سایر منابع:
سایر خبرها
مهریه 200هزار تومانی همسر شهید!
علی پور که آمده بود توی خانواده مان، پدرم همیشه می گفت: این پسرِ بزرگم است. من بعضی وقت ها می گفتم: آقا این جور نگو محمد ممکن است ناراحت بشود. بعد می گفت: نه چرا ناراحت بشود؟ واقعاً این پسر بزرگم است. حالا واقعاً خیلی برای پدر و مادرم سخت است. **: شما چه سالی ازدواج کردید؟ همسر شهید: نیمۀ شعبان سال 68 عقد کردیم. دوم فروردین 1369 هم عروسی کردیم. یعنی کلاً مراسم خواستگاری و ...
می گویند بچه شهیدید از سهمیه استفاده می کنید!
فکر می کنم خودم نیز به او رفته ام. مهربانی و مردم داریش زبانزد بود، خیلی در اینباره گفته اند و شنیده ایم. کمک به دیگران و حلال و حرام برایش اهمیت داشت. یکسری عکس از دوران حضور پدرم داریم که خاطرات را زنده می کند، مثلا کامل خاطرم هست روز اول جنگ که هواپیما های دشمن بر فراز پایگاه پرواز کردند مادرم در حال سرخ کردن سیب زمینی بود که شیشه های خانه شکست. وقتی از سختی های نبود پدر در همه سال ...
پایان نیم قرن چشم انتظاری/ میزبانی عاشقان حسینی سعادت می خواهد
خانه کی برود دعوا بود من خودم جوان بودم و یادم هست آن موقع خانه مان سبزه میدان بود نزدیک عصر بود که پدرم وارد خانه شد و از همان داخل حیاط با صدای بلند به مادرم گفت امشب زائر کربلا داریم بعدشم هم برگشت و حدودا نیم ساعت بعد با چهار پنج تا مرد که بقچه داشتند و بر پیشانیشان پارچه سبز بسته بودند وارد خانه شد یادم هست پدرم خدابیامرز خیلی حواسش بود که همه چیز فراهم باشد. این شهروند کرمانشاهی ...
گفت وگو با مداح کم بینایی که حسینیه معلی را بهم ریخت/ عسکری: آرزویم مداحی در حضور رهبر انقلاب است
محله مان داریم که از قدیم به این مسجد می رفتیم و من در آنجا اذان می گفتم، در آن مسجد هیئت عزاداری هم بود و کم کم شروع به مداحی در هیئت کردم. عسکری با اشاره به اینکه از 10، 11 سالگی کار حرفه ای مداحی را به صورت جدی آغاز کردم، اضافه می کند: پدرم در ایام قدیم مداح و نوحه خوان بود و در ایام تاسوعا و عاشورا هیئت داشتند و پدر و مادرم مشوقان اصلی من برای مداحی بودند و هرچند بقیه هم تشویقم می ...
ببینید | حمله وحشیانه به پژمان جمشیدی | ترور شخصیتی پژمان جمشیدی در ملاعام
از نزدیک ببینم. شاید چون کم دیده می شدند. هدیه تهرانی؛ و پیمان قاسم خانی. خانم رهنما به من گفتند من می خواهم شما را یک شب دعوت کنم منزل مان تا با همسرم آشنا شوید چون همسرم پرسپولیسی است و فوتبالیست ها را خیلی دوست دارد. من هم که می دانستم ایشان همسر پیمان قاسم خانی هستند، خیلی خوشحال شدم و از خدا خواسته قبول کردم. بعد با دعوت به خانه آنها رفتم. فکر کنم یک نفر هم با من بود. اگر اشتباه نکنم برزو ...
هر آدمی می تواند با امام حسین ارتباط برقرار کند
مخاطب از امام حسین(ع) بیان کرد: اگر ما راجع به ارتباط با امام صحبت می کنیم و این ارتباط تاثیری در روند زندگی ما نداشته باشد یک جای کار می لنگد. دراینجا باز می خواهم با روزمره زندگی تطبیق دهم؛ فرض کنید من می گویم پدرم را خیلی دوست دارم و عاشق مادرم هستم اما هیچ چیز از من شبیه مادرم نیست و فقط این وسط زبان است که کار می کند. اگر راجع به ارتباط و محبت و آن پنج ضلعی که اشاره کردم حرف می زنیم کارکردش ...
دو روایت تازه از جنگ دارم
. مدتی بعد هم نوشته هایم را برای کیهان بچه ها فرستادم. خاطرم هست که 13-12 سالم بود که اولین داستانم با عنوان ب مثل بهار در مجله کیهان بچه ها چاپ شد. این اتفاق برای خودم باورنکردنی بود و باعث انگیزه ام در این راه شد. از آن به بعد برای مجلات محلی هم مطلب می نوشتم. دیپلم گرفتم و کنکور دادم و دانشگاه قبول شدم. آن زمان اوج حملات موشکی به کرمانشاه بود که مادرم مجبور بود همه بچه هایش را با خودش این طرف و ...
از شاگردی ادیب نیشابوری تا دوستی با دهخدا
شهرت داشته است. باری، نگارنده پس از آن که دو مکتب خانه را در کاخک به پایان رسانیدم و نزد مرحوم پدرم قسمتی از مقدمات علوم قدیم را فرا گرفتم، با برادری که از من بزرگتر بود، قریب یک سال در مدرسه حبیبیه فردوس و مدتی هم در حدود یک سال در مدرسه قدیم قاین تحصیل کردم و در 15 سالگی برای تکمیل تحصیل به مشهد آمدم و در حجره ای که متعلق به دایی ام (مرحوم ناصرالاسلام هدایتی) در مدرسه فاضل خان بود، به ...
ترس مردم عربستان از جوسازی حکومتی بن سلمان
سلطنتی را به دست آورد. با اینکه تحقیقات سازمان ملل وی را مسئول قتل خاشقجی می دانست، اما دادگاه عربستان سعودی تصمیم گرفت، اتهاماتی به وی وارد نکند. محمد بن سلمان هیئت سرمایه گذاری این کشور را مجدد فعال کرد و میلیاردها دلار را به شرکت های سرگرمی، تفریحی، ورزشی و فناوری تزریق کرد و تصویری زیبا و جذاب از عربستان سعودی ایجاد کرد تا شرکای جدیدی پیدا کند. آوریل سال 2020، هیئت سرمایه ...
هفتمین همایش اسوه های صبوری برگزار شد
گیلان چشم به جهان گشود. پدرم هفتمین فرزند خانواده و همچنین کوچکترین عضو خانواده بود. ایشان در سال 1376 با مادرم ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو فرزند به نام های محمد حسین و زینب شد. در سحرگاه 17 خرداد 1396 مادرم از پدرم خواست که امروز سر کار نرود اما او نپذیرفت و با من و برادرم با یک وضعیت عجیبی خداحافظی کرد و رفت، اما مادرم به دلیل دلشوره ای که داشت، چندین بار با او تماس گرفت ولی تماس ...
سفرهای مادربزرگ مدرسه ساز از قلب تهران تا چهار گوشه کشور | راز و رمز ساختن 150مدرسه در 25سال
مسئول آموزش و پرورش، اولین خیری بودم که برای مدرسه سازی در آن شهرستان پا پیش گذاشته بودم و چون هیچ نوع امکانات آموزشی آنجا نبود، خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم. این مسأله را با همسرم در میان گذاشتم و با حمایت های او در اولین قدم توانستم در سال های 1377، 78 و 79، 3مدرسه در تکاب آذربایجان غربی بسازم. بعد از آن علاقه ام به این کار چندبرابر شد و تصمیم گرفتم به صورت جدی با جذب خیر در کار مدرسه سازی به فعالیت ...
پس از انقلاب با تشکیل جامعه هیأت مذهبی در حرم رضوی جلوی بدعت ها گرفته شد
بدنیا آمدم. پدرم مرحوم محمدعلی نعیم آبادی از پیشکسوتان هیئت های مذهبی مشهد بود و این امر سبب شد من هم از همان سنین کودکی و قبل رفتن مدرسه به مداحی روی آورده و در سنین هشت - نه سالگی در مناسبت ها و اعیاد به منازل علمایی همچون آیات عظام میلانی، سبزواری، قمی، مرحوم کفایی خراسانی و دیگر جلسات مذهبی بروم و به مداحی بپردازم. اما آشنایی من با مرحوم آیت الله واعظ طبسی به اواخر دهه 30 برمی گردد که در سال ...
سلبریتی های مشهور با اولین حقوقشان چه کردند ؟ / خانم بازیگر دوست پسرش را ترک کرد !
...: از این لحظه دیگر نه هوندای هاچبکِ قراضه ای در زندگیم خواهد بود و نه تو!." نیکول کیدمن؛ یک ماشین لباس شویی برای پدر و مادر این بازیگر 55 ساله آمریکایی-استرالیایی در سال 2018 و در مصاحبه ای با خبرنگار تایم، خاطرات اولین درآمد حسابی اش از بازیگری را این گونه تعریف کرد:"در اولین قدم برای خانه پدر و مادرم یک ماشین لباس شویی خریدم و حسابی بابت آن خرید و این که از این به بعد ...
ماجرای عجیب و وحشتناک قتل وحشیانه پزشک معروف | قاتل دستگیر شد
... او در رابطه با 20 ماه زندگی مخفیانه اش گفت: پدرم همیشه در خانه دلار نگهداری می کرد. من بعد از فرار از بیمارستان به خانه آمده و 25 هزار دلار و مقداری پول نقد برداشتم و فرار کردم. چند ماهی در یکی از کوهستان های اطراف زندگی کردم. مدتی هم به باغ یکی از اقوام در شهریار رفتم. هر چند وقت یکبار هم به مادرم سر می زدم. تصور نمی کردم که پلیس از این ماجرا با خبر شود و بعد از این همه مدت دستگیر شوم.به دستور بازپرس جنایی، متهم در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار داده شد و تحقیقات ادامه دارد ...
عکس زیبایی که هوتن شکیبا به مناسبت روز عکاس منتشر کرد
... اولین بار مقطع چهارم ابتدایی در مدرسه نمونه مردمی انقلاب در شهر سنندج با تشویق معلم پرورشی ام بازی در تئاتر مدرسه را تجربه کردم. گذشت تا اینکه وقتی دبیرستانی بودم یک فیلم کوتاه برای جشنواره دوربین های خانگی ساختم بیوگرافی هوتن شکیبا بازیگر مخالفت پدر و جانورشناسی مادرم زیاد مخالف بازیگریم نبود اما پدرم دائم می گفت با جدی گرفتن تئاتر به هیچ کجا نمی ...
عشق و خیانت
... محسن که آمد تو، گوشی را که دستم دید شوکه شد. جایی برای انکار نبود و بدتر از همه حتی اظهار پشیمانی نکرد. انگار منتظر این لحظه بود. در چشم هایم نگاه کرد و گفت الهام را دوست دارد... خدا می داند بعد از آن چه کشمکش هایی بین خانواده من و محسن به وجود آمد. کشمکش هایی که تنها به ناله و نفرین مادرم ختم شد و آه و حسرت پدرم... چندی بعد من و محسن از هم جدا شدیم و به سال نکشید که محسن و الهام با هم ازدواج کردند... من اما هنوز منتظر چوب خدایم... ...
ملکه مارهای جهان ایرانی است + فیلم ترسناک از فائزه غلامی !
. بله؛ انگشت پدرم به خاطر قطع شد. مار افعی هم یک بار چشمش را نیش زد. حتی مار کبرا یک بار خودم را در نمایشگاه کوهسنگی مشهد نیش زد. خدا را شکر با تجربه پدر و به همراه داشتن پاتن (پادزهر) جان سالم به در بردم. بدترین زخمی که از مار خوردی چه زمانی بود؟ بدترین زخمی که خوردم، چند سال پیش بود؛ وقتی که مار کبرا لبم را در حین نمایش نیش زد؛ ولی خب جان سالم به در بردم. اما این ...
روایت یک رزمنده از روزی که اشهدش را خواند!
می شدند و چند ساعت بعد که خودشان را تجهیز می کردند، دوباره برمی گشتند. هفت روزی که آنجا بودیم کار آقامرتضی همین بود و حسابی با این کارش به بچه ها انرژی می داد و باعث تقویت روحیه آن ها شده بود. روزی که به جبهه اعزام شدم، همان روز برادرم رسول در عملیات بیت المقدس شهید شد و خبر شهادتش پنج روز بعد به خانواده ما رسید. مادر پیش امام رضا ( ع) برای شهادت پسر دعا کرد سا ...
صلابت حجازی ها در خانواده و مرزها
نشده اند. آقا مجید فرزند آخر و تنها فرزند روحانی خانواده بود، از شخصیتشان بیشتر برایمان می گوئید؟ آقا مجید بعد از احمد آقا رفیق و یار آقا محمد بود، همه دوستش داشتند و دردانه خانواده بود، یک سال به دانشگاه رفت و گفت دوست ندارد در دانشگاه ادامه تحصیل دهد، به قم رفت و در مدرسه حقانی طلبه شد، طلبه ای که اهل سفر بود و درختکاری. ذهن خلاق و مبتکر بارزترین ویژگی آقا مجید ...
داماد مشهدی به مراسم نیامد، عروس را قال گذاشت!
خواستگاری آماده کرد. آن شب خانواده دایی ام که ساکن روستا بودند، به خواستگاری من آمدند و با پدر و مادرم صحبت کردند. هفته بعد هم من و مراد پای سفره عقد نشستیم و با یکدیگر نامزد شدیم. با آن که نامزدی ما چهار سال طول کشید اما هیچ وقت نتوانستم عشق واقعی مراد را در دلم جای بدهم چون او دست بزن داشت و به خاطر هر چیز بی اهمیتی مرا کتک می زد. تا جایی که دوست داشتم هیچ وقت در کنارش نباشم ...
قصه پایی که در یلدای کربلای4 جا ماند
بودند و مانند سایر مردم هر کاری از دستشان برمی آمد انجام می دادند. جنگ هم که آغاز شد همه بر اساس وظیفه در جبهه حضور پیدا کردند. مرحوم پدرم در عملیات خیبر حضور داشتند، آن زمان برادرم راننده سردار حاج قاسم سلیمانی بود. خدا را شاکرم که همه خانواده ما در جبهه حضور داشتند. مادرم می گفت: اگر عملیاتی می شد و از بچه هایم کسی در جبهه نبود، خودم را شرمنده حضرت زینب(س) می دانستم. ما در چنین خانه ای ...
عقد اجباری پسر 15 ساله با دختر 17 ساله بخاطر رابطه نامشروع در مشهد
نوجوان 15 ساله ای که با اعلام شکایت پدر و مادر یک دختر 17 ساله به کلانتری احضار شده بود، در میان بهت و ناباوری به تشریح چگونگی آشنایی خیابانی اش با دختر مذکور پرداخت. وی به مشاور کلانتری طرقبه گفت: هنوز هم باورم نمی شود چه اتفاقی افتاده است من قصد برقراری روابط نامشروع را نداشتم و تنها به خاطر حس کنجکاوی که بر اثر بازی های رایانه ای مستهجن پیدا کرده بودم، با آن دختر دوست شدم. من تنها فرزند ...
مشاوره رایگان نابغه های حاشیه شهر به دانش آموزان مناطق کم برخوردار مشهد
به خاطر کار کردن به مدرسه نرفت: شاید باور نکنید، اما به دلیل هزینه های مدرسه خانواده ام تصمیم گرفتند که من را از مدرسه بگیرند. آن سال کلاس پنجم بودم و پرونده کلاس پنجم من دو هفته داخل خانه مان بود. بچه ها مدرسه می رفتند و من سر کار نقاشی؛ ساختمان رنگ می کردم. یک روز عصر مدیر مدرسه ام که فامیلش آقای نظام بود به خانه مان آمد. با همان جبروتی که از او در مدرسه دیده بودم رو به پدرم کرد و گفت ...
گفت وگو با مرحوم علامه حکیمی؛ از زندگی شخصی تا دوران تحصیل
در ابتدای تحصیلات خیلی مشوق من بود. بعد از خواندن قرآن و مقدمات دیگری که در مکتب می خواندند، ایشان در خانه برای من دیوان حافظ درس می داد. اولین روزی که مرا در 12سالگی به مدرسه نوّاب بردند، و به عالم عامل، مرحوم آیت الله، حاج میرزا علی اکبر نوقانی متولی مدرسه نواب، و مربی تأثیرگذار و بسیار با عظمت و با هیبت و بسیار خوش ذوق سپردند، یادم هست. پدرم مقداری کتاب داشت. من هم از همان کودکی که کلاس های ...
مهندس شکمویی که آشپز حرفه ای شد | از شهرسازی تا مسابقات بین المللی آشپزی
تهران در اینجا بخوانید محمد غفاری 21 ساله ساکن محله فلاح در پازل هفدهم شهر تهران است. محمد از همان کودکی بچه خوش خوراک و عاشق آشپزی بود. به همین دلیل خیلی زود سراغ آشپزی و پخت و پز رفت. به گفته خودش در 8 سالگی پخت اولین غذا را تجربه کرد. او درباره علاقه اش به آشپزی می گوید: عاشق خوردن غذاهای متنوع بودم. میان فامیل به بچه شکمو معروف بودم. هر زمانی که مادرم پای اجاق آشپزی می رفت با دقت به ...
بلا حدید: مادرم نگذاشت با فرهنگ مسلمانی و میراث خانواده فلسطینی پدری ام بزرگ شوم
به گزارش اینتیتر به نقل از روزیاتو، این مدل 25 ساله، دختر یک سوپرمدل و ریالیتی استار سابق هلندی به نام یولاندا حدید و یک فعال حوزه ساخت و فروش املاک فلسطینی به نام محمد حدید است. او در واشنگتن دی سی به دنیا آمده است، جایی که وی چهار سال اول زندگی اش را در آنجا سپری کرده و خانواده پدری اش را دوروبر خود داشت. اما بعد از جدایی والدینش زمانی که بلا تنها 4 سال داشت، او و خواهر و برادرش، جیجی و انور ...
عکس های دیده نشده از مد لباس زنان ایرانی در 200 سال گذشته + از کی فرنگی شدیم!
از ابریشم، زربافت و اطلس سفید در پارچه هایی که در دوره ناصری به کار رفته و الان در موزه های داخلی و خارجی در معرض تماشاست انواع رنگ ها به ویژه رنگ سبز دیده می شود و اگر به پوشش و لباس دقت کنیم متوجه می شویم اقوام و طوایف مختلف از رنگ های مختلف استفاده می کردند. شهبازی می گوید: شاردن فرانسوی درباره پوشش در دوره صفوی نوشته زنان وقتی می خواستند از خانه بیرون بروند حجاب بلند سفیدی را می ...
کاهش وزن 20 کیلویی ملیکا شریفی نیا | لاغری شدید ملیکا شریفی نیا جنجالی شد
. مثلا آخرین سفر دسته جمعی تان را یادتان هست؟ ما خیلی دسته جمعی به سفر نرفتیم چون هر بار یکی از ما سر کار بوده، اما چند وقت پیش، بعد از 12سال، توانستم همراه مهراوه (خواهرم) و مادرم (آزیتا حاجیان) به سفر بروم که خیلی برایم لذت بخش بود. ارتباطتان با مهراوه چگونه است؟ خیلی با هم ارتباط دوستانه و خوبی داریم و در کارهایمان به شدت همدیگر را حمایت و تشویق می ...