عکس صمیمانه خانم مجری با کودک کار
سایر خبرها
نشریه فرصت در غروب (شماره 5)/ به قلم جمعی از دوشیزگان و بانوان
طباطبایی روحی فداه بود. آن مقالات و پاورقی ها مجموعاً یک دوره خلاصه فلسفه است که به نام اصول فلسفه و روش رئالیسم نامیده شد. استقبال فوق العاده ای که از آن پاورقی ها و از آن کتاب شد مشوق اولی من در کار تألیف بود. سوال – از آن کتاب، تاکنون 4 جلد یعنی اول، دوم، سوم و پنجم منتشر شده است ممکن است بفرمائید علت عدم انتشار جلد چهارم چیست؟ ج – این سؤالی است که خودم هم ...
طعم یک پاییز ناب در آرمگاه خرقانی
جنگل ابر است؛ دو جاذبه گردشگری تاریخی و طبیعی که مقصد بیشتر تور های گردشگری و مسافران و سفربروهاست. به یمن سفر به این دو جاذبه، خرقان هم حالا نامی آشناست، اما هنوز یکی از دنج ترین و خلوت ترین و شاعرانه ترین مقاصد گردشگری است. یک کوله و یک دست لباس و حرکت با یک کوله و مقداری وسیله سفر و مثل همیشه یک دست لباس حرکت کردم. انتظار داشتم بعد از خرقان به جنگل ابر بروم؛ جنگلی که ...
یزدانی: باید مورینیو را می آوردیم نه ویلموتس
ها دشوارتر از MLS است. تعداد مسابقات و مسافت شهرها هم زیاد است. هر مسافرتی در این کشور پهناور ساعت ها به طول می انجامد. فاصله پروازی برخی از بازی های ما در آمریکا، بیش از فاصله تهران تا لندن است و همین موضوع موجب خستگی تیم هم می شود. وقتی شرایط صعود و سقوط وجود ندارد، انگیزه خودم را از دست دادم. از نظر درآمد هم کار کردن در تیم پایه وضعیت بهتری دارد. در این سطح از فوتبال آمریکا تیم های ...
قصه پیرمرد کتابفروشی که گذر عمر او را با انگیزه تر کرد
بر زندگی اش داشته را اینطور بیان می کند: ما 6 بچه از یک خانواده هستیم، اما دیدگاهی که من در زندگی دارم با خواهران و برادرانم متفاوت است و این تأثیری است که کتاب خواندن بر زندگی شخصی و روابط کاری من گذاشته است. مشتری ادامه می دهد: چندسال پیش که پدرم را از دست دادم ناراحت بودم؛ اول کتاب قرآن که آرامبخش بود را می خواندم و بعد از قرآن خواندن این کتاب ها کمک می کرد به غمی که داشتم غلبه کنم ...
مردم فیلم محبوبشان را به باشگاه میلیاردی ها رساندند/ از نذر بلیط تا سینمای سیار
...، خیلی خوشحال شدم. با خودم گفتم: فروش فیلم با وجود این تخفیف گرفتن ها و این پول های اندک 5 و 3 هزار تومانی به یک میلیارد تومان رسیده. اگر قرار بود مثل باقی فیلم ها برای تماشایش بلیط های 10 و 15 هزار تومانی تهیه شود، فروشش چقدر می شد؟ به اعتقاد من، همین دل های پاک بچه ها و دعاهایشان است که زمینه ساز موفقیت فیلم شده و می شود. خانم مربی دغدغه مند مشکین دشتی برای گسترش دایره تماشاگران ...
گفت و گو با فاطمه هوشیمو بانوی تازه مسلمان/ به نظام جمهوری اسلامی ایران احساس دِین می کنم
.... چون در اثر مطالعاتی که درباره ادیان داشتم، بر مسائل سیاست بین الملل هم تا اندازه ای مسلط شده بودم و دوست داشتم بدانم چه شده که این نوع انقلاب پیروز شد و چه عاملی باعث شد که تعداد زیادی جوان پشت سر یک مرد دینی بایستند و انقلاب کنند. این نوع آشنایی باعث شد تا من هم دیدگاه مقاومت را که به دنبال آن بودم در انقلاب اسلامی ایران پیدا کنم و هم نقش دین را در آن ببینم. این پله اول آشنایی من با اسلام ...
ماجرای عجیب نیلوفر 17 ساله؛ سرقت میلیاردی
...: چند وقت قبل مرد فرش فروشی که برای انجام ماموریت کاری به شهرستان رفته بود وقتی به خانه اش در شمال تهران بازگشت، با صحنه ای هولناک روبه رو شد. همسرش بی هوش داخل خانه افتاده بود و همه وسایل خانه به هم ریخته بود اما از دختر 17ساله اش خبری نبود. او فورا به اورژانس زنگ زد و زن میانسال برای درمان به بیمارستان انتقال یافت. هنوز مشخص نبود ماجرا از چه قرار است و پزشکان پس از معاینه احتمال ...
کالدرون: مدیون بیرانوند هستم/منصوریان: حیف شد که سیدجلال در جام ملت ها نبود
سلیمان موقعیت های زیادی داشتیم. بازیکنان توانمندی در تیم خودمان داریم. در این بازی از موقعیت های خودمان استفاده کردیم. قبل از از بازی حرفی درباره بازی نزده بودم. وقتی هم که به حریف گل زدیم، دوست داشتم کماکان با کیفیت بازی کنیم. سرمربی پرسپولیس در واکنش به این سوال که آیا نوع چینش خط دفاعی ذوب آهن او را به خواسته اش رساند، گفت: ذوب آهن در بازی های اخیرش یک مساوی و برد داشته است. مسلما ...
روایتی خواندنی از زندگی یک شهید/ از تحصیل در تگزاس تا شهادت در مهرآباد
آمده و خسته شده بودم با ماشین خودم نرفتم و شبانه با اتوبوس به سمت تهران راه افتادم. در مسیر با خودم فکر می کردم که چرا امضای خود حسین زیر تلگراف نبود. همه این ها نگرانم می کرد. بعد از رسیدن به تهران، وقتی وارد خیابان اصلی شدم که خانه محمدحسین آنجا بود، اعلامیه هایی را دیدم که تصویر حسین روی آن ها بود. اعلامیه ها روی دیوار و در خانه ها نصب شده بود. تصویر برادرم را روی دیوار چاپ کرده و پایین آن نوشته ...
داستان کوتاه گل نوشته ی هوشنگ مرادی کرمانی
بغل دستی اش پر از سبد گل تازه بود. سبدهای جورواجور بزرگ وکوچک همه رنگ. هر روز ملاقاتی ها سبد های تازه می آوردند. عباس زد زیر گریه : -من گلم را می خواهم. بیمار بغل دستی که پسرکی خوش رو بود گفت: -هر کدام از سبدهای مرا خواستی مال تو. بگذار بالای سرت. -نه من گل خودم را می خواهم. چرا انداختنش دور؟ -آن دیگر به درد نمی خورد. رئیس ...
شهیدی که قبل از عملیات گفت من با خونم محاسنم را خضاب می کنم
حضرت امام (ره) ارادت قلبی داشتم از طرفی می دانستم قلب حسن هم برای سید روح الله می تپد، دست به کار شدم و نامه ای برایش نوشتم. نوشتم چون ولی زمان دستور داده اند نگران قول و قرارمان نباش، در جبهه بمان و از اسلام ناب دفاع کن. نامه که به دستش رسید سریع با من تماس گرفت. تماس گرفت که تشکر کند. گفت: راستش رو بخواهی مونده بودم چطور بهت بگم! که الحمدالله خودت پیام امام رو فهمیدی و بهترین تصمیم ...
بیرون رانده نوشته ی ساموئل بکت
در سن کمال بودم. یعنی به اصطلاح در کمال تسلط به نیروهای روانی ام. بله، تسلط را که داشتم. به آن سمت کوچه رفتن و برگشتم تا به خانه ای که مرا بیرون انداخته بود نگاه کنم، منی که هرگز هنگام رفتن، پشت سرم را نگاه نمی کردم. چه زیبا بود! لب پنجره ها گل های شمعدانی بود. من سال ها توی نخ شمعدانی ها رفته ام. شمعدانی ها خیلی بدجنس اند، اما آخرسر توانسته بودم هرکاری می خواهم با آن ها بکنم. در این ...
شرح ماجرای ماهشهر
مردم نیوز : خبرنگار اعزامی فرهیختگان به ماهشهر طی گزارش حضوری از وقایع اخیر بندر ماهشهر نوشت: اگر در شبانه روز حتی کمتر از یک ساعت هم درگیر شبکه های اجتماعی بوده باشید، آنقدر درباره ماهشهر توئیت، مطلب و گزارش در این چند روز خوانده اید که کنجکاو باشید بدانید پس از افزایش چند برابری قیمت بنزین چه اتفاقی در این شهر افتاده است؟ به قدری روایت ها از حوادث ماهشهر و به ویژه در شهرک آیت الله طالقانی ...
تا ابد با تو می مانم تبلور سبک زندگی عاشقانه، عارفانه و حماسی است
عرفانیان است و خودم را قابل این موضوع نمی دانم. عرفانیان: واسطه ای بودم تا قصه ای را که خداوند نوشته است، به دست خوانندگان برسانم مریم عرفانیان نویسنده کتاب تا ابد با تو می مانم نیز گفت: از سال 85 تا 89 که مسئولیت جمع آوری آثار شهدا در بنیاد شهید و امور ایثارگران را بر عهده داشتم با خانم مقدس و سردار نجاتی آشنا شدم و اکنون که به آن سالها می نگرم، آن سال ها گنج زندگی من بوده است ...
ثبت نام بیش از 7 هزار داوطلب انتخابات تا پایان امروز/ با شناسنامه قرمز در هوای صندلی سبز + حاشیه ها و ...
لحظه ثبت نام 7 هزار و 421 داوطلب انتخابات مجلس یازدهم نهایی شده است، گفت: استان های تهران، اصفهان، خراسان رضوی، خوزستان و فارس بیشترین ثبت نام کننده را داشته اند. سخنگوی ستاد انتخابات: تا این لحظه ثبت نام 7 هزار و 421 داوطلب نهایی است بیژن نوباوه وطن نامزد انتخابات مجلس شد 1398/09/14 - 17:34 بیژن نوباوه وطن نماینده مردم تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر در ...
قیمت خودرو دوباره صعودی شد/ افزایش قیمت کالاهای مصرفی پس از افزایش قیمت بنزین/ ارز 4200 تومانی دولت به ...
گزارش وطن امروز ، نقطه ضعف اصلی بودجه، وابستگی به منابع ریالی حاصل از صادرات نفت خام و میعانات گازی است. منابع ریالی حاصل از فروش نفت نیز متأثر از 3 متغیر قیمت نفت خام، میزان صادرات و نرخ تبدیل ارز (دلار) به ریال است. 2 متغیر قیمت نفت خام و میزان صادرات از جمله متغیرهای برون زای اقتصاد ایران است که مقدار آنها علاوه بر شرایط حاکم بر بازار جهانی نفت، تابع تحولات سیاسی نیز هست، از این رو ممکن است مقادیر ...
مردی دخترش را در تهران ارزان فروخت! / فروغ و لادن واسطه بودند!
...؛ این باران است که اهمیت دارد. لیلا دنبال فرزندش است. همان روز ها که لیلا تازه از تهران به ملایر بازگشته بود، با مهدی آشنا شد. پسر جوان و بلندبالایی که مثل خانواده اش نبود. او نقاش بود. بیشتر وقتش را در تهران به رنگ زدن ساختمان های نوساز می گذراند. لیلا به این دلیل دل به مهدی داد: آن روز بعد از خواستگاری، پدر مهدی زیر گوشم گفت مهدی پول و سرمایه ای ندارد، اما سالم است و نان حلال ...
باید بازیگر و کارگردان از هالیوود بیاوریم تا قهرمانان ملی ما را درست به تصویر بکشند
....حاضرم با کسی که مدعی ساخت فیلم هایی با موضوع شهید صیاد شیرازی و سایر فرماندهان دفاع مقدس است بنشینم و مناظره کنم و توضیح بدهم چرا توان این کار را نداریم. سال ها پیش در بهشت زهرای تهران مشغول تصویربرداری یک مستند بودم که صدای گریه ای من را به کنار مزار شهید چمران کشاند.خانمی صورتش را روی مزار گذاشته و به شدت می گریست.وقتی سرش را از روی قبر برداشت دیدم همسر شهید چمران است. این گریه ، شهید چمران را ...
سرخاب سفیدآب به رنگ قاچاق/ مصرف بالای لوازم آرایشی، ایران را به رتبه جهانی کشاند
ماتیک هایی باهزاران رنگ را نشان می دهد. دختر موطلایی روی پوستر پشت ویترین با لب های قرمز و با لبخندی که دندان های مرواریدی اش را به نمایش گذاشته است، می گوید که این محصول ویژه دختران هم سن و سالش است و والدینشان با خیال راحت می توانند آن ها را خریداری کنند! بلاخره اشک ها و پاکوبیدن های دخترک جواب می دهد و زن جوان بعد از اینکه مدل موهایش و آرایش صورتش را یک بار دیگر روی شیشه ویترین چک می کند که بهم ریخته نباشد، دست دخترکش را می گیرد و وارد فروشگاه می شود... انتهای پیام/ ...
ناگفته هایی درباره زندگی دادزن ها
کنیم . جلو می روم، خودم را معرفی می کنم و ازش می خواهم چند دقیقه ای وقتش را در اختیارم بگذارد. فکری می کند و می گوید: مشکلی نیست بفرما . علی این طور شروع می کند: راستش را بخواهید به عکاسی علاقه مند بودم، ولی به علت مشکل مالی همه عمر کارگری کردم. یک روز که آگهی مغازه عکاسی را توی روزنامه دیدم پیش شان رفتم و از آن وقت به بعد شدم تبلیغات چی مغازه عکاسی. توی این هشت سال برای چند مغازه ...
از من نخواهید علیه ویلموتس حرف بزنم
، پیشنهاد تیم ملی جوانان را رد کردم، پیشنهاد تیم امید را رد کردم. به من پیشنهاد عضویت در هیأت مدیره یکی از باشگاه های بزرگ ایران شد، رد کردم. شاید شما اینها را ندانید. خیلی ها برای این پست می جنگند. من این پیشنهاد را 2 سال پیش رد کردم. من آدمی نیستم که اندازه خودم را ندانم. در فوتبالم پله پله جلو رفتم؛ در مربیگری هم همین جور. من جزو معدود بازیکنان بوندسلیگا بودم که داشتم بازی می کردم و مدرک مربیگری ...
خمار ساق های توام، چاق تر بشو!
نیمه خدا باشد . با چنین نگاهی، اکنون به من بگویید راست و حسینی کدام تان اگر جای او بودید غرق در زیستی چنین مرگ آلود نمی شدید؟ من اولین نفر بودم که از دست می رفتم. 7 بی زحمت صحنه حرف زدن مارادونا با کودکش را از دست ندهید. ده بار ببینید؛ چهل بار ببینید. من خودم صدبار بچه ام را در زمان زبان باز کردنش، گذاشته ام جلویم و مثل ماردونا که به بچه اش می گفت بگو میلان میلان! نابودتون می کنیم ، بگو ...
ماجرای اعطای پست مدیرعاملی به یک معتاد
بوده است. من حدود 700 یا 800 میلیون تومان پول داشتم و با خرید و فروش، سود حاصل از آن را می خوردم. این متهم ادامه داد: در جایی که دو سه میلیارد خرید و فروش می شد به امثال آقای اشرفی می گفتم که فلان بار هست و سود دارد او از من طلب ضمانت می کرد و من نیز می گفتم کلام من ضمانت است. متهم اخوت فرد در ادامه دفاعیات خود گفت: در خصوص موضوع فراری بودن باید بگویم لطفا از پایگاه دوم پلیس آگاهی تهران ...
شهادت پسرم مرا به رشد رساند
: به لطف خدا صورتش سالم بود. بوسیدمش و بوییدمش. دو ماه فقط گریه کردم. ساکش را از دانشگاه که برایم فرستادند وسایلش را دیدم و در لابه لای آن وصیت نامه پسرم بود. حالا وصیت نامه شهید محسن ابراهیم پور را می خوانم که بخشی از آن نوشته است ... من هم مانند هر کس دیگر زندگی را دوست دارم، از خوشی هایش لذت می برم. از صدای خنده بچه ها غرق در شادی می شوم، از تفریحات سالم و نشست و برخاستن ها و شادی ها ...
کسی دستم را نمی گیرد
چیز بود و واقعیت زندگی چیز دیگر. او اما همه این روزها را گذراند تا به پانزده سالگی رسید: 15 سالم بودم که تصادف کردم. صبح زود بیدار شدم که بروم مادرم را ببینم؛ ماشین از پشت به من زد، زمین خوردم و جفت پاهایم شکست، اعزامم کردند به تهران و بیمارستان شفا یحیائیان میدان بهارستان. همان روز سریع من را اعزام کردند. پس از آن روز و با آغاز دشواری های تازه، سختی های گذشته و دلتنگی های کودکی برای مهران تبدیل ...
آرزوهای ما کجاست؟
پیاده کرد و به خانه برگشت تا مهیای رفتن به مدرسه ای دیگر شود. پریسا وارد کلاس دوم الف شد و نشست کنار دست نرگس، روی نیمکت چوبی. پشت سرشان سمانه، مریم و لیلا جمع و تفریق تمرین می کردند. ساعت 7و 2دقیقه بود که مبصر کلاس یادش آمد تخته پاک کن کثیف است. از ترس تنبیه معلم، از روی نیمکت بلند شد تا آن تکه ابر را با شیلنگ آب حیاط بشوید. همین که اومد در کلاس رو با انگشتش باز کنه، پلیورش گرفت به چراغ نفتی و ...
آنفلوآنزا داشته باشی زنده ات نمی ذارم
حسام حیدری طنزنویس سلام دوباره خدمت همه مخاطبان عزیز شهرونگ. امروز سری زدیم به مراکز درمانی و با یه مصاحبه مردمی دیگه در مورد آنفلوآنزا در خدمتتون هستیم. با ما همراه باشید. سلام خانم. شما هم به خاطر آنفلوآنزا مراجعه کردید به بیمارستان؟ نه من استرس آنفلوآنزا داشتم. استرس آنفلوآنزا دیگه چیه؟ همش می ترسیدم آنفلوآنزا گرفته باشم. علایمش رو تو فضای مجازی می خوندم. هی ...
در ستایش پدر
مجید تربت زاده ... می گفت: بر خلاف آن ها که رفتند و ماندند، من رفتم و برگشتم؛ دوست داشتم خدمتم را ادامه دهم. از اقامت های خودم در خارج از کشور بهره برداری کردم... در طول تدریس و تحقیق در دانشگاه پاریس و دیگر دانشگاه های فرانسه، زمینه های مطالعاتم را فراهم کردم... بیشتر برای میهن خودم بهره برداری کردم. بیشتر از یک نیمسال در آنجا نمی ماندم و در فاصله سال های 1362 تا 1368 نیمسال اول را در ...
گزارشی از وضعیت یک گرمخانه زنانه در تهران
اش را برایمان تعریف کند. در حال بیرون رفتن از مجموعه هستم که یکی از آنها با گل به داخل می آید و آن را به مدیر مددسرا تحویل می دهد تا لبخند او را ببیند. سر و صورتش را آرایش کرده که این مساله مورد توجه دیگران قرار می گیرد، اما او چندان توجهی نمی کند. آرام به داخل می رود و من با گذر از کنار او از گرمخانه خارج می شوم اما با خودم فکر می کنم داستان شب های تهران بیشتر از روزهایش است. ...