شیر سامرا پیشنهاد رشوه آقازاده ها را نپذیرفت
سایر خبرها
شهید مدافع امنیت تبریزی از نوع دکتر و کراواتی
و توصیف کرد آن روز زمخت روزگار را که دردانه شان را از آنها گرفت. چطور می توان محکم ایستاد در مقابل اشک هایی مادری و کمر شکسته پدری و چشم های بی رمق خواهری و گفت: دُردانه تان چرا رفت؟ عزیز ته تغاری تان چه چیزهایی دوست داشت؟ نازکرده تان را توصیف کنید؟ اصلا مگر می شود آن 27 سال با هم بودن شان و عاشقی کردن شان را در عرض چند دقیقه پرسید؟ چطور می شود مادر یک خاطره از آن 27 سال را ...
آرزو های بر باد رفته در خانه ذغالی
خیلی کتک می زد. مادرم فقط به خاطر ما بچه ها تحمل می کرد، پدرم بیکار بود و گاهی اوقات دستفروشی می کرد، خیلی وقت ها سر کار نمی رفت و با دوستانش پای مواد بود. ما خیلی با بی پولی و فقر ساختیم و تحمل کردیم، بیچاره مادرم از صبح تا شب در خانه های مردم کار می کرد، آخر شب که به خانه برمی گشت پول هایش پای بساط مواد پدرم با زور و کتک دود می شد و می رفت هوا... . من مجبور شدم اول ...
35 نکته از سیره علما و بزرگان در توسل به سیدالشهدا
ابتدای دهه محرم ساعت نه صبح به حرم حضرت علی علیه السلام مشرف می شدند و زیارت امین الله و زیارت عاشورا می خواندند. این امر تا هشت محرم ادامه داشت. بعد این برنامه با تشرف امام به کربلا در حرم امام حسین علیه السلام انجام می شد. این برنامه چهارده ساله امام در نجف و عراق بود. در دهه محرم سال 57 هنگامی که در پاریس بودیم هر روز ساعت نه صبح یکی از برادران مأموریت داشت اخبار و گزارشات را خدمت امام ...
در حاشیه سفر؛ اگر می خواهید برای خدا کاری انجام دهید؛ به حرف های من گوش دهید
50میلیونی هم اگر به من بدهند به برکت قدوم رئیس جمهور اشتغالی راه اندازی می کنیم؛ 5 درخت گردو می کاریم 5 سال بعد ثمر می دهد. حتماٌ که نباید یک شبه میلیاردر شویم. یک خانم جوان گفت: بچه ام را در خانه تنها گذاشته ام. شوهرم با مدرک لیسانس کارگری می کند آمدم وضع زندگی ام را بنویسم امیدوارم که کسی درد دل ما را بشنودو جواب دهد. یک مرد جوان گفت: نمی خواستم نامه بنویسم؛ اما پدرم از من خواست و گفتم به احترام پدرم بیایم شاید در حق من دعا کرد و فرجی شد. حرفی ندارم، ایده ای ندارم؛ اما امیدوارم برای آبادی ایران عزیزمان و استان کم بهره ما گام های استواری برداشته شود. ...
شهید با کلاس فاطمیون چگونه آماده محرم می شد؟
حضرت معصومه (س) سپری شد. او اولین بار در شهریورماه سال 1393 برای دفاع از حرم عازم شد و با نام جهادی غلامحسین در میان رزمندگان شجاع لشکر فاطمیون جای گرفت. اولین مأموریت آقا مهدی در سوریه به مدت سه ماه و نیم طول کشید و پس از این مدت به دیدار خانواده در قم بازگشت. در اولین مرخصی اش، همراه مادر راهی حرم امام رضا (ع) شد و اذن شهادت را از آقا علی بن موسی الرضا (ع) گرفت. او که به عنوان فرمانده ...
دین اسلام را با مطالعه و تحقیق انتخاب کردم
همسرم آشنا شدم همسرم و خانواده اش از طرف وزارت خارجه به مکزیک سفر کرده بودند که پنج سال آنجا ساکن بودند و بعد از پنج سال خانواده اش به ایران برگشتند و او برای ادامه تحصیل در مکزیک مانده بود که حدود 24 سال مکزیک زندگی کرد تا این که با هم به ایران برگشتیم. وی افزود: زمانی که همسرم از دین اسلام برایم می گفت برایم جالب بود به خصوص مباحثی که در کتاب عهد عتیق می خواندم به دین اسلام نزدیک تر است ...
تغییر چهره باورنکردنی مریم مومن در روز تولدش | کیک عجیب مریم مومن همه رو مات کرد
برترین ها نعیمه نظام دوست سکوتش را شکست | نعیمه نظام دوست با این ویدئو دهان همه را بست سحر دولتشاهی سکوتش را شکست | واکنش عجیب سحر دولتشاهی به حرکت جنجالی بازیگر معروف راز فال قهوه و کشف آینده نگار جواهریان از چهره بعد از عمل بینیش رونمایی کرد | خانم با این حرکتش 20 سال جوون شد پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین: مریم مومن فیلمی از خودش در اینستاگرام منتشر کرده است که در میان ...
خانه پدری زیر پوست شهر
اند و دوباره به این مرکز بازگشته اند. کسی نمی تواند در این مرکز رفت وآمد داشته باشد و بستگی به دستور قاضی دارد و ممکن است دوره ها از یک ماه تا یک سال باشد و به صلاحدید قاضی بستگی دارد. اگر برخی افراد از نظر روحی و روانی دچار مشکل باشند بنا به تشخیص پزشک و روانپزشک به یاورشهر 8 که مخصوص نگهداری افراد خاص است منتقل می شوند. در آنجا دوره ای می گذرانند و سپس به یاورشهر 5بازمی گردند. حمایت های لازم ...
تولدی با حال و هوای محرم در گلزارشهدای بهشت زهرا
مأموریتش طول می کشید. وی درباره آخرین مأموریت شهید رضوان گفت: آخرین مأموریت محمدمهدی در سال هزار و سیصد و نود و هشت مصادف با هشتم ربیع الاول همزمان با شهادت آقا امام حسن عسکری بود و در روزی که به ماموریت با اوباش درگیر شد در نهم ربیع الاول روز ولایت آقا امام زمان (عج) بود، که ما در آن تاریخ طی یک برنامه ای که گذاشته بودیم قرار بود خانوادگی به جمکران برویم و محمدمهدی گفته بود مأموریت خیلی ...
لباسی که شما را عاقبت بخیر می کند!
تا نذر کنیم، اصلا شما نذر کن که امسال تمام 2 ماه محرم و صفر را برای امام حسین علیه السلام از سر تا پا، حتی جوراب و کفشتان هم سیاه باشد و سیاه بپوشید. در آن سال پدرم به این نذر عمل کرد و از اول محرم تا پایان ماه صفر سرتاپا سیاه پوش شد.در همان سال هم مادرم باردار می شود و 7ماه نیز از بارداری اش می گذرد و بچه اش سقط نمی شود. آیت الله ابوالقاسم خوئی می گوید هرچه دارد از لباس سیاه محرم دارد ...
آغاز پویش عزیز دلم حسین(ع)
به گزارش خبرگزاری تسنیم ، موسسه عقیق با همراهی روبیکا در آستانه ماه محرم پویش عزیز دلم حسین (ع) راه افتاد. کودکان و نوجوانان با ارسال نقاشی از حرم امام حسین(ع) و دلنوشته های خود به آیدی @azizedelamhossein و یا شماره 09218057750 در روبیکا می توانند در این پویش بزرگ شرکت کنند. در این پویش به قید قرعه سه نفر از شرکت کنندگان عازم کربلا می شوند. گزیده ای از این نقاشی ...
هفت سند از گریه رسول خدا و اهل بیت (ع) بر امام حسین (ع)
داده که امت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) حسین را به قتل می رسانند. (تاریخ دمشق، ج 13، ص 195؛ المستدرک، ج 3، ص 136) در روایتی دیگر امیرالمومنین (علیه السلام) می فرماید: روزی بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شدم. دیدم چشمان آن حضرت پر از اشک شده. گفتم: آیا کسی شما را به غضب آورده؟ فرمود: الآن جبرئیل از نزد من رفت و او به من خبر داد که حسین (علیه السلام) در کنار شط فرات ...
مرور زندگی بنایی که پیرغلام شمیران شد | حکایت عقد اخوت حاج احمد با شاه حسین
خیلی دوست دارم که به ایران بیایی و در هواپیمایی همینجا بمانی و کارکنی. مجید خیلی احترام پدر را داشت و به خاطر پدر همه آن امکانات را که برای خلبانی در اختیارش قرار داده بودند رها کرد و به ایران آمد. بعد از مدتی کار در ایران در هواپیمایی که متعلق به خودش بود، به سمت اصفهان می رفت که در کوه های کرکس سقوط کرد و شهید شد. سال 1373 بود. بعد از آن حاج احمد خیلی ناراحت بود و از پا افتاد زیرا احساس می کرد ...
لحظه ای از کمک کردن به حق، غافل نشوید
، تا این که 17 ساله شدم و فعلا این کار را پیش گرفته ام، خدمت در راه خدا و همین که عازم جبهه هستم، برای نوشتن چند کلمه به عنوان تذکر و اظهار تشکر از پدر و مادرم، شروع به نوشتن این وصیت نامه کردم و همین که تذکراتم را شروع می گویم در اول عرایضم باید خطاب به جوانان محل بگویم که برادران عزیزم، وقت خود را در بی کاری نگذرانید؛ قدم در راه خدا گذارید تا خداوند متعال شماها را یاری کند و بعد وصیتی ...
پارتی بازی و اعمال نفوذ در ادارات غیر قابل قبول است
ره احیا شدند باید تلاش خودمان را بیشتر کنیم در دور دوم سفر مشکلات شناسایی می شود یکی از مشکلات مسئله مسکن است که ما هر ماه جلسه شورای مسکن را تشکیل می دهیم و وضعیت را بررسی می کنیم. رئیس جمهور به وضعیت مسکن در استان کهگیلویه و بویراحمد اشاره کرد و گفت: وضعیت مسکن را جویا شدم کار از مدت ها پیش آغاز شده در مرکز استان هم کار شروع شده و 10 هزار واحد مسکن ساخته می شود. رئیسی به مو ...
عراقی ها خواستار همکاری شهرداری تهران برای خدمات دهی بهتر به زائران اربعین شدند
به گزارش ایسنا، علیرضا زاکانی شهردار تهران که شنبه- 24 تیرماه 1402- با هدف تبادل نظر در راستای بهبود شرایط و زیرساخت ها برای مراسم اربعین امسال به عراق سفر کرد، به دیدار با برخی مدیران و مسئولان این کشور پرداخت. شهردار تهران در روز اول این سفر با شخصیت های مختلفی از جمله تولیت حرم امام حسین (ع)، استاندار کربلا، نماینده مقام معظم رهبری در کشور عراق و همچنین سفیر ایران در عراق دیدار کرد ...
از مسکن محرومان تا اورژانس عدالتیان
زه اش می آید و دو قطعه عکس از او می خواهد. چند روزی از این ماجرا می گذرد، دوباره سروکله آقای حسینی پیدا می شود. اما این بار فرق می کند. به حاج حبیب می گوید همین حالا باید به حرم برویم. به حرم که می رسند، یک راست به صحن انقلاب رفته و در دفتر خدام یک روپوش سرمه ای به حاج حبیب می دهند. از آن روز به بعد او خادم افتخاری امام رضا(ع) است. او از نخستین روز پوشیدن لباس خادمی این طور یاد می کند ...
همراه با "محمدصادق صدوق"جانباز محله طیب | زندگی بدون درد لطفی ندارد
عوامل رژیم تیرباران شد. طاهر ، برادر کوچک تر مرحوم طیب هم همسایه طبقه بالایی ما بود و جو حاکم بر خانواده ما نیز تحت تأثیر این آشنایی و ارتباط بود. به این ترتیب، من از سال 56 با مسائل انقلاب همراه شدم. جانباز هم محله ای در ادامه می گوید: کار ما دقیقاً بعد از پیروزی انقلاب و با آغاز درگیری های خیابانی شروع شد. من و برادرم برای حفظ امنیت محله در خیابان ها نگهبانی می دادیم و در همان زمان، کار با اسلحه ...
گزارشی از شربت های خنک چایخانه حضرت رضا(ع) / چای تابستانی
لیلا لاریچه: نخستین بار که به مادرم گفتم در حرم چای می دهند باورش نشد. بعد که عکس آن را با لیوان های شیشه ای نشانش دادم باز هم باورش نشد و به تعدادی از دوستان تازه به دوران رسیده اش گفت: فتوشاپ است! حالا اگر توی لیوان پلاستیکی یا کاغذی بود شاید باور می کردم ولی شیشه ای که اصلاً! سر کل کل افتادیم و روز بعد مرخصی گرفتم و رفتیم حرم. باورش نمی شد. تا اینکه جا بیفتد برایش که توی حرم چای می دهند ...
عذاب وجدانی که مادر می داد باعث رفتن دختر به کلانتری شد!
سکوت من، ماجرای نصیحت مادرم را فهمیده بود، با او دعوا کرد و کارشان به کتک کاری کشید. مدتی بعد پدرم یک عروسک زیبا برایم خرید و باز هم مرا وسوسه کرد که رفت و آمدهای دیگران به خانه خودمان را به او گزارش بدهم. من هم که در عالم کودکی هیجان زده شده بودم، از یک مرد غریبه برایش گفتم که چند بار به منزل ما آمده بود. این موضوع موجب شد تا پدرم کارش را در شهرستان رها کند و به دنبال شکایت برود. خلاصه خبرکشی های ...
صبحانه با طعم خمپاره / گور دسته جمعی نوزادان
وقتی جنازه را تحویل آنها دادیم فقط نیم متر از پیکر او باقیمانده بود، دیگر اعضای خانواده که در پذیرایی یا اتاق ها بودند سالم و یا کمی زخمی شده بودند. به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا ، لیلا حسینی فرزند شهید سید حسین حسینی از اهالی خرمشهر و مددکاران دوران دفاع مقدس در بیان خاطرات خود چنین روایت می کند: روز اولی بود که وارد مقطع دوم راهنمایی م ...
قتل بی رحمانه به خاطر ازدواج با دختر 14 ساله
کرد و گفت اگر پسرش زنده بماند او نمی تواند با دخترش ازدواج کند. یک سال قبل زنی 43 ساله به پلیس گزارش داد پسر 25 ساله اش به نام پوریا گم شده است. او گفت پسرش تازه از زندان آزاد شده و بعد از چند روز دوباره گم شده است. وقتی ماموران تحقیقات را آغاز کردند متوجه شدند زندگی این زن که رزیتا نام دارد آشفتگی های زیادی دارد. پلیس متوجه شد شوهر و پسر رزیتا در زندان بوده اند و در این مدت ...
ممکن است بچه های ما هم از سر شیطنت به قطارهای در حال حرکت سنگ بیندازند؟!
کبنا ؛ فرانک روایی: بچه تر که بودم؛ یعنی وقتی تقریباٌ نه-ده ساله بودم. آن موقع رویاهای بزرگی در سر داشتم؛ رویای تأثیرگذار بودن، رویای بزرگ شدن و موفق و مشهور شدن، رویای یه کاره ای شدن! دردسرتان ندهم بچه که بودم فکر می کردم بزرگ که شدم دنیا را تغییر می دهم به خاطر همین همیشه پول تو جیبی هایم را جمع می کردم و کتاب می خریدم و هر کتاب را چندین بار هم می خواندم. آن موقع ها می شد با پول تو جیبی کتاب خرید. همیشه توی کتاب ها می خواندم صدای سوت قطار ب ...
پایان انتظار بانوی استقامت
که به نیت حجله دامادی ات گوشه اتاق خانه درست کرده بودم، را برق می انداختم. به این فکر می کردم که سلیقه ات فرق کرده، سوغاتی هایی که از سفرهایم برای تو خریده بودم پسندت می شود یا نه؟ یک روز آمدند، گفتند خانم صبوری آماده شو برای سفر مشهد. به قول خودت مگر می شود دعوت آقا را رد کرد. بعد از زیارت اول وقتی به هتل برگشتیم، می خواستم با چندتایی از 150 مادر و خواهر شهیدی که توی سالن بودند، آشنا بشوم که آب ...
ادب زیارت و اذن شرفیابی
ین را بایستی نخست از برادرش اباالفضل بگیری!! سخت یکه خوردم... بدنم لرزید.. قطرات اشک گونه هایم را خیس کردند... زبانم بند آمد ، ناخودآگاه با تکان دادن دست، از این زائر بامعرفت روستایی عراقی، خداحافظی کردم و بلافاصله برای کسب اجازه شرفیابی به بارگاه سرور شهیدان، راهی محضر حضرت عباس بن علی(ع) شدم ... لحظات شگفت انگیز، به یادماندنی و خاطره انگیزی بود، حالا سالیان سال و هر با ...
دفاع پرس گزارش می دهد؛ شهیدی که پس از 16 سالم با پیکری سالم بازگشت+ عکس و فیلم
، پنج سال در جبهه حضور داشت که در عملیات کربلای 4 شهید شد، اما پیکر او به دست عراقی ها افتاد و روز چهارم مرداد 1381 در قم تشییع شد و مزار او در گلزار شهدای علی بن جعفر قم، قطعه 2، ردیف 14، شماره 1 قرار دارد. در فیلمی، مادر شهید در مورد خصائص شهید گفت: باخدا و نماز شب خوان بود و روضه و زیارت جمکران او سرجایش بود. وی افزود: درعملیات کربلای 4 از طرف ما عقب نشینی شد و محمدرضا ...
نقشه شوم یک مادر برای قتل پسرش بخاطر روابط نامشروع!
...، گفت:از 2 سال قبل وقتی پریا 14 ساله بود با او آشنا شدم. ما به یکدیگر علاقه مند هستیم و من با موافقت مادر پریا به خانه آنها رفت وآمد دارم. در این مدت فقط یک بار برادر پریا را دیده بودم و اطلاعی از سرنوشت وی ندارم، اما پسر جوان در ادامه تحقیقات وقتی مچ خود را باز شده دید، به بن بست رسید و پرده از جنایت برداشت وی گفت:2 سال پیش وقتی با پریا آشنا شدم فهمیدم پدر و برادر او در زندان ...
نقشه های پسر جوان برای رابطه با دخترخاله اش
. سعید متاهل بود و من باید همسر دوم او می شدم، با وجود این پدر بزرگم آن قدر از دست و دلبازی و خوبی های سعید در گوشم زمزمه کرد که بالاخره پای سفره عقد نشستم و او روز بعد از ازدواج مرا در خانه زندانی کرد. او چند شب به خانه نمی آمد و گاهی نیز با کیسه های پر از پول و اسکناس وارد خانه می شد، وقتی به رفتارهای نامتعارف او اعتراض می کردم پاسخم تهدید و کتک بود تا این که یک روز او را با محموله ...
اولین شهیده راهِ حجاب/ مادرم غریب رفت
...: قرار ما صبح اول وقت روز جمعه بود و همین قدر می دانستم که این برنامه ای است که به همت بسیج رسانه آذربایجان شرقی برای دیدار با خانواده شهید برگزار می شود، اما جای تعجب داشت، دیدار با خانواده شهید در روز تعطیل، آن هم خارج از شهر و هزاران سوال در ذهنم پدید آمده بود. به راه افتادیم، مسیرهای پر و پیچ خم جاده و دست اندازهای اعصاب خوردکن را که سپری کردیم، بعد از 47 کیلومتر سرانجام به ...
ناگفته های علی کفاشیان از فدراسیون، تیم ملی و شبی که به زندان افتاد
از او شناخت دارند. تاج هم با روال خودش جلو می رفت تا اینکه به قضیه ویلموتس برخورد کرد. همین باعث شد کارها شکل دیگری پیدا کند. من نمی دانم چه شد که تاج استعفا داد ولی این یک نقطه ضعف بزرگ بود. همین مسئله برای من هم چند بار پیش آمد. هر وزیری می آمد ما را نمی خواست. یکی از وزرا تصمیم گرفت من استعفا دهم و یک تیم ما هم باخته بود. آقای داورزنی را سراغ ما فرستادند و گفتند لطفا استعفا بده. من گفتم شما از ...