الگوی نسل جوان از کارآفرین مخدوش است
سایر منابع:
سایر خبرها
گلوله باران بهترین فیلم حقیقت شد
...، محمدمهدی طباطبایی نژاد معاون نظارت و ارزشیابی سازمان سینمایی، مسعود خوانساری رییس اتاق بازرگانی تهران، منوچهر شاهسواری مدیرعامل خانه سینما، مرتضی رزاق کریمی قائم مقام مدیرعامل مرکز گسترش و ... در تالار وحدت برگزار شد. در این مراسم که محمدرضا شهیدی فرد اجرای آن را برعهده داشت جمع زیادی از مستندسازان پیشکسوت و جوان از جمله محمدرضا اصلانی، منوچهر طیاب، محمد تهامی نژاد، احمد ضابطی جهرمی ...
برای دفاع از نظام اسلامی و ولایت فقیه یک شبکه عظیم اجتماعی تشکیل می دهیم
حجت الاسلام مهدی طائب در شهرستان بردسکن در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری بسیج در خراسان رضوی؛ گفت: قرارگاه عمار یک مؤسسه راهبردی و اتاق فکر است که اعضای آن عمارگونه عمل می کنند و ما در مواقع بحران ها و فتنه های منافقین و بدخواهان نظام از طریق تربیون ها و منابر به روشنگری مردم به ویژه نسل جوان پرداخته و آن ها را در جریان اهداف و توطئه های دشمنان قرار می دهیم. وی با بیان اینکه ما به ...
محله مطرود جزیره کیش کجاست؟
چراغانی است و صدای بزم و سور می آید. هرجایی از جزیره که پا می گذاری، انگار وارد جشن شده ای. صدای هیاهو و خنده و تفریح و تفریح؛ پاساژهایی که راهروهای برقی آن ها را به یکدیگر وصل می کنند و راهروهای پیچ درپیچشان معماری مدرن را به رخ می کشند. می توانی ساعت ها از تمیزی، زیبایی و تنوع مثال زدنی موجود در جزیره برای تفریح و شادی کردن حرف بزنی، خاطرات تجملی بسازی و غرق در امکانات توریستی جزیره کیش خوش بگذرانی. هتل های سفید و رؤیایی که در خط های ممتد در تمامی جزیره ردیف شده اند و هرکدام شبیه یک باغ است؛ گل های سرخ آویزان شده از شاخه ها روی سنگ های سفید مرمر. صدای مردم بومی را از خاک زیر یکی از همین هت ...
خنده بس کن دگر ای روحانی؛ ناامیدم ز تو لاریجانی
ماند دیده بس که تحکّم، از بعضی ... / گله مندند، مردم از بعضی ... بوی تبعیض، شامه آزار است/ خواب تا کی؟! خدا که بیدار است... مپسندید غم، اضافه شود! / شهر از دستتان کلافه شود طعمه های یزیدشان مکنید/ از خدا نا امیدشان مکنید ظلم، شوم است... بی کسی، شوم است... / شورشی نیست هرکه محروم است این قبیله، ز. فتنه، آزادند/ در دفاع از حرم، جوان ...
وقتی صنایع دستی کالایی استراتژیک بود
زنده یاد ایرج افشار منتشر شده آمده است که مرد و بچه کوچک چند نفر به سن هفت نرسیده توی زیرزمین در اتاق تاریک متعفن نشسته و مشغول شال بافتن بودند. شالباف ها اکثرا جوان می میرند و سببش کار سخت و عفونت اتاق و هوای بد آنجاست و جمیع شالباف ها ناخوش و بد حالند. پسری با رنگ روی خوب ندیدم. شال کرمان در دوره قاجاریه اهمیت به سزایی داشت. به دلیل آنکه شال هم به عنوان یک اثر هنری شناخته می شد و هم ...
ماندن با روحانی مرزبندی با اصلاحات
دست های خود را ببندیم و کشور و نظام اسلامی را از وجود چنین شخصیت ارزنده و شجاع و مدیری محروم کنیم. حسین مرعشی نیز که با لیست کارگزاران به مجلس رفته بود، تاکید داشت: اگر در مواردی مصلحت نظام ایجاب کند، مجمع تشخیص مصلحت می تواند برخلاف قانون اساسی، قانون وضع کند. حسن روحانی، نایب رئیس مجلس پنجم نیز از حامیان مادام العمر کردن ریاست جمهوری هاشمی بود و معتقد بود: قانون اساسی نوکر ...
مهران زند؛ قهرمان معلولی که می خواهد کلیه اش را بفروشد
روزنامه شهروند – محمد باقرزاده: هنوز 6 سالش تمام نشده بود که روزگار از او تصمیم گیری دشواری می خواست؛ مهران زند لشنی سال 76 باید تصمیم می گرفت که برای ادامه زندگی خانواده پدر یا مادرش را انتخاب کند و او پیش از این با مادربزرگش یعنی مادرِ پدرش انس گرفته بود. مهران پس از جدایی پدر [...] روزنامه شهروند – محمد باقرزاده: هنوز 6 سالش تمام نشده بود که روزگار از او تصمیم گیری دشواری می خواست؛ مهران زند لشنی سال 76 باید تصمیم می گرفت که برای ادامه زندگی خانواده پدر یا مادرش را انتخاب کند و او پیش از این با مادربزرگش یعنی مادرِ پدرش انس گرفته بود. مهران پس از جدایی پدر و مادر دیگر آن کودک شاد نبود و بازی هایش از کوچه های دورود در استان لرستان به کنج خانه و همزبانی با مادربزرگی قصه گو و دلسوز کشیده شد. دوری از پدر و مادر، اما پایان تراژدی زندگی کودکی با آرزو های بزرگ نبود و روزگار برای مهران بازی های دیگری هم در چنته داشت. هر چه زمان می گذشت نرمی استخوان مهران هم بیشتر خودنمایی می کرد، اما او مصمم به زندگی و پر از امید و آرزو بود تا نوبت به آن صبح حادثه ساز رسید؛ در آن روز مهران پانزده ساله شال و کلاه کرده بود که به دیدن مادرش برود، اما خودرویی از پشت او را چنان نقش زمین کرد که پس از 13 سال هنوز برخاستن برای او دشوار است. بازی روزگار و خطای پزشکان هر دو پای مهران را به یغما برد و حالا چند سالی است که از آن کودک شاد و پرامید، جسمی ناقص و روحی پر از درد و دل نگرانی به جای گذاشته است. مهران زند لشنی در همه این سال ها در سر سودای ایستادگی و مبارزه داشت و پس از خداحافظی از نیم تنه پایین بدنش، بر فشار های روحی و جسمی مسلط شد. او این بار پرامیدتر از گذشته روی دو دست خود بلند شد و به والیبال نشسته روی آورد. چند بار روی سکوی قهرمانی ایستاد و درست در روز هایی که گمان می کرد امید و روشنی به زندگی اش رسیده است، مشکلات تازه سربرآوردند. مهران در 28 سال گذشته هر چه در توان داشت برای زندگی گذاشت، اما روزگار چندان روی خوشی به او نشان نداد؛ بدعهدی مسئولان و بی توجهی دوستان حالا مهران را به جایی رسانده است که می خواهد کلیه اش را بفروشد و همین چند روز پیش هم برگه اهدای کلیه را پر کرده است. با کِرمی که گوشت بدنم را می خورد، درد دل کردم 27 سال از نام گذاری سوم دسامبر، 12 آذر، به نام معلولان در سازمان ملل متحد و با هدف توجه به مشکلات این گروه از جامعه و آماده سازی زمینه رشد آن ها می گذرد، اما همچنان میلیون ها معلول در ایران و در بسیاری از کشور های دنیا برای ابتدایی ترین نیاز های خود تلاش می کنند. مهران یکی از همین افراد است که سال هاست در آرزوی یک خبر خوش شب و روز را به سختی پشت سرمی گذراند. او تک فرزند خانواده ای است که خیلی زود از هم پاشید و پدر و مادر هر کدام زندگی تازه ای را برای خود برگزیدند. دلتنگی مهران، اما هیچ وقت رهایش نکرد و پس از جدایی پدر و مادر، همواره دلش برای هر دو آن ها تنگ می شد هر چند حالا می داند که زندگی کاری با دلش ندارد: پدرم گاهی اوقات به من سر می زد، اما خودش ازدواج کرده بود و همسرش راضی نبود که من پیش آن ها زندگی کنم و مادرم هم همین شرایط را داشت. دلتنگی من یک چیز بود و واقعیت زندگی چیز دیگر. او، اما همه این روز ها را گذراند تا به پانزده سالگی رسید: 15 سالم بودم که تصادف کردم. صبح زود بیدار شدم که بروم مادرم را ببینم؛ ماشین از پشت به من زد، زمین خوردم و جفت پاهایم شکست، اعزامم کردند به تهران و بیمارستان شفا یحیائیان میدان بهارستان. همان روز سریع من را اعزام کردند. پس از آن روز و با آغاز دشواری های تازه، سختی های گذشته و دلتنگی های کودکی برای مهران تبدیل به روز های خوب زندگی شد: بیمه نبودم، وضع مالی خوبی نداشتم، پدر و مادرم سختی های خودشان را داشتند. سختی زندگی تازه شروع شده بود، ولی همه کمک کردند و به تهران اعزام شدم. گفتند باید پلاتین بگذاریم. برگه رضایت را امضا کرد و پلاتین ها هم به بدن نحیفش اضافه شد، اما درد و دل شوره مهران کم نشد: پلاتین خوب در بدنم جا نگرفته بود. باعث شد که پاهایم بی حرکت بماند و زخم بستر بگیرم. بعد از سه چهار سال فهمیدیم که این درد ها و مشکلات به پلاتین برمی گردد. او پس از عمل، سال های زیادی را روی تخت گذراند، پاهایش سیاه شده بود و نمی توانست قدمی بردارد و همین باعث شد زخم بستر بگیرد: شنیدن این دوران دل می خواهد، آن قدر تلخ و آن قدر سیاه است که هر کسی نمی تواند گوش کند. در همین حد که یک روز به پشت پایم دست زدم و دیدم کرم ها مشغولند. یکی را به دست گرفتم و با هم حرف زدیم. درد دل کردم، بعد هم سرجایش گذاشتم و گفتم بخور این روزی تو است. روز وداع با نیمی از بدن مهران هفت سال را روی تخت گذراند و در همه این سال ها هم مادربزرگش همراه و همدرد او بود: هفت سال آرزو داشتم برف را لمس کنم، باران را لمس کنم و بوی خوش بهار را بچشم، اما همه این تغییرات را فقط از شیشه پنجره می دیدم. سال 92، نوبت به روز دشوار و تصمیمی سرنوشت ساز رسید. مهران انتخاب کرده بود که با پا ها و نیمی از بدنش وداع کند: پاهایم سیاه شده بود و خودم رضایت دادم که قطع شوند. هفت سال روی تخت بودم؛ هفت سال که لحظه لحظه اش سخت و تلخ بود. خانواده می گفتند مهران را بگذارید کهریزک. من همه این ها را می شنیدم و ذره ذره آب می شدم و خجالت می کشیدم که چرا سرنوشت مهران باید این باشد؟ چرا یک اشتباه باید من را به اینجا برساند. اما مادربزرگم لحظه ای تنهایم نگذاشت. مهران تصمیمش را گرفته بود، اما پزشکان نظر دیگری داشتند: می گفتند اگر پاهایت قطع شود خونریزی شدید باعث مرگت می شود، چون زخم بستر هم داری و این خون اگر به بالا و قلب برسد حتما می میری، پزشکان متخصص زیادی به من می گفتند و به همین دلیل این پروسه هفت سال طول کشید و خانواده ام هم راضی نمی شدند. می گفتند همین جوری نفس بکشی هم خوب است، چون معلوم نیست بعد عمل زنده بمانی. جوان بیست ودو ساله آن روز، از هفت سال نفس کشیدن سخت روی یک تخت و زل زدن به سقف خسته شده بود: در نهایت خودم رضایت دادم که پاهایم قطع شود. زمانی که می خواستم بی هوش شوم برای قطع پا، آیت الکرسی را با خود برده بودم اتاق عمل. هیچ کس نبود و فقط من بودم و خدای خودم. فکر می کردم شاید دیگر دنیای من تمام شده باشد، اما زندگی راه و رسم خودش را دارد. باید بدون پا برمی خاستم مهران از آن عمل سخت هم جان سالم به در برد، اما دیگر دو پایش را از دست داده بود. جسم تازه با خود سختی های دشوار هم می آورد و روح انسان را آزار می دهد. افسردگی پس از عمل، مهران را رها نمی کرد، اما او تصمیم گرفته بود بدون پا برخیزد: گفتم این حق من است و باید زندگی کنم، با پا یا بدون پا. باید زندگی کرد. پیش خودم گفتم وقتی خداوند به من فرصت زندگی داده چرا من کوتاه بیایم؟ دوره سخت نقاهت، مبارزه با افسردگی و آشنایی با بدن جدید برای مهران چند ماه طول کشید و او این روز ها را هم پشت سرگذاشت و بار دیگر برای زندگی بلند شد. این بار می خواست با ورزش و والیبال به روز های آینده اش رنگ زندگی بپاشد: تصمیم گرفتم بروم در عرصه ورزش. عمه ام خیلی کمکم کرد. می دانستم باید تلاش کنم. رفتم سراغ والیبال. شرایط من از همه هم بازی هایم بدتر بود، اما می خواستم و انرژی زیادی داشتم. او دوستان تازه ای پیدا کرده بود و با هم شوخی و خنده های خود را داشتند. به نواقص بدن هم گیر می دادند و با هم می خندیدند و روزگار هم به آن ها چراغ سبز نشان داده بود. تمرین دوستانه برای مهران نتیجه داد: تیم خوبی شده بودیم و تمرین مان هم زیاد بود. توانستیم در والیبال نشسته چندین مقام بیاوریم. دو مدال طلا، یک نایب قهرمانی و یک سومی. در مسابقات شهرداری تهران قهرمان شدیم و خیلی خوب پیش می رفتم. تا همین سه ماه پیش و روی دیوار های خانه ای که حالا از بین رفته، مدال ها، لوح تقدیر و تصویری از مهران در کنار محمدباقر قالیباف شهردار پیشین تهران، خودنمایی می کرد. حالا انگار سرنوشت آن مدال های افتخار هم شبیه آوارگی مهران است: خانه متعلق به یک خیّر بود. دو سه ماه به من داده بود که تا قبل از تخریب، آنجا زندگی کنم. خیلی لطف داشت، اما او هم زندگی خودش را داشت و برای خانه اش برنامه دیگری ریخته بود. خودم که آواره ام و وسایلم هم شبیه زندگی خودم. سختی های تازه از راه می رسد حضور در جامعه و گذران زندگی با ورزش برای هر معلولی در ایران با مشکلات فراوانی همراه است و پس از سال ها شعار و برنامه هنوز پایتخت ایران برای حدود 10 درصد از ساکنان مناسب نیست. اما برای مهران تهران شهر بهتری بود. او دوستان تازه ای پیدا کرد، چند قهرمانی هم کسب کرد و درست در روز هایی که به تیم ملی فکر می کرد، جسمش بازی تازه ای درآورد: بعد از چند سال عوارض بیماری باعث شد زمین بخورم و دیگر نتوانم ادامه دهم. جایی نداشتم بخوابم و شرایط مالی هم بد بود. دیگر نمی توانستم بروم خانه عمه ام. چند روزی پیش پدرم رفتم، ولی همسر پدرم راحت نبود و مشکلات روحی برگشت. هیچ کس را نداشتم. جوانی تنها حالا مزه زندگی و پیروزی بر مشکلات را چشیده بود. او نمی خواست تسلیم شود. مشکلات تازه او را به نهاد های دولتی و مستقل فراوانی کشاند، اما هیچ کس دست او را نگرفت: به هر نهادی برای کمک رفتم که حقوقی به من بدهند یا مسکن بدهند، ولی هیچ کس کمک نمی کرد. مجلس که رفتم من را راه ندادند. بنری همراه داشتم و روی آن نوشته شده بود: آقای لاریجانی من می خواهم با شما درد دل کنم. به هر جایی که فکر می کردم ممکن است موثر باشد رفتم. ناامیدتر از همیشه برگشتم. بعد ها دوباره به مراکز بهزیستی و همه جا رفتم، ولی هیچ کس کمکی به من نکرد. او حالا باید با دریافتی ماهی 160 هزار تومان از بهزیستی و ماهی 45 هزار و 500 تومان یارانه چرخ زندگی را بچرخاند، اما نمی شود: هزینه داروها، اسپری و کپسول تنگی نفس و چندین مورد دیگر را که برای تنگی تنفس باید استفاده کنم، ندارم. این دارو ها یک طرف، لباسم هم یک طرف. من غرور دارم، می خواهم در این مملکت نان بازوی خودم را بخورم. الان باید منتظر بمانم که آیا همسایه لباس جدید می خرد یا نه که لباس کهنه اش را به من بدهد. آوارگی: امید دادند و ناامیدم کردند مهران زند لشنی حالا تنهاست؛ نه خانه ای، نه حقوقی، نه همراهی. او که چندماهی در خانه یک خیّر زندگی می کرد، جایی برای زندگی ندارد: قبلا در تهران خانه عمه، دختر عمه و ... بودم؛ 10-15 روز یک بار خانه هر کدام از دوستان و آشنایان می روم و حتی هزینه ایاب و ذهاب هم ندارم. بعضی وقت ها هم می روم دورود، خانه عمویم. در همین سال ها مهران یک بار با رسانه ای حرف زد و یک بار هم به برنامه ای تلویزیونی رفت و وعده های فراوانی گرفت: از شبکه سه به من قول دادند، ولی الان حتی جوابم را هم نمی دهند. وقتی به من وعده دادند خیلی خوشحال شدم و یک لحظه دردم فراموش شد. گفتم مشکل خانه ام حل می شود و ورزشم را ادامه می دهم، ولی الان سردرگم هستم که چرا بعضی افراد به راحتی قول می دهند و فراموش می کنند همه این وعده ها و بدقولی ها روی روح و روان جوانی که تنها یک زندگی ساده می خواست، تاثیر گذاشته است و حالا مهران 28ساله ناامید است: وقتی می بینم اطرافیانم آینده خود را رقم می زنند خوشحال می شوم، اما وقتی به خودم نگاه می کنم، غبطه می خورم که مهران دلش پاک بود، برای کسی بدی نمی خواست، چرا به این روز افتاد. روزگار سخت مهران و بدقولی مسئولان، در چند ماه گذشته با مجموعه ای از خبر های بد تکمیل شد: پدرم چند ماه پیش فوت کرد؛ همان پدری که به من پیام می داد مهران، پسرم! فکر می کنی دوست ندارم پیش من باشی؟ پدرم می خواست، ولی شرایط مالی و شرعی اجازه نمی داد که من پیش او باشم. کاش پدرم بود و فقط به من می گفت پسرم، همین. همان پدر را هم از دست دادم. از هیچ چیزی بهره نبردم، نه از راه رفتن، نه از نفس کشیدن و نه از زندگی و ازدواج، اما شاکرم. سرماخوردگی، عفونت، آسم، مشکل ریه، بی پولی و در به دری از جوانی ورزشکار، مهرانی ناامید و خسته ساخته است. او هرچه فکر می کند هیچ راه و روزنه امیدی نمی بیند تا جایی که چند روز پیش تصمیم دشواری گرفت: آن همه قول و وعده ای که به من دادند و هیچ کدام اجرایی نشد، شرایط من را از قبل بدتر کرد. دیگر واقعا به بن بست رسیده ام و هیچ کاری نمی توانم انجام دهم. نه کاری می توانم بکنم، نه درآمدی از خودم دارم. تصمیم گرفتم کلیه ام را بفروشم، هرچند دکتر ها من را از این کار منع کردند و گفتند ممکن است خطرناک باشد. می گویند شانس موفقیت چند درصد است، ولی چند روز پیش رفتم و فرم اهدای کلیه را پر کردم. تصمیمم را گرفتم و این کار را کردم. درست یا غلط آن را نمی دانم، اما این را خوب می دانم که هیچ کس اطرافم نیست و هیچ کس دستم را نمی گیرد. مهران حالا و پس از این تصمیم سخت، نمی داند چه روز هایی انتظارش را می کشد و حتی نمی داند چند روز دیگر زنده است، اما یک جمله برای مردم دارد: بدانید که آرزو داشتم تنها یک شب سرم را راحت بگذارم و بخوابم. روزگار سپری شده مهران، سرگذشت یکی از چندمیلیون ایرانی معلول است که با وجود تمام تغییرات همچنان بسیاری از حقوق ابتدایی آن ها نادیده گرفته می شود؛ جمعیتی که همین چند ماه پیش، همایون هاشمی نماینده مردم میاندوآب در مجلس تعداد آن ها را حدود 10میلیون اعلام کرد و براساس اطلاعات مستند، بهزیستی ایران تا سال 96، تنها یک میلیون و 415 هزار نفر از آن ها را تحت پوشش قرار داده است. درج شده توسط : ...
با خودت رو راست باش!/ چه کاری مانده است که مقابل نامحرم نکرده باشید!؟/ حق الناس به گردن شماست
...، نوعی سرمایه گذاری تاریخی بود که میراث نفیسی به وجود آورد و نباید اهمیت این موضوع را نادیده گرفت. شاید اگر پدر مولانا و پسر آینده دار او مورد پیشواز و حمایت سلجوقیان قرار نمی گرفتند، او نیز در جوانی، همان بلایی بر سرش می آمد که در چند مقطع تاریخی متفاوت بر سر حلاج، عین القضات، شهاب الدین، نسیمی و دیگران آمد. اگر چه در ترکیه معاصر نیز شمار افرادی که از روی تعصب ملی گرایانه، حتی ابن ...
خرید هایی که خوشحالی و خوشبختی نمی آورد
خوشحال کرده ایم. پول زیادی برای هدیه داده ایم تا کادوی ما تک باشد، اما فراموش می کنیم این هزینه را برای ارتودنسی دندان هایی که پس و پیش در آمده اند کنار گذاشته بودیم. یا مثل قصه دوم قول و قرارهایمان را فراموش و به جای عقل احساس را در خریدهایمان لحاظ می کنیم. چشممان دنبال زرق و برق است و دوست داریم همیشه چیز های لوکس بخریم. ارتقا در هر سطحی از زندگی خوب است حتی تعویض خودرو، اما نه وقتی شما و همسرتان ...
بررسی علت کم لطفی جوانان به جشن های ایرانی/ هالووین و ولنتاین مهمتر از یلدا؟!
تبعیت می کنند. در جامعه ما هم علیرغم این که ملت با فرهنگی هستیم و افتخارات ما این است که از غنای فرهنگی فوق العاده ای برخورداریم، اما در مبادله فرهنگی مقداری ضعیف عمل کرده ایم و نکته مهم این است که متاسفانه گذشتگان ما در انتقال فرهنگی از نسلی به نسل دیگر خوب عمل نکرده اند و نقش خانواده ها، مدرسه، جامعه و دستگاه های فرهنگی در انتقال عناصر فرهنگ خودی به نسل بعدی ضعیف بوده است. این جامعه ...
انتظارات رهبر انقلاب از جوان ایرانی دوباره در بازار کتاب
همواره نسبت به نسل جوان دغدغه داشته و دارند و مسائل مربوط به این بخش از جامعه را با حساسیت ویژه ای دنبال می کنند. همین نگاه دقیق و دلسوزانه باعث شده است که ایشان در موقعیت های مختلف در ارتباط با مسائل مرتبط با نسل جوان و انتظاراتی که از آن ها دارند صحبت کنند. البته با توجه به گستردگی موضوعات مرتبط به نسل جوان ایشان به فراخور هر مناسبتی که با جوانان و دانشجویان صحبتی داشته اند، مسائلی ...
خود دانشگاه ها باید پژوهش محور بشوند؛ پژوهشگاه درست کنند، پژوهشکده درست کنند
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری میزان به نقل از پایگاه اطلاع رسانی KHAMENEI.IR رهبر معظم انقلاب 20 آذرماه سال 1394در دیدار رؤسای دانشگاه ها، پژوهشگاه ها، مراکز رشد و پارک های علم و فناوری بیاناتی فرمودند که به مناسبت هفته پژوهش بازخوانی می شود. بسم الله الرّحمن الرّحیم (1) الحمدلله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمّد و آله الطّاهرین. خیلی خوش آمدید برادران و خواهران عزیز! جلسه ی علم و ...
رقابتی رنج آور برای همیشه شاد بودن!
سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: همیشه احساس می کنید زندگی چیزی کم دارد؟ حتی وقتی در حال تفریح یا سفر هستید به نظرتان می آید که به اندازه کافی تفریحات یا سفرتان هیجان انگیز نیست؟ شادی از نظرتان تجربه فوق العاده ای است که با این دل خوش کُنَک های روزمره به دست نمی آید؟ اگر چنین فکر هایی از سرتان می گذرد، پس قطعاً آن لایه سنگین غم را هم می شناسید که سرتاسر زندگی را خاکستری و عبوس می کند. اما آیا نسبتی ...
جهاد تمدنی جوانان زمینه ساز ظهور
مسیر انقلاب اسلامی | ▪️| رسیدن انقلاب به برهه ای خطیر با بحرانها ، آسیب ها و ظرفیت های کاملا ویژه و متفاوت که فرصتی تاریخی را مشروط به صف آرایی جدید هوشمندانه در اختیار انقلاب اسلامی گذاشته است | ▪️| در جمیع تمدنها و انقلابها و جهش های تاریخی، نسل جوان پایه گذار تحولات شده اند، در انقلاب اسلامی هم از اغاز تحقق و محک دفاع مقدس و نبرد علمی و...همین نسل، نخست پیشگام بوده اند، ...
روی فیلمبردار ما چاقو کشیدند
در ایران برای ما افغانستانی ها خیلی سخت است. همین موضوع برای من جرقه ای شد که بعدها آن را پیگیری کنم. آن موقع صرفا مسأله قومی-نژادی برای من مطرح بود که چرا این فاصله وجود دارد و چرا این نوع نگاه را ما به افغانستانی ها داریم. تا اینکه چند سال بعد تصمیم گرفتم مستندی درباره افغانستانی ها بسازم. آن موقع دیگر فقط مسأله، مسأله قومی-نژادی نبود، بلکه مسأله، زندگی نسل دوم مهاجران افغانستانی در ایران بود ...
عمر طولانی موهبت است، قدردان آن خواهیم بود؟
بشر در هیچ دوره ای از تاریخ به اندازۀ امروز سالخورده نبوده است. پیری واقعیت جدیدی است که هنوز اکثر ما آمادۀ رویارویی با آن نیستیم. البته فراوانند نویسندگان خوشحالی که می گویند زندگی در دوران پیری رضایت و آرامش بیشتری دارد و نباید دربارۀ این دوران افکار منفی بافت. اما کافی است به جای روان شناسی مثبت گرا سراغ زیست شناسی بروید تا بفهمید بدن سالخورده چقدر غم بار است. آرتور کریستال، جستارنویس 71سالۀ آمریکایی، با طنز منحصربه فردش دربارۀ پیری و کتاب های مربوط به آن نوشته است. ...
صحبت های شنیدنی اینفلوئنسر قرآنی/ پیشنهادی که وزیر ارتباطات به من داد را دیگر هیچوقت قبول نخواهم کرد! + ...
. تعریف سلبریتی در جامعه دچار اشکال است تعریف شما از سلبریتی چیست و آیا خودتان را یک سلبریتی می دانید؟ تعریف سلبریتی در جامعه اشکال دارد، مفهومی که اکنون وجود دارد این است که یک بازیگر یا خواننده خیلی معروف که دنبال کننده های زیادی دارد به عنوان سلبریتی شناخته می شود و وقتی مردم او را در خیابان می بینند، او را می شناسند و با او عکس می گیرند. درحالی که افراد مشهور در ...
روایت ساکنان قلعه دولت آباد قم
زمین گذاشته. روبه روی مبل چیزی جز دیوار نیست. موقع ورود به اتاق باید کمی صبر کرد تا چشم به تاریکی عادت کند. گاز رومیزی سه شعله گوشه اتاق است و فاطمه روزها روشنش می کند تا خانه هوا بگیرد و بخاری را اصلاً روشن نمی کند چون می ترسد یادش برود شب خاموش اش کند و گاز خفه اش کند. اصالتاً اهل خمین است و بچه که بوده مادرش او را به اینجا آورده و الان توی همان خانه بچگی زندگی می کند. شوهر هم داشته اما ...
دفاع مقدس ابعاد کشف نشده بسیاری دارد
عراق از این حماسه های دفاع مقدس به خودباوری برسند و به وعده های الهی اعتماد کنند. وی با بیان اینکه نسل جوان از تاریخ دفاع مقدس به خودباوری رسیده است: درباره مدیریت جهادی کتاب های خوبی نوشته شده اما کم است و باید اقدامات بیشتری شود تا در تمام عرصه ها از آن ها بهره برداری شود. البته باید تلاش کنیم ابعاد مختلف این قطعه از تاریخ کشورمان به تمام عرصه های اقتصادی، سیاسی، انسانی و روانشناسی تعمیم ...
ستاره هایی که رفتند و سوختند – نگاهی به مهاجرت ناموفق هنرمندان
دو فیلم تبدیل به فیلم سازی مهم و تأثیرگذار شد. شهید ثالث از نسل مهاجران قبل از انقلاب اسلامی ایران است. او در سال 54، بعدازآنکه آثارش دچار ممیزی و سانسور شدند و برای ادامه کار با مشکل مواجه شده بود، به آلمان مهاجرت کرد. شهید ثالث فیلم سازی را در آلمان ادامه داد و آثار جذابی هم ساخت. اما او هیچ گاه نتوانست موفقیت آثاری که در ایران ساخته بود را تکرار کند. شهید ثالث درنهایت به آمریکا مهاجرت کرد ...
مسئول دبیرخانه شورای عالی حوزه های علمیه: هر دقیقه از عمر جوانی 100 سال می ارزد
: اگر می خواهیم در آینده خدمت کنیم باید لحظه های جوانی را قدر بدانیم، اینکه امروز نسل جوان ما ساعت ها طولانی به عمر خود بی توجه است، جای تاسف دارد، اگر جوان بخواهد در آینده خدمت کند باید از این فرصت ها استفاده کرد. انتهای پیام
قائدی چطور از غرق شدن نجات یافت؟
به گزارش جنوب نیوز، ماجرای هک شدن پیج شخصی اینستاگرام مهدی قائدی و تصادف مهاجم جوان استقلال تهران در بوشهر و درگذشت دوست صمیمی او . دو خبر پرکلیک سال 96 درخصوص ورزش فوتبال برمی گردد به مهاجم جوان استقلال. بازیکنی که با درخشش در ایران جوان بوشهر توانست نظر مربیان وقت باشگاه استقلال را جلب کند و به عنوان یکی از ستاره های آینده دار فوتبال ایران به لیگ برتر منتقل شود. این بازیکن اما خیلی ...
فرهنگ ایثار و شهادت باید ترویج شود
به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از اصفهان ،داریوش وکیلی رئیس بنیاد شهید استان اصفهان امروزدر نشست خبری نخستین جشنواره ملی رسانه ای "بیست و پنجم" اظهار کرد: بر اساس مصوبه مجلس شورای اسلامی، بنیاد شهید و ایثار گران دو رسالت مهم خدمت به جامعه ایثارگری و ترویج و توسعه فرهنگ ایثار و شهادت را بر عهده دارد. او ادامه داد: اگر بتوانیم فرهنگ ایثار و شهادت را به درستی به نسل های ...
ورود تعزیرات به قیمت گذاری کنسرت ها
سایر حوزه های فرهنگ و هنر مانند نشر و سینما هم چنین نظری را دارند. حتی بنده شخصاً درباره حساسیت و یکدستی که در داخل وجود دارد، با رئیس اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهران نیز صحبت کردم. * موضوع تقویب بخش بین الملل دفتر موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یکی از مهم ترین خلاءهای چارت تشکیلاتی این مجموعه است که طی سال های اخیر آنچنان که باید مورد توجه مدیران این دفتر نبوده؛ آیا قرار نیست در ...
می خواهیم سبک زندگی جذاب قرآنی ارائه بدهیم
جوانان کشور جذاب است؟ چرا برای عده خاصی و تنها برای افراد مذهبی جذاب است؟ تلاوت قرآن نباید صرفا برای افراد مذهبی جامعه باشد، چراکه در خود قرآن گفته شده که این آیات برای همه افراد جامعه نازل شده است. ما نتوانسته ایم سبک زندگی قرآنی جذابی را به مردم معرفی کنیم با این تفاسیر ما نتوانسته ایم یک لایف استایل قرآنی به مردم معرفی کنیم و نسل جوان کشورمان در این زمینه اساسا الگوی ...
روایتی از اشک ریختن استاد آلمانی هنگام شنیدن دعایی از حضرت امیر علیه السلام
این اندیشه را بفهمند. یک میزی در جهان وجود دارد که دور آن میز، کسانی که یک زمانی اساساً نادرست و شرّ و غیرواقعی بودند الان دور آن میز نشسته اند. چندوقت پیش در بزرگترین نشست بین الادیانی جهان که در کانادا برگزار شد، پارلمان ادیان، من لیست افراد را نگاه می کردم، یک جوان سوری می خواست به عنوان نماینده همجنسگرایان سوریه سخنرانی کند. دنیا الان اینگونه است. من نمی خواهم بگویم خوب است اما دنیا به این جا ...
کامیاب : استحکام و پایدار ماندن زندگی های مشترک مهمتر از افزایش آمار ازدواج است
قابل تحسین است. وی با اشاره به آمار هشدار دهنده طلاق در نسل جوان و سال های ابتدایی شکل گیری زندگی های مشترک بر اهمیت ارائه مشاوره قبل، حین و بعد از ازدواج به جوانان تاکید کرد و گفت: با پیچیده شدن زندگی های اجتماعی و تغییر شکل زندگی ها از سنتی به ماشینی لازم است مشاوره ها نیز از سبک سنتی به علمی تبدیل شود. دبیر ستاد ساماندهی امور جوانان استان فارس توجه ویژه وزارت ورزش و جوانان ...
حقیقتِ سینما
جشنواره ی امسال سینماحقیقت تفاوتی اساسی با جشنواره های از نوع خودش مثل جشنواره ی سینمای جوان، جشنواره ی فیلم کوتاه (تهران، اصفهان و غیره)، جشنواره ی فیلم رشد، جشنواره ی سوره و... دارد؛ و آن بلیتی شدن سانس های نمایش برای عموم است. و مثل هر تغییری این هم مخالفانی دارد، شاید حتی در میان برخی از برگزارکنندگان اش. به یاددارم جشنواره ی سینما آزاد که پیش از انقلاب برگزار می شد هم پولی بود و برای دیدن ...
آینه باز ؛ ناهید فرامرزی؛ نشر هیلا رازهای زنانه در آب و آتش و آینه
.... برات که تماشای تصویر آب تنی اش تمام عمر صحنه های عاشقانه ای را در سینۀ سوختۀ ساره بیگم باقی گذاشته، خود دل به دختری کولی داده و رفته است. داستان طوری نوشته شده که خواننده از ابتدا با راوی همراه و همذات پندار می شود، حتی اگر راوی در کودکی خبطی کرده تا جای خواهرش را در زندگی غصب کند و تا پایان عمر از کابوس مهرویه در امان نمانَد. اما نویسنده تمهیدی نیز اندیشیده تا خواننده در میانۀ این همراهی گاهی ...
ادبیات ما نگاهبان هویت ایرانی است
ادامه داد: جایزه جلال فرصتی برای پایش، تحقیق و گفت و گو راجع به ادبیات ایران به غیر از شاخه شعر است. وی افزود: داستان کوتاه و بلند و رمان و مستند نگاری و نقد ادبی در جایزه جلال به پایش و تحلیل سپرده می شود. صالحی گفت: وقتی به دوره های گذشته این جایزه می نگریم شاهد پیشرفت حوزه ادبیات ایران هستیم. در حوزه نویسندگان شاهد دو اتفاق خوب هستیم. یکی ظهور نویسندگان جوان است. نسل جوان ...