سایر منابع:
سایر خبرها
حر شهدای دفاع مقدس کیست ؟
. گلوله تیربار تانک به سینه شاهرخ اصابت کرده بود. او روی خاکریز افتاده بود. حفره ای در سینه او ایجاد شده بود و خون زیادی از بدن او خارج می شد. هرچه او را صدا زدم، پاسخی نمی داد. می خواستم پیکرش را به عقب برگردانم که نتوانستم. عراقی ها نزدیک شدند، مجبور شدم برگردم. پیکر شاهرخ روی زمین افتاده بود. عراقی ها بالای سر او رسیده بودند و از خوشحالی هلهله می کردند. همان شب تلویزیون عراق پیکر بدون سر ...
شوهرت همیشه کتکت می زند؟!
دیدار دوباره ام را خوانده بود که چشمانش خیس و دستش به قدرت قبل نبود و من نمی خواستم به این خانه بروم که با همه قدرت دستم را کشیدم و تنها چند قدم دویدم که چادرم زیر پایم ماند و با صورت زمین خوردم. تمام چادرم از خاک خیس کوچه گِلی شده بود، ردّ گرم خون را روی صورتم حس می کردم، بدنم از درد به زمین چسبیده و باید فرار می کردم که دوباره بلند شدم و سعد خودش را بالای سرم رسانده بود که بازویم را از ...
از بی مهری در خانه و دوستی با جنس مخالف تا خودکشی نافرجام
بکش او تو را نمی خواهد تو فقط یک سرگرمی برای او هستی و به کتک هایی که بخاطر او خوردم حرفهایی که شنیدم و هدیه هایی که با فروش طلاهایم برای شادی او خریدم و به ارتباطمان فکر می کردم تا جایی که شروع به خودزنی کردم اما آرام نشدم و دست به خودکشی زدم مقداری قرص خوردم و چیزی نفهمیدم تا اینکه چشمانم باز شد و خودم را در بیمارستان دیدم بالاخره ترخیص شدم بسیار حالم بد بود تا اینکه به خانه بازگشتم و بعد از ...
درد دل شجاع خلیل زاده با هواداران پرسپولیس
. شب روز من پرسپولیس بوده و هست بازم میگم من می خواستم بمونم اما اتفاقاتی رقم خورد که نشد توی این مدت خیلی اذیت شدم ولی همیشه بخاطر تیم سکوت کردم چون پرسپولیس برای من فراتر از تیم و باشگاهه. پرسپولیس برای من هویت و اصالته بازم میگم که من هر چی دارم از پرسپولیس بوده و هست. تا روزی که توی تیم بودم همیشه سعی کردم با تمام وجودم بازی کنم و هیچوقت برای تیم کم نگذاشتم. تا همیشه دوست تون دارم چون اینی که الان هستم از برکت پرسپولیس و حمایت شما هوادارای عزیز و مهربونه. ...
شدم یک همیشه بی اعصاب!
روز خوش ندیدم. به هر کجا رفتم، در آنجا یک درگیری داشتم. برگشتم نه بیمه، نه حقوق. خلاصه به جایی نرسیدیم. ما اگر گوشت انقلاب را بخوریم استخوان آن را بیرون پرت نخواهیم انداخت، چون گوشت و خون مان با انقلاب مخلوط شده است. درست است که برادران مسئول کم لطفی کردند، ولی ما نباید رهبر را تنها بگذاریم، خدا را خوش نمی آید. ولی عزیزان سپاه، بنده که 36 ماه حضور در جبهه دارم، 5 درصد هم می ...
موتورسوار و مجرم را با یک دید می بینند/ سن موتورسواری باید به هفت سال کاهش پیدا کند/ بعد از جراحی مسابقه ...
.... موتورسواری در کشور ما در جایگاه واقعی اش نیست. دوست دارم پرچم ایران را به بالاترین قله ببرم کشورهای همسایه ما مثل قطر و ترکیه دارند در مسابقات موتو جی پی شرکت می کنند و قراردادهای خیلی خوبی دارند. کشور ترکیه خیلی خوب رشد و افتخارآفرینی کرده است. فدراسیون جهانی هم وقتی دید کشور ترکیه قابلیت های خیلی خوبی دارد از این کشور راننده برای مسابقات جهانی دعوت می کنند. من یقین ...
گلایه جمعی از رزمندگان خراسان جنوبی از بی مهری مسئولان/ سیاسی کاری هایی که بر پیج وخم مشکلات می افزاید
دیگری هم که اکنون در یکی از ادارات کل استان مشغول خدمت است، نمی خواهد نامی از او برده شود تا مشکلاتش دوچندان شود، می گوید: از سن 14 سالگی به جبهه رفتم و 10 ماه و 4 روز به صورت داوطلبانه و بسیجی سابقه دارم. همچنین 28 ماه خدمت سربازی ام را هم در جبهه حضور داشتم و در عملیات آزادسازی حلبچه بود که جانباز شیمیایی 20 درصد شدم. او که هم خودش و هم برادرش جانباز هستند، هدفش از حضور در جبهه را فقط ...
تعجب بازیگر ایرانی وقتی با گریم شبیه ترامپ شد!
رضا فیاضی که به تازگی نقش دونالد ترامپ را در فیلم تئاتر من ترامپ نیستم بازی کرده است، می گوید: خودم هم باورم نمی شد نقش ترامپ را بازی کنم. این بازیگر از تجربه بازی در نقش ترامپ می گوید و امیدوار است فضایی فراهم شود که این فیلم تئاتر در ایران نیز دیده شود. فیاضی می گوید: وقتی این نقش پیشنهاد شد، جا خوردم و خیلی شگفت زده شدم. باورم نمی شد چهره ام به ترامپ نزدیک باشد ولی بعد از ...
گپی با نادر محمدی پدیده اوت دستی و اکبر اوتی خاطره ساز
. در رده امید در 14 بازی 11 پاس گل دادم او درباره این که آیا تیمش باز هم از روی این تاکتیک به گل خواهد رسید یا نه، می گوید: من زمانی که در رده امید بازیکنان پیکان بودم، از این گل ها خیلی زیاد زدم که حتی مثل همین دفعه، مستقیم گل شده است اما در لیگ برتر، این اولین گلی بود که مستقیم از روی پرتاب اوت زدم. باید بپذیریم که پرتاب اوت کاملا تبدیل به یک تکنیک شده است و خود آقای تاتار هم ...
ورزش و انشا مرا به دنیای نویسندگی برد/ دنیای کودکان برایم آرامبخش است
کودکان بنویسید؟ طاهری: راستش خیلی بچه ها را دوست دارم اما آن موقع که کلاس داستان نویسی می رفتم برای بزرگسالان می نوشتم که خیلی هم خوب پیش می رفت. یک روز دفتر را بستم و گفتم برای بزرگترها نمی نویسم زیرا در دنیای بزرگترها که می رفتم باید خودم هم در آن دنیا بودم و دنیای بزرگترها چیزی نبود که به من آرامش بدهد، جذابیت داشته باشد و لبخند را برایم بیاورد. چون معلم بودم و با ...
این مسجد دیگه براتون امن نیست...
بدی و اجرا کنی؟ و هنوز جمله اش به آخر نرسیده با دست دیگرش پنجه او را از دهانم کَند و من از ترس و نفس تنگی داشتم خفه می شدم و طوری به سرفه افتادم که طعم گرم خون را در گلویم حس می کردم. یک لحظه دیدم به یقه پیراهن عربی اش چنگ زد و دیگر نمی دیدم چطور او را با قدرت می کشد تا از من دورش کند که از هجوم وحشت بین من و مرگ فاصله ای نبود و می شنیدم همچنان نعره می زند که خون این رافضی حلال است. ...
چنگیز جلیلوند: با همه کاستی های اقتصادی سال های اخیر ایران بهشت است
هم تابع تقدیرم. روز بعد صبح داشتم وارد استودیو می شدم دیدم بسیار عجیب مرا نگاه می کنی، پرسیدم علیرضا چه شده؟ گفتی براندو دیشب فوت کرد. دیگر چیزی نفهمیدم، بدنم از کار افتاد وای... براندو مرد، انگار یک قسمت از بدنم جدا شد. تمام فیلم های بارانداز، دزیره، زنده باد زاپاتا از جلوی چشمانم رژه می رفت. از تو عذرخواهی کردم؛ حال درستی نداشتم و رفتم و یادت هست آن روز در استودیو توان کار کردن مثل همیشه ...
ظاهر و لباس های ناجور ویشکا آسایش کنار پژمان جمشیدی/عکس
...، اما یک روز به خودم آمدم و دیدم من دارم همین طور وقتم را هدر می دهم بدون این که حس واقعی ام را به رضا بگویم به همین خاطر، بی خیال قضاوت ها شدم و با او در مورد حس واقعی ام، حرف زدم و به او گفتم که دوست دارم با او آشنا شوم و ازدواج کنم. خوشبختانه این پیشنهاد من با استقبال مواجه شد و من و رضا با یکدیگر ازدواج کردیم و بعد من قید زندگی در خارج از کشور را زدم و به ایران آمدم تا در کنار همسرم یک زندگی خوب و خوش را تجربه کنم و حالا هم از این تصمیم خیلی خوشحال هستم، که رضا همسرم است. ...
گل آقا از کجا آمد؟
الهام از میرزاگل توفیق خلق کرده است. او پیش از تولد مجله گل آقا در اطلاعات، تجربه کار در دوره سوم مجله توفیق را داشت. سنگ نبشته ها ، کلاس درس و هشت روز هفته از جمله ستون های مجله توفیق بودند که نویسنده آنها کیومرث صابری بود و با نام های مستعاری مثل لوده، ریش سفید، میرزاگل، عبدالفانوس و خان داداش منتشر می شدند. صابری در کتاب خاطرات خود درباره همکاری با توفیق می نویسد: سال ...
می خواهم برگردم سوریه!
.... صدای تیراندازی را می شنیدم، در خیابان اصلی آتش از ساختمانی شعله می کشید و از پشت شیشه گریه می دیدم جمعیت به داخل کوچه می دوند و مثل کودکی از ترس به زمین چسبیده بودم. سعد دستم را کشید تا بلندم کند و هنوز از زمین جدا نشده، شانه ام آتش گرفت و با صورت به زمین خوردم. حجم خون از بدنم روی زمین می رفت و گلوله طوری شانه ام را شکافته بود که از شدت درد ضجه می زدم... هیاهوی مردم در ...
جزئیات بیشتر از ماجرای جنجالی تصمیم بازیکنان استقلال در مورد بازی با تیم ناصر حجازی
خوبی نگرفته بود. یادم هست ناصرخان می گفت اگر بالا برویم پول بیشتر به باشگاه می آید و می توانیم چند بازیکن از استقلال بیاوریم. حتی با چندتا از بچه ها حرف زد. به من هم گفتند. گفتم ناصرخان میلیارد هم بدهند من نمی روم. بابا آنجا یک لیوان آب خوردم تا 6 ماه دل درد شدید داشتم! شانس هر جا ما را می خواست امکانات نبود. یک سال رفتم نپال اصلا صدا و سیما نداشتند بازی ها را نشان دهد! او در آن گفت و ...
اسم فرزند شهید را یدک می کشم!
میثم نصیریان - فرزندشهید هستم. 36سال دارم. متاهل و داری فرزند هستم. مستاجر هستم. بیکار هستم. تو بدترین شرایط زندگی هستم حتی خوراک درست حسابی نداریم. وضیعت مالی صفر. الان که حتی کرایه خونه هم ندارم. خانوادم از بس که چند سال توسختی هستن دیگه نمیتونن. من به عنوان فزند شهید دارم داخل صحرا یا تو باغ مردم روز مزد کار می کنم. هر روز رفتم، مزد دارم. روزی که بارون باشه هیچی. توخونه حتی بیشتر ...
14 سال بلاتکلیفی بخاطر قتل در حمایت از خواهرزن
فهمیدم او نسبت به خواهرزنم نظر دارد و مزاحم او می شود. از این موضوع خیلی ناراحت شدم. روز حادثه به صورت اتفاقی فریبرز را دیدم و سوار ماشینش شدم. در راه سر صحبت را با او باز کردم تا درباره خواهرزنم صحبت کنم و به او بگویم دست از سر سمیرا بردارد اما فریبرز حرف های نامربوط زیادی درباره سمیرا زد و گفت او زن خوبی نیست و اگر زن خوبی بود، طلاق نمی گرفت. او به من گفت به تو ربطی ندارد که من با سمیرا رابطه دارم ...
ماجرای چاقویی که به هیات حاج قاسم در کرمان رسید
(دو نفر سمت چپ) *شبی که هادی شهید شد هادی هر بار که می رفت مأموریت دل مرا هم می برد. شب ها خوابم نمی برد. با خودم قرار گذاشته بودم شب ها ذکر بگویم. در یکی از جلسات مذهبی شنیدم ذکری هست که اگر بگویی گناهانت پاک می شود. قرار گذاشتم 40 روز شبی 1000 مرتبه این ذکر را بگویم. شب شهادتش ذکر را گفته بودم و ساعت را که دیدم 2 نیمه شب بود. صبح برای نماز که بیدار شدم، دوباره خوابیدم. پسرم ...
متهم به قتل: یا آزادم کنید یا اعدام!
فریدون است و او چند هفته پیش از قتل متوجه ارتباط مقتول با خواهرزنش شده است. به این ترتیب فریدون دوباره بازداشت شد و در بازجویی ها اعتراف کرد و در توضیح ماجرا گفت: خواهرزنم بهاره به تازگی از همسرش طلاق گرفته بود. بعد از رفتارهای حمید متوجه شدم که او برای خواهرزنم مزاحمت ایجاد کرده است. روز حادثه به صورت اتفاقی حمید را دیدم و سوار ماشینش شدم. در راه سر صحبت را با او باز کردم تا به او ...
دل نوشته ای در فراق روحانی روشن فکر و دنیادیده
صدقه جاریه را دارد. هرگاه دل تنگ می شدم و از اوضاع سیاسی و مدیریت کشور گله مند بودم به اتفاق دوستان که رایزن-های علمی ادواری وزارت علوم در اقصا نقاط جهان بودند و از او خاطرات خوش داشتند، دقایقی به محضر او مشرف می شدیم و از ضعف مدیرانی مثل خودمان در اداره کشور انتقاد می کردیم. او نیز با همدردی، ما را تسکین می داد و ناامیدی ما را به امید مبدل می کرد و باروحیه ای شاد از محضرش مرخص می شدیم. هنگامی که ...
دلفی: چرا بدشانسی در خانه مرا می زند؟
روزنامه ایران ورزشی: واقعاً نمی دانم چرا همیشه بدشانسی در خانه من را می زند. تمرکزم را از دست دادم و حس و حال خوبی هم ندارم. بدشانسی پشت بدشانسی. آمدم اینجا روزهای خوبم را شروع کنم و خیلی هم عالی شروع کردم ولی الان این اتفاق تلخ افتاد و به بن بست خوردم. یونس دلفی از همان سالی که در استقلال خوزستان بازی کرد مشخص بود بازیکن باانگیزه و آینده داری است. او در همان فصل، با پیشنهادهای زیادی ...
متن زیبا، اس ام اس و پیام فوق العاده تبریک تولد دوست صمیمی و رفیق قدیمی
. امیدوارم که روز تولدت مثل خودت خاص و منحصر به فرد باشد. امیدوارم که به همه آرزوهایت برسی، ممنونم که دوست خیلی خوبی برای من هستی، "تولدت مبارک" ****************************** از اینکه دوستی مثل تو دارم به خودم می بالم. ممنونم که همیشه کنارم بودی و به درد دل هایم گوش می کردی. ممنون که اجازه دادی طعم واقعی دوستی را در کنار تو حس کنم. ممنون به خاطر همه ...
اولین اعترافات قاتل "شیما صباگردی"
خارج شدم و خودرو را به کوچه آوردم و جسد را به داخل حیاط برده و در باغچه خاک کردم. چرا همان روز اول بازداشت شدن به محل دفن جسد اعتراف نکردی؟ ناپدری شیما صباگردی مقدم در روز هایی که آزاد بودم مرا اذیت می کرد و بار ها مرا تهدید کرده بود و حتی شیشه خودرویم را شکست به همین خاطر از او کینه به دل گرفتم و خواستم او را اذیت کنم و اگر او از روز اول با من برخورد خوبی داشت اعتراف می کردم، اما ...
بازداشت نامادری 4 ماه پس از مرگ پسر 8 ساله
آیا خوردن متادون عامل مرگ بوده است یا خیر. جدایی به خاطر اختلاف در ادامه، تیم تحقیق به سراغ مادر بچه ها رفت. وی گفت: به خاطر اختلافاتی که با همسرم داشتم از او جدا شدم. چون از نظر مالی نمی توانستم بچه ها را نگه دارم و از طرفی پدرشان می خواست بچه ها پیش او باشند. پسرهایم نزد او ماندند و قرار شد در هفته دو بار بچه ها را ببینم اما دیر به دیر آنها را می دیدم. یک شب قبل از حادثه بچه ...
یک دانشجو جلوی درِ دانشگاه شَقه و آویزان کنید؛ بقیه عبرت بگیرند
آتش را در سینه نگاه دارم . شهید مصطفی چمران هم در این باره این گونه نوشته است که از آن روز (یعنی 16 آذر 1332) نُه سال می گذرد، ولی وقایع آن روز چنان در نظرم مجسم است که گویی همه را به چشم می بینم. صدای رگبار مسلسل در گوشم طنین می اندازد. سکوت موحش بعد از رگبار، بدنم را می لرزاند. آه بلند و ناله جان گذار مجروحین را در میان این سکوت دردناک می شنوم. دانشکده فنی خون آلود را در آن روز و روز ...
ماجرای عاشقی خطرناک دختر 12 ساله!
، پدر و مادرم مجبور شدند برای من هم گوشی هوشمند بخرند. دیگر در پوست خودم نمی گنجیدم. خیلی زود تلگرام را با یک شبکه ایرانی نصب کردم و بدین ترتیب وارد فضای مجازی شدم. تا این که روزی در یکی از همین شبکه های اجتماعی با پسر 18ساله ای اهل یکی از شهرهای شمالی کشور آشنا شدم و به او دل باختم، چون از جملات زیبا و اظهار علاقه هایش لذت می بردم. این ارتباط های پیامکی و تلفنی به جایی رسید که حاضر بودم برای ...
اعترافات تکان دهنده قاتل 60 ساله شیما + فیلم
سر جسد از جسد شیما صباگردی مقدم تنها چند استخوان و جمجمه در لباس و مانتوی بزرگی کشف شد و بهلول قاتل شیما در اعترافاتش گفت: شیما در خانه من بود که روز حادثه او شروع به فحاشی به من کرد که در یک لحظه عصبانی شدم و با شال گردن خود شیما او را خفه کردم. بهلول قاتل شیما افزود: صاحبخانه ام که پیرزن تنهایی است یک خانه حیاط دار دارد و اطلاع داشتم که روزهای پنج شنبه و جمعه به خانه ...
سرنوشت تلخ زن تهرانی در شهرک غرب + عکس
زیادی مثل ما دست به زورگیری از زنان در منطقه شهرک غرب می زنند. این ادعا در حالی بود که مدارک پلیسی نشان از آن داشت که فرهاد و همدستانش در ماجرای قتل زن 50 ساله نقش و آزار و اذیت چند زن نقش داشته و با داستانسرایی سعی بر بی گناه معرفی کردن خودش دارد. دستگیری دومین عضو باند شیطان تجسس های پلیسی ادامه داشت تا ماموران دومین عضو این باند خشن را روز گذشته در عملیات پلیسی ...
تاثیرات ماسک بر غلظت آرایش زنان ایرانی
...> او همچنین می گوید فروش رژ لب در مغازه اش 30 درصد کمتر شده و فروش ریمل حدودا 50 درصد افزایش پیدا کرده، اما این اعداد کمکی به جبران فروش او نمی کنند چرا که از یک سو او تقریبا دو برابر سال قبل کرایه می دهد و از سوی دیگر تقریبا مشتریان عمده خود را از دست داده است. این فروشنده توضیح می دهد: تلاش می کنیم این روز ها بیشتر محصولاتی بیاوریم که بیرون این گود ایستاده اند، مثل تونر صورت، خط چشم یا مثلا رنگ مو. به خصوص که همه دنبال خریدن رنگ به صورت شخصی برای انجام دادن این مسئله در خانه های خود هستند و ریسک رفتن به آرایشگاه را نمی پذیرند . ...