سایر منابع:
سایر خبرها
امام روز اول، با امام روز آخر یکی بود!
...> وقتی حکم اعدام حاج آقا بابت همین دستگیری سال1343درآمد، خبرش در روزنامه ها منتشر شد. یک روز دیدم بچه ها در مدرسه، از من می پرسند اسم پدرت چیست؟ من هم راحت می گفتم مهدی عراقی! نمی فهمیدم که امروز برای چه، همه اسم بابای مرا می پرسند! شرایطی هم بود که نمی خواستم دیگران بفهمند که بابای ما دستگیر شده است. بعدازظهر آن روز که به خانه برگشتم (آن زمان منزل پدربزرگم ساکن بودم)، در روزنامه دیدم که حکم اعدام ...
زندگینامه حاج عبدالله عظیمی جانباز 70درصد کواری
گفت چرا ؟ گفتم بالاخره تو داری میروی. شهید کرمی خیلی نورانی و بشاش شده بود. کسانی که میخواستند شهید بشوند، از یک شب یا یک روز قبل و یا یک هفته قبل معلوم بود که خداوند میخواهد با آنان معامله کند و در نوبتند تا فرشته ها با آنان قرارداد ببندند. شما در هشت سال دفاع مقدس چند بار به جبهه اعزام شدید و بعد از اینکه جانباز شدید باز هم به جبهه رفتید ؟ بله من یک بار دیگر زمانی که لشکر ...
یادی از محمدمحسن و حمید سماعی یکتا؛ پدر و پسری که در عملیات خیبر آسمانی شدند
زهرا بیات | شهرآرانیوز - محمدمحسن سماعی یکتا پنجم شهریور 1303، در شهرستان رشت دیده به جهان گشود. پدرش شیخ محسن و مادرش گیلان نام داشت. تا سوم متوسطه درس خواند. بعد از آن به ارتش پیوست و از این نهاد نظامی بازنشسته شد. او که پس از بازنشستگی به عنوان حسابدار در یک فروشگاه کار می کرد، دو بار به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. محمد حسن نمی خواست یک نیروی تدارکاتی باشد؛ برای همین تلاش کرد تا در 59 سالگی ...
مادربرزگ محله شاهد، دست خیر دارد
گفتم همانجا یک کامیون آجر و سیمان برای ما خریدند. مردم محله هر کار از دستشان برمی آمد برای ساخت مسجد انجام دادند. ساخت مسجد حدود دو سال زمان برد و اولین نماز جماعت را سال 74 در صحن مسجد خواندیم. روضه گره گشا روضه چهارشنبه های آخر ماه که به نام جوادالائمه (ع) در خانه مرضیه خانم برگزار می شود خودش کانونی برای فعالیت های اجتماعی بانوان محله است. از یک هفته قبل خانم ها برای خرید ...
خاطرات مادر شهید را در خانم کارکوب بخوانید
...: یه آقایی می گه برای تکمیل فرم یارانه هاتون شب می آیم منزلتون. با بی حالی گفتم: بهش بگو بیاد. شب از راه رسیده بود که زنگ در خانه به صدا در آمد. رؤیا دکمۀ آیفون را زد و به طرف در ورودی رفت. صدای خانم همسایه را شنیدم که با رؤیا احوال پرسی می کرد. سرم را به طرف در چرخاندم. خانم همسایه داخل آمد. با هیجان حرف می زد و ناگهان صدای همهمه در حیاط شنیدم. بلند شدم. حیاط پر از عکاس و فیلم بردار و محافظ شده ...
فیروزه پس از اطلاع از متاهل بودن نامزدش، خودکشی کرد
به گزارش خبرانلاین، فیروزه پس از چند ماه مراجعه به آژانس هواپیمایی که رامین مدیریت آن را به عهده داشته با وی آشنا شده، همین رفت و آمد مستمر سبب ارتباط و نزدیکی این دو به هم می شود، تماس های وقت و بی وقت رامین با فیروزه سبب شک خانواده به وی می شود. فیروزه موضوع را به رامین منتقل می کند، یکی دو روز بعد، زوج کهنسالی به محل کار فیروزه مراجعه، خودشان را والدین رامین معرفی می کنند و از فیروزه می خواهند ...
صدا و سیما با موضوع "سقط" محافظه کارانه برخورد نکند
را به موضوع فرزندآوری اختصاص دهد. کارشناس دفتر زنان شورای عالی انقلاب فرهنگی بر نمایش محبوبیت فرزند، تکریم مادر و تقبیح سقط از رسالت های رسانه ملّی در حوزه فرزندآوری تأکید کرد. زهرا موحدی نیا با اشاره به رشد و تعالی هر جامعه ای نیازمند نیروی جوان و کارآمد انسانی، عنوان کرد: اما متأسفانه ما در این خصوص با بحران مواجهیم و در سال های آینده از آن محروم خواهیم بود، به همین دلیل حاکمیت این بار ...
تصورات اشتباهی که درباره مدافعان حرم وجود دارد/مخالف رفتنش بودم!
در ادامه می آید؛ * شما می دانستید سوریه خطرناک است؟ من هیچ تصوری از جنگ نداشتم و هنوز هم ندارم. شهید ارغوانی می گفت تصویری که آدم می بیند با چیزی که کنارش ایستاده، زمین تا آسمان فرق می کند! شما تصویر را می بینید و جنگ را احساس نمی کنید! من هنوز هم تصوری از جنگ ندارم. به هرحال ایشان در نهایت بار اول به سوریه اعزام شد. * بعد از این که رفت، چند روز یک بار زنگ می زد ...
اولین روز کاری مدیرکل جدید بنیاد شهید تهران با دیدار از 2 خانواده شهید
مقام والای شهدا ادای احترام کرد. کریمی همچنین به منزل شهیدان خالقی پور رفت و مادر خانواده به گفت وگو نشست. فروغ منهی مادر شهیدان علیرضا، داوود و رسول خالقی پور است، حاج محمود پدر شهیدان که چند سالیست از دنیا رفته نیز از رزمندگان دفاع مقدس بود. کریمی همچنین در برنامه دیدار خود با خانواده شهدا به دیدار مادر شهید تفحص علیرضا شهبازی رفت. وی در 26 آذر سال 1380 در جریان پاکسازی منطقه فکه بر اثر انفجار مین به شهادت رسید. ...
اگر محمود زنده می ماند امروز فرمانده ای مثل حاج قاسم می شد
ثابت نیا تمام قمقمه ها را به کمرش بسته بود تا آب بیاورد که همان جا به شهادت می رسد. پیکر شهید را بعد از 13 سال آوردند. آرزویش همیشه از خدا این بود که می خواهد مثل فاطمه زهرا (س) مفقودالجسد باشد. در نهایت همان هم شد و گمنامی را خیلی دوست داشت. پیکر شهید قدیری، بیسیم چی شهید ثابت نیا را چند هفته پیش تفحص کردند و آوردند. هنوز پیکر شهید رضا بنکدار معاون ایشان را نیاورده اند پیکرشان هنوز در کانال مانده ...
گپی با مولف نامزد نهایی جایزه اندرزگو/تجربه داستان نویسی بدون طرح
.... آن موقع رمان نوجوان نخوانده بودم. تردید دارم که رمان آقای شرفی خبوشان با عنوان موهای تو خانه ماهی ها است را خوانده بودم یا نه. سلفی با خراب کار را سه سال پیش نوشتم ولی دو سال قبل برای جشنواره انقلاب فرستادم. وقتی نوشتم و برای جشنواره فرستادم، متوجه شدم که اکثر نویسندگان به چهل، پنجاه سال قبل برگشتند و همه در آن فضا هستند. خیلی کمتر مشاهده کردم که داستانی در فضای امروزی باشد. از ...
بعد از شهادتش فهمیدیم فرمانده بود
می ترسیدند خبر شهادت را به مامان اقدس بدهند. می دانستند گفتن این خبر به او ممکن است جانش را به خطر بیندازد اما در کمال ناباوری دیدند مادر با شنیدن خبر شهادت فرزندش چه صبورانه سکوت کرد. مادر می گوید: بار آخری که حسن آمد با هم کلی حرف زدیم. گفت مادر از من دل بکن. گفتم حسن جان کار شب و روزم شده دعا کردن برای تو که سالم برگردی. گفت پس همه چیز زیر سر شماست که شهید نمی شوم. وقتی بغضم را دید گفت لااقل ...
خاطرات شهدا|آخرین خواسته شهید ابراهیم هادی چه بود؟ + عکس
با ما همراه شو و به ما کمک کن. گفت: حاج حسین من با تو بیام نمی گذاری من توی عملیات جلو برم. هرچه اصرار کردم، نپذیرفت. در آخرین دیدار ساعتش رو که شاید آخرین تعلق دنیایی اش بود، از دستش باز کرد و به من داد و گفت: حاج حسین، خیلی دوست دارم شهید بشم و یا اگر شهادت قسمتم نشد لااقل اسیر بشم و در اسارت ذره ای از آن چه حضرت زینب سلام الله علیها کشید من هم احساس کنم. ابراهیم این رو گفت رفت و دیگه برنگشت. ابراهیم هادی آسمانی بود و در روز زمین جایی نداشت. او بی نام رفت و گمنام شهید شد، اما امروز نام شهید ابراهیم هادی شهره در همه جاست. انتهای پیام/ ...
نظر حاج محمود کریمی درباره جهاد تبیین و نقش سیاسی و اجتماعی هیأت
. بعضی مواقع فرصت نمی شود که بعضی از بچه های مان بنشینند پای روضه و همه اش در رفت وآمدند. من خودم نذر روضه داشتم و ساعت پنج شش روضه را با این بچه ها و خانواده ام شروع می کردم. ایشان هم با خانواده شان می آمد، روضه اش را گوش می کرد، بعد هم که می خواست برود، می نشست بند کفش نوه هایش را می بست. این را من خودم بارها دیدم. حاج قاسم فوق تصور ما دست نیافتنی بود. واقعاً شهید بود، ما نفهمیدیم. ...
از حاج محمود کریمی خواستم روضه ی حضرت علی اکبر(ع) بخواند
...: مادر شهید محمد حسین حدادیان با حضور در برنامه مادرانه (ویژه برنامه عقیق در ایام فاطمیه)، از درخواست خود از حاج محمود کریمی گفت. در ادامه فیلم این اظهارات مناسبت سالگرد شهادت این مدافع وطن منتشر می شود: تعداد بازدید : 24 کد ویدیو دانلود فیلم اصلی شهید محمد حسین حدادیان اول اسفندماه سال 96 در خیابان پاسداران تهران به دست دروایش آشوب گر به شهادت رسی ...
حاج حسین اسداللهی گفت باید خانمت راضی باشد و وصیتت را نوشته باشی!
! بعد حالا به هر ترتیبی آقای اسداللهی را می بیند، ایشان هم می گوید: باید خانمت راضی باشد! می گوید خانم من راضی هست و من حرف زدم. حاج حسین به ایشان می گوید: باید وصیتت را بنویسی! آقای ارغوانی جواب می دهد: خودِ خانمم برایم نوشته! * همین طور بود؟ وصیت ایشان را سال 93 که می خواست برود کربلا، به من گفت می خواهم وصیت بنویسم. گفتم بنویس! بعد گفتم نه بده به من! تو خیلی بد خط می نویسی ...
روایت مادر شهیدان صلبی از نحوه شهادت فرزندانش در کربلای چهار/ مادری که با شنیدن خبر شهادت 3 فرزندش اشک و ...
دهانش شنیدم بند دلم انگار پاره شد و یک آن همه دنیا جلوی چشمم تیره و تار شد ، اما به روی خودم نیاوردم. دست روی شانه های لرزان حاج حسن گذاشتم و گفتم : بی تاب نباش مرد، مگه بچه های تو از امام حسین و بچه هاش بالاترند؟ شهید شدن که شدن. شهادت که گریه نداره مادر شهیدان صلبی حاج حسن رفت گرگان و من ماندم توی (روستای) سرطاق ، آرام و قرار نداشتم. بی خبری بچه ها ...
گفت وگو با پدر شهید حسین خرمیان از شهدای عملیات والفجر 8
راست و دین و قرآن رفته است. خدا رحمت کند حاج قاسم سلیمانی را که فرمود: آدم باید شهید باشد که شهید بشود. ما در حسین این روحیه را می دیدیم. افرادی هم که با حسین همرزم بودند می گفتند ما می دانستیم که حسین به شهادت می رسد. بعد از حسین، دومین پسرم هم رفت، اما همزمان با قبول قطعنامه بود و اعزام نشد. باقی بچه ها هم سنشان خیلی کم بود. قطعاً دوستان و همرزمان شهید از چگونگی شهادتش برایتان روایت ...
سازور در یادبود یک مداح شهید می خواند
گردان میثم لشکر 27 حضرت رسول (ص) بود که بعدها فرماندهی گردان را به عهده گرفت و در زمستان سال 1363 در عملیات بدر در شرق رود دجله به شهادت رسید. داوود عضو سپاه و مداح اهل بیت علیهم السلام مثل همه بچه های گردان علاقه شدیدی به ذکر مصیبت بی بی دو عالم حضرت زهرا سلام الله علیها داشت. امکان نداشت مجلس بگیرد ولی از حضرت زهرا(س) نگوید. از آنهایی بود که اول خودش می سوخت بعد دیگران را می سوزاند. داوود ...
9 مجلس روضه که امشب و فردا میزبان مردم است
به گزارش خبرنگار حوزه مسجد و هیأت خبرگزاری فارس، همزمان با ایام وفات حضرت زینب(س) هیأت های هفتگی و روضه های ماهانه در تهران، قم و مشهد به یاد شهدا به خصوص شهدای مدافع حرم برگزار می شود. در ادامه برنامه 9 هیأت هفتگی ارائه می شود. همچنین این ایام مصادف با دومین سالگرد درگذشت محمد حاج ابوالقاسمی مداح اهل بیت(ع) نیز است که مجلس یادبودی برای او نیز برگزار می شود. * هیأت جان نثاران صنف بزاز ...
برگزاری مراسم اربعین شهید باب الله داوودی
انتظار و خانواده اش داده شد. پیکر شهید باب الله به درخواست خانواده اش پس از گذشت 38 سال به زادگاهش استان قزوین بازگشت و 16 دی ماه همزمان با سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا تشییع و در مزار شهدای زادگاهش (شهر سگزآباد) تدفین شد.
زندگی نامۀ آیت الله حاج شیخ محمد جعفری اراکی؛ عالمی که طنین گام هایش در مدرسه مروی دلگرمی طلاب است/ ...
سن یازده سالگی و در سال 1321 شمسی وارد حوزۀ اراک شد و تحصیلات حوزوی خود را در مدرسه معروف حاج محمد ابراهیم اراک آغاز کرد. پس از پایان مقدمات در سال 1325 شمسی به حوزۀ علمیه قم رفت و سپس بعد از پایان سطوح عالی برای تکمیل دروس حوزوی و درس خارج فقه و اصول در سال 1331 شمسی راهی عراق و شهر نجف می شود تا از اساتید آن سامان بهره بگیرد. لازم به ذکر است آیت الله جعفری اراکی در زمان حضور در قم توسط آیت الله ...
فرزند حاج آقا صادق خیرمقدم بگوید
تا صبح و به روش سیلک، چاپ کرده و بعد به تیرهای چراغ برق، وصل می کردیم. بعد از اینکه پرواز حضرت امام به تأخیر افتاد، نهایتاً در 12بهمن ماه، قرار شد که ایشان به ایران بازگردند. آن روز به همراه مادر، خواهر و عمه ام که همسر آقای بادامچیان هستند- ساعت5صبح، به سمت بهشت زهرا حرکت کردیم؛ حتی تصور می کنم، نماز را هم وسط راه خواندیم که بتوانیم قبل از شلوغ شدن مراسم در آنجا باشیم. با این همه در مسیر دیدیم ...
چاپ دوم کتاب مادر ایران منتشر شد
... در بخشی کتاب مادر ایران آمده است: ایست! از جاتون تکون نخورین . صدای مرد ترس غریبی به جانم ریخت. رو کردم به بی بی زهرا و وحشت زده گفتم: وای بی بی! حالا چه خاکی به سر کنیم؟ هیچی. مگه گناهمون چیه ؟ اصلاً این ها کیَن ؟ بی بی من می ترسم. هیچ نترس. ما کار در راه خدا می کنیم. ترس نداریم. مرد با صدای بلندتری گفت: دست ها بالا ...
گفتگوی خواندنی با میزبان مهمان های حاج قاسم سلیمانی
...، جیرفت انجام دادم. یک سال بعد هم مدیر داخلی ستاد منطقه 6 شدم و با حاج قاسم در ستاد منطقه 6 آشنا شدیم. یک روز حاج قاسم آمد و کالکی به دیوار نصب کرد و درباره تیپ ثارالله در عملیات طریق القدس که به چه شکل عمل کردند و چطور از پل و رودخانه گذشتند را روی کالک کشید و برای بچه های ستاد منطقه 6 عملیات را توضیح می داد. حاج قاسم را از آنجا شناختیم. *حاج قاسم به همراه فرماندهان دیگر لشکر ...
مردان میدان
سیدعبدالرسول هم دانش آموز بودند. سیدمحمد دبیر پرورشی بود. فکرشهر: درباره نحوه شهادت ایشان چیزی می دانید؟ هر شش شهید منظورم است. سید علی بعد از اینکه مرحله اول برگشت و درباره جبهه تعریف داد، 10 نفر از بچه های روستا ترغیب شدند و به جبهه رفتند. بعد از او سیدابراهیم و سیدعباس سال 1362 با همدیگر به جبهه رفتند. سیدعباس بار اولش بود، اما سیدابراهیم چندین بار رفته بود. هردو با همدیگر در ...
حکایت دلاوری های شیر خوزستان
می کرد و برایشان خوراکی می خرید. عمه ام می گفت: وقتی می آمد منزل ما، پنهانی برایش تنقلات می آوردم و می گفتم: اینها را در جیبت بریز که وقتی بچه ها نبودند و سرت خلوت شد بتوانی بخوری. ولی تا من می رفتم چای بیاورم می دیدم همه را بین بچه ها تقسیم کرده. روحیه خاصی داشت. خیلی مهربان و رئوف بود. به مردم کمک می کرد. بعد از شهادتش بسیاری از همشهری ها و اقوام گفتند که او با بهانه های مختلف به ما کمک می ...
روایت مادر مقتول از خانه وحشت
روز بود که از او خبری نداشتم. البته پیش می آمد که با دوستانش بیرون می رفت و یک یا 2 روز به خانه نمی آمد. معمولا به خانه دوستانش می رفت. اما آخرین بار حدود یک هفته از او بی خبر بودم تا اینکه خودش به من زنگ زد و گفت در تهران است. سابقه داشت که گاهی برای دوا و درمان به تهران برود. آخر دخترم 3یا 4سالی می شد که دچار بیماری افسردگی شده بود و برای درمان هرازگاهی به تهران می رفت. این بار هم فکر کردم برای ...
بیان برخی جزئیات از زندگی نامه شهدا مخاطب را به تأمل وامی دارد
، 11 یا 13 بار هم مجروحیت شدید داشتند، یکی از دستان ایشان در اثر اینکه روی مین رفته بودند قطع شده بود و در منطقه عملیاتی با عنوان اصغر یک دست معروف بودند که صدام برای سرشان جایزه گذاشته بود. ایشان، اواخر دی ماه شهید می شوند و دو هفته بعد، پیکرشان را از زیر هفت متر برف پیدا می کنند. حاج علی اکبر در مراسم تشییع پیکر شهید علی اصغر با لباس های دامادی می آید و همه تعجب می کنند. ایشان می گوید شهادت ...