سایر منابع:
سایر خبرها
کسی عاشق "غساله" نمی شود!
. هر لحظه خیال می کردم یکی داره روپوشمو از پشت می کشه و با خودش می بره، تند تند اطرافم رو نگاه می کردم تا ببینم کجا ایستادم، صدای آدما، صدای آب، صدای جابه جا کردن جنازه رو تخت غسالخونه تو سرم می پیچید. جرات نداشتم به چشمای باز جنازه ها نگاه کنم. اینها را که می گوید همان زهرایی می شود که روز اول پایش را توی غسالخانه گذاشت. دهانش خشک شده و مردمک چشم هایش مدام به این طرف و آن طرف می دود. دست هایش که ...
خالکوبی مجید سوزوکیِ یافت آباد در خان طومان پاک شد
هیچ کدام از ما حرف هایش را اصلاً جدی نمی گرفتیم. مجید هیچ وقت اهل نماز و روزه و دعا نبود ، اما سه چهار ماه قبل از رفتن به سوریه به کلی متحول شد ، همیشه در حال دعا و گریه بود، نمازهایش را سر وقت می خواند و حتی نماز صبحش را نیز اول وقت می خواند، خودش همیشه می گفت "نمی دانم چه اتفاقی برایم افتاده که این طور عوض شده ام و دوست دارم همیشه دعا بخوانم و گریه کنم و همیشه در حال عبادت باشم". در ...
اکرام هنوز می جنگد/ کار و تلاش، دفاع در برابر توطئه های اقتصادی دشمنان است
مغازه کار می کنند و درمجموع 5 نفر هستیم. سرمایه اولیه این کار از دوست جانبازم بوده و ساختمان ملکیتی مال اوست، ما نیز 5 نفر کارکردن باهم شریک هستیم و الان نیز نمایندگی مجاز شرکت های سرمایشی و گرمایشی خانگی داریم. زراب زاده در جواب این سؤال که در این کار، با این وضعیت اذیت نمی شوید، گفت: خوب تجربه ای که من خود به دست آوردم این است که معلولیت، محدودیت نیست و به نظرم انسان تا زمانی ...
مومنان عملگرایی را از مدافعان حرم بیاموزند/خدمت بی منت به مردم در مسئولان تقویت شود
...> عجله برای پوشش گردهمایی زمان را برای من مچاله کرده بود و حس انسان دوستی، راهنمایی کردن را یک اجبار... پیرمرد خنده رویی بود و البته مثل همه پیرمردان مازندرانی چهره آفتاب سوخته و چروک او فعالیتش در زمین کشاورزی را به رخ می کشید. پیرمرد در ادامه سخنان خود،کاغذی به دستم داد که بر روی آن یک نشانی نوشته شده بود و در حالی که توضیح می داد از شهرستان چالوس به ساری سفر کرده است می گفت:یک فرهنگی ...
بیمه شلاقی
جلو خودش را نگیرد و چیزی از زبانش در رفت، دیگر قبحش ریخته. مثل همین شلاق زدن کارگران. فکر می کنی تمام شد؟ به خدا که نشد. من به عنوان میدون تو، تا آق دره رفته بودم دنبال کار و به عنوان دستمزد در آق دره شلاق خوردم و بعدش دنبال کار رفتم معدن بافق. که همین دیروز کارگران معدن بافق هم به شلاق محکوم شدند، تنها فرقش این است که شلاق آنها را زدند شلاق اینها را نزدند. سوفیا، عشق من... قبلا را نمی دانم ...
بااین 9راهکار،کودکان عاشق ماه رمضان میشوند
...: روزه عبادتی است که کودکان ما سالی یک ماه با آن مواجه می شوند. فضای معنوی ماه مبارک رمضان، آن قدر محسوس است که حتّی کودکانمان هم قادر به درک آن هستند. اما علی رغم زیبایی ماه مبارک رمضان، برخی از کودکان ما، خاطره ی چندان خوشی از این ماه ندارند. حتی بعضی از بزرگترها هم وقتی به خاطرات دوران کودکی خود مراجعه می کنند. تصدیق می نمایند که در ایام ماه مبارک رمضان، روزهای سختی را پشت سر می گذاشتند. در ماه رمضان همه ی اعضای بالغ خانواده مشغول عبادت خود می شوند و تا حدّ زیادی از کودکان خود غافل می شو ...
پرویز پرستویی: بازیگری کسب و کار من نیست
نمود نداشت. اول از شبکه افق پخش شد و بعد از شبکه سه. آنها در واقع امینت پرواز بودند. بله، درست است. البته حاتمی کیا قصدش ساخت فیلم فقط درباره یک محافظ و وارد شدن به زندگی شخصی اش نبود و شرایط پیرامون محافظ را هم بررسی می کرد. وقتی قرار شد این نقش را بازی کنم، خوشبختانه خیلی ها کمک کردند تا آموزش های لازم را ببینم. برای تیراندازی با کسی کار کردم که البته دوست ندارد اسمی از او ...
چگونه خودتان را بدبخت کنید!
ذهن تان خوشحالی و خوشبختی آن ها را تجسم و تصور کنید که شما هم اگر آن چیزها را داشتید چقدر خوشبخت بودید. اگر این طور فکر کنید من به شما قول می دهم احساس بدبختی تمام وجودتان را فراخواهد گرفت. مقایسه یک مشکل اساسی دارد و آن اینکه همیشه یکی هست که از شما بهتر باشد. دارایی های بیشتری داشته باشد، دانش بیشتری نسبت به شما داشته باشد، ظاهر بهتری داشته باشد، لباس های بهتری بپوشد، شغل بهتری داشته باشد و ...
عهد 50 ساله گورکن گمیشانی با خانواده های داغدار + تصاویر
به گزارش گلستان ما به نقل از ساحل گمیشان ، صالح شافعی پیرمرد گمیشانی در یکی از خیابانهای گمیش تپه یک مغازه آپاراتی دارد ، از طبقه متوسط و شایدم پایین جامعه ، هرچند پول زیادی برای دستگیری ندارد ولی همه اورا به خیرخواهیش می شناسند بیل و کلنگش همیشه در کنار مغازه زیر دستش آماده است هر زمان تلفن همراهش زنگ می زند بلافاصله به سراغ داغدارن شهر میرود .. شافعی قبر عزیزان از دست رفته ...
مسخره کنندگان دیروز، مدافع مدافعان حرم شده اند!
. داسارگر را در 10 سال آینده چگونه می بینید؟ یک کارگردان متوسط و دغدغه مند یا کارگردان حرفه ای؟ طهماسبی: در حرفهایم جوابتان را داده بودم، دوست دارمآدمها، آدمهای با باوری باشند تا اینکه یک کارگردانی در سطح بالا باشند و بدون باور. من با آن آدمها نمی توانم خیلی ارتباط برقرار کنم و نمی توانم کارهایشان را ببینم، چون فقط تکنیک است و هیچ چیز دیگر. احتیاج هست به آدمها زمان داده شود و تجربه کسب کنند ...
بیست و چهار ساعت مهندسی فرهنگی به شیوه ی آنگلوساکسون ها/ مولفه های استراتژیک سریال 24 (مرور 7 فصل نخست)
در سال 1388 جمهوری اسلامی ایران درگیر اغتشاشاتی شد که به ظاهر در اعتراض به نتیجه انتخابات صورت می گرفت اما در اصل ماحصل برنامه ریزی های مستمر دشمنان مردم بود؛ همان طور که طی به اصطلاح بحران داخلی سوریه که کمی بعد از فتنه88 آغاز شد، تونل هایی زیرزمینی به دست آمد که تاریخ حفر آنها به یک دهه قبل باز می گشت. وقایع سال 88 ایران اسلامی نتیجه دهه ها تهاجم و شبیخون به فرهنگ و قتل عام فرهنگی خاموش نسل های متمادی این کشور بود که تحت سناریوهای تدوین شده تصمیم سازان غربی برای فروپاشی نظام اسلامی ...
شهید مدافع حرم:دختر سه ساله ام را دوست دارم اما دفاع از حرم حضرت زینب(س) واجب بود
به خدای خودم نزدیک تر شوم. خیلی دوست داشتم همسرم یک نظامی باشد. تا اینکه آقامجتبی وارد زندگی ام شد. از صحبت هایی که در مراسم خواستگاری از ایشان شنیدم، متوجه شدم که چقدر ایمان و توکلشان بالاست. او برای من از شرایط سخت شغلی خودش گفت. آن زمان بحث لبنان مطرح بود. مجتبی در همان صحبت های ابتدایی از سختی زندگی با یک فرد نظامی برایم گفت. او از مسیری که در پیش رو داشتیم صحبت کرد. از مأموریت هایی که در پیش ...
آواز ایران، بمان و بخوان
که در دلِ میراث ادبیاتِ شاعرانه پارسی جای دارد؛ و از همین روست که تا میراث سعدی و حافظ و مولانا و عطار و ... عزیز است، تا این قندِ پارسی به بنگاله می رود، شجریان هم عزیز است. گر دلیلت باید، از وی رو متاب . او فقط میراث دار و میراث بان نیست. میراث ساز است. آوازش، پژواک فاخرِ صدای معنویت ایران است که زیر گنبد گردون می پیچد. و البته زین قصه هفت گنبد افلاک پرصداست . ربّنا ی او هم اوج ...
خاطرات پیشکسوت المپیکی کشتی ایران
به گزارش مشرق ، زیبا و سلیس صحبت می کند، از خاطراتش با تختی می گوید و با گفتن این خاطرات چشمانش پر از اشک می شود. برای اولین بار راهی المپیک توکیو شد و سن زیادی هم نداشت، اما دست خالی برنگشت. در فن سگک و دو خم خبره بود. می توانست در المپیک رم هم شرکت کند، اما به درخواست گروهی در انتخابی تیم ملی در زمان وزن کشی شرکت نکرد تا خدابنده بتواند در وزن اول آخرین کشتی اش را در المپیک بگیرد. علی ...
دوست دارم تعداد دخترانم به 600 برسد!
برسد و از این گذشته در میان آنها دیگر هیچ دخترکی نباشد که داشتن یک وسیله کوچک برایش آرزویی دست نیافتنی باشد...افسانه که این روزها با تمام وجود باور کرده همان رنج ها راه نجات را به او آموخته و درست زیستن را به او هدیه داده است می گوید: سال ها قبل بر رنج هایم بوسه زدم و آنها را در صندوقچه ای گذاشته ام گذر زمان از آنها گنجی ساخته است که حالا به وجودش افتخار می کنم و زمینه آشنایی ام با مؤسسه را فراهم ...
شهید سیاح طاهری محبت را در خانواده بزرگ ایران جاری کرد
پاسدار انقلاب اسلامی در تمام عرصه ها بود. پدرم میگفت که اهل نماز شب نیست اما به قول شهید بهشتی عرفان او در مبارزه اش بود. وقتی از ابتدا به بچه دستبند طلا هدیه دهید و بعدا هم برای او آن را تهیه کنید شاید اتفاق خاصی برایش نیفتد، ارزش طلا را نمی داند چون از ابتدا داشته است. ما از ابتدا دستبند طلا داشتیم و نمی دانستیم. الان که پدر نیست می فهمیم چه چیزی را از دست داده ایم. پسرها خیلی دوست دارند ...
گفتگوی ویژه با رضا کیانیان
رسید که مطالبی درباره سینما ی ایران داشت. یکی از نوشته ها ناظر بر این بود که هزینه ساخت یک فیلم ایرانی برابر با هزینه زمان استراحت یک فیلم امریکایی است! می گفت من با خیلی از سفرای کشورهای گوناگون درباره سینمای ایران صحبت کردم و تقریبا همه شان سینمای ما را دوست داشتند و همه می گفتند فیلم ایرانی تنها فیلمی است که بدون اینکه آن را چک کنیم، می توانیم با خانواده ببینیم. وقتی که چنین گوهری داریم باید ...
بچه جاسوس
...، دایه ها و پرستارها، خانم های مسن عصا به دست، مادران بی چیز و مستمند، خلاصه تمام پارسی هایی که از جنجال خیابان به سایه ی درختان و تپه های گلکاری شده ی باغ ملی پناهنده می شدند، بابا استن را می شناختند و او را دوست می داشتند. گر چه وقتی می خواست ولگردان و سگ ها را از باغ بیرون کند، با چهره ی درهم و سبیل های کلفتش حالتی وحشتناک به خود می گرفت اما همه می دانستند که در پشت آن قیافه ی عبوس ...
پاراگراف کتاب : 18 خرداد 95
رسانه های ماست. رسانه هایی که در امر آموزش همگانی نقش مهم و مسئولیت بزرگی را بر عهده دارند. کتاب، همان که از کودکی برایمان هدیه ای دوست داشتنی بود و یادمان داده اند که بهترین دوست است! اما این کلام تنها در حد یک شعار در ذهن هایمان باقی مانده تا اگر روزی کسی از ما درباره کتاب پرسید جمله ای هرچند کوتاه برای گفتن داشته باشیم. و واقعیت این است که همه ما در حق این دوست کوتاهی کرده ایم، و هرچه می گذرد به ...
بعد از 60 جلسه فیزیوتراپی توانستم بایستم /کربلای 4 تلخ ترین حادثه زندگی ام بود
یکی از فرماندهان سپاه که از دوستان قدیمی ام بود، توانستم لباس مقدس سپاه را به تن کنم. در این مقطع هم پس از 3-4 ماه حضور در سپاه، دوباره به جبهه اعزام شدم. این پاسدار بازنشسته علی آبادی با بیان اینکه نگاه اول آن نسل به سپاه اصلا به معنای شغل نبود، بیان کرد: خدمت به نظام جمهوری اسلامی ایران ملاک بود و در آن سال ها با اینکه دیپلم داشتم و مسئول فرهنگی- تبلیغاتی بودم شاید هر 2-3 ماه یکبار هم ...
از رونق تنور صلواتی در"فصل وصل"تا هُرم گرمای تابستان
و حتی در بازی های کودکی ام همیشه نانوا بودم و وارد همان شغل هم شدم. با وجود علاقه ای که به این شغل داشتم توانستم با شاگردی کنار شاطرهای دیگر در عرض یک سال همه فوت و فنش را یاد بگیرم . بازار داغ تنور صلواتی در ماه مبارک رمضان همین که نان ها را از تنور در می آورد و دسته می کند حاج شاطر با معذرت خواهی نان ها را روی میز می گذارد و یکی یکی نان ها را به دست مشتری هایش می دهد. ...
بنیاد در آینه مطبوعات
الهی فروخته اند. در ادامه علیرضا دلبریان، روایت گر دفاع مقدس اظهار کرد: خیلی دوست داشتم در کنار مدافعان حرم به مبارزه با داعش بپردازم و از این نظر در مقابل شما خانواده های شهدای حرم خجالت زده هستم. به گزارش ایکنا، وی از مسئولان صدا و سیما انتقاد کرد و گفت: متاسفانه مسئولان صدا و سیما به اندازه زمان یک مسابقه فوتبال به من وقت نمی دهند تا خاطرات دفاع مقدس را برای نسل امروز بازگو کنم، می دانم. رسم دنیا ...
رستمِ خونسردِ تئاترشهر
های خود ادامه دادند. برای این قلم، به عنوان کسی که سالها با کارگردان دوستی داشته و از نزدیک با ذهنیت و زبان اجرایی مؤلف راه مهر، راز سپهرآشنایی دارد، پرداختن به تمام زوایای ذهن او در این مجال، امکانپذیر نیست! اما با به کارگیری واژه صنفی و سالهای شغل خود(نقد) می توانم؛ به گوشه ای از ذهن او نقب بزنم و به بخشی از دیدگاه وی بپردازم. بنابراین، ما در این گفتار، از ابعاد شخصیتی شکرخدا ...
شهید حجت الاسلام مصطفی ردانی پور
بچه جنوب شهر بودم. 58 سال پیش تو خانواده ای که پدر و مادرم عشق و محبت ویژه ای به ائمه داشتند به دنیا اومدم. پدرم کارگری می کرد و مادرم قالی بافی. زندگی آبرومندانه ای داشتیم. با اینکه درآمد آنچنانی نداشتیم، اما جلسه های روضه خوانی ماهانه خانه ما یک بار هم تعطیل نشد. به سن مدرسه رفتن نرسیده بودم، اما تو مغازه کفاشی کار می کردم. یادم هست که حتی بعد از اینکه به سن مدرسه هم رسیدم نصف روز درس می خواندم ...
حقوق 234 میلیونی در سازمان متولی امور کارگران!/ مجلس دهم باید وام ازدواج 10 میلیونی را لغو کند/ دولت ...
نجومی در برخی از دستگاه های دولتی تا آنجا پیش رفت که معاون اول رئیس جمهوری در نامه ای رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی را مأمور ارائه تمهیداتی برای ساماندهی پرداخت مدیران دولتی کرده است. حساسیت ها روی دستمزد مدیران برخی نهادها زمانی جنجال به پا کرد که فیش حقوقی یکی از مدیران ارشد بیمه مرکزی از فضای مجازی سر برآورد و دست به دست میان کاربران چرخید؛ پرداختی در حدود 87 میلیون تومان در یک ماه ...
افشای اسرار سریال پادری
مشخص معرفی شده باشند و بعد آن شغل و خانه و شرایط از آنها گرفته شده باشد و بخواهید آنها را در شرایطی بین زمین و هوا نگه دارید، کارتان بسیار دشوار خواهد بود طبق خلاصه داستانی که از سریال بیرون آمده فیروز قالیشویی اش را از دست داده اما همچنان به همان شغل مشغول است و طبق گفته ی نریمانی کاراکترها با توجه به همان درگیری ها با ماجراهی جدیدتری روبه رو می شوند و شرایط شخصیت ها در جاهای مختلف قصه فرق می کند. به جز شخصیت های اصلی فصل اول، صاحبخانه، همسایه ها و یک پرستار و کاراکتری به نام منصور هم به پروژه اضافه شده اند که از این بین، شخصیت منصور از همه ویژه تر و پررنگ تر است. ...
چگونه دانشگاه ها و خیریه ها موجب افزایش هزینه بیکاری می شوند؟
سیستم آموزش و پرورش برایشان مشخص می نماید مشغول بکار شوند، علاقه خود را آزموده و اگر واقعاً آن شغل و حرفه را دوست ندارند فرصت کافی برای تغییر آن و امتحان کردن مشاغل دیگر بدون هزینه برایشان وجود دارد. درنهایت نوجوانان با کار آشنا می شوند و در زمان دانشجویی به واسطه کارکردن می توانند در رشته دلخواه خود که با تحصیل کردن هماهنگ است مشغول به کار شوند و قبل از فارغ التحصیلی به کارهای ساده و کم مهارت ...
قول دادم جلوی دیگران گریه نکنم
فارغ التحصیل شد. دانشگاه اصفهان خیلی سعی کرد او را در همان دانشگاه مشغول به کار کند چون رتبه اول رشته توپخانه به دست آورده بود. با من صحبت کرد و من گفتم: شما بورسیه سپاه شدید، هزینه شما را چه کسی پرداخت کرد؟ گفت: لشکر25 کربلا . گفتم: برگرد لشکر 25 کربلا. به شوخی هم گفتم خرج تو را لشکر 25 کربلا می دهد و شما می خواهی برای جای دیگری بازدهی داشته باشی؟ اصفهانی ها زرنگ هستند و نیروهای خبره را می گیرند ...
90/ قصه مترو
قصه مترو جانباز عینک سیاه و بزرگی به صورت داشت و عصای سفید در دست که در همان برخورد اولیه نشان می داد او یک روشندل است. مردی مصمم و با اراده که به رغم این مشکل بزرگ، سه کیسه بزرگ هم در دست دیگرش بود. مرد پس از این که مسیر پله ها را تا محل سوار شدن طی کرد پشت خط زرد ایستاد تا بلکه قطار از راه برسد و او بتواند عازم مقصدش شود. نمی دانم چرا حس کنجکاوی ام باعث شد تا از او بپرسم ...
گفتگو با زهرمارگیر مشهدی +عکس
، شما بگویید چه کارشان کنم. باید یک جایی برای نگهداری شان باشد. مگر چقدر درآمد دارم؟ بابت هر مار فقط 35 هزار تومان می گیرم. چه شد که به شغل مارگیری رسیدید؟ پدرم مارگیر بود و من هم از ایشان یاد گرفتم. یعنی در اطراف مشهد و در روستا زندگی می کردید؟ نه، اتفاقا خانه پدری مان رضاشهر بود. حالا چه شد که پدرم به مارگیری مشغول شد را نمی دانم. حتما یکی هم به ایشان ...