سایر منابع:
سایر خبرها
بُعد منزل نبود در سفر روحانی
این روزها انتظار اربعین را می کشم که یک روضۀ کوتاه بخوانم، قدری سینه بزنم، کمی اشک بریزم و دست بر سینه بگویم...
اینجا روضه تفحص می کنیم/ ماجرای پیکر شهیدی که به زور هم از بین نرفت!
گرفته و هر دو شهید شده اند. حال پدر با دیدن شهادت فرزندش شاید این بوده: جوانان بنی هاشم بیایید... ماجرای تفحص شهید داریوش دوانی و برگشتن او بعد از 35 سال به خانه هم غریب است. پیکر او بهمن ماه 1396 به آغوش پدر رسید و قلبش آرام گرفت. پدر آرام پسر را بوسید. اشک امان نداد که بگوید: پسرم کمی زودتر می آمدی، مادرت هم بود. شاید هم آن دنیا دیدار تازه کرده اید. از طرف من بگو: چشمت روشن خانم ...
ناگفته های تازه مسلمان آمریکایی از دین اسلام؛ عابده: مرد ها بیشتر از گذشته به من احترام گذاشتند!
پادرمیانی دوباره به مسیحیت برمی گردم. همینطور از پیوستنم به گروهک داعش واهمه داشت. با این حال بعد از چند سال به خانه مادرم رفتم و او با آغوش باز من را پذیرفت. هرچند هنوز با مساله کنار نیامده. او اکنون مراقب من است و با دیدن کوچکترین خطایی سعی دارد بگوید مسلمانی بد یا منافق هستم و برای اثبات اینکه انتخابم اشتباه است دلیلی بیاورد. بیشتر افرادی که قبل از مسلمان شدنم مرا می شناختند ترکم ...
شرم و حیای بیجا، مانع توجه به سلامت جنسی
شفاآنلاین سلامت جنسی سلامت جنسی مقوله جدیدی نیست، مدت هاست پزشکان، روانپزشکان و مشاوران در مورد آن هشدار داده اند. تابویی که اگر عریان شود، انگار حیثیت مان رفته است. به گزارش شفاآنلاین :ک این در حالی است که رفت و آمدها در مجتمع قضایی خانواده این روزها گواهی می دهد که نبود همین سلامت یا بی توجهی به سلامت جنسی، عاملی مهم در فروپاشی خانواده هاست. دلم نمی خواهد درباره اش حرف بزنم ...
درس خارج حوزه ؛ باید و نباید های آن (2): از اینکه پزشکی را رها کردم و به حوزه علمیه آمدم یک ثانیه هم ...
، آشنایی کاملی ندارند و سؤالات زیادی در این عرصه در ذهنشان خطور می کند. در کنار این، با توجه به جایگاه حوزه و علمای دین، هجمه های بدخواهان اسلام ناب روز به روز در حال گسترش است و هرازچندگاهی شبهاتی نیز در این عرصه در میان مردم و حتی برخی طلاب جوان دست به دست می چرخد که هنوز پاسخی برای آن نیافته اند. برای آشنایی هرچه بیشتر مردم و طلاب با این سطح حوزه، گفت و گویی با حجت الاسلام والمسلمین صرفی، از ...
کرونا حریف کافه نیست
نشسته اند، قهوه سفارش داده اند، دستان شان را حلقه کرده اند دور فنجان و از حرارت آن وجودشان گرم می شود. المیرا به قول خودش دانشجوی خانه نشینی است که همه زندگی اش به خاطر کرونا مجازی شده، درس خواندن، مهمانی رفتن، سفر رفتن و همه و همه: دست بردار نیست این ویروس. آدم برای زنده ماندن، زندگی می خواهد. گاهی به جان خودم می افتم که زنده ماندن به چه قیمتی. دلم می خواهد با کرونا روبه رو شوم تا ببینم حرف حسابش ...
علت درخواست ملاقات فوری شهید صیاد شیرازی با امام؟
. فقط می دانم حالم اصلاً خوب نبود که رفتم خدمتشان. ولی دقایق آخر حضورم در خدمت حضرت امام مثل اینکه بال درآورده باشم، اینطور بودم. می خواستم پرواز بکنم. در حالی که بسیار مشتاق دیدارشان بودم، ولی دلم می خواست که زودتر به محل کارم برگردم. چون دیگر فهمیده بودم چه باید بکنم. راهکار به دستم آمده بود. حالم کاملاً متحول شده بود و احساس سبکبالی می کردم، احساس شناخت وظیفه می کردم و دلم می خواست زودتر خودم ...
شب شعر مقاومت برگزار شد
عشق همان بود که گفتم/ در بند کسی باش که در بند حسین است در معرکه از سنگدلان حرّ بتراشد/ این ویژگی چشم هنرمند حسین است شیرین تر از این شور ندیدیم همه عمر/ شوری که خدا در دلم افکنده حسین است آهنگ خوش و رقص خوش و بوی خوش اصلاً/ طبل و علم و پرچم و اسفند حسین است بی روضه او حال خوشی نیست ... ، اگرهست/ از حال گذشتیم که آینده حسین است از بس که ” علی ” نام قشنگی ست عجب نیست ...
ملاقات با مردی از نسل ابراهیم مجاب/ شب، آیت الله العظمی است
. هنوز تردید داشتم که این طریق، طریق العلماء است. گهگاه خودم را در مسیر تنها می دیدم. مگر می شود این مسیر این قدر خلوت باشد؟ چاره ای نداشتم. دو سه ساعتی که پیاده روی کردم، وقت نماز رسید. صدای اذان می آمد که زنی منِ زائر را به خانه اش دعوت کرد. تشکر کردم و افتخار! این جا زن ها مردان غریبه را به خانه ها دعوت می کنند بی آن که از آزارشان بهراسند! این جا درِ خانه ها به روی زائران باز است... ...
لرزه های مردم مناطق زلزله زده رامیان از کوران مشکلات/ جوان جسور قورچایی در بازدید مسئولان چه گفت؟
به گزارش گلستان ما، نمی دانست از کجای قصه زلزله سفره دلش را باز کند، گرچه بریده بریده صحبت می کرد اما در دلش حرف هایی زیادی داشت، پیش از این وقتی به سراغ همسرش رفتیم که با ما گفتگو کند گفت از حرف زدن خسته شده است و انتظار این را دارد که مسئولان هر چه زودتر فکری به حال مردم بدبخت و فلک زده قورچای کنند. هنوز زمستان نیامده است و کمرش را با چادرشبی بسته بود و گرفتن دست ها به پهلو نشان از ...
خواهرانه های 2 پرستار در بخش کرونا
سی تی اسکنم هستم و امیدوارم کرونا نباشد تا بار وظایف من بر دوشِ همکارانم نیافتد؛ کرونا طُغیان کرده، اکثر مراجعین بدحال هستند، همکارانم درمانده و خسته شده اند. فقط برایمان دعا کنید . اینها را گفته و خداحافظی می کند. می توان خستگی این روزها را از صدایش تشخیص داد؛ او فرزانه عابدپور با 11 سال سابقه پرستاری، متولد سال 1363 است که در هم اکنون در بخش داخلی کرونا ی بیمارستان سینا تبریز فعالیت ...
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود
تخصص شان در کنارشان و همراه شان بودم و هیچوقت گلایه ای نداشتم. با کمال میل همیشه همسرم را همراهی کردم. البته من هم بعد از ازدواج درس خواندم و در حال حاضر دکترای DBA دارم. همسر دکتر ایروانی ادامه می دهد: زمانیکه به خواستگاری من آمدند، انترن بودند. در سال 1368 ازدواج کردیم. در آن زمان به تازگی فارغ التحصیل شده بودند. بعد از ازدواج شرایط سخت دوره سربازی شروع شد و بعد برای طرح به یکی از ...
دیروز و امروز دبستان ها در روز جهانی معلم
موظف به استفاده از آن ها هستند. بچه ها وقتی می خواهند به کلاس وارد شوند کفش هایشان را در آورده و با دمپایی اختصاصی حضور پیدا می کنند. از 45 دانش آموز در هر روز معمولاً 30 نفر به کلاس می آیند و بقیه ترجیح می دهند از بخش غیرحضوری استفاده کنند. قبل از شروع سال تحصیلی، هم با معلم ها و هم اولیای دانش آموزان جلسه برگزار کردم و توجیهات لازم را انجام دادم تا در این وضعیت خاص برنامه های آموزشی به تأخیر ...
قبل از ظهور همه باید امام حسین را بشناسند/ نمایش محشر مدلی برای تعظیم شعائر حسینی در دوران کرونایی
نویسنده عربی الاسلامُ نبوی الحدوث و حسینی البقاء . وی افزود: استاد ما مرحوم آیت الله مجتهدی می فرمود: یکی از علما وقتی می خواست تکبیره الاحرام نماز را بگوید قبلش می گفت: صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ، پرسیدند این کار در جایی سفارش نشده، دلیل انجام آن چیست؟، فرمود: اگر امام حسین(ع) نبود خبری از اسلام و نماز نبود، از این رو، جا دارد قبل از نماز از حضرت(ع) یاد کنیم! ...
والدین و دغدغه های سال تحصیلی کرونایی؛ از آموزش حضوری تا مجازی
فرزند من یک ویس می گذارد و روخوانی می کند. این دیگر نیازی به معلم ندارد! در حال حاضر به نظر می رسد واقعاً آموزش ها سطح پایینی دارد و همینطور قرار است سال تحصیلی برگزار شود. ما سال قبل شاهد افت عملکرد فرزندمان بودیم و می دانم نمراتی که به فرزندم دادند کاذب است. کنترل فضای مجازی در دسترس بچه ها از راه دور وی درباره اینکه در روزهای کرونایی فرزندتان چه تفریحاتی دارد نیز گفت: فرزندم ...
ملتفت نعمات خدا باشیم/سلام بر سیدالشهدا اوج بندگی است
. گهواره علی اصغر در میان این وسایل است. با چه دلی اینها را بازمی گرداند. کلی از صاحبان این لباس ها در بین اجناس نیستند. این خطیب افزود: وقتی چشم ها به گهواره علی اصغر می افتاد دیگر نیازی به روضه خواندن نبود. اینها چه مسیری را رفتند که امروز لازم است ما هم همین مسیر را برویم و ما به عنوان پیروان سیدالشهدا باید همان گویش را داشته باشیم. نهضتی که در این سرزمین برپا شده است برگرفته از قیام ...
نگارش زندگینامه شهید مدافع سلامت؛ پرستار" محمد شکری"
... کم کم دختر دومش مهدیه هم داشت به سن تکلیف نزدیک می شد. البته قبل از آن به توصیه ی پدر خواندن نماز را از سال ها پیش شروع کرده بود . آخرین ماه رمضان محمد، اولین سال روزه داری واحب مهدیه بود. او به همراه پدر سحرهای ماه رمضان بیدار شد، کنار مهربان ترین بابای دنیا سحری خورد، نماز صبح اش را خواند و روزها در کنارش قرآن تلاوت کرد . مهدیه کنار پدر افطاری های خاطره انگیزی داشت به ...
پنج، عدد عشق است!
گذشته پیش روی شما مخاطبان قرار گرفت. سفر اربعین سال گذشته، برای من از جنبه های گوناگونی، ویژه بود؛ شاید به همین خاطر است که جسارت کردم و قلم به دست گرفتم تا روایت گر این سفر باشم. طبعا نه صاحب این قلم را توانایی آن است که زیبایی های اربعین را به بند واژگان بکشد و نه ماجراهای سفر محدود به سطوری است که در ادامه می آید. با این وجود کوشیده ام ضمن پرهیز از اغراق، مشاهده گری صادق باشم که تنها به ...
نجوای عارفانه با خالق/ بازار عاشقی در خاک گلگون جبهه ها گرم است
دانم چه شده است مرا، قلب خود را سیاه می بینم و چشم خود را خشک از اشک می خواهم ناله و فغان خود را بلند کنم دل را آئینه معرفت و عشق نسبت به تو کنم اما در دل چیزی جز هوا و هوس و تاریکی، مشاهده نمی کنم. پروردگارا در این چهارشنبه آخر سال که ناله و فغان یاران خود را در دعای توسل می شنوم به گریه های آنها حسرت می خورم و به آن سجده های اشک آلود خالصانه قبطه می خورم خدایا نمی دانم چرا از این ...
نوه ام راه و رسم شهادت را از دایی هایش آموخت
محمدعلی و محمدرضا طوسی و مادربزرگ شهید محمدرضا دهقان امیری مدافع حرم است. مادر چند سال دارید؟ طیبه شاکری اهل دامغان و متولد 1322 هستم. پنج فرزند داشتم که دو فرزندم به نام های محمدعلی و محمدرضا در دفاع مقدس به شهادت رسیدند. سال ها بعد نوه دختری ام محمدرضا دهقان امیری در 20 سالگی ادامه دهنده راه شهدای خانه ام شد و در حلب سوریه به شهادت رسید. نوه تان محمدرضا هم اسم ...
پروفایل اربعین 99
باشند که از کرب و بلا، با غم روان است دل ما در پی آن کاروان است که گریان دیده روح الامین است چه زنجیری به دست و بازوان است دلا خون گریه کن، چون اربعین است به یاد کربلا دل ها غمین است ***** پروفایل اربعین 99 ***** به دلم داغ حرم را مگذارید فقط به همین حال مرا وا مگذارید فقط ببریدم ببریدم شده حتی در خواب ...
قدردانی امام جمعه رشت از نیروی انتظامی برای مقابله با اراذل و اوباش / برخورد قاطعانه با اوباشگری ادامه ...
... رئیس ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر استان گیلان با بیان اینکه تاب آوری ملت ایران در این سال ها به ویژه در 15 سال اخیر که تحریم ها تشدید شد مایه شگفتی قدرت های جهانی شده است ابراز داشت: امیدواریم که مردم در ایام اربعین با خواندن ادعیه مناسب این روزها از فضای معنوی آن بهره گیرند . انتهای پیام/613/ ...
بهای معامله ای پُر سود با اهل بیت (ع)
خاطرات شیرین همسر شهیدش سپری می کند و آن ها را برای فرزندش مشق عشق می کند. همسر شهید طاهرنیا از آشنایی و ازدواجش در سال 87 تعریف می کند و می گوید: تا قبل از ازدواج هرگز آقا سجاد را ندیده بودم، به واسطه دوستی برادرم با شهید و تنها در قالب تعدادی عکس که برادرم از تفریحات خود با دوستانشان داشتند، با ایشان آشنا بودم. تا اینکه خانواده آقا سجاد برای زیارت به قم آمدند و به خواست برادرم میهمان منزل ...
مادرم گفت خوب شد شهید نشدی!/ تئاتر دفاع مقدس سفره نان نیست
اولین هواپیمای میگ 23 را که توسط بچه های رزمنده در عملیات والفجر 8 هدف قرار گرفته و سقوط کرده، او ثبت کرده است. با هیجان درباره خاطره آن تصویربرداری می گوید: 21 بهمن رفتیم فاو و با یکسری غواص مصاحبه کردیم و بعد به آن دست آب رفتیم. آنجا مسجدی برای شیعیان عراق بود. در حال نماز خواندن بودم و از همکارم ناصر خواستم که موتور برق را روشن کند تا دوربین را کار بیاندازم که اگر اتفاقی افتاد تصاویر ...
پدربزرگ و مادربزرگ دوست داشتنی ما/ سالی چند بار حالی از بزرگترها می پرسیم؟
می بوسید که وجودمان پر می شد از محبتش؛ دستان چروکیده اش با تارهای موهایمان بازی می کرد و وجودش چنان آرامشی داشت که دلمان نمی خواست از او جدا شویم. لحظاتی بعد، پدربزرگ در چارچوب در ظاهر می شد، گاهی اوقات هم روی سجاده و در حال نماز خواندن پیدایش می کردیم و اینجا بود که از سر و کولش بالا می رفتیم. یکی مُهرش را بر می داشت و دیگری تسبیحش را. خلوتش را با خدایش می شکستیم و خانه را از هیاهویمان ...