سایر منابع:
سایر خبرها
آزار شیطانی مرد فامیل بیچاره ام کرد+جزئیات
... دختر صیغه ای گفت: در 17 سالگی برای رهایی از کابوس و با بی اعتنایی مادر و پدرم با پسری به نام مسعود ازدواج کردم و 6 ماه نگذشته بود طلاق گرفتم تنها مانده بودم و برای اینکه زندگی ام را سرو سامان بدهم تصمیم گرفتم صیغه مردان بشوم این کار را کردم و خیلی زود با حدود بیش از 100 مرد صیغه شدم و پول خوبی می گرفتم تا اینکه آخرین شوهر صیغه ای ام یک بازاری بود و من وقتی مدت صیغه ام تمام شد همانجا تصمیم گرفتم از خانه اش طلا سرقت کنم و همین باعث بازداشت من شد تصور نمی کردم این مرد شکایت کند بعد فهمیدم او زن و بچه ای ندارد و چون صیغه اش بودم ترسی از شکایت نداشت! ...
بابا بیا پایین مرا به آغوش بگیر/شهادت من، نور به قبر هردوی ما می آورد
شود بچه های مرا بزرگ کنی و من به بهشت بروم و شما نروی؟ در شرایطی این جملات را می گفت که اصلاً یک لحظه به زندگی بدون او فکر نکرده بودم. امیرحسین بر سر مزار پدرش درباره شهید شهید سیدجلال حسینی از رزمندگان لشکر فاطمیون در اولین روز فروردین ماه سال 61 در بامیان افغانستان به دنیا آمد و در سوم تیرماه سال 94 در تدمر سوریه به شهادت رسید. از این شهید دو فرزند به نام امیرحسین و کوثر به یادگار مانده است و مزارش نیز در قطعه شهدای مدافع حرم بهشت رضا (ع) قرار دارد. انتهای پیام/ ...
دختر 18 ساله: نمی خواستم پدرم از رابطه نامشروع من خبردار شود
این ها بخشی از اظهارات دختر 18 ساله ای است که از منزل فرار کرده بود. او در حالی که ادعا می کرد توسط مادرش تهدید به قتل شده است و دیگر حاضر نیست به خانه بازگردد، درباره تلخکامی های زندگی اش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: شش سال بیشتر نداشتم که فرزند طلاق نام گرفتم. مادرم که نمی توانست سختی های زندگی با مردی معتاد را تحمل کند، از پدرم طلاق گرفت تا روزهای بهتری را تجربه کند. پدرم به مواد ...
پول خوب است، به شرطی که جنبه اش را داشته باشی
اخاذی می کردند، اکنون حاضرم از همسرم جدا شوم اما همسرم حاضر به جدایی نیست چرا که هویت خانوادگی و اجتماعی اش زیر سؤال می رود و از طرفی حاضر نیست رابطه اش را با آن دختر جوان که حالا 28 ساله است تمام کند. نمی دانم چند سال دیگر باید از عمرش بگذرد تا به اشتباهش پی ببرد و تاوان اعمالش را بدهد. این اتفاق می توانست نیفتد. بچه های من می توانستند دست نوازشگر پدر را بر سرشان احساس کنند و ...
عملیات علیه اجاره نشینی
هی گوشی ور ندارد داخلی ام را بگیرد که فلانی مطلبت را بچلان؛ برایتان از تجربیات اثاث کشی در زندگی ام می گویم. تابستان های متمادی پدرم سال های آخر خدمتش توی آموزش و پرورش یک مدرسه غیرانتفاعی راه انداخت. طبیعی است که مدرسه، ساختمان می خواهد و ساختمان وسایل و تجهیزات. خانه های بم معمولا بزرگ بود و چند اتاقه و خانه های قدیمی ترش جان می داد برای مدرسه شدن. معمولا پدر، قرارداد ...
مدافع حرمی که تکفیری ها نقشه ترورش را کشیدند/ نحوه شهادتش را خودش نقاشی کرده بود
خوشحالش کرده و حامد لب باز کرد و گفت: یادتان است که من همیشه می گفتم ای کاش 1400 سال پیش به دنیا می آمدم تا بتوانم در رکاب اباعبدالله(ع) بجنگم و از خاندانش دفاع کنم؟ حالا این فرصت برایم پیش آمده ، می خواهم بروم سوریه و از خواهر اباعبدالله (ع) دفاع کنم. واکنش اهالی خانه بعد از شنیدن این جمله ها چه بود؟ جواب را از زبان پدر حامد بشنوید: به پسرم افتخار کردم، آرزوی هر خانواده شیعه و مسلمانی ...
برادرم در فکه و پسرم در قنیطره آسمانی شدند
قبل از اینکه پدر شهید شوید، برادر شهید بودید. خودتان هم در جبهه حضور داشتید. کمی از خودتان بگویید. من و برادرم شهید، ولی پورمراد که در عملیات والفجر مقدماتی در سوم اسفند 1361 به شهادت رسید، همرزم بودیم. شغل من کشاورزی است. ما چهار برادر بودیم. از همان دوران انقلاب خانواده ما پایبند و معتقد بود. یکی از برادرانم به نام نادعلی که خدمتش در زابل بود با مقام معظم رهبری که به زابل تبعید شده بودند آشنا شده و گاهی به خدمت ایشان می رفت. قبل از یکی از سفرهایش به قزوین برادرم خدمت رهبر می رسد و می گوید می خواهم به قزوین بروم اگر کاری دارید، برایتان انجام دهم. ایشان هم می فرمایند که می توانید تعدادی از عکس های امام و اسلحه را همراه خود ببرید؟ این کار برای شما خطر دارد. برادرم می گوید بله این کار ...
گاهی یک خبر دادن ساده، از قتل جلوگیری می کند
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : آریو نیازی: پسر چند روزی ناپدید شد و چند روز بعد جسدش را در عمق چاهی پیدا کردند، پدر مقتول گفت پیامکی به من ارسال شده بود: سلام بابا خوبی، بابامن قرار است با دوستانم به ترکیه بروم اگر رفتیم که هیچ ،اگر نرفتیم تا چند روز دیگه به خانه بر می گردم، فقط از این ماجرا به مادر حرفی نزن. با دیدن این پیامک ارسال شده مشکوک شدم و نگرانی ام بیشتر شد. پسرم ...
زیر سقف اعتیاد
به گزارش گروه حوادث جام جم آنلاین، با وجود مخالفت های پدر و مادرم، آنها را مجبور کردم به این وصلت رضایت بدهند و در نهایت ما ازدواج کردیم و با همسرم که جوشکار گاز بود و درآمد خوبی هم داشت، زیر یک سقف رفتیم. با تولد پسرمان دانیال، میثم اغلب شب ها دیر به خانه می آمد. او در مقابل اعتراض های من خیلی زود عصبانی می شد و سر موضوعات ساده دعوا راه می انداخت. پس از این نیز رفتارهای مشکوک او بیشتر ...
ماجرای چند مرگ دلخراش در کویرهای ایران
برداشت که می شد، اهالی روستای میل سفید میبد یزد به زمین کشاوررزی می رفتند تا محصول برداشت کنند. صبح روز حادثه، دانیال با خواهر چهار ساله اش همراه مادر و خاله شان به زمین کشاورزی رفتند. بزرگ ترها مشغول برداشت محصول بودند و بچه ها هم سرشان به بازی گرم بود. مدتی که گذشت، خاله دانیال سرش را بلند کرد اما دانیال را ندید. فاصله خانه تا زمین زیاد نبود و خاله تصور می کرد دانیال به خانه برگشته است، برای ...
20 سال؛ هرروز کتک خوردم!
خودش به خانه برمی گردد اگرچه با تعهد کتبی اما چیزی عوض نمی شود و شرایط همان است. سمیرا می گوید: بعد از اولین بار که مادرم به بهزیستی آمد دیگر طاقت نداشتم که مادرم بدون دلیل کتک بخورد، از طرفی تصمیم گرفته بودم برای رهایی از این فضای رعب و وحشت با هرکسی که پدرم بگوید ازدواج کنم، به مادرم گفتم اگر تو به بهزیستی نروی من ازدواج می کنم اگرچه تمایلی به ازدواج در سن 13 سالگی ندارم و می خواهم درس ...
ماجرای مرموز قتل خانوادگی در شرق پایتخت
خانه مادرم یک آلبوم عکس خانوادگی و چهار و نیم میلیون تومان پول نقد سرقت شده است.چون زیبا آخرین نفری بود که به خانه مادرمان رفته بود به او مشکوک هستیم و گمان می کنیم او و پسرش بعد از درگیری با مادرپیرمان او را کشته و پول هایش را سرقت کرده اند. با این شکایت زیبا 50ساله بازداشت شد اما ادعا کرد از مرگ مادرشوهرش هیچ اطلاعی ندارد. وی گفت: بعد از فوت پدر شوهرم من و همسرم ازمادرشوهرم ...
راز قتل زن مسن سر به مهر ماند
او سرکشی می کردند. از خانه مادرم یک آلبوم عکس خانوادگی و 4.5 میلیون تومان پول نقد سرقت شده است. چون زیبا آخرین نفری بود که به خانه مادرمان رفته بود، به او مشکوک هستیم و گمان می کنیم او و پسرش بعد از درگیری با مادر پیرمان او را کشته و پول هایش را سرقت کرده اند. با این شکایت زیبا 50 ساله بازداشت شد؛ اما ادعا کرد از مرگ مادرشوهرش هیچ اطلاعی ندارد. او گفت: بعد از فوت پدر شوهرم من و همسرم از ...
در انتظار پدر ؛ مادرانه های شهید تورجی زاده
کرد و سکوت کرد و بغض کرد که گفتم: علیرضا، ممد شهید شده؟ چشمانش را که به نشانۀ تأیید بست، همۀ دنیا دور سرم چرخید. مثل طبل توخالی شدم که هر صدایی در آن چند مرتبه تکرار می شود. کمرم تیر کشید؛ گویی دو تا سطل آب یخ رویم ریختند. می لرزیدم. نه کم؛ زیاد. دست خودم هم نبود. چقدر نداشتن ممد قرار بود سخت باشد؛ اما گریه نکردم. انگار خانۀ آرزوهایم ویران شده بود. چشمانم یاری ام کردند و برای عزیزترینم ...
طعمه عجیب برای مرد عصبانی از طریق آزار دخترش
دخترم را به بهانه این که مادرش قصد دارد او را ببیند، به منزل خودشان می کشاند. اما مادر فرهاد با نقشه قبلی منزل را ترک می کند و آن ها در خانه تنها می مانند. وقتی فرهاد نیت پلید خود را آشکار می کند که قصد برقراری رابطه نامشروع را دارد، با مقاومت دخترم روبه رو می شود. بعد از آن بود که ناهید به خانه آمد و ماجرا را برای من و مادرش بازگو کرد. با توجه به این که آن ها همسایه ما بودند ...
اندوه شیرین
ها را فراموش می کند، هیچ وقت قطره اشک هایی را که در ساعات پایانی شب بر دفتر مشقم می چکید، فراموش نخواهم کرد، درحالی که مادرم با میل بافتنی بالای سرم ایستاده بود و مدام تهدیدم می کرد. با همه دشواری ها و عذاب های دوران کرونا، چند سال بعد، از این روز ها هم با حسرت یاد خواهیم کرد و در دلمان می گوییم که چه روزگار شیرینی بود. شاید به این دلیل باشد که هنوز دنیا سهم کافی از شکست ها را نصیبمان ...
ناگفته های ابوالفضل پورعرب در سالروز تولدش
خانواده کارمندی که پدرم کارمند آموزش و پرورش و مادرم خانه دار بود، به دنیا آمدم. بعد از سال ها دلم می خواهد برای کسانی که مخاطب من هستند، آرزویی کنم. امیدوارم خوب زندگی کنند بیماری کرونا از بین برود، مردم خوب زندگی کنند و بیشتر یکدیگر را ببینند و درک کنند. موزه سینمای ایران در سلسله گفتگو های تاریخ شفاهی خود، این بار سراغ ابوالفضل پورعرب رفته است. به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان به نقل ...
قتل مرد جواهرفروش به خاطر 700 میلیون تومان
تناقض گویی قصد فریب داشت مأموران پلیس در بررسی خانه او با آثار خونی روبه رو شدند که حکایت از آن داشت مرد گمشده در خانه او به قتل رسیده است. بنابراین وی روز شنبه 29 خرداد به دستور بازپرس جنایی بازداشت شد و در نهایت در بازجویی های فنی به قتل مرد طلافروش با همدستی دو مرد جوان به نام های هومن و احسان اعتراف کرد. وی در ادعایی گفت: من پزشک متخصص زنان و زایمان هستم. چند سال قبل برای خرید جواهر به ...
وقتی مصوبات ساماندهی کودکان کار ارومیه تحت الشعاع تحولات مدیریت شهر قرار گرفت
کنار پدرم زندگی کردیم. وی افزود: خانه اجاره ای ما به دلیل دوستان ناباب و برخی رفتارهای نادرست پدرم جای امنی برای خواهرم نبود به همین دلیل تصمیم گرفتم با خواهرم تنها در یک اتاقی که مادر و پدرم اجاره کرده بود زندگی کنیم. این کودک کار در ادامه گفت: تمامی مخارج و اجاره خانه بر دوشم بود و مجبور بودم صبح تا شب کار کنم دو سال پیش هم یکبار در طرح ساماندهی کودکان کار و خیابان، برخی ...
برای خداداد که تلفیقی است از رنج ها و سرمستی ها
بازی خانگی شکست خورد و از طرف چند هوادار به شدت مورد اهانت قرار گرفت و پاسخ آنها را با همان الفاظ رکیک داد. وقتی خبرنگاران از او پرسیدند یک مربی باید خویشتن دار باشد، پاسخ خداداد این بود: هرکسی وارد حریم خانواده من بشود و مستقیما به خانواده من توهین کند من به همان شکل پاسخ خواهم داد. پرده سوم روزگار چرخید تا یک روز در برنامه هزارداستان شبکه نسیم من و خداداد عزیزی مقابل هم قرار گرفتیم ...
دوست برادرم وقتی شوهرم نبود در آشپزخانه به من نزدیک شد
به گزارش رکنا، او همواره می گفت به طور غیرقانونی از کشور خارج می شویم و زندگی رویایی خواهیم داشت ولی همسرم مانع بزرگی بود تا این که تصمیم وحشتناکی گرفتیم... زن 32 ساله در حالی که بیان می کرد پس از تحمل کیفر و رهایی از زندان هنوز هم عذاب وجدان دارم به مشاور کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: چند سال بعد از گرفتن دیپلم ازدواج کردم اما به دلیل اعتیاد همسرم زندگی ما تنها یک سال دوام آورد و از او ...
زلزله رودبار گیلان و غمی که همچنان بر جان بازماندگان آوار است
شب را خانه مادربزرگ بمانند هرچقد ما اصرار کردیم بمانند فایده ای نداشت. خسته از بازی خوابیده بودم که با ریختن آوار روی سرم بیدار شدم تا زیر گلو در زیر سنگ و خاک و آجر دفن شده بودم . مادرم با تمام توان داشت خواهر برادرهایم را از زیر خاک در می آورد و از خانه بیرون می برد . من آخرین نفری بودم که به هزار زحمت مرا بیرون کشید. دخترخاله ها و پسرخاله ام ،یکی از خاله هایم با یک پسربچه سه سال ...
دخترجوان: برای پیدا کردن شوهر به هر رابطه ی نامشروعی تن دادم
... خنده ای تلخ گونه کرد و آهسته گفت:چی فکر می کردم چی شد. گاهی گل های زینتی خانگی درست می کردم افسوس که نمی دانستم روزی گل وجود خودم در تند باد روز گار پژمرده خواهد شد. مشتری پرو پا قرص کلاس های فنی و حرفه ای بودم، به آینده بسیار امیدوار بودم. پدرم کارمند بود و مادرم خانه دار، ما دوخواهر و یک برادر بودیم، خواهرم فرشته 4 سال و برادرم محسن 6 سال از من کوچکتر بودند، پدر و مادر رابطه ...
ماجرای 2 پسر جوان در خانه زن 45 ساله
یک از این دو جوان در کلانتری به افسر پرونده گفت: با مادرم جر و بحث کردم. می گفت با پسر همسایه رفت و آمد نکن. مثل همیشه دهن کجی کردم، با عجله از خانه بیرون زدم. میثم سر کوچه منتظر بود. با موتورسیکلت به راه افتادیم. او هم با پدر و مادرش دعوا کرده بود. قرار گذاشتیم شب خانه یکی از دوستان برویم. وی افزود: میثم یک چک 2 میلیون تومانی داشت ، چک را ازمغازه دوستش نقد کرد. دقایقی بعد جلوی یک ...
درخواست دیه از بیت المال برای قتل پیرزن تنها
ها قتل مادر شوهرش را انکار کرد و گفت: بعد از فوت پدر شوهرم من و شوهرم از مقتول نگهداری می کردیم، اما بعد از چند سال او تصمیم گرفت به صورت مستقل زندگی کند و به همین خاطر برای او خانه ای اجاره کردیم و مادر شوهرم زندگی تنهایی را شروع کرد. متهم ادامه داد: چند روز قبل از حادثه متوجه شدیم که مادرشوهرم حال خوبی ندارد و بیمار است که روز حادثه او را برای درمان پیش دکتر بردم. قبل از آن مادرشوهرم از ...
کرامات امام هشتم (ع) قابل وصف نیست/ کمک بی منت به مردم، هر عاشقی را خادم حرم رضوی می کند
... از خرمشهر برگشتیم، حدود یک هفته بعد یکی از دوستان را دیدم که تازه برای خادمی ثبت نام کرده بود، شرایط را از او جویا شدم. خیلی خلاصه و مختصر گفت باید در سایت خادمین رضوی ثبت نام کنید. در گوگل سرچ کردم و سایت را پیدا کردم، در ابتدا خیلی از اعتبار سایت اطلاع نداشتم؛ ولی به عشق امام رضا (ع) اطلاعات را وارد کردم. حدود 20 روز بعد با من تماس گرفتند و گفتند برای خادمی حرم رضوی ...
همان امام رضایی که داشتم، دارم
گم شده بود توی شهر شما و عجیب بود که من نترسیدم. اتفاقا حس آزادی داشتم و برگشتم سمت حرم تان. به یکی از همان خادم های لباس سرمه ای کلاه بشقابی گفتم گم شدم و او توی بی سیم چیزی گفت و چند دقیقه بعد من در یک اتاق خنک نشسته بودم و داشتم کلوچه کشمشی می خوردم با شربت آبلیمو تا پدر و مادرم پیدایم کردند. راستش آقای امام رضا من هم یک بار توی حرم تان پسرم را کاری کردم که حس کند گم شده است و بعد ...
ماجرای قتل ناپدریِ متجاوز در فرانسه
نوجوانی 12 ساله بود برای نخستین بار به وی تجاوز کرد. والری بکو هم اکنون 42 ساله است و دانیل پولت 25 سال از او بزرگتر بود. پولت به زندان افتاد اما پس از آزادی به خانه بازگشت و به تجاوز به والری بکو ادامه داد. متهم به قتل با یادآوری سال 1997 که ناپدری اش از زندان آزاد شد گفت: او به مادرم گفته بود که دیگر هیچ کاری نمی کند اما باز شروع شد. بکو در 17 سالگی باردار شد و مادرش که الکلی ...
به دنیا آمدم تا برای بچه ها بنویسم
... محیط خانواده ما خیلی فرهنگی و ادبی نبود هر چند پدربزرگ و مادربزرگ من مکتب دار بودند و در مکتبخانه شان قرآن و گلستان درس می دادند اما پدر من خدا ایشان را رحمت کند، مکتب گریز بودند و به قول خودشان 18-17 روز بیشتر رسماً وارد مکتبخانه نشده بودند. پدرم باهوش بودند و علاقه زیادی به اظهار نظر کردن داشتند و این، خیلی مورد پسند مکتب دارها نبود. با وجود اینکه ایشان سواد بالایی نداشتند اما ما تا دوره ...