روایت یک تخریب چی بدون مرز/ نابغه اهوازی چگونه از نُبُل و الزهرا سر درآورد؟
سایر منابع:
سایر خبرها
سریال لاک پشت 2 را نمی سازم | هیچ وقت دنبال پارتی نبودم
فعالیت در پشت صحنه؟ ( میخندد) چون بازیم نمیدادن. (سکوت) خب خونه خاله نبود که به من نقش بدن بعدشم کسی منو نمیشناخت بهترین راه این بود که برم پشت صحنه ها و براشون مفدی کار کنم تا بتونم خودمو نشون بدم و همه جور فعالیت تو پشت صحنه انجام دادم و همه وجود خودمو میذاشتم برای کارها ولی لعنتی به چشم کسی نیومد (میخندد) خیلی هم در به دری و بی پولی اینکارو کشیدم و البته بارها پارک خوابیدن در تهران رو ...
فیلم های غیرقابل پخشی که با دوبله مجاز شد!/ ناگفته های یک اعتصاب
چهارتای اول از کره ای ترجمه شده بقیه اش ترجمه (حسین) شایگان است. آمدم شروع کردم به سینک زدن. گفتم باشد. هر روز دو قسمت را می گیریم و دو تا را سینک می زنیم. دوباره به همین ترتیب. خب شایگان مترجم خوبی است. ترجمه اش را با من در کاسپین شروع کرد. آن موقع که به کاسپین آمد، گفت من آمریکا بودم و فلان سابقه را دارم. من هم نیم ساعت از آیرون ساید را دادم ترجمه کند و بعد نشاندمش پهلوی خودم کنار موویلا برای سینک زدن ...
نخستین زیارت با دستبند!
زد اما خب، صداقت چشم ها هیچ وقت نمی تواند دلیل متقنی برای دادگاه باشد. دوست داشتم حرف هایش را باور کنم. دلم می خواست بیشتر بدانم. اما سرباز مراقب، اجازه حرف زدن به او نمی داد. به این فکر می کردم که اگر واقعاً بی گناه باشد، چه خاطره تلخی از سفر اول برایش باقی می ماند. - حالا جای شکرش باقیه که دارم میرم مشهد. رو کرد به سرباز مراقب و گفت:- یه زیارت دو دقیقه ای که می تونم برم ...
فاتح دل ها
همان ایام یک روز یکی از دوستانش را دیدم. تا چشمش به من افتاد، گفت شما از رضا خبر دارید؟ من بی خبر هم گفتم بله، خوب است، برای کارهای بورسیه تحصیلی اش رفته است ترکیه. گفت برای رضا خیلی دعا کنید، خیلی. بعد هم خبر شهادت یکی از دوستان مشترکشان را در جنگ سوریه به من داد. دیالوگی که آن لحظه در نظرم خیلی بی ربط آمد، اما بعد متوجه شدم چقدر حرف های آن روز معنادار بوده است. خواهر ادامه می دهد: آن روزها ...
در غیاب ما حکم به اخراجمان از مجله فیلم داده بود
همیشه جلسه در اتاق من تشکیل شود، به رویشان هم نیاوردم، همان جا هم گفتم که تو مثل پسر من هستی و دلم می خواهد کمک کنم مجله با همان اعتبار منتشر شود، حتی به آقای گلمکانی هم نگفتم دستور دادید ما بیائم خدمت تان! سه ساعت حرف زدیم به نظر قانع شدند. روز بعد داخل اتوبوس برای هفتمین روز درگذشت مادر همسرم راهی اراک بودم که خبر دادند جنجال به پا کرده و در غیاب من حکم به اخراج ما و بچه های تحریریه ...
سینما رفتن در شب امتحان
مسعود کیمیایی، کارگردان معروف درباره او گفته است: سیمای اخوان شگفت بود. هیچ تراشه ای در تن نداشت. آهوی تنهایی بود که شعر بلد بود و پرخاش می کرد. یک آنارشیست باوقار بود که گاهی آواز هم می خواند. هوشنگ گلشیری، نویسنده مطرح او را رندی از تبار خیام نامیده و نادر نادرپور، شاعر معاصر درباره اش گفته است: شعر او یکی از سرچشمه های زلال شعر امروز و تاثیر آن بر نسل خودش و نسل بعدی مهم است. عباس کیارستمی، کارگردان برجسته از دیدار اتق ...
حاج آقا 10 دقیقه دیر کردین...
پیرمرد با چهره بشاش و شوخ طبعش یادم آمد. انگار نه انگار گم شده بود. با همه شوخی می کرد. به بقیه گمشده ها دلداری می داد که اگه خانواده تونم پیدا نشدن امام رضا هست؛ به خودم آمدم و گفتم: بله بله! گفت: هفته قبل یک پیرزن رو هم همزمان آوردن اینجا، بابام همش داره از اون برامون می گه. سر پیری و معرکه گیری! 80 سالشه، خودش رو نمی تونیم جمع کنیم دنبال یکی مثل خودشم هست. خلاصه که این گم شدناش فیلمه تا ما رو ...
روایت حاج قاسم از شهادت یک مدافع حرم/ علی خواهش کرد جیغ نزنم!
: علی این چه حرف هایی است که به بچه ها می زنی ؟ گفت: خب تو تنها هستی دیگه. گفتم: آره اما تو جوری حرف می زنی که دل آدم خالی می شود. گفت: نه هیچ اتفاقی نیفتاده. نزدیک بود گریه ام بگیرد. علی گفت: اگر گریه کنی دیگر هیچ وقت زنگ نمی زنم. خودم را کنترل کردم. بعد گفت: سیستم تلفن های اینجا به هم خورده، ممکنه تا 10 روز دیگر نتوانم با تو صحبت کنم. با تعجب و ناراحتی گفتم: علی! تو که گفتی با پرواز یکشنبه می آیی ...
اسیدپاشی نوعروس به خواهر شوهر در خواب! / مرد سیاهپوش کیست؟!+ گفتگو در زندان
اولیه به ماموران پلیس گفت که الهام عامل اسیدپاشی است.او در تعریف جزئیات ماجرا گفته بود: روز حادثه در خانه برادرم خواب بودم.عروسمان با اصرار از من خواسته بود به خانه شان بروم و در کنار فرزند بزرگش بمانم تا فرزند کوچکش را برای تزریق واکسن به درمانگاه ببرد.صبح زود بعد از اینکه برادرم به محل کارش رفت،در خواب و بیداری صدای پای الهام را در خانه می شنیدم و گمان می کردم که در حال آماده شدن است.اما یکدفعه یک ...
دعوت شهید ابراهیم هادی از جوانی برای پیوستن به مدافعان حرم
اگر به تو لبخند زده پس یعنی از طرف شهید دعوت شدی به بهشت، همانطور که رهبر معظم انقلاب گفت این شهدا ستارگان درخشان آسمان هستند و اگر به آنان تمسک بجویی راه را نشان می دهند. خیلی خوشحال شد. چند روزی گذشت که این کتاب را خواند و این مدت برنامه ای برای رفتن به سوریه نداشت. یک شب در جمع خانواده عنوان کردم قرار است اگر خدا بخواهد با یکی از دوستانم برویم سوریه. تا این را گفتم عمار دستش را به ...
شیث: نه داخل و نه بیرون زمین حریف پرسپولیس نمی شوند
مدافع سابق پرسپولیس گفت: به نظرم هرکس باید به فکر تیم خودش باشد و در مورد مسائل مربوط به خودش حرف بزند. این دوستان نه در داخل زمین و نه در بیرون زمین حریف پرسپولیس نمی شوند. با شیث رضایی، مدافع سال های نه چندان دور پرسپولیس درخصوص قهرمانی نیم فصل این تیم و همچنین شرایط سرخپوشان در ادامه لیگ گفت وگویی در خبرورزشی انجام دادیم که در ادامه می خوانید. بعد از کسب چند نتیجه ضعیف در ...
ناگفته های جالب محسنی اژه ای
قضائیه شد. این انتخاب چقدر اثرگذار است؟ همین نتیجه از دل همان زحمات قبلی ها است؛ یعنی اتفاقاً در زمانی که تودیع و معارفه ریاست محترم جدید و قبلی بود، همین نکته را بیان کردم و گفتم یکی از افتخارات قوه قضائیه این است که توانسته در درون خودش، فردی را که امروز به اذعان همه شایستگی های خودش را نشان می دهد، در داخل قوه قضائیه با همان مدیریت های قبلی پرورش یافته است. امروز بالاخره باید نیروهای جوانی ...
ژنرال روس گفت اباالفضل تان را فراموش نمی کنیم
.... او تا عمق خانه ما هم فرماندهی می کرد یک روز با معلمین آموزش و پرورش سطح ابتدایی برنامه ای داشتیم. گفتم در کنار درسی که به بچه های ابتدایی آموزش می دهید این 5 مولفه را هم آموزش دهید، اول خداباوری، دوم از اهل بیت ( ع) ، امام حسین ( ع) و حضرت زینب (س) را آموزش دهیم، از اخلاق دروغ نگفتن را آموزش دهید، از خانواده دست بوسی پدر و مادر که راه نجات فرزندان است و از اجتماع هم کمک به هم ...
صندلی داغ رادیویی می شود/ ایرج نوذری راه پدر را ادامه می دهد
باز هم به داریوش کاردان رسیدند. در همان مقطع مرحوم حمید آخوندی یکی از تهیه کنندگان مجموعه صندلی داغ در گفت و گویی راجع به این رفت و برگشت ها و تغییر مدام مجری های برنامه توضیح داد: این اقدام و نگاه ما به برنامه، بازگشت به گذشته نیست. هر چند که اگر چنین هم باشد، مطلب بد و ناپ سندی محسوب نمی شود. شخص یک بار صحبت می کند و بعد از اینکه متوجه اشتباه خود شد، آن را تصحیح می کند. البته ما بر این ...
چرا پرونده روح الله زم زود بسته شد؟ / 3 گروهی که به او اطلاعات می دادند + فیلم و جزییات جدید
انتخاب چقدر اثرگذار است؟ همین نتیجه از دل همان زحمات قبلی ها است؛ یعنی اتفاقاً در زمانی که تودیع و معارفه ریاست محترم جدید و قبلی بود، همین نکته را بیان کردم و گفتم یکی از افتخارات قوه قضائیه این است که توانسته در درون خودش، فردی را که امروز به اذعان همه شایستگی های خودش را نشان می دهد، در داخل قوه قضائیه با همان مدیریت های قبلی پرورش یافته است. امروز بالاخره باید نیروهای جوانی که تجربه ...
ناگفته های پرونده مهدی هاشمی و همکاری احمد منتظری با اژه ای برای دستگیری متهمان
...؛ یعنی اتفاقاً در زمانی که تودیع و معارفه ریاست محترم جدید و قبلی بود، همین نکته را بیان کردم و گفتم یکی از افتخارات قوه قضائیه این است که توانسته در درون خودش، فردی را که امروز به اذعان همه شایستگی های خودش را نشان می دهد، در داخل قوه قضائیه با همان مدیریت های قبلی پرورش یافته است. امروز بالاخره باید نیروهای جوانی که تجربه گذشتگان را با خود حمل می کنند در مصدر امور قرار گیرند. خود من که اینجا ...
خاطراتی با حاج شیخ؛ حکایت ها و هدایت ها
نمانند آمدند که دلی از عزا درآورند. در همین هنگام یکی رو کرد به بچه هایی که داشتند بازی می کردند و فریاد زد: آی بدوید که کباب ها تمام شد. در یک چشم بر هم زدن سیخ های کباب بود که از دست یکدیگر قاپ می خورد. چند سیخ به زمین افتاد و وضعیت ناخوشایندی پیش آمد. همان رفیقی که اول همه شروع کرده بود به خوردن سیخ کباب، خودش را کنار کشید و رو کرد به حاج شیخ که این ها چقدر وحشی اند! حاج شیخ با تندی به او گفت ...
مهارت هایت چند؟
پدر متوجه نشود، نوشته بود: مامان! من یه مشکل دیگه ام با این کار دارم. من می خواستم با پولم برای روز پدر که چند روز دیگه هست، کادو بخرم. اگه بابا کتاب طولانی تعیین کنه، نمی رسم بخونم که پولشو بگیرم. کلا هم مسخره نیست که پول خود بابا رو بگیرم، برای خودش کادو بخرم؟ لبخند زدم. نوشتم: نه. هیچ کدومش مشکلی نیست. برای هر دوش، با هم راه حل پیدا می کنیم. به موقع پول دستت میاد که بتونی کادو بخری. ...
آموزش کارآفرینی توسط عمه جان !!!
صبح زود در حالی که داشتم ماشین را از در بیرون می آوردم تا به سر کار بروم عمه زیور را دیدم که از خانه پدرم بیرون می آمد. از من خواست او را تا خانه اشان برسانم! گویا عمه دیشب منزل برادرش مهمان بوده! عمه زیور خیلی شوخ طبع و مهربان است. از آینه ماشین دیدم که آرام روی صندلی نشسته و دارد با خودش حرف می زند! پرسیدم: عمه داری با کی حرف می زنی؟! لبخندی زد و گفت: با گوشم عمه جان ...
بچه های خانمِ ژنرال!
این شکل و شمایلم، من را مثل خواهرت میدانی؟! گفتم: اگر نمی دانستم که بالای سر مریضتان نبودم، یا بهتر است بگویم کنار برادرمان نبودم، شما هم از بخش خارج شوید چون خطرناک است، این خواهر هم با ادبیات خودش دمت گرمی گفت و رفت. مدتی بعد مریضشان به کُما رفت و جلوی بخش وقتی من را دید با اضطراب متوسل شد که حاج آقا التماس میکنم الآن هم علی من را تنها نگذارید، من به شما پناه آوردم؛ خب راستش همین برای ...
به بهانه جدایی اجباری بنیان گذاران ماهنامه سینمایی فیلم از خانه رسانه ای شان
محبوبه عظیم زاده | شهرآرانیوز - نقش مهم مجله فیلم این بود که از دق کردن یک نسل جلوگیری کرد. این، برش کوتاهی از صحبت های احمدطالبی نژاد، یکی از فیلم سازان حاضر در مستند سینمایی کایه دو فیلم ، است؛ مستندی که مدتی پیش با محور قراردادن ماهنامه مجله فیلم یا به عبارت دیگر، نخستین رسانه سینمایی بعد از انقلاب، ساخته شد و همین نخستین رسانه سینمایی بعد از انقلاب بودن است که اهمیت چاپ و انتشار ا ...
نگاهی به مقام حضرت زینب (س) از زبان آیت الله علوی بروجردی
شعار سال: متن سخنان آیت الله علوی بروجردی به این شرح است: بسم الله الرحمن الرحیم مقام حضرت زینب سلام الله علی ها زینب کبری سلام الله علی ها سلام الله علی ها خیلی شأن دارد؛ مرحوم ممقانی رضوان الله تعالی علیه در رجالش تعبیر به و ما ادرئک ما زینب می کند و مرحوم آیت الله خوئی رضوان الله تعالی علیه در معجم الرجال تعبیر به شریکه الحسین دارد. این بزرگواران می دانند که چه هست و این تعبیرات را می کنند؛ واقعا زینب کبری سلام الله علی ها مقام خیلی بالایی دارد، واقعا زینِ اب و زینتِ پدر است که همین یکی از وجوه نام مقدس ایشان است؛ هنگام تولد ایشان رسول اکرم صلی الله علیه و آله در سفر بودند و بعد که برگشتند مستقیم آمدند به خ ...
محاکمه مردی که صاحبکار همسرش را کشت
همسرم تمام کند اما او منکر این رابطه بود. عکس ها و پیامک ها را به او نشان دادم و با هم درگیر شدیم. درگیری میان ما بالا گرفته بود که من در یک لحظه کنترل اعصابم را از دست دادم، چاقو کشیدم و یک ضربه به پهلوی او زدم و از ترسم فرار کردم. چند ساعت بعد نازنین درحالی که گریه می کرد با من تماس گرفت و گفت امیر در بیمارستان جان سپرده است. همان موقع خودم را به پلیس معرفی کردم. با توجه به ادعایی که ...
خانواده، سرمایۀ تاریخی، دینی و فرهنگی ماست/به اسم نقد تفکر پدرسالار، نقش پدر را در خانواده حذف نکنیم
دیروز ما هم فرزند بعد از یک سنی می رفت دنبال زندگی خودش. خانواده دیروز با اینکه گفته می شد حمایت پدر و مادر هم وجود داشت اما بعد از ایجاد شدن قدرت خود به سمت تولید کشیده می شد یا پشت دار قالی می رفت یا سر زمین مشغول کار می شد. در خانواده جدید فرزندان نه فقط به بی مسئولیتی دچار هستند که انتظارات و چشمداشت خود را هم از پدر و مادر و والدین خود دارند. در صورتی که این نگاه غلطی است به خانواده در جامعه ...
پدر و مادری که روز دفن پسر شهیدشان روزه گرفتند
به گزارش شهدای ایران ، هر وقت که رضا به مرخصی می آمد، فردای آن روز پدر به نشانه ی شکر به درگاه خدا، روزه می گرفت. یک بار دیگر که رضا به مرخصی آمده بود، گفت: بابا باز که روزه گرفته ای؟ گفت: بله. برای اینکه تو سالم آمده ای. برای سلامتی تو نذر گرده ام. رضا گفت: بابا! تو آن قدر روزه می گیری که نمی گذاری ما به کارمان برسیم. نذر کن روزی که جنازه ی من می آید، روزه بگیری! بر حسب تصادف روزی که ...
ماجرای غافلگیری 8 مادر زندانی با حکم آزادی
گروه جامعه خبرگزاری فارس - سودابه رنجبر: در بزرگ زندان، روی پاشنه می چرخد. گل های سرخ از ساقه چیده شده از راه می رسند. گل ها توی سینی پیغام آزادی آورده اند. روز ولادت حضرت علی (ع)، نیکوکاران شهر نیز به میدان آمده اند تا مردانگی را به نمایش بگذارند. زن، اشک می ریزد و گل های تو سین
واکاوی بحران ازدواج در ایران|حلقه ازدواج تنها حلقه گمشده زندگی جوانان امروز/ دخترانی که دیگر وارد خانه ...
به واسطه شهدا آشنا شدیم. من در یک نمایشگاه که مربوط به دفاع مقدس و بزرگداشت شهدای این دوران بود، کار می کردم، همسرم هم در یک دوره ای آنجا با ما همکار شد، همدیگر را دیدیم و به قول محسن، این شهدای دفاع مقدس بودند که واسطه آشنایی ما شدند. فاطمه شانجانی، همسر شهید مدافع حرم عبدالله باقری، در مورد معیارهای خود برای ازدواج گفت: روز خواستگاری حدود 5 دقیقه با هم صحبت کردیم و من گفتم: اخلاق و ...
مجرمانی با انگیزه های عجیب
؟ بله. او در سفره خانه ای مهمان برادرم بود. در این مهمانی دوستانه متهم با یکی از دوستان برادرم درگیر شد. ظاهرا دعوایشان بر سر این بود که دوست برادرم پشت سر رفیق متهم حرف زده بود. ناگهان دعوا بالا گرفته و متهم با سر به صورت برادرم که قصد میانجیگری داشت زد و از سفره خانه بیرون رفت. او و دوستش همان شب در خیابان به اتهام قدرت نمایی دستگیر شدند. روز بعد به دادسرا رفتم و به متهم گفتم چرا برادرم را ...
داستان کوتاه جوان ناکام
عموم ازدواج کنم و فردا شب هم مراسم ازدواج است ، بعد کارت مراسم اش را بهم داد ، گرفتم و گفتم سعی می کنم بیام ، گفت بدون تو میمیرم . گفتم این حقه تو که ازدواج خوبی داشته باشی و من ازاین بابت سرزنش ات نمی کنم .اشک درچشماش پیچید بدون خدا حافظی دوان دوان رفت . نتوانستم برای شرکت درمراسم برم .و تمام شب ، روی تخت ام نشسته بودم و به آ ینه ای که روی دیوارمقابل تخت ام میخکوب شده بود، ...