سایر منابع:
سایر خبرها
خرید گوشی موبایل انگیزه قتل پدر شد
پول با هم بحث و درگیری داشتیم. آن روز هم وقتی به خانه پدرم رفتم و دیدم در خانه را به روی من قفل کرده عصبانی شدم و داد و فریاد کردم، پدرم در را بازکرد و ما باهم درگیر شدیم. ولی پس از دقایقی من به واحد خودم رفتم و چند لحظه بعد هم با صدای جیغ مادرم متوجه شدم که پدرم خودکشی کرده است.پس از اظهارات متهم، قضات برای صدور رأی وارد شور شدند. لطفا نظر خود را درباره این مطلب بیان نمایید ...
امام زمان (عج) عاشق دیدار او بود، اما...
ابوالحسن علی بن ابراهیم بن مهزیار اهوازی می گوید: در یکی از سال ها به قصد سفر حج حرکت کردم و در مدینه چند روزی ماندم ، شاید امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را ببینم ؛ اما ملاقات ایشان قسمت ما نشد و با ناراحتی شدید وارد مکه شدم ؛ انجام مناسک حج را شروع کردم ،ولی همچنان در فکر بودم. در یک لحظه که در مقابل کعبه ایستاده بودم ، احساس کردم درب خانه باز شد ؛ شخصی را دیدم که به سویم ...
پای منافقان را از کشور کوتاه کنید
خواهرم این است، خواهش من از خواهرم این است که مادر به آن بگو مثل خانم زینب باشد گریه نکند. خواهرجان برادر شرمنده خودت را حلال کن چون من برادر لایق تو نبودم مثل برادران دیگر به تو خدمت نکردم. چون گرفتار بودم از برادرم صابر خواهشمندم آن هم مرا حلال کند، از من بهتر از خواهر بزرگ و کوچک نگهداری کند. دیگر تو برادر بزرگ آن ها شدی نگذار ناراحت شوند. به مادر و پدرم خوب کمک کن تا آن ها از نداشتن ...
چند همسری و تبعات آن
... از تنهایی خسته شده بودم پرستو می گوید: چند سالی بود که والدینم را از دست داده بودم. همه خواهر و برادرها هم ازدواج کرده و سر زندگی خود بودند. بازنشسته هم شده بودم و دیگر واقعا تنها شده بودم. احساس بی پناهی می کردم. وقتی به طور اتفاقی در پارک با حمید اشنا شدم بدون اینکه همسر و فرزند داشتن وی برایم مهم باشد برای فرار از تنهایی رابطه را ادامه دادم تا کار به ازدواج رسید.. از ...
لطفا برایم مراسم نگیرید و آگهی تسلیت نفرستید!
در همین فکرم که تلفنم زنگ می خورد؛ پشتِ خط، عمویِ یکی مانده به آخرم است؛ تسلیت و گریه به کنار، عمو به شدت عصبانی است. چراکه عمویم معتقد است که پدربزرگمان آدم مجلس دار و بزرگی بوده است و از اینکه پدرم تصمیم گرفته به خاطر کرونا مراسمات را لغو کند، سخت ناراحت و با این تصمیم مخالف است و قصد دارد تا مراسم را در حد نام و نشان خانواده یمان برگزار کنیم؛ راستش بد هم نمی گوید، خودم هم ته دلم دوست دارم که مراسم بزرگی برگزار شود و حداقل آقای نماینده و سید ابوطالب و دکتر ایوبی هم بیایند و رؤسای ادارات برایم پیام تسلیت بفرستند. درهمین حین سریع به فکر این می افتم که به "حاج مصطفی بگویم در گروه رودررو با مسؤلین اعلام آگهی فوت نماید: بزرگ خاندان ملا... ...
ماجرای سارق دوچرخه های پایتخت
همیشه دم دست آن ها را رها می کنند. این سارق درباره نحوه سرقت هایش ادامه داد: در کوچه ها پرسه می زنم و وارد پارکینگ ها و خانه هایی می شوم که درشان باز است. این روز ها همه بچه ها دورچه دارند چیزی که من هیچوقت نداشتم. مهرداد با اشاره به وضعیت خانوادگی شان بیان کرد: پدرم سال هاست مریض است و خانه نشین. دو بردار بزرگترم کار می کنند و خرج خانواده را می دهند، اما من معتاد شدم و برای ...
دختر اسیدپاش: فریب خوردم!
به گزارش ایسنا، روزنامه جوان نوشت: اوایل پاییز سال 93، مأموران پلیس تهران از حادثه اسیدپاشی در منزلی در شهرری باخبر و راهی محل شدند. اولین بررسی ها نشان می داد آزیتا 25 ساله بر اثر پاشیدن اسید از سوی دختر جوانی به نام مهسا راهی بیمارستان شده است. آزیتا که سر و صورتش بشدت سوخته بود، بعد از بهبودی نسبی مورد تحقیق قرار گرفت و در توضیح به مأموران گفت: در خانه بودم که دختر جوانی همراه خواهرش مقابل در ...
روایت کارگر معدن ذغال سنگ از کارکردن صدها متر زیرزمین/ به استاندار کرمان بگویید "به معادن بیاید و روزگار ...
جاده به سمتم چرخاند و با لحنی که دلم را ریخت گفت "فقط فکرش را بکن اگر معدن پشت سرمان ریزش کند؛ حبس می شویم تا بمیریم." آهی کشید و گفت "بارها این اتفاق افتاده و همکارانمان از دست رفتند و هیچ کار نتوانستیم بکنیم." به دو راهی مسجد حضرت ابوالفضل (ع) رسیدیم او باید به سمت معدن به راور می رفت و من به سمت کوهبنان، با کوله باری از اندوه پیاده شدم و در آن لحظه یاد پدرم افتادم که سال ها در همین ...
ای خواهرانم؛ حجاب خود را حفظ کنید که حجاب سیاه شما، رنگین تر از خون سرخ من است
تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا بل احیا عندربهم یرزقون به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان و با درود و سلام برمهدی منجی عالم بشریت نایب برحقش خمینی بت شکن و سلام بر شهیدان و رزمندگان اسلام. من بنا برحسب وظیفه شرعیه خودم وصیت نامه ای می نویسم. من دوست دارم تا آنجا که در توانم است در حفظ جانم برای مبارزه بیشتر با ظلم و ستم بکوشم ولی آنجا که پرنده زیبا و خوشبال شهادت به ...
چرا نباید ابتلای خود به کووید-19 را کتمان کنیم؟
قرنطینه کرده بودند، حقوق شان را کامل دریافت نکرده بودند با این حال تقریباً مطمئن بودم واسه من کرونا نیست سرماخوردگی ساده هست که با چند تا مسکن درمان می شدم. توی خانه، همسرم گفت برم دکتر، ولی نرفتم، چون اصرار داشتم کرونا نگرفتم. چند روز پیش از آن که سرفه هام شروع شود از میوه فروشی سر کوچه خرید کردم و رفتم خانه پدر و مادرم. دو روز بعد که سرفه هام بیشتر شد و نفس تنگی به سراغم اومد مجبور ...
چهارباغ بر باد رفته اصفهان
اصلی چهارباغ کوشافر با اشاره به آسیب هایی که در طول سال های گذشته از طریق طرح های عمرانی به درختان چهارباغ به عنوان یکی از عناصر اصلی این خیابان وارد شده است، گفت: در عملیات عمرانی چهارباغ به خصوص در 2 دهه اخیر که تونل مترو از زیر آن عبو کرد؛ هیچ وقت به درخت به عنوان یک عنصر اصلی چهارباغ نگاه نشد و هرگاه فعالیت عمرانی انجام شد، شاید درخت آخرین چیزی بود که به آن توجه شد. وی ...
چنگیز جلیلوند صدای طلایی و ماندگار دوبله ایران
را تعطیل کند اما عشق و علاقه او به کار و تلاشش برای ارائه تجربیاتش به نسل جوان مانع تعطیلی شد و نمی توانست خانه نشین باشد. این صداپیشه در ادامه خاطرنشان کرد: چنگیز جلیلوند یکی از بزرگ ترین دوبلورهای تاریخ ایران است و از دست دادن او حسرت بزرگی برای ما است. او سال ها در آمریکا زندگی کرد اما فکر می کنم پس از حدود 20 سال به ایران برگشت و به یاد دارم که وقتی به ایران آمد با من تماس گرفت، از ...
من کلایورت استقلال بودم
...، خودت تعریف کن. در خرمشهر به دنیا آمدم اما بزرگ شده مشهد هستم. ماجرای کوچ ما به مشهد در جریان جنگ تحمیلی اتفاق افتاد. سال 1360 بود، زمانی که تنها هشت سال داشتم و با دوچرخه در کوچه بازی می کردم، صدای خمپاره و موشک را شنیدم. همان جا دوچرخه را رها کر دم و از ترس به خانه رفتم. دیگر نمی شد در خرمشهر بمانیم. همه اعضای فامیل چند ماشین شدیم و شهر به شهر رفتیم تا به مشهد رسیدیم. پس ...
ماجرای بسیجی کارآفرینی که خودش یک مرکز نیکوکاری است!
به گزارش مشهد فوری ، مهدی رحمتی 56 سال سن دارد ومتولد توابع قائن است، در سال 60 برای تحصیل حوزه علمیه به مشهد آمده و بعد از چند سالی درس و بحث، راهی جبهه شد. جنگ نگاه او را به دنیا تغییر داد و تصمیم به ترک تحصیل از حوزه گرفت. حوزه علمیه را با هدف تبلیغ ترک کردم فرمانده پایگاه بسیج شهید حسین جوانان می گوید: آن زمان با خودم فکر کردم به حوزه علمیه رفته ام تا مبلغ دین شوم و به این وسیله گره گشای دین و دنیای مردم باشد؛ اما زیاد شنیده ا ...
شهیدی که مخفیانه به مستضعفان کمک می کرد؛ ماجرای عمل جراحی استاندار وقت اصفهان و چک 7 میلیون تومانی
رفته بودند ولی کارت ایثارگری نگرفتند همرزمانش بعد از فوت ایشان پیگیری کردند و کارت ایثارگری گرفتند حتی به دنبال گرفتن مدارک خود نمی رفتند چون هر کاری را برای رضای خدا انجام می دادند. تسنیم: بدون شک لحظه تشییع جنازه برای شما خیلی سخت و تلخ گذشته است.... سیدابوالفضل موسوی: مراسم پدرم خیلی غریبانه برگزار شد. نمی توانستیم به خاطر کرونا مراسم ترحیم و یادبود بگیریم چرا که اگر می ...
کرامات حضرت معصومه علیهاالسلام
فاطمه معصومه علیهاالسلام و ثامن الائمه علیه السلام آمدم و به اصرار موسس حوزه علمیه قم، حضرت آیة الله حائری در قم ماندگار شدم. آیة الله مرعشی در آن زمان فرمودند: شصت سال است که هر روز من اول زائر حضرتم. شیخ ابراهیم این خواب را در جلسه دوره ای اهل منبر که حاج سید جعفر احتشام هم در آن حضور داشت نقل می کند؛ حاج احتشام می گوید: از آن شعرها چیزی یادت هست؟ گفت: بله در آخر آن ...
شوهرت همیشه کتکت می زند؟!
و وحشت هیچ حسی نمانده و فقط از ترس، تسلیم وحشی گری اش شده بودم که می دانستم دست از پا خطا کنم مثل مصطفی مرا هم خواهد کشت. شش ماه زندانی این خانه شدم و بدون خبر از دنیا، تنها سعد را می دیدم و حرفی برای گفتن نمانده بود که او فقط از نقشه جنگ می گفت و من از غصه در این غربت ذره ذره آب می شدم. اجازه نمی داد حتی با همراهی اش از خانه خارج شوم، تماشای مناظر سبز داریا فقط با حضور خودش ...
مدافع حرمی که در دل شب استخاره برای شهادت می خواهد
...> اگر زنده ماندم 45 روز دیگر برمی گردم پدرم اولین بار عید سال 94 به سوریه رفت. وقتی از خانه به سمت تهران حرکت کرد، اواخر اسفند و حدود دو روز تا پایان سال مانده بود. محل کار پدرم تهران بود و روز های عید شیفتی در محل کار حاضر می شدند و غیر از آن در اتاق ها در ستاد کل بسته می شد. می دانستیم فعلا شیفت پدرم نیست. برای همین پرسیدیم تهران می روید چکار؟ گفت: کار دارم باید بروم. وقتی ...
انتقام وحشتناک از پسر شیطان صفت تهرانی
به گزارش اخبار حوادث عصرشهروند ، دختر جوان که مورد تجاوز دوست پسرش قرار گرفته بود دست به انتقام وحشتناکی زد و اقدام به اسید پاشی به صورت خواهر پسر جوان کرد.حدود 6 سال قبل دختری جوان که بشدت با اسید سوخته بود به بیمارستان منتقل شد. پس از شروع درمان های اولیه وی در تشریح این حادثه به پلیس گفت: من جلوی در خانه مان بودم که ناگهان دختر جوانی صدایم کرد، وقتی برگشتم او با عصبانیت فریاد زد و ...
کرامات حضرت فاطمه معصومه (س)
مسیحی اهل تهران است که خودش می گفت: شانزده ساله بودم که ازدواج کردم و هنوز پانزده روز از ازدواجمان نگذشته بود که پدر و مادر شوهرم در تصادف کشته شدند و من سرپرستی سه فرزند آنها (آلبرت، ادیت و آلبرتین) را عهده دار شدم. پس از 20 سال که دخترها ازدواج کردند و آلبرت خود را برای تحصیلات دانشگاهی آماده می کرد، ناگهان رامان ; برادر گمشده شوهرم پیدا شد. او با همسر و سه فرزندش، خانه ای نزدیک منزل ما اجاره کرد و ...
روز کریسمس 2021 چه تاریخی است؟ تاریخ کریسمس 99
هم زمان در روز ششم ژانویه جشن می گیرند. در ایران هم البته سال هاست که در برخی خانواده ها جشن کریسمس برگزار می شود، البته سال به سال به جمعیت مسیحیان ایران اضافه می شود و اگر شما از هموطنان مسیحی ما هستید (یا شاید هم هموطن نباشید اصلا ) به شما صمیمانه تبریک می گوییم. ایام دوازده روزه کریسمس با سالروز میلاد مسیح در 25 دسامبر آغاز گشته و تا جشن خاج شویان در روز 6 ژانویه ادامه می ...
بخشش دختر اسیدپاش
هایش ادامه داد و بعد هم یک ظرف از کیفش بیرون آورد و روی صورت من پاشید. من دیگر متوجه هیچ چیز نشدم و فقط جیغ می کشیدم. او فرار کرد و من در خیابان تنها ماندم. با صدای فریادهایم مادر و پدرم از خانه بیرون آمدند و به من کمک کردند. به جز دختری که روی من اسید پاشید، دختر دیگری هم به او کمک کرد که فکر می کنم خواهرش بود چون خیلی به یکدیگر شباهت داشتند. مأموران با بررسی هایی که انجام دادند متوجه ...
شوهر دادن دختر 15 ساله بخاطر اعتیاد پدر
و من در یک خانواده آشفته و آسیب دیده زندگی می کنم. این بود که با وجود علاقه ام به تحصیل، درس و مدرسه را رها کردم تا زودتر ازدواج کنم و از این شرایط خودم را بیرون بکشم. همیشه به این موضوع می اندیشیدم که به اولین خواستگارم پاسخ مثبت می دهم تا خوشبختی و سعادت را تجربه کنم . بالاخره حدود یک سال قبل مرد 33 ساله ای به خواستگاری ام آمد. پدرم که پای بساطش نشسته بود بلافاصله نظر مثبت اش را ...
راز عجیب ناپدید شدن فرنگیس از باغ شوهرش در امامزاده داوود + عکس
آبیاری رفتم و زمانی که برگشتم ازهمسرم فرنگیس خبری نبود. کیف و وسایل همسرم داخل اتاقک باغ بود ولی از خودش خبری نبود. با خودم گفتم احتمالاً باز قهر کرده و به خانه رفته است.شب همانجا ماندم و صبح به خانه برگشتم. کیوان ادامه داد: وقتی به خانه رسیدم با دیدن در خانه و شیشه های ماشین دامادمان که شکسته بود متعجب شدم. همسایه ها مدعی شدند که عامل شکستن در و شیشه ها فرنگیس بوده است. او گفته بود ...
جسد زن گمشده در چاله کاوشگران گنج
خصوص ادامه دارد. گفت و گو با متهم چه شد که تصمیم به قتل شهلا گرفتی؟ آن روز مست بودم و حال خوبی نداشتم. در عالم مستی قتل را مرتکب شدم. ساعت 3 و نیم روز جمعه بود که مشروب خوردم و حال درستی نداشتم، به سراغ شهلا رفتم که روی تخت خوابیده بود. با سیم شارژر تلفن همراهم او را خفه کردم و رفتم. کجا رفتی؟ به خانه خودم در خیابان نظام آباد رفتم و تا ساعت 6 خانه بودم و ...
با این ایده ها پاییز را به خانه بیاورید
حصیری برای این کار مناسب ترند. چون چوب هم احساس گرما و دنج بودن به خانه می دهد. ب. یکی از روش های بسیار قدیمی خوشبو کردن خانه این است که قابلمه ای را پر از آب کرده و روی اجاق بگذارید تا بجوشد. بعد میوه دلخواه تان یا پوستش را به صورت قطعات کوچک ببرید و در آب جوش بریزید و مواد معطر را به آن اضافه کنید تا با شعله کم بجوشد و عطر آن در حین جوشیدن در فضای خانه پخش شود. این محلول بعد از سه روز ...
یک خاله شمس گل و یک عمر جهاد/ روایت بزرگ زنی کوچک که معلولیت هم جلودارش نیست
خواهر ناتنی از مادرم که در ماهشهر است؛ پدر و مادرم به رحمت خدا رفتند پدرم عبدالله و مادرم سکینه خانه دار بود چند سالی ساکن ونک بودم وقتی پدر و مادرم را از دست دادم به سمیرم رفتم و با خانم قائم مقامی (راجی) که از قبل در برگزاری اردوهای مذهبی همکاری داشتم خانه ای اجاره کردیم و با هم زندگی می کنیم. از تشکیل بسیج بانوان تا برگزاری اردوهای فرهنگی خانم جعفری از چگونگی تشکیل بسیج ...
دل نوشته غزل شاکری برای خالق گلنار / عکس
برد و می برد، با مادرم کنار خیابان ایستاده ایم و منتظر ماشین دربست هستیم ، به خانه می رسیم ، من می خواهم گلنار باشم ، مادرم برایم خمیر درست می کند ، من خمیر را ورز می دهم تا کلوچه درست کنم، می خوابم ، من گلنار شده ام ، در جنگل ناهارخوران گرگان دنبال کلبه اقا خرسه و تپلی تنبلی می گردم ، خاله قورباغه کجاس؟ صبح به خمیرم سر می زنم خشک شده، من دامن پُر چین می خواهم که گلنار شوم، سه روز بعد باز در صف ...
روایتی از یک آزار جنسی تا تباهی/ روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان در میان خلاء های قانونی
مختلف و وارد خانه ما می شد می دانستم اگر او را راه ندهم برای خودم بد می شود همه محسن را قبول داشتند، در تمام این مدت حرف هایی می زد که از خجالت آب می شدم. به هر بهانه ای به من نزدیک می شد و از زیباییم و اینکه چقدر عاشق من است می گفت. هر بار که به خانه ام می آمد سعی می کرد مرا اغوا کند تا با او وارد رابطه جنسی شوم. می گفت تو با من باش من هم کنارت خواهم بود، اما من قبول نمی کردم تا اینکه یک روز که قصد ...