عکس/ تیپ خانم بازیگر گاندو در مراسم اربعین
سایر منابع:
سایر خبرها
تاجری که در جاده مشهد، خادم زائران است!
است که آبرودار است و فلان گرفتاری برایش پیش آمده. وقتی از او پرسیدم معرف تان کیست؟ حرف عجیبی زد. معمولا ما از افرادی که به خیریه مراجعه می کنند می پرسیم چه کسی آنها را با خیریه ما آشنا کرده و این خانم معرفی داشت که حال همه ما را دگرگون کرد. او به کارمند خیریه اینطور گفته که مشکلی که داشتم چند روز فکرم را درگیر کرده بود. نمی دانستم باید چه کنم. حال و روز خوبی نداشتم. تا این یک شب آقایی را خواب ...
وقتی پروانه ها مرا یاد تو می اندازند/ گریه برای امام حسین(ع) و یارانش وصیت سیامک بود
ادامه زندگی را نداشتم. با خودم گفتم چرا باید زندگی سیامک را خراب کنم وقتی که پزشکان هم دیگر جواب درستی برای بهبود و درمان من نمی دهند. شب سختی بود. باید تصمیم درستی می گرفتم. من اجازه نداشتم سیامک را تا آخر عمر پاسوز خودم کنم. سیامک باید از مسئولیت من آزاد می شد. تصمیمم را گرفتم بغض راه گلویم را بسته بود. ساعت 12 هر شب با پایان هر روز سیامک قبل از خواب از باجه تلفن عمومی از انزلی به من در بیمارستان ...
روزگار کم فروغ ادبیات کودک و نوجوان 13 |کتابخانه مغفول ترین مکان در مدرسه هاست / سرمایه گذاری اماراتی ها ...
توجهی روی نسل جدید کرده اند ، من یک زمانی از یکی از شیوخ دُبی پرسیدم که شما چرا آنقدر می خواهید به روز شوید، گفت، ما نمی خواهیم نسل بعدی مثل ما بدوی باشند. از او پرسیدم برای این چه می کنید؟ گفت اول از همه زنگ کتابخوانی گذاشتیم تا پایان دوره دبیرستان، اضافه کردن زنگ کتاب و کتابخوانی و اختصاص بودجه به کودکان اماراتی برای خرید کتاب ، ایده ای بود که بسیار جواب داد . ما در ایران چه کردیم؟ من ...
افشای راز هولناک ناپدید شدن دختر جوان با اعترافات مرد آزاراسوار
توقیف خودروی او صادر و در نهایت چند روز پیش این مرد دستگیر شد و در دادسرای جنایی مقابل بازپرس پرونده نشست. مرد میانسال گفت: 40 روز قبل با آن دختر آشنا شدم. او می گفت مشکل خانوادگی دارد و با خانواده اش درگیر است. من چند وقت یکبار او را می دیدم و بیشتر با او ارتباط پیامکی و تلفنی داشتم. آخرین بار که او را دیدم زنگ زد که جایی رفته و مشروب خورده و حالش بد شده و از من خواست به کرج دنبالش ...
حسین اوجاقی؛ مهندس خوش تیپی که در اغتشاشات پاییز 1401 شهید شد
.... برعکس نیروهای رسمی، به شرکتی ها ناهار نمی دادند. رباب که رسمی بود، هر روز که ناهارش را می گرفت، با حسین داستان داشت. هی به حسین زنگ می زد و می گفت: من غذا گرفتم، پاشو بیا با هم نصفش می کنیم و می خوریم. اما حسین دلش نمی آمد از غذایی که سهم مادرش است، بخورد. زیر بار نمی رفت و لب به غذا نمی زد. این همه درس خواندی که فضولات حیوانات را جمع کنی؟ روزی رباب در محوطه ...
آمدیم زغال سنگ بکنیم، جان کندیم
؟ خجالت می کشید به پسرمان بگوید پول دوچرخه ندارم می پرسم کدام یک از خانم ها همسر فرد فوت شده است؟ صدایی از میان آن چند خانمی که نشسته اند، پاسخم را می دهد. من تا حالا سختی کار کردنش را ندیده ام اما همیشه می گفت اگر مرا در شرایط کار ببینی، نمی شناسی ام. از شدت سیاهی، فقط دو چشمم معلوم است. از 5 صبح از خانه خارج می شد و 12 شب برمی گشت. دیسک کمر به خاطر معدن گرفته بود. هر قدر اصرار ...
احمد زودتر از سپاه بازنشسته شد تا به پیکار با داعش برود
شده بود اما چون من در این فضا نبودم از موضوع مطلع نشدم. صبح از طرف سپاه به خانه دایی احمد، رفتند و خبر شهادت را به او دادند، او آخرین بار قبل از رفتن به من گفته بود اگر از سپاه پاسداران با دایی ام یا بردار شما تماس گرفتند و گفتند که من زخمی شدم بدان که شهید شده ام. وقتی دایی گفت که احمد زخمی شده گفتم که می دانم او شهید شده است چون قبلا گفته بود اگر با دایی تماس گرفتند، من شهید شده ام. ...
همسرکشی به خاطر مالکیت خانه 50 متری
همسرم به جای اینکه بترسد و از تصمیمش منصرف شود، از طلاق استقبال کرد. می گفت خانه به نام خودم است و بعد از طلاق شماها را بیرون می کنم و به تنهایی زندگی می کنم. او همیشه مرا متهم می کرد که مشکل روحی و روانی دارم. روز حادثه چه اتفاقی افتاد؟ من شیفت شب هستم و صبح که به خانه آمدم، کمی استراحت کردم. دخترم می خواست خودرواش را از نمایندگی تحویل بگیرد که به همراه او رفتم و بعد از بازگشت به ...
وضعیت پیچیده اقتصادی لبنان / سارقان بانک های بیروت قهرمانان مردمی می شوند!
، اما اکنون تنها در بانک را قفل می کنند. ماموران امنیتی داخل بانک می خندند و با حالتی دوستانه دست تکان می دهند. سالی می گوید: "همه چیز می توانست خیلی اشتباه پیش برود من حتی نمی خواهم امروز به آن روز ها فکر کنم. با این وجود، من در نهایت موفق شدم خواهرم را تحت درمان قرار دهم". باسم، اما تا به امروز حسرت می خورد که چرا نتوانست بقیه پول اش را تحویل بگیرد: "چه چیزی بهتر است؟ دزدی یا سرقت از بانک برای بدست آوردن پول خود"؟ ...
زنان بیشتر از مردان مبتلا به فقر حرکتی هستند
، کم تحرکی باعث شده بود که به شدت دچار افسردگی بشوم، وزنم خیلی بالا رفته بود و هر روز چاق تر و افسرده تر می شدم اما بعد از اینکه با مجموعه الزهرا (س) آشنا شدم در این مرکز ثبت نام کردم و واقعا یک تحول در زندگی من بود حالا مشکلات جسمی، درد بدن، کمردرد و چاقی کمتر شده و از نظر روانی هم واقعا بهتر شده ام. دیگر افکار ناراحت کننده و افسردگی و اضطراب ندارم و روحیه ام خیلی کمتر شده است. او می ...
روایت تلخ و تکاندهنده از خانواده ای که همه اعضایش ناپدید شدند
سامان همراه همسر و دو پسر کوچکش در یک روز زمستانی، با چمدانی که همه دار و ندارشان بود، ایران را ترک کردند. از آن روز هفت سال می گذرد و ماریا تا امروز خبری از برادر و خانواده کوچکش ندارد. صفحه اینستاگرام ماریا پر از تصاویر سامان است، جوان 32 ساله ای که کنار همسر جوانش در خیابان های استانبول به دوربین لبخند می زند. آخرین باری که ماریا با برادرش حرف زد، قرار بود قاچاق بر با قایق آنها را از ترکیه به ...
علی امینی: روایات مختلفی هست که شاه دل خوشی نداشت از رزم آرا | به مصدق گفتم با کمال میل در دولت شما ...
. صبح بلند شدم و تلفن کردم به شهربانی که آقا این تلفن را کی کرده؟ گفتند صاحب منصب کشیک عوض شده و کسی نیست آن جا. بعد چک کردم دیدم که خب پرورش در باشگاه افسران است قوم وخویش دیوان بیگی است و خود من می شناسم و تلفن کردم به پرورش و زد به خنده گفت بنده بودم تلفن کردم. گفتم آقا اولاً بنده نه اتومبیل دارم بی خواب هم شده ام به آقای زاهدی بگویید من گلچین گلچین یواش یواش می آیم تا برسم به باشگاه افسران. گفت ...
نصرت الله امینی از زبان خودش؛ فردی که جلوی تخریب تخت جمشید توسط خلخالی را گرفت
کمتر کسی با ایشان تماس داشت، قبول نمی کردند. من خدمت ایشان می رسیدم تا ایشان مجدداً در اثر قیام ملی و قیام مردم در سی تیر مجدداً نخست وزیر شدند و مرا به عنوان شهردار انتخاب کردند. امر فرمودند. خب در آن موقع البته من علاوه بر این که شهردار بودم تماسم دائما با ایشان بود و مطالبی را که شاید ایشان به کس دیگری نمی گفتند به من می گفتند و حتی یک روز ایشان به خنده و شوخی فرمودند که تو Bureau de ...
مقبره کاوه آهنگر کجاست؟
قتل همسر به خاطر سند خانه
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه همشهری، ساعت 18دوشنبه ساکنان یکی از کوچه های منطقه اتابک در جنوب شرقی تهران با پلیس تماس گرفتند و از قتل زنی به دست شوهرش خبر دادند. آنها گفتند که این زن و شوهر در پارکینگ ساختمان با یکدیگر درگیر شده اند و مرد با چاقوی آشپزخانه ضربه ای به همسرش زده و همین ضربه باعث مرگ او شده است. دقایقی بعد مأموران کلانتری132 نبرد خود را به محل حادثه رساندند و این قتل ...
نذری که هوشنگ توکلی را متحول کرد/ هیئت کودکی ام بعد از 60 سال هنوز پابرجاست
سیاه به تنم کند و مرا به دسته های زنجیرزنی بازار ببرد و زنجیر بزنم. وی افزود: بعد از چند روز سختی بیماری، حالم کم کم رو به بهبود رفت و مادرم نذرش را ادا کرد. زنجیر کوچکی برایم خرید که هنوز بعد از 70 سال آن را دارم. بعدها که بزرگ تر شدم جذب این جریان عاشورایی شده بودم. مادرم با فرهنگی که داشت این نذر را کرد. آینده ام را تعریف کرد و در اختیار این آیین بزرگ عاشورایی قرار داد. ...
ندایی که مادرانه تر شد + فیلم
غربی است که در آن اورژانس بانوان راه اندازی شده؛ در یک روز تابستانی برای تهیه گزارش از فعالیت نخستین پایگاه فوریت های پزشکی بانوان در پیرانشهر راهی شدم، این پایگاه اکنون در پایگاه اورژانس شهری شماره 3 پیرانشهر و در خیابان ایثارگران این شهر قرار دارد. هر چند از قبل برای رفتن به پایگاه و مصاحبه با اعضای پایگاه هماهنگی لازم را انجام داده بودم اما دقایقی پس از رسیدن من، آمبولانس پایگاه را ...
پیغام حضرت علی(ع) به مدافع حرمش قبل از شهادت او
روز صبح از خواب بیدار شد و گفت: مامان! بیا بنشین، خواب عجیبی دیده ام. گفتم: بگو عزیزم. گفت: مادر! من دیشب خواب دیدم در نجف هستیم. حضرت علی(ع) سیف ذوالفقار در دستش بود و داشت با عده ای می جنگید. شمشیر را که بالا و پایین می کرد، ده تا ده تا جنازه روی زمین می افتاد. روی زمین پر از خون بود. من همین طور اطرافم را نگاه می کردم. امیرالمؤمنین(ع) در خواب به من می گفت: محمد بیا دنبالم، نترس! من پشت سر ...
شهر ما
می بندنشون. گفتم: الان که تازه سر شبه! اکثرا الان تازه میان تو پارک. دلخوشی مردم هم که این چهارتا فواره س! خانم گفت: این فواره ها از 6 صبح یه سره بازه تا الان. گفتم: خب بعدازظهر که هوا گرمه تعداد مردم تو پارک کمتر می شه؛ اون موقع خاموش کنن تا شب که تعداد مردم بیشتره روشن باشه. میشه زنگ بزنیم شهرداری پیشنهاد بدیم. خانم با پوزخندی گفت: فکر کردین اهمیت میدن؟! گفتم: گفتنش ضرر ...
استخدام صندوقدار
...،با جای خواب وحقوق 10میلیون تومان بدون بچه جهت سرایداری در یک باغ 2000 متری نیازمندیم.آقا جهت کار در حیاط باغ و خانم جهت کار در خانه باغ لطفاً اگر ضامن معتبر ندارید تماس نگیرید.با تشکر منشی و دستیار مطب دندانپزشکی شهریار شمارهٔ موبایل 09366296028 نوع همکاری تمام وقت / نیاز به سابقه ندارد دستمزد : حداقل 5 میلیون تومان ساعات کاری : از 13 ...
چرا مادر 4شهید این قدر تنهاست؟
می توانم به این موضوع بپردازم. این خانم سه پسر شهید و یک پسر جانباز داشت. من پیش او رفتم و با هم صحبت کردیم. روز اولی هم که با او تماس گرفتم، صدای خس خس سینه او نشان می داد حال خوبی ندارد و تمایل چندانی هم به مصاحبه نداشت. از او خواهش کردم فرصتی برای یک نشست صمیمانه به من بدهد و او قبول کرد. آن شب به گلزار شهدا رفتم و برای این که کار خوب پیش برود به شهیدان انجم شعاع توسل کردم. هر سه شهید ...
10 قصه برای کودکان | این قصه ها را قبل از خواب کودکتان براش بخونید
می کرد تا زودتر صبح شود و بال های قرمز رنگش را به دوستانش نشان دهد. با این امید خوابید. صبح که شد با خوشحالی از مادرش خداحافظی کرد و راهی مدرسه شد. در راه اول خانم پروانه را دید. سلام بلندی کرد و گفت : سلام امروز قشنگ شدم؟ پروانه با تعجب نگاهی کرد و گفت: تو کی هستی؟ لارا گفت: منم لارا. خانم پروانه با اخم نگاهی کرد و گفت : دروغگو. خجالت بکش. بعد هم به لارا پشت کرد و رفت. خانم ملخه و خانم ...
سازگار: گوشت و خون این ملت با امام حسین(ع) ممزوج شده است
. پسرپیغمبر هستی ولی نوکردار خوبی نیستی. از دهنش پرید این را گفت. شب خواب دید امام حسین(ع) به او گفت میرزا عباس من به تو گفتم بیا نوکر من شو. گفت نه آقا. نمی خواهی می روم. فرمود حالا آمده ام بگویم می خواهمت. آمده ام انتخابت کنم. صبح از خواب بیدار می شود. فرهادمیرزا که شاهزاده بود می فرستد و می گوید که میرزا عباس بیاید خانه ما روضه بخواند. می گوید من نمی آیم. روضه بلد نیستم. صدا ندارم. می گوید اگر نیایی ...
چند روایت معتبر از همسایگی با خانواده امام خمینی (ره) از نجف تا جماران
.... صبح روز بعد شیخ اسماعیل با کاسه کاچی که مرضیه خانم درست کرده بود برای دیدن همسر و دخترش به بیمارستان رفت. 3- سفر حج پرمخاطره طلبه های هوادار آیت الله خمینی روز نهم ذی الحجه کاروان باید روانه عرفات و صحرای منا می شد. چادر ها برپا شده بودند و هر کاروانی فضای سرپوشیده خودش را داشت. کاروان آزاد طلبه های هوادار آیت الله خمینی که از نجف آمده بود سهمی در اسکان نداشت ...
رباتی که توان یابان ضایعه نخاعی را به پیاده روی اربعین رساند؛ قدم به قدم با ربات اسکلت بیرونی ایران ...
اه نمایندگان این شرکت، به طرف نجف پرواز کردیم، ماموریت بزرگ مان شروع شد. از وقتی گفتند: فردا صبح با ربات به مسیر پیاده روی اربعین می رویم، دیگر آرام و قرار از من گرفته شد. آنقدر ذوق داشتم و هیجان زده بودم که از شب تا صبح، بارها از خواب پریدم. بالاخره چشم انتظاری تمام شد و به سیل جمعیتی که پای پیاده در حال حرکت به سمت کربلا بودند، رسیدیم. لحظه ای که ربات را پوشیدم، روی پاهایم ایستادم و اولین قدم ها ...
2 شهید امنیت که از کودکی تا شهادت باهم بودند+عکس های کمتر دیده شده
منزل می آمد، استراحت می کرد و دوباره می رفت. دوستان حسین هفته ای یک شب در گشت شبانه بسیج حضور داشتند، اما حسین بیش تر شب ها می رفت. به او می گفتم: حالا هر شب نرو! می گفت: وقتی می توانم بروم، چرا نروم؟ فکرش را کن من بیایم و بخوابم. صبح، همسایه بیدار شود و ببیند باتری ماشینش نباشد. چه حالی می شود؟! پس من که می توانم مواظب باشم، می ایستم و مواظبت می کنم. نباید بگذاریم خانم باحجاب در خیابان ...
زنگ آموزش کودک کار از تابستان به صدا در می آید
ال نوشتن و غرق در دنیای خودش است؛ به نظر 10 یا 12 ساله می آید اما سرمشقی که با علاقه در حال رج زدن است، برای کلاس اولی هاست! خانم معلم به گرمی از ورودمان استقبال می کند و می خواهد کمک کند. می گوید: منم مثل شما روزنامه نگارم! امروز هم روز اولی هست که به این مدرسه آمده ام، به سرعت ادامه می دهد، البته سابقه تدریس سالهای اول دبستان را دارم و با آگهی سازمان مردم نهاد به عنوان معلم داوطلب آمده ام. ...
عروسمان خیانت کرد او را با گلوله کشتم / خودکشی برادرم بخاطر خیانتکاری همسرش بود
به گزارش رکنا، متهمان بعد از برادر بزرگشان تصمیم به قتل همسر وی گرفتند و زن جوان را مقابل چشمان دختر 10 سال اش با شلیک گلوله کشتند. جنایت شبانه مردان نقابدار مهر ماه سال گذشته زنی هراسان با پلیس تماس گرفت و از حمله 3 مرد به خانه خواهرش خبر داد. وی گفت 3 مرد که صورت هایشان را پوشانده بودند به خانه خواهرم در شهر قدس حمله کردند و خواهرم را با شلیک گلوله کشتند. با این ...
4 اشتباه مهلکی که این روزها در عزاداری ها تکرار می شود
شادی کاربرد دارد، نه در مراسم عزا و سوگواری. خانم گرامی زادگان می افزاید: مراسم سوگواری در خانه ها برگزار می شد. برای روز سوم یا شب هفت اگر قرار بود غذایی داده شود، فقط یک نوع بود، قیمه یا قورمه سبزی. اگر تعداد مهمانان زیاد بود یکی دو همسایه خانه هایشان را در اختیار خانواده سوگوار می گذاشتند و می گفتند برای صرف غذا به این خانه تشریف بیاورید. در دوره بچگی من زن و مرد همه در کنار هم می ...
نوار سوم مصاحبه حبیب لاجوردی و علینقی عالیخانی؛ اقدامات او پیرامون اقتصاد
کار را نکردم ولی آن وقت ناچار بودم چون اصولاً آدمی هستم که احتیاج به هشت ساعت خواب دارم. ولی من درست هر روز برای یک ماه ساعت 6 صبح پشت میزم بودم، سر ساعت 6 صبح پشت میز بودم و درست ساعت 2 بعد از نیمه شب برمی گشتم می رفتم منزل یعنی من یک ماه فقط هر روزی 3 ساعت خوابیدم و خیلی از قرارهای ملاقاتی که با من داشتند یک بعد از نیمه شب می دادم چون وقت نداشتم. از طرف دیگر هم می خواستم این ها را ...