سایر منابع:
سایر خبرها
این همه هزینه برای یک جشن تولد
سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: خیلی بیهوده و بی رویه مصرف می کنیم. کافی است مقداری به رفتارهایمان بنگریم. آن وقت متوجه خواهیم شد که در اسراف غرق شده ایم. کمی که رنگ آسمان رو به تیرگی می رود و هوا تاریک می شود تمام چراغ های خانه را روشن می کنیم تا خانه مان دلگیر نباشد! واقعاً چه لزومی دارد وقتی کسی در اتاق نیست، چراغ اتاق روشن باشد؟ یا موقع گپ زدن و صحبت کردن، چرا تلویزیون روشن است؟ آیا کار سختی است ...
رابطه ایران و عراق ناگسستنی است/ هادی انصاری
و آنها همواره نقش مهمی را داشتند. شاید کمتر کسی به این نکته دقت و توجه کند که نقش حوزه ها و روحانیت که در آن هنگام حوزه قم و حوزه مادر که حوزه نجف اشرف بوده، که اغلب سردمداران و بزرگ مرجع های جهان تشیع ولو گاهی ریشه های عربی داشتند، اما اغلبیت از آن ایرانی ها بوده است . ضمنا یکی از ویژگی های حوزه های علمیه از آن هنگام تا الان این بوده که هیچ وقت به نژاد توجه نداشتند. شما می بینید که یک ...
حمل و نقل پایتخت زیر فشار تقاضا
حال ما را درک کنند. مترو در لندن؛ سریع السیر با دسترسی نامحدود پیمان قلی نژاد که به تازگی از لندن به ایران آمده درباره وضعیت مترو در دو شهر تهران و لندن اینطور توضیح می دهد: فرقی نمی کند در شمال شهر زندگی کنی یا جنوب یا حتی غرب و شرق، اگر بخواهی به مقصدت برسی که لااقل 2 تا 3 ساعت زمان ببرد، برای پیدا کردن بهترین و کوتاه ترین راه ممکن هیچوقت جای نگرانی نیست. در لندن، بزرگ ترین شهر با ...
تاثیر استفاده از دفتر تعاملی بر یادگیری و یادداری دانش آموزان
یک پنجره را در مفهوم در حال ظهور دانش آموزان فراهم می کنند. تمرین استفاده از دفتر تعاملی یکی از آن مواردی است که معلمان می توانند برای یادآوری دانش آموزان به عنوان یک نگاه اجمالی به آن نگاه کنند. حاجی سالم (1397) در پژوهشی با عنوان تاثیر استفاده از استراتژی های مختلف یادداشت برداری در فهم بهتر مهارت شنیداری برای فراگیران سطح پیشرفته زبان انگلیسی، نشان داد که دانش آموزانی که علاوه بر گوش دادن مطلب ...
خیرخواهان: ناهار مجانی نفت دیگر تمام شد/ بخش هایی از مردم هزینه تهیه مواد اولیه اشکنه را هم ندارند
بگذاریم متهم ردیف دوم دولت آقای روحانی است که از دانش اقتصادی و تدبیر کاملا تهی شده است، یعنی کسانی که واقعا می توانستند حداقل کمکی در این آشفته بازار بکنند را از خودش راند و دور کرد و در مقابل یک عده چاپلوس و به معنای واقعی پاچه خوار را دور خود نگه داشته است. برای مثال یک نمونه اش آقای نوبخت است که قرار شد سازمان برنامه را که آقای احمدی نژاد منحل کرده بود احیاء کند. اما هیچ نقش مثبتی ...
ماندن با روحانی مرزبندی با اصلاحات
استخوان خیلی از اصلاح طلبان را سوزاند. کرباسچی یکی از آنها بود. دبیرکل کارگزاران با کنایه به نقش رئیس فراکسیون امید در از دست رفتن یکی از صندلی های هیات رئیسه در صفحه شخصی خود نوشت: به همت آقای عارف و دوستانشون آقای مطهری از نایب رئیسی مجلس حذف شد. عطریانفر همان روزها گفته بود او و هم حزبی هایش نقد لاریجانی را به نسیه عارف ترجیح می دهند. عارف نیز در پاسخی مبهم که فهم ضمیر مخاطبش اصلا کار ...
در اینستای ستاره های خارجی؛ رونمایی از فرزند بالی خان
فاحریه و بوراک که خود فاحریه منتشر کرده. حالا اینکه اون ایموجی زیر همچین عکسی چه معنی میده، به کنار؛ من فقط می خوام بدونم از بین اینهمه ایموجی، اصلا این یکی رو از کجا آوردی؟ مطلب امروز رو با تصویری از آلپ ناوروز درحال اجرای موسیقی تموم می کنیم.
سنگ تعارض منافع جلوی اصلاح ساختار بودجه/ امنیت مردم و حمایت رهبری
...، من الان به شما می گویم خدای من با من است، نگران آینده نباشید، دشمن دنبال ماست ولی امداد غیبی ما را عبور می دهد و به خواست خدا آینده روشن است. حال جوانان و ملت ایران از این بشارت بالاتر می خواهند؟ اما چرا رهبری با وجود وضعیت اقتصادی این گونه قاطع به آینده امیدوارند، دلایل منطقی و خاص خود را دارد که در این مجال نمی گنجد! تفاوت دو نگاه در سرمقاله روزنامه ایران نوشت: اگر چه ...
هوای تهران آلوده است چون قالیباف 12 سال کار عمرانی کرد!
هوای سالم بسیاری را خانه نشین می کند و دست آخر هر از گاهی باران و باد راه نفس مان می گشاید. فخاری افزود: سال گذشته هر روز شاهد مصاحبه های پی درپی مسئولان حوزه حمل ونقل و ترافیکِ شهرداری بودیم که تعطیل نشدن مدارس بر اثر آلودگی هوا را ناشی از طرح های موفق معاونت حمل ونقل در زمینه آلودگی می دانستند و باور داشتند که آن هوای نه چندان آلوده به یاری باد و باران نبوده است. ولی امسال همان طرح ها ...
کارمندان دیپلمه را بازنشسته کنید/ مردم از تیم اقتصادی ناراضی اند می گویند وزیر کشور استعفا دهد؟!/ آمار ...
سران قوا برده شده که در آنجا هم آیت الله رئیسی نظری متفاوت داشته است. در این میان، وزیر کشور هم طرف تفویض اختیار رئیس جمهور بوده و راساً مسئولیتی درباره مدیریت مصرف و قیمت بنزین در کشور نداشته است. با این همه جای تعجب و تردید است که سخنگوی کارگزاران چرا به جای گرفتن گریبان وزیر نفت و یا آن بخش از تیم اقتصادی دولت که در سوءمدیریت چند سال اخیر دولت نقش آفرین بوده اند، خواستار برکناری وزیر ...
خشونت؛ فرزند خلف جنگ
در سال 1979 توسط میلوش فورمن ساخته شد نیز وام دار یک نمایشنامه ضدِ جنگ با مایه های درام و کمدی ست که هم راستا با جنبش شکل گرفته علیه جنگ ویتنام بود و جروم راگنی آن را اواخر دهه 60 میلادی منتشر کرد. در بخشی از این کار که راگنی آن را ابتدا خارج از برادوی و سپس در برادوی به رویِ صحنه برد، بازیگر اصلی با ماسک ضدِ گاز (ویژه انفجارهای شیمیایی) وارد می شود و آهنگی به نامِ هوا را اجرا می کند که در بخشی ...
بنیامین بهادری؛ مرد خانواده، مرد سفر
اند که او هر از گاهی، تصویری از پدرش منتشر می کند و با استفاده از متن ترانه هایش از عشق پدر و فرزندی می نویسد. خبر تازه درباره بنیامین نیز مثل دیگر اخبار پیرامون زندگی او، ربطی به موسیقی نداشت. پدرش آن طور که خودش نوشت در آغوش پسر درگذشت. آذر 97 فرزندآوری در تهران دیگر هواداران بنیامین به دوری او از اخبار عادت کرده بودند که دوباره خبری از او منتشر شد البته باز هم ...
شهرزاد قصه گو در خیابان حجاب
بهتری پیدا می کند. کسی که قصه می خواند یا قصه می گوید یعنی آنقدر صبور و مهربان است که حاضر است وقت بگذارد و برای دیگران داستانی را تعریف کند تا حال آنها را خوب کند. پس این آدم حتما لحن مهربانی هم دارد چون آدم های صبور معمولا لحن آرامی دارند برای همین به دیگران آرامش می دهند و یکی از اهداف مهم داستان ها و قصه ها همین القای آرامش است. معمولا مادرها در این زمینه مهم هستند چراکه در سبک دل بستگی ...
ماندن با روحانی مرزبندی با اصلاحات
که پیش بینی می شد، شکست خورد؛ شکستی که البته تنها به شخص عارف و انتخابات هیات رئیسه و عدم توفیق علی مطهری محدود نماند و دامنه های آن به تک تک فراکسیون ها نیز کشیده شد. حماسه عارف و رفقا تا مغز استخوان خیلی از اصلاح طلبان را سوزاند. کرباسچی یکی از آنها بود. دبیرکل کارگزاران با کنایه به نقش رئیس فراکسیون امید در از دست رفتن یکی از صندلی های هیات رئیسه در صفحه شخصی خود نوشت: به همت آقای عارف و ...
مهران زند؛ قهرمان معلولی که می خواهد کلیه اش را بفروشد
روزنامه شهروند – محمد باقرزاده: هنوز 6 سالش تمام نشده بود که روزگار از او تصمیم گیری دشواری می خواست؛ مهران زند لشنی سال 76 باید تصمیم می گرفت که برای ادامه زندگی خانواده پدر یا مادرش را انتخاب کند و او پیش از این با مادربزرگش یعنی مادرِ پدرش انس گرفته بود. مهران پس از جدایی پدر [...] روزنامه شهروند – محمد باقرزاده: هنوز 6 سالش تمام نشده بود که روزگار از او تصمیم گیری دشواری می خواست؛ مهران زند لشنی سال 76 باید تصمیم می گرفت که برای ادامه زندگی خانواده پدر یا مادرش را انتخاب کند و او پیش از این با مادربزرگش یعنی مادرِ پدرش انس گرفته بود. مهران پس از جدایی پدر و مادر دیگر آن کودک شاد نبود و بازی هایش از کوچه های دورود در استان لرستان به کنج خانه و همزبانی با مادربزرگی قصه گو و دلسوز کشیده شد. دوری از پدر و مادر، اما پایان تراژدی زندگی کودکی با آرزو های بزرگ نبود و روزگار برای مهران بازی های دیگری هم در چنته داشت. هر چه زمان می گذشت نرمی استخوان مهران هم بیشتر خودنمایی می کرد، اما او مصمم به زندگی و پر از امید و آرزو بود تا نوبت به آن صبح حادثه ساز رسید؛ در آن روز مهران پانزده ساله شال و کلاه کرده بود که به دیدن مادرش برود، اما خودرویی از پشت او را چنان نقش زمین کرد که پس از 13 سال هنوز برخاستن برای او دشوار است. بازی روزگار و خطای پزشکان هر دو پای مهران را به یغما برد و حالا چند سالی است که از آن کودک شاد و پرامید، جسمی ناقص و روحی پر از درد و دل نگرانی به جای گذاشته است. مهران زند لشنی در همه این سال ها در سر سودای ایستادگی و مبارزه داشت و پس از خداحافظی از نیم تنه پایین بدنش، بر فشار های روحی و جسمی مسلط شد. او این بار پرامیدتر از گذشته روی دو دست خود بلند شد و به والیبال نشسته روی آورد. چند بار روی سکوی قهرمانی ایستاد و درست در روز هایی که گمان می کرد امید و روشنی به زندگی اش رسیده است، مشکلات تازه سربرآوردند. مهران در 28 سال گذشته هر چه در توان داشت برای زندگی گذاشت، اما روزگار چندان روی خوشی به او نشان نداد؛ بدعهدی مسئولان و بی توجهی دوستان حالا مهران را به جایی رسانده است که می خواهد کلیه اش را بفروشد و همین چند روز پیش هم برگه اهدای کلیه را پر کرده است. با کِرمی که گوشت بدنم را می خورد، درد دل کردم 27 سال از نام گذاری سوم دسامبر، 12 آذر، به نام معلولان در سازمان ملل متحد و با هدف توجه به مشکلات این گروه از جامعه و آماده سازی زمینه رشد آن ها می گذرد، اما همچنان میلیون ها معلول در ایران و در بسیاری از کشور های دنیا برای ابتدایی ترین نیاز های خود تلاش می کنند. مهران یکی از همین افراد است که سال هاست در آرزوی یک خبر خوش شب و روز را به سختی پشت سرمی گذراند. او تک فرزند خانواده ای است که خیلی زود از هم پاشید و پدر و مادر هر کدام زندگی تازه ای را برای خود برگزیدند. دلتنگی مهران، اما هیچ وقت رهایش نکرد و پس از جدایی پدر و مادر، همواره دلش برای هر دو آن ها تنگ می شد هر چند حالا می داند که زندگی کاری با دلش ندارد: پدرم گاهی اوقات به من سر می زد، اما خودش ازدواج کرده بود و همسرش راضی نبود که من پیش آن ها زندگی کنم و مادرم هم همین شرایط را داشت. دلتنگی من یک چیز بود و واقعیت زندگی چیز دیگر. او، اما همه این روز ها را گذراند تا به پانزده سالگی رسید: 15 سالم بودم که تصادف کردم. صبح زود بیدار شدم که بروم مادرم را ببینم؛ ماشین از پشت به من زد، زمین خوردم و جفت پاهایم شکست، اعزامم کردند به تهران و بیمارستان شفا یحیائیان میدان بهارستان. همان روز سریع من را اعزام کردند. پس از آن روز و با آغاز دشواری های تازه، سختی های گذشته و دلتنگی های کودکی برای مهران تبدیل به روز های خوب زندگی شد: بیمه نبودم، وضع مالی خوبی نداشتم، پدر و مادرم سختی های خودشان را داشتند. سختی زندگی تازه شروع شده بود، ولی همه کمک کردند و به تهران اعزام شدم. گفتند باید پلاتین بگذاریم. برگه رضایت را امضا کرد و پلاتین ها هم به بدن نحیفش اضافه شد، اما درد و دل شوره مهران کم نشد: پلاتین خوب در بدنم جا نگرفته بود. باعث شد که پاهایم بی حرکت بماند و زخم بستر بگیرم. بعد از سه چهار سال فهمیدیم که این درد ها و مشکلات به پلاتین برمی گردد. او پس از عمل، سال های زیادی را روی تخت گذراند، پاهایش سیاه شده بود و نمی توانست قدمی بردارد و همین باعث شد زخم بستر بگیرد: شنیدن این دوران دل می خواهد، آن قدر تلخ و آن قدر سیاه است که هر کسی نمی تواند گوش کند. در همین حد که یک روز به پشت پایم دست زدم و دیدم کرم ها مشغولند. یکی را به دست گرفتم و با هم حرف زدیم. درد دل کردم، بعد هم سرجایش گذاشتم و گفتم بخور این روزی تو است. روز وداع با نیمی از بدن مهران هفت سال را روی تخت گذراند و در همه این سال ها هم مادربزرگش همراه و همدرد او بود: هفت سال آرزو داشتم برف را لمس کنم، باران را لمس کنم و بوی خوش بهار را بچشم، اما همه این تغییرات را فقط از شیشه پنجره می دیدم. سال 92، نوبت به روز دشوار و تصمیمی سرنوشت ساز رسید. مهران انتخاب کرده بود که با پا ها و نیمی از بدنش وداع کند: پاهایم سیاه شده بود و خودم رضایت دادم که قطع شوند. هفت سال روی تخت بودم؛ هفت سال که لحظه لحظه اش سخت و تلخ بود. خانواده می گفتند مهران را بگذارید کهریزک. من همه این ها را می شنیدم و ذره ذره آب می شدم و خجالت می کشیدم که چرا سرنوشت مهران باید این باشد؟ چرا یک اشتباه باید من را به اینجا برساند. اما مادربزرگم لحظه ای تنهایم نگذاشت. مهران تصمیمش را گرفته بود، اما پزشکان نظر دیگری داشتند: می گفتند اگر پاهایت قطع شود خونریزی شدید باعث مرگت می شود، چون زخم بستر هم داری و این خون اگر به بالا و قلب برسد حتما می میری، پزشکان متخصص زیادی به من می گفتند و به همین دلیل این پروسه هفت سال طول کشید و خانواده ام هم راضی نمی شدند. می گفتند همین جوری نفس بکشی هم خوب است، چون معلوم نیست بعد عمل زنده بمانی. جوان بیست ودو ساله آن روز، از هفت سال نفس کشیدن سخت روی یک تخت و زل زدن به سقف خسته شده بود: در نهایت خودم رضایت دادم که پاهایم قطع شود. زمانی که می خواستم بی هوش شوم برای قطع پا، آیت الکرسی را با خود برده بودم اتاق عمل. هیچ کس نبود و فقط من بودم و خدای خودم. فکر می کردم شاید دیگر دنیای من تمام شده باشد، اما زندگی راه و رسم خودش را دارد. باید بدون پا برمی خاستم مهران از آن عمل سخت هم جان سالم به در برد، اما دیگر دو پایش را از دست داده بود. جسم تازه با خود سختی های دشوار هم می آورد و روح انسان را آزار می دهد. افسردگی پس از عمل، مهران را رها نمی کرد، اما او تصمیم گرفته بود بدون پا برخیزد: گفتم این حق من است و باید زندگی کنم، با پا یا بدون پا. باید زندگی کرد. پیش خودم گفتم وقتی خداوند به من فرصت زندگی داده چرا من کوتاه بیایم؟ دوره سخت نقاهت، مبارزه با افسردگی و آشنایی با بدن جدید برای مهران چند ماه طول کشید و او این روز ها را هم پشت سرگذاشت و بار دیگر برای زندگی بلند شد. این بار می خواست با ورزش و والیبال به روز های آینده اش رنگ زندگی بپاشد: تصمیم گرفتم بروم در عرصه ورزش. عمه ام خیلی کمکم کرد. می دانستم باید تلاش کنم. رفتم سراغ والیبال. شرایط من از همه هم بازی هایم بدتر بود، اما می خواستم و انرژی زیادی داشتم. او دوستان تازه ای پیدا کرده بود و با هم شوخی و خنده های خود را داشتند. به نواقص بدن هم گیر می دادند و با هم می خندیدند و روزگار هم به آن ها چراغ سبز نشان داده بود. تمرین دوستانه برای مهران نتیجه داد: تیم خوبی شده بودیم و تمرین مان هم زیاد بود. توانستیم در والیبال نشسته چندین مقام بیاوریم. دو مدال طلا، یک نایب قهرمانی و یک سومی. در مسابقات شهرداری تهران قهرمان شدیم و خیلی خوب پیش می رفتم. تا همین سه ماه پیش و روی دیوار های خانه ای که حالا از بین رفته، مدال ها، لوح تقدیر و تصویری از مهران در کنار محمدباقر قالیباف شهردار پیشین تهران، خودنمایی می کرد. حالا انگار سرنوشت آن مدال های افتخار هم شبیه آوارگی مهران است: خانه متعلق به یک خیّر بود. دو سه ماه به من داده بود که تا قبل از تخریب، آنجا زندگی کنم. خیلی لطف داشت، اما او هم زندگی خودش را داشت و برای خانه اش برنامه دیگری ریخته بود. خودم که آواره ام و وسایلم هم شبیه زندگی خودم. سختی های تازه از راه می رسد حضور در جامعه و گذران زندگی با ورزش برای هر معلولی در ایران با مشکلات فراوانی همراه است و پس از سال ها شعار و برنامه هنوز پایتخت ایران برای حدود 10 درصد از ساکنان مناسب نیست. اما برای مهران تهران شهر بهتری بود. او دوستان تازه ای پیدا کرد، چند قهرمانی هم کسب کرد و درست در روز هایی که به تیم ملی فکر می کرد، جسمش بازی تازه ای درآورد: بعد از چند سال عوارض بیماری باعث شد زمین بخورم و دیگر نتوانم ادامه دهم. جایی نداشتم بخوابم و شرایط مالی هم بد بود. دیگر نمی توانستم بروم خانه عمه ام. چند روزی پیش پدرم رفتم، ولی همسر پدرم راحت نبود و مشکلات روحی برگشت. هیچ کس را نداشتم. جوانی تنها حالا مزه زندگی و پیروزی بر مشکلات را چشیده بود. او نمی خواست تسلیم شود. مشکلات تازه او را به نهاد های دولتی و مستقل فراوانی کشاند، اما هیچ کس دست او را نگرفت: به هر نهادی برای کمک رفتم که حقوقی به من بدهند یا مسکن بدهند، ولی هیچ کس کمک نمی کرد. مجلس که رفتم من را راه ندادند. بنری همراه داشتم و روی آن نوشته شده بود: آقای لاریجانی من می خواهم با شما درد دل کنم. به هر جایی که فکر می کردم ممکن است موثر باشد رفتم. ناامیدتر از همیشه برگشتم. بعد ها دوباره به مراکز بهزیستی و همه جا رفتم، ولی هیچ کس کمکی به من نکرد. او حالا باید با دریافتی ماهی 160 هزار تومان از بهزیستی و ماهی 45 هزار و 500 تومان یارانه چرخ زندگی را بچرخاند، اما نمی شود: هزینه داروها، اسپری و کپسول تنگی نفس و چندین مورد دیگر را که برای تنگی تنفس باید استفاده کنم، ندارم. این دارو ها یک طرف، لباسم هم یک طرف. من غرور دارم، می خواهم در این مملکت نان بازوی خودم را بخورم. الان باید منتظر بمانم که آیا همسایه لباس جدید می خرد یا نه که لباس کهنه اش را به من بدهد. آوارگی: امید دادند و ناامیدم کردند مهران زند لشنی حالا تنهاست؛ نه خانه ای، نه حقوقی، نه همراهی. او که چندماهی در خانه یک خیّر زندگی می کرد، جایی برای زندگی ندارد: قبلا در تهران خانه عمه، دختر عمه و ... بودم؛ 10-15 روز یک بار خانه هر کدام از دوستان و آشنایان می روم و حتی هزینه ایاب و ذهاب هم ندارم. بعضی وقت ها هم می روم دورود، خانه عمویم. در همین سال ها مهران یک بار با رسانه ای حرف زد و یک بار هم به برنامه ای تلویزیونی رفت و وعده های فراوانی گرفت: از شبکه سه به من قول دادند، ولی الان حتی جوابم را هم نمی دهند. وقتی به من وعده دادند خیلی خوشحال شدم و یک لحظه دردم فراموش شد. گفتم مشکل خانه ام حل می شود و ورزشم را ادامه می دهم، ولی الان سردرگم هستم که چرا بعضی افراد به راحتی قول می دهند و فراموش می کنند همه این وعده ها و بدقولی ها روی روح و روان جوانی که تنها یک زندگی ساده می خواست، تاثیر گذاشته است و حالا مهران 28ساله ناامید است: وقتی می بینم اطرافیانم آینده خود را رقم می زنند خوشحال می شوم، اما وقتی به خودم نگاه می کنم، غبطه می خورم که مهران دلش پاک بود، برای کسی بدی نمی خواست، چرا به این روز افتاد. روزگار سخت مهران و بدقولی مسئولان، در چند ماه گذشته با مجموعه ای از خبر های بد تکمیل شد: پدرم چند ماه پیش فوت کرد؛ همان پدری که به من پیام می داد مهران، پسرم! فکر می کنی دوست ندارم پیش من باشی؟ پدرم می خواست، ولی شرایط مالی و شرعی اجازه نمی داد که من پیش او باشم. کاش پدرم بود و فقط به من می گفت پسرم، همین. همان پدر را هم از دست دادم. از هیچ چیزی بهره نبردم، نه از راه رفتن، نه از نفس کشیدن و نه از زندگی و ازدواج، اما شاکرم. سرماخوردگی، عفونت، آسم، مشکل ریه، بی پولی و در به دری از جوانی ورزشکار، مهرانی ناامید و خسته ساخته است. او هرچه فکر می کند هیچ راه و روزنه امیدی نمی بیند تا جایی که چند روز پیش تصمیم دشواری گرفت: آن همه قول و وعده ای که به من دادند و هیچ کدام اجرایی نشد، شرایط من را از قبل بدتر کرد. دیگر واقعا به بن بست رسیده ام و هیچ کاری نمی توانم انجام دهم. نه کاری می توانم بکنم، نه درآمدی از خودم دارم. تصمیم گرفتم کلیه ام را بفروشم، هرچند دکتر ها من را از این کار منع کردند و گفتند ممکن است خطرناک باشد. می گویند شانس موفقیت چند درصد است، ولی چند روز پیش رفتم و فرم اهدای کلیه را پر کردم. تصمیمم را گرفتم و این کار را کردم. درست یا غلط آن را نمی دانم، اما این را خوب می دانم که هیچ کس اطرافم نیست و هیچ کس دستم را نمی گیرد. مهران حالا و پس از این تصمیم سخت، نمی داند چه روز هایی انتظارش را می کشد و حتی نمی داند چند روز دیگر زنده است، اما یک جمله برای مردم دارد: بدانید که آرزو داشتم تنها یک شب سرم را راحت بگذارم و بخوابم. روزگار سپری شده مهران، سرگذشت یکی از چندمیلیون ایرانی معلول است که با وجود تمام تغییرات همچنان بسیاری از حقوق ابتدایی آن ها نادیده گرفته می شود؛ جمعیتی که همین چند ماه پیش، همایون هاشمی نماینده مردم میاندوآب در مجلس تعداد آن ها را حدود 10میلیون اعلام کرد و براساس اطلاعات مستند، بهزیستی ایران تا سال 96، تنها یک میلیون و 415 هزار نفر از آن ها را تحت پوشش قرار داده است. درج شده توسط : ...
بازیگر مشهور طنز: تلویزیون عطاران و مدیری را فراری داد
های تلویزیونی خود است، در این گفتگو که پس از پایان پخش فوق لیسانسه ها انجام شد، فراتر از بازی خود در این مجموعه حرف زد و درباره موضوعاتی چون جای خالی امثال رضا عطاران و مهران مدیری در حوزه سریال سازی طنز، درآمد هنرمندان و حواشی مربوط بنده دکتر محمود مهاجر هستم مدرس کلاس های موفقیت در 15 جلسه که به خاطر شرایط اقتصادی فعلی در هفت جلسه با همان کیفیت ارائه می شود با نصف مبلغ این دیالوگ ...
سالن ساری استاندارد نیست/ حاشیه از نیمکت ها شروع می شود
حمید رضا بیغم در گفت و گو با خبرنگار ایمنا ، در رابطه بازی با شهروند ساری، اظهار کرد: ساری در خانه خود بازی می کند، سالن آن ها کوچک تر از حد استاندارد است و تماشاگران زیادی دارند که کار را برای تیم های بزرگ سخت می کند. تمام تلاش را انجام می دهیم که با کمک بازیکنان نخست بازی خوب انجام دهیم و بعد از آن نتیجه بگیریم تا به اصفهان برگردیم. وی ادامه داد: تنها مهران عالیقدر را مصدوم داریم و ...
مطالبه گری احزاب و فعالان سیاسی را فرصت می دانیم/ تصویب سند آمایش سرزمین ایلام
فروگذار نکرده ایم، شرکت ها و هلدینگ مختلفی ازجمله هلدینگ خلیج فارس و ایرانیان، بنیاد مستضعفان و برکت و هلدینگ های ایدرو و ایمیدرو پای کار آمده اند، 4 بانک عامل 800 میلیارد تومان در فاز اول آزادراه پل زال چیلات نجف اشرف سرمایه گذاری می کنند و برای اولین بار 5 بانک عامل برای سرمایه گذاری در پتروشیمی مهران پای کار آمده اند. وی تصریح کرد: مرزهای ایلام به سرعت دارد جای خود را باز می کند، میادین ...
مهران رجبی مجری برنامه انتخاباتی شد
...: ویژه برنامه انتخاباتی هر کی شما بگین کاری از گروه سیاسی شبکه یک است که در 30 قسمت 35 دقیقه ای تولید شده و قرار است یکشنبه ها پس از سریال شبانگاهی پخش شود. اجرای این برنامه با مهران رجبی بازیگر سینما و تلویزیون است و قالب آن گفتگو با نمایندگان فعلی مجلس شورای اسلامی در خصوص عملکرد، شرایط کاری و انتخابات آتی خانه ملت است. این برنامه گفتگو محور در موزه شهید مدرس تولید شده و از ...
مذاکره با کارگردان وارش برای ساخت سریال بی همگان
مهران مهام تهیه کننده سریال های تلویزیونی در گفت و گو با خبرنگار حوزه رادیو تلویزیون گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان ،درباره سریال بی همگان گفت:این سریال به شورای فیلمنامه نویسی ارائه شده است و منتظر نظر نهایی هستیم. وی ادامه داد: برای انتخاب کارگردان انتخاب های بسیاری داشتیم و با احمد کاوری به عنوان کارگردان سریال صحبت هایی داشتیم که اگر به توافق برسیم نهایی می شود. م ...
با خودت رو راست باش!/ چه کاری مانده است که مقابل نامحرم نکرده باشید!؟/ حق الناس به گردن شماست
...، نوعی سرمایه گذاری تاریخی بود که میراث نفیسی به وجود آورد و نباید اهمیت این موضوع را نادیده گرفت. شاید اگر پدر مولانا و پسر آینده دار او مورد پیشواز و حمایت سلجوقیان قرار نمی گرفتند، او نیز در جوانی، همان بلایی بر سرش می آمد که در چند مقطع تاریخی متفاوت بر سر حلاج، عین القضات، شهاب الدین، نسیمی و دیگران آمد. اگر چه در ترکیه معاصر نیز شمار افرادی که از روی تعصب ملی گرایانه، حتی ابن ...
کمربندی گناباد؛ 20 سال گرفتار در پیچ و خم مشکلات
به سمت جاده اصلی هستند که این مساله مشکلات متعددی همچون آلودگی صوتی، ترافیکی و زیست محیطی به همراه داشته است. قربانی افزود: اجرا و تکمیل کمربندی گناباد نیازمند 200 میلیارد ریال اعتبار است. یادآور می شود با وجود اهمیت استفاده از نقطه نظرات مهران حسین زاده شهردار گناباد برای تکمیل این گزارش، پیگیریهای متعدد خبرنگار ایرنا برای استفاده از نقطه نظرات وی نتیجه ای به دنبال نداشت ...
تجاوز به زنان کارتن خواب در داخل قبر
کنار آمدند؟ او در پاسخ به این سوال می گوید: از زمانی که هوا سرد می شود به راهروهای کنار توالت پناه می بریم. بهترین جا زیرپله هاست. زیرپله ها باد کمتر در تن مان می پیچد باران هم روی سرمان نمی ریزد. یک صبح از خواب بیدار شدیم و دیدیم، یک پسر 32-33 ساله از سرما یخ زده است. یکی دیگر از زنان که مجبور شده است در این منطقه زندگی کند می گوید : داخل حرم غذا می دهند و گرم است. همه دارایی زندگی ام ...
واکنش مهناز افشار به سانسور تصویرش در آشفتگی/عکس
. آشفتگی به کارگردانی فریدون جیرانی و با نقش آفرینی مهناز افشار، بهرام رادان، مهران احمدی، نسیم ادبی، نازنین صلح جو، احسان محمدی و دریا مشرقی ساخته شده است و از چهارشنبه 27 آذر در سینماهای سراسرکشور اکران می شود.
شهدای قیام عاشورا چه کسانی بودند؟
أنس بن الحارث؛ از اصحاب پیامبر(ص) قیس بن مسهر صیداوی سلیمان بن ربیعة مسلم بن عوسجة سعدی عبدالله(پسر قیس بن أبی عروة) عبیدالله(پسر قیس بن أبی عروة) [جون] حوی؛ غلام ابوذر غفاری حر بن یزید ریاحی شبیب بن عبدالله حجاج بن بد قاسط(فرزند زهیر بن حارث) کردوس(فرزند زهیر بن حارث) کنانة بن عتیق ضرغامة بن مالک جوین بن مالک عمرو بن ضبیعة یزید بن ثبیط عبدالله(فرزند یزید بن ثبیط) عبیدالله(فرزند یزید بن ثبیط) عامر ...
پیشنهاد انتخابات زودرس آزاد ارمکی: کشور رییس جمهور ندارد!
...، زیست شهرهای مرکزی است. چرا آنها و نه کارگران آنجا این بازی را انجام می دهند؟ این نیرویی که این کار را انجام می دهد یک کنشگر کاملا سیاسی است و کنش سیاسی را می فهمد و می دانند که باید بانک را آتش بزند. به همین دلیل بعضی ها گفتند اینها توطئه گر و اغتشاشگر هستند به خاطر اینکه این نیرویی است که می فهمد. یا آموزش دیده یا ندیده اما می داند، جوان و بلد است و مشکلات جامعه را بلد است، فساد را هم م ...
جانبازی در تفحص خیر عظیم حاج مجید بود
. خانواده شهید صابری سه پسر داشتند که هر سه به شهادت رسیدند. موضوع از این قرار بود که این عزیزان در فکه به مقتل شهید عباس صابری می روند تا فاتحه ای بخوانند که ناگهان یک مین والمر عمل می کند و این حادثه رخ می دهد. در این حادثه سه نفر مجروح می شوند که یکی از آن ها آقا مجید بود؛ از سینه تا پا 19 ترکش می خورد و مچ پای چپش هم به شدت آسیب می بیند. فاصله اش تا شهادت فقط یک قدم بود... ...
روایت خانواده خدمه مفقودشده "سانچی" از تماس های مشکوک
.... مادر یکی دیگر از خدمه سانچی نیز در این باره به ایسنا توضیح داد: پسر دیگرم در خرداد 1397 تماس تلفنی داشت که طی آن فردی گفته بود من از طرف برادرت که زنده است تماس می گیرم اما اخیرا تماسی گرفته نشده است. وی تاکید کرد: در حال حاضر حقوق فقط به خانواده هایی پرداخت می شود که گواهی فوت را امضا کرده اند و با وجود اینکه آقای شریعتمداری، وزیر رفاه تاکید کرد حقوق ما پرداخت شود، به ...
کارشکنی، حق خوری، بی عدالتی و فدراسیون جودو!
دعوت کردند اما آقای قره قاش، مرصاد احمدزاده و مهران محمدی بریمانلو که سال گذشته در اردوی تیم ملی و مدال آور کشوری بودند و طبق روال دعوتی های سایر استان ها انتظار داشتیم دعوت شوند؛ اما گویا این بار نوبت این ها بود که از لیست دعوتی ها خط بخورند. ملاک دعوت به اردو روابط است نه ضوابط! وی در پاسخ به سؤال خبرنگار ما مبنی بر اینکه ملاک دعوت به اردوی تیم ملی چیست؟ بیان کرد: در اصل نفرات ...
آمار بالای خودکشی در ارتش استرالیا
مدارک را نشان داد، بر اساس این مدارک، این نیروها مردان غیرنظامی و کودکان را در ولایت ارزگان افغانستان کشته اند. در یکی از این مدارک فوق سری که در ماه ژوئیه سال 2017 منتشر شد، اعلام شده که سربازان استرالیایی یک پسر 14 یا 15 ساله افغان را در سال 2012 کشته اند و این خبر را پنهان نگه داشته اند. همچنین از انجام تحقیقاتی در مورد کشته شدن مردی به نام بسم الله با فرزند شش ساله اش به دست این ...