اینجا نقطه بازگشت به زندگی است
سایر منابع:
سایر خبرها
قتل دختر 8 ماهه به دست پدر معتاد
به سمت شهرمان می آمدیم که شوهرم به اتهام حمل مواد بازداشت شد و مجبور شدم در تهران بمانم تا شوهرم را آزاد کنم. این زن ادامه داد: سه ماه طول کشید تا شوهرم آزاد شود. ما همچنان در خانه ای که مادرشوهرم داده بود می ماندیم. یک روز که بیرون بودم وقتی آمدم دیدم شوهرم مریم را کتک زده و تن بچه زخم است. گفتم چرا این کار را کردی؟ گفت چون گریه می کرد اعصابم را خرد کرد. بعد به من گفت برو برایم املت ...
حقایق تکان دهنده از اعتیاد نوجوان ها / پخت کیک با پودر گل!
کنند که تافته جدا بافته هستند و گرفتار اعتیاد نمی شوند، به مصرف روی می آورند. به عنوان مثال خود من که تحصیل کرده بودم مگر نمی دانستم مواد مخدر بد است؟ با خود گفتم الان مصرف می کنم و بعد هروقت که خواستم آن را کنار می گذارم که این باعث 40 سال گرفتاری من شد.بیش تر کسانی که به سمت اعتیاد می روند، تصور نمی کنند که روزی معتاد شوند در گفت وگویی که با چند معتاد داشتم، دریافتم که بیش تر آنان به ...
شکنجه زن 19 ساله در خانه شوهر شیشه ای
. هرچه تلاش کردم او را ترک بدهم و از این مسیر بازدارم، به نتیجه نرسیدم. رفتارهای وحشتناک شوهر شیشه ای حالا دیگر وضعیت نابسامان و آشفته ای در زندگی ام به وجود آمده بود و روی بازگشت نزد خانواده ام را هم نداشتم. مصرف موادمخدر همسرم هر روز بیشتر می شد و من و دخترم را نیز به فلاکت و بدبختی انداخته بود، به طوری که اکبر بعد از مصرف شیشه دچار توهم می شد و من و دختر خردسالم را کتک می زد. حتی ...
پسر ثروتمند به اتهام تجاوز به دختر جوان محاکمه می شود
بار در خانه مادرم با او رابطه داشتم. اختلاف ما از آنجا شروع شد که دختر ادعا کرد گوشواره ای را گم کرده است. او گفت گوشواره اش 100 میلیون تومان ارزش داشته. وقتی حرفش را قبول نکردم از من شکایت کرد. هرچند پسر جوان اتهام را رد کرده بود، اما شعبه 11 دادگاه کیفری استان تهران او را به اعدام محکوم کرد. رأی صادره مورد اعتراض قرار گرفت و دیوان عالی کشور با توجه به حضور دختر جوان در پنت هاوس جوان ثروتمند رأی صادره را نقض کرد و پرونده را به شعبه هم عرض ارجاع داد و این جوان به زودی دوباره محاکمه می شود. ...
پیشنهاد بی شرمانه زن جوان به مرد زن دار!
به گزارش رکنا، مشکل ما از روزی شروع شد که بازنشسته شدم. سر کار می رفتم سرگرم بودم و زیاد درگیر مسائل خانه نمی شدم. حساسیت های همسرم نسبت به مادر پیرم و خانواده من از روز اول زندگی مان آزارم می داد. من عادت کرده بودم از خانه بیرون بزنم و توجهی نشان نمی دادم. بازنشسته که شدم تصمیم گرفتم چند ماهی استراحت کنم و دوباره برای سرگرمی سر کاری بروم. ولی همسرم کاری کرد با ...
صاحبخانه ام مجرد است و بجای کرایه خانه خواسته های بیشرمانه دارد/ همسرم هم از او بی غیرت تر است
نداشتم و می خواستم در خانه به مادرم کمک کنم تا این که خودم زندگی مستقلی را تشکیل بدهم. در حالی که 21 ساله بودم یکی از همسایگانمان مرا برای پسرش خواستگاری کرد. اگرچه آن خانواده را از سال ها قبل می شناختیم، اما هیچ اطلاعی از وضعیت درون خانواده آن ها نداشتیم و تحقیقی هم در این باره نکردیم چرا که به دلیل وضعیت جسمی پدرم خواستگار زیادی نداشتم. از سوی دیگر نیز بهادر هم مانند پدر من از نظر مالی ...
بخشش قاتل به احترام عزای حسینی
شد پسر زخمی به دلیل شدت جراحت جانش را از دست داده است؛ بنابراین پرونده با موضوع قتل عمد تشکیل شد و تحقیقات برای بازداشت متهم به جریان افتاد. همزمان با حضور بازپرس وحید ناصری در محل و انتقال جسد به پزشکی قانونی مأموران پلیس موفق شدند چند روز بعد از حادثه متهم را بازداشت کنند. متهم که مهدی نام داشت وقتی مورد تحقیق قرار گرفت به جرمش اعتراف کرد. او گفت: من و محمود هر دو مصرف کننده موادمخدر بودیم و ...
ماجرای مرگ آگاهی شهید چمران
برای من صد سال بود. خیلی وقت ها دو روز، چهار روز از مصطفی خبر نداشتم، پیدایش نمی کردم و بعد برایش یک کاغذ کوچک می آمد که اترکک لله . در لبنان هم این کار را می کرد، آنجا قابل تحمل بود. ولی یکبار در سردشت بودم. فارسی بلد نبودم وسط ارتش، جنگ و مرگ، یک کاغذ می آید برای من اترکک لله و می رفت و من فقط منتظر گوش کردن اینکه بگویند که مصطفی تمام شد. همه وجودم یک گوش می شد برای ترقی این خبر و خودم را آماده می ...
تصمیم به خودکشی زن جوان به خاطر خواسته های زشت شوهر
درستی بگیرم در این وضعیت به خانه پدرم بازگشتم اما او حتی در حیاط را هم باز نکرد چرا که پول های کرامت را به من ترجیح می داد. حتی وقتی نزد خواهران و برادرانم رفتم آن ها نیز مرا نپذیرفتند. دیگر از همه جا رانده شده بودم که به ناچار دوباره نزد کرامت بازگشتم و از او عذرخواهی کردم. خلاصه دو سال بعد صاحب پسری زیبا شدم و احتمال می دادم که رفتارهای زشت همسرم تغییر می کند ولی همه این ها فقط یک رویا ...
همدستی چند قاتل و سارق مسلح در زندان برای کلاهبرداری تلفنی
...> درست است. این نخستین بار است که دست به خلاف می زنم. من یک زمانی برای خودم کسی بودم و برو و بیایی داشتم. در یک کافه معروف باریستا بودم. یعنی همان قهوه چی خودمان. اما خب کارم خیلی خوب و حرفه ای بود و حقوق خوبی می گرفتم. علاوه بر این مدل هم بودم و حتی پیشنهاد بازیگری داشتم. اما 7 ماه قبل به دام شیشه و گل گرفتار شدم و همه زندگیم نابود شد. چه شد که معتاد شدی؟ مادرم ازدواج مجدد کرد ...
حامی 4 هزار یتیم و2 هزار و 700 نیازمند
.... با واکس زدن کفش، شانسی فروختن، بستنی فروشی و ماشین شستن، امور زندگی را می چرخاندیم. محمودی درباره نحوه شروع به کار این خیریه می گوید: بعد از آزادی از زندان می خواستم اسم پدر و مادرم را برای زیارت خانه خدا بنویسم. مادرم به مکه رفت، اما پدرم گفت که پول آن را به خودش بدهم تا بتواند 10خانواده یتیم را حمایت کند. اینگونه بود که خانه ما در شهرری به یک دارالایتام و خیریه تبدیل شد و هر ...
مرگ دلخراش مریم کوچولو در خانه شیشه ای پدر
شیشه معتاد بودم ولی 18سال است که ترک کرده ام. فقط بعضی وقت ها که خسته به خانه می آمدم شربت متادون می خوردم. می دانستی متادون اعتیادآور است؟ نه. فقط برای اینکه انرژی بگیرم آن را مصرف می کردم. همسرت می گوید همان شب جنایت هم شیشه کشیده بودی.درست است؟ زنم دروغ می گوید. او خودش هم معتاد است. شغلت چیست؟ من قبلاً تعمیرکار تجهیزات پزشکی بودم اما مدتی بود بیکار شده بودم و ...
یک تنه در برابر کوهی از مشکلات
تا بتواند مصالح بخرد. بعد از آن اقوام مادرم زیر پایش نشستند تا او را راضی کنند آن زمین را با خانه ای در محله کیان عوض کند که مادرم زیر بار نرفت. زندگی خوبی نداشتیم. پدرم اعتیاد داشت و خرج مان با دخلمان جور نبود. بدبختی ما، اما از زمانی بیشتر شد که پدرم عمرش را داد به شما. سال دوم دبیرستان بودم که پدرم یک روز چشمانش را برای همیشه بست و دیگر باز نکرد. آن زمان در خانه عمه ام در روستا بود ...
باج گیری خواهر افیونی در قتل پنهان
گشود و گفت: من و خواهرم کوچک بودیم که پدر و مادرمان از هم جدا شدند، مدتی بعد مادرم با مردی دیگر ازدواج کرد و خواهرم را پیش خودش برد، اما یک روز خواهرم با ناراحتی و گریه از ناپدری مان شکایت کرد و گفت که او را اذیت می کند و دیگر نمی خواهد با آن ها زندگی کند. من که از دیدن این وضعیت خیلی عصبانی شده بودم یک شب به خانه مادرم رفتم و ناپدری ام را با چاقو زدم، قصدم کشتن او نبود، اما بعد فهمیدم که مرده ...
زنان ازتجربه کار در مترو می گویند
یک بار تو یکی از این خونه ها بهم تعرض شد و دیگه برای همیشه از نظافت تو خونه ها خداحافظی کردم... زنی 30 ساله، مجرد، کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی: تو یه شرکتی توی یه تایم کوتاهی کار می کردم، اما خیلی اذیتم کردند. من که از یه خانواده مذهبی بودم با اینکه تیپم امروزی بود ولی اذیت می شدم. بهم پیشنهادات وقیحانه زیادی می دادن، ... از جو استرس زای اونجا خارج شدم، چون برام خیلی چیز ها ارزش داشت ...
به شیرینی عسل!
به گزارش اصفهان زیبا ؛ باباجون های من عاشق و نوکر امام حسین(ع) بودند؛ هر دویشان هم سابقه روضه خوانی در خانه هایشان را داشتند. یکی شان روز بعد از عاشورا فوت کرد و آن یکی، روز آخر محرم. اصلا شاید اولین خاطره ای که من از روضه امام حسین (ع)دارم، خاطره ای است که از پس سال های زیاد هنوز هم مثل روز برایم روشن است. با پدرم رفته بودیم روضه یکی از دوستانشان. راستش پدربزرگم کارخانه دار بود و ...
طنین نجوای لالایی در اصفهان
خانواده ام، حال وهوای ویژه ای داشته است. یادم می آید که از بچگی مادرم در این ایام، من را به مراسم عزا می برد و خودش هم روزهای عاشورا توی خانه روضه برگزار می کرد و نذری می داد. مادر زهرا، حالا چند سالی است که فوت کرده، اما او هنوز که هنوز است، محرم که از راه می رسد و درودیوار شهر سیاه پوش می شود، شال و کلاه می کند و به مجلس عزای امام حسین(ع) پا می گذارد: روز عاشورا هم به نیابت از ...
یک اتفاق نگران کننده در آموزش و پرورش / سایه شوم بر سر دانش آموزان
روانی و افسردگی بعضی از نوجوانان شد که به این دلیل به مواد مخدر پناه می برند. بخش دیگر وابسته به چگونگی فضای درون خانه است و اگر موادمخدر در خانواده در دسترس باشد به طور طبیعی در چنین شرایطی احتمال گرایش فرزندان به مصرف آن ها افزایش می یابد. رئیس انجمن مددکاری اجتماعی ایران می افزاید: بروز این مسئله تا حدودی به بی توجهی خانواده هم وابسته است و در واقع بخش مهمی از مشکلات مانند خشونت ها ...
نجات ورزشکار سرشناس از یک قدمی چوبه دار / خواهرم را آزار داده بود!
...> به دنبال اظهارات عجیب این زن که به نظر می رسید معتاد است، بلافاصله تحقیقات برای بررسی صحت و سقم ماجرا آغاز و سرانجام برادر وی دستگیر شد. اعتراف ورزشکار مؤدب پسر جوان در نخستین بازجویی ها منکر قتل شد اما پس از مدتی به ناچار لب به اعتراف گشود و گفت: من و خواهرم کوچک بودیم که پدر و مادرمان از هم جدا شدند، مدتی بعد مادرم با مردی دیگر کرد و خواهرم را پیش خودش برد، اما یک روز ...
کابوس وحشت دختر از سایه 2 مرد
می کرد که با هم به خانه اش رفتیم و در حال مصرف مواد مخدر بودیم که با او درددل کردم و وقتی فهمید به پول نیاز دارم کمکم کرد. اگر یکی از اعضای خانواده یا خواهرت دزدی می کرد، چه کار می کردی؟ می دانم اشتباه کردم و پشیمانم. اولین بار که دزدی کردی نمی ترسیدی دستگیر شوی؟ مواد مخدر مصرف کرده بودم و نمی ترسیدم. گران ترین گوشی که فروختی چقدر پول به دست آوردی؟ یک گوشی آیفون ...
از دست شوهر عیاشم به مرد متاهلی پناه بردم...
را به آغوش بکشم. اما او چشم دیدن مرا ندارد. درباره عشقی خاکستری و سرگذشت تلخ خود به کارشناس اجتماعی کلانتری آبکوه مشهد گفت: هنوز یک هفته از آغاز سال تحصیلی نگذشته بود که شبی مادرم مرا به گوشه اتاق برد و گفت: فردا قرار است خواستگار بیاید و نباید مدرسه بروی! آن زمان معنای زندگی مشترک را نمی دانستم و هیچ گونه اطلاعاتی در این باره نداشتم. خلاصه روز بعد لباس شیکی ...
داستان/ بواجی
...> میرزا از قهوه خانه آمد و در کفه ترازوی فلزی دو تا لیموعمانی سیاه را خرد کرد و دانه ها و پوست کلفت رویه اش را گرفت و در کف دست جمعشان کرد و ریخت داخل قوری. بعد، دست برد داخل پیتی و سه پنجه پر گل گاوزبان آورد بیرون و به لیموی خشک اضافه کرد و آب جوش را بست رویش و دوباره کتری را آب کرد و گذاشت روی پریموس و قوری در دهانه کتری و شعله را کمتر کرد. آخوند گفت: - بوا! خبر داری احمد {پسرش را ...
تماشای برای پس از مرگم دوباره سوگوارم کرد
برای پس از مرگم دوباره سوگوارش کرده است، یادآور شد: در خانه ایشان بسیاری از افراد رفت و آمد می کردند از جمله اراذل و اوباش. ایشان یک جمله ای داشت و می گفت که مگر ما بهشتیم که خوبان را جمع کنیم؟ صفایی حائری تکلیف خود می دانست که به این افراد کمک کند. علاقه مندم این خاطره را نیز تعریف کنم. سال ها پیش دو سرنشین یک موتور به سمت ایشان هجوم می برند که عمامه اش را بیندازند، اما وقتی نتوانستند این کار را ...
شمیم| سید امیر حاج احمدی: نوحه های قدیمی ماندگار شد چون مداح تاریخ انقضا برایش نگذاشت+فیلم
، با حالت سینه زنی به خانه شهدا برای عرض تسلیت می رفتیم. او را به مداح شهدا می شناختند. بعد از 4 سال که از میان ما رفته است، هنوز نامش پابرجاست. او روضه خانگی زیاد می رفت و در مجالس هیأت ها هم می خواند. پدرم در زمان کرونا از دنیا رفت و در آن دوران که همه از هم فرار می کردند، مجالس باشکوهی برای او برگزار شد و جمعیت بی سابقه ای آمد. من همیشه به خودم می گویم اگر مراسم های او در دوران کرونا ...
خسرو حیدری توهُم سرمربیگری استقلال را داشت/ می خواست سرمربی نیامده تیم ببندد!/ به او گفتم از آن مدیرها ...
عجیب را به نشناختن امید ابراهیمی تعبیر کرده، خودش می داند. مدیری نیستم که بازیکن بگیرم بعد سرمربی بیاورم وی افزود: از اول گفته بودم مادامی که سرمربی انتخاب نشود بازیکنی نمی آوریم. من از آن دسته مدیرانی نیستم که خودم تیم ببندم بعد سرمربی بالای سر آن بگذارم. آن روز از این حرف خسرو حیدری خیلی ناراحت شدم که چطور به خودش اجازه داد به من که مدیر باشگاه بودم چنین پیشنهادی بدهد. ...
تجربه وحشتناک 9 دختر از آزار جنسی در خیابان
میبینن داره ازشون فیلم گرفته میشه به شدت می ترسن. پرستو با کنایه گفت: لابد الان بعضیا میان میگن دختره اگر دوست نداشت مرده نمی تونست این کارو کنه دختره خودش چراغ سبز نشون داده. رومینا هم از تجربه دردناکش در کودکی نوشت: من 7سالگیم اولین تجربه دیدن همچین صحنه ای رو داشتم تا دو روز گریه می کردم و از ترس بعد ها تا بزرگ شدم به کرات برام پیش اومد و واقعا هر بار این صحنه رو می دیدم به ...
بردن جوایز میلیونی باعث شد که این آدم ها به خاک سیاه بنشینند | تازه به دوران رسیده هایی که بدبخت شدند
...> علت ورشکستگی: موادمخدر ویلی هرت با خانواده اش در میشیگان زندگی می کرد. او سال 1989 یک جایزه به مبلغ 3/1 میلیون دلار برنده شد. وقتی اطرافیان هرت از برنده شدن او مطلع شدند مطمئن بودند که ویلی با این مقدار پول کارهای زیادی می تواند انجام دهد اما اتفاق هایی که در دو سال بعد برای ویلی افتاد همه را شگفت زده کرد. ویلی پولی که برنده شده بود را دریافت نکرد و ترجیح داد سود آن را به ...
به اجبار صیغه یک پیرمرد شدم تا نیازهایش را ...
مغازه داشت، مرا به عقد موقت خودش درآورد و قول داد زندگی خوبی برایم فراهم می کند. من هم که دیدم وضع مالی پیرمرد خوب است و تنها باید از او مراقبت کنم، زندگی مشترکم را با او آغاز کردم تا سرپناهی هم داشته باشم. در این شرایط فرزندان پیرمرد راضی بودند و ادعا می کردند پدرمان هر روز بیشتر از گذشته سرحال تر می شود. من هم به این شرایط عادت کرده بودم تا این که چند سال بعد ...
احیای فرهنگ عاشورا زیر سقف خانه های بندگی
نوباوگان بنی هاشم(ع) مداحی کرد. او می گوید: 50 سال است که در هیئت ها و مجالس مذهبی مداحی می کنم. از سنین جوانی، بانوانی که مجلس روضه داشتند مرا دعوت می کردند تا برایشان روضه بخوانم. بعد از مدرسه به مجالس روضه می رفتم. یکبار که خیلی دیر کرده بودم مادرم دنبالم آمد. آن روز برای روضه خوانی به خانه حاج احمد رفته بودم. پدرم با اینکه قاری و مفسر قرآن بود به من گفت: الان وقت درس خواندن توست. نباید با مجالس ...