تأثیر دادگاه گلسرخی از عملیات های فدایی ها بیشتر بود
سایر منابع:
سایر خبرها
سال 55 سفره خود را از منافقین جدا کردیم
سلول انفرادی بودید؟ بله هم من و هم ایشان در سلول انفرادی بودیم. بعد ایشان گفتند اسم کوچکت چیست؟ گفتم اسمم محمدرضا است. ایشان گفتند اسم من هم سیدعلی حسینی خامنه ای هست. من ایشان را می شناختم، سه ماه قبل از دستگیری ام در مسجد جاوید، قرار بود ایشان بیاید و سخنرانی کند و ما جمع شده بودیم اما ساواک نگذاشت که ایشان سخنرانی کند. شروع کردیم به الله اکبر گفتن و بعد یک نفر از ساواک آمد و اعلام ...
طارمی: پیراهن رونالدو را در تورین می گیرم
. وقتی از خواب بلند شدم، حس خیلی خوبی بود که در من به وجود آمد. * حس بعد از گل به یوونتوس موقعی که گل زدم، انگار دنیا دور سرم می چرخید. گفتم آن فکر را کردم و حالا اینطور شد. اصلاً نمی دانستم چطور شده و فقط گفتم خدایا شکرت . هیچ کاری نمی توانستم انجام دهم و حتی جواب بازیکنان را بدهم. گفتم من چه چیزی می خواستم و چه شد. چه کسی در خواب به من گفت زود گل می زنید؟ فقط گفتم خدایا شکرت ...
مثل کلاه قرمزی وارد تلویزیون شدم!
آرژانتین و انتهای خیابان الوند. آن زمان 100 آیتم نوشته بودم. به ساختمان تلویزیون که رسیدم، گفتم از من دعوت به کار شده است. پرسیدند چه کسی؟! روزنامه را نشان دادم و گفتم این هم شاهدش. گفتند لوکشین آنها اصلا اینحا نیست. و من تازه آنجا بود که کلمه لوکیشن را شنیدم و پرسیدم چی هست این لوکیشن؟! چون من واقعا فکر می کردم همه چیز در همین ساختمان ضبط می شود و بعد اتفاقات دیگری که در ...
نوعروس تهرانی در آتش کینه شوهرش سوخت
نوعروس تهرانی در دادگاه در جلسه رسیدگی به این پرونده اولیای دم درخواست قصاص کردند و پس از آن متهم در ادعایی تازه منکر قتل سمیرا شد و گفت: به من تهمت قتل زده شده در حالی که من قاتل نیستم. من مهندس هستم و به خاطر تهمتی که خانواده نامزدم به من زده اند یکسال بی گناه به زندان افتاده ام. اصلاً آن روز من در خانه نبودم، اما آنقدر من را تحت فشار قرار دادند که ناچار شدم بگویم من قاتلم. ...
بعد از گل به یوونتوس دنیا دورسرم چرخید
کنم ولی وقتی از خواب بلند شدم حس خوبی بود. بعد از گلزنی به یوونتوس دنیا دور سرم می چرخید! مهاجم ایرانی پورتو خاطرنشان کرد: وقتی مقابل یوونتوس گل زدم انگار دنیا داشت دور سرم می چرخید. گفتم این فکر را کردم و گل زدم؛ ولی پیش خودم گفتم چرا اینقدر زود! خدا را شکر کردم. هیچ چیزی نمی توانستم بگویم. بازیکنان با من حرف می زدند و نمی توانستم جوابشان را بدهم! گفتم چه فکر می کردم و چه شد. این ...
جوان تهرانی مادرش را حلق آویز کرد + عکس
.من به او گفتم حق نداشته بدون اطلاع من خانه را به نام خواهرم سند بزند. اما او شروع به داد و فریاد کرد. من او را هل دادم که سرش را به دیوار راه پله ها برخورد کرد و از سرش خون جاری شد. من ترسیدم به همین خاطر او را رها کردم و به اتاق خودم رفتم. چند ساعت بعد وقتی از خواب بیدار شدم و به راه پله ها برگشتم با پیکر بی جان مادرم روبه رو شدم . وی ادامه داد: من برای اینکه پلیس را گمراه کنم طنابی را ...
اعلام گذشت از برادر خطاکار
دهم دادگاه کیفری یک استان تهران قرار گرفت. ابتدای جلسه دختر مقتول در حالیکه به شدت گریه می کرد، گفت: با مرگ مادرم فقط همین یک برادر را دارم. من تنها اولیای دم پرونده هستم به همین خاطر از خون مادرم می گذرم و راضی به قصاص نیستم. در ادامه متهم در جایگاه ایستاد و گفت: بعد از فوت پدرم، با مادر و خواهرم زندگی می کردیم تا اینکه گرفتار اعتیاد شدم و فهمیدم مادرم خانه را به نام خواهرم سند زده ...
اسیدپاشی مرگبار برادر روی برادر / متهم در دادگاه انکار کرد
اسید پاشیده باشد. روز حادثه هم اگر من فرار نکرده بودم خودم قربانی اسیدپاشی می شدم. اینکه شاهدان می گویند دیده اند ما با هم درگیر شدیم درست است، اما من اسید نپاشیدم. با این حال متهم نتوانست توضیح دهد برادرش چطور به کمر خودش اسید پاشیده و پشتش کاملاً سوخته است. به این ترتیب با توجه به مدارک به دست آمده کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. از ...
کتاب تعبیر یک رویا منتشر شد
...، دوباره به یاد بیست وچهارم دی می افتادم؛ اما نمی دانستم این تاریخ چرا برایم آشناست . چند صفحه ای که نوشتم، متوجه شدم بیست وچهار دی، تاریخ شهادت شیخ جابر است . کار تا اسفند طول کشید. عید در راه بود و می بایست خانه تکانی می کردم. همسایه هایم خانه تکانی را تمام کرده و آماده ی پذیرایی از نوروز 1398 و مهمان هایشان بودند؛ ولی من هنوز دست به سیاه و سفید نزده بودم . عید از راه رسید. مهمان ...
خواب آرام حسین در تابوت + عکس
دست کسانی که می شناخت برساند. صحبت از ماموریت های متعدد، سختی کار یک نظامی و احتمال بروز اتفاقات مختلف محور کلیدی صحبت هایشان در جلسه خواستگاری بوده ولی او به ذهنش اصلا خطور نمی کرده که نبودن های حسین آن قدر سخت بگذرد تازه زندگی مشترک مان شروع شده بود که ماموریت های زاهدان شروع شد، ماموریت هایی که هجده روز طول می کشید و خیلی دلتنگ دیدار حسین می شدم، هر شب سعی می کردم زنگ بزنم ولی منطقه ...
یکسری به دوستی حاج همت با پدرم حسادت می کردند
تنهایی های مادر را احساس می کنید شرایط سخت تر می شود. بعد خودتان ازدواج می کنید باز هم سخت تر می شود، چون مشکلات مادر و خودت را بیشتر می فهمی. یکی از دوستانم از پدرش خیلی شاکی بود، من به او گفتم پدرت باشد، معتاد باشد، ولی باشد. خیلی بودن پدر مهم است... [گریه می کند]پدرتان تا به حال به خوابتان نیامده است؟ نه! اصلاً خواب پدرم را تا الان ندیده ام. شاید هنوز از ته دل نخواستم خوابش را ببینم ...
قصاص چشم در پرونده مرد اسیدپاش
. دادگاه او را به یک سال زندان و 74 ضربه شلاق محکوم کرد، اما فرهاد مدام تهدیدم می کرد تا شکایتم را پس بگیرم. او حتی بار ها عکس های قدرت نمایی اش را منتشر می کرد تا بچه های محل را بترساند، اما چون نتوانست رضایت مرا جلب کند، به زندان محکوم شد. وقتی از زندان آزاد شد، تهدیدم کرد که روزگارم را سیاه می کند. وی ادامه داد: ساعت 11 شب بود و من در گاراژ مشغول کار بودم که چند نفر به من ...
خطر هوای نَفس در زندگی + مسابقه
: پایت را روی صورت من بگذار، بخاطر جسارتی که به تو کردم. این نفس لوامه است که آدم وقتی یک کاری می کند می گوید: بد کردم، من نباید یک حرفی را بزنم. نباید این غذا را بخورم. نباید با فلانی رفیق شوم، نباید فلانجا می رفتم، نباید دخترم را به این می دادم. من جذب هیکلش شدم، کیلویی داماد انتخاب کردم. از هیکلش خوشم آمد گفتم این داماد ما، حالا که داماد ما شده می بینم این سرش به حساب نیست. رابطه اش با خدا قطع است ...
واقعیت اغتشاشات خیابان پاسداران هنوز مطرح نشده است/ سران فرقه انحرافی هنوز تا کلانتری هم احضار نشده اند!
...، مجدداً مروری بر آن داشته باشیم. واقعیت هنوز مطرح نشده است واقعیت آن ماجرا هنوز مطرح نشده است. خیلی افراد فکر می کنند که محمدحسین همان شب رفت و به شهادت رسید. درحالی که اصلاً این گونه نبوده است. بلکه این اتفاق، یک فتنه ای بود که حدوداً 34 روز بود ادامه داشت و این قضایا از وزارت اطلاعات شروع شد. وزارت اطلاعات سه نفر را دستگیر کرد و به زندان اوین انتقال داد اما به جای این ...
قتل هولناک مادر به دست پسر معتاد
پسر معتاد که به خاطر اختلاف بر سر مالکیت خانه، مادرش را به قتل رسانده بود در شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد. رسیدگی به این پرونده از سال 98 با مرگ زن سالخورده ای به نام مریم در خانه اش آغاز شد در نخستین بررسی ها به نظر می رسید مریم با طناب خودکشی کرده است، اما مأموران متوجه قطره های خون روی زمین شدند، همچنین اثری از ساییدگی روی نرده های راه پله مشاهده نکردند؛ بنابراین ...
نیروی شناسایی که فقط یک عکس با فرمانده اش دارد
...، اما حاجی با همان وضعیت خستگی شب به جلسه دیگری رفته بود و نماز صبح برگشت و ما را بیدار کرد. خلاصه بیدار شدیم و بعد از خواندن نماز، رفتم جیپ را روشن کردم، حاج قاسم گفت من خودم می روم شما بعداً بیایید. حاجی برای شرکت در جلسه دیگر و سرکشی از محور دیگری از ما جدا شد. سنگر فرماندهی در نقطه رهایی در عملیات بیت المقدس 7 بچه های اطلاعات سنگری داشتند. بچه های گردان ها از آنجا برای ...
خاطرات یک استاد در ایام کرونا و کلاس انلاین!
واسه من! 6) خیلی استرس دارم، من برم بشینم اون 5 صفحه رو بخونم! 7) ادمین گروه ساعت 12:45 زنگ زده میگه آقای رسولی (اسم تقلبی من)، بیا تو گروه الان همه اونجا جمع شدیم. 8) من هم آنلاین شدم، یه وضعی بودااااااااااااا، ترکیب تهاجمی بسته بودن. 9) ساعت 13 امتحان شروع شد، ساعت 13:05 همه کیش و مات شدن، چون همه سوال ها رو از اون 5 صفحه خودم داده بودم! 10 ...
شهیدِ راه حفاظت و حراست
چشمانی گریان داشتند! خیلی متعجب شدم. علت تجمعشان را در آن موقعیت جویا شدم، خیلی مضطرب بودم نمیدانستم چکار میکنم و چه می گویم به تنها کسی هم که فکر نمی کردم همسرم بود. یکی از فامیل های نزدیکمان با گریه گفت: امجد دیشب زخمی شده و حالا در بیمارستان سنندج است. اوایل باور نمی کردم، چون برام اصلا قابل پذیرش نبود تا اینکه لحظاتی بعد اتوبوسی آمد تا همه به بیمارستان سنندج برویم. به ...
انگیزه اجیرکردن سارقان مسلح
اصلا مرد شاکی را نمی شناختم. یک روز مردی سراغم آمد و گفت یک نفر را می شناسد که مقدار زیادی پول و دلار در خانه دارد و از من خواست آنها را سرقت کنم. من هم چون همسرم باردار بود و پول لازم داشتم، قبول کردم. آن مرد نقشه خانه را داد و من هم دقیقا همان جایی رفتم که گفته بود پول و دلار هست. بعد از برداشتن پول و دلار هم فرار کردیم. البته اسلحه متعلق به من نبود؛ اسلحه دست سینا دیگر متهم پرونده بود و ...
معرفی کتاب دختر گمشده، نوشته النا فرانته
...، بدون به خاطر سپردن مشغله های کاری، بدون نیاز به مقابله با مخاطرات. دیگر کسی به پرستاری من نیاز نداشت و دیگر برای خودم هم باری نبودم مدتی بعد متوجه مادری جوان و دخترش شدم. درست یادم نیست از روز اول رسیدنم آنجا بودند یا بعدا آمدند. تازه سه چهار روزی از ورودم گذشته بود که متوجه گروه پر سرو صدای ناپلی ها شدم. جمعی کودک و بزرگسال، مردی تقریبا شصت ساله با چهره ای کریه، چهارپنج بچه خشن ...
دیدار مدیرکل آموزش و پرورش استان کرمان با خانواده فرزند شهید و معلم جیرفتی "فخری شهریاری سرحدی"
آتش شوق معلم شدن در جانم شعله می کشید برای همین به دفتر مدیر آموزش و پرورش شهرستان جیرفت رفتم و گفتم من دوست دارم معلم بشوم. وی گفت: این ممکن نیست، تو در آزمون سرایداری قبول شدی باید به عنوان سرایداری به مدارس بروی! اگر نمی خواهی نفر بعد از تو را بپذیریم. آن روزها فرزند چهارم را باردار بودم رئیس اداره خیلی محکم گفت یا انصراف بدهید یا کارتان را شروع کنید. ...
بخشش را بخش، محبت را پخش باید کرد
و اولیای دم دارد، تمام تلاش های خود را از ابتدا تا کنون به نیت امام رضا(ع) انجام داده است: بعد از بازگشت از برنامه ماه عسل که منجر به حل یک پرونده شده بود، خواب دیدم آقایی به من گفت: "آن پرونده را که حل کردی، برای پرونده من هم کاری بکن. خیلی سال است در زندان هستم." خواب عجیبی بود. شخصی که خوابش را دیده بودم، اصلا نگفت چه کسی هست و پرونده اش کدام است. فقط چهره اش به خوبی در ذهنم مانده بود. برای ...
امیر،میهمان خانه ام بود ...
زبونم اومد و با خودم فکر کردم که چرا اینو گفتم.از همون روز هم که رفت اونقدر وابسته اش بودم و دوستش داشتم که همش گریه می کردم.14 ابان بعد از ظهر بود که خوابیدم ؛دیدم امام خمینی اومدن خونه همسایمون،من هم اونجام.همش التماس می کردم که تورو خدا این بچه من کی می اید؟امام با یه حالتی که خیلی انگار ناراحت بودو خجالت می کشید جوری که نمی تونست جواب منو بده،سرش رو انداخته بود پایین و سرش رو تکون می داد. ...
داستان ثروتمندتر از بیل گیتس
شیعه نیوز : از بیل گیتس پرسیدند: از تو ثروتمند تر هم هست؟ گفت: بله فقط یک نفر. پرسیدند: چه کسی؟ بیل گیتس ادامه داد: سالها پیش زمانی که از اداره اخراج شدم و به تازگی اندیشه های خود و در حقیقت به طراحی مایکروسافت می اندیشیدم، روزی در فرودگاهی در نیویورک بودم که قبل از پرواز چشمم به نشریه ها و روزنامه ها افتاد. از تیتر یک روزنامه خیلی خوشم اومد، دست کردم توی جیبم که روزنامه رو بخرم دیدم ...
می خواستم از مردان ثروتمند انتقام بگیرم
.... تصمیمات دیگرت چه بود؟ ساز مخالفت را کوک کردم. با مالباخته دعوا راه انداختم و بعد هم گفتم خانواده ام از ازدواج موقتم تازه باخبر شدند و گفتند یا جدا می شوی یا زندگی تو و شوهرت را سیاه می کنیم. فیلمی برای سیاوش، شوهر صیغه ای ام، بازی کردم که فکر کند اگر طلاقم ندهد خانواده ام خون و خونریزی راه می اندازند و او هم ترسید و مرا طلاق داد. بعد از جدایی نقشه سرقت از خانه اش را کشیدم ...
ای که می پرسی نشان عشق چیست
رضا(ع) من را مشهد به زیارت نبردی. وضع مالی من خوب نبود و برای پوشش گذاشتن روی این قضیه گفتم: ساکت شو زن، امام رضا(ع) مگر تولد ما آمده که ما تولدش برویم؟ آن شب گذشت. تا اینکه در شبی دیگر امام به خوابم آمد و گفت: دیدی من تولد تو آمدم... از خواب بیدار شدم و گفتم: امام رضا(ع) غلط کردم، حالا من یک حرفی زدم. شما ببخشید و استغفار کردم. چیزی نگذشت که دعوت نامه زیارت امام رضا(ع) برایمان آمد و ما راهی سفر ...
آرزو های سوخته زن جوان در شرکت هرمی!
تشویق به عضویت در آن شرکت کرد. وقتی در برابر لیدر ها و سرکردگان شرکت قرار گرفتم آن ها افرادی را نشانم می دادند که بعد از عضویت در شرکت و در مدت بسیار کوتاه پولدار شده اند و اکنون خودرو های خارجی سوار می شوند. آن ها آن قدر حرف های قشنگ و وسوسه آمیز می زدند که در یک لحظه در رویا های کودکانه ام غرق شدم و خودم را پشت فرمان خودرو های گران قیمت دیدم. آن ها می گفتند فقط با عضو کردن چند نفر از فامیل یا ...
وقتی خدامراد بر سر قبر خودش رفت
.... قابل شناسایی نبود. . گفتم: می بینی که من نبودم. حالا مامان کجاست؟ گفت: رفته سر خاک تو. گفتم: سر خاک من؟ گفت: آره. گفتم: خوب، شما دیگران رو آماده کن، من می رم سراغ مادر . بلند شدم، رفتم قبرستان. دیدم مادرم سر خاکم نشسته. قبر را شست و شو داده، گل گذاشته، هی داره عزاداری می کنه و با همون آوای خودمون می خونه. خلاصه من هم نشستم، دستمو گذاشتم روی سنگ قبرم و شروع کردم به فاتحه خوندن. اون مرثیه خوند ...
خودنویسی که بیش از یک میلیارد فروخته شد
قرار جلب به دادرسی استفاده نکرده بودم. تا اینکه چند وقت قبل وقتی به یکی از برنامه های تلویزیونی دعوت شدم و مصادف شد با تولد حضرت فاطمه(س) و روز زن، تصمیم گرفتم خودنویس را با خودم ببرم و در آنجا مسئله فروش آن را مطرح کنم. چراکه 6سال قبل و همزمان با تولد حضرت فاطمه(س) خودنویس را خریده بودم. با خود گفتم ماجرای فروش آن را برای انجام کار خیر مطرح می کنم تا پول آن صرف آزادی زندانیان زیادی شود. به این ...
مرد جوان در شب خواستگاری اش به قتل رسید
از انتقال به دادسرای امور جنایی تهران به قتل احسان اعتراف کرد و مدعی شد که به خاطر بدهی 14 میلیون تومانی اش به او، دست به قتل زده است. در ادامه قاضی حبیب الله صادقی با صدور قرار عدم صلاحیت قاتل 50 ساله را برای ادامه تحقیقات در اختیار کارآگاهان پلیس شهرستان شهر قدس قرار داد. گفتگو با متهم منوچهر مقتول را می شناختی؟ بله، از چهارماه قبل با او آشنا شدم. ...