سایر منابع:
سایر خبرها
بدون تعارف با معلمی که صدام دو دستش را از او گرفت
اندازه چند جسد بو می داد. درد مداوم از قضا دکتر صفی که از اقوام مادرم بود را در آن بیمارستان پیدا کردم ایشان به خانواده ام خبر دادند و هر کاری می توانستند انجام دادند تا شاید دستم برگردد، چندین بار خون بدنم را عوض کرد ولی نتیجه ای نداشت و اطلاع دادند دست باید از استخوان کتف به طور کامل خارج شود. از آن روز به بعد قریب به 30 بار راهی اتاق عمل شدم حتی تا کشورهای خارجی هم رفتم اما ...
ماجرای انتقال پیکر شهید دیده بان
نگاه کردم، کسی را پیدا نکردم که به من کمک کند. همه درگیر جنگ با دشمن بودند. لذا دست هایم را به زیر کمر او بردم و به سختی روی شانه هایم انداختم. به مجرد انداختن او به روی شانه هایم، خون هایی که در بدن او مانده بود از لای پتو به درون یقه و روی صورتم سرازیر شد و تمام لباس هایم خونی شد. به هر زحمتی بود او را پشت قاطر انداختم و به سمت پایین به راه افتادم اما از لحاظ روحی خیلی به هم ریخته بودم ...
خاطرات دفاع مقدس به روایت کادر بهداشت و درمان یزد (بخش اول)
به بهانه هفته دفاع مقدس به ذکر خاطراتی ماندگار از پرسنل بهداشت و درمان این دانشگاه در آن دوران حماسه ساز می پردازیم، آنهایی که به سهم خود در دفاع از وطن و این آب و خاک، حماسه آفریدند و ایثارگری کردند. ما عراقی نیستیم چند سالی از جنگ گذشته بود که اعزام شدم به اهواز، موقعیت جنگل یا همان شهدای بدر، بعد از چند روز به طرف فاو حرکت کردیم از طریق پل بعثت، طولی نکشید که بردنمان کمین ...
انتقاد دبیر جشنواره تئاتر شهرزاد از عملکرد شورای نظارت این سختگیری ها، جوانان را نومید می کند
در جشنواره باید از شورای نظر ات و ارزشیابی مجوز بگیرند. بعد از فرستادن فیلم کارها به شورا، 4 نمایش از آثار خوب جشنواره به طور کامل رد شدند و همه 11 نمایش دیگر هم اصلاحیه خوردند. ظاهرا موضوعات آن 4 نمایش در اولویت نبود. به هر روی ما به کارگردانان این آثار اعلام کردیم که این مساله را از طریق نامه نگاری با شورا پیگیری می کنیم تا زحمت این دوستان هدر نرود و شورا تجدید نظری در این زمینه داشته باشد. ...
دی یونگ: با بارسا درگیر شدم اما توانستم بمانم
زیادی از این ماجرا را فاش کنم اما نگاه کنید... این باشگاه ایده های خودش را داشت و من هم نظرات خودم را داشتم و گاهی با یکدیگر درگیر شدیم اما در آخر همه چیز به درستی پیش رفت. او در پاسخ به این سوال که آیا فرصت کمتری که برای بازی در اختیار دارد رویش تاثیر گذاشت است یا خیر اظهار داشت: وقتی کمتر بازی می کنم، به خوبی متوجه می شوم. نه از نظر جنبه تکنیکی چون به خوبی می دانید که چطور باید بازی کنید ...
پرویز فلاحی پور: فیلمنامه شب دهم یک دعوتنامه بود
و من گفتم از یاور خوشم آمد. نظرم را درباره نقش سرگرد پرسید اما من آن را دوست نداشتم. دوست نداشتم نقش منفی بازی کنم. بعد با دستیار آقای فتحی صحبت کردم که اگر برای یاور باشد من می آیم. فلاحی پور اظهار کرد: قبل از آن در زندگی من اتفاق بدی افتاده بود و من سیاهپوش امام حسین (ع) بودم. وقتی یک و نیم ساله بودم مریضی سختی گرفتم و دکترها من را جواب کردند اما مادرم نذر امام حسین (ع) می کند و من ...
گفتگو با حمیدرضا صدوقی، نویسنده، پژوهشگر و راوی دفاع مقدس | 36 سال روایت از یک ایستادگی
، حلالیت می طلبید. این است که کسی به برگشتن فکر نمی کرد؛ بزرگ تر که شدیم، فهمیدیم مرگ دست خداست. چهره ای که ما از جنگ دیدیم من در همان حضور اول و بعد از 20 روز بودن در منطقه مجروح شدم. ترکشی به پایم خورد. مدتی در بیمارستان نمازی شیراز بستری بودم و بعد آمدم مشهد. وقتی برگشتم، مدارس شروع شده بود؛ اما من نمی توانستم درس بخوانم. بنا را گذاشتم که بعد از جنگ درس بخوانم. اینجا می گفتند که ...
درود بر شرف تو ارمنی!
.... یکی از آن ها سرهنگ کلانتری بود؛ البته آن زمان ستوان یار بود. از شروع جنگ برایمان بگویید؟ یک روز در دفتر استاندارد پرواز نشسته بودم. شهید وطن پور مرا صدا زد و گفت: آرتیم؛ فردا صبح ساعت 7 می توانی اینجا باشی؟ گفتم: من هر روز ساعت 6 اینجا نشسته ام. گفت: کدام هلی کوپتر خوب است؟ گفتم: همه هلی کوپترهای 205 عالی هستند. گفت: رفیق تو کدام است؟ گفتم: 958 گفت: 958 را آماده کنید. من ...
شهیدی که ولادتش، ازدواجش و شهادتش در یک روز بود
زهراست که در سال 1382 به دنیا آمد و پس از وی محمدرضا متولد سال 1387 است. زهرا و محمدرضا هر دو پدر را دیده اند اما فرزند سوم شهید یعنی فاطمه 11 روز بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد. با شروع جنگ سوریه، جهانپور شریفی عازم سوریه شد و به عنوان داوطلب به نبرد با تکفیری ها و دفاع از حریم و حرم حضرت زینب(س) پرداخت. جهانپور شریفی در سالروز تولدش یعنی 25 شهریور سال 1392 در سوریه توسط ...
با سعید در از کرخه تا راین شیمیایی شدم، تیر خوردم و کور شدم
ماندگار شد. از کرخه تا راین، بوی پیراهن یوسف، دوئل، آژانس شیشه ای و روز واقعه؛ همگی از آثارِ ماندگارِ موسیقی ایران هستند. ساز تخصصی او اُبوا است و در کارنامه اش دو سیمرغ بلورین بهترین موسیقی متن در جشنواره فیلم فجر هم دیده می شود. انتظامی 10 سال از صحنه ی اجرا دور بوده است. دور بودنی که خودش درباره ی علتش نمی خواهد حرفی بزند. اکنون اما پس از 10 سال می خواهد به صحنه برگردد؛ آن هم ...
۞ نکته آموزشی:
رانت وجود دارد یک زمان هم نه. مثل ضرب المثلی که می گوید بعضی ها از بی عرضگی آدم خوبی هستند. شاید شرایطی مهیا بوده که خیلی راحت استفاده کنم و کسی هم متوجه نشود، اما من در تمام مدت عمرم همه تلاشم را کردم سمت این مسائل نروم و فرصتی را خلق کنم تا بتوانم از آن استفاده کنم. پدر من فارغ التحصیل دانشگاه تهران است و بیش از 35 سال در دبیرستان البرز تدریس کردند. من در یک خانواده خیلی فرهنگی بزرگ شدم و از ...
مادر شهیدی که 55 سال بانی روضه خانگی است
تعقیب بودم، نگرانی اجازه نداد، بی تفاوت باشم، دنبال پسرم رفتم و متوجه شدم او را به کلانتری شماره یک بردند و در نهایت با کمک برادرم او را آزاد کردیم. در زمان جنگ با توجه به بمباران ها و شرایط دشواری که وجود داشت، چطور جلسات قرآن را برگزار می کردید؟ به لطف خدا جلسات در شرایط سخت جنگ نیز تعطیل نشد گاهی جلسات را فشرده و منسجم، گاهی در منزل و بعضی وقت ها هم در مسجد برگزار می کردیم ...
جنگ هنوز تمام نشده است!
، همراه عکاسان خبرگزاری ها و بچه های ستاد تبلیغات جنگ به جبهه می رفتم و بعد از یکی،دو روز برمی گشتم اما در مقابل آنها که همیشه در جبهه عکاسی بودند و عکاسی کرده اند نمی توانم بگویم عکاس جنگ بوده ام، در واقع من عکاس مطبوعات بودم که از جبهه و جنگ عکاسی کرده ام. با اینکه بعد از پایان جنگ به عنوان 10عکاس برتر حوزه دفاع مقدس انتخاب شدید، باز هم خودتان را عکاس جنگ نمی دانید؟ 12هزارو761فریم از ...
متخصص عهد صفویه
اعضای گروه تاریخ هرکدام در رشته خود بسیار درخشان و پرکار و با تخصص های مختلف بودند که برای من تازه کار، جذابیت خاصی داشت. بعد از کلاس همه در دفتر گروه جمع می شدند و به بحث درباره رشته های خاص خود می پرداختند. دکتر زریاب خوئی از تاریخ فلسفه ویل دورانت و تاریخ ایرانیان و عرب ها تالیف نولدکه می گفتند که خود مترجم آن بودند، دکتر دانش پژوه، نسخه شناس و موسیقی دان بنام، از ارتباط موسیقی و ریاضی یا از فهرست های کتابخانه دانشکده و کتابخانه مرکزی دانشگاه که به تازگی منتشر کرده بودند صحبت می کردند و ایرج افشار از مدارک جدید و کتاب های تازه ای که ...
وقتی آهن تافته هم نمی سوزاند (حکایت اهل راز)
قبر مطهر آن حضرت را زیارت می کردم. یک بار یک هفته مریض شدم، به طوری که توان رفتن به حرم را نداشتم؛ یک شب از پنجره خانه چشمم به گلدسته های حرم امام رضا افتاد. رو کردم به حرم و عرض کردم: آقا! خودت می دانی که مدت چهل سال همه روزه اوّل زائر تو بودم ولی یک هفته است که مریضم؛ معذرت می خواهم که نتوانستم به زیارتت بیایم! شیخ حبیب الله می گوید: یک باره خوابم برد؛ در عالم رؤیا دیدم امام ...
اعتراض ستاره رئال مادرید به اخراج توخل!
و بابت همه چیز از او تشکر کرده است. آنتونیو رودیگر گفت: "در چلسی درس های جدیدی یاد گرفتم. من همیشه آماده بازی بودم و خوشبختانه توماس توخل آن کسی بود که همیشه به من ایمان داشت و ثابت کرد بازیکن مهمی برای او هستم. اخراج توخل؟ مدیران چلسی شرایطی را فراهم کردند که این سرمربی بازیکنان جدیدی جذب کنند و بعد از چند بازی توخل را اخراج کردند. من از سرعت رخ دادن این اتفاق تعجب کردم و روز اخراج ...
ترانه ای از ققنوس....
بافتم دوس داشتنت، کار دست من دادو من غرق عشق تو شدم خانوم این قلب یاغی، سرکش و وحشی با دیدن تو می شدش آروم من گوسفند ساده ایی بودم چشمات گرگ گشنه صحرا من ساده بودم و شکارم کرد دندون نیش تیز اون چشما از خاطراتم، تبری ...
فابیین رویز: نه من نه ناپولی نتوانستیم به پاری سن ژرمن "نه" بگوییم
اسپانیایی پس از ورود به ایتالیا در سال 2018 مشکلاتی داشت: ماه های اول خیلی سخت بود. من هم به خاطر زبان، به خاطر تغییر کشور، دوران سختی را پشت سر گذاشتم. بعد از سال ها محاصره شدن در میان خانواده و دوستان، یک شبه بدون اینکه کسی را بشناسم در شهر دیگری تنها شدم. اولش سخت بود، من هم جوانتر بودم. این سخت ترین تغییر بود. حالا سنم بالاتر رفته است، قبلاً چنین تجربه ای داشته ام و سازگار شده ام. ...
در سوگ فرانکلین لویس؛ مولانا بی یار و یاور شد
و انسان مدار مثنوی در جهان ناانسان غرب تلاش ها کرد. کتاب Rumi Past and Present, East and West واقعاً مولوی را از دیروز تا امروز و از شرق تا غرب مطرح کرد و نه تنها به جهان که حتی به خود ایران هم معرفی کرد. فرانک آدمی دوستداشتنی و همگرا بود. از سال ها پیش با آثار او آشنا بودم. اولین بار گمانم در اوایل دهه هشتاد خودمان در دانشگاه تهران دیدمش در کنفرانس استادان و مدرسان زبان فارسی خارج از ...
مانی حقیقی هرچه بیشتر فیلم ساخت، بیشتر شکست خورد
چهل و هفتمین دوره جشنواره بین المللی فیلم تورنتو(تیف) پس از 2سال وقفه با نمایش نزدیک به 300فیلم به مدت 10روز با حضور تماشاگران، یکشنبه گذشته به کار خود پایان داد. مطابق پیش بینی های اولیه خانواده فبلمن ، آخرین ساخته استیون اسپیلبرگ توانست مهم ترین جایزه جشنواره، یعنی فیلم منتخب از نگاه تماشاگران را از آن خود کند. خانواده فبلمن دقیقاً همان فیلمی بود که همه در تورنتو و در ...
پرواز با بال های سوخته
گرفته بودم. عید سال 84 بود. کنار دیوار بیمارستان سپیر روبروی کوچه برهمه در خیابان سیروس قدم میزدم. به بالای خیابان چشم دوخته بودم تا ماشینی انتخاب کنم و خودم را جلوی آن پرت کنم. با خود می گفتم من که زنده بودنم به دردی نخورد لااقل با مردنم حالی به بچه هایم بدهم تا بتوانند با پول دیه ای که می گیرند زندگیشان را رو به راه کنند. عشق به قلم و نوشتن تنها چیزی بود که پس از حس پدرانه از همان زمان کودکی ...
قاتل همسر و مادرزن: پشیمانم چرا پدرزنم را نکشتم
درگیر شدم. من که عصبانی بودم، همراه پسر پنج ساله ام به خانه خواهرم رفتم؛ اما دقایقی بعد بار دیگر به خانه پدرزنم برگشتم و با آنها درگیر شدم. وی ادامه داد: وقتی دعوا میان من و همسرم بالا گرفت، مادرزنم بار دیگر دخالت کرد که با چاقو چند ضربه به او زدم. می خواستم همسرم را بکشم که به سمت موتورخانه رفت تا در آنجا پنهان شود؛ اما چون در بسته بود، بازگشت و من او را هم کشتم. پدرزنم می خواست مانع من شود که به ...
پول مریخی
باطات شما داشتم و متوجه شدم شما موجودیتی به نام پول دارید و نحوه استفاده از اون در سیاره شما رو مطالعه کردم. ضمناّ تمام نوشتاری که می بینید توسط دستگاهی در حال انجام است که برای ارتباط با شما ساخته و برنامه ریزی شده. ببخشید اگر در بعضی مواقع جملات برای شما نامفهوم است. تو دلم کلی خندیدم و از طرفی هم خسته بودم و ناراحت از اینکه چرا برای این بازی شبانه من رو انتخاب کرده. بعدش گفتم شاید یکی ...
جانباز قطع نخاعی؛ شرط عروس برای داماد
شروع کرد. بعد از شکل گیری کمیته امداد در آنجا مشغول به کار شد. با شروع جنگ روزها تا ظهر در کمیته امداد می ماند و به امور نیازمندان رسیدگی می کرد و عصرها هم برای کمک به پشت جبهه و تهیه آذوقه و بسته بندی همراه با خانم های همسایه به ستاد پشتیبانی می کرد. باقی ماجرا را از زبان خودش می شنویم: چند ماه از جنگ نگذشته بود و روزبه روز به تعداد مجروحان و شهدا افزوده می شد. لباس ها و پتوهای خونی رزمنده ها را به ...
تا یک قدمی شهادت پیش رفتم
، مجبور شدم به آن ها اطلاع دهم. زمان جنگ مرسوم بود که مردم روزهای ملاقات به خصوص جمعه ها بعد از نماز جمعه به ملاقات مجروحین جنگ می آمدند. چند روزی می شد، من در بیمارستان بودم. یک روز یکی از همشهریانم را در بیمارستان دیدم و و به او گفتم، من پسر فلانی هستم و برو به پدرم بگو که من اینجا هستم، در نهایت خانواده در جریان مجروحیت من قرار گرفتند و بعد از آن جهت ادامه درمان از بیمارستان شریعتی به بیمارستان ...
حمیداوی فوتبال مشهد را نابود کرد/ قبل از بازی با دریای بابل استعفا کردم
برخوردار بودند، به امید وحدت اعلام کردم شرط حضورم در این تیم اضافه شدن آنهاست. می دانستم کار سختی در لیگ یک خواهیم داشت، اما برداشتم این بود که می شود با این 4 بازیکن در کنار سایر جوانان و امیدهای مشهدی تیم به آینده امیدوار ماند. وی افزود: می خواستم به فوتبال مشهد کمک کنم تا از این بحران خارج شویم. برای بازی با دریای بابل هم برنامه ریزی خوبی کرده بودیم و مطمئن بودم که از این بازی دست خالی ...
یاغی مهم ترین پروژه کاری ام بود
مورد بعضی از کارها این حس همان اول به شما منتقل می شود که قرار است برای این کار اتفاق های بزرگی بیافتد. این روال عادی برای تمام سریال های خوبی است که در سال های گذشته ساخته شده اند. هر اثر هنری وظیفه اش این است که با تمام اشکالاتش تاثیرگذار بوده و بیننده داشته باشد. ما در چند سال اخیر وارد مرحله جدیدی شده ایم، به این شکل که مخاطبان به جای لذت بردن از اثر، آن را نقد و تحلیل می کنند و این کمی شرایط را ...
سلام 7 مرد اعدامی به آزادی
ساله می گوید: خواهرم ازدواج کرده بود. بعد از سه سال با شوهرش به اختلاف خوردند و طلاق گرفتند. من آن زمان دو دختر کوچک داشتم. همسرم فوت شده بود. برای همین به کمک مادرم، دخترانم را بزرگ می کردم. از وقتی خواهرم طلاق گرفت، شوهرش دست از سر او برنمی داشت. مرتب مزاحمش می شد. تا اینکه یک روز عصبانی شدم و با هم درگیر شدیم. من هم ناخواسته او را با چاقو کشتم. در همه این سال ها زندان خیلی به من سخت ...
کشفیا: 40 سال است ویلچرنشینم اما نبریده ام/ 3 بار از دست اجل نجات یافتم!
همانند سایر مردم درگیر موضوعات انقلابی بودم، با شروع جنگ تحمیلی در سال 61 راهی خدمت سربازی شدم و حدود 14 ماه در کردستان منطقه ماه آباد پیرانشهر لشکر 64 و در گردان 167 به عنوان تخریب چی خدمت می کردم که در روز اول فروردین 1363 در اثر انفجار مینی در نوار مرزی سردشت که در حقیقت من مین را پیدا نکردم بلکه او من را پیدا کرد، دچار قطعی دو پا از ناحیه بالای زانو، تخلیه چشم راست، جراحت شدید در دست چپ و ...