سایر منابع:
سایر خبرها
پسر در کربلای 4 و پدر در کربلای 5 آسمانی شدند
بود و چهار، پنج روز در خانه. برادر دایی! همسرم با شروع جنگ تحمیلی ابتدا به عنوان بسیجی وارد منطقه شد و کمی بعد به عضویت سپاه شاهرود درآمد. دایی اش تعریف می کرد که یک بار می خواستم به جبهه بروم. حسین آن موقع فقط 15 سال داشت. نزدیکی های اعزامم خودش را به من رساند و اصرار کرد او را با خود به جبهه ببرم. گفتم دایی جان هنوز برای تو زود است، به موقع تو را می برم. بعد خودم سوار اتوبوس شدم و ...
از شهدای عملیات کربلای 5 شهادت وحید نردبان شهادت پدرش شد
روز 21 دی 1365 در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید و خبر شهادتش را به مادر دادند، رو به آسمان کرد و گفت خدایا! راضی ام به رضای تو! فقط به من صبر بده! وقتی پیکر وحید را آوردند پدر کنار تابوت ایستاد و گفت راضی ام به رضای خدا و شروع به گریه کرد. مادر کیسه نُقل را از زیر چادرش بیرون آورد و همه را روی سر و صورت وحید ریخت و زیر لب گفت عزیز مادر! دامادیت مبارک! بعد از شهادت وحید، پدر هم راهی جبهه شد. کمی بعد در عملیات کربلای8 او هم به شهادت رسید و پیکرش کنار دو فرزند شهیدش مجید و وحید در بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد. ...
می خواهیم تشنه به شهادت برسیم
از شما شهید شد، چگونه از وصیت نامه مشترک استفاده شود. گفتند خاطرت جمع باشد. من فرماندۀ گردان بودم. وقتی عملیات اعلام شد، تصور خداحافظی چهار برادر که دو نفرشان مطمئن از شهادت خودشان بودند چه سخت بود. قدری که پیش رفتیم، در یک مرحله از استراحت دیدم که سلیم برای بچه ها روضۀ حضرت علی اکبر را می خواند و بچه ها هم در حالت سجده می گریند. گفتم دیر می شود و باید برویم. سلیم و سپس سلمان قمقمۀ آبشان را خالی ...
روایتی از زندگی و شهادت یک جنگجوی قهرمان
... در بخشی از این کتاب می خوانیم: ...تقی از زندگی عشایری و دامداری خوشش نمی آمد و از این کار بیزار بود. وقتی شانزده ساله شد، همراه دو نفر از اهالی کارزان راهی بغداد شد. هرچه پدرم اصرار کرد که نرود بی فایده بود. تقی چند سال در بغداد زندگی می کرد و زمانی که بازگشت، همه انتظار داشتیم که با دست پر وارد آبادی شود. اما برخلاف این تصور با دست خالی وارد خانه شد و به رغم اینکه پدر و مادر و اعضای خانواده ...
همسفر عشق|شهیدی که در تهران غوغا به پا کرد+ عکس و فیلم
شما خودتان از رزمندگان دفاع مقدس بودید اینکه دو برادر در جبهه ها حضور داشته باشند باعث ناراحتی پدر و مادر نمی شد؟ ابراهیم پولادوند برادر شهید: خیر. اینطوری نبود پدرم بنده نیز خودشان از رزمندگان دفاع مقدس بودند. به خاطر دارم در سال 65 پدرم در جبهه بودند و من در تهران و مادربزرگ ما به رحمت خدا رفت و من به همراه خانواده بدون حضور پدرم ایشان را تشییع کردیم. یعنی حاجی خدابیامرز ...
روایت پسرهای ننه عبدالله از اشغال تا آزادسازی خرمشهر
نوعی هسته اولیه بچه های سپاه در خرمشهر شکل می گیرد. نویسنده همچنین در جای جای کتاب به بهانه های مختلف سراغ کودکی های راوی هم می رود و خواننده با خانواده نورانی و اداب و رسوم خطه خوزستان بیشتر آشنا می شود. خاطرات پسرهای ننه عبدالله از چند جهت خواندنی و قابل تأمل است؛ اولین نکته ای که وقت شروع خواندن به چشم خواننده می آید، آشنایی بسیار خوب راوی با فرهنگ مردم خوزستان است. همین نکته باعث شکل ...
دختری که در مراسم عقد، 3 بار بله گفت +عکس
تحمیلی مجروح شد. وی از جمله جانبازان شیمیایی دفاع مقدس بود که از یاران نزدیک سردار شهید حسین همدانی محسوب می شد و پس از 40 روز حضور داوطلبانه در سوریه به کاروان شهدای مدافع حرم پیوست. پیکر حاج رضا فرزانه پس از شهادت در منطقه ماند و پس از گذشت شش سال در پی عملیات کاوش، کشف و هویت او از طریق آزمایش DNA شناسایی شد. آنچه در ادامه می خوانید، گفتگویی صمیمانه با سرکار خانم معصومه ولی همسر سردار ...
نخستین گزارشگر شهید صدا و سیما شهید "غلامرضا رهبر"
مقدم ، با میکروفنی که همیشه در دست داشت ، موجب بلوغ و رشد سبک و تفکری به نام "خون نگاران" شد ؛ وقتی هم شهید شد ، خون نوشته های بسیاری از او به جای ماند . "فرهاد رهبر"، برادر شهید غلامرضا رهبر که در زمان جنگ به عنوان عکاس همدوش برادر در جبهه شرکت داشته در بیان خاطراتش می گوید : ". هر وقت به غلامرضا می گفتم که آیا خسته نشده ای؟ شش سال است که در جبهه هستی! می گفت: "تا زمانی که در ایران جنگ هست ...
زندگی مشترک 4 ساله شهید رضاقدیری با کیفیتی 40 ساله
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم ، همسرش حدود 40 سال پیش به شهادت رسیده. چهار سال بیشتر با او زندگی نکرده است. از این چهار سال یک سال و نیم را در جبهه بوده است. اما عرض این زندگی مشترک کوتاه آنقدر زیاد است که بعد از شهادتش دیگر نتواند فراموشش کند. هر روز و هر سال دلتنگش شود و بچه هایش را با داستان قهرمانی پدر بزرگ کند. این زندگی آنقدر عمیق است که بعد از 40 سال که چند تکه استخوان از شریک ...
مراسم سالروز شهادت شهید قربانی برگزار شد
به گزارش ایثار واحد زنجان، این مراسم به همت موکب شهید بهشتی زنجان و با حضور جمعی از مسئولان و خانواده های معظم شهدا بر سر مزار این شهید در گلزار شهدای بهشت معصومه زنجان اجرا شد. شهید یوسف قربانی در خانواده ای مستضعف در زنجان متولد شد. یوسف در شش ماهگی پدر خود را از دست داد. در سن شش سالگی مادر یوسف در اثر حادثه ای از دنیا رفت و یوسف و برادرش را با همه دردها و رنج هایشان تنها گذاشت تا آنها ...
شهید مشهدی: امام را تنها نگذارید
.... هر یک از ما که در جبهه شهید می شویم، در ملت ایران شور بیشتری به وجود می آید. شهید پیرو می خواهد سلام مرا به پاسداران و بسیجیان مؤمن برسانید و برای آن ها که شب و روز برای اسلام خدمت می کنند آرزوی شهادت می کنم. همکلاسی های عزیز و فامیل های گرامی اگر مرا شهید بدانید پس لزومی ندارد برای من عزاداری و گریه کنید، چون شهید عزاداری نمی خواهد بلکه پیرو می خواهد که بعد از او ...
امضای خدا
که پدر مجید هم با دست پر ازسر کار آمد ولی از مجید خبری نشد باید می آمد. تا غروب آفتاب چشم به در و غوغایی در سر همچنان در انتظار بودیم پرتو کم فروغ آفتاب گویا پیام میداد دلم آگاه شستم خبردار شد که از مجید خبری نیست مجید به جای آمدن به منزل و مقصد به دنبال مقصود رفته است یعنی جبهه. هیجان وجودم جای خود را به عصبانیت داده بود با خودم می گفتم بچه حداقل میخواستی چند روز صبر کنی. ...
چرا شهید حسین پورجعفری مخزن الاسرار حاج قاسم بود؟
یار وفادار حاج قاسم بود. پدر به روایت مادر مادرم می گوید: سال 1361 وارد سپاه شد. احتمالا اوایل تیر ماه بود یعنی وقتی مدرسه ها تمام شد. آن اوایل در ستاد تبلیغات سپاه بود. 22 شهریور 1361 بود که عقد کردیم. دو ماه طول کشید تا مراسم عروسی را برگزار کنیم. 38 روز بعد عروسی، ساکش را جمع کرد و راهی جبهه شد. اوایل ورودش به جبهه در گردان 22 بهمن آرپی چی زن بود. دوران خیلی سختی بود. برایم ...
زندگینامه شهید مهدی صابری
آمد با هم به مشهد رفتیم. بعد از اینکه زیارت کردیم در صحن سقاخانه دیدم ایستاده و می خندد! به مهدی گفتم چیه مادر، چرا می خندی؟ گفت مادر امضای شهادتم را از آقا امام رضا علیه السلام گرفتم. من به مهدی گفتم مادر اگر تو شهید بشوی من دیگر کسی را ندارم. مهدی دستش را به سمت آسمان برد و گفت: مادر خدا هست... متن وصیت نامه شهید مهدی صابری بدین شرح است: " امروز سه شنبه پنجم ...
بفرمایید رختشوی خانه!
جانی دوباره می گرفتم. وقتی لباس های ترکش خورده را می دیدم دیگر برای آوارگی خودم غصه ای نداشتم. باورم نمی شد بچه ام برگشته. صبح زود به سختی ازش دل کندم و رفتم بیمارستان. رفتن به رختشویی مثل نماز برایم واجب بود. دست هایم را رو به آسمان گرفتم و گفتم خدایا تو را به آبروی حضرت ابوالفضل(ع) بهم توان بده. نذار از خونی که در راه تو ریخته شده فرار کنم. هر چند از ...
خواب حاج قاسم تعبیر شد
چاپ شده است، چند روز قبل در حوزه هنری انجام شد. قزوه درباره نوشتن کتاب نقاشی خدا گفت: به طور اتفاقی با کودکی در هند مواجه شدم که پدرش استاد زبان فارسی و از دوستان من بود. خانواده دوست هندی ام خیلی عاشق حاج قاسم بودند. پدر بزرگ آن ها در هند یک روحانی تقریباً شناخته شده است که در زمان جنگ تحمیلی در قم ساکن بود و با وجود هندی بودن به دفاع مقدس ما احترام می گذاشت و در مناطق جنگی چندبار حضور ...
پنج روایت هولناک از آزارجنسی پنج دختربچه
ساله اش، به او تجاوز کرد. یک روز دایی متجاوز به خانه شان آمد و بعد از صرف ناهار به مادر شیما گفت که اجازه بدهد او را چند روزی به خانه خودشان ببرد. در خانه دایی، کودکی هم سن و سال شیما نبود و دخترانش جوان بودند، اما آنان شیما را خیلی دوست داشتند و به همین دلیل او از این پیشنهاد استقبال کرد. مادر هم که اصولا اهل مخالفت کردن با خواسته های برادر بزرگش نبود. شیما و دایی وقتی به خانه رسیدند، کسی در ...
مردی که امام آرزو داشت با او محشور شود
کارگاه تعطیل شد. فروزان گفت من نمی خواهم شما بیکار بشوی؛ یک برادر خانم دارم که زنش را طلاق داده و سه تا بچه دارد. شما و همسرت بروید در خانه او و از این بچه ها مراقبت کنید تا اینکه شاید بتوانیم مادرشان را برگردانیم. گفتم این جماعت خصلت شان بد است. گفت چه طور؟ گفتم: تا آدم می تواند کار کند، از او کار می کشند. وقتی کار نمی کند، یک لگد پشت او می زنند و می گویند برو . گفت: نه بابا! حالا این طورهام نیست ...
توسل به حضرت زینب(س) دلم را آرام می کرد/ مدافعان حرم یادآور رشادت های پدرم هستند
14 سالگی ام به شهادت رسید. وی افزود: سال ها دوری از پدر سخت بود به ویژه اینکه خواهر، برادر و مادری نداشتم تا تنهایی ها و غم فراغ را با آنان قسمت کنم و فقط توسل به حضرت زینب(س) دلم را آرام می کرد؛ هر وقت که از غم دوری پدر به تنگ آمده و گریه می کردم از این بانوی بزرگ اسلام می خواستم که به دلم صبر دهد. فرزند شهید فیض بیگدلی تصریح کرد: زمانی که جنگ با داعش شروع شد با مشاهده شهدای ...
روایت زندگی سه برادر شهید در سومین پلاک
خانواده اوست. عباس و حمیدرضا برادرانی که قبل از او شهید شدند. جواد یک بار در عملیات فتح المبین و یک بار هم در والفجر هشت شاهد شهادت دو برادر کوچک تر از خودش است. او هر بار این خبر را به خانواده می دهد. فاطمه وفایی زاده نویسنده کتاب سومین پلاک می گوید: نوشتن از این آدم های بزرگی که روی تهذیب نفس خودشان کار می کردند و همه اینها نتیجه صفای باطن پدر و مادری بود که آنها را پرورش دادند، کار آسانی ...
امر به معروف شهید خادم پس از شهادتش
برادر شهید خادم با بیان خوابی که از برادر خود دیده بود، گفت: یک بار در مسئله ای مادرمان را ناراحت کردم. محمدرضا شب به خوابم آمد و گفت: برادر من این کار را نکن. چرا مادر را اذیت و ناراحت کردی؟ هرچه که باشد، او مادر ماست. شهید محمدرضا خادم سهی روز اول شهریور سال 1342 در روستای سح به دنیا آمد و روز 15 مرداد 1361 در آذربایجان غربی در درگیری با کومله به شهادت رسید. مزار این شهید والامقام در ...
فرمانده ای که فدای نیروهایش شد
...، مرد زندگی، پدر بچه هایش و تمام هستی اش را از دست بدهد خیلی سخت است. تا دو سال به همین منوال بود. تا اینکه یک روز رفتم گلستان شهدا و گفتم: موسی جان از خدا بخواه که اشک چشمانم خشک شود؛ امروز موقع گرفتن ناخن های نازنین زینب چشمانم تار می دید. دارم کور می شوم. و از آن به بعد آرام تر شدم. وقتی یاد آن روزها می افتم، غربت حضرت زینب(س) و حضرت رقیه برایم تداعی می شود. زمانی که همسرم شهید شد همه می ...
تأکید قرآن بر انجام حق کارها + مسابقه
فرهنگی داریم. گفتم: آقا، من نمی خواهم، بگذار یک بار صد در صد برای خدا باشد. گفتند: خب بهت می دهیم، به هر کس می خواهی بده. گفتم: نه، اجازه بده، حرف پول نزن. گفتند: چشم . سی شب مهدیه صحبت کردیم. آن زمان هم شرایط، شرایط خاصی بود، هم مهدیه پر می شد، هم خیابان های اطراف به خصوص شب های قدر. خب ما روز آخر در مهدیه را بوسیدیم آمدیم بیرون. یک مدّتی که گذشت تو دلم این خاطره آمد، گفتم: ما به این ها گفتیم پول نمی ...
شهیدی که در جنگ 33 روزه سوریه همراه سردار دلها بود و لقب شهید زنده را گرفت
سرویس : البرز - زمان : شناسه خبر : 1135281 خبرگزاری شبستان - البرز: مهدیه دانایی؛ نخستین شهید مدافع حرم شهرستان کوهدشت، قدرت عبدیانی است. او اولین فرزند خانواده 9 نفره است که در سی فروردین سال هزار و سیصد و پنجاه و هفت متولد شد. پنج برادر و یک خواهر پس از او به دنیا آمدند. فرزند ارشد بودن باعث شده بود که همواره نسبت به رفتار و منش خودش حساس باشد. پدر و مادر از او به عنوان الگوی رفتاری ...
به حاج قاسم گفتم حاضرم کشته شوم تا تو بمانی
و بعد از انقلاب سال ها آنجا امام جمعه بودند. مهریه چقدر؟ من همیشه می گویم با پدر خانم سر مهریه دعوا می کردیم. عقد ما را امام (ره) خواندند، قبل از انعقاد عقد، یکی از روحانیون که جماران می نشست، آقای مهدوی، میژبایست وارد دفتر می کردیم و بعد امام (ره) عقد را جاری کنند. خواستیم وارد دفتر کنیم، دقیقاً روز چهاردهم خرداد 62 روز عقد ما بود، ابوی ما گفتند مهریه را 14 سکه بنویسید، پدر ...
ستاره سیزدهم؛ جمال یار دید...
ابوالقاسم محمدزاده دلم هوای تو را دارد و برای جبهه و بچه هایش دلتنگ تر می شوم. دلتنگ تر می شوم و برای حال و هوای آن روزها، مرغ روحم پر می کشد. هرچه زمان بیشتری می گذرد و از آن روزها فاصله می گیرم، با یادآوری نام تان و دیدن عکس های بی ریایی که از آن روزها به یادگار مانده اند، بیقراری ام گل می کند و قلم به تقلا می افتد. آخر! اصالتا تهرانی بودی و خانواده ات از مال و منال دنیوی ...
گفت و گوی تسنیم با مادر شهید 12 ساله دفاع مقدس/ شهیدی که وصیت نامه اش را قبل از شهادت ضبط کرد
معصومه حمامی اصل مادر شهید 12 ساله رضا پناهی در گفت وگو با خبرنگار تسنیم در کرج در مورد فرزند شهیدش و نحوه رفتن وی به جبهه علیرغم سن کم ، اظهار داشت: زمانی که رضا 8 ساله بود انقلاب شد. وی افزود: بعد از شروع جنگ رضا علاقه زیادی به حضور در جبهه داشت اما ما با اصرار دو سال وی را در منزل نگه داشتیم و اجازه رفتن به جبهه به وی ندادیم. مادر شهید 12 ساله رضا پناهی با بیان اینکه پدر ...
دل نوشته دخترک افغانستانی در مورد حاج قاسم
دوست دارم، چند سال قبل با پدر، مادر و برادرم به کربلا رفتیم دلم می خواهد باز هم آنجا بروم. تو را هم دوست دارم و از تو و یارانت سپاسگزارم که نگذاشتید دشمن، کربلا و دمشق را بگیرد و حرم های امامان را خراب کند. حالا من می دانم که به تو و یارانت مدافع حرم می گویند و شماها به خاطر دفاع از حرم امامان شهید شدید، ولی من می دانم که شماها زنده هستید و پیش خدا هستید. پدرم هم حالا کمتر ...