سرگذشت قاتل صاحبخانه!
سایر منابع:
سایر خبرها
عروس 14ساله ای که همه به او شک داشتند...
باشم و مرا در خانه حبس کرد این درحالی بود که به خاطر کرونا مجبور بودم، از طریق فضای مجازی درس بخوانم! بنابراین به ناچار درس و مدرسه را هم رها کردم و خانه نشین شدم. حدود یک سال بعد از این ماجرا بود که پسر یکی از دوستان صمیمی پدرم به خواستگاری ام آمد. پویا را چند بار به خاطر رفت و آمدهای خانوادگی دیده بودم و به ظاهر پسری مهربان و آرام به نظر می رسید. وقتی فهمیدم که ...
زن ساده بی شرمانه خانم مدل شد ! / خیانت به شوهرم مشهورم کرد !
خانه خارج شوم با آن که از وضعیت رفاهی خوبی برخوردار نبودیم ولی من با سرویس به مدرسه می رفتم. حتی مجبور بودم بیش از حد متعارف حجابم را رعایت کنم و ... در همین شرایط بود که یکی از اقوام دورمان مرا برای پسرش کرد. آن زمان 17 ساله بودم که با توافق خانواده ها با اسد کردم اما شرایط فرهنگی و اجتماعی خانواده آن ها کاملا متفاوت از خانواده ما بود. خواهران اسد به راحتی در بیرون از منزل کار می کردند ...
زن جوان مستاصل از رفتارهای همسر بی بند وبارش/ شوهر این زن از او خواسته های نامتعارف دارد!
اندک و ناچیز بود اما به دلیل آن که طعم بی پولی را چشیده بودم از پیشنهادش استقبال کردم. دو سال بعد از این ماجرا در حالی که تحصیلاتم به پایان رسیده بود، سالومه مرا برای برادرش خواستگاری کرد. انوش که از وضعیت مالی پدرم خبر داشت، منزلی در بهترین نقطه شهر اجاره کرد و همه اسباب و اثاثیه ام را یک جا خرید تا پدرم مجبور به تهیه جهیزیه نشود. من هم که از این ازدواج در پوست خودم نمی گنجیدم، سعی کردم ...
خیانت زن متاهل رنگ خون به خود گرفت/ قتل همسر به خاطر رابطه نامشروع!
تماس می گرفت و همسرم تماس را رد می کرد. من از عاطفه خواستم تا حقیقت را بگوید که یکباره همسرم حرفهایی زد که توقع شنیدن آن را نداشتم. عاطفه می گفت به من هیچ علاقه ای ندارد و می خواهد از من جدا شود .من که شنیدن این حرف ها شوکه و عصبانی شده بودم از او خواستم تا خانه ام را ترک کند و بیرون برود. اما او مرا مسخره کرد .من برای اینکه همسرم را بترسانم چاقو را برداشتم و از او خواستم تا به خیانتش ...
بازگشت به خویشتن در حرم یار
بر سر مزار این شهید بزرگوار دیده است. باقی ماجرا را تعریف این گونه می کند: وقتی بیدار شدم درباره شهید نوروزی تحقیق کردم. با دوستان جدیدم به گلزار شهدا رفتم. جایی که در عمرم یکبار هم نرفته بودم. در آنجا با همسر شهید نوروزی آشنا شدم. از حجابش خوشم آمد. سبک زندگی شهید نوروزی برایم جذاب بود. نوع رفتاری که با همسرش داشت. تأثیر زیادی گرفتم. حالم بهتر شد. همه دوستان بدی را که در زندگی ام ...
ماجرای مرگ اگاهی شهید چمران
را برای امام موسی هم تعریف کرد. از آن به بعد آقای صدر همیشه به مصطفی می گفت: شما چه کار کرده اید که شمارا ندید؟ ممکن است این جریان خنده دار باشد، ولی واقعاً اتفاق افتاد. آن لحظاتی که با مصطفی بودم و حتی بعد که ازدواج کردیم چیزی از عوالم ظاهری نمی دیدم، نمی فهمیدم. به پدرم گفتم: جشن نمی خواهم فقط فامیل نزدیک، عمو، دایی و... پدرم گفت: به من ربطی ندارد؛ هر کار که خودتان می خواهید بکنی ...
عکس/ تلفیق گریم و چادر در تیپ جدید الهام حمیدی
برای نقش دختر خیلی زود، خیلی نزدیک خیلی شیک هستم! درواقع ایشان یک دختر خیلی روستایی می خواست و من هم چون نمی دانستم داستان چیست تیپ زده و رفته بودم. در دفتر باز بود و گروه گروه دخترها می آمدند برای تست. خلاصه گذشت و چند وقت بعد، یکی دو هفته بعد شاید مدیر تولید پروژه زنگ زد و گفت که آقای میرکریمی خواسته من بروم دفتر با هم حرف بزنیم. خیلی خوشحال شدم و خدا را شکر کردم ...
کیمیایی است تعزیه داری حسین(ع)
صاحب همسر و فرزند است. او درباره نحوه تربیت پدرش در کودکی تعریف می کند: وقتی مدرسه می رفتم به اقتضای سن و سالم خیلی با دیگران بحث و دعوا می کردم اما یکبار پدرم برخوردی با من کرد که هیچ وقت آن را از یاد نمی برم و برای همیشه بحث و جدل را کنار گذاشتم. آن روز خیلی از او ناراحت شدم اما بعدها فهمیدم که سختگیری هایش به خاطر خودم بوده است و به قول معروف خیر و صلاح من را می خواست. همین سختگیری های پدرم سبب ...
زن قمه به دست مرد تهرانی را در خانه مجردی اش کشت / حکم اعدام پرستو صادر شد + عکس و جزییات
بکشند ، وقتی فهمید ماموران در بررسی فیلم ضبط شده در دوربین مداربسته ساختمان همسایه دریافته اند وی آخرین نفری بوده که خانه محسن را ترک کرده ، لب به اعتراف گشود و به قتل مرد پولدار اعتراف کرد . تشریح قتل مرد تنها پرستو34ساله گفت : من چند سال قبل از همسرم جدا شدم و همراه دخترم در خانه اجاره ای زندگی می کردم. مدتی قبل در خیابان با محسن آشنا شدم.او به من ابراز علاقه کرد و رابطه ...
حضرت زینب (س) بدن بدون سر دید و من تن سوخته همسرم را
.... دخترم با اینکه سن کمی داشت من را خیلی آرام می کرد. وقتی کسی خانه مان می آمد دوست نداشتم از چیزهایی که سپهدار دوست دارد بخورد. *بعد از شهادت همسرتان چه طور زندگی و اموراتش را مدیریت کردید؟ من تنها نبودم. خانواده همسرم و خانواده خودم پشتوانه من بودند. سپهدار همیشه به من کار می سپرد، مثلاً می گفت برو بانک، برو دفترخانه این کار را انجام بده . آن موقع ناراحت می شدم و می ...
مرگ مشکوک زن جوان با شلیک گلوله در کیانشهر/ قتل یا خودکشی؟!
تیراندازی با کلت کمری از یک بالشتک استفاده شده است و احتمال صحنه سازی این خودکشی وجود دارد. بدین ترتیب همسر متوفی، هدف تحقیقات قرار گرفت و در اظهارات ضد و نقیضی گفت: ساعت 18 با خودروی خود از خانه بیرون رفتم و ساعت 20 بازگشتم در ادامه برای انجام کار شخصی بدون خودرو از خانه خارج شدم اما هنگامی که مجدداً برگشتم، همسرم درب خانه را باز نکرد به همین خاطر نگران شدم و با مادرزنم تماس گرفتم. ...
آرمان مخفیانه به من خیانت/ساعد از من می خواست با همسرم زندگی کنم ولی با او در ارتباط باشم!
این زندگی نکبت بار مناسب دیدم تا به حکم قانون از او طلاق بگیرم اما به خاطر گریه های پسرم دچار تردید شدم و منتظر ماندم تا از زندان آزاد شود ولی آرمان بعد از آزادی نیز همان رفتارهای زشت گذشته را در پیش گرفت و با آن که در امور بنایی و کاشی کاری تبحر داشت اما باز هم سر کار نمی رفت به همین دلیل دست پسرم را گرفتم و با حالت قهر خانه را ترک کردم و به منزل پدرم رفتم اما برای آن که سربار خانواده ام نباشم، در ...
یک لحظه عصبانی شدم، آدم کشتم
میثم در یک درگیری دوستش را کشته و فرار کرده بود، در آستانه قصاص است. او از دلیل قتل می گوید: چند سال داری؟ 25 ساله هستم. چه مدتی است که در زندان هستی؟ حدود یک سال و نیم. چرا آدم کشتی؟ اشتباه کردم. پشیمان هستم. یک لحظه عصبانی شدم. دلیل قتل یک لحظه عصبانیت بود؟ ما با هم دعوا داشتیم. در یک محل زندگی می ...
زن جوان:به راحتی فریب گرگی در لباس میش را خوردم و...
خانواده ام بودم، احساس شرمندگی می کردم . به همین دلیل تصمیم گرفتم شغلی در بیرون از منزل پیدا کنم خلاصه با همکاری شوهر یکی از دوستانم در یک کارخانه تولیدی مشغول کار شدم و این گونه زندگی ام آرام آرام رنگ آرامش به خود گرفت. مدتی بود که بدون هیچ دغدغه ای در کنار خانواده ام روزگار می گذراندم تا این که حدود یک سال قبل پدرم تصمیم گرفت منزلی را به طور کامل رهن کند تا اجاره ای نپردازیم ...
پایان دوران کارد سلاخی!
چند ماه از انقلاب گذشته بود که یک نفر توی محله مان به قتل رسید. چند روز بعد، از پلیس تهران ریختند و من را گرفتند. بعد هم بردند و نشاندند جلوی یک افسر. گفت: تو رو اونجا دیدن. گفتم: بله. اونجا بودم. ولی کار من نیست. اهل این حرف ها هم نیستم. گفت: ببین، تو تا همین امروز سیزده تا دعوا داشتی که یه بلایی سر طرفت آوردی! من عدد سیزده را آنجا، از آن افسر شنیدم. خودم هیچ وقت نشمرده بودم. بیشتر از این حرف ها ...
دست مستأجر چاقوکش به خون صاحبخانه اش در مشهد آلوده شد
را هم تمدید کنیم. اوایل شب حادثه من به پارک رفته بودم که همسر صاحبخانه زنگ زد و مرا از این حادثه مطلع کرد، شوهرم ناراحتی اعصاب دارد و کلی دارو مصرف می کند که آن ها را با خودم آورده ام. حتی دختر صاحبخانه هم برای همسرم از پزشک متخصص وقت ویزیت می گرفت و همه از مشکل روانی او آگاه هستند ولی تاکنون هیچ گاه شوهرم چنین رفتاری نداشت ... تحقیقات بیشتر درباره این ماجرای تکان دهنده در حالی زیر نظر قاضی دکتر صفری ادامه یافت که متهم 47 ساله برای تایید سلامت روانی به پزشکی قانونی معرفی شد و بررسی های جنایی نیز در پلیس آگاهی خراسان رضوی زیر ذره بین کنکاش های پلیس قرار گرفت. ...
حمله خونین مرد مستاجر با چاقو به زن و مرد صاحبخانه
من به پارک رفته بودم که همسر صاحبخانه زنگ زد و مرا از این حادثه مطلع کرد، شوهرم ناراحتی اعصاب دارد و کلی دارو مصرف می کند که آن ها را با خودم آورده ام. حتی دختر صاحبخانه هم برای همسرم از پزشک متخصص وقت ویزیت می گرفت و همه از مشکل روانی او آگاه هستند ولی تاکنون هیچ گاه شوهرم چنین رفتاری نداشت. تحقیقات بیشتر درباره این ماجرای تکان دهنده در حالی زیر نظر قاضی دکتر صفری ادامه یافت که متهم 47 ساله برای تایید سلامت روانی به پزشکی قانونی معرفی شد و بررسی های جنایی نیز در پلیس آگاهی خراسان رضوی زیر ذره بین کنکاش های پلیس قرار گرفت. ...
نقشه شرم آور رمال 60 ساله برای زن 31 ساله متاهل
باز نشد بلکه رفتارها و مشاجره های من با همسرم شدیدتر شد به همین دلیل چند روز بعد، پسر 3 ساله ام را نزد دوستم گذاشتم و این بار خودم به تنهایی عازم منزل آن مرد شیاد شدم که ای کاش پایم می شکست و قدم در آن جهنم تباهی نمی گذاشتم. خلاصه زمانی به خود آمدم که پسرم را رها کرده و از شوهرم طلاق گرفته بودم. عزیزترین موجود زندگی ام را در 3 سالگی اش به فراموشی سپردم و به عقد موقت مرد 60 ساله رمال ...
با قانون شکنان و متجاهران به بی حجابی برخورد شود
برای من از بازار پارچه بخرد در حال نگاه کردن به پارچه های رنگی رنگی بودم که ناگهان از خواب پریدم. خیلی برایم جالب بود ساعتی بعد از دیدن این خواب مبلغ 200 هزار تومان برایم هدیه دادند با خودم گفتم این هدیه حتما از سوی همسرم برای روز زن است. * مسئولان به وضعیت بدحجابی در جامعه رسیدگی کنند و نگذارند خون شهدا پایمال شود همسر شهید مدافع حرم در واکنش به عده قلیل کشف حجاب کنندگان ...
گفت وگو با شاعری که آثار دینی را به نظم درآورده | نهج البلاغه شیفته ام کرد
زمان شرایط خاصی بود و ورود به دانشگاه مثل امروز آسان نبود. استاد رزاقی سال 1358 در رشته زبان و ادبیات عرب دانشگاه تهران پذیرفته می شود. وی می گوید: زحمت زیادی برای قبولی در دانشگاه کشیده بودم و وقتی اسمم را در فهرست پذیرفته شدگان دیدم خوشحال شدم و حس کردم به هدفم نزدیک شده ام و تا رسیدن به آرزویم چند قدم بیشتر نمانده است. استاد با معدل 33/17 مدرک کارشناسی خود را از دانشگاه تهران می گیرد و معلم مدرسه ...
فیلم افشاگری از طلاق ستاره سادات قطبی ! /سرنوشت ناباورانه خانم مجری مطلقه!
سرم را کلاه گذاشت! ستاره سادات قطبی نوشت: 19ساله بودم ازدواج کردم و 27 سالگی جداشدم. اون موقع و الان دختران 27ساله هنوز مجرد بودند و هستند، اما من هشت سال زندگی متاهلی رو تجربه کردم اما نتونستم ادامه بدم. اصلاشیرین نبود. هم مسیر نبودیم. تفکراتمون، اهدافمون همه متفاوت بود. دائم درجا می زدم و دور خودم می چرخیدم. خیلی سخت بود. نمی شد و تمومش کردم. قبل از این که با ...
با کلمات محبت آمیز آرش به سوی او کشیده شدم/ رابطه سیاه زن شوهردار با ...
ازدواج کم کم با به دنیا آمدن بچه ها و بیشتر شدن دغدغه های کاری و بالا رفتن خرج و مخارج زندگی، همسرم کمتر به من محبت و توجه می کرد . بارها نارضایتی ام را از بی توجهی های همسرم به او متذکر شده بودم و هر بار با واکنش های منفی او روبرو می شدم مدتی بود از حالت طبیعی خارج شده بودم از شدت عصبانیت مرتب دهان و گلویم خشک می شد، گاهی مدام گریه می کردم و ناگهان می خندیدم، همسرم که متوجه حالت غیر ...
ارتباط نامشروع زن شوهردار با مردی جوانتر از خودش
، حرف هایش را باور کردم و با خودم گفتم باید او را از دست شوهرش نجات دهم. آنقدر دلباخته او شده بودم که عقلم کار نمی کرد. او درحالی که از اولیای دم طلب بخشش داشت؛ خودش را مستحق اعدام دانست. با پایان اظهارات سیامک، همسر مقتول که به اتهام معاونت در قتل پای میز محاکمه ایستاده بود درحالی که سرش را پایین انداخته بود، گفت: من از پدرومادر همسرم خجالت می کشم و شرمنده آنها هستم. من 12سال ...
روایت تلخ و شیرین 7 سال اسارت در اردوگاه موصل/وقتی این شیر مرد خمینی، اسارت را خودشناسی می داند + عکس
بود که در عملیات خیبر جبهه اَلقرنه اسیر شدم اَلقرنه یکی از شهرهای مرزی عراق است که من به همراه 200 نفر از رزمندگان در این شهر اسیر شدم 6 سال و نیم در اردوگاه موصل 2، اسیر بودم و در 28 مرداد ماه سال 69 به همراه بقیه آزادگان به وطن برگشتم. همسر و فرزند هم نتوانست مانع رفتنم به جبهه شود فخریان ادامه می دهد: زمانی که به جبهه رفتم 16 سال بیشتر نداشتم درس و مدرسه را رها کردم و با ...
در اسارت، برزخ نزدیک تر از آزادی بود
خانم ها شد. بیش از یک سال توانستم یک خانه اجاره کنم، مدتی بعد جنگ آغاز شد من برای پشتیبانی از رزمندگان به پشت جبهه رفتم و در یکی از روزهای سال 1360 در منطقه بازی دراز از ناحیه سر، گلو و بازو مجروح و برای درمان به اصفهان و تهران منتقل شدم مدتی بعد که حالم بهبود یافت، جنگ شدت گرفت با همسرم که دارای اخلاص بود به توافق رسیدیم که به جبهه بازگردم ، همسر و دو فرزندم به خانه پدربزرگشان در قم ...
ستاره سادات قطبی از همسرش طلاق گرفت | اشک ستاره سادات قطبی روی آنتن زنده غوغا کرد
اگه بابا بفهمه چی میشه! چند سال گذشت. نه اون تغییر کرد نه اوضاع بهتر شد. دیگه هر بار دعوا میکردیم فقط کتک و کتک کاری بود. میگفت دستت به جایی نمیرسه هیچی نداری.شیر شده بود.خنده هاش از ته دل بود.پیدابود به چیزی که میخواست رسیده. دستاش سنگین بود و وقتی کتک میزد جون از تنم بیرون میرفت .امیرعلی بارها شاهد کتک زدن هاش بود و الان هم گاهی تعریف میکنه . یک روز ازجون خودم گذشتم و گفتم اگه زد منم میزنم .دعوامون شد!تمام عقده هامو سرش خالی کردم. ...
عطر برکت| ناخن نه! برای کارهای دیگر قدمتان به روی چشم ما
او مسئولیتی ویژه داشت و حاضر بود برای موفقیت در این تجربه، سخت ترین ها را بپذیرد. او می گوید: چند سال کار کردم اما وقتی که بچه دار شدم احساس کردم بچه ها از نظر اخلاقی به محیطی سالم نیاز دارند. پسرم که بزرگتر شد به دنبال مدارس مذهبی بودم. شاید قبلاً چنین معیارهایی نداشتم و تمام این ها بعد از مادر شدن و نگرانی برای سلامت آینده فرزندانم اهمیت پیدا کرد. اسماعیل پور که سال هاست مدیریت یک سالن آرایشگری ...
حرف هایی از جنس روضه و اشک در جام دلدادگی با پیرغلامان
حسین(ع) راه مرا عوض کرد، سر پایین انداختم و هیئتی شدم و زیر پرچم امام حسین(ع) مدال نوکری را بزرگترین افتخار دیدم. میرزایی با اشاره به کراماتی که در زندگی از امام حسین(ع) دیده است، گفت: سال 1390 دچار سکته مغزی شدم که مدت هشت ماه پس از آن نیز دچار لکنت شدید بودم و نمی توانستم حرف بزنم؛ در آن شرایط در هیئت حضور پیدا می کردم، یک شب جمعه که در هیئت در منزل یکی از دوستان در روستای ازناو حضور ...
حلقه قرآنی بانوان ژاپنی
اعتقاداتی دارند. تا اینکه با همسرم آشنا شدم. او مردی ایرانی و مسلمان بود. قرآنی را به من هدیه داد که ترجمه ای ژاپنی داشت. قرآن مجید را خواندم و با خودم گفتم کاش قبل از آشنایی با این مرد قرآن را خوانده بودم. آنقدر آیه های قرآن روشن بود، آنقدر دلم را آرام می کرد که به همسرم گفتم شما کجا بودی تا حالا؟ کجا بودی تا زودتر این کتاب را به من هدیه می دادی! درست مثل فیلم ها مسلمان شدم و با همسرم ازدواج کردم ...