سایر منابع:
سایر خبرها
شرط ازدواج خود را رفتن به جبهه گذاشته بودم
کردم هنوز چادرم در مشتش بود که شهید شد. از اون به بعد در بدترین و سخت ترین شرایطم چادرمو کنار نذاشتم. فرزندم را در جنگ به دلیل موج انفجار موشک از دست دادم بعد از عملیات بدر بود فکر کنم که شوهرم به خانه اومد و گفت که همراه با دیگر رزمندگان برای دیدار امام باید به تهران برود. اون موقع من حدود پنج ماه بود که باردار بودم. همسرم به دیدار امام (ره) رفت و من تنها بودم ...
بین این همه وهابیِ تشنه، چه بلایی سر ناموست می آید؟!
دلم را شنید که با لحنی مردانه دلم را قرص کرد : من اینجام، نترسید! هنوز نمی فهمید این دختر غریبه در این معرکه چه می کند و من هنوز در حیرت اسمی بودم که او صدا زد و با هیولای وحشتی که به جانم افتاده بود نمی توانستم کلامی بگویم که سعد آمد. با دیدن همسرم بغضم شکست و او همچنان آماده دفاع بود که با دستش راه سعد را سد کرد و مضطرب پرسید : چی می خوای؟ در برابر چشمان سعد که از غیرت شعله ...
از خط مقدم جنگ تا پشتیبانی
البته من مشغول پشتیبانی بودم و کارهای سابقم را ادامه می دادم. یکی از اتفاقات بسیار ناراحت کننده برای من، صحنه ای بود که در عملیات فتح بستان دیدم. اذان صبح بود که به پل سابله رسیدیم. هوا که روشن شد وارد بستان شدیم. خیلی صحنه ناراحت کننده ای بود. راه بند بود. زن و بچه ها یا پیاده یا سوار بر خر و قاطر در حال ترک منطقه بودند. در همین حین ناگهان هواپیمای عراقی در آسمان ظاهر شد و بمب های خود را ...
کاش خبر شهادت همسرم را بهتر می گفتند!
کردیم و می خندیدیم؛ خاطره هایی که با محمد داشتیم. زینب هم توانست بعد از 5 سال یک شب تا صبح با پدرش باشد. من اینقدر در این 5 سال استرس داشتم که دوست داشتم آن شب یک ساعت با آرامش کنار پیکر محمد به خواب بروم. از اینکه او به خانه برگشته و آن شب در خانه بود، آرامش داشتم. در دلم به محمد می گفتم تو برای دلخوشی ما کاری کرده ای که ما فکر کنیم پیکرت برگشته، شاید 700 گرم از آن پیکر به کشور برگشته بود. به محمد می گفتم تو هنوز سوریه مانده ای، تمام عشقت این بود که همان جا بمانی، برای دلخوشی ما اینگونه برگشتی. به هر حال خاطره آن شب هیچ گاه از خاطر من پاک نمی شود. *وطن امروز ...
از بارداری تا استرس های کرونایی
محمد حقیقی راد- گروههای پرخطر در همه گیری بیماری کووید 19، افراد با ضعف سیستم ایمنی هستند. از بین این گروه ها، زنان باردار با توجه به تغییرات ایمنی در دوران بارداری بیشتر مورد توجه قرار می گیرند. یکی از سوالات مطرح شده در این گروه پرخطر این است که روش مناسب زایمان در زمان همه گیری بیماری کرونا چیست؟زیرا آنها از یک سو شرایط جسمی و روحی ویژه ای دارند و همه گیری کرونا این شرایط را پیچیده تر می ...
بنگاه املاک آخرالزمان: سفر به پناهگاه ثروتمندانی که می خواهند هر طور شده زنده بمانند
کارآموزش استخدام کرده بود. جین حرف زیادی نزد. تا حدی چون چینی بود و انگلیسی اش چندان خوب نبود، ولی به گمانم بیشتر چون از آن جنس آدم هایی بود که اهل حرف زدن نیستند. ویچینو گفت: به او می گویم که جین، من مثل پدر آمریکایی تو هستم. درست است جین؟ او بچۀ خوبی است. بچۀ خوب . در مسیر رانندگی، از پنجرۀ ماشین به فورت ایگلو زُل زدم، یا به ویرانه ای که از آن مانده بود. این حس سراغم آمد که ...
همکاری بسیج و کانون های مساجد برای تمدن سازی/ وحدت، رویکرد اصلی در فعالیت های مسجدی است
...، رواق همدلی را ذیل طرح ملی ایران قوی تدارک دیده و چون بسیج متولی و متکفل اصلی انجام رزمایش مواسات و کمک مومنانه در مساجد است، کانون های فرهنگی هنری به عنوان همکار وارد میدان شده اند. چنان که رزمایش راهکار (رزمایش ایمان، همدلی، کار و ایثار رمضان) را در این راستا تدوین و راه اندازی کردیم و در دستورالعمل آن آوردیم بچه های مسجدی علاقمند به شرکت در آن، ابتدا سراغ پایگاه های فعال بسیج ...
باید عزم شما بر عزم دشمن پیروز بشود
آور را ایراد کرد: یا اَهلَ الکوفَةِ یا اَهلَ الخَتلِ و الغَدرِ اَ تَبکونَ، اَلا فَلا رَقأَتِ العَبرَةُ وَ لاهَدَأَتِ الزَّفرَةُ اِنَّما مَثَلُکُم کَمَثَلِ التِی نَقَضَت غَزلَها مِن بَعدِ قُوَّةٍ اَنکاثاً تا آخر؛ (1) لفظ مثل پولادْ محکم، معنا مثل آبِ روان تا اعماق جان ها می نشیند. در آن چنان وضعیّتی زینب کبری مثل خود امیرالمؤمنین حرف زد؛ تکان داد دل ها را، جان ها را و تاریخ را؛ این سخن ماند در تاریخ ...
دوبیتی های سعیدی راد برای روز اندیمشک
در هشت سال جنگ تحمیلی نوشت: چهارم آذر ماه 1365 روز اندیمشک است. روزی که 54 هواپیما، ناجوانمردانه به مدت حدود دو ساعت این شهر بمباران کردند و جمع زیادی از هموطنان ما را به شهادت رساندند. ماجرای مقاومت ستودنی دختران و زنان دزفولی در دوران دفاع مقدس/ دزفول یک لشکر را پشتیبانی کرد ناگفته هایی از بمباران اندیمشک با 54 فروند هواپیمای بعثی/واقعه کربلا دوباره در 4 آذر 1365 تکرار شد ...
به خدا گفتم فقط بچه زنده بماند تاریخ تولدش را نمی خواهم!/ چند کودک قرار است قربانی آخرین تاریخ رُند قرن ...
جدای از تاریخ هایی است که والدین درخواست زایمان در روز و ماه مشابه با تاریخ تولد همسر، سالگرد ازدواج یا بچه های دیگرخانواده دارند. زهره مادری است که یک بار درگیر فانتزی تاریخ رُند و مشابه برای فرزند خود شده است. حالا بعد از گذشت 6سال می گوید حاضر است کمپین راه بیاندازد و به همه دنیا بگوید، درد و رنجی که او در زمان تولد فرزند دومش تحمل کرد و عذاب وجدانی که هنوز آن را به دوش می کشد، به هیچ ...
وقتی مدافع حرم، نصف شب استخاره می خواهد/ دیدار به قیامت باباجان!
گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس زهرا بختیاری: شهید محرمعلی مرادخانی اولین شهید مدافع حرم شهرستان تنکابن از استان مازندران است که 16 آذر سال 1394 وقتی به سوریه هجرت کرده بود تا از حرم حضرت زینب (س) دفاع کند، حین مبارزه با شقی ترین دشمنان اسلام خون پاکش به زمین ریخت و شهید شد. محرمعلی 33 سال در لباس سپاه خدمت کرده بود و سال ها به دنبال شهادت خالصانه لب مرزهای کشورمان جنگیده و از امنیت ...
روایت بچه های سردار از شهید طهرانی مقدم / از تأمین معیشت نیروها تا تلاش های خستگی ناپذیر
، هم حاج آقا و هم بچه ها تا حدود یازده شب کار کردند، صبح که بیدار شدم، فکر کردم که هنوز خیلی زود است؛ اما دیدم که حاج آقا از دو سه ساعت قبل از بیدار شدن ما دارد با دوچرخه در پادگان می گردد. از قبل گفته بود که فردا عظیم ترین روز ماست و دو تا کار عظیم داریم . جهان جوانی است که از میدان کارگری برای انجام کار های خدماتی به پادگان شهید مدرس آمد، جوانی که همچون همه بچه های سردار بعد از آن روز ...
خاطرات زن نجات یافته از کرونا
شرایط ادامه داشت تا اینکه از اواخر مهرماه سرفه هام شروع شد، اولش تصور می کردم این سرفه و کسالت مربوط به حساسیت فصلی هست که پاییز دچار میشم اما از اوایل آبان ماه سردرد و درد چشم هم به علائمم اضافه شد. فشار و درد عجیبی پشت حدقه چشمم حس می کردم. کسالت، بی حالی و تب مختصر هم کم کم از راه رسید. ترسِ همیشه لیلا هنوز کسالت و خستگی دوران بیماری را با خود دارد، بیش از چند دقیقه توان صحبت ...
واکنش نویسنده به جزوه کرونایی یک پزشک!
گذشت؟ یا مگر می شد که کتاب های معرفی شده در این صفحه را یک گوشه ای یادداشت نکرد؟ پست ها هم که جای خود داشت. مثلاً روضه های ناگهان که یک مرتبه می نشستی وسط یک مجلس روضه و روضه خوان یک حرف و اتفاق عادی را چنان به روضه ربط می داد که آن چند خط داستان، تبدیل می شد به اشک و از چشم می بارید. گذشت و گذشت و گذشت تا خبر رسید که یک نفر در شهر ووهان چین، سوپ خفاش خورده و دچار یک بیماری شبیه سرماخوردگی ...
ناگفته هایی از بمباران اندیمشک با 54 فروند هواپیمای بعثی/واقعه کربلا دوباره در 4 آذر 1365 تکرار شد
دیگر از پایمردی مردم اندیمشک رقم می خورد. جغدهای شوم به کبوتران سپید هجوم آوردند و پس از یک ساعت و سی دقیقه، سروصداها رفته رفته کم می شود و آخرین هواپیما تن فرسودۀ شهر را زیر آتش مرگبار خویش قرار می دهد. اوضاع شهر دلخراش است، صدای گریه مردم، صحنه های تکان دهنده بمباران، جسدهای کنار خیابان، قطعات جداشده از بدن و گوشت های چسبیده به دیوار ها دل هر شاهدی را به درد می آورد. آوار ...
گفتگو با روحانی که یک خلافکار درجه یک بود
، تصویری واضح از روزهای گذشته بود؛ گذشته ای که قرار نیست فراموش کنند. آنها روزها، ساعت ها، دقیقه ها، حرف ها، نگاه ها و آمدن ها و رفتن ها، دعواها و درگیری ها و همه اتفاقات آن روزها را هنوز با جزئیات شان به خاطر دارند، همین است که خیلی از حرف ها در این مصاحبه به امانت پیش ما می مانند، چون امروزِ آنها هیچ شباهتی به دیروزشان ندارد، آنها باور کرده اند که خداوند ارحم الراحمین است؛ رحمتی که شامل حال همه آنها شده و حالا خیر و برکتش به زندگی خیلی های دیگر هم روانه شده است. مینا مولایی - ایران / روزنامه جام جم ...
ناگفته هایی از معلمی که می خواست با بال های کاغذی پرواز کند
از شروع جنگ جهانی اول برای نجات از توقیف تعطیل شد، او در آخرین سال جنگ در نتیجه گیر و دارها به ترکیه رفت و پس از چندی تحویلدار شهرداری شهر "ایگدیر" و چندی پس از آن هم فرماندار آن شهر شد. پس از شکست دولت عثمانی چون اسلحه و قدرت جنگی نداشت، تسلیم "داشناق ها" شده و به ایروان بازگشت، در قحطی و مرض و جنگ های محلی که همه جا را فرا گرفته بود و بعد از دست دادن پدر و مادرش در سال 1298 راه سرزمین ...
زندگی، زندگی است
...، دوست عزیزم، همه چیز تمام شد! محکوم شدم به چهارسال کار اجباری در زندان و بعد از آن هم خدمت سربازی. برادرم! اصلا غمگین و ناامید نیستم. هرجا که باشی زندگی، زندگی است، زندگی درون ماست نه بیرون ما. آنجا تنها نخواهم بود. انسان بودن میان دیگر آدمیان و انسان ماندن، نومید نشدن و سقوط نکردن در مصیبت هایی که ممکن است سرت بیاید، زندگی یعنی همین، کار زندگی همین است. من این را درک کرده ام. این ...
چالش و شهامت در ارائه تصویر تازه از مأموران امنیتی
متفاوت بازی کند که این رمز ماندگاری آن هاست. شخصیت افشین یکی از ماموران امنیتی و مسئول تیم مبارزه با مفاسد اقتصادی خانه امن ، بین مخاطبان حسابی به چشم آمده است. وقتی نقشی به شما پیشنهاد داده می شود اولویت تان چیست؟ من هم مثل همه بازیگران پیشنهاد بازی در چنین آثاری را داشتم ولی همیشه یا با سلیقه من متناسب نبود یا آن نقش جای کار خاصی نداشت یا نمی توانستم با گروه سازنده ارتباط برقرار ...
گَرد مرگ در شهر؛ کوچه ها تاریکن، دکونا بسته س
خویشتن فرو رفته و ایستاده بود با چراغ ها و پنجره های روشن. 10 دقیقه مانده به وقت مقرر وقتی عقربه های شتابان خود را به ساعت 21 شنبه شبِ اول آذرِ سال کرونا می رساندند، تهران به یک باره خالی شد در شبی مثل هیچ شب دیگری نبود. چه برای جوانان و نوجوانانی که به تهران مدرن و پرهیاهو عادت کرده اند و چه آن ها که تهران را با شب های بمباران و جنگ و حکومت نظامی پیش از انقلاب دیده اند و هنوز به خاطر می آورند ...
گفتگوی منتشر نشده از روحانی محبوب کودکان؛ حجت الاسلام راستگو: مخالفان می گفتند آبروی اسلام و روحانیت را ...
. وقت گفتگو هم که رسید، همچنان گرفته و ناراحت بود. خیلی زود سفره دلش را باز کرد. پس از چندین ماه همچنان غم از دست دادن حاج خانم رهایش نکرده بود. با این حال گفتگو را آغاز کردیم. حاج آقا حرف هایی زد که برای ما و خودش نشاط آور بود. وقتی بیرون می آمدیم، حالش بهتر شده بود و سرکوک بود. درست مثل قدیم. خوشحال شده بود که حرف ها و تجربه هایش هنوز خریدار دارد. حاج آقایی که روزی مخالفانش می گفتند: آبروی اسلام و ...
40 ضرب المثل الجزایری به همراه ترجمه و معادل های فارسی
دریا هم راه می سازد. یعنی پول، امر محال را هم ممکن می سازد. معادل ایرانی: بعد از مرتضی علی پول حلال همه مشکلات است. 3. کل خنفوس فی عین یماه غزال: کفشدوزک در چشم مادرش غزال است. یعنی وقتی کسی (یا چیزی) را خیلی دوست داری، حتی هم اگر به نظر دیگران زیبا نباشد، به نظرت بهترین و زیباترین است. معادل های ایرانی: سوسکه به بچه اش می گفت قربون ...
سردار سلیمانی مخلص سبیل الله بود/ با ادبیات اشک و عشق بروی، می توانی
سلیمانی از جمله لشکر فاطمیون و تیپ زینبیون جهت مبارزه با داعش و نیرو های شورشی راهی سوریه شدند. همچنین در سال 2014 شهر موصل به تصرف داعش درآمد و بغداد، پایتخت عراق نیز تا مرز سقوط پیش رفت؛ قاسم سلیمانی با سازماندهی بخشی از نیرو های حشد الشعبی نقش مؤثری در اخراج داعش از عراق داشت. حیدر العبادی نخست وزیر وقت عراق، از قاسم سلیمانی به عنوان یکی از اصلی ترین متحدان عراق در مبارزه با داعش نام برد. سلیمانی ...
بسیج پویا، بسیج ایستا، مراقب معیارها هستید؟
شان شان گم نامی و بی نشانی است. لشکر مخلص خدا. یک تشکلی است که دفترش را تمام مجا هدین تاریخ بشر از اولین تا آخرین در زمان تمام انبیاء و اولیا، مجاهد و مبارز امضا کردند. یک چنین تعابیری؛ که من غبطه می خورم به خلوص این بچه ها. کاش من هم مثل آن ها بودم. امام(ره) این حرف ها را از باب تعارف نمی گفتند. امام(ره) اصلاً سیاستمدار نبودند. آن چه که می گفتند واقعاً عقیده شان بود. این یک نکته که ای ...
بسیج مدرسه عشق است
، لبه ی پاکت نامه از جیب کنار شلوارش زده بود بیرون. گفتم:”هان،آقا مهدی خبری رسیده؟ چشم هایش برق زد. گفت: خبر که... راستش عکسش رو فرستادن”. خیلی دوست داشتم عکس بچه اش را ببینم. با عجله گفتم:”خب بده، ببینم”. گفت:” خودم هنوز ندیدمش”. خورد توی ذوقم. قیافه ام را که دید، گفت:” راستش می ترسم؛ می ترسم توی این بحبوحه ی عملیات، اگه عکسش رو ببینم ...
هدف تکفیری ها از جنگ در سوریه چه بود؟/ جولان تروریست ها در 500 متری حرم
فراوانی با برادرش دارد. از جمله روایت های او درباره رفتار تکفیری ها در سوریه و هدف آنان از به راه انداختن این جنگ نیابتی در ادامه می آید: تکفیری ها در 500 متری حرم شب تاسوعا پیامک زده بود که: سلام! در بهترین ساعت عمرم به یادت هستم. جایت خالی ساعتی بعد زنگ زد و حرف زدیم. گفت: امروز منطقه اطراف حرم حضرت زینب(س) را به طور کامل پاکسازی کردیم و تکفیری ها را که قبلا تا 500 متری حرم ...
من مادرم را کشتم!
به گزارش آبادان نیوز ، تازه از بیمارستان مرخص شده و هنوز حال خوشی ندارد. تمام روزهای این چند هفته گذشته حالا مثل کابوسی روی قلبش سنگینی می کند: خدا خودش می داند که اگر یک درصد فکر می کردم این طور می شود، محال بود بقیه را راه بیندازم. منظورش از بقیه، دو خواهر و دامادها و بچه هایشان، سه برادر و عروس ها و بچه های برادرش است، به اضافه مادر. اسم مادر را که می آورد صدایش به وضوح می لرزد. ...