خودکشی نوعروس مشهدی وقتی فهمید شوهرش 2 زن دیگر دارد
سایر منابع:
سایر خبرها
از قمار بازی تا ازدواج سوم مردی که تا پای چوبه دار رفت
به گزارش مشهد فوری ، زن میان سال به مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: بعد از آنکه به خاطر قماربازی های شوهرم با حالت قهر به خانه پدرم رفتم او با زن دیگری در این مدت ازدواج کرد و بعد هم سومین زنش را گرفت اما سوء ظن رهایش نمی کرد تا اینکه در یک درگیری فامیلی دست به جنایت زد. زن 54 ساله با بیان اینکه 40 سال روزهای وحشتناکی را گذراندم اما دیگر طاقت این همه تهمت های ناروا و سوء ظن های همسرم را ندارم درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: در یکی از روستاهای مرزی خراسان رضوی و در خان ...
خواهرم را به خاطر اعتیادش با دستهایم خفه کردم
کیفرخواست را خواند سپس پدرو مادر مقتول بار دیگر گفتند از پسرشان شکایتی ندارند. متهم نیز در حالی که اظهار ندامت و پشیمانی می کرد گفت: رفتار خواهرم باعث عذاب همه ما شده بود من دیگر از جرو بحث های مدام بر سر خواهرم خسته شده بودم هروقت خانه بودم پدرو مادرم بر سر این ماجرا باهم مشاجره داشتند خواهرم هم قصد نداشت اعتیادش را کنار بگذارد این مسأله مرا بشدت آزار می داد تا اینکه آن اتفاق تلخ افتاد. پس از پایان اظهارات متهم رئیس دادگاه ختم جلسه را اعلام کرد و بدین ترتیب قضات دادگاه برای صدور حکم وارد شور شدند. 23302 کد خبر 1579935 ...
روایت خبرنگار همشهری از لحظه به لحظه دستگیری قاتل دختران فراری تهران | چگونه راز خانه مخوف فاش شد؟
گفت در را باز کن اما سعید او را هل می داد و به این طرف و آن طرف پرت می کرد. بعد از ترس اینکه همسایه ها متوجه ماجرا شوند، از خواهرش خواست تا پیچ گوشتی به او بدهد. فکر می کنم بعد از آنکه خواهرش به او پیچ گوشتی داد و سعید هم با آن ضربه ای به دختر جوان زد و او را به قتل رساند. چون پس از آن دیگر صدایی از آن دختر نشنیدم. پس از جنایت هم دور جسد او نایلون پیچیدند و کنار اتاق گذاشتند. آنطور که متوجه شدم ...
گریم جالب بیژن بنفشه خواه در سریال مستوران /عکس
و بی بهانه خوشحال است. میانه ات با درس و مدرسه چه طور بود؟ بیژن بنفشه خواه : من بچه ی درس خوانی نبودم و مدرسه برایم کابوس بود! در دوره ی ابتدایی معدلم 19-18 بود. اما از اول راهنمایی سالی یک بار تجدید شدم تا اول دبیرستان که دیگر کلاً مردود شدم! البته یادم می آید پاییز آن سال دوباره از من و حدود 10 نفری که رد شده بودند، امتحان گرفتند و همه مان قبول شدیم و رفتیم پایه ی دوم. پدرم هم ...
تکان دهنده ترین جنایت پایتخت
جوان به پلیس گفت: سه سال پیش بود که گرفتار این مرد شدم. او مرا در ترمینال جنوب پیدا کرد و گفت برای اقامت می توانم به مسافرخانه آنها بروم. او به همین بهانه مرا به خانه اش کشاند و بعد از آن مرا آنجا زندانی کرد. سه سال است که در این خانه زندانی شده ام. این مرد مرا کتک می زد، به من تجاوز می کرد و وقتی از خانه بیرون می رفت، دست و پا و دهان مرا می بست. در این مدت دختران زیادی را وارد این خانه کرد. او مثل ...
مرا در چیزهایی پیدا کنید که دوست داشتم!
کمرنگ شده است. چطور پروفسور کیاست پور با مادرتان آشنا شدند؟ پدرم در سال های جوانی به پسر دایی مادرم درس می دادند و رابطه خیلی خوبی با هم داشتند. نام خانوادگی ما، در ابتدا اکلیلی بود و بعد آن را به کیاست پور تغییر دادیم. پسر دایی مادرم هم به خاطر این ارتباط نزدیک، فامیل شان را به کیاست پور تغییر دادند. چند روز قبل از فوت پدرم هم اینجا بودند، درست همین جا نشسته بودند و با پدرم ...
131 ماه زندان و شلاق برای فروشنده خانه مصدق / او میلیاردر شده بود
به آنها ثابت کنم معتاد نیستم .وقتی از کمپ بیرون آمدم و به خانه ویلایی برگشتم متوجه شدم اموال خانه سرقت شده و چند نفر قصد تخریب آن را دارند .آنجا بود که فهمیدم خانه ویلایی با اسناد جعلی به یک نفر فروخته شده است. با این شکایت پلیس پیگیر ماجرا شد و بهمن که متوجه ماجرا شده بود به ایران برگشت .با بررسی ها روشن شد این ملک با اسناد جعلی یه یک مرد جوان به نام کامران فروخته شده است .کامران گفت ...
قالیباف: عنابستانی گزارش خلاف واقع به من داد
سیلی نزده و هل داده است. اما بعد از صحبت های دیشب جناب آقای عابد اکبری سرباز وظیفه راهور که تاکید می کرد حکم دادگاه سیلی را تایید کرده، بر خود لازم دانستم موضوع را پیگیری کنم تا ظلمی به این شهروند عزیز نشده باشد؛ لذا حکم دادگاه را گرفتم و متوجه شدم متاسفانه دادگاه بدوی تشخیص بر ضرب بلااثر (سیلی) داده است که البته بعدا با اعلام رضایت طرفین پرونده مختومه شده است. کاربری در این باره نوشت ...
بی هوا دیدم داعشی ها بالای سر پدرم هستند!
رمضان بود، سحری را خوردیم، یک سری نماز و دعا هم خواندم و به خواب رفتم. تقریبا هفت صبح بود که در حالت خواب و بیداری، با یک صدایی که قشنگ شنیده می شد، گفت زهرا! من جزو شهدا هستم. حتی آن موقع خبر مفقودی اش را از دفتر فاطمیون نگرفته بودیم. یک باره بلند شدم. اصلا تا موقع هیچ خبری نداشتیم. قشنگ گفت زهرا! من جزو شهدا هستم؛ حتی تا موقعی که خبر شهادتش را دادند و روز تشییع و حتی بعد از آن هم ...
اسرار خانه وحشت در پایتخت
زندانی می گفت قصد رفتن دارد اما سعید مانع شده و اجازه رفتن به او نداد. بر سر این مسئله با یکدیگر درگیر شدند، دختر جوان فریاد می کشید و می گفت در را باز کن اما سعید او را هل می داد و به این طرف و آن طرف پرت می کرد. بعد از ترس اینکه همسایه ها متوجه ماجرا شوند، از خواهرش خواست تا پیچ گوشتی به او بدهد. فکر می کنم بعد از آنکه خواهرش به او پیچ گوشتی داد و سعید هم با آن ضربه ای به دختر جوان زد و او را به ...
فیلم صحنه پریدن دختر فراری از خانه وحشت قاتل سریالی تهران
تصمیم گرفت فرار کند. من همه این وقایع را زمانی که داخل کمد زندانی بودم شنیدم و صحنه قتل را ندیدم. آن روز دختر زندانی می گفت قصد رفتن دارد اما سعید مانع شده و اجازه رفتن به او نداد. بر سر این مسئله با یکدیگر درگیر شدند، دختر جوان فریاد می کشید و می گفت در را باز کن اما سعید او را هل می داد و به این طرف و آن طرف پرت می کرد. بعد از ترس اینکه همسایه ها متوجه ماجرا شوند، از خواهرش خواست تا پیچ ...
مرگ یک زن در کارگاه کیک پزی
غریبه ای که می شناخت تحویل دهم اما من راضی به این کار نشدم. وی ادامه داد: با این حال آنقدر به من فشار آورد تا اینکه یک روز به ناصرخسرو رفتم و قرصی کشنده خریدم و بعد دخترم را سوار موتورم کردم و به پاکدشت رفتیم. در آنجا قرص را به همراه آبمیوه به دخترم دادم. در راه برگشت حال سحر بد شد و وقتی به نزدیکی خاورشهر رسیدیم متوجه شدم که بیهوش شده که همانجا سحر را از موتور پیاده کردم و به خانه برگشتم ...
دانشگاه نیاز به تزریق انگیزه و نشاط دارد
های آخر کنکور تمام برنامه زندگی ام مطالعه بود و صبح درس خواندن را شروع می کردم و بخصوص دوماه اخر تمام وقت درگیر درس خواندن بودم. این دانشجوی دکتری ادامه داد: من کلاس کنکور نرفتم و خودم درس خواندم. پیامک های زیادی هم در این باره دریافت می کردم که از این کلاس ها استفاده کنم. بعد از آنکه رتبه اول کنکور شدم از موسسه خاصی تماس نگرفتند که بگویم به دلیل همراهی با آن موسسه رتبه یک کنکور شدم اما ...
معلولان و قوانین از یاد رفته/ وقتی پشتکار به معلولیت لبخند می زند
به گزارش خبرگزاری فارس از سروستان، قاسم حیدری عاشق طبیعت، درختان و آرامش است و همین بهانه ای می شود که در پارک آزادی سروستان و در یک عصر دل انگیز پاییزی که محوطه پارک پر ازبرگ رنگارنگ درختان است قرار مصاحبه بگذارم و پای صحبت ها و درد دل های جوان معلولی بنشینم که از دست رفتار آدم ها دلگیر بود. حیدری 22 ساله که فوق دیبلم نرم افزار دارد می گوید: معلولیتم از ناحیه پا، مادرزادی است و تا ...
پست اینستاگرامی گلاره عباسی برای شقایق دهقان+ عکس
...> شهاب حسینی و ستاره اسکندری در کنار گلاره عباسی آشنایی و ازدواج گلاره عباسی با همسرش ادیب راد : گلاره عباسی در بیست و هشتمین روز از خرداد ماه 1394 با همسرش ادیب راد ازدواج کرد و بعد از یک ماه این خبر را از طریق فضای مجازی رسما اعلام کرد. این زوج بعد از چند سال آشنایی و شناخت تصمیم به ازدواج گرفتند و به صورت سنتی زندگی مشترکشان را آغاز نمودند. گلاره عباسی با انتشار عکس و متن زیر ...
گنجی بزرگ در بقالی کوچک
...> پدرم ملاک بود. وضع مالی خوبی داشتیم. تا کلاس سوم راهنمایی بیشتر درس نخواندم. و وارد نظام شدم. اما عاشق کتاب و کتابخوانی بودم. بعد از 26 سال خدمت صادقانه در لباس نظام، سال 68 و بعد از جنگ تحمیلی، زودتر از موعود خودم را بازنشسته کردم. بعد از بازنشستگی، مدتی را در املاک موروثی پدر مشغول شدم. اما این تلاش ها راضی ام نمی کرد. می دانستم نتیجه تلاشم آباد کردن روزهای دنیایم است. اندوخته آخرتم چیست؟ ...
راز قتل دختر فراری در خانه وحشت
ممکن بود راز جرایمم فاش شود. به همین دلیل با او درگیر شدم و با پیچ گوشتی ای که خواهرم داد ضربه هایی به سر و قلبش زدم که مرد. با جسد چه کردی؟ فرصتی نشد از خانه بیرون ببرم. آن را در نایلون گذاشتم و در داخل کمد مخفی کردم. هر چند روز یک بار برای این که بوی جسد نیاید و ماجرا لو نرود، یک نایلون روی آن می کشیدم. ...
درخواست عجیب بهنوش بختیاری پس از مرگش! + وصیت / عکس
...، زندگی به شرط خنده و سریال خانه به دوش اشاره داشت. بهنوش بختیاری در دوران دانشجویی بهنوش بختیاری: در زمانی که دانشجو بودم اوایل خرید و فروش قطعات کامپیوتر می کردم بعد فروشنده عمده لنزهای رنگی چشم شدم و سپس بعنوان منشی آموزشگاه کنکور بودم. آن زمان خیلی به کتاب علاقه داشتم. بیزنس های بهنوش بختیاری - به عنوان مدیر توسعه برند چرم پاندورا وارد عرصه صنعت ...
کار، کوچ بری، کولبری سهم بخشی از دانش آموزان من!/ عثمان عباسی
دردناک از واقعیت های روزمره کاری یک معلم بودند.اکنون چند مورد و ماجرا را از واقعیت های سوزناک دیگر که در حیطه شغلی ام با آن ها روبه رو بودم برایتان بازگو می کنم. "علی" دانش آموز سرحال و درس خوان کلاسم بود، صدای نسبتاً خوبی هم داشت، گاهی برای دوستانش آواز محلی هم می خواند. چیزی حدود 15سال سن داشت. سال 95 به همراه چند تن دیگر از کولبران در زیر آوار بهمن جانش را از دست داد. مرور خاطرات ...
داستان واقعی از دل تکفیری ها که باور نمی کنید/ نویسنده دیپورت : به من گفتند قصه را لطیف کن!
بعد عراقی های کردی که آنها هم خود را کرد سوریه معرفی کرده بودند، آزاد شدند، اما از آنجایی که به من مشکوک بودند، من را آزاد نکردند و نهایتاً اعتراف کردم که ایرانی و شیعه هستم. در زندان اتفاقات زیادی برایم رخ داد تا اینکه پس از این ماجرا ها که در ادامه به آنها هم اشاره می کنم، به کمک مدافعان حرم آزاد شدم و از طریق دمشق به تهران بازگشتم. علیزاده: من چند سال قبل به سوریه رفتم و از ...
مرد جوان در دادگاه: لطفا من را قصاص کنید
. وقتی چاقو رو زد، گفتم تموم شد. الان می میرم. بعد به پاهام دوتا ضربه زد. الان که فکرش رو می کنم می گم کاش چاقو تیز تر بود و می زد من رو می کشت. این جوری هفت، هشت سال تو زندان اسیر نمی شدم. زنم به خاطر همین طلاق گرفت. دو تا بچه هام آواره شدن . پس از صحبت از همسر و فرزندانش مجدد ذهنش را به حادثه برمی گرداند: باز دوباره جدامون کردن. کنار ماشین وایساده بودم اما نمی رفت. شیشه کنارش هم پایین ...
صادقی: به خاطر جادوگر سه هفته نیمکت نشین شدم
.... من سوال دارم این افراد چه تخصصی دارند، از فوتبال چه می فهمند؟ چه تحصیلاتی دارند؟ فوتبال با این روند و جریان فاسدی که هر روز در حال گسترش است رو به نابودی خواهد بود. از جادوگری بگو، به تو پیشنهادی داده شده بود؟ نه، چون من مادرم سید بود به من نمی خوردند و کاری با من نداشتند اما دود آن به چشم من خورده است. چطور؟ سر همین جادوگری سه هفته نیمکت نشین بودم ...
تبلیغات ضددینی در عراق و ایران پا نمی گیرد!
مسئله فکر می کردم که این تعبد و تشرعی که آقای مطهری دارد، از چیست؟ بعد متوجه شدم ایشان در اینگونه مسائل، تحت تأثیر پدرش است. من پدر ایشان را هم دیده بودم، چون ظاهراً در دوران طلبگی، ایشان از شاگردان آمیرزا علی آقای شیرازی، پسر مرحوم میرزای شیرازی بود. آن طوری که از خود ایشان شنیدم پیش ایشان رسائل و مکاسب خوانده بود. وقتی این مرد به تهران و منزل آقای مطهری می آمد و من به دیدنش می رفتم، احساس می کردم ...
گفت و گو با سرکرده شبکه بزرگ کلاهبرداری از سلبریتی ها در فضای مجازی
آن ها به افسر تحقیق گفت: چندی روزی است افراد مختلف به من پیام می دهند و از این که آگهی آن ها را منتشر نکرده ام گلایه می کنند، برخی هم مرا تهدید به شکایت کرده اند. بعد از صحبت با آن ها متوجه شدم که پسر و دختر جوانی با آن ها ارتباط برقرار کرده و خود را ادمین صفحه اینستاگرامی من معرفی کرده اند و با ادعای تخفیف ویژه در انتشار آگهی، از آن ها کلاهبرداری کرده اند. متهمان اطلاعات خوبی درباره شیوه کار من ...
ناپیوستگان به قرآن در روز قیامت چه می گویند؟
: ناپیوستگان به قرآن کریم وقتی در روز قیامت نامه اعمال را در دست می گیرند دچار حسرت می شوند و در اوج ناراحتی و شرمندگی می گویند ای کاش پرونده عملم را به دستم نمی دادند و از حساب و کتابم خبردار نمی شدم. اما قصه اینجاست که وجود بهشت یا جهنم ما در دنیا و ظهور آن در آخرت است لذا در آخرت چیز جدیدی شکل نمی گیرد، در دنیا با اعمال خود ساختنی ها را می سازیم و در قیامت پرده ها کنار می رود و آنچه هست ظهور و ...
سالگرد درگذشت منوچهر نوذری – متن یک مصاحبه قدیمی با این هنرمند ارزشمند فقید
مسابقه هفته به عمل می آید چیست؟ این جوان ها در اثر تشویق ها است که به مراحل بالاتر مسابقه می روند و به فینال های آن می رسند. وقتی از آقایی در مسابقه هفته می پرسیم: لباس شنا چیست؟ و او می گوید نمی دانم و من به او می گویم اگر لنگی را هم که پدرش می بست می گفت قبول می کردم آیا این دست انداختن است؟ مگر در قدیم مردم لنگ نمی بستند؟ یا وقتی به خانمی می گویم کدام ماه خارجی است که 28 روز دارد و او می ...
ماجرای زندگی اینفلوئنسری که برای دیده شدن، خودکشی هم می کند
به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان ، سریال "سرجوخه" شب گذشته به پایان راه رسید. همان طور که تهیه کننده این مجموعه تلویزیونی گفت آنچه از "سرجوخه" باقی می ماند یک ابراهیم است و دوم یک اسم؛ قصه اینجا تمام شد، اما قرار است بحث جوخه های ترور اقتصادی، سوژه دیگر سازندگان این سریال باشد، البته بحث فصل دوم "خانه امن" این روز ها نگارش خودش را پیگیری می کند، همان نوع سریال های چندبعدی که تلویزیون بیش از همیشه ...
گفت وگو با فاطمه جم همسر جانباز بصیر شهید، اقبالعلی حیدری(بخش نخست) هر دو خندیدیم و گذشت!
رنگ مشکی است) او برای همسرم یک چشم متحرک و هم رنگ چشم دیگرش گذاشته بود؛ به طوری که هیچ کس متوجه مصنوعی بودن آن نمی شد. بعد از برگشت به ایران، مادر ایشان تصمیم می گیرد تا به اتفاق به پابوس امام رضا(ع) بروند تا بلکه شفای فرزندش را بگیرد. در آنجا با امام رضا(ع) درد دل می کند که یا امام رضا(ع)، یا شفای بچه مرا بده یا من خواب باشم و یکی سراغ او بیاید. من مادرم، اگر برای خواستگاری بروم و دختر ...
افسانه بایگان چقدر پیر شده /عکس
دوم دختر شایسته ایران برگزیده شد این بازی کودکانه در فیلم کوتاه بوق، نخستین تجربه بازیگری شما بود، بعد از آن چگونه شد که مسیر بازیگری را ادامه دادید؟ افسانه بایگان: خودم هم راز این ماجرا را نمی دانم. دختر عموی پدرم،از کودکی روی صحنه بازیگری کرد. دختر مرحوم فضل اله بایگان را می گویم. یک روز که با هم درمورد این که چه شد وارد دنیای سینما و تصویر شدم، صحبت می کردیم. ایشان که مرسده نام ...