سایر منابع:
سایر خبرها
امید که دوست شوهرم بود به من پیشنهاد داد تا از شوهرم جدا شوم و به عقد او درآیم
زن جوان در مرکز مشاوره نیروی انتظامی گفت: برای این که باری از دوش خانواده بردارم و از فقر و نداری نجات پیدا کنیم به اولین خواستگاری که زنگ خانه ما را زد جواب مثبت دادم، ناراضی نبودم چون خودم هم می خواستم از این وضع خلاص شوم و طعم زندگی واقعی را بچشم اما دریغ ... زن جوان در مرکز مشاوره نیروی انتظامی گفت: برای این که باری از دوش خانواده بردارم و از فقر و نداری نجات پیدا کنیم به اولین ...
تازه بچه دار شده بودیم که فهمیدم همسرم با خواستگار خواهرش در ارتباط است
.... بازپرس جنایی در پاگرد طبقه دوم ساختمان با جسد خون آلود زن ومردی به هویت نسترن 45 ساله وحمید 37ساله رو به رو شد و در پاگرد طبقه سوم نیز جسد زن جوانی به نام شبنم 25ساله را دید. با دستور بازپرس اجساد به پزشکی قانونی منتقل شد. نخستین بررسی ها نشان می داد تنها مظنون پرونده محمود 34ساله شوهر شبنم است. وی نیز وقتی در برابر کارآگاهان جنایی قرار گرفت خیلی زود به این جنایت ها اعتراف ...
پدرم مرا با گریه راهی خانه ناصر کرد و حالا مرا از یاد برده و...
نازنین 38 ساله که حالا به جرم حمل مواد مخدر زندگی اش را پشت میله های زندان می گذراند داستان زندگی خود را این گونه تعریف کرد. چهار فرزند دارم و به جرم نگهداری شیشه ای که متعلق به شوهرم بود، زندانی شدم.15 ساله بودم که به اجبار با پسر همسایه ام ازدواج کردم. دو خواهر و سه برادر ناتنی دارم که از ازدواج دوم پدرم به دنیا آمده اند. تمام بدبختی من از وقتی که هشت ساله بودم و زمانی که مادرم از پدرم طلاق ...
تهدیدم کرد که اگر تن به خواسته اش ندهم عکس هایی را که از من گرفته برای شوهرم می فرستد
آوا زن خوشرویی بود. لحن صمیمانه و آرام و لبخندی شیرین بر لب داشت. اما در پس این لبخند غمی عمیق نهفته بود که هر لحظه حلقه ای از اشک به چشمانش می نشاند. بغضی فرو خفته در صدایش موج می زد: چند ماه قبل، پس از پایان ساعت کاری، شرکت را ترک کردم و برای رفتن به خانه سوار یک خودروی عبوری شدم. از آنجا که روز سختی را گذرانده و حسابی خسته بودم به همین دلیل از راننده خواستم مرا دربستی تا خانه ببرد ...
بهترین راه تملق بنده برای خداوند چیست؟
می کنم و به خارج می روم.من با هر سه مورد اینها در این پنجاه ساله برخورد کرده ام. همین چندوقت پیش، یک جوان خوش اندام باادب و خانواده دار که حتی من به او گفتم اگر پدرت حاضر است، بیاید تا من با او صحبت بکنم، پدرش هم آمد. قبل از اینکه پدرش بیاید، من با این جوان حدود سه جلسه صحبت کردم و گفتم این مسئله را دنبال نکن! پدرش آمد و گفت: دو-سه سال است که من و مادرش و بقیهٔ خانواده مان نمی توانیم او ...
عادات نوشتن هوشنگ مرادی کرمانی
.... بعد از آن هم لیستی که معمولا همسرم شب ها می نویسد و مربوط به خرید خانه است را تهیه می کنم. البته چیزهای سنگین نه. فقط اقلام لازم و ضروری مانند شیر و نان و ... را تهیه می کنم. سپس به خانه می روم و با کمک همسرم صبحانه را آماده می کنیم البته معمولا چیزهایی که می خورم پرهیزانه است و از سایر افراد خانواده جداست. عادت دارم صبح ها میوه بخورم. سعی می کنم سیب، موز، ازگیل و خرمالو را مصرف کنم ولی گاهی ...
برجی: به مشایی گفتم قول دادی عکس هایم گم نشود
مهربانانه ای نسبت به جانبازان ندارد؟ نه تنها نگاه مهربانی ندارد بلکه با وجود آنکه می داند این جانبازان از هر نظر در مضیقه هستند و برای امرار معاش خود و خانواده شان با مشکلات زیادی دست به گریبانند آنها را مورد حمایت قرار نمی دهد. البته این بی توجهی مختص دولت دوازدهم، یازدهم، دهم و... نیست؛ از زمانی که جنگ تمام شد با این بچه ها به شکل نامناسبی رفتار کرده اند. خاطرم هست احمد دهقان نویسنده نام آور ...
دور از آپارتمان های تهران، نقد آپارتاید در بوشهر
فهمم که وجود دارد . ایده اولیه پاپ از کجا آمد؟ ایده اولیه از یکی از بازیگران خود این کار شکل گرفت، یعنی پدر خانواده. ایشان یک روز به من گفت که خوشحال است چون دخترخاله اش رفته فینال مسابقات تنیس ویمبِلدون (Wimbledon Championships) از او پرسیدم که جریان چیست و فهمیدم یک سیاه پوست زن آمریکایی به فینال مسابقات تنیس ویمبلدون رفته است. بعد دیدم هرچند این حرف را به شوخی می زند اما ...
روایت دردهای یک جانباز شیمیایی از سیرجان تا اتریش
به شدت مجروح شدم....او احمد برزگری پاریزی جانباز 65% جنگ تحمیلی است از 14 سالگی در جبهه بوده و تا پایان جنگ حضور داشته است. گفتگویی خودمانی داریم با این جانباز شیمیایی که در ادامه مشاهده کنید به عنوان اولین سوال لطفا بفرمایید در کدام عملیات مجروح شدید و آیا داوطلب به جبهه اعزام شدید؟ بسم الله الرحمن الرحیم، بنده از سال 61 و در سن 14 سالگی تا پذیرش قطعنامه جبهه بودم، یک مدت تا ...
شکایت نوعروس 13 ساله از شوهر 60 ساله / او باعث شد بچه ام سقط شود!
... وی ادامه داد: آقای قاضی! مادرم را به دلیل این که آرزو هایم خراب کرد و من را به پول فروخت. زندگی و آینده مرا نابود کرد و از شوهرم به دلیل تمام آزار و اذیت ها شکایت دارم. دادگاه بیرمنگام این مادر و شوهر این زن را بازداشت و با قرار قانونی روانه زندان Prison کرد. قاضی خطاب به خبرنگاران گفت: حکم این دو متهم را پس از تحقیقات پرونده و بررسی دقیق آزمایشات پزشکی در رابطه با سقط جنین به زودی صادر خواهد شد. ...
حاج احمد کاظمی بعد از آزادسازی خرمشهر چه گفت/ قصه خرمشهر مثل داستان دو کشتی گیر بود
یک خاک ریز زده بودند که ه ترکش گیر بود و هم مانع دیدن پشت خاک ریزی می شد، یک بریدگی در این خاک ریز بود که ماشین ها از بین آن عبور می کردند. تیرباری تیرِ تراش می زد این تیر ارتفاع آن تا نصف قد است، بچه ها صدا کردند آرپی جی زن و من جلو رفتم محل تیربار را پیدا کردم وقتی چند شلیک شد دهنه را پیدا کردم و من نشانه گیری کردم و وقتی خواستم شلیک کنم تانکی گذاشته بودند که در مقابل نیروهای خودرویی دفاع ...
خیانتی که خرمشهر را زمین زد
مقاومت در خرمشهر بود. من با تعدادی از بچه ها که تعدادشان هم خیلی زیاد نبود در خیابان آرش بودیم. ما یک خانه سه طبقه که تقریبا وسط خیابان آرش بود را مقر فرماندهی کرده بودیم و فریدون هم فرمانده ما بود. نزدیک صبح بود و من تازه کشیک نگهبانی را گرفته بودم و خودم داشتم برای نماز صبح آماده می کردم از طبقه پایین به طرف طبقه بالا رفتم. تفنگ ونچستر دوربین دار را همراه خود به طبقه بالا بردم تا یک شکاری را پیدا ...
شوق تماشا قدغن !
خان معتقد است که جوانان امثال من از سر بیکاری به کافی شاپ ها و رستوران ها می روند و پولشان را دور می ریزند . البته کمی هم راست می گوید شما چای اصل لاهیجان را پیش احمد قهوه چی با نهایت 800 تومن تمام می کنی اما اگر همان چایی و شاید درجه پایین تر از آن را در کافی شاپ بنوشی ، 8000 تومن برایت آب میخورد . امروز خبر قدغن شدن پخش فوتبال در کافی شاپ ها و قهوه خانه ها در جام جهانی 2018 را به گوش ...
به نجمه داروی خواب آور دادم، نجمه خوابید و من....
بیهوش شده بود سراغش رفتم و آمپول هوایی به گردن او زدم. او در خواب و در عالم بیهوشی تسلیم مرگ شد. صبر کردم تا همه همسایه ها بخوابند، بعد از آن جسد دختر جوان را از خانه بیرون آوردم و در خانه مخروبه ای که در همسایگی ما بود دفن کردم. متهم گفت: بعد از آن به شوهرم گفتم با نجمه دعوایم شده و او از خانه فرار کرده است. برای این که پلیس به من شک نکند و راز این جنایت برملا نشود از همسرم ...
قرار بود فقط 2سال زنده بمانم/ با مسئولان حرفی ندارم
مسیر را در هم شکند و حادثه رخ در آسمان بکشد؛ چرخ، چرخ و چرخ... خودرو خودش را به زمین می کوبد و کاخ آرزوهای آن روز یک زوج جوان را در هم می ریزد؛ و آغاز مسیر جدیدی را در زندگی سمانه رقم می زند. می گوید؛ سمانه احسانی نیا هستم اصالتا اهل شهرستان قائن(جنوب خراسان) متولد هفدهم اردیبهشت ماه1363. 29 اسفند 83 در یک روز پر از امید همراه با همسرم در جاده زیبا و کویری که انتهایش به شهر ...
تهران| روایت جانباز 70 درصد عملیات بیت المقدس از آزادسازی خرمشهر ؛ روی دشمن را کم کردیم +فیلم
، البته برخی از جانبازان از گردن مشکل دارند که شرایط بسیار سختی است، خدا به آن ها و خانواده هایشان صبر بدهد. *تسنیم: شما با سن کم به جبهه رفتید، خانواده مخالف رفتن شما به جبهه جنوب نبودند؟ از آنجا که از کردستان می آمدم، خانواده می گفتند "تا همین جا کافی است و تو وظیفه خود را انجام داده ای"، حتی مرا به خانه یکی از بستگان بردند و تا پاسی از شب هم مرا بیدار نگه داشتند تا خواب ...
مرد متاهل ساعت 3 بامداد، دختر 14 ساله همسایه را به خانه اش برد
دیدنش بروم که دستگیر شدم. کارآگاهان وقتی ادعای دختر جوان را شنیدند و مشخص شد که مرد جوان قصد داشته با این داستانسرایی ایدزی فریبا را برده خودش کند. در ادامه کارآگاهان برای دستگیری امیر وارد عمل شده و روز 18 مرداد ماه این مرد شیطان صفت در عملیات غافلگیرانه پلیس در خانه اش دستگیر شد. امیر ابتدا منکر این اقدام شیطانی بود اما وقتی در تناقض گویی هایش گرفتار شد لب به سخن باز کرد و گفت: چون نمی خواستم فریبا از دستم شکایت کند و از این ماجرا به همسرم حرفی بزند این داستان ویروس ایدز را مطرح کردم. انتهای پیام ...
پایان تلخ فضولی های مرد همسایه به رفت و آمدهای زن مطلقه
اورژانس برای بازگرداندن او به زندگی هم بی فایده بود. به دنبال اعلام مرگ این مرد، تحقیقات کارآگاهان درباره علت و چگونگی وقوع این حادثه آغاز شد. همسر سابق قربانی حادثه که در یکی از واحد های این مجتمع ساکن بود در بازجویی های پلیسی گفت: مدتی قبل به دلیل بروز اختلافاتی از شوهرم جدا شدم. از آن روز به بعد هر بار میهمانی به خانه من می آمد با اعتراض همسایه طبقه پایین که در گذشته با ...
به ایرانی نگو باید!
بر اینکه این حرف ها کادوی عروسی دخترت بود؟ پاسخ داد: فقط به فکر این بودم که مواد صنعتی را مصرف کنم و چهار سال تمام غرق در اعتیاد بودم. در ادامه فاطمه توضیح داد: مادرم اجازه نمی دادند کسی متوجه شود. حتی از فامیل. اما همسرم بسیار در این مدت کمکم کرد. حتی پدر همسرم خیلی خوبی کرد در زماتی که خانه آنها بودم پدر داشتن را کنارشان تجربه کردم. من نمی توانستم از پدرم دست بکشم همیشه به ...
خوشگل های بلوند باشند، زنان محجبه بیرون +عکس
تاریخ جا ندارد. سپس همان فرد به پاریس رفته و از آنجا با نام یان تماس می گیرد. این بار با نخستین درخواست او برای اولین زمان یعنی اول ماه مه موافقت می شود. مشتریان عرب، پیر، چاق و زشت، طبقه بالا! به گزارش بازفید، از ابتدای فوریه سال جاری میلادی چند نفر از کارکنان رستوران لاونو این موارد را به بازرسان کار فرانسه گزارش داده اند. در گزارش کارکنان آمده که از آنها خواسته شده ...
شیخ همیشه مسلح ، به روایت رسول جعفریان
شنیده بوده و مقداری را به چشم دیده، بیان کند. در این اوضاع است که وی در سال 1320 به توصیه مادرش یک اسلحه ورندل تهیه می کند تا بتواند از خود و خانواده اش در برابر رخدادها دفاع کند. این نخستین آشنایی این طلبه جوان با اسلحه است که بعدها هیچ گاه از وی جدا نمی شود. وی خاطراتی از زرو بیگ دارد که از کردهای ایرانی بود اما با کردهای ترکیه و عراق هم آشنایی داشت و سر جمع در منطقه کر و فری داشت و شر و ...
زن جوان: فرزندم را فروختم و به شوهرم نگفتم
ادامه داشت تا اینکه یک روز صبح که در خانه تنها بودم زنگ در به صدا درآمد. پسرم در را باز کرد. زن و مردی هراسان وارد حیاط شدند. وقتی از پنجره بیرون را نگاه کردم شوکه شده بودم. او همان زنی بود که پسرم را به او فروخته بودم.آن زن مانند همان روز اول گریه می کرد و با التماس از من کمک می خواست و سراغ شوهرم را می گرفت. نمی دانستم چه اتفاقی افتاده اما هر چه بود نباید آنها با همسرم روبه رو می شدند. زن ...
خونین شهر، چشم انتظار خرمشهر
طبقه آن در 10سال اخیر مرمت شده اند. پسر 22ساله اش دیلماج می شود و زن در خانه اش را به رسم مهمان نوازی به رویمان باز می کند و می گوید: زمان جنگ ما لب شط می نشستیم؛ محله کوت شیخ . جنگ که شد یک پسر داشتم و دخترم را حامله بودم. شوهرم همان روزهای اول من و بچه ام را با خانواده اش به مشهد فرستاد. آنجا در شهرک شهید بهشتی دولت به ما خانه داد. عراق مسیر خرمشهر تا آبادان را با خمپاره می زد. شوهرم ...
نقشه شیطانی مرد میانسال برای سوءاستفاده از دختر 13 ساله دوستش
جام جم نوشت: اواخر سال 96 یک زن جوان به همراه برادرزاده 13 ساله اش به نام مهتاب به پلیس آگاهی تهران رفت و از یک مرد 40 ساله به نام احمد شکایت کرد. این زن گفت: یک سال است که برادرم به خاطر حمل مواد مخدر به زندان افتاده است و همسرش هم در این مدت از او جدا شده است. به همین خاطر برادرزاده ام مهتاب گاهی اوقات را پیش مادرش می ماند و بعضی شب ها را به خانه من می آید. مدتی است متوجه شده ام ...
ناگفته های رزمنده همدانی از حماسه فتح خرمشهر/ماجرای عملیات شناسایی متوسلیان و حسن باقری در شب عملیات
باقری به شهید شهبازی گفت: به همین دلیل شهید باقری چنین حرفی را به شهید شهبازی زده بود. وقتی شب آخر شهید شهبازی از شناسایی برگشت نه تنها دستش را به جاده زده بود بلکه مقداری از خاک آنجا را هم برای شهید باقری با خود آورده بود که همین موضوع سبب خوشحالی همه شد. شب آخر شناسایی حاج احمد متوسلیان، حسن باقری و چند نفر دیگر هم از قرارگاه حضور داشتند چراکه قرار بود شهید شهبازی حرف آخر را بزند. بعد از ...
تکدی گری در تاریخ معاصر ایران
پنجره کالسکه توی کالسکه انداختند. او تهران را در سال های پایانی حکومت قاجار، شهری پوشیده از فقیر و گدا وصف می کند؛ همه جور فقیر در کوچه و بازار و خیابان ها مشغول تکدی است. مرد که با فامیل خود از زن و پسر و دختر 10 ساله تا شیرخواره در خیابان ها و بازار نشسته و تکدی می کند . شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از روزنامه همشهری، تاریخ انتشار 1 خرداد 97، شماره: 17252 ...
تبرئه مردی که به ربودن همسرش متهم بود
روزنامه شرق: زنی که مدعی بود شوهر و اعضای خانواده شوهرش او را ربوده اند، وقتی در جلسه دادگاه حاضر شد تا درباره شکایتش توضیح دهد، از شکایتش صرف نظر کرد. این زن چند ماه قبل با شکایت از شوهر، دو برادرشوهر و سه خواهرزاده شوهرش مدعی شد از سوی آنها ربوده شده است. او گفت: من و شوهرم بیش از 20 سال با هم زندگی کردیم و به هم اعتماد داشتیم؛ این اعتماد در حدی بود که شوهرم وکالت نامه ای به من داده ...
وقتی سراغ دوستم رفتم، دیدم دارد با همسرم می رقصد!/چشم شوهرم که به من افتاد کتکم زد
وی گفت: 22 ساله بودم که به عقد نصرت درآمدم. او کارمند یکی از مراکز درمانی بود و شخصیتی آرام و متین داشت اما برخلاف او من دختری پرهیجان و پرجنب و جوش بودم. دوران نامزدی ما 2 سال به طول انجامید و ما در حالی زندگی زیر یک سقف را آغاز کردیم که من دوست داشتم بیشتر اوقاتم را در بیرون از منزل بگذرانم. این بود که برای تخلیه هیجانات روحی و با اجازه همسرم در یک باشگاه ورزشی ثبت نام کردم و با ورزش ...
آن زن گفت من کلفت خانه می شوم؛فقط برای شوهرم بچه بیاور/حالا شوهر وهووام بچه ام را دزدیده اند
اولی که پا به خانه بخت گذاشت مجبور شد برای گذران امور زندگی در خانه های مردم کار کند. مدتی به همین ترتیب گذشت تا این که روزی خواهرم به همراه زنی میان سال به روستایمان آمد. وقتی دور هم نشستیم تازه فهمیدم آن زن به خواستگاری من آمده است اما نه برای پسر یا برادرش بلکه او مرا برای شوهرش خواستگاری کرد! ناباورانه و متعجب فقط نگاهش می کردم که سیمین در ادامه سخنانش گفت: چند سال است با ...
خرمشهر با سوگ و هلهله آزاد شد
جوان قرار گرفته است. راوی همسر شهید امیربهمن باقری ، فرمانده مخابرات سپاه خرمشهر روایتی خواندنی از حالات و احساسات خود و مردم در نخستین ساعات آزادسازی شهر و شادی مردم می گوید که در ادامه می خوانید. سوم خرداد ماه 61 بود. از ساعت 11 صبح رادیو مارش نظامی پخش می کرد. گاهی صدای مارشِ سنگین و سهمگین قطع می شد و مجری رادیو با صدایی محکم اعلام می کرد: شنوندگان عزیز توجه فرمایید، شنوندگان عزیز ...