خودم برای خویشتن نامه می نویسم
سایر منابع:
سایر خبرها
با دره عشق در آستانه 60 سالگی جان تازه ای گرفتم
و در نگاه ملتمسانه شان، آن ها را به هم می ریزم. کتاب شعر فروغ را که خودم قبلاً آنجا گذاشته بودم، پیدا می کنم. نگاه غمگین فروغ از روی جلد کتابش مرا صدا می کند! کتاب را برمی دارم و به محل میز برمی گردم. نگاهی به کتاب می اندازم و لای کتاب را باز می کنم... یادآور می شود کتاب دره عشق از هوشنگ عسگری اثری از انتشارات زرین اندیشمند در 173 صفحه است که با قیمت 35 هزار تومان در سال 99 منتشر شد ...
تقریبا از شما نیمه قهرم
شب موعود میل ندارم شما را ملاقات کنم. برای اینکه بر من ثابت شده ملاقات من برای شما اسباب خوشی نیست. تمام را به سکوت و بهت می گذرانید و مرا مجبور می کنید که مثل بچه ها شوخی کرده و حرف های پرت و پریشان بگویم. باز هم بی فایده باشد و شما حرف نزنید. در این صورت آیا بهتر نیست که شما را اذیت نکرده باشم و خودم را هم غصه نداده باشم؟ منتظر وصول خط شریفت هستم. قربانت می روم- م. ...
مهدی اخوان ثالث، از نگاه شفیعی کدکنی
دانشگاه تهران، چنین شرح داده است: برگردم به سوابق آشنایی خودم با اخوان. در حدود سال 34-1333، که من در مشهد طلبه جوانی بودم در سن 15-16 سالگی و تابستان ها به ده مان، کدکن، می رفتم. معلمی از معلمان مدرسه ابتدایی کدکن ما (آن وقت فقط یک مدرسه پسرانه ابتدایی در کدکن وجود داشت) که حالا می توانم حدس بزنم از جوانان هوادار جنبش چپ و شاید هم حزب توده آن سال ها بوده است، کتاب ارغنون اخوان را به من ...
11 اسفند سالگرد شهادت سردار شهید خلیل قسمت کننده جانشین فرمانده گردان امام محمد باقر
! سَلامٌ عَلَیکُم من هرچه از شماها و پدر خدابیامرزم تشکّر وسپاسگذاری کنم کم کردم و شماها خیلی برای فرزندانتان زحمت و سختی و زجر و مصیبت متحمّل شده اید که من نمی توانم درک کنم و من باید آنقدر خدا را شکر وسپاس گویم که شماها طوری مرا تربیت کرده اید که امروز در حکومت اسلامی توفیق یک خدمتگذار خیلی کوچک را دارم وبر این افتخار می کنم. بارها در فکر این هستم که چگونه این خدمات و زحمتهای شما را جبران ...
استفاده از نام وزیر جوان برای کلاهبرداری، شگرد جدید کلاهبردان!
اخیر جزو مشتریان بد قول همراه اول بودم، باز هم با هیجان همان جوان مرا خطاب قرار می دهد شما هم اکنون می توانید از طریق رادیو با مردم ایران و مهمان برنامه صحبت کنید، برای اینکه به من اطمینان دهد، ادامه می دهد فقط یک خواهشی که از شما دارم چون برنامه زنده است و ما سانسور نمی کنیم، لطفا از به کار بردن نام هایی که می تواند تبلیغ حساب شود خودداری کنید چون معاونت بازرگانی سازمان به ما گیر می دهد. ...
ترس جدایی از کتابها!
در سفر خوانده شود، و خاطرات و زندگینامه در زمان دلتنگی، و شعر در حالت شوریدگی، و تاریخ به وقت غلیان روحیه گذشته گرایی، و فلسفه به هنگام جوشش حس پرسشگری، و رمان شاید در شرایط کسالت و خستگی، و ... چشم دواندن در پی کلمات کتاب به هنگام سفر لطف دیگری دارد. به ویژه آنکه کتاب مورد نظر، چنانکه گفته آمد سفرنامه هم باشد. پنداری همزمان سفری دوگانه را تجربه میکنم؛ سفری با پای خودم و سفری با قلم ...
خواهرانم! حجابتان را نگه دارید
، بسیار سپاس گزارم! و از اینکه من در کنارتان نیستم مبادا احساس ناراحتی کنید، چون من امانتی در دست شما بودم و خواه ناخواه انسان باید این دنیا را ترک گوید پس چه بهتر که با مرگ با عزت یعنی شهادت که بالاترین درجات است به سوی پروردگارش بشتابد. و ای پدر و مادرم در روز قیامت در جلوی فاطمه زهرا (سلام الله علیها) رو سفید هستید و اگر موقعی دلتان شکست و خواستید گریه کنید برای مظلومیت ...
حالات و مقاماتِ م.امید را بخوانیم
اگر شما از علاقه مندان مهدی اخوان ثالث و از ارادتمندان محمدرضا شفیعی کدکنی باشید، احتمالاً کتاب حالات و مقاماتِ م.امید را دوست خواهید داشت. این کتاب، مجموعه ای از مقالات کدکنی است که در طول نیم قرن، به شکل پراکنده درباره اخوان ثالث نوشته است. در روز تولد مهدی اخوان ثالث، شاعر پرآوازه و موسیقی پژوه ایرانی نگاهی اجمالی خواهیم داشت بر این کتاب. شروع کتاب حالات و مقاماتِ م.امید با نامه ای ...
زندگی نامه و وصیت نامه شهید تازه شناسایی شده منوچهر تقدسی
کریم شهادت تزریق خون است بر پیکر اجتماع. (استاد شهید مطهری) با سلام به پیشگاه امام زمان و نائب بر حقش امام خمینی و شهدای گلگون کفن و امت همیشه در صحنه بخصوص رزمندگان اسلام که همه پیرو همان مکتب ابراهیم خلیل الله هستند و حسین وار در عرصه نبرد به تاخت و تاز مشغولند. ملتی که شهادت دارد اسارت ندارد. ما رهروان این مکتب هستیم و یکی پس از دیگری به نوبت این درخت را آبیاری ...
توسعه کتابخوانی بدون جلب اعتماد مردم میسر نیست
؟ به طور دقیق نمی دانم که در متروی مسکو شعر پخش می کنند یا نه، اما واقعیت این است که چه در مسکو و چه در پاریس، درست مثل کشور خودمان، همه مردم کتاب نمی خوانند. کتابخوان و روزنامه خوان زیاد است. یعنی کسانی که حتی وقت آزاد و حتی مرده خودشان (STOLEN TIMES) یا زمان های مسروقه شان را صرف خواندن کتاب می کنند، زیادند. شما نگاه می کنید و می بینید که اگر شهروندی کنار دریا رفته و حمام آفتاب می گیرد، باز ...
روایت حاج قاسم از شهادت یک مدافع حرم/ علی خواهش کرد جیغ نزنم!
! مگه تا یکشنبه 10 روز طول می کشه ؟! گفت: نه فقط محض احتیاط می گویم اگر اتفاقی افتاد و نتوانستم بیایم تا 10 روز نمی توانم تماس بگیرم. به همکارانم زنگ نزن که سراغم را بگیری، خودم به تو زنگ می زنم، فقط منتظر تماس خودم باش . گفتم: باشه . تلفن را قطع کردم بدون اینکه بدانم این آخرین تماس و شنیدن صدای علی بود. فردای همان روز، چهارشنبه غروب، دقیقا نمی دانم چه ساعتی، آنجا حمله می شود و علی در ...
گفت و گوی جذاب با عوامل سریال نوروز رنگی
نمی خواهم این فضا تکرار شود. همچنین همان طور که گفتم اینستاگرام مقوله ای جدا از بازیگری دارد و باید این تفکیک اتفاق بیفتد. به همین دلیل فقط در این مجموعه از بخش هایی از آن شخصیت من نه تن ها در مورد نقش خودم بلکه در حوزه روند داستان و شکل گیری برخی از شخصیت ها پیشنهاد هایی داشتم و آن را اعمال کردیم. یک مادر مهربان دهه شصتی رابعه اسکویی قرار است با بازی در سریال نوروز رنگی ایام عید ...
اجرای طرح بازی آموزشی در 15 شهر کشور
در این زمان خلاصه می شد ولی در کلاس های مجازی در کنار ساعت های کلاس درس ساعت های غیردرس را باید صرف تکالیف و تدریس درس های آینده دانش آموزان کنند. این روزها نیز معلمان بیشتر از روزهای کلاس درس حضوری دغدغه دارند و با روش های مختلف و خلاقانه به دنبال تسهیل آموزش و یادگیری دانش آموزان هستند و در این مسیر با تهیه فیلم های کوتاه، تدریس با روش های داستان، شعر و سایر روش ها با چاشنی خلاقیت به ...
فیلم های غیرقابل پخشی که با دوبله مجاز شد!/ ناگفته های یک اعتصاب
مترجم خوبی است. ترجمه اش را با من در کاسپین شروع کرد. آن موقع که به کاسپین آمد، گفت من آمریکا بودم و فلان سابقه را دارم. من هم نیم ساعت از آیرون ساید را دادم ترجمه کند. بعد نشاندمش پهلوی خودم کنار موویلا برای سینک زدن * مگر شما کره ای هم کار می کردید؟ برای تاجر بوسان ، آقای بزرگی به من زنگ زد گفت قنبری یک سریال است، 3 روز دیگر پخشش شروع می شود؛ روزی یک قسمت. گفتم ترجمه کیست؟ گفت سه ...
چو بوی گل به کجا رفتی؟
به یاد دارم که او حرکات معلمین را در خاطر می سپرد و همین که فرصتی به دست می آمد، برای سرور و شادی رفقایش، همان حرکات و گفتار را با لهجه خاص همان معلم با چنان مهارت و پختگی تقلید می کرد که قهقهه شاگردان محیط مدرسه را پر می کرد . زنده یاد بیژن ترقی، درباره استعداد شگرف بنان و تسلط او بر شعر و موسیقی، می گوید: غلامحسین بنان، برخلاف آن دسته از خوانندگان که کوچک ترین توجهی به مفاهیم شعری ...
مطهری: این پرسپولیس شبیه میلان آریگو ساکی است!
داده بودند و ناگهان فراموش شدم. تا جایی که می دانم حمید مطهری بچه پولدار که نبود؟ پدرم یک سرهنگ بازنشسته بود و ما خانواده متوسطی داشتیم. من همیشه خودم کار کردم و پول درآوردم. مشکل اینجا بود که تازه زندگی مشترک خودم را آغاز کرده بودم که کنار گذاشته شدم. همبازیان شما سراغی می گرفتند؟ خیلی کم و فقط در حد همان تماس تلفنی بود. گفتم که افسردگی گرفته بودم. در ...
زنی که سارق حرفه ای بود!
بهانه می کردم تا مواد مخدر مصرف کنم و این گونه خودم را نابود کردم. مهریه هم از همسرت گرفتی؟ نه! همه چیز را بخشیدم، فقط می خواستم شاهد خیانت های او نباشم! پس هزینه های زندگی را چگونه تامین می کردی؟ مدتی به منزل یکی از دوستانم رفتم و در آن جا گلدوزی می کردم ولی آن ها وقتی در جریان خلافکاری هایم قرار گرفتند، مرا بیرون کردند. من هم برای آن که مخارج اعتیادم را تامین کنم، به سرقت ...
مدرسه خیابانی (+تصاویر)
من وظیفه ای جز آموختن علم به بچه ها به عهده دارم! من متعهد شده ام معلم باشم و آن لحظه دیدم این پسربچه تشنه آموختن است و روا نیست من علم را از او دریغ کنم. آن روز تا حدود ساعت 8 شب کنار خیابان ماندم تا کار آرش تمام شود، بعد با هم به خانه اش رفتیم و من با پدرش صحبت کردم و گفتم می خواهم به آرش سواد یاد بدهم. همان جا قرار گذاشتیم هر روز همان جا کنار میدان، وقتی آرش برای دستفروشی می آید، من هم یکی ...
شهر بهشت
که در آمریکا با نفسش می جنگید و شب هایی که در دهلاویه به خواندن مثنوی می گذراند. انگار با صیاد بودند؛ چه در مرصاد روزگار جنگ و چه در ترور جنگ روزگار. انگار با همت بودند؛ چه در دبیرستان های شهرضا و چه در ترک موتوری که مقصدی جز خدا نداشت. آهای شهدا! نگاه مان کنید. احتیاج ما به شما بیش تر شده است. زمان، آخرش هم نتوانست یاد شما را از دل ما بیرون کند. حق داشت سید شهیدان اهل قلم اگر می گفت: زمان بادی ...
روایت پایان دردناک دوران فوتبال حمید مطهری: ناگهان فراموش شدم؛ افسردگی گرفتم/ این پرسپولیس شبیه میلان ...
لقب زیدان به من داده بودند و ناگهان فراموش شدم. تا جایی که می دانم حمید مطهری بچه پولدار که نبود؟ پدرم یک سرهنگ بازنشسته بود و ما خانواده متوسطی داشتیم. من همیشه خودم کار کردم و پول درآوردم. مشکل اینجا بود که تازه زندگی مشترک خودم را آغاز کرده بودم که کنار گذاشته شدم. همبازیان شما سراغی می گرفتند؟ خیلی کم و فقط در حد همان تماس تلفنی بود. گفتم که افسردگی گرفته بودم ...
2034/شهید فضل الله احمدوند: منتظران قائم باید در مقابل ظلم به پا خیزند
به گزارش خبرگزاری فارس از همدان، شهید ؛ شاهد شهود عرفانی شد و نقش هرچه خوبی را در چهارفصل گیتی نمایان کرد و چشم ستارگان آسمان را روشن، ققنوس هشت جنت که هفت آسمان را مجذوب خود کرده است، همان عاشقی که در وادی مقدس عاشقی، پر پرواز گشود و فرشتگان را نوازشگر روح نابش کرد. می خواهیم هر روز را با نامی و یادی از این ستاره ها، شب کنیم و کار را با تبرک و مدد از این عارفان عاشق آغاز؛ باشد که ادای ...
این رفتگر قهرمان کشتی آسیاست + عکس
باز هم با وجودیکه همه رقبایم را در وزن 55 کیلوگرم بردم به تیم ملی دعوت نشدم که واقعا دلیلش را نمی دانم. وی ادامه داد: از سال گذشته تا الان فقط یک باخت در لیگ برتر به سجاد عباسپور داشتم که واقعا در آن مبارزه مریض بودم و فقط برای اینکه قراردادم را بگیرم مجبور به کشتی گرفتن شدم اما با این حال فقط با یک امتیاز اختلاف باختم که آقای حبیب اخلاقی مربی تیم ملی کاملا در جریان دلایل آن باخت بود ...
شیما صفایی: شانس المپیکی شدن را دارم/ بازیکنان ترکیه شبیه رقبایمان هستند
. شیما صفایی در مورد وضعیت آمادگی خود برای حضور در مسابقات انتخابی المپیک به ایسنا گفت: با شیوع ویروس کرونا و تعطیلی مسابقات تا حدودی افت کردم اما توانستم نسبت به بقیه بازیکنان ایران خودم را آماده تر نگه دارم، چون در لیگ مسابقات را بردم و متوجه شدم که حریفانم بیشتر از من افت کرده اند. با این حال در اردوی سوم نسبت به قبل آماده تر هستم و به نظرم می توانم نتیجه خوبی کسب کنم. او ...
سریال لاک پشت 2 را نمی سازم | هیچ وقت دنبال پارتی نبودم
به بهانه پخش سریال موفق لاک پشت گفتگویی با سیدسعید نعمتی نویسنده، کارگردان و بازیگر مطرح استان گیلان صورت گرفته است. سلام سعید جان ممنون که دعوت ما رو پذیرفتی لطفا خودتو کامل معرفی کن؟ سلام من ( سیدسعیدنعمتی تنها )هستم متولد دوم مرداد 1370. فارغ التحصیل کارشناسی رشته سینما و اینکه خیلی خوشحالم که قراره با شما گفتگو داشته باشم آقای نعمتی تو با این سن کم ات کوله ...
ایکیگای دلیلی برای بودن است/ هدف متعالی را در زندگی پیدا کنید و به خاطر آن تلاش کنید
کتاب قبلی که توضیح داد مربوط به سنت های ژاپنی است و دلیل عمده اش به خاطر علاقه ای بود که به این سبک کتاب ها و موضوعات دارم اما دلیل دیگر که در سایه همان دلیل اول است این است که بسیار کتاب خوب، بامعنا و بامسمایی است و حیف بود که ترجمه نشود و چه بهتر که من خودم ترجمه کردم. به نظر شما اندیشه ژاپنی ها چگونه است؟ ژاپنی ها به آداب و رسوم، سنت ها، روابط بین فردی، روابط اجتماعی و به ...
از افشاگری داور تا یادآوری باجناقی
اتفاقاً حضور دو تن از دوستان ایشان در جمع داوران (با آرای کاملا هماهنگ) بود که موجب شد کتاب ایشان در جمع نامزدهای نهایی بالا بیاید و همطراز دیگر کتاب برگزیده بخش شعر نو قرار بگیرد. این هم دو. اما ادعای آقای روزبه حاوی تعریض آشکار، اول به داوران و دوم به فرآیند داوری جشنواره شعر فجر است. [نمی دانم چرا دبیرخانه جشنواره پاسخی به بخش دوم این تهمت نمی دهد.] من به عنوان یکی از داوران این دوره از ...
رگبار هویت به چاپ رسید
فرمودند که مرقوم فرموده بودند : برای دوست شاعر و هنرمندم ناصرپورهاشمی . این جمله برای من خیلی ارزشمند بود و به نظرم ایشان بودند که بذر شعر را در ذهنم کاشتند. من این کار را ادامه دادم اما بیشترین سعی و تلاشم تا آن زمان روی نقاشی بود. ذره ذره شعر جای خودش را باز کرد و مثل فرزندی تازه به زندگی ام اضافه شد. پورهاشمی تأکید کرد: کانالی در تلگرام دارم با عنوان عشق نامه های پورهاشمی که در آنجا تمام ...
سمانه حسینی نوید:زنان باید از کوچکترین فرصتها برای اثرگذاری استفاده کنند/می توان هم مدیر خوبی بود، هم ...
خدمت مردم خوب شهر زیبای انزلی هستم. ندای گیلان :از کودکی چه هدفی را دنبال می کردید و آیا اکنون در جایگاهی هستید که فکرش را می کردید؟ قطعا از کودکی مثل اغلب بچه ها این شغلها در ذهنمان نبود من بیشتر اهل کتاب خواندن و ادبیات و نوشتن بودم البته کمی که بزرگتر شدم کتابهای فلسفی و سیاسی هم می خواندم و اخبار را دنبال می کردم اما فکر نمی کردم که روزی وارد وزارت کشور شوم و آن زمان ...
تهیه فیلم سیاه از دختر ساده در پارتی شبانه
آنجا رسیده بود، اصلاً فضا آنطور که فکر می کردم نبود، گفت: عده ای دختر و پسر با سرو وضع نامناسب در حال رقص و پایکوبی بودند. پارسا مرا به آنها معرفی کرد و گفت برای استراحت به اتاق بروم او با رویی باز خیلی تحویلم گرفت و شربتی برایم آورد خوردن شربت همانا و ... وقتی به خودم آمدم فهمیدم ساعتها خواب بودم . احساس بدی بهم دست داد دیگه پارسایی نبود هرچه تماس می گرفتم جواب نمی داد تا اینکه برایم یک ...