سایر منابع:
سایر خبرها
دختر 14 ساله: از دست ناپدری به اتاقم می رفتم اما....
توانم بگذرم. به همین دلیل من هم شبانه خانه را ترک کردم و به منزل دوستم رفتم. بعد از چند روز که در منزل دوستم به سر بردم، یک روز صبح متوجه شدم که او به صورت تلفنی آمار مرا به مادرم می دهد چرا که احساس می کردم او نیز از سوی مادرش به خاطر حضور من در آن جا تحت فشار قرار دارد، این بود که منزل آن ها را نیز ترک کردم و در خیابان سرگردان بودم که ماموران گشت مرا به کلانتری آوردند و ... در همین لحظه مادر ...
اعترافات تکان دهنده پدر تهرانی پس از کشتن 2 دخترش + عکس
.... همه این ها باعث شد چند ساعتی بی حال روی زمین بیفتم. یکدفعه دیدم برادرم دارد با من تماس می گیرد. آمده بود دم در خانه مان. همسرم با او تماس گرفته بود و گفته بود از اینکه بچه ها جواب تماسش را نمی دهند نگران است. من موضوع را به برادرم گفتم و او داخل خانه آمد و اوضاع را دید. بعد با هم به کلانتری رفتیم و خودم را معرفی کردم. چند روز اول در آگاهی فقط گریه می کردم و هنوز بی حال بودم. بعد هم مدتی در ...
روایتی همسرانه از ابوزینب در سوریه و تهران +عکس
.... چند وقتی هم به خانه عمه من آمد. بعد از چند وقت هم خانواده اش به ایران برگشتند. *چند ساله بود که ازدواج کردید؟ ابوزینب متولد 1365 بود. ما اصالتا کابلی هستیم. خانواده همسرم 8 فرزند هستند. 4 برادر و 4 خواهر و خودش هم سومی بود. سال 87 ازدواج کردیم و سال 90 زینب به دنیا آمد. همیشه دغدغه اش این بود که در افغانستان فرهنگ آمریکایی اسرائیلی خیلی جا افتاده است و مردم ...
خوشحالی حاج قاسم از ازدواج مجدد همسران شهدا
می دهد که در اوج خوشبختی بوده و کنار بهترین مخلوقات خدا کیف زندگی مشترکش را می برده است. هر چند اغلب روزهای کمی کنار هم بودند، اما همان مدت کوتاه روح و قلب او را به تسخیر خود در آورده. حالا با رفتن همسرش چه کسی می تواند جای او را پر کند؟ اصلا چه کسی همه این سال ها حواسش به همسران شهدا بوده؟ با دادن امکانات مادی بنیاد شهید چه زیاد باشد چه کم، جای خالی مرد خانه پر نمی شود. چه بسیارند ...
محمد حسینی جوان کارآفرینی که تلاش را مفهوم زندگی می داند!
بالا گرفت و ظرف چند سال به تمام اهدافی که می خواستم رسیدم. اگر بخواهم تعریفی از شخصیت خودم داشته باشم باید بگویم یک شخصیت رقابتی دارم و دوست دارم همیشه به نسبت خودم و اطرافیانم بهترین باشم. یکی از بزرگترین انگیزه هایم این بود که زندگی خیلی خوبی برای اطرافیان و خانواده ام درست کنم و همیشه باعث پیشرفت آنها باشم. در اوایل پدر و مادرم خیلی موافق کارهای من نبودند. چون زندگی آنها ...
سرنوشت تکاندهنده دختر لاکچری تهران/ نیکو در کابوس اعدام + گفتگوی اختصاصی
می کرد. چند سالت بود که ازدواج کردی؟ 15 ساله بودم که در رفت و آمد با دوستانم،متوجه شدم که مدتی است پسری من را تعقیب می کند.با هم دوست نبودیم اما از من خوشش آمد و به خواستگاری ام آمد.من هم با اینکه مشکل جدی ای با مادرم و ناپدری ام نداشتم اما فکر کردم اگر شوهر کنم بهتر از این است که هر روز با آنها بگومگو کنم.انگار دیگر حوصله خانه مان را نداشتم!مادرم می گفت باید درس بخوانی اما من ...
هنوز شهادت سردار سلیمانی را باور ندارم/ حاج قاسم پشتوانه خانواده شهدا بود
مأموریت شد. سردار سلیمانی مایه دلگرمی خانواده شهدا بود محمدی خاطرنشان کرد: وقتی همسرم شهید شد هیچ گاه احساس ترس از،جامعه را نداشتم چون سردار را مثل کوه پشت خودم و فرزندانم می دیدم، دو سال پیش هم با سردار دیداری داشتیم که این دیدار به من روحیه افزون داد. وی ادامه داد: چند روز قبل شهادت سردار از یک مجله ا من تماس گرفتند . از من خواستند برای انتشار تصاویر دخترانم روی مجله ...
روایتی از تقدس شهدا
: توکل و توسل به ائمه چقدر در آرامش و صبر شما نقش داشته است؟ ائمه نقش پر رنگی در صبر و آرامش دارند. در سال 1365 پدرم شهید شد آن زمان خیلی بی قرار بودم، موقع جنگ بود و استرس داشتم. کودک بودم و با توسل و توکل به حضرت رقیه (س) آرامشم را به دست می آوردم. همین توسل به حضرت زینب (س) و حضرت رقیه(س) موجب شد تا اعتقادتمان تکامل پیدا کند تا این راه ادامه دار باشد. هنگامی که همسرم می خواست ...
محبوبیت شهید سلیمانی از دوران دفاع مقدس/ اخلاص بستر تعالی معنوی و ایمانی شهید سلیمانی بود
به شهر های خود دعوت می کردند. وی افزود: توفیق شد در سال های 96 و 97 برای سخنرانی به مجلس روضه های خانگی حاج قاسم دعوت شدم، ایشان خودش از من دعوت کرد، هر جمعه ساعت 4 بعدازظهر آقایی دنبال ما می آمد و به خانه سردار می رفتیم، روضه ای کوچک با حضور فرزندان و همسرش برگزار می شد و من هم چند دقیقه ای صحبت می کردم، یک آقایی هم مداحی می کرد و بعد از این فرصت می شد چند دقیقه ای با سردار همصحبت شوم ...
سرقت وحشیانه از زن تنها در منزل/ سارق با لباس پلیس وارد خانه شد + عکس
گفتم چیزی در خانه ندارم که چند سیلی و ضربه به پهلویم وارد کرد، او مجدد گفت هر چه داری به من بده که من باز هم گفتم چیزی ندارم. شاکی ادامه داد: این متهم چاقویی را روی گلوی من گذاشت و گفت با تو شوخی ندارم، تو را می کشم، من نیز آنقدر ترسیده بودم و متوجه شدم وی، دست بردار نیست تا به هدف خود برسد، در نهایت به او مکانی از خانه را که 30 میلیون تومان در آنجا قرار داشت، نشان دادم. این ...
فقط شکار بلدم و بریدن علف برای حیوانات
...> انگار راز بزرگی را کشف کرده بودم. معمّا حل شده بود. داشتم بال درمی آوردم. حالا به شکلی واقعی، خودم را در چنان حماسه ی عاشورایی می دیدم. انگار داشتم عاشورا را با تمامی وجودم لمس میکردم. دلم میخواست بر سروسینه بکوبم، داد بزنم، هوار بکشم، اما فریادم در گلو خفه شده بود. بغض تمام وجودم را پر کرده بود. به صفر رسیده بودم. زبانم بند آمده بود آل پدربزرگم، حاج مصطفی از اول جنگ تا آن روز یا شهید یا ...
روایت زوج جوانی که با پذیرش 2 فرزندخوانده، تهدید را به فرصت تبدیل کرده اند
برای مطهره و مهدی است. همان جایی که با اصرار مطهره قصد بچه دار شدن دارند، ولی می فهمند قرار نیست این اتفاق زندگی شان را شیرین کند. مطهره می گوید: در خواستگاری همسرم پرسید چند بچه می خواهی؟ گفتم 4 فرزند. یعنی ماجرای فرزند از روز اول برای ما جدی بود، اما سر زمان فرزنددار شدن با هم اختلاف داشتیم. با اصرار من یک سال بعد از ازدواج اقدام کردیم، ولی نتیجه نگرفتیم. با مراجعه به پزشک و پیگیری متوجه ...
این کتابی است که رئیس جمهور ایالات متحده نمی خواهد آن را بخوانید!
بودم را احساس می کردم. فقط حالا، من بچه ای بودم که به دنیا می آمد، و تمامِ آن درد و خون، جزئی از تولدِ زندگی و هویتِ جدیدِ من بود. سعی کردم خودم را جمع وجور کنم، به دستشویی خصوصی رفتم و چشم هایم را بررسی کردم تا ببینم خون آلود است یا پف کرده. خیالم راحت شد که هیچ کدام این ها نبود. آبِ سردی به صورتم زدم، آرام شدم و موجی از اطمینان و آدرنالین مرا فراگرفت. به چندین جرمِ فدرال اعتراف کرده بودم ...
گفت وگو با جانباز نخاعی، شیمیایی و قطع عضو مهرداد سراندیب (بخش نخست) کا اینجا آبادانه؛ بدون لاف و کوسه!
. مدتی بعد هم "بند بهمن" به شهادت رسید و حتی نتوانستند پیکر او را به عقب منتقل کنند. گروه هم دیگرشکل اولیه خود را نداشت و ما هم کم کم به واسطه برادرهمسرم با همسرم آشنا شدیم و قرار و مدار ازدواج را گذاشتیم. فاش نیوز: در ادامه چه گذشت؟ بنده دیپلمه بودم و علاقه زیادی داشتم که درسم را در دانشگاه ادامه بدهم. بنابراین به تنهایی به تهران آمدم و موضوع را با حبیب درمیان گذاشتم. ایشان هم ...
با چشمان خودم روابط نامشروع زنم را دیده بودم اما من او را نکشتم
آمدیم فقط دختر من شاهد چنین اتفاقی بوده است و من خودم در ایران این اتفاق را ندیدم. من از او بچه شیرخواره داشته و امید داشتم که همه چیز درست خواهد شد. همسرم خودزنی کرده است فرهاد در خصوص روز حادثه خاطرنشان کرد: این در اعتقادات من است که زن شوهردار نباید با مرد غریبه رابطه داشته باشد. من منکر این نیستم که آن روز او را مورد ضرب و شتم قرار داده ام در گذشته نیز به این علت او را زده ...
ماجرای خودکشی دی جی لیلا
، زمانی به خود آمدم که شادمهر با دختر دیگری ازدواج کرده بود و من چون زباله ای بودم که برای کسی اهمیتی نداشت. در این شرایط روحی عجیب و در یک تصمیم احمقانه بدتر، دست به خودکشی زدم اما به طور اتفاقی یکی از دوستانم متوجه موضوع شد و من از مرگ حتمی نجات یافتم. بعد از این ماجرا بود که خواستم خودم را از این لجنزار بیرون بکشم ، مواد مخدر را ترک کنم و در دانشکده هنر ادامه تحصیل بدهم. می خواهم پدر و مادرم در کنار هم زندگی کنند و به روزهای عاشقانه خودشان برگردند و ... https://www.savalankhabar. ...
دایی خطاکار قتل را انکار کرد
هیئت قضایی شعبه دوم دادگاه قرار گرفت. بعد از اعلام رسمیت جلسه، اولیای دم درخواست قصاص کردند، سپس متهم در جایگاه ایستاد و با انکار قتل گفت: درگیری را قبول دارم، اما تردید دارم ضربه ای که به خواهر زاده ام زدم موجب مرگش شده باشد. وی در شرح ماجرا گفت: به تازگی خانه ای خریده بودم و آن روز به خانه قبلی رفته بودم تا کولر گازی را باز کنم تا در خانه جدید نصب کنم. وقتی مقابل در رسیدم ...
رابطه پنهانی عروس خانواده با مرد متاهل باعث قتل شد
همسرم با شخصی رابطه دارد اما هیچ وقت فکر نمی کردم این فرد شوهرخواهرم باشد. همسرم را زیرنظر گرفتم و تلفن همراهش را کنترل کردم در کمال ناباوری متوجه شدم این فرد شوهرخواهرم مهران است. اصلا باورم نمی شد این دو نفر با سرنوشت من و خواهرم و بچه هایمان این طور بازی کرده باشند. به زنم گفتم دیگر لایق زندگی با من نیست، تصمیم گرفتم از او جدا شوم و این موضوع را هم به او گفتم بعد از کمی کشمکش ...
روایتی از صبر مضاعف همسر اولین شهید مدافع حرم
: ما در هیئت با هم بودیم و همسرم با برادرهایم دوست بود و در سال 82 بعد از ماه صفر به خواستگاری من آمد. فرزندانم در ماه محرم به دنیا آمدند و همسرم هم در ماه محرم به شهادت رسید. این همسر شهید، در پاسخ به این سوال که بعد از شهادت از همسرتان هدیه گرفتید؟ گفت: بله توانی که گرفتم هدیه ام بود. چون خیلی وابسته بودم فکر نمی کردم بتوانم توانایی بدون او زندگی کردن را داشته باشم و حتی تا یکسال بعد ...
بارتومئو فریبم داد؛ تا پایان فصل صبر می کنم
.... آخرین باری که مسی گریه کرد: به خاطر فوتبال این اواخر گریه نکرده ام هرچند عذاب و سختی زیاد به من تحمیل شده است. در مورد دلیل گریه کردنم وارد جزئیات نمی شود اما همینقدر بدانید که اخیرا فوتبال مرا به گریه نینداخته است. ورود به بارسلونا در 13 سالگی: روزهای سختی بود چون فقط 13 سال داشتم. مدرسه و دوستانم در آرژانتین را ترک کرده بودم و همه چیز برای تازگی داشت. زندگی ام به طور ...
بارتومئو فریبم داد؛ تا پایان فصل صبر می کنم
واقعیت ندارد. آخرین باری که مسی گریه کرد: به خاطر فوتبال این اواخر گریه نکرده ام هرچند عذاب و سختی زیاد به من تحمیل شده است. در مورد دلیل گریه کردنم وارد جزئیات نمی شوم اما همینقدر بدانید که اخیرا فوتبال مرا به گریه نینداخته است. ورود به بارسلونا در 13 سالگی: روزهای سختی بود چون فقط 13 سال داشتم. مدرسه و دوستانم در آرژانتین را ترک کرده بودم و همه چیز تازگی داشت. زندگی ام به ط ...
پوپک و مش ماشالله را برای گیشه و فروش ساختم/ سایه روشن برای خودم خیلی فیلم باارزشی بود
ساخت فیلم سینمایی نداشتم و از مستندسازی لذت می بردم. هنوز اعتمادبه نفسش را نداشتم و با این فیلم های کوچک خودم را راضی می کردم. همسرم که دانشجوی سینما و منشی صحنه بود، یک بار گفت دیگر چهل سالت شده و عشق واقعی ات فیلم سینمایی است. پس یا الان می سازی یا دیگر بهش فکر نکن. من یک سال کار نکردم و خودم را آماده کردم برای اولین فیلم سینمایی. کارگردان فیلم هفت پرده درباره اولین تجربه اش در ساخت ...
ترس زن جوان از فروش نوزاد توسط همسرش!
آغوش کشیدم خیالم راحت شد. یک روز بعد اقبال مخارج بیمارستان را پرداخت کرد و مرا در حالی به خانه برد که به خاطر عمل جراحی (سزارین) خیلی ضعیف شده بودم و باید چند روز استراحت می کردم، اما از این که فرزندم در کنارم بود خیلی خوشحال بودم. هنوز دو روز بیشتر از این ماجرا نگذشته بود که وقتی صبح از خواب بیدار شدم فرزندم را در کنارم ندیدم! هراسان و نگران به دنبال همسرم رفتم، اما او نیز در خانه نبود و گوشی تلفن ...
بی اعتنایی بزرگ زلاتان به لئو مسی و رونالدو!
برداشته و کارم را می کردم و دوباره دوچرخه طرف را سر جایش می گذاشتم. اما یک بار دوچرخه یکی از مربیان تیم مالمو را دزدیدم. من بعد از تمرین خسته بودم و مجبور شدم به خانه برگردم. البته بعد از سه روز دوچرخه را پس داده و آن وقت بود که داستان دوچرخه های قرضی را برایش نقل کردم. من به او گفتم آقا، من دوچرخه شما را فقط قرض گرفته بودم. البته یک بار هم با دوستانم یک ماشین را دزدیدیم که البته ...
قصد جدایی از بارسلونا را تا پایان فصل ندارم/ خبر بازگشت نیمار خنده دار است/ فریب بارتومئو را خوردم
به گزارش گروه ورزشی خبرگزاری آنا، قرارداد لیونل مسی در پایان این فصل با بارسلونا به پایان می رسد و فوق ستاره آرژانتینی از روز جمعه اول ژانویه اجازه دارد با هر باشگاهی برای فصل آینده مذاکره کند و البته با تمدید قراردادش در بارسا ماندنی می شود. یوردی اِووله خبرنگار مشهور کاتالان به خانه مسی در کاستلدفلس بارسلون رفت و گفتگویی با دارنده 6 توپ طلا داشت که نگاهی به مهم ترین صحبت های کاپیتان ...
شهروند فداکار افغانستانی ناجی خانواده 5 نفره / 2 دقیقه دیرتر می رسیدم پیک نیک منفجر می شد
با خودم گفتم امکان انفجار آن وجود دارد و اگر منفجر شود، آن خانواده بدبخت می شوند ولی خدا به من کمک کرد که توانستم آتش را خاموش کنم . پیک نیک آتش گرفته را با دست هایم برداشتم رحیم که متاسفانه دستان خودش در این حادثه دچار سوختگی شده، از نحوه مهار آتش می گوید: همان طور که گفتم خانه آتش گرفته بود و اعضای آن خانواده نتوانسته بودند خاموشش کنند و هر لحظه به شدت آتش هم افزوده می شد. وارد ...
صداقت و تواضع شهید سلیمانی موجب محبوبیت این شهید والامقام در دل های جهانیان شد
بیان خصوصیاتی از فرزند شهیدش پرداخت و گفت: پسرم محمود از زمان طفولیتش یقین داشتم رفتار و کردارش با دیگر بچه ها متقاوت است زیرا از زمانی که در دوران ابتدایی تحصیل می کرد بر خلاف دیگر همسن و سالان خودش کار می کرد و سعی می کرد بچه های دیگر را به طرف معنویت بکشاند. وی افزود: پس از به پایان رساندن دوران تحصیل و گرفتن دیپلم جذب معنویت شده بود و بیشتر مواقع با وضو بود و در تمام فصول سال بیشتر ...