سایر منابع:
سایر خبرها
چه شد که عکس خانم معلم در شبکه های اجتماعی پیچید؟/ تصاویر
متاسفانه نداشت و عملا در کلاس مجازی حضور نداشت و حسابی از درس جا ماند. اما من با مادر فاطمه تماس گرفتم و گفتم نگران نباش من همینطور که با بچه ها مجازی کلاس دارم برای فاطمه هم جداگانه کلاس برگزار می کنم و درس ها را به او آموزش می دهم. رهگذران پارک با تعجب نگاهمان می کردند کلاس فاطمه و خانم عاقل ابتدا توی مدرسه با حضور مادر و برادرهای فاطمه برگزاری می شود اما شیطنت برادرها کلاس را ...
اعتیاد، طلاق، خودکشی و ازدواج؛ 4 سکانس از زندگی مردی که 12 سال بعد برگشت!
هم مجبور شدم به منزل مادرم بروم و دنبال کارهای جدایی و طلاق باشم. حس کلامش مادرانه می شود و بازگو می کند: زمانی که باردار شدم به شوهرم گفتم اشکالی ندارد مصرفت را کم کن اما در خانه مصرف کن و پولی که درمی آوری را مدیریت کن و خرجی خانه را هم بده ولی متأسفانه او قبول نمی کرد. 12 سال بعد از جدایی دوباره به خواستگاریم آمد این قسمت از داستان که شیرین ترین بخش آن است را ...
روایتی از رشادت های ابرقهرمان نوجوان دفاع مقدس/ شهیدی که زبان زد رزمندگان و فرماندهان بود
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس ، آن روزهایی ارتش بعث عراق از زمین، آسمان و دریا تجاوز خود را به ایران اسلامی آغاز کرد، ارتش کشورمان به دلیل حوادث ناشی از پیروزی انقلاب اسلامی دچار تزلزل شده بود و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیج نیز تازه تشکیل شده بودند و هنوز سازماندهی کاملی نداشت
دختر نوجوان از قصاص پدر گذشت
خودم را به پلیس معرفی و تسلیم کنم. با توجه به اینکه قتل در تهران اتفاق افتاده بود بازپرس کشیک دزفول بعد از انجام صورتجلسه پرونده و متهم را به دادسرای جنایی تهران منتقل کرد. با ارسال پرونده به تهران مرد جوان مورد بازجویی قرار گرفت و اظهاراتش را تکرار کرد. پس از آن و در ادامه بررسی ها دختر 11 ساله مقتول مورد تحقیق قرار گرفت که گفت: از وقتی 8 ساله بودم متوجه رفتارهای ...
ماجرای قتل برادرزن به خاطر بدهی به داماد
و دستگیر کردند. اما او در ابتدا منکر قتل شد تا زمانی که خواهر مقتول به پلیس گفت: شوهرم روز حادثه گفته بوده که با برادرم قرار ملاقات دارد. همین موضوع باعث شد تا مجتبی به قتل برادرزنش اعتراف کند و در توضیح ماجرا نیز گفت: چهارسال قبل عاشق لاله شدم و به خاطر ازدواج با او مطابق رسم افغان ها شیرب های سنگینی را جور کردم تا به خانواده اش بدهم و بتوانم با لاله ازدواج کنم، اما پدرش راضی به ازدواج دخترش با ...
گفتگو با سارق گردنبند علی دایی/ پشیمانم، امیدوارم مرا ببخشد
سرقت کردید؟ من روی موتور نشسته بودم. همدستم پیاده شد و به سمت علی دایی رفت و با او درگیر شد. گردنبند را قاپید و هر دو با موتورسیکلت فرار کردیم. کی متوجه شدی که مالباخته علی دایی است؟ بعد از سرقت، همدستم گفت فکر کنم از علی دایی سرقت کردیم خیلی شبیه او بود آن زمان بازهم باورم نشد و با خودم گفتم بدل آدم های مشهور زیاد است. ولی بعداً که در فضای مجازی هم فیلم سرقت و هم ...
گفت وگو با نویسنده کتاب سین هشتم؛ سماع روی سن درباره زندگی شهید هنرمند، مسعود سهیلی
رو بودید؟ مصاحبه ها را سال 96 گرفتم و اولین کسی که به سراغش رفتم، حمید سهیلی بود. با اینکه زود با این ماجرا موافقت کردند، حس کردم شک و تردیدی به کار وجود دارد و بعدها متوجه شدم به دلیل کارهای نیمه تمامی است که پیش از این درباره شهید سهیلی به سرانجام نرسیده است و این خانواده را اذیت کرده است. به هر حال کار را شروع کردیم و مصاحبه با حمید سهیلی باعث شد خط سیر داستان برای من ایجاد شود ...
آقای دایی را نشناختم
کلاه گذاشت. چون بعد از دستگیری شنیدم که گردنبند حدود 250میلیون تومان ارزش داشت. از همدستت خبر داری؟ نه. آخرین سرقت ما همان روز چهارشنبه از آقای دایی بود. اما من پشیمانم و امیدوارم آقای دایی مرا ببخشد. من خودم در دوران کودکی و نوجوانی در زمین خاکی فوتبال بازی می کردم. عاشق دایی هستم و بارها در اینترنت جست وجو می کردم تا بازی های قدیمی اش را تماشا کنم. اصلا فکرش را نمی کردم که یک روز از او سرقت کنم. چند سابقه کیفری داری؟ پیش از این 3بار زندان رفته ام؛ به اتهام سرقت و زورگیری. هر بار هم مدتی در زندان بودم و بعد آزاد شدم. ...
مشکلات موتورسواران بانوان بیشتر از آقایان است/ از فدراسیون تقاضا دارم اقدامی برای گواهینامه انجام دهد
زهرا عابدینی، موتورسوار کشورمان، در خصوص شرایط حال حاضر خود در موتورسواری به خبرنگار گروه ورزشی خبرگزاری برنا گفت: خودم به صورت انفرادی تمرین می کنم تا به یک موتورسوار درجه اول تبدیل شوم. علاوه بر این که در پیست تمرین می کنم، خارج از پیست هم تفریحی موتورسواری می کنم اما این موضوع قانونی نیست. او در خصوص اینکه چه زمانی می تواند به صورت قانونی موتورسواری کند ادامه داد: صحبت های زیادی در ...
حس پدرانه کارگر پالایشگاه که در آتش و دود سوخت
خندیدم و با خودم گفتم: یعنی چی؟ مگه آهن و فولاد و بنزین و نفت می تونه جای بچه ی آدم رو بگیره؟! جوان بودم و خام. برای هیچ چیز، سال ها زحمت نکشیده بودم. بچه ای هم نداشتم که حس پدرانه را درک کنم و حرف های پیرمرد برایم عجیب بود. انتهای پیام/ 141
نوعروس جوان راز داماد را نمی دانست! / قرار مرموزانه داماد با الهام لو رفت
زبان مردی که حس می کردم فقط متعلق به خودم است روز به روز مرا عصبی تر کرد تا جایی که در شب حادثه خانواده همسرم خانه ما میهمان بودند و من از زبان جاری ام شنیدم که به میثم گفت امروز نیم ساعت مرا جلوی پارک معطل کردی و آخر هم نیامدی. عروس جوان افزود: گوش هایم تیز شد و از میثم پرسیدم قرار بود جایی بروید. او لبخندی زد و جواب داد بله، می خواستیم به سینما برویم. من که حرصم درآمده بود آتش شک و ...
فردین رابط فوتبالیست جوان کُرد؛ از کولبری تا پوشیدن لباس تیم استقلال
جوانان ایران دعوت شدی؟ رابط: بله. واقعاً آن روز را هیچ وقت فراموش نمی کنم که یکی از رفقایم با من تماس گرفت و به من گفت به تیم جوانان ایران توسط آقای پورموسوی دعوت شدی. به او گفتم من را سرکار نگذار. تا آنجا که خودم به کافی نت رفتم و اسم خودم را در لیست دعوت شدگان به تیم جوانان دیدم. هنوز طعم آن خوشحالی زیر زبانم است. اردوی اول در اصفهان تشکیل می شد و به همین خاطر روانه این شهر شدم و خودم ...
صدای به جامانده از سلمان هراتی را بشنوید
قدر می دانم چیزهایی می گفتم ، که شاید فقط خودم می فهمیدم . تا امروز چند بار تصمیم گرفته ام شعر را برای همیشه کنار بگذارم ؛ امّا این تصمیم زیاد دوام نیافته و بعد از مدتی دوباره تنها شاید یک تصویر، که دقیقاً زمینه حسی قوی داشته ، مرا دوباره به این میدان آورده. سلمان قنبر هراتی، متخلص به آذرپاد یکم فروردین ماه سال 1338 در مزردشت تنکابن متولد شد. از آثار او می توان به از آسمان سبز ...
زن 84 ساله شیرازی، قهرمان ماراتن دوبی
حادثه 24 - ورزش برای انسان ها مثل یک پس انداز است ، این توصیه خانم فاطمه حشمتی 84 ساله اهل دوان استان فارس به همه ماست. بانوی سالمندی که در لباس سفید پرستاری و هنگام خدمت به هموطنان به مقام جانبازی نایل می شود. حدود 70 سالگی تصمیم می گیرد وارد دنیای ورزش دو و میدانی شود که البته مقام های زیاد ملی و بین المللی را برای ایران به ارمغان می آورد. جانبازی در بیمارستان این بانوی ...
حمیدرضا عطایی در سریال خانه امن+بیوگرافی
... او درباره این تجربه سنگین اما تاثیر گذار می گوید: من وارد تیمی شده بودم همه کار کشته ، همه کاربلد بودند.این باعث یک شوقی در من شده بود بعد یواش یواش می رفتم جلو ، مسئولیت جای شوق و ذوق را گرفت. حمید رضا عطایی درباره خاطره ای که از مختار نامه دارد می گوید: یک بار پایم در رکاب اسب گیر کرد و چند متر منو کشید در حال کشیده شدن بر روی زمین کمرمن سنگی خورد که 15روز خانه نشین شدم و جایی ...
قطعه ای از بهشت در ورامین؛ خانه ای با 3 شهید
لباسشویی برای مادرم بخرم. همین کارهایش باعث شد که بعد از شهادتش من نابود شوم. من حضورش را همیشه در کنار خودم حس می کنم. یک بار من بیمار بودم. محمد با لباس سفید آمد و گفت بابا چرا خوابیده ای؟ گفتم بابا مریض شده ام. گفت بلند شو، حالت خوب است. وقتی رفت من صحیح و سالم بلند شدم. اسلحه ای که بر زمین نماند اصغر در سال 1345 در محله پل سیمان شهرری به دنیا آمد. سال های اول و دوم ابتدایی را در ...
کریم اکبری مبارکه: از ایفای نقش ابن ملجم ترسیدم/ فیلمبرداری ضربت زدن 3 ماه طول کشید
پلان را گرفتم. یک خاطره ای هم دارم... آن سال ها در ماه رمضان کار می کردیم و آقای میرباقری آمد و گفت کریم جان برای اینکه بیشتر حس بگیری و در نقشت فرو بروی میخوام ضربت زدن را بگذارم سحر روز 19 رمضان. گفتم به خدا قسم محال است که بیایم سر فیلمبرداری. آقای میرباقری هم گفتند شوخی کردم و میخواستم ببینم این حرف را بزنم چه میگویی. گفتم اصلا خودم دیوانه میشوم داوود جان. او هم گفت نه. گذاشتند ماه رمضان تمام شد ...
کتاب زندگی جهادگری که می خواست گمنام بجنگد و بمیرد، منتشر شد
. غرق در افکارم، سوار ماشین شدم و به سمت آبادان راه افتادم. شخصیت صادق حسابی به دلم نشسته بود. طوری گرم با من برخورد کرد که حس صمیمیت زیادی با او پیدا کرده بودم؛ حتی در صحبت هایمان بعد از یکی دو بار که آقای دشتی صدایش کردم، گفت: اسمم صادق است گفتم: بله، آقاصادق ... پول کرایه هم نداشت انتظار داشتم بگوید که پول موتور را از جیبش به ستاد داده ولی چیزی نگفت. فکر می کرد ...
ماه موبُل
قضیه بی بی رو به مادرم گفتم و از اونجا که مادرم شناخت کامل نسبت به این خانواده داشت، قضیه سن بی بی رو پیش کشید؛ ولی من کاری به این کارها نداشتم و به اصرار، خانواده رو به خواستگاری فرستادم و شاه بی بی شد همسر بنده. هفت روز و هفت شب جشن عروسی ما بود و همه خرج ها رو کل مشال خدابیامرز داد. یادش بخیر، چه روزهایی بود. بباجی نفسی تازه کرد و ادامه داد :مردم تو شادی و غم در کنارهم بودند و از هر چی ...
لحظاتی ناب از معجزه عشق همدلی/روایتی از گروه جهادی سربازان حاج قاسم در کرمان
فضای مجازی آشنا شدم زهرا نوری پور عضو گروه جهادی و مسئول مالی گروه جهای حاج قاسم کرمان در گفت وگو با خبرنگار فارس اظهار داشت: من با گروه جهادی حاج قاسم در فضای مجازی آشنا شدم و مطالب گروه را پیگیری می کردم و از فروردین سال جاری وارد گروه شدم. وی عنوان کرد: یک روز در گروه اعلام شده بود بسته بندی در حسینه ثارالله داریم خیلی دلم می خواست برای کمک بروم، اما همان روز جلسه خادم یاری ...
پدر به جرم قتل پسر معتاد، پای میز محاکمه
من هم حرکت کردم. چند دقیقه بعد دوباره رفتارهای پرخاشگرانه اش را شروع کرد. متهم ادامه داد: او طنابی را از جیبش درآورد و به برادر کوچکش حمله کرد. می خواست او را بکشد. من خیلی دستپاچه شدم. پسر کوچکم خیلی پسر خوبی بود. او اصلا دعوایی نبود و کارهایی را که برادرش می کرد، انجام نمی داد. از ترس جان او ماشین را نگه داشتم. به زور پسر بزرگم را از او جدا کردم و بعد از شدت عصبانیت طناب را دور گردن پسر بزرگم ...
سنت شکنی کردم
دست زدم. سال هاست خودم را با این شرایط پذیرفتم. با این حال بعضی وقت ها پیام هایی هست که چند روزی مرا به هم می ریزد و حال خوبی ندارم. ولی در تجربه این کار چنین حس و حالی را نداشتم که هیچ، برعکس خیلی هم تشویق شدم. برای من که در دنیای مد و لباس، یک تازه کار غیرحرفه ای بودم خیلی تجربه ماندگار و خوشایندی بود. تشویق کدام گروه از مخاطبان برایتان دلنشین تر بود؟ راستش افرادی که مثل من قربانی ...
رکورددار کلین شیت فوتبال؛ شاید روزی بازیگر شوم
، در فکر دفاع از دروازه ذوب آهن و حفظ رکورد خود با سبزپوشان اصفهان است: گاهی در شرایطی قرار می گیریم که باید تصمیم جدیدی را تجربه کنیم. بعد از جدایی از وچان، چند پیشنهاد داشتم. خدا را شکر می کنم با وجود فراز و نشیب های اخیر در نهایت به تیم ریشه داری پیوستم که در فوتبال مردان با سابقه و در آسیا ثبت شده است. ذوب آهن برای من همان تصمیم جدید بود. من تلاش کردم بهترین انتخاب را انجام دهم و راضی هم هستم ...
روایت تطهیردهنده پیکر استاد شجریان| وقتی ربنا پخش شد دستانم یخ شد! گفتگوی سید هادی کسایی زاده با ...
! اما من آن شب شیفت نبودم و به خانه رفتم. وقتی صبح به محل کار برگشتم گفتند استاد را هنوز تحویل ندادند. تا اینکه 17 مهرماه ساعت 18 عصر استاد شجریان را برای تطهیر به غسالخانه بهشت زهرا(س) آوردند که من هم همان روز شب کار بودم. در این ساعت ها معمولا میتی را تطهیر نمی کنیم مگر اینکه شرایط خاص باشد. (مسئولان- چهره ها- هنرمندان و ...) برای همین غسالخانه خلوت بود و در کنار من سعیدخال مدیرعامل ...
پرتاب چکش را از همسایه یاد گرفتم
همانجا گفتم در این مسابقات رکورددار هر سه رده سنی خواهم شد. حتی در مصاحبه ها این حرف را تکرار می کردم و این صحبت ها در آرشیو رسانه ها موجود است. شب و روز به رکورد جدید فکر می کردم اما روز مسابقه فضا کاملا متفاوت است. 3پرتاب اول من با خطا همراه شد و همه تصور می کردند جزو 8 نفر نهایی نخواهم بود اما در پرتاب آخر همه رکوردها را جا به جا کردم. جز خودم کسی باور نمی کرد که در 17سالگی صاحب رکورد پرتاب چکش ...
گفت وگو با حجت طباطبایی ، بازیگر نقش قیصر امین پور در فیلم کوچه های خراسان
بهتر بتوانم حس شاعرانه ای را که در وجودم نشسته بود، دنبال کنم. طباطبایی می گوید چیزی که بیشتر از همه باعث بازی یک دست و روان او شد، اول بخش شاعرانگی فیلم است که به روحیه خودش هم نزدیک بوده و دوم موضوع امام رضا (ع) است. به گفته او این 2 بخش در فیلم نامه پیوند جدانشدنی پیدا کرده بودند و همین سبب شد او به عنوان بازیگر بتواند ارتباط های خوبی با این کار برقرار کند: همه این ها سبب ...