دوستی که زندگی ام را به باد داد
سایر منابع:
سایر خبرها
اعتراف عجیب داماد جوان در مرگ عروس تهرانی +عکس
دقایقی بعد دختر جوان تسلیم مرگ شد . با مرگ مشکوک فرزانه ماموران پلیس در جریان قرار گرفتند و به تحقیق از پسر جوان پرداختند. پشت پرده مرگ مشکوک دختر جوان در تهران حمید گفت : مدتی بود من و فرزانه با هم نامزد بودیم . من آن شب به خانه مجردی نامزدم رفته بودم . او پایش به شدت درد می کرد . به همین خاطر از داروخانه دو آمپول خرید و چون در مطب یک پزشک منشی بود خودش آمپول ها ...
ناپدری عاشق نیلوفر 17 ساله شد / رازی که دختر از مادرش پنهان کرده بود
شدم که همایون به مواد مخدر صنعتی روی آورده است. دیگر بر لبه پرتگاه ایستاده بود و هر لحظه با توهم هایی که داشت، مرا به باد کتک می گرفت. چند بار تلاش کرد دختر کوچکم را بفروشد و ... خلاصه، زندگی فلاکت بارم هر روز بدتر می شد تا این که بعد از 13سال زندگی مشترک از او طلاق گرفتم و حضانت دخترانم را در قبال بخشش مهریه پذیرفتم و به خانه پدرم بازگشتم. با شرکت در کلاس های آموزش خیاطی کار و کاسبی ...
ابراز علاقه شوهر مادر به دختر نوجوان همسرش با ارسال پیامک های خارج از عرف
خوشبختی مرا ترک می کردند. همه آرزوهایم با دیدن این ماجرا به خاکستر یأس تبدیل شد. زمانی که فهمیدم همایون قبل از ازدواج با من اعتیاد داشته است، گریه کنان به پایش افتادم و از او خواستم به خاطر دخترمان اعتیادش را ترک کند. به همین دلیل او را نزد پزشک متخصص اعصاب و روان بردم و همسرم با مصرف دارو چند ماه اعتیادش را کنار گذاشت. در این مدت احساس آرامش داشتم و آرام آرام به ادامه زندگی با همایون امیدوار شدم ...
کرونا جان کارگردانِ عروس آتش را گرفت
.... اگر زنده بود الان هشتاد سالش بود. او بود که پدر و مادرمان را راضی کرد که من می توانم هم ساز بزنم و هم درس بخوانم و با من آمد و برایم آکاردئون خرید و همیشه هم پشتیبان و حافظ من بود. من از طریق او با زندگی اجتماعی آشنا شدم. برادر دیگرم آدمی بود که در تمام مدت تحصیلش شاگرداول بود. هفت سال از من بزرگ تر و اتاقمان یکی بود. تا نصفه های شب کتاب می خواند؛ کتاب هایی که بیشتر آدم ها در جو آن زمان می ...
باورم نمی شد که شوهرم به دخترم که از همسر قبلم دارم،پیشنهاد دوستی داده
را آغاز کردیم، اما خیلی زود ورق برگشت و زندگی ام در مسیر نابودی قرار گرفت. هنوز دخترم را باردار بودم که روزی سرزده به خانه بازگشتم و شوهرم را کنار بساط مواد مخدر دیدم. گویی اتاق دور سرم می چرخید و پرنده های خوشبختی مرا ترک می کردند. همه آرزوهایم با دیدن این ماجرا به خاکستر یأس تبدیل شد. زمانی که فهمیدم همایون قبل از ازدواج با من اعتیاد داشته است، گریه کنان به پایش افتادم و از او خواستم به خاطر ...
ماجرای مرد عطاری که خودش را دکتر جا زد تا با دختر مورد علاقه اش ازدواج کند
او فردی تحصیلکرده است پاسخ مثبت دادم. میلاد گفت که همه خانواده اش در خارج از کشور هستند و پس از اینکه عقد کردیم ما هم کارهایمان را انجام می دهیم و به خارج از کشور می رویم من هم با خوش خیالی پذیرفتم. اما پس از مدتی متوجه شدم که او از ابتدا همه حرف هایش دروغ بوده و پدر و مادرش نه تنها خارج نیستند بلکه از هم جدا شده اند و اصلاً از عقد ما خبر هم ندارند خودش هم دانشجوی پزشکی نیست بلکه فقط یک مغازه ...
خسرو سینایی بدرود حیات گفت
.... از وقتی بچه بودم، او بود که برایم موسیقی می گذاشت. اسم آهنگها را می گفت و ملودی ها را می گفت که چی به چی است. متاسفانه بعدها دچار یک فاجعه شد و تیر خورد و در آمریکا فوت کرد. اگر زنده بود الان هشتاد سالش بود. او بود که پدر و مادرمان را راضی کرد که من میتوانم هم ساز بزنم و هم درس بخوانم. و با من آمد و برایم آکاردئون خرید، و همیشه هم پشتیبان و حافظ من بود. از طریق او من با زندگی اجتماعی آشنا ...
واکنش ترکیه ای ها از فینالیست شدن خانواده تبریزی / خرید خانه برای ایتام با جایزه دور اول مسابقه
...، تعجب کرده بودند و فکر می کردند در ایران تفاوتی بین ترک ها و فارس ها وجود دارد که به آنها توضیح دادم ما در ایران تفاوت بین ترک و فارس نداریم همه ما شیعه و مسلمان هستیم و همه مان متحد و یکدلیم. انتخاب از بین 800 خانواده تبریزی علی اصغر پسر کوچک خانواده و عامل حضور خانواده در این رقابت بود و در مورد اینکه چطور شد به مسابقه رفتند، گفت: بطور اتفاقی در اینترنت بودم که ...
گفت وگوی حوزه نیوز با مبلغی سیّار و بین المللی
می شود. در آن زمان طلبه دانشگاهی کم بود، پدر ما هم در خارج، دانشگاه رفته بود و یک مقدار فکر بازتری داشت. مأموریتی که به ایشان دادند در یک روستایی در آفریقا بوده که کسی به مسجد نمی آمده است. علت نیامدنشان هم این بوده که امام جماعت قبلی، آقای جوانی بوده که از دختر یکی از اهالی همانجا خوشش آمده و خواستگاری کرده بود. کار خلافی هم نکرده بود ولی آنها ناراحت شده بودند که چرا این آقا به جای کارهای طلبگی ...
تیراندازی خونین و وحشتناک در سعادت آباد به خاطر یک دختر+ (ویدئو 16+)
کشف شد و راننده خودرو نیز که در محل حضور داشت دستگیر شد. راننده در اعترافاتش گفت: در صحنه تیراندازی در منطقه سعادت آباد حضور داشتم که سهراب هدف گلوله قرار گرفت و او را به بیمارستان منتقل کردم و از ترس اینکه دستگیر شوم از بیمارستان خارج شدم و داخل خودرو پنهان شده بودم که دستگیر شدم. شناسایی عامل تیراندازی در سعادت آباد ماموران در گام بعدی تحقیقات اطلاع پیدا کردند که ...
تمجید ستاره جوان بالیوودی از کارگردان ایرانی / مجیدی به من درس زندگی داد
بهترین تجربه زندگی ام بود و راهنمایی های مجیدی تاثیری عمیق و ماندگار بر من گذاشت؛ از هنر داستانگویی تا شیوه کارگردانی. این بازیگر جوان که خانواده ای کاملا سینمایی هم دارد، با فراتر از ابرها چهار جایزه از جمله در جوایز اسکرین و مراسم فیلم فر هند گرفت (دو جایزه مشترک با فیلم ضربان قلب ) تا خاطره همکاری با مجیدی بیش از پیش برایش شیرین و ماندگار شود. خاطر در این باره هم گفت: من درس هایی ...
شهیدی که بعد از شهادتش برنامه امتحانی دخترش را امضاء کرد! + سند
. آنچه در ادامه می آید ماجرایی است از زبان دختر این شهید: پس از اینکه مجالس ترحیم پدرم در تهران تمام شد، مادرم به قم که در این شهر زندگی می کردیم، بازگشت و به اتفاق برادر بزرگم که 15 ساله بود برای شرکت در مراسم ترحیمی که بستگان پدرم گذاشته بودند به خوانسار رفت. من که 12 سال داشتم با سه خواهر و یک برادر کوچکترم نزد خاله و دوست مادرم در خانه ماندیم تا مادرمان از خوانسار به قم باز گردد ...
درخواست قصاص برای تازه داماد
فشار بر عناصر حیاتی گردن فوت کرده است. با اعلام این نظریه پدر و مادر فرانک به دادسرا رفتند و از پسر جوان شکایت کردند. با طرح این شکایت و گذشت سه ماه از حادثه، بابک بازداشت شد. او با انکار جرمش در شرح ماجرا گفت: قسمتی از سقف خانه همسایه بالایی نم داده بود و قرار بود گچ کار برای تعمیر به خانه فرانک بیاید، اما بدقولی کرده بود به همین خاطر مجبور شدم چند ساعتی معطل شوم. عصر همان روز فرانک گفت پادرد شدید ...
تیراندازی خونین دو پسر در سعادت آباد به خاطر یک دختر!
خبرمهم: 2 شرور مسلح به خاطر یک دختر در منطقه سعادت آباد دست به اسلحه شدند و به سمت یکدیگر تیراندازی کردند.
8 روایت دردناک از قرنطینه خانگی مبتلایان به کرونا و مبارزه آن ها برای غلبه بر بیماری
هفته پیش بود که متوجه شدم یکی از همکارانم درگیر این بیماری شده است و ازآنجاکه باهم در ارتباط بودیم و من هم بچه کوچک داشتم، نگران شدم و آزمایش خون دادم، اما منفی بود. بازهم دکتر برای اطمینان خاطر نمونه گیری از حلق و بینی را پیشنهاد داد که متاسفانه نتیجه آن مثبت شد. هم خودم و هم همسرم کرونا گرفته بودیم؛ به همین دلیل اولین کاری که کردیم، این بود که دختر نُه ماهه مان را پیش مادربزرگش فرستادیم. بعد از ...
انتقام اسیدی از جوان شیطان صفت / در تهران رخ داد + عکس
5 دقیقه بامداد دوشنبه 6 مردادامسال سپری شده بود که صدای فریاد سوختم سوختم سکوت نیمه شب ساکنان کوچه جمشیدی درخیابان وحدت اسلامی را در هم شکست. مردم سراسیمه از خانه هایشان بیرون آمدند و دیدند پسر جوانی صورت و چشمانش را گرفته و فریاد می زند سوختم، مرا با اسید سوزاندند، کمکم کنید. از سوی دیگر ساکنان یکی از خانه های کوچه در حال کتک زدن پسر 23 ساله ای بودند. یکی ازهمسایه ها به اورژانس زنگ زد ...
نشان سرلشکری اهدایی رهبری زیبنده شانه های مادرم است
شهادتش هم در مورد ما ادامه داشت. چطور؟ توصیه هایی که برای ما داشتند و ارتباط معنوی که بین ما و پدر ایجاد می شد همه نشان از توجه ایشان به آینده فرزندانش داشت. هر جا دلمان برایش تنگ می شد و به یادش بودیم به خوابمان می آمد و در بسیاری از امور که درتنگنا قرار گرفته بودیم به ما مدد می رساند و راهنمایی مان می کرد. من خیلی زود بزرگ شدم و باید واقعیت های زندگی ام را با آن سن کم می ...
توان پرداخت عوارض به شهرداری را نداشتم مجبور به تعدیل نیرو شدم
کتاب هایی که منتشر کرده اید توضیح دهید. وفا: کتاب اول خود را سال 1345 به نام چلچله ها پرواز می کنند و همچنین مجموعه داستانی را در 9 نوول یا قصه کوتاه در چاپخانه ماد موسسه اعتباری دانشگاه تهران به چاپ رساندم؛ کتاب دوم را سال 1347 به نام شکوه و جلال چاپ انتشارات حافظ در اهواز، کتاب سوم به نام دختر بندر انتشارات سنجری تهران خیابان لاله زار کوچه ملی، کتاب چهارم با پنج چاپ مجدد به نام دختری ...
اسیدپاشی در پاتوق عمو شاهرخ
پسر جوان که نقشه قتل دوستش را در سر داشت، وقتی نتوانست آن را عملی کند، تصمیم به اسیدپاشی گرفت. او حالا می گوید که از قربانی اسیدپاشی کینه به دل داشته و به همین دلیل نقشه انتقام جویی کشیده است. روزنامه همشهری نوشت: شامگاه ششم مردادماه، گزارش یک حادثه اسیدپاشی حوالی خیابان وحدت اسلامی به پلیس اعلام شد و مأموران برای بررسی موضوع راهی آنجا شدند. اسیدپاشی در زیرزمین یک خانه قدیمی رخ داده و ...
سخت ترین دوران یک معلم
آنکه ادامه تحصیل در دانشگاه امکان پذیر شد خیلی از آن هم دوره ای های ما سراغ علایقشان رفتند و موفق هم شدند. من هم از افرادی بودم که در 4، 5 رشته نفر اول شده بودم، اما آن زمان دانشجو نمی توانست رشته دیگری انتخاب کند و فقط تربیت معلم باز بود و به غیر از آن رشته های پلیسی، پزشکی، خلبانی و مهندسی نفت هم بود. با این حال آن زمان رشته های تحصیلی خیلی تنوع نداشتند. معلمی تمامش خاطره است ...
لحظاتی پای صحبت های مادر دو شهید/ شهدای خانه ام را فدای مادرشان حضرت زهرا (س) کردم
دختر بود که دو فرزندم سیدجمال و سیدمهدی در دوران دفاع مقدس به شهادت رسیدند. همسرم سیدجواد از کاسب های معتمد شهر بود؛ انسانی بسیار معتقد و مقید. اهل پرداخت خمس بود. وقتی بچه ها را باردار بودم و به مهمانی یا مراسمی می رفتم تأکید می کرد: درجایی که می دانی اعتقادی به خمس دادن ندارند، طعامی نخور. قبل از تولد سیدجمال چنین اتفاقی برایم افتاد. تأکید زیادی بر این امر داشت و معتقد بود رعایت همه این موارد و ...
مروری بر زندگی نامه شهید محمدعلی دهستانی
به گزارش خبرنگار دفاع پرس از یزد، در نیمه مرداد سال 1344 در روستای فهرج در خانواده ای محروم و زحمتکش، فرزندی متولد شد. نام فرزند را محمدعلی گذاشتند. محمدعلی همچون کودکان دیگر در کنار پدر و مادر خود، با رنج و مشکلات فراوان بزرگ شد تا 7 ساله شد. پدر و مادرش، او را برای تحصیل علم و دانش به مدرسه فرستادند. محمدعلی با شوق و اشتیاق فراوان به درس خواندن پرداخت. او در درس خواندن کوشا و زرنگ ...
شیرزن کارخانه
کمک دست مادرم بودم با این حال مادرم نمی گذاشت به من سخت بگذرد. خانم اولیای بقال 14سال بیشتر نداشت که پای سفره عقد نشست. ماجرای ازدواج طاهره خانم هم شنیدنی است: پدر شوهرم با پدرم دوست بودند. آن وقت ها آقای موسوی بزرگ برای پسرش دنبال دختر می گشت از پدرم راهنمایی خواست. پدرم هم همسایه مان را معرفی کرد چون آن ها را می شناخت و می دانست آدم های خوبی هستند دخترهای سربه زیر و خوبی هم داشتند. مادرشوهر ...
بزرگ ترین مدرسه بی شناسنامه ها
گره خورد تا همین یازده سالگی. ما بی شناسنامه ایم. درس خواندن حق ما نبود. پدر تا پسر نام شان جایی ثبت نیست. نه یارانه دارند نه ردی از نام شان در فهرست کمیته امداد و بهزیستی است. زیر نور برق دزدی یکی از همین خانه ها دنیا می آیند، زندگی می کنند و می میرند. الف، ب، پ، ت و .....اینها را مدرسه یاد گرفتم. هنوز هم یاد نخستین روزی که مدرسه رفتیم، حالم را خوب می کند. سعید فکر می کرد باید آجر روی آجر بچیند و ...
سرگذشت عجیب و بی نظیر شهید طلبه مدافع حرم
کرده عبور می کند تا با عنوان نخستین شهید مدافع حرم آل الله از استان فارس، در کلاس درس حضرت عشق بنشیند... سید محمد مشکوهًْالممالک در ابتدا خودتان را معرفی و از همسرتان برایمان بگویید. زهرا انجین ، همسر نخستین شهید مدافع حرم کازرون محمد مسرور هستم. تحصیلات حوزوی دارم.بنده شش ماه با همسرم زندگی کردم و به اندازه ده برابر سه سالی که در حوزه بودم از همسرم یاد گرفتم، آقامحمد برای من یک ...
عروس بی بند و بار به دوست شوهرش هم رحم نکرد + جزئیات
معاینات اولیه مشخص شد او از ناحیه استخوان لگن و دست راست دچار شکستگی شده است. پیرمرد در دایره اجتماعی کلانتری افزود: موضوع را به خانواده جوان سارق اطلاع دادم و پدرش که آدم آبرومندی است سراسیمه خود را به بیمارستان رساند. ادامه این ماجرا را از زبان پدر مرد جوان می خوانیم. او اظهار داشت: فرزندم از جوانی گرفتار رفیق بازی شد و دوستی با افراد ناباب او را از مسیر اصلی زندگی دور کرد. میثم در سن ...
دام شیطانی کامران برای دختر 14 ساله کم شنوا در نیمه شب کرونایی
بود که کامران پیامکی برایم فرستاد تا سر کوچه محل زندگی ام همدیگر را ملاقات کنیم. برای همین منتظر شدم تا پدر و مادرم بخوابند، سپس به آرامی قصد داشتم از خانه بیرون بروم که ناگهان پدرم مقابلم سبز شد و از رفتنم جلوگیری کرد. آن قدر ناراحت بودم که تا صبح نخوابیدم و با پدر و مادرم به جر و بحث پرداختم. چرا که احساس می کردم پدرم پرنده خوشبختی مرا فراری داده و همه آرزوهایم را نابود کرده است. با آن ...
از ترس اعدام جنازه دوستم را دفن کردم/ 14 سال سکوت شکست
.... من خیلی ترسیده بودم اما سنم خیلی کم بود و فکر می کردم اگر او را به بیمارستان ببرم همه می فهمند که ما با هم پای بساط مواد مخدر بوده ایم و گرفتار می شوم. پدر شهاب در نیروی انتظامی کار می کرد و با خودم فکر می کردم اگر ماجرا را بفهمد روزگارم سیاه می شود. برای همین تصمیم گرفتم دکتر بیاورم بالای سر شهاب. بعد با علی سراغ یک پزشک رفتیم و از او خواستیم شهاب را ویزیت کند، اما هر قدر به او التماس کردیم ...
خاطره جالب بازیکن سابق پرسپولیس از اولین برخورد با مهران مدیری/ ماجرای همخانه شدن جواد کاظمیان و علی ...
به گزارش برترین خبر ، شب گذشته مهران مدیری در دورهمی ، میزبان جواد کاظمیان بازیکن سابق پرسپولیس و تیم ملی فوتبال کشورمان بود. کاظمیان در ابتدا، درباره شروع فوتبال حرفه ای خود گفت: هفت ساله بودم که علاقه مند به تیم پرسپولیس شدم. عاشق فوتبال بودم و تا 15 سالگی هم در سطح استان و مدارس بازی می کردم؛ تا اینکه سال 77 در تیم بانک ملی تست دادم و فوتبال را جدی شروع کردم. در بخشی از ...