زن جوان راز سیاه همسرش را فهمید؛ ناپدری عاشق نیلوفر 17 ساله شد!
سایر منابع:
سایر خبرها
سرگذشت دزد وحشت آفرین
مسافرخانه ها و هتل ها روی آورد و من هم که احساس مردانگی می کردم کمر همت را بستم و به شاگردی در تعویض روغنی مشغول شدم. وسوسه های رویاگونه با فروش مواد مخدر با آن که پدری بالای سرم نبود، اما زندگی خوبی داشتم تا این که چهار سال بعد یکی از نزدیک ترین افراد خانواده پدرم با وسوسه های شیطانی و رویاگونه اش مسیر زندگی ام را تغییر داد و مرا در بیراهه فلاکت و بدبختی رها کرد. یک روز او به من گفت با پول ...
قاتل برادر معتاد در آستانه آزادی
حادثه مشغول کار بودم که همسرم تماس گرفت و گفت سیاوش با پدرم درگیر شده است. بلافاصله به خانه رفتم و دیدم او همسر باردارم را گروگان گرفته و تهدید به مرگ کرده است. قصد داشتم آرامش کنم که ناگهان به روی پدرم چاقو کشید. خواستم چاقو را از دستش بگیرم که این بار به روی من چاقو کشید. برای اینکه او را بترسانم من هم دست به چاقو شدم. متهم در خصوص قتل گفت: آن روز خاله ام مهمان ما بود. وقتی درگیری بالا ...
دستبرد طلایی پسر خطاکار به گاوصندوق پدر
تحقیقات متوجه تناقض گویی های احمد شدند. همچنین مشخص شد وی به تازگی خودروی پراید خریده است. او در بازجویی های فنی، اما به سرقت اعتراف کرد و گفت: من از محل نگهداری کلید ها باخبر بودم و تصمیم گرفتم که طلا های پدرم را سرقت کنم. در فرصتی مناسب بود که کلید ها را برداشتم و راهی انباری شدم و طلا ها را سرقت کردم. طلا های سرقت شده را هم به دو طلافروشی حوالی میدان خراسان فروختم و با بخشی از پول آن برای خودم ...
گفتگو با 2 آدم ربا تهرانی که ادعای عجیبی دارند! +عکس
صبح امروز در شعبه 5 دادسرای ناحیه 34 پیش روی قاضی ایردموسی به سرقت نافرجامش اعتراف کرد و ادعا کرد که بخاطر تامین هزینه های درمان همسرش دست به این کار زده است. سابقه داری؟ نه. چرا دست به این کار زدی؟ پدر و مادرم فوت کردند و 3 سال قبل با همسرم که در یک آژانس هواپیمایی کار می کرد ازدواج کردم اما بعد از مدتی متوجه شدیم همسرم سرطان دارد و از همان روز زندگی ...
رسیدگی به پرونده برادرکشی در کهریزک
فرزند نیز دارم. مدرک تحصیلی من سیکل است و در یک رستوران مشغول به کار بودم و دارای سابقه کیفری نیستم. قبلا هیچ اقدام مجرمانه ای انجام نداده ام. ما اصالتا اهل غرب کشور هستیم اما اکنون ساکن کهریزک هستیم. قبول دارم که برادر خود را به قتل رسانده ام اما هیچ عمدی در کار نبوده است. برادر من مواد مخدر مصرف کرده بود و به خانه می آید تا پول از پدرم بگیرد. ابراهیم به همسرم حمله کرد محسن در ...
مروری بر زندگی نامه شهید حمید بوسلیک
شما را خوشحال کنم. مادر جان! اگر شهید شدم خیال کن که من را داماد کرده ای و من از پیش تو رفته ام و چنین است که ازدواج می کنم با شهادت و خوابگاه من هم همان تکه زمینی است که مرا دفن می کنید. دلم می خواهد اگر شهید شدم آنقدر خوشحال باشید که چشم منافقان و دشمنان اسلام کور شود. این دنیا زودگذر است و باید آن را طی کرد و مرگ هم شتری است که در خانه هر کس خواهد خوابید... انتهای پیام/ ...
عید غدیر فرصت خوبی است تا یکدیگر را ببخشیم
جوانان محله است. سیده زهرا سادات موسوی متولد آبان 69 در تهران و بزرگ شده مشهد است. شش ساله بوده که خانواده به مشهد می آیند و ساکن محله امیرالمؤمنین (ع) می شوند. یک خواهر و یک برادر دارد. پدر زهرا برشکار کیف است. بعد از سال ها زندگی در مشهد پدر زهرا تصمیم می گیرد باتوجه به شرایط بهتر کاری در تهران دوباره به آنجا بازگردد و اکنون ساکن مشهد نیست؛ اما زهرا که همینجا ازدواج کرده است مشهد ...
مهرداد اسکویی: سینایی از قطار زمستانی که سخن می گفت امید در جانش شعله می کشید
هنرمندی ممنوع الفعالیت نباشد ولی مثل ممنوع الفعالیت ها با او برخورد شود. اسکویی از حمایت های عاطفی سینایی هم می گوید: سینایی همیشه از پدر همسرم نصرت کریمی حمایت کرد. بعد از درگذشت پدرم و پدر همسرم مدام با من تماس می گرفت و با وجود شرایط سخت جسمانی اش در تمام لحظات سختی که داشتم، کنارم بود. او اضافه می کند: من یک مستندساز کوچک این سرزمین، بسیار خوشبختم که نزدیک 25 سال از زندگی ام با ...
پزشکی که لحظه مرگ را کارگردانی می کند
مین منفجرشده بود رساندم. اما از جواد و فرمانده خبری نبود. تکه های بدن جواد را چطور می توانستم احیا کنم؟ نشسته بودم و فقط نگاه می کردم. ساعت 12 شده بود و حالا همسر جواد منتظرش بود و من مأمور شدم تا خبر شهادت جواد را به خانواده اش و به همسرش برسانم. پایم به سمت خانه شان نمی رفت؛ اما باید می رفتم چاره ای نبود همسرم و دخترم هم مهمان خانه آن ها بودند و همه چشم انتظار. وقتی رسیدم همسر جواد داشت با دخترم ...
گفت و گوی خواندنی با پرافتخارترین بازیکن تاریخ لیگ برتر / چرا سید جلال سوپرمن شد؟
ازدواج هر فردی نظری دارد، اما من خیلی از شرایط زندگی ام راضی و خوشحال هستم. واقعا ممنون همسر و دو دخترم هستم که خیلی سختی ها را تحمل کردند تا شاهد پیشرفت بیشتر من باشند. این موضوع ارزشمندی است که نباید بی توجه از کنارش گذشت. قطعا بخش زیادی از موفقیت هایم را مدیون صبر و بردباری همسرم هستم و همان طور که گفتم اگر فداکاری های ایشان نبود، قطعا شرایط برای پیشرفت من مهیا نمی شد و درک خوب ایشان از من و شغل ...
گفتگو با عالیه حجت زاده، یکی از اولین دانش آموخته های رشته روزنامه نگاری در ایران
سال های حضورش در مشهد نیز سلسله گزارش های او درباره افزایش سن حضانت فرزندان به مادران به نتیجه می رسد. روزنامه نگاری شغلی حساس و تخصصی است، اگر خبرنگار تاریخ بداند، اگر به اصول اخلاقی پایبند باشد. انشایی درباره جنگ ویتنام او در خانواده ای پرورش می یابد که پدر اهل مطالعه و پیگیر اخبار روز است و روزنامه هم خواندنی محبوب خانه آن هاست. از آنجا که دختر خانواده قریحه نوشتن دارد و پیگیر ...
اگر بودم جلوی ارز 4200 تومانی می ایستادم
متوسط بودیم. متوسط رو به بالا؟ بله؛ ولی آثار این وجود دارد. درباره شرایط روز؛ یکسری مسائل و حواشی همواره درباره شما مطرح بوده، به ویژه حواشی که این اواخر درباره دختر شما به وجود آمد. قبل از اینکه در دولت یازدهم به وزارت برسید، فکر کنم در 19 شرکت عضو هیات مدیره بودید که از همه استعفا دادید؛ اینطور که بیان کردند. من اواخر سال 1388 بازنشسته شدم. نزدیک 4 سال بازنشسته بودم ...
دیدار مجازی با مشروطه خواهان/ از نامه های ستارخان تا اعلامیه دلجویی محمدعلی شاه
سعی می کنم هر سال اسناد جدیدی را به نمایش بگذارم که برای مخاطبان دائمی، تکراری نباشد. اصلاً اگر این اسناد در آرشیو شخصی من در خانه بماند و خودم به تنهایی از آن ها استفاده کنم که فایده ای ندارد. درواقع، وظیفه خودم می دانم به این شکل درباره تاریخ معاصر کشورم اطلاع رسانی کنم. شما خبرنگاران، اطلاع رسانی به روز می کنید. من هم اطلاع رسانی 100 ساله می کنم (با خنده). محمدصادق خان چرندابی ، ردیف ...
باورم نمی شد که شوهرم به دخترم پیشنهاد دوستی داده
مخدر قرار داده بود و ادعا می کرد اگر کمی مواد مخدر سنتی مصرف نکند، توان کار کردن را نخواهد داشت. تلاش هایم برای ترک اعتیاد او بی فایده بود. با وجود این، این شرایط را تحمل کردم تا این که بعد از به دنیا آمدن دختر دیگرم تازه متوجه شدم که همایون به مواد مخدر صنعتی روی آورده است. دیگر بر لبه پرتگاه ایستاده بود و هر لحظه با توهم هایی که داشت، مرا به باد کتک می گرفت. چند بار تلاش کرد دختر ...
باید آدم هایی تربیت کنیم که از خودمان بهتر باشند 12 مرداد 1399 ساعت: 18:5
دوره من و در رشته ارتوپدی بود. منافقین به در خانه او رفتند و ایشان را شهید کردند. سال خیلی سختی بود. هیچ کسی حاضر نبود مسئولیت معاونت دانشکده پزشکی را بپذیرد برای اینکه در گزینش آنجا باید عده ای را رد می کردند و عده ای را قبول می کردند بنابراین مرا مسئول کردند. آقای دکتر قریب، رئیس دانشکده پزشکی بودند و من معاون ایشان شدم. در حالی که رزیدنت سال دوم داخلی هم بودم. آن زمان همه همکلاسی های من ...
خون جمال روی اقلامی ریخت که برای مردم محروم می برد
زندگی این شهید مسیر خدمت و احسان را تقدیم حضورتان کنیم. خواهر شهید شما خواهر بزرگ تر شهید کریمی هستید، ایشان چطور بچه ای بودند. در خانواده چند برادر و خواهر هستید؟ ما در خانواده پدری چهار برادر و چهار خواهر بودیم. یک خواهرم مرحوم شده است و با شهادت برادرم جمال اکنون سه برادر و سه خواهر مانده ایم. جمال برادر کوچکمان بود. 35 سال داشت که به شهادت رسید. از بچگی سرش در ...
درجستجوی دنیای بدون جنگ
پدرم هرگز نخواست که ازدواج کند چون می خواست ما را بزرگ کند. پدرم وقتی در ایران بودم فوت کرد، همیشه نگران بودم که نکند در جنگ های قومی فوت کند و دست آخر حتی محل دفن او مشخص نباشد اما با وجود همه ناآرامی ها به مرگ طبیعی از دنیا رفت. سه فرزند دارد، یک دختر و دو پسر که همه در ایران مشغول کار یا تحصیل هستند و می گوید که کرونا باعث شده است تا همسرش هم در خانه بماند و همراه او مجسمه سازی یاد بگیرد. همیشه ...
نرم افزاری برای محاسبۀ نمرۀ اعتمادپذیری
بی دلیلش در بعضی از آخرِ هفته ها. همان موقع ها، همسایه مان، خانوادۀ لوکزامبورگ، زنِ خدمتکاری داشتند که دوریس زمانِ زیادی را با او می گذراند. یک روز بعدازظهر، آقای لوکزامبورگ به خانۀ ما آمد و گفت که متوجه شده که خدمتکارشان با یک شبکۀ فروش مواد مخدر در ارتباط است. آن ها حتی در یک سرقت مسلحانه هم دست داشته اند . پدرم بعد ها فهمید که دوریس هم رانندۀ فرارشان بوده . بعدتر کاشف به عمل آمد که ...
ناپدری عاشق نیلوفر 17 ساله شد / رازی که دختر از مادرش پنهان کرده بود
بی فایده بود. با وجود این، این شرایط را تحمل کردم تا این که بعد از به دنیا آمدن دختر دیگرم تازه متوجه شدم که همایون به مواد مخدر صنعتی روی آورده است. دیگر بر لبه پرتگاه ایستاده بود و هر لحظه با توهم هایی که داشت، مرا به باد کتک می گرفت. چند بار تلاش کرد دختر کوچکم را بفروشد و ... خلاصه، زندگی فلاکت بارم هر روز بدتر می شد تا این که بعد از 13 سال زندگی مشترک از او طلاق گرفتم و حضانت ...
گفت وگو با همسر شهید ضیائی | یا عباس آقا یا هیچ کس!
هشت خواهر؛ یکی از اقوام ما مستأجر منزل پدری همسرم بودند و یک روز که مادر و خواهرم برای مجلس روضه در منزلشان دعوت بودند، مادرشوهرم پرسید دختر دیگری ندارید که مجرد باشد؟ مادرم پاسخ داد چرا ولی کوچک است؛ با این وجود آدرس خانه را گرفتند و آمدند؛ من جوابم این بود که سنم کم است و قصد ازدواج ندارم ولی پدر و مادرم رضایت داشتند و خانواده شان را خیلی پسندیده بودند. با این حال من تاکید کردم که جوابم منفی است ...
زیر و بم پرونده تروریست های تندر | چگونگی جذب نیرو در 3 استان | انجمنی که با تولید فیلم های غیراخلاقی پا ...
... اظهارات متهم ردیف اول محسن در دادگاه (2 آذرماه 87): بهمن ماه سال گذشته (1386) از طریق علی اصغر که از دوستان دوران دبیرستانم بود، با مجید آشنا شدم. پیش از آن با علی که از دوستان دانشگاه بود در جریان عقاید ضداسلامی انجمن قرار گرفته بودم. مجید هم با من صحبت کرد و برای عضویت در انجمن مرا دعوت کرد. با شست و شوهای مغزی و بیان اعتقادات جدید علیه نظام جمهوری اسلامی، انگیزه ما را ...
شیرزن کارخانه
کمک دست مادرم بودم با این حال مادرم نمی گذاشت به من سخت بگذرد. خانم اولیای بقال 14سال بیشتر نداشت که پای سفره عقد نشست. ماجرای ازدواج طاهره خانم هم شنیدنی است: پدر شوهرم با پدرم دوست بودند. آن وقت ها آقای موسوی بزرگ برای پسرش دنبال دختر می گشت از پدرم راهنمایی خواست. پدرم هم همسایه مان را معرفی کرد چون آن ها را می شناخت و می دانست آدم های خوبی هستند دخترهای سربه زیر و خوبی هم داشتند. مادرشوهر ...
این زن تهرانی شوهرش را تکه تکه کرد/ راننده تاکسی راز این زن را لو داد +عکس
پتو بیرون افتاد. با این تماس مأموران پلیس به آدرس موردنظر رفتند و زن 45 ساله به نام مریم را بازداشت کردند .این زن همانجا به قتل شوهر سابقش به نام اردشیر اعتراف کرد. مریم در بازجویی ها گفت: من و همسرم 22 سال قبل با هم ازدواج کردیم اما شوهرم معتاد بود. ما صاحب یک دختر بودیم اما چون از بدرفتاری های او خسته شده بودم از اردشیر جدا شدم. دخترم با پدرش زندگی میکرد و من گاهی اوقات به ...
8 روایت دردناک از قرنطینه خانگی مبتلایان به کرونا و مبارزه آن ها برای غلبه بر بیماری
هفته پیش بود که متوجه شدم یکی از همکارانم درگیر این بیماری شده است و ازآنجاکه باهم در ارتباط بودیم و من هم بچه کوچک داشتم، نگران شدم و آزمایش خون دادم، اما منفی بود. بازهم دکتر برای اطمینان خاطر نمونه گیری از حلق و بینی را پیشنهاد داد که متاسفانه نتیجه آن مثبت شد. هم خودم و هم همسرم کرونا گرفته بودیم؛ به همین دلیل اولین کاری که کردیم، این بود که دختر نُه ماهه مان را پیش مادربزرگش فرستادیم. بعد از ...
سر سجاده نماز هدف"خمپاره 60" دشمن شدم
اسیر تحویل فرماندهان مان دادیم و 15 روز مرخصی تشویقی گرفتیم. به عنوان سوال پایانی، از شرایط زندگی خود پس از جنگ بگویید. پس از جنگ تا مدتی شغل خاصی نداشتم تا اینکه در سال 71 با همسرم ازدواج کردم و از آنجایی که تحصیلاتم را نتوانسته بودم ادامه دهم به شغل سابقم که خرید و فروش چُدن و آهن بود بازگشتم و کما کان هم در همان عرصه مشغولم اما خدا را شکر که دو فرزند صالح به نام های علی و یاسین ...
سرگذشت عجیب و بی نظیر شهید طلبه مدافع حرم
را می بینم و بعد دسته گل می خرم. اما نزدیک خانه که شدم دیدم خانه شلوغ است، وقتی وارد شدم زانوانم شل شد، همه می دانستند؛ اما فقط دلداری می دادند و می گفتند که خبر شایعه است، محمد سالم است. من به پدرم زنگ زدم و گفتم با همکارانتان تماس بگیرید ببینید چه خبر است، پدر تماس نگرفت، خودم تماس گرفتم، دیدم پدرم گریه می کند، گفتم چه شده؟ گفت محمد تمام شد. تلفن از دست من افتاد و مادر شوهر و خواهرشوهرم ...
ذلیل بشی کروناااا!
شد رفتم! ابتدا در را با آرنجم باز کردم! دستهایم را 20 ثانیه شستم! در توالت را با پا باز کردم! کارم که تمام شد شیر آب را با دستمال کاغذی باز و دوباره با دستمال کاغذی بستم! دوباره با پا در توالت را باز کردم و وارد روشویی شدم و دستهایم را 20 ثانیه شستم و بعد با آرنجم در روشویی را باز کردم و خارج شدم و داشتم به سمت اتاق پذیرایی کنار مهمانها می رفتم که همسرم جیغ کشان به سمتم دوید! مرا وحشت ...
به استقبال شهادت رفت
...: 665426 || تاریخ: 09مرداد1399 قدس آنلاین: سرور هادیان/ امروز 9 مرداد سالروز شهادت پاسداری است که فقط 17 سال داشت و در منطقه مهران در عملیات والفجر3 به شهادت رسید. محمد متولد 17 شهریور 1345 در مشهد بود که حالا 36 سال از فراق او می گذرد. به همت فرهنگسرای پایداری و با حضور راوی دفاع مقدس علیرضا دلبریان به دیدار خانواده شهید محمد پوستچیان می رویم. مثل همه خانواده های شهدا، مهربان، خالص، صبور، ساده و میهمان نواز. پدر ...
وزیر اسبق صمت: اگر دخترم گرفتار شده، خودم را مسئول می دانم
بختیاری بودند ولی خانم من متولد آبادان است. دختر مرحوم دکتر ابوالقاسم بختیار است که 107 سال زندگی کرد و ایشان از موسسین واحد بهداشت و درمان شرکت نفت بودند. *چند فرزند دارید؟ 4 دختر و 7 نوه دارم. دخترانم همه ازدواج کردند. *همه تحصیلکرده هستند؟ یکی در حد دیپلم و خانه داری ماند، ولی بقیه دکترا دارند؛ یکی پزشک، یکی هوش مصنوعی از استرالیا دکتر دارد و دیگری هم ...
بفرمایید کرونا...!
درست کند. برای اینکه گفته هایش را اثبات کند، یک فلافل به من می دهد و می گوید: در هیچ رستورانی نمی توانید عین این فلافل را پیدا کنید. از او پرسیدم آیا بهداشت را رعایت می کنید؟ خندید و گفت: تا جایی که بتوانم بله اما فلافل های اینجا به خاطر همین کثیفی ها معروف شده است. مواد اولیه فلافل را همسرم در خانه درست می کند. او خیلی روی موارد بهداشتی حساس است و برای اینکه مدیون مردم نشویم، کاملا ...