سایر منابع:
سایر خبرها
مشکل برخی مدیران ما در حد جدول ضرب است
ادبی در آن بود که اصلا با تمام رمان های کلاسیکی که خوانده بودم متفاوت بود. در آن، بازی روایت شده بود و این بازی برایم خیلی جدید بود. یادم هست وقتی مرشد و مارگاریتا را خواندم، تا مدت ها در خیابان جور دیگری راه می رفتم. فکر می کنم مشخص تر کتابی که در ذهن شما بوده گشایشی جدی حالا چه در نوع نگاه و در جهان بینی و نوشتن ایجاد کرده باشد. بله؛ در عرصه کاری و شخصی من و نوشتن بوده که کتاب ...
دیدار با الفبای علم و مهربانی پس از 25 سال
لم هایمان نیز مشخص شد، به یاد دارم که معلم مان خانم (فاطمه احمدی) آمد و یکی یکی سر و صورت ما را بوسید و به داخل کلاس هدایتمان کرد. خانم احمدی زیباترین و شیرین ترین خاطرات دوران تحصیلم را رقم زد. معلمی بسیار مهربان و خوشرو که موجب شد حتی عشق به معلمی نیز در وجودم شکل بگیرد. هرچند من قبل از شروع تحصیلم، در خانه خواندن و نوشتن را فراگرفته بودم، اما از همان روز اول، از کلاس و مدر ...
مدیری بازیگرانش را بدعادت می کند
و تصاویر کیف کردم. هر لحظه اش برای من خوشایند بود که می توانم با این قاب ها در تصویر بمانم. نمی توانم بگویم چقدر برای من رویایی بود. تمام لحظه ها انگار نقاشی می شدند. فضای کار در دهه های 30 و 40 می گذشت و من خیلی این زمان را دوست دارم. از گلدان های حیاط گرفته تا دیوارها و غذایی که می خوردیم برای من جذاب بودند. خوشحالم که توانستم این فضا را از طریق این فیلم تجربه کنم. اصلا علاقه من به سینما و ...
چند سی سی ژل با سکه های براق مهریه!
ام را هم تمام و کمال می گیرم همه این اوصاف، محتوای یک کلیپ 50 یا 60 ثانیه ای در فضای مجازی با هشتگ "بله" گفتن عاشقانه یک عروس است؛ اما همه شیرینی این "بله" گفتن و 6 هیچ شدن عشق های رومئو و ژولیت، شیرین و فرهاد، لیلی بانو و آقای مجنون و سایر عشاق نگذشته بود که خواهر شوهر همان عروس خانم همه جا را با یک پیام به خاک و خون کشید و اعلام کرد که همین عروس خانم بعد از 40 روز از عقد، مهریه خود را خیلی ...
حاج کناری: در استانم غریبم؛ کاری کردند خودم نیایم
چیزی ناراحتم می کند، از همان زمان که به المپیک توکیو رفتیم، نمی دانم چه اتفاقاتی رخ داد، که بعد از آن با من اینگونه برخورد کردند. صرفا بحث تیم ملی را مطرح نمی کنم، در استان خودم هم با من کاری ندارند. از همان روز اول حرکت هایی اینجا انجام می شد که ناراحت کننده بود. می خواستند برای مسابقات کشوری لیست مربیان استان را بنویسند، اسم من که عضو سابق کادرفنی تیم ملی بودم، پایین تر از مربیانی قرار گرفت که ...
14 دلیل برای ازدواج با مدافع حرمی که شهید شد
...، جوابی ندارم که بدهم. - این همان چیزی است که به دنبالش بودم و آرزویش را داشتم؛ یک زندگی که همواره با یاد خداست و رنگ و بوی شهدا را دارد. وی افزود: من نظرم را اینطور به مادرم گفتم من در زمان انقلاب نبودم و در زمان جنگ، کوچک بودم و نتوانستم خدمتی کنم. اکنون دوست دارم من هم نقشی در انقلاب داشته باشم. مادرم نظر مرا به پدرم منتقل کردند و ایشان هم موافقت کردند. وی گ ...
متن و جملات کوتاه تبریک روز دختر+لیست پیام ها
... عزیزم، بهترین دختر جهان، روز دخترت مبارک! تو قدرت زنی را در دلت حمل می کنی. همیشه به شجاعت و اراده ی خود افتخار کن و به خودت اعتماد داشته باش. زندگیت را با عشق، شادی و آرامش پر کن. همیشه پشتت هستم و تو را دوست دارم." رنگین کمانی از عشق و شادی، روز دخترت مبارک! تو قدرتی هستی که به این دنیا زیبایی می بخشی. هر روز با آرزوها و رویاهایت به راه برو و همیشه به خاطر بی نهایت عشقی که در ...
مصایبِ یک خواننده خجالتی: هر روز مقابل 200 تماشاگر بدون میکروفن می خوانم!
... وی افزود: در ابتدای شروع تمرینات، کار کمی برایم سخت بود، اما به دلیل اینکه بخش هایی از زندگی شخصیت خیام نمایشنامه با بخش هایی از زندگی من مطابقت داشت، رفته رفته ماجرا برای من جالب تر و جذاب تر شد و توانستم حس خوبی از بازی در این نقش دریافت کرده و کار را برای خودم روی صحنه آسان تر کنم. او ادامه داد: کما اینکه حضور مهیار علیزاده به عنوان کارگردان، فرزین محدث به عنوان بازیگردان و ...
روز جهانی پسر 1403 + پیام، متن و عکس تبریک
من پسری نظیر تو دارم پسرم روزت مبارک مردِ کوچکم و بزرگ مردِ آینده داشتن تو داشتن تمام خوبی های دنیاست شانه هایت تکیه گاه خستگی های من است. داشتنِ تو آرامش خیال است و دلم به تو گرم است ای مردترین پسرِ دنیا پسرم روزت مبارک در بنفشه زار چشم تو من ز بهترین بهشت ها گذشته ام من به بهترین بهارها رسیده ام تو هم زبان بهترین دقایق حیات من لحظه های هستی من از تو پرشده ست برادر عزیزم روز جهانی پسر مبارک کد خبر 751020 ...
کیلین مورفی : فقط دارم کار می کنم/ برنامه 5 ساله ندارم
تجلیل می شود. اما من چیزهای کوچک مانند این را 6 ماه پس از اتمام اوپنهایمر ساختم و نمی شد کاری متفاوت تر از این انجام داد. من واقعاً به این فیلم افتخار می کنم، بنابراین صحبت کردن درباره آن را دوست دارم. من کتاب را خوانده بودم و واقعاً حس می کردم می تواند یک فیلم باشد. با دوستم آلن مالونی که 4 فیلم قبلی را با او کار کرده ام، شاید پنج تا، تماس گرفتم و تصمیم گرفتیم این فیلم را با هم تولید ...
ایثاررزمندگان،کشور را یک الگو در دنیا می کند
نشان تیرو گلوله نباشد و بر گلویم علیه تمامی زورگویان و یزیدیان تاریخ فریادی جز شعار همیشه جاوید جان بر کفان که تا خون در رگ ماست خمینی رهبر ماست نیست. پدر و مادر و خواهر و برادر و همسر گرامی سلام گرم مرا بپذیرید و از من که در این راه فدای اسلام شده ام ناراحت نشوید و افتخار کنید که کمکی به این انقلاب کرده ام و به تمام دوستانم و فامیل هایم سلام می رسانم و می خواهم که اگر از من خطایی دیده اند ...
رونمایی از شب آبستن در نمایشگاه کتاب تهران
به گزارش خبرنگار مهر ، کتاب شب آبستن نوشته محدثه قاسم پور به تازگی توسط نشرصاد در 11 فصل و 152 صفحه منتشر و روانه بازار نشر شده است. این کتاب مجموعه داستانی کوتاه است که نام داستان ها یا فصل های آن به ترتیب عبارتند از: چشمت را باز کن! گذشته نمی گذره ! به خاطربچه ام ، دروغگو نیستم، بلیط دارم، ذهنم که فلج نیست، برگه رو نمی دید؟ بده به من، کشتنش، تو خدایی؟ و چشمم را باز می کنم. ...
روایت یک بانوی نخبه از تجربه زندگی با چادر در آمریکا و ژاپن
برای باحجاب یا بی حجاب بودن، تکه هایی از پازل جامعه و فرهنگ را شکل می دهد؛ لذا نمی توان به حجاب به عنوان مسئله شخصی نگاه کرد و گفت من آزادم یا دلم می خواهد و هر طور دوست دارم می توانم لباس بپوشم. این نخبه ایرانی مقیم امریکا با تأکید بر اینکه در مورد موضوع حجاب نیازمند گفتمان سازی هستیم، تصریح کرد: اغلب وقتی از حجاب صحبت می شود، به عنوان امری فردی بوده که انسان را به خدا نزدیکتر می کند و ...
ماجرای تحریم آب و کتک خوردن بازیگر شمر در خیابان
برای تو کنار گذاشتم؛ من برای همه نقش ها دو سه گزینه خاص دارم، اما شمر فقط تو گزینه این نقش هستی؛ اگر این نقش را هم نپذیرفتی شمر را در سریال نخواهم داشت. این صحبت های داود میرباقری من را آچمز کرد و ماندم چه کار کنم. شدم شمر! آنجا بود حال و روز وصف ناپذیری داشتم. آن روز نتوانستم سوار ماشین شوم و سرگردان و پیاده به منزل رسیدم. به موضوع انتخاب شمر فکر می کردم و برایم باورکردنی نبود؛ حتی باز هم ...
چند سی سی ژل با سکه های براق مهریه!
چشم از هم برنمی داشتند، دست های شان را به هم گره زده و در نفس گیرترین ثانیه های عاشقی کنار هم زیر پارچه ساتن سفید رنگ دور مروارید دوزی نشسته بودند، عروس خانم آماده بود تا با همه وجودش بله را بگوید و بشود آن عروس رویایی! از چشم های آقا داماد هم نگویم که داشت برق می زد از این [...]
به بهانه بزرگداشتی برای مهرداد اسکویی
امیر پوراکبری به عنوان فیلمبردار و رسول دباغ به عنوان فیلمنامه نویس ساختم؛ فیلمی با موضوع کودک به صورت مستند داستانی. وقتی اولین فیلمم را ساختم و اولین بار تصویر بزرگ را روی پرده سینما دیدم، احساس کردم تئاتر را خیلی دوست دارم اما در تئاتر در نهایت نوشته ای را بازی می کنم و دلم می خواست خودم کاری را بوجود آورم. با ساخت اولین فیلمم فکر کردم دریچه ای رو به من باز شده تا جهان سینما را شکل ...
رفتند در مسیر حاج قاسمی شدن
مادربزرگ اگر من شهید شدم برای من یک سنگ سفید، مانند سنگ مزار حاج قاسم بگذارید. مادربزرگش با ناراحتی گفته بود فاطمه جان! دخترهای همسن و سال تو از جهیزیه و ازدواج صحبت می کنند و دوست دارند عروس شوند و تو از مزار و شهادت می گویی! فاطمه خندیده و گفته بود من می گویم حالا اگر شهید شدم این آرزو را دارم. روی سنگ هم بنویسید، شهیده فاطمه نظری، می خواهم در این راه بروم. دلم شکست و این حرفش را ...
پاداش یک میلیاردی برای تیم ملی والیبال در صورت صعود به المپیک/ گلایه های عبادی پور در مورد پروازها+ فیلم
برای خودم رسیدن به المپیک همه آروزیم نیست. عبادی پور تو فرمانده داخل زمین هستی و دوست دارم پسرت در آینده بگوید پدرم تاریخ ساز بود.ناراحتی و شادی مردم برایتان مهم باشد. پائز سرمربی تیم ملی نیز گفت: قول می دهیم به هدفی که مشخص کردیم برسیم. با همکاران برزیلی هم صحبت کردم، برای ما افتخار است که برای ملت ایران کار کنیم. میلاد عبادی پور به نمایندگی از بازیکنان هم اظهار کرد: بعد از ...
هلال و الفبای نجات
[سیما فراهانی] خطر جانی، شرایط بد آب وهوایی، مسیرهای صعب العبور و سختی های عملیات ها هیچ کدام آنها را منصرف نمی کند. همان هایی که جان شان را کف دست شان می گذارند و می روند در دل خطر تا بتوانند لبخند زندگی به مردم هدیه دهند. سرخ پوشانی که هیچ مشکلی مانع ادامه راه شان نمی شود. نجاتگران هلال احمر خسته می شوند، ولی پشیمان هرگز؛ هر بار به وقت نجات، همان یک لبخند برایشان کافی است تا بتوانند برای ادامه ...
جنایت زندان دوله تو
تاخت و تاز ضد انقلاب و نفوذی های صهیونیست قرار گرفته بود و ما هم به همین دلیل در مخابرات کردستان به عنوان خدمتگزار جهادی در حیطه مخابرات مشغول شدیم. از تاریخ 13 خرداد تا 25 شهریور 1359 در کردستان بودم. من در لحظه دستگیری 26 سال داشتم. 5 روز قبل از شروع جنگ تحمیلی ما به دست نیروهای ضد انقلاب دموکرات اسیر شدیم. آن روز من، موسوی و نوری رفته بودیم برای رسیدگی به مشکل دکل مخابراتی که نزدیک ...
شهاب زاهدی ناگهان همه را سورپرایز کرد
و گل های پیاپی او در صدر اخبار ورزشی ایران قرار دارد. نمایش خیره کننده او در بازی آخر و گلی 70 متری باعث شد تا دقایقی با او به گفت وگو بپردازیم. این روزها نام تو بار دیگر بر سر زبان ها افتاده و گل هایی می زنی که هواداران پرسپولیس انتظار زدن آن در دوران حضورت در این تیم را می کشیدند. والله، درست می گویید اما چند گلی که برای پرسپولیس زدم فکر کنم گل های خوبی بود و اگر تعدادش کم بود ...
آقازاده واقعی
شهدا زنده هستند و در این مدت به چشم دیدم که گاهی زینب بی قراری شدید می کند و گریه می کند، به همسرم توسل می کنم به سرعت آرام می شود و کاملا حضور همسرم را در کنارم حس می کنم. فاطمه خانم دختر اول شهید آقازاده! کمی از پدرتان برای ما بگویید. فاطمه آقازاده نژاد: واقعا همان طور که شهید آوینی در وصف شهدا گفت که زبان قاصر و قلم ناتوان است که حال و هوای شهدارا توصیف کند. پدرم برخلاف خیلی ...
بیماری سید اسماعیل نصرالهی چه بود
موفقیت پسرم برای من مهم بود، من هیچی نمی خواهم . خدا خیلی کمک کرد سید اسماعیل درباره حس و حالش در این روزها می گوید: خیلی خوشحال هستم. خدا به من خیلی کمک کرد و الان خیلی خوشحال هستم . مادرش هم در این باره می گوید: همیشه به او می گفتم که خدا در تمام مراحل زندگی برای تو درست می کند و راه را به تو نشان خواهد داد. تو فقط باید تلاش کنی. همین هم باعث شد که پسرم موفق شود و الان خیلی ...
روایت دختران حاج قاسم از اصفهان تا خانه پدری
.5، 2 ساله؛ چه صحنه ای بود، چقدر دردناک بود، فکر من پیش آن مردی بود که کل خانواده اش را در یک روز از دست داده بود، در آن لحظات ما بودیم که با دلی جا مانده در گلزار شهدا کرمان راه افتادیم و به اصفهان آمدیم... کد خبر 750958
نمایشگاه کتاب 1402 و کتاب هایی که مخاطبان بیشتر دوست شان داشتند
، می بینم من با عشق تو به خدا نزدیک تر می شوم. اما این عشق، آزمون سختی هم بود. یک دفعه از دهانم پرید و گفتم: چون دوستت دارم. این اولین باری بود که این حرف را می زدم. دیدم سرش را گذاشت روی زانویش و های های گریه کرد. خودم هم حالم بد شد. رفتم آشپزخانه و نشستم گوشه ای و زارزار گریه کردم. کمی بعد لنگان لنگان آمد بالای سرم. دستش را گذاشت روی شانه ام. گفت: یک عمر منتظر شنیدن این جمله بودم قدم جان. حالا ...
دل نوشته ای تقدیم به تمام معلمان سرزمینم
حیاط مدرسه می شوم، چشمانم دو دو می زند که جایی، گوشه ای پیدایت کند؟ می دانی روزهای تعطیل، تمام دلتنگی هایم را برایت پر می کنم تا جایی در مدرسه در آغوش پرمهرت همه آن ها را دور بریزم و جایش نهال امید بکارم؟ وقتی درِ کلاس باز می شود و تو با آن لبخند دلنشینت وارد می شوی، انگار دنیا دنیا یاس و رازقی روی سرم می ریزند، وجودم سرشار از مهر می شود و قلبم به عشق شنیدن صدایت می تپد و آن وقت، تو حرف ...
دکتر نفیسه برادران رفیعی قاتل امیر عباس
داره داد می زنه و می گه: گفتن حال بچه خوب نیست باید بزاریمش دستگاه و سه میلیون دیگه باید بریزیم. روزبعد سوال کردم گفتن بچه خسته شده تو زایمان! گذاشتیم دستگاه میاریمش تاشب تا فردا تا تا تا.... روز سوم؛ دیدن امیرعباس روز بعد گفتن می تونی بچتو ببینی منم با وجود اینکه خیلی درد داشتم و نتونستم تا اون موقع سرپابشم، بلندشدم رفتم صورتموشستم خودمو مرتب کردم و به همه گفتم دارم ...
با دنیای کلمات دوستی قدیمی ام
... گمان می کنم همه ما آن آرامش و رضایتی که هنگام مدارا کردن زخمی سراغ دلمان می آید را حداقل یکبار تجربه کردیم ، من ، عاشق حس آن لحظه ام ؛ حال وقتی با خود فکر می کنم که می نشینم و زخمِ روح دیگران را یکی یکی و آرام آرام علاج می کنم و آغوشی امن به روحشان می دهم ، آن حس آرامش و افتخار بوستان دلم را از بهار هم پر شکوفه تر میکند ؛ و چه موهبت پر ثمری ، دست دیگری گرفتن . -در تعطیلات ...
تا پای جان برای دختر ایران
شدم که چقدر امدادگر بودن لذت بخش است، بنابراین به صورت داوطلبانه عضو شدم و تا الان ادامه داده ام. از ماجرای یسنا در فضای مجازی باخبر شدم. کسی به من نگفت برو، خودم تصمیم گرفتم بروم و تلاشی برای یافتن این بچه کنم. در واقع چهارشنبه ظهر در یک پیج دیدم که روحانی اهل ترکمن صحرا اعلام کرده هنوز یسنا پیدا نشده است و از مردم کمک خواسته بود. همان لحظه با خودم گفتم حالا که لوازم و امکاناتش را دارم، چرا نروم ...