خاطره رهبر انقلاب از نابینا شدن پدرشان
سایر منابع:
سایر خبرها
سه کار متفاوت رهبر انقلاب در زمان خستگی و ملالت
شرایط آن خیلی آسان نیست، سالی دو سه بار بیشتر نمی روند، و دیگری مسجد جمکران و دیدار با خانواده های شهدا است. دیدار با خانواده های شهدا یک امر متمایز و فوق العاده ای برای ایشان است. من یک نمونه ی آن را عرض بکنم. در سفر بجنورد (که در سال 91 طی سفر به خراسان شمالی انجام شد) بعد از کار روزانه ی مستمر ایشان، شب همراه با آقا به منزل چند خانواده شهید رفتیم که تا آخر شب طول کشید. در راه برگشت، همراه ایشان ...
دیالوگی از فیلم چه سرسبز بود دره من
یا انتقاد از آن نوع زندگی را فراموش کند). به همین دلیل فیلم با صدای راوی و تصویر پدر در حال قدم زدن در شیب دره شروع می شود و با مرگ او نیز به پایان می رسد. صدای مرد: دارم اثاثمو تُو شالی که مادرم وقتی می رفت بازار رو دوشش می انداخت جمع می کنم تا از درّه خودم برم. این دفعه دیگه برنمی گردم. خاطره 50 سال روپشت سرم جا می ذارم. خاطره!... عجیبه که آدم خیلی از چیزایی رو که چند لحظه ...
تولید روزانه 3000 ماسک توسط خانواده شهید شبانی ثانی در بردسکن
به گزارش ایثار واحد خراسان رضوی، مراسم یادمان و تجلیل از شهید معزز حسین شبانی ثانی در روستای شهید پرور باب الحکم از توابع بخش انابد بردسکن با توجه به شیوع بیماری کرونا و با هدف خدمت به مردم امسال با رنگ و لعاب متفاوت تر از هر سال و به صورت خدمت رسانی به مردم در حال برگزاری است. متن گفتگوی خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی ایثار رضوی در بردسکن که ساعتی را در منزل این شهید بزرگوار حضور یافته و با ...
روز و روزگار قرنطینه
. فعلا سعی می کنیم از تنش دور باشیم. هنوز مشکلی از ما حل نشده، مشکلات بین ما مسکوت مانده تا بعد کرونا ولی با این حال وضعیت خوب است. سمانه برای همسرش یک شرط دیگر هم گذاشته: دفعه آخری که خیانت کرد قرار بود محضر برویم و حق طلاق را به من بدهد که این کار را نکرد. تلاش او این بود که جدا نشویم ولی این بار بهش گفته ام اگر یک بار دیگر خیانت کند، بدون هیچ توضیحی طلاق می گیرم. شاید جدیت من را دیده که حالا راضی ...
خانه ملک الشعرا بهار؛ مامن جسم و روح شاعری توانا
مهر آن نامهربان دلبر، قرین تا شدم با عشق آن ناپارسا یار آشنا مهربان بودم ، به جان خود شدم نامهربان پارسا بودم ، به کار دین شدم ناپارسا شد دژم جان من از نیرنگ آن چشم دژم شد دوتا پشت من از افسون آن زلف دوتا از دل عاشق به عشق اندر درختی بردمد کش برآید جاودان برگ و بر از رنج و عنا تن اسیر عشق اگرکردم غمی گشتم غمی دل به دست یار اگر دادم خطا کردم خطا ...
هدف اصلی مهدیار زمینه سازی برای ظهور است
لطفا یک تاریخچه مختصری از گروه جهادی مهدیار برامون بگویید؟ به نام خدا، گروه جهادی مهدیار زمستان سال 1396 در قالب یک واحد دانش اموزی شروع به فعالیت کرد بعد از گذشت 8 ماه وارد فعالیت های جهادی شد و از واحد دانش اموزی تبدیل به گروه جهادی دانش آموزی شد که هم فعالیت جهادی وهم فعالیت دانش اموزی خودش را با قدرت ادامه داد. که الحمدلله بعد از گذشت این مدت به لطف و خدا و اهل بیت علیهم السلام ...
هماوردی یک زنِ شاعر با کرونا
شهدای ایران: تا سه سال پیش شناختم از سیده تکتم حسینی، شاعر، فقط شعرهایش بود و غمی که از پس ابیاتش می فهمیدم اما بعد از اینکه به قم رفتم و گفتگویی با او انجام دادم و دوستی مان بیشتر شد و او از زندگی اش گفت حالا دیگر آن جنس غمی که در شعرهایش وجود دارد را می شناسم. وقتی که خبردار شدم به کرونا مبتلا شده چند باری زنگ زدم و جویای احوالش شدم. سرفه هایش اجازه نمی داد صحبت کند. برای صفحه امروز خواستم که ...
صادقی: عشق بازوبند نبودم
برای گل زنی از دست دادیم. سپاهان در آن فصل توانست قهرمان لیگ برتر شود. فصل بعد امیر قلعه نویی هدایت استقلال را بر عهده گرفت و پدیده استقلال لقب گرفتی؟ من با پیراهن استقلال در چند بازی پایانی لیگ دوم به میدان رفته بودم، جلوی استقلال اهواز نیز که سرمربی اش قلعه نویی بود به میدان رفته بودم و صمد مرفاوی نیز دستیار وی بود، آقا صمد سال قبلش سرمربی امیدهای استقلال بود و به خوبی مرا می ...
یادی از یک معلم که هیچگاه فراموش نشد آن مرد...
که برای همیشه نه تنها معلمان ادبیاتم که تمام آموزگاران زندگی دانش آموزی ام را چه قبل و چه بعد از او فراموش کردم. از نام چند ابراستادم که بگذرم جز فرهاد، هیچ کس دیگری آن گونه که بایست در ذهن من نمانده است. با آنکه محیط هنری شعر و موسیقی ای مدت ها بود، مرا در چنبره خویش داشت، ولی با افتادن سایه فرهاد بر سرم، به یک مرتبه این عطش سیل آسا به شعر و داستان و ادبیات، شکفتن گرفت. تیزرفتاری و ...
این پرستار داوطلب، مدافع حرم است+عکس
بودند باز می کردم و شوخ طبعی را هم چاشنی حرف هایم می کردم تا کمی حال و هوایشان عوض شود. دو روز که گذشت ورق پرستاران بیمارستان امام خمینی بابلسر برگشت و کنایه جایش را به تشکرهای بی پایان داد. من و بچه هایی که در بیمارستان بودیم دستیار پرستاران شدیم. گرفتن فشار، تب سنجی بیماران و دادن داروها. خلاصه بعد از چند هفته کار طاقت فرسا پرستاران نفس راحتی کشیدند و حجم کارشان سبک تر شد. هم نشینی ...
دیداری که سردار سلیمانی اجازه نداد ضبط شود
...> *سردار سلیمانی را که دیدم فقط نگاهش کردم وقتی حاج قاسم آمد اشک از گونه هایم جاری شد، انگار بهت زده شده بودم از شوق، فقط نگاهش می کردم، نگاه به قد و بالای حاجی منو یاد بابام انداخت. آخه من یکساله بودم که بابام شهید شد و هیچ خاطره ای از پدرم ندارم اما حضور بابام رو برای اولین بار بعد از 16 سال انتظار حس کردم. *همه دوست داشتند جای دختر شهید حامد بافنده باشند در بدو ورود ...
روایتی از نحوه حضور رهبر انقلاب در مسجد جمکران
دیدار با خانواده های شهدا است. دیدار با خانواده های شهدا یک امر متمایز و فوق العاده ای برای ایشان است. من یک نمونه ی آن را عرض بکنم. در سفر بجنورد (که در سال 91 طی سفر به خراسان شمالی انجام شد) بعد از کار روزانه ی مستمر ایشان، شب همراه با آقا به منزل چند خانواده شهید رفتیم که تا آخر شب طول کشید. در راه بر گشت، همراه ایشان تا استانداری آمدیم و آقا می خواست به محل اقامتشان بروند و ما هم داشتیم از ...
ماجرای شاعری که شعرش، خودش و زنش دزدی بودند!
...: سیداکبر میرجعفری از شاعران کشورمان در مطلبی که در صفحه شخصی خود منتشر کرد به موضوع جالبی با عنوان ماجرای آن شاعری که همه چیزش دزدی بود اشاره کرد. به گزارش فارس در این مطلب آمده است؛ سال هفتاد بود به گمانم. کانون ادبی دانشگاه علم و صنعت، پاتوق قربان ولیئی و من بود. هر جلسه نیز چند شاعر مهمان از دانشگاه الزهرا داشتیم. این روابط گرم به امر خیری ختم نشد، اما به ...
پای تفسیر یک معتاد؛ خاطره یک همراه جهادی بیمارستان
بود و به زمین میرسید، گاهی از روی صندلی آرامش میکردم تا خودش را کنترل کند، بعد از کمی گریه و التماس میگفت مرا رها نکنید، بهم سر بزنید، اگر رفتم کمپ رهام نکنید، بهم سر بزنید، همه این کلمات را التماس میکرد و گریه میکرد، کنجکاو بودم بدانم حال خواهر چطورست؟ آرام شد، دائم میگفت چشم، هر چی تو بگی، نگران مدارک و پول و وسائلی بود که در آخرین خانه که از آنجا آمده بود، جا گذاشته بود، خیلی آرام شد، از اینکه ...
بزرگترین مسئله پساکرونا اصلاح نگاه های محلی است
یقیناً مراحلی که مقام معظم رهبری فرمودند در این راستا، در حال طی شدن است و من فکر می کنم برجسته ترین اثر بحران کرونا این بود که جامعه منتظر ما را بیشتر به بحث مهدویت و امام زمان (عج) متوجه کرد. این استاد دانشگاه خاطرنشان کرد: الان حدود 6 سال است که ما در حال تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت هستیم و امیدواریم زودتر سند این موضوع نهایی و منتشر شود ولی باید ببینیم ما در ساختن این الگو چقدر از ...
روایتی ناشنیده از وصیت خاص و متفاوت سردار سلیمانی
بودند که چه خبر است؟ میوه و چای آماده کرده بودم. به آنها تاکید کردم وقتی زنگ خانه را زدند کسی سمت در نرود می خواهم خودم در را باز کنم. حالی داشتم که واقعا اگر می گفتند با دنیا عوض می کنی؟ قطعا عوضش نمی کردم. حدود ساعت 13:15 ظهر بود، چند دقیقه بعد از تماس همسرم زنگ خانه به صدا درآمد. حال عجیبی داشتم، پر از استرس و خوشحالی همراه بغضی که از من جدا نمی شد. شاید باورتان نشود، حس می کردم می ...
میگل کولی: یک خاطره از استقلال دارم که موی بدنم را سیخ می کند
بسیار و ماندگار برای من بود. در آن مسابقه فینال شاید بهترین عملکرد را نداشتیم، اما یکی از ماندگارترین نتایج را گرفتیم که باعث قهرمانی استقلال شد. ما در آن سال در یک شهر دیگر به عنوان قهرمانی رسیدیم و آن فضا و اتمسفری که بعد از قهرمانی در ورزشگاه ایجاد شد یکی از صحنه های زیبای حضور در استقلال را رقم زد. البته یک خاطره خیلی خوب دیگری از استقلال دارم که موی بدنم را سیخ می کند هر زمان که به آن فکر می کنم ...
سعید حدادیان: با پول نویسندگی ازدواج کردم!
، مجری و خبرنگار برنامه جام جمع بود و مصاحبه به مدت یک ساعت و زنده از اینستاگرام روزنامه جام جم پخش شد. در این جا گزیده ای از مباحث مطرح شده در این گفت وگو را می خوانید. امروز روز میلاد امام زمان (ارواحنا فداه) است، رهبر معظم انقلاب هم سخنرانی داشتند و نکته خوب و نگاه بدیعی را اشاره کردند که انتظار در واقع امید است. انتظار برای ما امیدبخش است و ما پیش بینی این را داریم که جهان یک ...
بی پا دویدن
فاش نیوز - من نام سردار سلگی را در گوشی ام با لقب "اباالقربه" ذخیره کرده بودم. همیشه او را به همین نام صدا می زدم و او هم در جوابم می گفت: ای من به فدای ابالقربه! این اسمی بود که بعد از جمع آوری خاطرات سردار به ذهنم خطور کرده بود. کتابش با نام "آب هرگز نمی میرد" رونمایی شد. شهید سلگی، اباالقربه لشکر انصار الحسین بود؛ مخصوصا گردان 152 حضرت ابالفضل (ع). ما در سال 91 اقدام به ...
دیدار منتخب مردم اردکان در مجلس یازدهم با خانواده شهید امنیت استان
به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از یزد؛ محمد رضا دشتی اردکانی با خانواده شهید مهدی فتوحی، شهید امنیت استان یزد دیدار و گفت و گو کرد. وی در این دیدار ضمن گرامیداشت یاد و خاطره شهدای پرافتخار از صبر و استقامت خانواده های معظم شهداء قدردانی و تجلیل کرد. منتخب مردم شهرستان اردکان در یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی همچنین بر ادامه راه شهدای بزرگوار در راستای صیانت از نظام مقدس ...
خوانش "یادت باشد"، یکی از مهمترین نشانه ها در زندگی من است
ا بغض گفتم: چرا این طور میگی؟ مگه اولین باره میری مأموریت؟! گفت: کاش می شد صداتو ضبط می کردم با خودم می بردم که دلم کمتر تنگت بشه . گفتم: قرار گذاشتیم هر کجا که تونستی زنگ بزنی، من هر روز منتظر تماست می مونم، منو بی خبر نذار . با هر جان کندنی که بود برایش قرآن گرفتم تا راهیش کنم، لحظه آخر به حمید گفتم: حمید تو رو به همون حضرت زینب(س) هرکجا تونستی تماس بگیر . گفت: جور باشه حتماً بهت زنگ می ...
دانشگاهیان در سال جهش تولید به 3 سوال اصلی پاسخ دهند
خود را دارد. بیشتر بخوانید: مسابقه خاطره نویسی من و کرونا برای دانشجویان دانشگاه تهران او ادامه داد: این دو عامل مهم چشم اندازی جز تقویت تولید پیش روی ما نمی گذارد و در این میان دانشگاه باید بیش تر از قبل به میدان بیاید و به چند سوال جدی فکر کند و پاسخ ارائه دهد. 1- چگونه می توان اصل تولید را تبدیل به یک گفتمان عمومی کرد. 2- موانع جهش تولید در قوای سه ...
حاج رضا به رضوان خدا رفت
...> تهیه و تولید هزاران ساعت برنامه رادیویی و تلویزیونی هشت سال دفاع مقدس در کارنامه رسانه ای ات به چشم می خورد و بر پایه همین تجربیاتت بود که مسوولیت رسانه ای رزمایش عاشورای سه در مناطق استراتژیک خلیج فارس را بر عهده گرفتی و انجام دادی. حاج رضا از دیروز که خبر تلخ رفتنت را شنیدم حال دلم گرفته است. مدام خاطره آن روز و درد دل هایت را با خود تکرار می کنم. یادم نمی رود وقتی از دوستان و ...
دیداری که سردار سلیمانی اجازه نداد فیلمبردای شود
اعلام کرد سردار سرافراز اسلام حاج قاسم سلمانی با شما خانواده شهدا دیدار خواهد کرد و هم زمان با این خبر سردار وارد شد... وقتی حاج قاسم آمد اشک از گونه هایم جاری شد، انگار بهت زده شده بودم از شوق، فقط نگاهش می کردم، نگاه به قد و بالای حاجی منو یاد بابام انداخت. آخه من یکساله بودم که بابام شهید شد و هیچ خاطره ای از پدرم ندارم اما حضور بابام رو برای اولین بار بعد از 16 سال انتظار حس کردم. ...
وقتی از پدرسالار به پدرستیزی رسیدیم!
دهه 80 و حالا که سال آخر از دهه نود است و مخصوصاًًً انتخاب سریال هایی که برند آن سال ها بوده است. مثل سریال خاطره انگیز پدر سالار که یادآور خاطرات خوشی است که اوائل دهه 70 برای مردم به یادگار گذاشت. همچنان که در آخرین تابستان دهه هشتاد یعنی سال 1389، تلویزیون با سریال فاصله ها شب هایی پرهیجان برای بیننده های خود رقم زده بود. تلویزیون البته از همان آغازین روزهای دهه نود، دوباره سعی کرد چشم و ...
یک عمر جهاد برای ویروس زدایی از جهان
درآن دوران با دیدن این مظالم و فسادها به قیام پیوستم. بعد از آن هم جنگ شروع شد و با عضویت در بسیج به جبهه رفتم. سال 1359 وقتی به جبهه اعزام شدم فقط 15 سال سن داشتم. در دورانی که اوج جنایات کومله ها بود به سردشت و سقز رفتم و در عملیات های پاکسازی کردستان شرکت کردم. در جنوب هم، در عملیات بیت المقدس و فتح خرمشهر بودم. از سال 61 تا 63 به سپاه قدس گیلان پیوستم و به سنندج رفتم. مأموریت ما برگزاری جنگ های ...
مشکلات گوناگون جامعه بشری و احساس نیاز عمیق بشر امروز به منجی
پژوهش خبری صدا وسیما: رهبر معظم انقلاب اسلامی در خجسته عید نیمه شعبان و میلاد حضرت بقیةالله الاعظم ارواحنا فداه در سخنان زنده و تلویزیونی خطاب به ملت شریف ایران، احساس نیاز عمیق و گسترده بشریت امروز به منجی را در طول تاریخ کم سابقه خواندند و با تأکید بر معنای حقیقی و سازنده انتظار یعنی امید و اعتقاد به گشایش و فرج و تحرک و اقدام برای دستیابی به آینده روشن افزودند: ملت ایران در آزمون بیماری اخیر ...
سیستم توزیع مشکل کتاب دفاع مقدس در لرستان/ کتاب در هیاهوی رسانه دیده نمی شود
سال های دور، درست زمانی که دوم راهنمایی بودم و در مدرسه شهید مطهری نورآباد دلفان درس می خواندم. آقای اکبر مستی و آقای حسین مرادی معلمان پرورشی ام بودند. می گفتند که استعداد عزیزیان را کشف کرده ایم؛ خودم تا سال ها باور نداشتم. دفاع پرس: جریان شعر گفتن جدی شما از همان زمان شروع شد ؟ بله؛ بعد از مدتی به واسطه ی حضورم در انجمن های شعر و دوران دانشجویی با دکتر علی نوری و دکتر ...
دردی که زمان نمی شناسد
رفتم گاهی توانستم برای یک روز به سرکار بروم گاهی هم با امید تا غروب به انتظار نشستم . یادم هست موقع انتخابات دوره گذشته شورای شهر بود که کاندیدا در آن مکان حضور پیدا کرده و وعده و وعید زیادی به کارگران می دادند ولی بعد انتخابات نه خبری از آنها بود و نه وعده و وعیده شان . روحی خاطرنشان کرد: اگر بخواهم از خاطرات کارگران زیرپل راهبند بگویم از تلخ ترین شان می گویم؛ چند سال پیش دو ...