سایر منابع:
سایر خبرها
خانم بازیگر اولین دختر بوکس ایران +عکس
داشتم تمام می کردم که از طریق یکی از دوستانم در کلاس های بازیگری استاد سمندریان شرکت کردم. پس از گذراندن یک دوره کوتاه، اولین فیلم سینمایی را به نام طلاق به سبک ایرونی با آقای حامد کمیلی بازی کردم. آن زمان بازیگری برای من هدف نبود و بیشتر دنبال تجربه اندوزی بودم. هرچه جلوتر رفتم به بازیگری بیشتر علاقه مند شدم و به خودم گفتم بهتره در حرفه ای که وارد می شوم اطلاعات خود را بالا ببری و بعد شروع به ...
برای رفتن به سوریه خودم را بازنشسته کردم
. وقتی یکی از دوستانم گفت: راستی می دونی کابلی هم... من زمین خوردم. خبر شهادت را یک ماه بعد به من دادند. وقتی که می خواستم دوباره به منطقه برگردم یکی از بچه ها گفت وقتی رفتی دیدی حاج یوسف نیست هول نکنی ها، شهید شده است. با آیت الکرسی زاغه مهمات را حفظ می کردند حاج یوسف کابلی فرمانده 27 سال های است که همه از او حساب می برند به قدری که نمی توانند در چشم هایش نگاه کنند. حالا این ...
ناگفته های جلسه فرماندهان نظامی با آیت الله هاشمی /جلسه ای که دعوای ارتش و سپاه خیلی زیاد شد
.... آقای هاشمی می گوید مرا متهم می کنند که تو گفتی جنگ، جنگ تا پیروزی روی این موضوع خود حضرت آقا نظر داشته و هم من رفتم پیش امام خمینی(ره) و از ایشان پرسیدم و گفتم جنگ به این سختی ها کشیده شده است. ما یک منطقه را بگیریم و با دست پر پای میز مذاکره برویم و همین منطقه سپاه یعنی منطقه خیبر خوب است. بنا بود ما جاده بصره- عماره را قطع کنیم. بعد بگوییم برای مذاکره آماده ایم ...
حاج محمد کوثری: رزمندگان عاشقانه و خالصانه با خداوند معامله کردند+گزارش تصویری
: هر نظامی می تواند به شهر و زادگاه خودش برود و آنجا خدمت کند وقتی جنگ شروع شد بنی صدر دو درجه از یکی از فرماندهان در جبهه سرپل ذهاب گرفت و او را از سرهنگی به سرگردی تبدیل کرد و جای او سرهنگ عطاریان را گذاشت در فضای جامعه هم طوری مطرح کردند که از ارتش او را طرد کرده اند و اخراجی است و ... در حالی که سرهنگ عطاریان عامل سرسپرده حزب توده بود و وقتی سپاه در سال 1363 حزب توده را گرفت گزارش ...
منوچهر محمدی برای دریافت جایزه تهدید می کرد/ آقای ایوبی نباید عذرخواهی کنی!/ رسول الله(ص) می گوید کسی که ...
ناراحت کننده باشد که جایزه مشترک را با فیلمساز با ارزشی مثل خانم درخشنده بگیرد وقتی اقای ایوبی در کانال تلگرامشون گفتند مدیری در 2 سال و 10 ماه اینقدر پول نباید بگیرد، تنها مدیر 2 سال 10 ماهه در همه سال های سینمای ایران من بودم. بلافاصله به دفتر ایشان پیغام دادم دارید اشتباه می کنید این مسیر را ادامه ندهید. فردای آن روز آقای شمقدری فیش های خودش را منتشر کرد و پس فردا نامه محرمانه حراست ...
به افسر آمریکایی سیلی زدم و گفتم پوستش را می کَنَم
بود؟ من در طول جنگ چند بار تا مرز خطر صددرصد رفتم. یکی از آنها در عملیات خیبر بود و یکی هم در فروردین 63. سال تحویل ساعت 2 بود و ما در مأموریت بودیم. گفتم بلافاصله عملیات را انجام بدهیم تا موقع سال تحویل در کنار خانواده باشیم اما در حین برگشت، دستور آمد که باید به بندر امام برویم و خودمان را در اختیار گروهی قرار دهیم که از نیروی هوایی آنجا بودند. چند نفر سرهنگ ...
ما به سوی میدان نبرد پرواز می کنیم
البته نماینده ی امام در شورای عالی دفاع بودم آن روز و سخنگوی شورای عالی دفاع بودم. اما خب هیچکاری دستمان نبود، می رفتیم توی مرکز فرماندهی توی ستاد مشترک آن جا می نشستیم یک صبح تا ظهر، یک ظهر تا شب، ظهر آن جا می ماندم، گاهی شبها من در ستاد مشترک می ماندم خانه نمی آمدم همه اش دوندگی، همه اش تلاش، اما قیچی دست دیگری است که ببرد، کلید دست دیگری است که باز کند یا ببندد... مرتب از دزفول، از اهواز، از ...
آرپی جی زن جنگ برترین دانشمند ایران شد!
جبهه باز شد؟ من داوطلب بودم. البته من دانشگاه بقیهًْ الله سپاه هم بودم اما به جز یک بار همه حضور من در جبهه داوطلبانه بود. مردم می رفتند ما هم می رفتیم. آن موقع فضا طوری بود که من وقتی با همسرم عقد کردم، دو روز بعدش رفتم جبهه. فرمانده کل قوا وقتی می خواست حکم عملیات بدهد که نباید با تاریخ عقد من هماهنگ می کرد! ما باید خودمان را هماهنگ می کردیم. درست مثل امروز که یک سری از جوان های ما به ...
روایت 13 سال گمنامی شهیدی که تا لحظه آخر شهادت ذکر می گفت/ داوود بعد از شهادت برادرانم طاقت ماندن نداشت
شان – آقای عباس عسگری - نگفته بود که برادرانش شهید و مفقودالاثر هستند تا اینکه روزی فرمانده خبر از سفر مشهد می دهد و اینکه خانواده شهدا در اولویت هستند. آنجا متوجه می شوند که برادران داوود شهید شده اند. بعد از بازگشت از آن سفر مشهد، تغییراتی در منطقه به وجود می آید و داوود به گردان دیگری منتقل می شود و باز هم سفری به مشهدالرضا علیه السلام اما این بار با رزمندگان و بچه های گردان تازه. بعد ...
از برخوردهای تند برخی مسئولان تا اشتیاق وافر اهالی روستا
سیار تأمین می شود که این موضوع بسیار نگران کننده است؛ در حالی که هم حوضچه های آب و سایر تجهیزات را در اختیار دارند و تنها موتورخانه آن ها از کار افتاده و در نتیجه چند سال است که آب ندارند. با رایزنی های انجام شده با اداره آب و فاضلاب قول دادیم که با کمک سپاه مشکل آب این روستاها را نیز حل کنیم. شهریاری افزود: همچنین حدود هفت، هشت مسجد در روستاها روحانی نداشتند که مسئول روحانیون طرح هجرت ...
نانوا شدم تا نماز صبحم قضا نشود
شهرستان قاین برمی گردد. او می گوید: سال 73بود که با دیپلم ادبیات علوم انسانی فارغ التحصیل و سال بعدش هم راهی سربازی شدم. سربازی ام که تمام شد دنبال کار به هرجایی سرک می کشیدم و از این دفتر کاریابی سراغ دیگری می رفتم و فرم ثبت نام پر می کردم، اما از کار خبری نبود. چون از قبل مدتی در این زمینه کارگری کرده بودم و مهارت داشتم، تصمیم گرفتم نانوایی باز کنم به همین خاطر سال 80 این نانوایی را باز کردم و ...
جنگ بر سر سفره هایمان بود/ مرزنشینان سر دشمن بعثی را بریدند
داریم تا طعم چشیده آن روزها را برای ما بازگو کند. در آن سالهای آغاز جنگ تحمیلی چند سالتان بود؟ درست پس از پیروزی انقلاب اسلامی و پیش از آغاز جنگ هشت ساله تحمیلی وارد سپاه شدم. آن موقع 17 سالم بود. تمام سالهای جنگ در آبادان ماندید؟ خانواده اتان چه؟ من به همراه خانواده ام همه آبادان بودیم و زمان جنگ هم در آبادان ماندیم. ما 9 برادر و یک خواهر بودیم که یکی از ...
هشت سال دوران دفاع مقدس به روایت فرمانده زنجانی/به جوانان ذهنیت غلط در خصوص جنگ می دهند
انقلاب علیه کشور بود و با ترور، فعالیت های تبلیغاتی و انفجار ادامه داشت،من در دادگاه انقلاب با این افراد نیز برخورد داشتم. در آنزمان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همه جانبه از انقلاب دفاع کرد و همزمان که در جنگ حضور داشت فعالیت های ضد انقلاب را نیز پیگیری می کرد و اجازه نمی داد تا این فعالیت ها شعله ور شود. وی گفت: پس از سه ماه آموزش سخت و طاقت فرسا به جنگ اعزام شدم این در حالی است که ...
محسن رفیق دوست: یک میلیارد دلار سلاح مجانی از لیبی وارد کردیم
به گزارش گروه رسانه های دیگر خبرگزاری آنا به نقل از شرق، رفیق دوست ماجرای مک فارلین را داستانی پوچ می خواند یا می گوید اصلا در جریان نبوده است. طبیعی هم بوده؛ چراکه اساس رایزنی ها در ماجرای مک فارلین، تأمین تجهیزات آمریکایی بود که ارتش به آن نیاز داشت. زمانی که شما مسئول تدارکات بودید و تهیه تجهیزات جنگی بر عهده شما بود، از چه راه ها و کانال هایی وارد می شدید؟ به غیر از لیبی از چه ...
ناگفته های دعایی از درخواست صدام برای مذاکره با امام(ره)
روز بعد که من خدمت امام رفتم، امام گفتند که من در عراقی ها حسن نیت نمیبینم و شما به آنها بگویید که ما در آینده نزدیک انتخابات شورای ملی و ریاست جمهوری داریم که من ترجیح میدهم نمایندگان منتخب مردم، نماینده ای را برای مذاکره معرفی کنند، شما تا آن موقع از خود حسن نیت نشان دهید و فعالیت تبلیغاتی را متوقف کنید. من این پیام را به مسئولان عراقی دادم. تنها موردی که عراقی ها پیغامی برای مذاکره به امام دادند همین مورد بود. ...
سردار سلیمانی؛ سپاهی نوع چهارم
...، خواهر شهیدان باکری، که هفته گذشته در سکوت درگذشت، در واپسین نامه خود به فرزندان آن دو شهید، احسان و آسیه، بار دیگر پیش بینی تاریخی برادرش حمید را به یادها آورد: حمید چه خوب گفته بود که با پایان جنگ رزمنده ها به سه گروه تقسیم خواهند شد. گروه اول: آنهایی که به دنبال کسب مقام و مال اندوزی خواهند رفت. گروه دوم: گروه بی تفاوت که نه نفع و نه ضرری برای مردم خواهند داشت و فقط به فکر زندگی خود ...
خاک مان ناموسمان بود + تصاویر
زندگی عادی برگشتید؟ -- خیلی زود. جالب بود خانواده بیشتر از خودم از این موضوع ناراحت بودند. وقتی برای اولین بار در خانه خواستم که چشم مصنوعی ام را تمیز کنم، خواهرم کنارم بود، بعد از درآوردن چشمم متوجه شدم که او با دیدن این صحنه غش کرده است. بعد از اینهمه سال هنوز فرزندانم با دیدن این صحنه دلشان می گیرد ولی با این همه برای اینکه فرزندم ثابت کند که مادری جانباز دارد مجبور شد که کوله پشتی ...
در دوره SBS نداجا چه می گذرد/ ماجرای رخ به رخ شدن کلاه سبزهای ایران و رژیم صهیونیستی در مدیترانه
پایگاه تحلیلی خبری هم اندیشی: باد و توربین های بادی سفید رنگ در حال چرخش ، دریاچه نیلگون و مزارع سرسبز زیتون اولین چیزهایی است که در هنگام ورود به منجیل می بینی ، منجیل زیبا به همه این ها شهره است در حالی که کمتر مردمی هستند که بدانند تنها پایگاه آموزش تکاوران دریایی و یکی از بهترین مراکز آموزش تکاور دریایی در غرب آسیا در این منطقه خوش منظره قرار دارد. مرکزی که با پیشینه ای حدود نیم قرن تا امروز ...
خاطرات پزشک افغان؛ تابستان در افغانستان و زمستان در ایران می جنگیدم
افغانستان برگشتیم. زمستان سال 60 را هم در سیستان و بلوچستان و در منطقه جازموریان بودیم. در سالهای 61، 62 و 63 هم به هویزه، شلمچه، فکه و مناطق جنگی خوزستان رفتم. حضور در برنامه هم قصه- پخش شده از شبکه اول سیما *کار رزمی هم می کردید؟ -با بچه ها به ماموریت رزمی می رفتیم، چون با کار نظامی آشنایی داشتم. چون من مسئول اورژانس بودم، همه جا می رفتم. فکر نمی کنم کسی به جز ...
دیدار نایب رییس فدراسیون پرورش اندام از خانواده شهید هادی
خواستم برگردم که عکاس گفت: این خانه نیست؟ همانی که درش باز است. مردی میانه سال با موهایی سپید جلوی درب منزل ایستاده بود؛ برادر بزرگ شهید ابراهیم هادی. سپیدی خیره کننده موهای او مرا به این اشتباه انداخت که ایشان پدر شهید هستند، در حالی که پدر سالها است به رحمت خدا رفته اند. برادر بزرگ شهید و همسرشان به گرمی پذیرایمان می شوند و داخل می شویم. از حیاط کوچک و پاکیزه خانه رد می شویم و پله ها را ...
مرا چه به نشان فتح!/ دیدار با رهبر برایم مهمتر بود
شهید حسین املاکی و بچه های دیگر گفتند: نه برادر در مجموعه سپاه و بسیج خیلی ها هستند اما از بین بسیجی ها شما انتخاب شدید . خلاصه به من گفتند برو پیش پاسدار مجید جوینده تا بیشتر برای شما توضیح دهد. من هم رفتم پیش جوینده و پرسیدم اصل ماجرا چیست؟ باز ایشان با تاکید به من گفت: برادر جلایی نه اینکه فکر کنی که می خواهند مدال بدهند به همه نه! هیچ کس شرایطش را ندارد و این مدال مربوط به عملیات کربلای 5 است و ...
دیگر وزیر ورزش و جوانان نخواهم شد/ برخی افراد به ظاهر مذهبی از داخل گرای "تعلیق" ورزش را می دهند
...> در المپیک ها، گاهی اتفاقاتی می افتد که غیرقابل پیش بینی است. سه، چهار ماه قبل از اعزام تیم کشتی، از من پرسیدند که نظر شما درباره کشتی چیست، و به طور خاص در مورد کشتی فرنگی گفتند که ما این تعداد مدال را کنار گذاشته ایم، من گفتم: نه، شما درباره کشتی فرنگی حداکثر روی دو مدال برنز حساب باز کنید زیرا ما، در کسب سهمیه مشکل داشتیم. آقای سوریان در لحظات آخر و با دشواری سهمیه را بدست آورد. البته ناگفته ...
برپایی مراسم خاطره گویی در مسجد خاتم الانبیاء(ص)
یکی از نوجوانانی که فارسانی بود و از شهرکرد اعزام شده، زانوهایش را بغل کرده و گریه می کند از او پرسیدم اسدی چرا گریه می کنی؟ گفت: ناراحت از این که مرا از نیروها جدا کردی و نگذاشتی به خط مقدم برم، با او صحبت کردم دلداری دادم و گفتم برو دو رکعت نماز بخوان شاید خداوند کارت را درست کرد و رفتم. شریفی ادامه داد: از نماز خانه که خارج شدم یکی از پیرمردهای پر سن وسال دم در ورودی جلویم را گرفت و گفت ...
جبهه مدرسه 110 دانش آموز گرگانی شد/ تقویت بنیه نظامی با جنگ تحمیلی کلید خورد
شبها پاتوق مان پایگاه بسیج بود گروه های بسیج در همه مساجد شکل گرفت و پایگاه جوانان شده بود. * صدای غرش رزمندگان لرزه بر اندام دشمنان می انداخت رزمنده روزهای جنگ تحمیلی به شعارهای حماسی آن دوران اشاره می کند و با لبخندی بر لب زمزمه می کند برپا برپا، با مسلسل ها با مسلسل ها، رو سوی جبهه ها و یا اشعاری با این مضمون رفتم جبهه، دیدم دشمن، از جا پریدم، خنجر کشیدم، گفتم ترسو، گفتم ...
از برخوردهای تند برخی مسئولان تا اشتیاق وافر اهالی روستا
اختیار دارند و تنها موتورخانه آن ها از کار افتاده و در نتیجه چند سال است که آب ندارند. با رایزنی های انجام شده با اداره آب و فاضلاب قول دادیم که با کمک سپاه مشکل آب این روستاها را نیز حل کنیم. شهریاری افزود: همچنین حدود هفت، هشت مسجد در روستاها روحانی نداشتند که مسئول روحانیون طرح هجرت حوزه علمیه دعوت شد و ایشان قول دادند که مشکل روحانی مساجد را حل کنند؛ در واقع بخش دیگر کار اردوهای جهادی ...
اولویت امروز جریان انقلابی/ نگرانی جدید آمریکا در پسابرجام
اجرای برجام بدعهدی و تعلل می کند. این روند البته با همه خسارت هایش، برای ملت و دولت ما اسباب رشد است. اما دغدغه هایی در این میان وجود دارد. از جمله اینکه بخواهیم با بدعهدی و عدم اجرای برجام کنار بیاییم؛ یا اینکه دولتمردانی قصد کنند چون حرفی را 3 سال پیش در زمینه امکان بستن با آمریکا و حل مشکلات از این طریق گفته اند و حالا نباید خطای بزرگ شان را بپذیرند، بنابراین اشتباه برجام را با اشتباه ...
رزمنده ها ذوب در امام بودند/ مسائل ضدفرهنگی جامعه را به قهقرا برده است
به گزارش بلاغ ، وقتی چشمانم را می بندنم و فقط فکر می کنم که بمباران شیمایی شده است، توان تحمل آن را ندارم، در خیال هم سوزنده و دل خراش است تحمل شیمیایی و جان را می سوزاند اما بازماندگان بمباران های شیمیایی در هر لحظه عمری که باقی مانده به ازای هر نفس شیمیایی می سوزند.... راهی خانه جانباز شیمیایی هستیم، ساعت چهار بعدازظهر یکی از روزهای گرم سال، از همسایگان نشانی دقیق را می پرسیم به سر ...
مادر گریه نکن حسینت را در راه امام حسین(ع) داده ای
وارث : یاد آوری اتفاقی در کودکی که سبب شد مادر برای اعزام به جبهه رضایت دهد مادر شهید که میزبان اهالی قرآنی بود به علاقه فرزندش به جبهه اشاره کرد و گفت: حسین از همان کودکی اهل مسجد بود و نوحه می خواند. یک بار در منزل شروع به نوحه خوانی کرد و من با شنیدن صدای او گریه کردم و گفتم: فرزندانم فدای فرزندان حسین. این ماجرا گذشت، حسین بزرگ شد، انقلاب اسلامی پیروز شد و چندی بعد جنگ ...
واقعیت اعدام های سال 67/ فحشای سازمان یافته در خانه های تیمی منافقین/ ماجرای ترور غم انگیز یک زن باردار
شعارسال : نهم اردیبهشت سال 61 بود. از صبح که به مغازه رفت دلم شور می زد. چندین بار مهدی پسرم را جلوی کفاشی فرستادم تا خبری از او بیاورد. برای ناهار به خانه آمد، کمی استراحت کرد و باز به مغازه رفت و دوباره دلشوره های من شروع شد. دوباره پسرم را به سمت مغازه فرستادم. فاصله خانه تا مغازه فقط ده دقیقه بود ولی نمی دانم چرا آمدن مهدی طولانی شده بود. چادر به سر کردم و به سمت مغازه دویدم. پسر کوچکم رضا که ...
تمام تحرکات دشمن را در آب های مرزی رصد می کنیم/امنیت یکی از دستاوردهای دفاع مقدس است
این راه با ایجاد ناامنی در از بین بردن اقتصاد اقدام کنند اما مردم اجازه ندادند و در جبهه ها ایستادند و خون دادند تا امنیت برقرار شود، جمهوری اسلامی با تقدیم 200 هزار شهید و 400 هزار جانباز توانست به خوبی در مقابل دشمنان بیرونی ایستادگی کند و به برکت خون شهدا و ملت ایران و پشتیبانی پیشکسوتان دفاع مقدس امروز توانستیم امنیت را در کشور ایجاد کنیم. وی تصریح کرد: در گرامیداشت دفاع مقدس می ...