سایر منابع:
سایر خبرها
بی آبرویی مرد جوان با زن صاحبکارش
مرد 36 ساله گفت: 10 ساله بودم که پدر و مادرم فقط به خاطر دخالت های عمه ام در زندگی آن ها، از یکدیگر جدا شدند. آن ها بدون این که به سرنوشت و آینده من و خواهرم توجهی داشته باشند ما را نیز به همراه اسباب و اثاثیه منزل تقسیم کردند. آن روز من سهم پدرم شدم و خواهرم نیز با مقداری از اسباب و اثاثیه به طرف مادرم رفت. این جدایی موجب شد احساس خوبی به پدر و مادرم نداشته باشم و در واقع ضربه روحی و ...
گفت وگو با فرزند سرلشگر شهید مسعود نیاکی | می گفت جایی دفنم کنید که برای ارتش هزینه نداشته باشد
بسیار یکدیگر را دوست داشتند. بالطبع این جدایی نیز بسیار سخت بود. اغلب پدر در جایی بودند و خانواده در جایی دیگر به سر می بردند. پدر خیلی کم فرصت می کرد کنار ما باشد. زندگی را در واقع مادرم مدیریت می کرد. وقتی برادر کوچکم به دنیا آمد، مادرم خودش تاکسی گرفت و به بیمارستان رفت. خواهر 16 ساله ام سرطان استخوان گرفت و فوت کرد و پدرم روز چهلم خواهرم توانست به خانه بیاید. سال 63 حکم بازنشستگی پدرم ...
به شوهرم شک داشتم اما اصلا فکر نمی کردم آن زن خواهرم باشد
ماهه داریم. شوهرم متاسفانه با خواهرم رابطه دارد و من این ماجرا را بعد از به دنیا آمدن فرزندمان متوجه شدم. وی در مورد نحوه اطلاع از این موضوع گفت: در دوران نقاهت بارداری در خانه پدر و مادرم بودم. یک شب به همراه برادرم برای برداشتن وسایل به خانه رفتم و آنجا بود که متوجه شدم شوهرم با خواهرم رابطه دارد. ابتدا اصلا نمی توانستم باور کنم که خواهرم در حق من خیانت کرده است ولی بعد از مدتی که ...
داستان هوسرانی مردان با یک زن جوان
برای من و خواهرم شوهر مناسبی پیدا می کند بلکه برادرم را نیز از این شرایط رها خواهد کرد. بعد از این تماس تلفنی پای خواستگاران زیادی به خانه ما باز شد و هر روز افرادی زنگ منزلمان را به صدا درمی آوردند در همین حال یک روز یکی از خواستگاران که مرد میان سالی بود به من پیشنهاد کرد برای آشنایی بیشتر با یکدیگر بیرون برویم تا از هم شناخت پیدا کنیم. من هم که دوست داشتم هرچه سریع تر سرو سامان یابم و ازدواج ...
راز ارتباط شوم مرد مانتو فروش با فروشنده های خانم / ماه منیر وقتی فهمید تحمل نکرد!
حساب و کتاب مغازه ) می دانست. تا اینکه طاقت نیاوردم یک روز بدون اینکه به او اطلاع بدهم به در مغازه رفتم. آنجا متوجه شدم با خانم فروشنده مغازه اش به رستوران رفته است. آنجا بود که یقین پیدا کردم همسرم با فروشنده اش ارتباط پنهانی دارد، با ناراحتی به خانه بازگشتم . شب وقتی به خانه آمد بر سر این موضوع بین ما جدال لفظی بالا گرفت اما باز هم منکر ارتباط غیرمتعارفش شد. از او خواستم ا ...
زلزله 31 خرداد 69| فوتبالی که جان هزاران نفر را نجات داد!
زلزله را به یاد دارم، تلو تلو خوردنم هنگام فرار از خانه، افتادن گردسوز روی طاقچه، عامل روشنایی های شب های حمله هوایی و هنوز هم فریادهای مادرم در هنگام نجات برادر و خواهران کوچکم در گوشم می پیچد. نابودی 700 روستا در استان های گیلان و زنجان و خسارت عمده به 300 روستای دیگر باعث شده تا مردم آن شب عجیب را هرگز فراموش نکنند، شبی که انگار برای آنها به مبداء تاریخ تبدیل شده است و در روایت هایشان همه چیز با قبل و بعد از زلزله سنجیده می شود. پایان پیام/ ...
داستان وسوسه های شیطانی دختر 16 ساله با پسر نوجوان
تلاش می کردم تا پول توجیبی بیشتری از پدرم بگیرم و به حساب بانکی امیرعلی واریز کنم! گاهی نیز مجبور می شدم برای برقراری تماس های تلفنی،برایش شارژ بخرم تا دوستی من و او ادامه یابد. خلاصه من که از فرجام دوستی های خیابانی آگاه نبودم همه پول هایم را برای امیرعلی خرج می کردم تا این که از حدود دو هفته قبل و با شروع امتحانات پایان سال، من زمان بیشتری برای قرارهای خیابانی با او داشتم؛ چراکه به ...
بدترین صحنه ای که یک زن می تواند ببیند را من دیدم / شوهرم را با یک زن در بدترین حالت دیدم!
بیان این که نمی توانم با این رسوایی و آبروریزی کنار بیایم درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی گفت: پدرم شغل آزاد داشت و از نظر مالی در حد مرفه بودیم، آن زمان در منطقه احمد آباد مشهد زندگی می کردیم و من هم تا مقطع راهنمایی در آن محل درس خواندم ولی زمانی که به سن نوجوانی رسیدم، شور و شر عجیبی وجودم را فرا گرفت و به دختری تبدیل شدم که شیطنت زیادی داشتم و هر کاری را که دلم می خواست انجام می ...
برخی فکر می کنند به خانواده شهدا خیلی رسیدگی می شود
...، اذان که می داد پدرم دست ما را می گرفت و برای نماز به مسجد می رفتیم. * برادرتان زمان اعزام به جبهه و شهادت مجرد بود یا متأهل؟ مجرد بود. اما قصد داشتیم بعد از پایان خدمت سربازی آستینش را بالا بزنیم. خودش دختری را در نظر گرفته بود. به هرحال دوران جوانی دورانی است که پسری عاشق دختری می شود یا دختری عاشق پسری. در محله مان دختر خانواده دار، مؤمن و محترمی بود که از دوستان ...
خاطرات 36 سال زندگی مشترک از زبان همسر سردار شهید جواد دوربین
رسیده بود و بابا می گفت خدا برادرم را دوست داشت و برد ولی من جا مانده ام . فاطمه دوربین تصریح می کند: همیشه با خودم می گویم چون خودش این راه را دوست داشت و انتخاب کرد و الان به آرزویش رسیده، دلم آرام می گیرد و این تنها تسکین دل تنگ ما است. وی ادامه می دهد: من در این مدت خیلی خواب پدرم را می دیدم به ویژه اوایل که خیلی گریه می کردم در همه خواب هایم بابا همیشه می گفت فاطمه من زنده ...
رزمندگان روحانی در همه عرصه های سخت در خط اول بودند
اشک در چشمان مادرم جمع شد دیگر حرفی نزدم سعی کردم کار ها را انجام دهم تا اینکه بعد از 15 روز برادرم از جبهه برگشت و وقتی بازگشت فرصتی شد و اعزام شدم به جبهه جنوب کشور. دفاع پرس: در جنگ تحمیلی مجروح هم شدید؟ بله بر اثر اصابت ترکش مجروح شدم. دفاع پرس: در چه عملیات هایی شرکت کردید و در کدام مناطق و خطوط مقدم حضور داشتید؟ عملیات کربلای 5 و 4 و پاتک هایی علیه ...
همسرم شهادت را بجای خدمت در حرم امام رضا(ع) روزی خود کرد
را یادم رفته بود، کوچه ها را اشتباه می رفتم و مجدد برمی گشتم و کوچه بعدی را می رفتم. وقتی خانه آنها را پیدا کردم، آنها هم از این واقعه خبردار شده و گفته بودند، خدا کند جلیل حرم نرفته باشد. تا آخر شب همه بیمارستان های مشهد را گشتیم. خبری از جلیل آقا نبود. تا صبح فقط کارم گریه و زاری بود. صبح روز بعد یکی از اقوام منزل مان آمد تا دنبال جلیل برویم. گفت: اول معراج شهدا می رویم تا خیالت راحت شود ...
مواد مخدر؛ ورزشکار، دکتر و مهندس نمی شناسد
، این وضعیت ادامه داشت تا اینکه ازمصرف نیم گرم تریاک در روز به مصرف 5 گرم در روز رسیدم. یعنی در 29 سالگی به فرد تریاکی تبدیل شدم. آیا در زمان مصرف تریاک با دیگر مواد مخدر آشنا شدید؟ متأسفانه، شرایط منطقه ما طوری است که انواع و اقسام مواد مخدر در اختیار مصرف کننده قرار می گیرد. شیشه، سیگار، هروئین و... چه فرقی می کند همه آسیب زا و تخریب گرند. خانواده تان با شما چه ...
پدر موشکی ایران شب نامزدی اش کجا بود؟
حیدری همسر این شهید عزیز. همسر خواهرم و حاج حسن، دوست مشترکی داشتند به نام شهید عبدالرضا لشگریان و به واسطه این آشنایی مادر ایشان من را در عروسی خواهرم دیدند و همان شب برای پسرشان خواستگاری کردند. دو ماه بعد در اواخر تابستان به خواستگاری ام آمدند و آنجا بود که برای نخستین بار حاج حسن را دیدم. در مراسم خواستگاری مادرم، من همراه با مادر و خواهر حاج حسن و خود حاج حسن آقا بودیم ...
بی عفت شدن دختر 17 ساله توسط پسر عمویش
دلیل در مقطع ابتدایی درس و مدرسه را رها کردم و اوقاتم را با خواهران و برادرانم می گذراندم. در این میان ارتباط بسیار نزدیک و صمیمی با برادر کوچکم داشتم به گونه ای که او را محرم اصرارم می دانستم و در هر فرصتی برایش درددل می کردم تا این که روزی برادرم از درآمد کارگری اش یک دستگاه گوشی همراه هوشمند برایم خرید و به من هدیه داد. از آن روز به بعد وارد فضاهای مجازی شدم و ساعت های زیادی ...
دامداری که دکتر شد و بی جنبه بود ! / این زن راز شوهرش را فاش کرد !
داشت و مادرم نیز خانه دار بود، اگرچه پدرم اوضاع اقتصادی بدی نداشت اما بعد از ازدواج برادر بزرگ ترم به مشهد مهاجرت کرد تا زمینه فعالیت اقتصادی بیشتری داشته باشد،ولی متاسفانه کاروبارش به آن اندازه ای که تصور می کرد، رونق نگرفت و در حد معمولی به زندگی خود ادامه داد. این درحالی بود که من نزد مادربزرگم در شهرستان ماندم چرا که او علاقه شدیدی به من داشت و اجازه نداد از او دور شوم. با وجود این در روزهای ...
آزار سیاه دختر 14 ساله در شب تولدش ! / دهانم را محکم گرفت و بی عفتم کرد
نداشتم با او رو در رو شوم. اما هفته گذشته وقتی او به خانه ما آمد من که 16 ساله شدم هم بنای با او را گذاشتم و سعی کردم به او بفهمانم که هیچ احساس خوبی نسبت به او ندارم این در حالی بود که مادرم فقط به این لجبازی آشکار نگاه می کرد و می خندید ، من که از این رفتارها خسته شده بودم خطاب به ام فریاد زدم : تو پدر من نیستی و حق نداری به من امر و نهی کنی ! مادرم که اوضاع را اینگونه دید ...
این شیطان به اتاق خواب 12 زن تبریزی رفت ! / اعدام برای آزارگر سیاه زنان خانه دار در غیاب همسرانشان !
به گزارش رکنا، آخرین روزهای فروردین سال 1383 بود که ساعت 8 صبح مرد جوان در تبریز برای رفتن به محل کارش از خانه خارج شد و همسر جوانش در خانه تنها بود. همه چیز عادی به نظر می رسید و زن جوان همراه فرزندش در اتاق خواب در چرت صبحگاهی بود که ناگهان سایه مردی روی او سنگینی کرد. زن جوان تا چشمانش را باز کرد با مرد نقابدار روبرو شد که شلوار مشکی پارچه ای، کفش زرد و کاپشن نیم تنه سیاه رنگ پوشیده ...
سناریوی تلخ 2 قتل در دعوای مردان همسایه
این گونه اظهارات خود را بیان داشت: با مرد همسایه سر مسائل مختلفی اختلاف داشتیم. روز حادثه نیز من به همراه دوستم در محل بودم که دیدم دوربین های مغازه توسط علی کنده می شود، اعتراض کردم که با یک میله فلزی به من حمله ور شد و به گردن من زد و دوستم هم توسط آن ها مصدوم شد و سپس آن ها فرار کردند که مراتب توسط پلیس 110 صورتجلسه و مصدوم توسط اورژانس به بیمارستان منتقل شد. وی افزود: علی بعد از ...
بهزادِ بی نشان به بهار نرسید
...> یادم مانده در آن شب سرد زمستانی که او را ملاقات کردم به شدت سرما خورده و هشت ماهه باردار بود که از ابتلایش به ایدز خبر داد. مریم به گفته دوستانش، بچه اش را به دنیا آورده و بهزیستی او را از وی گرفته بود. او نیز مثل سایرین همچنان درگیر مواد مخدر از نوع هروئین است و پدر بچه نیز وی را رها کرده است. بعد از شنیدن حال و روز مریم، سردرد عجبیبی دو طرف سرم را احاطه کرد؛ دیدن جمعیتی ...
رویاهای برباد رفته ؛ کودکان، قربانی نخست تجاوزات رژیم صهیونیستی به نوار غزه
حادثه گفت: من در اتاق مجاور بودم، صدای بسیار بلندی شنیدم، به بیرون دویدم .. پدرم مرا بغل کرد و پیش مادرم برد .. پدرم رفت تا خواهرانم را نجات دهد ، اما خواهرم به شهادت رسیده بود. چند ساعت بعد به ما خبر رسید که خواهر دیگرم نیز در بیمارستان شهید شد. بعد از شنیدن این خبرها خیلی ناراحت شدم و شب ها خوابشان را می بینم. ابو حمزه، پدر این کودک فلسطین در تشریح شرایط نامساعد روحی و روانی فرزندش پس از ...
سر و کله ژاله صامتی پیدا شد | تغییر باورنکردنی چهره ژاله صامتی همه رو انگشت به دهان کرد
شتادی است. الان روند زندگی به حدی سرعت گرفته است که دو نفر با فاصله سنی هفت، هشت ساله را هم می توان از دو نسل مجزا دانست. یاس: من احساس می کنم ما بیشتر با هم دوست هستیم. این حس را هم نسبت به مادرم دارم و هم نسبت به خواهرم. اختلاف سنی ام با خواهرم باعث نمی شود با او احساس صمیمت نکنم. البته به هرحال علایق متفاوت وجود دارد ولی نه آنقدر که بخواهد در صمیمت و احساس دوستانه مان خللی ایجاد کند. ...
منیره؛ نماد غیرت بانوان ایرانی/ دختر 17 ساله نهاوندی که در کینه آتش منافقین سوخت
در پشت پنجره خانه دیده بود. سیف ادامه داد: در زمان شام بود و سفره را برای صرف شام پهن کرده بودیم که صدای شکستن شیشه پنجره خانه را شنیدم و بسیار ترسیده و شروع به فریاد زدن کردیم و متوجه شدیم که چیزی به داخل خانه پرتاب شد که منیره فریاد زد نارنجک جنگی. وی گفت: شرایط عجیبی بود و من و خواهرم به داخل حیاط خانه فرار کرده بودیم و خواهرم منیره با دیدن نارنجک و برای نجات جان بقیه و ...
دامی که دختر 17ساله برای رانندگان خودروهای لوکس پهن می کرد!
ازدواج در 12 سالگی طلاق بعد از یکسال ازدواج دوم در 15 سالگی دنیای تبهکاری از 17 سالگی به گزارش اقتصاد آنلاین؛ روزنامه ایران نوشت: سهیلا بعد از بازداشت سرنوشت خود را تلخ خواند و از روزهای سختش پرده برداشت:17 ساله هستم، در خانواده ای بزرگ شدم که پدرم معتاد و مادرم خانه دار بود و با قالی بافی هزینه و مخارج زندگی مان را به دست می آورد، با مصرف زیادی که پدرم به مواد افیونی شیشه ...
برسر دختر 16 ساله در مهمانی شوم چه گذشت؟جوان شیطان صفت چه بلایی بر سر او آورد؟
فرار کرد و با پیگیری های آگاهی در محله ای دور از محل سکونتمان در یک خانه فساد پیدا شد. از آن روز به بعد اجازه رفتن به مدرسه و داشتن موبایل را به او نداده ام. او از اعتماد من و پدرش سوء استفاده کرد و آبروی ما را برد. ما خانواده آبرومندی هستیم. شوهرم 25 سال در یک کارخانه ریسندگی کار کرد و پول حلال آورد. نمی دانم این بچه چرا این کار را با ما کرد. بعد از حرف های این ...
طمع بیشتر زن جوان را به دام انداخت/حامل 1کیلو و 200 گرم شیشه
دیگری قرار داد. آن شب طالب بعد از مصرف شیشه، دچار توهم شده و مادرش را خفه کرده بود. او در همان روز دستگیر و راهی زندان شد. من هم از این فرصت استفاده کردم و طلاقم را از او گرفتم. بعد هم فرزندانم را به مادرم سپردم و خودم برای یافتن شغلی به مشهد مهاجرت کردم. چند روز بعد با کمک یکی از اهالی روستای مان که در مشهد کار می کرد، در یکی از کارگاه های تولیدی مشغول کار شدم و شب ها را نیز در همان ...
داستان کودکی که گورکن شد
مراقبت از مادر و خواهرش از سال 2020 کار خود را در به عنوان یک گورکن آغاز کرد و هر روز صبح به قبرستان می رود و برای 12 ساعت فقط با 40 تا 50 لیره ترکیه (2 دلار) دستمزد دریافت می کند. این کودک به دلیل اینکه تنها نان آور خانواده اش است، نتوانست مدرسه برود و کار را ترک کند. او گفه که رفتن به مدرسه گران است و برای تامین معاش خانواده اش مجبور به کار است. مصطفی با بیان اینکه ای کاش ...