حاج مهدی رسولی با شعر جواب موسوی خوئینی ها را داد +فیلم
سایر خبرها
کم کردن فاصله با خدا در محفل شهدا + تصاویر
،روی تابوت جوان رعنایی که نه جنگ دیده بود و نه امام و انقلاب ،اما در راه امام و انقلاب جان داد؛ ساره کمالی می گوید که پسرم فدایی حضرت زینب سلام الله علیها و رقیه سلام الله علیها است، من از خدا نخواستم پیکر شهیدم برگردد حالا هم که برگشته راضی ام به رضای خدا. مادر شهید علی جمشیدی دست می کشد روی تابوت و به شهیدش خوش آمد میگوید، با اشک چشمانش تاکید می کند، سری که برای خدا دادم که پس نمی گیرم ...
فرازی از وصیت نامه شهید محمدرضا عسگری
. وصیتی دیگر سلام علیکم بهتر است درآغاز ,سخنی چند بار پدرم, رهبر کبیرانقلاب بگویم . به نام خدا ویاد رهبر کبیر انقلاب وبه نام خدای آن امام بزرگوار,خمینی بت شکن پدرما یتیمان. ای امام عزیز سلام برتو .این سلام یک پاسدارکوچک و غرق گناه این مرز وبوم است ک به سویت می فرستند . ای که توانستی ما را از گناهان نجات دهی, ای کسی که توانستی راه انسان بودن و رفتن به سوی خدا را به من بیاموزی ...
توصیه شهید میرفارسی برای سرافرازی ملت ایران در پیشگاه خداوند
.... به خدا لحظاتی به این خوبی نداشتم و خیلی خوشحالم. سلام گرم مرا بپذیر ای مادر گرامی که بعد از خداوند و امام امت مهربان ترین و عزیزترین موجود نزد من هستی، خواهران فداکارم و برادران عزیزم بدانید که ما در راه مقدس گام گذاشته ایم. سلام بر تو ای مادر مهربان ای کسی که در شب های تاریک سر من بر دامن می گذاردی و نوازش می کردی من بر اساس رسالت و مسئولیتی که حس نموده بودم در راه الله و برای پاسداری و حراست ...
خدایا تو را شکر که در زمان رایحه انفاس قدسیه ولی فقیه ما را حیات بخشیدی
...> یعنی بار امانت خون پدر را به دوش می کشد و اسم فرزند دخترم را رضوان؛ زیرا اگر از خط اسلام منحرف نشود به بهشت و رضوان خداوند خواهد رسید امیدوارم که خدا این لیاقت را به همه ما عنایت فرماید که در خلد برین با اولیاء ا... محشور شویم. و اما والدینم، کلام را گویای ابراز نیات قلبی خود در وصف شما نمی بینم، فقط همین را می توانم بگویم که مرا عفو کنید جداً شرمنده ام، من امانتی بودم در دست شما ...
توصیه شهید اسلامی در خصوص عهد و پیمان بستن با خدا و امامان
معرض آزمایش قرار می گرفتم و ما هم امانتی نزد پدر و مادرانمان بیشتر نیستیم که خداوند به آن ها داده است و چه بهتر که خود این امانت ها را در راه خدا بدهیم. ((إِنَّ اللَّهَ یَأمُرُکُم أَن تُؤَدُّوا الأَماناتِ إِلی أَهلِها)) خداوند به شما امر می کند که امانت ها را به صاحبان آن بسپارید امانتی که بر دوش من و شما سنگینی می کند؛ و قطره قطره خون شهدای کربلا های ایران و لبنان و فلسطین بار مسئولیت ...
ببین برای این روزها چقدر شهید داده ایم
ها روضه می خواند و می گفت: زینب جان در کربلا حسینت را چه کردند، حسینت را سر بریدند و بدنش را به خاک و خون کشیدند. سال ها بعد وقتی خبر شهادتش را برایم آوردند، مادرم به من دلداری می داد و می گفت: مادر حواست را جمع کن! ناشکری نکنی، این بچه از همان کودکی امام حسینی (ع) بود. شهید در دوران انقلاب فعالیتی داشت؟ خدا می داند زمانی که فعالیت های انقلابی مردم گسترده تر و ...
روایت عاشقانه های مادر شهید هادی چوپان و فراق دوساله دیدارشان در گلزار شهدا
بیمارستان قائم (عج) برده اند. با امام جماعت محله راهی بیمارستان قائم (عج) شدیم. وارد بیمارستان که شدم، چند تابوت از شهدا گذاشته بودند. قبل از آنکه سر تابوت هادی برسم، همان شعر قبل رفتنش یادم افتاد: هادی می ره به جبهه، برمی گرده با جعبه. هادی با همان جعبه ای که خودش گفته بود، برگشت. پارچه سفیدی را که رویش انداخته بودند، کنار زدم. انگار خوابیده بود. صورتش عجیب سفید بود. آرام به صورتش دست کشیدم و ...
جانباز استوار
منتظرم بغضش بترکد و شانه هایش بلرزد. صدایش که می لرزد به گوشه ای خیره می شود. سرش را با گل های سرمه ای رنگ فرش گرم می کند. چندبار پشت هم نفس عمیق می کشد. آرام گوشه چشم هایش را با پشت دست تمیز می کند و نم اشک هایش را با سر آستینش می گیرد. صادقی مشکلات زیادی دارد، اما بار ها تأکید می کند که مبادا حرفی از این مشکلات ریز و درشت آورده شود مبادا دل یک منافق با شنیدن غصه های معیشتی این جانباز خوش شود ...
روایت تنگناهای بیمارستانی که ضامن بقای یک دانشکده است!
...> وی بیان کرد: همچنین بار اورژانس بیمارستان امام حسین (ع) با تجهیز مناسب بیمارستان خاتم الانبیا (ص) به شدت کاهش می یابد که این در خدمت رسانی به مردم بسیار مفید خواهد بود و هرگونه کمک خیران برای ایشان باقیات الصالحات خواهد بود. خون دل ها خوردیم تا بیمارستان شد حجت الاسلام عباس امینی، امام جمعه شاهرود با یادآوری اینکه بیمارستان با زحمت زیاد و با خون دل خوردن مسؤولان و مردم در ...
می خواهم آتش نشان شوم
مناقصه باخت و زندگی اش نابود شد. من و برادرم هم بیکار شدیم. خیلی به دنبال کار گشتم ولی فایده ای نداشت. تا اینکه تصمیم گرفتم دستفروشی کنم. سال ها بود که نقره و زیورآلات می فروختم . عنایت که این روزها حسابی سرش شلوغ است و از همه جای تهران و رامهرمز برای دیدارش می آیند، هنوز هم می گوید اگر آن شب صد بار دیگر تکرار شود، باز هم به دل خطر می رود: آن شب داشتم کارم را می کردم که ناگهان دود زیادی دیدم ...
محرم امسال به تلویزیون باز خواهم گشت
به گزارش سینماپرس ، عنایت بخشی در گفت وگو با میزان، پیرامون آخرین فعالیت های خود در عرصه بازیگری گفت: در حال حاضر به دلیل شیوع دوباره و اوج گیری بیماری کرونا بار دیگر خانه نشین شده ام، ترجیح می دهم برای حفظ سلامت خود، خانواده و جامعه کمتر از خانه خارج شوم به همین دلیل چند پیشنهادی که برای بازی داشتم را به بعد موکول کردم. وی با اشاره بر حضورش در سریال جدید خود به مناسبت ماه محرم اظهار ...
با ستاره ها| شهید عبدالعلی ولایی نقشی فعال در انقلاب و دفاع مقدس داشت
دوستی و عشق و علاقه به این خاندان از کلام و احادیث و روایاتشان تا زیارت مرقد مقدسشان که رأس آنها زیارت قبر حضرت اباعبدالله الحسین (ع) است. دست از یاری اسلام و انقلاب و امام و قرآن عزیزمان برندارید و برادران اهل محل، مسجد و خانواده های شهدا را فراموش نکنند و انشاءالله ادامه دهندگان راه شهدای اسلام باشند. سیره اخلاقی شهید ولایی عبدالعلی از کودکی با سفرهای زیارتی عتبات، عاشق ...
پرخاشگری و پارازیت در مجلس/ سختگیری به دولت وسط سنگلاخ!
...، دارم با این همه بار میروم؛ یک جا گیر میکنم، کمکم کنید؛ سختگیری نکنید. دولت، آن عنصر وسط میدان است؛ وسط معرکه است. کار اجرائی سخت است. من یادم هست افراد خدمت امام میرفتند، میگفتند که آقا فلان جا اشکال دارد، بازرگانی چنین شده. خوب، هر بخشی از کشور نابسامانیها زیاد است و همیشه هم هست؛ آن روز هم بود، خیلی هم بود. میرفتند به امام شکایت میکردند. بنده دیده بودم یا از بعضیها شنیده بودم که ...
عدم اختصاص بودجه کرونا به بیمارستان خاتم الانبیاء (ص) شاهرود
بیمارستان خاتم الانبیاء ( ص) یک بیمارستان آموزشی-درمانی وابسته به این دانشگاه است، ابراز داشت: این بیمارستان در طول مدت شیوع ویروس کرونا، توانست بخش عظیمی از بار درمانی این شهر را به دوش بکشد و بسیاری از بیماران کوید -19 در این بیمارستان با روش های پاراکلینیک و بالینی تشخیص داده شده و پس از مشاوره عفونی به بیمارستان امام حسین ( ع) شاهرود که بیمارستان ریفرال کرونا انتخابی وزارت بهداشت بوده است منتقل و تحت ...
اگر من رهبر بودم
شهاب الدین حائری شیرازی در یادداشتی تلگرامی با عنوان اگر من رهبر بودم نوشت: پیشنهاد میشود برای هم افزایی ملی در جهت بهبود اداره کشور هرکس به فراخور اندیشه ودغدغه اش راهکاری برای خروج از وضعیت بد فعلی و افزایش راندمان کیفیت اداره کشور بدهد. امیر مومنان در خطبه 216 نهج البلاغه که در تبیین رابطه حاکم با مردم است چنین میفرماید : هیچ کس هر چند قدر او در حق بزرگ، و ارزش او در دین ...
انتقاد پدر روح الله زم: رسانه های مخالف نظام نامه را جعل کردند
کرده و مخاطب آن را هم ریاست محترم قوه قضاییه قرار داده! و از تذکر وکیل محترم و متعهد روح الله، که بنده به رسم ادای وظیفه امر به معروف آن را متذکر شده بودم، سوء استفاده کرده اند! دوستان جانی! همگان، خصوصاً طیف های معاند و مخالف جمهوری اسلامی باید بدانند که بنده و فراوانی از فرزندان این مرز و بوم، با انقلاب، امام و رهبر فرزانه خود عقد اطاعت و هم پیمانی همیشگی داشته و داریم و در راه ...
"قندچی" ها محصول چه شرایطی اند؟
(بدنه اسبی کامیون) را که با دست ساخته بودم نشان دادم؛ چهره آقای نیازمند در آن لحظه را هیچ وقت از یاد نمی برم، انگار همین حالا بود، آن قدر خوشحال شد که کم مانده بود من را بغل کند؛ بعد از دیدن گاراژ، نیازمند رفت و گفت که یکی-دو روز بعد بروم وزارتخانه . وقتی رفتم، پرسید اگر ما حمایت کنیم تو کارخانه تولید کامیون راه اندازی می کنی؟ من هم که عشق تولید بودم سریع گفتم بله . ایجاد تفکر اقتصادی و ...
شهید انصاری؛ تنها استاندار شهید کشور
. سرانجام 15 تیر سال 60 توسط منافقین در شهررشت در حالیکه یازده زخم عشق را به جان خرید، آرام و مطمئن ندای حق را لبیک گفت. * شهید انصاری به روایت همسرش اوایل تیرماه سال 1360 به مناسبت شهادت 72 تن از گیلان به تهران آمده بودم. عصر روز چهاردهم تیرماه علی آقا تلفن کرد و گفت: فردا شهید می شوم. به دلم افتاده و می دانم به لقاء الله خواهم رسید. بغض گلویم را گرفت و با ناراحتی پرسیدم: چرا این ...
اینجا بدون من
. با صدای لرزان گفت: خانم شفائی تورو خدا به مادرم چیزی نگویید. بیشتر نگاهش کردم. الهه بود، دانش آموز کلاس هفتم خودم. الهه جان این موقع صبح با این ساک، توی خیابان چه کار می کنی؟ بی اختیار به گریه افتاد. خانم توروخدا.... خانم توروخدا.... گفتم: دخترم نگران نباش و به من بگو چی شده؟ کمکت می کنم. نمی خواهم برایت مشکلی پیش بیاید. گریه اش به هق هق تبدیل شده بود و پشت ...
دام مرگبار سهیلا و 5 پسر جوان برای پیرمرد ثروتمند
خبر ندارم. با این اظهارات در تحقیقات بعدی مشخص شد که یک پرونده سرقت از خانه محسن نیز در پلیس آگاهی باز است، بنابراین مأموران پلیس سراغ حامد رفتند و او را دستگیر کردند. حامد در بازجویی ها به پلیس گفت: من مستأجر یکی از مغازه های محسن بودم. سال ها مغازه اش را اجاره کرده بودم، اما به خاطر یک اختلاف مالی کوچک مرا از مغازه بیرون کرد. با کاری که او کرد، کلی ضرر کردم، برای همین از او کینه به دل ...
خط صادق ولایت فقیه است تا جان دارید در این راه جانفشانی کنید
آغاز می کنم. و شهادت انسان را به درجه اعلای ملکوتی می رساند و شهادت در راه خدا و اسلام شیرینی است و مانند گل محمدی است و ارسال خون پاک یک شهید است. و خدایا شهادتم را در راه اسلام و قرآن که خاری در چشم دشمنان است بپذیر. و ای پدر مهربان و عزیزم سلام گرمم را بپذیر و حلالم کن. مبادا در شهادتم گریه کنی و اشک بریزی چون این شهادت برای من عروسی است و باید عروسی ...
حمله خوارج زمان به اندیشه امام و رهبری
مشکلات و گره گشایی از کار مردم با نوشتن نامه ی سرگشاده به ولایت فقیه، تمام مشکلات را از علی زمان می دانند و تمام هدفشان پایمال کردن راه امام (ره)، خون شهدا و شکستن پرچم ولایت فقیه است. ابراهیمی بیان داشت: این انقلاب ناب اسلامی و اندیشه امام (ره) و رهبری، قطعاً با بصیرت مردم و مسئولین انقلابی بار دیگر همه ی مشکلات را با پیروی کردن از دستورات ولایت فقیه رفع کرده و خوارج زمان و منافقات داخلی ...
شهید سیدابراهیم کسائیان : هر جا اسلام است وطن ماست / جهان را اسلامی کنید
خالقم را سجده کنم. من بنده خوبی برای خدا نبودم و نتوانستم پاک و مؤمن باشم چون در جمع یاران امام در جبهه بودم. فهمیدم که ارزش آن را نداشتم که در جمع عاشقان باشم و خدا به من محبت کرد و مرا راه جبهه و جهاد را شناساند فقط یکی از این دو راه را داشتم آن هم در این خاک است که برای رسیدن به معبودم داشتم و آن سنگر است. من باز به عملیات خمینی می روم تا ببینم دوستانم و همسنگرانم در کجا هستند و به ...
انعکاس نفس های سنگینِ مؤسسات قرآنی در رسانه ها
روز میلاد امام رضا (علیه السلام) در کهف الشهداء تهران ، حجت الاسلام کاشانی: لازمۀ روضه خوانی پژوهشگری در عرصۀ تاریخ نیست ، اجرای سرود خیابانی نوجوانان در سالروز ولادت امام رضا(ع) ، هیئت های مذهبی دوباره روند مجازی را پیش گرفتند ، چطور برکت قرآن را در زندگی حس کنیم؟ ، انتشار سخنرانی رهبر انقلاب در کنگره جهانی امام رضا(ع) برای نخستین بار ، و توحش غرب چگونه با اندیشه آخرالزمانیِ هالیوود شکل گرفت ...
سخنگوی دولت با کنایه به احمدی نژاد: انگار نه انگار میلیاردها دلار پول ما را درکشورهای خارجی بی سروصاحب ...
.... مشغول تالیف کتاب ارتباطات شفاهی در ایران امروز از دهه شصت به بعد هستم که چند ترم، سنگ قبر نوشته، کنده کاری و یادداشت های روی صندلی ها و نیمکت ها و دیوارهای کلاسی، گرافیت های روی دیوارها، کنده کاری های روی درختان و اماکن عمومی و... با همکاری دانشجویان کارشناسی ام، جمع آوری شده است و فرصت جمع وجور کردن و طبقه بندی آنها را نداشتم. انگار دچار سندروم بی حوصلگی جمعه ها شده ام. بی اختیار غروب هر جمعه ...
گفت وگوی خواندنی تسنیم با خانواده شهید شهرکردی ناوچه کنارک / همسرم علاقه عجیبی به امام رضا(ع) داشت
دادند تا امروز امنیت و آسایش داشته باشیم، البته این رفتن ها و دفاع ها هنوز ادامه دارد، دفاع از حرم آل الله، دفاع از چادر و حجاب، دفاع از مرزهای زمینی، هوایی و دریایی. زمانی که از دفاع از مرزهای دریایی صحبت می کنیم ناخودآگاه دل ها متوجه شهید دریادل استانمان یعنی شهید جعفر کوهی فایق و 18 دریا دلی می شود که در 22 اردیبهشت ماه سال جاری زمانی که در ناوچه کنارک در حال خدمت و پاسداری از مرزهای آبی ...
ستاره های بی ستاره!
بالای 50 درجه آفتاب سوزناک تابستان ها و نفس های به شماره افتاده از شرجی های خفه کننده می اندازد. استانی که جان های بسیاری داد تا انقلاب جان بگیرد و جمهوری اسلامی روی پای خود ایستاده و پرچم مزین به الله اکبر با افتخار به اهتزاز درآید. خوزستانی که خرمشهر و آبادان و شوش و دزفول و هویزه و بسیاری از شهرهای آن آماج موشک و گلوله دشمن بعثی قرار گرفت، پای بیگانه به برخی شهرهای آن باز شد و تا ماه ها در ...
هوای همین حوالی
خلاف بقیه ی بچه های هم سن و سالش، انگار درک بهتری از عشق به سالار شهیدان داشت، از رنگ سبز خیلی خوشش می آمد و اکثر اوقات سعی می کرد که جامه هایش را به رنگ سبز انتخاب کند. یک بار که با خانواده به پابوسی امام غریب بودیم، حسین دائما از من سراغ بازار را می گرفت. وقتی به او گفتم که حتما به بازار هم می رویم، چشم هایش برقی زد و مثل بچه هایی که بی تابی می کنند. خیلی خوشحال شد، وقتی از حسین پرسیدم ...
من هم کورونا گرفتم منتشر شد
روبه روی صورتم، و دارم آرام می چرخانم. چند بار می بندم و بازشان می کنم. دنبال نیرویی می گردم درونشان، درون انگشت ها و مچ دستم. حس می کنم الکل و آب و صابون، همه چیز را از درون و بیرونشان شسته و برده است.... کف دست راستم را آرام از روی ساعد می کشم تا بالا روی بازوم و می برم تا بالای شانه ها. خبری نیست نه از عضله ها، نه از کول ها... همه، در معامله ای زیان بار، جای خود را داده اند به واژه ها ...