وقتی قماربازهای کلاهبردار دایه دلسوزتر از مادر می شوند
سایر منابع:
سایر خبرها
دردسر سقط جنین برای عروس آملی / داماد از ترس پدر شدن فرار کرد!
امام رضا (ع) مشهد گفت: در حال گذراندن سال دهم تحصیل بودم که کرونا شیوع پیدا کرد و زندگی مرا نیز مانند خیلی از دانش آموزان دبیرستانی دیگر تحت تاثیر قرار داد. پدرم مغازه میوه فروشی در آمل داشت اما با همان درآمد اندکش اجازه نمی داد روزگار سختی را بگذرانیم. از سوی دیگر کرونا دست و بال مرا طوری بسته بود که نمی توانستم مانند گذشته هیجانات و انرژی خودم را تخلیه کنم و به ناچار باید در خانه می ...
آزار دختر تنها توسط خواستگار شیطان صفت / عاشقش بودم مرا بیهوش کرد!
زیادی کردم و این اشتباه بود، اما واقعیت این است که سهیل به من پیشنهاد داد. *چرا تنها بودی؟ من وقتی 5 ساله بودم پدرم را از دست دادم. مادرم با مرد دیگری ازدواج کرد و از او صاحب فرزند شد. من دیگر در آن خانه جایی نداشتم. بعد از دیپلم هم از خانواده مادرم جدا شدم و تنها زندگی می کردم به همین خاطر هم وقتی سهیل به من پیشنهاد دوستی داد بدون فکر قبول کردم و خیلی زود به او دل بستم. او ...
دسیسه کثیف مرد جوان برای همسر دوستش/ماجرای انتقام هولناک یک رقیب عشقی!
...، قانون رهایت نمی کند. پدر در طول 20 سال دوری از خانواده سرطان گرفت او می گفت که هیچ کس نباید از مخفیگاهت مطلع شود وگرنه با کنترل خانواده ات تو را پیدا می کنند! و ... خلاصه آن قدر در گوشم خواند که مجبور شدم پیشنهادش را بپذیرم و در حالی که نمی توانستم شما را فراموش کنم، به جنوب کشور رفتم و زندگی مخفیانه ای را شروع کردم اما در این 20 سال هیچ وقت نتوانستم شما را فراموش کنم ...
ماجرای عجیب عروس و داماد جوان/لاکچری بازی کار را به طلاق کشاند!
آرام آرام با قدم های سنگینش وارد شعبه شد و با سلامی آهسته به قاضی، روی صندلی نشست. قاضی نگاهی اجمالی به پرونده و دادخواست شان کرد و پرسید: شما که هردو زیر 25 سال دارید و هنوز هم مهر عقدنامه اتان خشک نشده! ماجرا چیست؟ جهیزیه لاکچری و با ارزش یعنی چی؟! مهسا نفس عمیقی کشید و در حالی که بغضی در گلویش بود، گفت: سه سالی است که به خاطر شرایط اقتصادی خانواده ام تصمیم گرفتم به صورت ...
یک شب با اغتشاشگران/ بازی گیمر های خشن در پازل لیدر های موتورسوار
سرویس سیاسی جوان آنلاین: فیلم های منتشر شده از اغتشاشات و حضور پررنگ نوجوان ها در آن برایم عجیب بود. عصر چهارشنبه برای شناخت بیشتر این طیف به میان معترضان رفتم. پیدا کردن شان سخت نبود. خیابان های منتهی به میدان، ولی عصر (عج) اولین جایی بود که توانستم با گروهی حدودا 15 نفره از آن ها همراه شوم. آنچه در این گزارش می خوانید حاصل همراهی حدودا 3 ساعته با دختر و پسر های جوان و نوجوانی است که شنیده بودم ...
انگلیس در معرض بحران ارزی! | جلسه فوق العاده برای افزایش نرخ بهره
.... زمانی که وزیر خزانه داری از موج جدید وام گیری برای تامین مالی 45 میلیارد پوندی کاهش مالیات و جلوگیری از افزایش صورت حساب های انرژی خبر داد، این مساله انتقادات از بیانیه مالی روز جمعه را تشدید کرد. واسیلیوس گیوناکیس رییس استراتژی ارز خارجی سیتی گروپ گفت: بریتانیا اکنون در بحبوحه بحران ارزی قرار دارد. معامله گران پیش از جلسه بعدی بانک مرکزی انگلیس در ماه نوامبر، شرط بندی ...
ماجرای جدایی ملیکا شریفی نیا از همسرش | جنجال ازدواج ملیکا شریفی نیا با عمو پورنگ
به واسطه یک رژیم اینترنتی کم کردم و بعد 5کیلوگرم باقیمانده را نزد متخصص تغذیه رفتم و به کمک ایشان توانستم وزنم را پایین تر بیاورم ولی واقعا 5کیلوگرم آخر دیگر برایم نفسگیر شده بود. راضی ام، اما دوست دارم 3کیلوگرم دیگر هم کم کنم. در خانه فقط سالاد و نان و پنیر می خوردم و تازه حالا دارم تنها یک روز در هفته رژیمم را می شکنم و موادی می خورم که دوست دارم، اما باز هم خیلی کم و به ...
گفت وگو با جانباز 70درصد، معصومه نعمتی(بخش نخست) دردهایی که با آنها بزرگ شدم!
شما کجای خانه بودید؟ - ما در حیاط خانه که با پله به پشت بام خانه راه داشت و در واقع پشت بام خانه و حیاط همسطح بودند مشغول بازی بودیم. فاش نیوز: چه درکی از جنگ داشتید؟ - هیچ درکی نداشتم؛ چون خیلی بچه بودم. نه فقط من، که همه ی بچه ها زیر ده سال بودیم. خانه ی ما و خیلی از همسایه ها کاملا و یا نسبتا تخریب شده بود. بسیاری از همسایه هامان که با خانواده ی ما رابطه ی ...
اشک های رضا کیانیان در بدرقه امین تارخ
این مراسم بودند. مراسم تشییع رأس ساعت 10 صبح و با ورود پیکر امین تارخ به محل برگزاری مراسم، آغاز شد. منتظر هر خبری بودیم، غیر از این! علیرضا شجاع نوری بازیگر سینما اولین سخنران این مراسم بود که در سخنانی کوتاه گفت: حالم خیلی بد است و در این وضعیت، منتظر هر خبری بودم الا اینکه امین تارخ را اینجا ببینم. ما در خردسالی با هم هم خانه بودیم. در سریال سربه داران شاگردی اش را کردم. همه ...
پیکر امین تارخ در بهشت زهرا آرام گرفت/ شجاع نوری: تارخ هر زمانی که می رفت زود بود
حوزه سریال سازی هم با ایشان تجربه داشتم و می دیدم که چگونه با نسل جوان ارتباط می گرفت و حمایت می کرد. در کارگاه بازیگری نیز به عنوان مدرس در خدمت ایشان بودم و آنجا متوجه شدم که ایشان نمادی از محبت، آموزش، حمایت، عشق، دوست داشتن و بسیاری از ویژگی های بزرگ بود. عبدالجبار کاکایی: وقتی کلمات خود را از زبان امین تارخ شنیدم دگرگون شدم عبدالجبار کاکایی شاعر و ترانه سرا هم در ادامه ...
۞ نکته آموزشی:
ادامه داد: در حوزه سریال سازی هم با ایشان تجربه داشتم و می دیدم که چگونه با نسل جوان ارتباط می گرفت و حمایت می کرد. در کارگاه بازیگری نیز به عنوان مدرس در خدمت ایشان بودم و آنجا متوجه شدم که ایشان نمادی از محبت، آموزش، حمایت، عشق، دوست داشتن و بسیاری از ویژگی های بزرگ بود. عبدالجبار کاکایی: وقتی کلمات خود را از زبان امین تارخ شنیدم دگرگون شدم عبدالجبار کاکایی شاعر و ترانه سرا هم ...
پیکر امین تارخ در بهشت زهرا آرام گرفت/ شجاع نوری: تارخ هر زمانی که می رفت زود بود
ایشان تجربه داشتم و می دیدم که چگونه با نسل جوان ارتباط می گرفت و حمایت می کرد. در کارگاه بازیگری نیز به عنوان مدرس در خدمت ایشان بودم و آنجا متوجه شدم که ایشان نمادی از محبت، آموزش، حمایت، عشق، دوست داشتن و بسیاری از ویژگی های بزرگ بود. عبدالجبار کاکایی: وقتی کلمات خود را از زبان امین تارخ شنیدم دگرگون شدم عبدالجبار کاکایی شاعر و ترانه سرا هم در ادامه این مراسم گفت: در کنار ...
تصاویر | این مرد 6 هزار ماشین دارد! | مجموعه شخصی از خودرو،هواپیما ،کشتی و موتور
70 و 80 میلادی را داشتند. از این شهر به آن شهر می رفتم و از فروشنده ها ماشین های ارزنده این بازه زمانی را می خریدم. حتی سراغ بستگان و فامیل ها هم رفتم و ماشین هایی که در کودکی جمع کرده بودم و به بعدها به آنها داده بودم هم به خانه آوردم. حالا در 62 سالگی مجموعه ای دارم که می توانم بگویم رویای کودکی ام با آن محقق شده است. اشاره کردید برای تهیه ماشین ها به شهرهای مختلف کشور هم سفر کردید ...
از جنگ تا کلانتری و هیئت؛ با مردی که آرام ندارد!
.... هر کس می آمد پای دیگ، نذر می کرد و سال بعد یک دیگ دیگر اضافه می شد. از همان وقت هر سال یک دیگ قسطی می خرید تا چندین دیگ پلو و خورشت تهیه شد. . از سختگیری های عمو غلام در هیئت زیاد شنیده بودم. صدیقه در این باره می گوید: پدرم اصلاً اجازه نمی داد کسی پای دیگ به غذا ناخنک بزند. می گفت غذا نذری است، باید بهداشت را رعایت کنید. هر کس هم که گرسنه می شد یک ظرف غذا برایش می کشید و می گفت ...
بدرقه امین تارخ در میان اشک و آه و تاسف
! علیرضا شجاع نوری بازیگر سینما اولین سخنران این مراسم بود که در سخنانی کوتاه گفت: حالم خیلی بد است و در این وضعیت، منتظر هر خبری بودم الا اینکه امین تارخ را اینجا ببینم. ما در خردسالی با هم هم خانه بودیم. در سریال سربه داران شاگردی اش را کردم. همه یا امین تارخ را از نزدیک می شناسید یا با حال و انرژی او آشنا هستید. وی ادامه داد: او در بنیاد فارابی در دهه 60 آرشیوی برای هنرمندان را تأسیس ...
ترکشی که مسیر زندگی قاری پیشکسوت قرآن را عوض کرد
روزی مجروح شدید؟ 23 خرداد مجروح شدم و فقط یک معجزه من را به پشت خط رساند، به خاطر اینکه ناحیه جراحت من خیلی ناحیه خطرناکی بود. از زمانی که ترکش خوردم 500 متر راه آمده بودم و می دانستم اگر بنشینم از شدت سرگیجه و کم خونی دیگر توان بلند شدن ندارم. در آنجا کسی به من رسیدگی نمی کرد. کسی که ترکش در ریه ای می رود اولین خط باید او را جراحی کند. و همان زمان مرا نوشتند بیمار سرپایی و برای همی ...
روایتی از همدلی بانوان مشهدی و زائران رضوی | نذر قدم در طریق حرم
وظیفه بلکه دینی برگردن می داند که باید هرسال آن را انجام دهد. او می گوید: مجرد که بودم، نیت کردم هرسال به موکب های بین راهی امام رضا (ع) بیایم و به زائران خدمت کنم. پدرم من را به موکب یکی از دوستانش معرفی کرد. در همان موکب، با یکی از خادمان آقا آشنا شدم و تنها به این شرط که هرسال اجازه خدمت داشته باشم با او ازدواج کردم. الان دختر بزرگم دوازده ساله است و من پانزده سالی می شود که خدمت ...
خاطرات جانباز اهل سنت گلستان از جبهه ها؛ به یاد سال هایی که زود گذشت
پایش را در سرزمین عشق و جنون جاگذاشته بود برای همین به والیبال نشسته روی آورد و حالا یکی از نامداران این رشته در ایران و استان گلستان است. عاشوری از ترکمن های اهل سنت گلستان است که با گذشته چند دهه از پایان جنگ هنوز حسرت جاماندن از کاروان شهدا او را آزار می دهد. سخنرانی امام (ره) حجت را بر من تمام کرد من تنها فرزند خانواده بودم و طبق قانون میتوانستم معافی بگیرم و به ...
اولین عکس دیده نشده از امین تارخ با همسر جوانش | بیوگرافی کامل امین تارخ
نمایش مدرسه خواستم که اگر از این به بعد برنامه ای دارند روی من هم حساب باز کنند ، خیلی زود من هم به این جمع اضافه شدم و توانستم به عنوان بهترین بازیگر تئاتر در استان هم انتخاب شوم مهاجرت به تهران سال 1351 در 19 سالگی بعد از قبولی در دانشگاه راهی تهران شد تا اینکه سال 1354 با مجموعه ای بنام شهر من شیراز وارد تلویزیون ملی شد ایشان سپس سال 1356 در سریال ارثیه ایرانی ...
زرین دخت عطایی؛ درگذشت شاهد تاریخ معاصر
.... به روزهای سیاه بعد از کودتای 28 مرداد 1332 و برای روایت چه کسی شایسته تر از مهندس جوان آن روزها که بعدها نوشت: سال 1331 فارغ التحصیل و باید وارد بازار کار می شدم. تازه مهندس شده بودم و درآمد مهندسان در آن زمان ماهانه 400 تا 500 تومان بود. من هم در ادارۀ ساختمان بانک ملی به عنوان مهندس تأسیسات مشغول به کار شدم و درآمدم مخارج شخصی را به خوبی کفایت می کرد. مضافا که بخشی از آن در راه ...
ارزش صلوات بر پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
بر صورتش کشید و چهره اش روشن و سفید شد. من متحیر شدم که او کیست؟ از این رو، پرسیدم شما چه کسی هستید که این قدرت را دارید؟ فرمود: من محمدبن عبدالله پیامبر شما هستم، پدرت گناهکار بود، ولی چون بر من صلوات می فرستاد و در موقع مرگ از من استغاثه نمود، من الان به فریادش رسیدم . من از خواب بیدار شدم، دیدم روی پدرم مانند ماه شب چهارده شده است. دانستم اثر صلوات چقدر کارساز است، بنابراین، تصمیم ...
قتل قوم و خویش به دست دهیار جوان
دهیاری اعلام نمی کردم، خودم توبیخ می شدم. حتی ممکن بود کارم را از دست بدهم. همین باعث شد رابطه ما خراب شود و به اینجا بکشد. درگیری چطور رخ داد؟ باور کنید نمی خواستم جانش را بگیرم. همه چیز در یک لحظه عصبانیت من رخ داد. (متهم شروع به گریه می کند و ادامه می دهد) روز حادثه مقتول به سراغم آمد. تنها نبود. چند نفر از اقوامش هم همراهش بودند. عصبانی بود و می گفت چرا به دهیاری گزارش کرده ...
خاطرات دفاع مقدس به روایت کادر بهداشت و درمان یزد (بخش اول)
بیمارستان بقایی اهواز منتقل کردند. دو، سه روزی آن جا بودم و بعد مرخص شدم، بعد از استعلاجی دوباره اعزام شدم، 17 خرداد سال66 بود، باز رفتیم اهواز همان موقعیت جنگل و پس از چند روز به طرف کردستان حرکت کردیم، برای مدتی در محلی کنار سد بوکان آموزش های لازم را دیدیم، صحبت هایی از عملیات به گوش می رسید، قرار بود ما به عنوان خط شکن عمل کنیم،. چند روزی مانده بود به عملیات که تصمیم عوض و گروه دیگری ...
دنیای شیرین بدون اعتیاد با یاری امداد/ لذت پاکی را در هیچ ماده مخدری نیافتم
پایان خط رسیده بودم دیگه از شرایطم عاجز شده بودم به خاطر مواد باید به هر کسی رو می زدم اما به تنهایی نمی توانستم ترک کنم تصمیم می گرفتم که خودم را پاک کنم و حتی با دارو و شیوه های مختلف مثل جابجایی مکان تصمیم گرفتم که پاک شوم و اما باز دوباره به سمت آن می رفتم چرا که جذبه مواد بالا و تحریک کننده است . لذت دوران پاکی وی تاکید کرد: لذتی که در پاکی است در هیچ ماده مخدری پیدا ...
زن دوم : شوهرم جلوی زن اولش من را منکر شد !
مند می شدیم ولی سعید هیچ گاه با من به مسافرت نمی آمد یا در شهر قدم نمی زد. در طول دو سال زندگی مشترک دو بار باردار شدم ولی به اصرار او جنینم را سقط کردم تا روزهای جوانی را خوش بگذرانیم. آن زمان آن قدر خوشحال بودم که فقط به خواسته های همسرم عمل می کردم و به آینده توجهی نداشتم تا این که آرام آرام احساس کردم سعید توجه کمتری به من دارد و حتی از هر چند تماس تلفنی به یکی از آن ها پاسخ می دهد ...
سارق موبایل عکس های داخل گوشی را که دید شوکه شد/ تصاویرخواهرش درون گوشی بود!
با انتقال متهم به کلانتری ، مالباخته نیز در کلانتری حاضر شد و رضایت خود را اعلام کرد، اما تحقیقات پرونده ادامه دارد. پسر جوان که ابراز پشیمانی و ندامت در چهره اش موج می زند با صدایی بغض گرفته گفت: من فریب دوستم را خوردم. او افزود: دوستم می گفت به راحتی می توانیم پولدار شویم و فکر می کرد دزدی از آدم هایی که دستشان به دهان شان می رسد به جایی برنمی خورد. با این حرف ...
روایتی از شهادت حسین اوجاقی توسط آشوبگران
وظیفه داریم پیرو رهبرمان باشیم. وی با اشاره به نحوه شنیدن خبر شهادت پسرش ادامه داد: عصر در منزل بودم، از بیرون صداهایی به گوش می رسید، از آن جایی که در طبقه چهارم هستیم از پنجره بیرون را نگاه کرده و دیدم آشوبگران دو نقطه شهر را به آتش کشیده و به سمت خیابان قونقا در حرکت بودند. از خانه بیرون آمده و تا خیابان اصلی رفتم متوجه شدم اغتشاشگران بانک را تخریب کرده و آتش زده اند و همچنان در حرکت ...
از قتل پسر نوجوان در درگیری تا قتل با چاقو توسط دهیار
برداشتم و دیگر نفهمیدم چه شد. فقط یادم هست چند ضربه به مقتول زدم. ای کاش هرگز چاقو در ماشینم نبود و این اتفاق نمی افتاد. چند روز قبل از درگیری عید قربان بود و من برای ذبح گوسفند چاقویی برداشتم و داخل ماشینم قرار دادم و هرگز فکرش را نمی کردم با آن دست به جنایت بزنم. پس از قتل، به خانه یکی از بستگانم در اطراف تهران رفتم و در آنجا مخفی شدم اما درنهایت پلیس دستگیرم کرد و حالا به شدت ...
پائولو مالدینی: احساس می کنم ضامن پروژه روسونری هستم؛ از ریشه با میلان گره خورده ام
جدید و اتفاقی بزرگ برای من بود. در آخر، روز قهرمانی در سری آ و جشنمان در ذهنم می آید که لحظه بسیار مهمی بود. برتری من این است که به این باشگاه مرتبطم، نه فقط خانواده ام، پدرم و فرزندانم. این باشگاه داستانی دارد که حتی نیازی به بیانش نیست، خودش نشان دهنده خود است. وقتی بازیکنی توسط کسی که خودش داستانی را ساخته، به این تیم دعوت می شود؛ متقاعد کردن او و جلب اعتمادش آسان تر است. عقد قرارداد ...
اظهارات مهم دروازه بان اسبق تیم ملی؛ آقایان! ما حاضریم جان مان را هم برای کشورمان بدهیم/ باید هر اتفاقی ...
خوب بازی کردیم و یک نیمه زیر فشار آنها به خوبی دوام آوردیم و در مجموع طوری با آنها رودررو شدیم که باید به مصاف شان می رفتیم. فکر نمی کردم اروگوئه را شکست بدهیم وی در پاسخ به این موضوع که آیا انتظار برد ایران مقابل اروگوئه را داشته یا نه توضیح داد: حقیقتاً فکر نمی کردم این بازی را ببریم ولی از آنجایی که به تیم مان ایمان داشتم مطمئن بودم نتیجه بدی هم نمیگیریم. البته تیم ...