشته واگذار نماید و حاکم را به لطایف الحیل راضی به این کار نمودند. روز دیگر حکومت مرا طلبید و گفت خواهش دارم داروغگی را به محمد آقا خان بیک واگذار کنی که از جانب خود شما مشغول خدمت باشد. من از این بی قولی و سست عهدی حکومت سخت آزرده و افسرده شدم و گفتم چنان چه مایل باشید، من حاضرم از تمام مشاغلم استعفا ...
عذاب وجدان، قاتل دختر جوان را به دادسرای جنایی کشاند + گفتگو با قاتل
درگیری شما به قتل ختم شد؟ من نمی خواستم او را به قتل برسانم اما پریسا تهدیدم کرد. گفت اگر ده میلیون به او پول ندهم عکسی که از من دارد را به همسرم نشان می دهد و آبرویم را می برد. من هم عصبانی شدم و اصلا نمی دانم چه شد که در درگیری جانش را گرفتم. چند وقت از آشناییتان می گذشت؟ حدود یک ماه قبل با او آشنا شدم. آشنایی ما مربوط به مسائل کاری بود. او در یک مغازه کار می کرد و ...
داستان/ روستا
رنگی تنش بود گوشه ایی ایستاده بود . محمد حسین روبه من گفت : لیلی جان، ایشون ( همون خانم ) سمیه خانم یکی از اهالی اینجاست . سمیه خانم سری تکان داد و گفت : سلام جوابش را دادم . محمدحسین ادامه داد : وقت هایی که من پیشت نیستم سمیه خانم کنارت می ماند . بااعتراض گفتم : محمدحسین ! مگه من بچه هستم؟ ! با مهربانی جواب داد : معلومه که بچه نیستی ...
یک زیارت خوش آب و رنگ
انگار این مفاهیم در عین اینکه روی کاغذ جدا از هم نوشته می شوند ولی در واقع در تار و پود همدیگر تنیده شده اند و شما نمی توانید آن ها را از یکدیگر جدا کنید. این بودن در عین نبودن، این انتزاع در عین تعین یافتن و این مرز داشتن در عین بی مرزی را شاید بتوان به یک نقاشی آبرنگ تشبیه کرد که همه چیز را در آن می توان یک به یک نام برد ولی نمی توان از هم تفکیک کرد. نمی دانم چقدر خواندن جامعه شناسی به مدد بیتا ...
پدر شهید: فرزندانم شناسنامه ندارند!+عکس
؟ پدر شهید: بله، چون من از همان زمانی که در ایران بودم تا امروز کسی به من نگفته مدرک شناسایی ات را بده. **: آن روزی که رفتید و داوطلبانه رد مرز شدید هم همینطور بود... پدر شهید: بله، خودم رفتم، تازه طرف می خندید، می گفت: حالت خوب نیست ها! چه کسی می گوید تو افغانی هستی؟... گفتم: آقا من افغانی هستم، می خواهم بروم افغانستان. واقعیتش تا به حال کسی مزاحمم نشده. من ...
اولین وکیل نابینای لرستانی: درک کردن بالاتر از دیدن است
سعید کاوند در گفت وگو با ایسنا، اظهار کرد: در بدو تولد بینایی کامل داشتم و پس از چندین سال در دوران کودکی به دلایلی بینایی چشم راست را از دست دادم. دوران طفولیت را با یک چشم سپری کردم تا اینکه به دلیل فشار زیاد بر شبکیه چشم چپ و دلایل گوناگون دیگری، بینایی چشم چپ را هم از دست دادم. این وکیل نابینا با یادآوری تاثیرات منفی این واقعه بر روحیه اش گفت: اوایل خیلی به هم ریخته بودم، زیرا برای ...
مسئولیت شما ادامه دادن راه شهداست
منم که از خودم خبر دارم و میدانم که اسیری هستم در بند شیطان. سگ نفس دائماً بر من حمله ور می شود. با شروع انقلاب در دل خود نوری را مشاهده کردم که نغمه آستان ربوبیت تو را سر داده بود. این تحول روز ها و شب ها بر من بیشتر آشکار شد. مرا به سوی تو میکشید، در اندرون من حالات روحانی ریشه دوانده بود. تا اینکه به من توفیق دادی که پای به مکانی بگذارم که همه اش نور و صفا و همه اش عشق بود؛ و آن خاک ...
همسایه های خانم جان روایتی از فعالیت های یک پرستار ایرانی در قلب سوریه/ ماموریتی که توسط بانوی صبر و ...
دوبار که مسئولیتشان را آنطور که من دوست داشتم انجام ندادند از آنان دلخور شدم، اما بعد متوجه شدم که انجام آن کار ها به صلاحمان نبوده است. اگر روزی پسری که دست سوخته اش را پانسمان کردید یا بچه هایی را که در بیمارستانی شما متولد شدند ببینید چه می کنید و به آنها چه می گویید؟ برای دیدن بعضی صحنه ها لحظه شماری میکنم، یکی از آن صحنه ها هم دیدن بچه هایی است که در البوکمال با آنها دوست شدم ...
صحبت سرمربیان تیم های لیگ یکی در خصوص حواشی اخیر
.... وی ادامه داد: داور بازی در منزل شخصی خود در انزلی بوده است. نوری به همه توهین کرده است. من اولین نفراتی بودم که در مورد شرط بندی در فوتبال صحبت کردم. همه من را می شناسند. من سر سفره خانواده بزرگ شدم. به نظر شما اگر بادران می خواست با این زد و بندها به لیگ برتر بیاید، نمی توانست زودتر این کار را کند؟ علی رمضانی سرپرست مدیرعاملی باشگاه مس کرمان اظهار داشت: به تیم های هوادار ...
نقشه شوم زن معتاد برای سرقت!
ها را پیدا نکردم. یک لحظه به ذهنم خطور کرد که کلید ها را دست پسر فریماه دیده ام، بنابراین به او گفتم کلید های منزلم دست پسر شما بود! ولی او قبول نکرد. من هم دیگر چیزی در این باره نگفتم، تا این که بعدازظهر امروز برای خرید لوازم از خانه خارج شدم. در ایستگاه اتوبوس منتظر بودم که یکی از همسایگان با تلفن همراهم تماس گرفت و گفت زنی وارد منزلت شده است. من که مطمئن بودم کسی کلید ...