برای محمد خوزستانی ام
سایر منابع:
سایر خبرها
سفارش لحظه آخری شهید به پسرش + عکس
باید باهاشون برم. ازت انتظار دارم مخالفت نکنی. به خانواده ام هم نگی.‘ حساب روزها از دستمان در رفته بود. بااینکه مهدی مرتب به مان زنگ می زد هر روز را با نگرانی سر می کردیم. تا اینکه یک روز ساعت چهارپنج عصر دوستانش شروع کردند به زنگ زدن بهم و حالش را می پرسیدند. نگران شدم. پرسیدم: چیزی شده. گفتند: انگار مهدی توی حلب مجروح شده. این را که شنیدم مثل اسپند روی آتش شدم. دستم به جایی بند نبود ...
عید مظلوم غدیر در حجاز
این کنج همیشه محل رفت وآمد زائران باشد. گوشه شلوغ دیگر، گوشه حجرالأسود بود و تکلیفش مشخص. مردم آنجا استلام می کردند و خدا را تکبیر می گفتند. گوشه آخر اما گوشه شیعیان بود. گوشه ای که محل ورود فاطمه بنت اسد به کعبه بود و همه می دانیم و می دانند که کلید ورود فاطمه هم پسرش علی بود. بعدازاین همه سال و بعد از چند بار بازسازی کامل خانه خدا هنوز این گوشه کعبه متفاوت بود و ...
چطور در ژاپن ناپدید شویم؛ شرکت هایی که کمک می کنند آدم ها ناپدید شوند
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) : بی بی سی: در تمام دنیا، از ایالات متحده تا آلمان و بریتانیا آدم هایی هستند که می خواهند بدون هیچ رد و نشان از خانه و زندگی و کسب و کار و خانواده که داشته اند، ناگهان ناپدید شوند و زندگی جدیدی شروع کنند، بدون آنکه ناچار شوند نگاهی به پشت سرشان بیندازند. در ژاپن، به این افراد "یوهاتسو" می گویند. این واژه در زبان ژاپنی به معنی "بخار شدن یا دود شدن" است و اشاره به افرادی دارد که به عمد دود می شوند ...
عروسی جنگی!
نامه و خاطرات سردار فاتح هور ، شهید سرلشکر علی هاشمی می پردازد. خبرگزاری میزان در سلسله برش هایی، به بازخوانی این کتاب می پردازد. *** سر و سامان خانواده تب و تاب عملیات کمتر شد، علی بعد از مدت ها به خانه آمد! از دیدن دوباره علی خیلی خوشحال بودیم. ننه دائم می گفت: علی زن بگیر، زن بگیر، می خوام عروسی تو رو ببینم. علی هم می خندید و سعی میکرد حرف را عوض کند ...
زنان ناآگاه غرق در سراب اعتیاد/ دود سفیدی که ارمغان آن روسیاهی است
بر لبانش نقش بسته بود و حتی زمان سخن گفتن نیز می خندید، می گوید: پس از ازدواج به دلیل شغل همسرم به استان دیگری سفر کردیم و این در حالی بود که همسرم تفننی تریاک مصرف می کرد من هم که زانو درد داشتم برای تسکین دردم چند کام تریاک کشیدم که از همانجا شروع شد. وی اضافه می کند: در همان روزها برای پر کردن وقتم به باشگاه ورزشی رفتم، در آنجا با خانمی آشنا شدم که به مرور با هم رفت و آمد خانوادگی ...
نگاهی بر سیره عملی امام هادی(ع)
، دوستانم پرسیدند: چه شد؟ گفتم: خیر است و چیزی نگفتم. هنگامی که به اصفهان بازگشتم خدا مال فراوان به من عطا کرد، و امروز از اموال آنچه در خانه دارم قیمتش به هزار هزار درهم می رسد غیر از آنچه بیرون از خانه دارم و ده فرزند یافته ام و عمرم نیز از هفتاد سال گذشته است، من به امامت آن مردی معتقدم که از دلم خبر داشت و دعایش در حق من مستجاب گردید.[8] زنی ادعا کرد که من زینب دختر فاطمه زهرا(علیها ...
همسر شهید دانشمند فضایی: یقینا عربستان همسرم را ربوده بود/ روحانی حتی به ما تسلیت هم نگفت/ آقای رئیسی ...
مسئولین گواه این مدعاست که متاسفانه براساس نگاه دولتمردان عمق فاجعه به حدی نبوده که بخواهد واکنشی در پی داشته باشد! اما حادثه جرثقیل مکه بهانه ای شد برای ناپدید شدن دانشمند ایرانی کسیکه پس از سه روز پیکر بی جانش در فاصله هفتصد کیلومتری از محل مسجدالحرام پیدا می شود، آن هم بدون هیچ جراحت و خراشی! همسر شهید احمد حاتمی از کسانی بود که به جد پیگیری مداوم برای تشکیل کمیته حقیقت ...
کرامات امام هادی علیه السلام
.... آن شخص از اسبش پایین آمد و سُم اسب امام را بوسید. ابوهاشم می گوید: آن شخص را قسم دادم که امام به شما چه فرمود؟ پاسخ داد: آیا او پیامبر است؟! گفتم نه پیامبر نیست. مرد تُرک زبان گفت: او من را به نامی صدا زد که در کودکی من را به آن اسم میخواندند و هیچکس از این نام (در اینجا) با خبر نبود!(4) شکر کدام نعمت خدا را به جا آوردی؟ علامه شیخ صدوق(ره) از ابو ...
نقد فیلم Breakfast at Tiffany’s
این زمان زنده نگه می دارد. زمانی که می گویند زمان درمان همه چیز است، اما به قول وندرس در فیلم Wings Of Desire بر فراز برلین اگر خودِ زمان درد باشد چه؟ حداقل در نوشتن می شود هم مبارز بود هم سینه فیل. اینجا است که سینما، یکی از بالاترین شدت تجربه هستی شناسانه ی انسانی را به فرد، بدون آنکه خود در انجامش خودآگاهی داشته باشد، تزریق می کند. همه ی اعضا از کار می افتند و کالبد معنای خود را از ...
عبادت و قنوت های امام هادی علیه السلام
و گفتم : آقای من متوکل مرا به خاک سیاه نشانده و حقوق مرا از بیت المال قطع کرده است ، اتهام من اینست که از ملازمان و یاران شما هستم و متوکل این مطلب را می داند. سپس از امام درخواست کرد نزد متوکل واسطه شود و حقوق قطع شده اش را برقرار سازد. حضرت به او گفت: ان شاء اللّه بی نیاز خواهی شد. همان شب فرستادگان متوکل در خانه اش را کوفتند و از او خواستند نزد متوکل بیاید، او نیز شتابان به در قصر ...
تعبیر رویای صادقه جنگاوری برای امام زمان (عج) در عملیات مرصاد
علاوه بر اخلاق نیکی که داشت مهمان نواز هم بود. یادم هست، گاهی اوقات که با بچه های محله بازی می کرد به خانه می آمد و از مادرم می پرسید: غذا چه داریم؟ می خواهم دوستانم را به خانۀ مان دعوت کنم. مادرم هم غذا را آماده می کرد و به آن ها می داد. وی افزود: روزی عشایر به شهر ما آمدند و آن جا مستقر شدند. در همان حین موسی به خانه آمد و گفت: مادر جان لباس یا خوارکی اضافی اگر داریم بدهید تا برای آن ها ببرم. مادرم نیز مقداری خوراکی و لباس آماده کرد و به ایشان داد. انتهای پیام/ 141 ...
نفسش تنگ می شد اما خسته نمی شد!
.... نمی گفتم چرا رفتی و چرا این کار را کردی. اما وقتی گله می کردم یا صحبتی می شد، می گفتم این همه در حق تو کم لطفی شده، حمایت می کرد. می گفتم خسته نشدی؟ داری این طور عذاب می کشی و باز هم می خندی؟ می گفت: درست میشه خانم. تو با خدا معامله کردی. اینها من را دیوانه می کرد. اصلا خسته نشده بود. ما با سه تا بچه در یک خانه استیجاری 50 متری، بدون آسانسور زندگی می کردیم. می گفت اصلا دوست ندارم ...
پدر شهید: فرزندانم شناسنامه ندارند! + عکس
گروه جهاد و مقاومت مشرق - همین چند روز پیش، زیر تیغ آفتاب ظهرگاهی تابستان، روبروی دانشگاه آزاد شهر پیشوا ایستاده بودیم که مردی میان سال با قامتی متوسط و نگاهی که برقش از پشت عینک قابل تشخیص بود، ما را از گرمازدگی نجات داد و به خنکای خانه اش در خیابان بالایی برد. حاج خدابخش حیدری، پدر شهید مدافع حرم فاطمیون، عباس حیدری، همراه با همسرش (مادر شهید) بدون فوت وقت، روی مبل های راحتی و ساده ...
خودکشی نافرجام پدر شهید مدافع حرم
...> الان هم که آمدیم اینجا، من الان خودم شناسنامه دارم، خانمم هم دارد، این دو تا بچه های کوچولو هم دارد. اما من نمی دانم قانون جمهوری اسلامی چطوری است، روز اولی که ما آمدیم این مسئولینی که آمدند زحمت کشیدند، دستشان درد نکند، اما الان پسر بزرگترم (جعفر حیدری) که اصفهان کار می کند، مدرک و شناسنامه ندارد. **: یعنی پسرِ بعد از عباس آقا هستند؟ پدر شهید: بله. این دخترهایم هم جفتشان الان مدرک ندارد. یکی که گفتم معلم بود یکی هم که مجرد است اینجا. *میثم رشیدی مهرآبادی ادامه دارد... ...
مجید مجیدی: آقایان با حرف هایشان در مناظره ها به ملت خیانت کردند/ بنیاد مستضعفان با دریایی از ثروت، برای ...
می بینیم و در معرض درخواست های مکررشان برای خرید محصولات یا پذیرفتن خدمات شان قرار می گیریم. بله. از همان فیلم های اولم یعنی بدوک ، پدر ، بچه های آسمان و رنگ خدا و آواز گنجشک ها حتی بید مجنون (در شکل دیگری) و خورشید ، داستان هایم با محوریت کودکان و با طرح موضوعات و مضامین اجتماعی راویت می شود و فیلم هایم از آسیب پذیری این قشر جامعه صحبت می کند که من اسمش را قشر خاموش یا قشر صدای خاموش ...
افغانستان همیشه با من است اما ... | علی عبدی
بودیم شبی مهمان شان شوم در آن حویلی زیبا؟ و بر جاده ی بلند ملاغلام چه خواهد رفت؟ و بر دریایی که هم نشین بودیم در پیاده روی های شبانه. آیا کوه بابا پناه گاه مردمِ خانه به دوش شده این روزها؟ علی جان آیا برگشته دره ی غازان؟ از آقای امیری و آن دختر عطرفروشِ سر بازارِ بامیان چه خبر؟ از حسین جان و مهدی و آن دخترکِ دست فروشی که دستلاف می خواست و چشمان ش برق می زد چه؟ راهی نیست. راهی نیست. نوشتن درباره ی ...
سرانجام اسیری که صدام هم نتوانست تغییرش دهد
خواب را خیلی تایید نکرد. دوباره شب بعد همین خواب را دیدم. محمدرضا گفت: دیگر چشم به راه من نباشید! وقتی برای بار دوم به دامادم گفتم، رفت سپاه و پرس و جو کرد ولی خبری نبود. از ما خواستند که یک عکس و فتوکپی شناسنامه را برای صلیب سرخ پست کنیم که ما همین کار را کردیم. 8 ماه بعد خبرش آمد: بعد از 10 روز اسارت به شهادت رسید هشت ماه از این قصه گذشت. یک روز عصر در خانه به صدا درآمد ...
بررسی آثار لقمه حلال و حرام در زندگی انسان
. یأت بما غلّ یعنی همان کلکی که زدی این است. روز قیامت چه خبر است. یک بنده خدایی یک جایی مهمانی رفته بود. ساعت قشنگی روی طاقچه اتاق بود. این وسوسه شد این ساعت را برداشت و در کفش یا کیسه اش گذاشت. صاحبخانه آمد و دید ساعت نیست. گفت: اینجا یک ساعت بود، مهمان نگفت من برداشتم. یک مدت که گذشت، یک مرتبه ساعت در کیف مهمان صدا کرد. مهمان از خجالت آب شد. ما یک ساعت در جیبمان می گذاریم رسوا می شویم ...
محمد فِیلی در محاکات / روزی روزگاری یک زمانی قابل پخش نبود/ ماجرای سربازی رفتن شمر!
.... با عباس افشاریان و خلیل فروزان از بچه های تئاتر و دو نفر دیگر از بچه های موسیقی در اینجا آشنا شدم. به من پیشنهاد بازی دادند. بعد از چند روز خدمت سربازی وقتی به شیراز آمدیم فکر کردم الان زمانش است. باید بلند شوم و به خانه فرهنگی که آدرسش را داده بودند بروم. با خودم گفتم بروم بگویم من گیتار می زنم. خیال می کردم زدنش راحت است. وقتی محمد فِیلی به جای نوازندگی، بازیگر شد! ...
محمدعلی وکیلی چیستی وچرایی مصائب خوزستان و چگونگی برون رفت
نابود کرده ایم و هم جلگه تاریخی خوزستان را. از این بدتر نمی شود حکمرانی کرد؛ آب را با هزینه هنگفت از مسیر طبیعی و بی هزینه اش خارج کنیم تا مردم مجبور شوند در پیِ مسیر مصنوعی و جدید منابع بروند. خدا می داند این تصمیمات غیرملّی چه هزینه هایی بر کشور ما تحمیل کرده است. ج) انتقال آب و انحراف آن از مسیرِ طبیعی اش، مستلزم صرف هزینه های سنگین و گزاف است. این هزینه ها از جیب همه ملت پرداخت می شود و ...
زباله ها در کمربندی، زباله سوز در هوا
این کمربندی شوید همان ابتدای کار بوی نامطبوعی تمام وجودت را فرامی گیرد آنقدر که مجبور می شوید شیشه ماشین خود را بالا دهید و شاید زیر لب هم چیزی به باعث وبانی این شرایط بگویید، اینجا زباله ها چند وقتی است گریبان ساکنین منطقه را گرفته و فقط افسوسی برای آن ها مانده است، افسوس خانه گرفتن در مکانی که مرکز دپو زباله در فاصله چند متری آن ها قرار دارد و صبح که پنجره ها را به امید هوای تازه باز می کنند، بوی ...
شوک مرگ هنرمند انقلابی و خانواده اش در حادثه تصادف با موتور
تبدیل شده بود، نشانه ای از ضعف نهاد های فرهنگی در بهره گیری از نیروی انسانی کارآمد و حفظ آنهاست. بی شک مرحوم فرج نژاد اولین یا آخرین پژوهشگری نبود که بدون حمایت مالی نهاد های فرهنگی، به صورت خودجوش دست به تحقیقات زده و نتایج تحقیقات خود را به وسیله سرمایه شخصی منتشر کرده است، این نکته نشان دهنده مسیر اشتباهی است که پژوهش و تولید علم در ایران به خصوص در حوزه علوم انسانی در پیش گرفته است. موضوع ...
با مدیران فاسد به شدت برخورد می کنم /تزریق بیش از 600 میلیارد تومان بودجه به دو شهرستان رودسر و املش
به گزارش رانکوه نیوز، حجت الاسلام محمد صفری ملک میان امروز (شنبه،2 مرداد) در نشست کمیته برنامه ریزی شهرستان املش اظهار داشت: متاسفانه در فضای مدیریتی گیلان فسادهای عجیب و غریبی پیش می آید و همه هم سکوت می کنند، اما در همین جا بدون تعارف باز هم تاکید می کنم با مدیران فاسد به شدت و با قاطعیت برخورد و دستشان را قطع می کنم و اجازه رشد را دیگر به او نمی دهم. رییس مجمع نمایندگان گیلان ...
رئیسی کار بسیار سختی در پیش دارد | 2370 نوزاد به دنیا آوردم!
ادبیات رفتم و آنجا ماشین های هلال احمر به سمت خوزستان و آبادان می رفت. در مسیر که می رفتیم یک تعدادی از سربازان عراقی کنار جاده زیر لوله های نفت در قسمت خاکی دراز کشیده بودند، چون در آبادان و شهر ما بود، 15 کیلومتری آبادان را به یاد دارم، جاده ماهشهر به آبادان بود. از 15 کیلومتری آبادان که جلوتر رفتیم، داشتم می گفتم خدا آنها را خیر در این هوای گرم- مهر 59 بود و 23 روز از جنگ گذشته بود – زیر لوله ...
گفت وگو با عضو قدیمی حجتیه: ما بهایی ستیز نبودیم
که نامحرم است را می بوسد! خودش زن و بچه ندارد ؛ بدم آمد. آنموقع بدم آمد دیگر. بعد از سه روز به آن جلسه رفتیم؛ بسم الله الرحمن الرحیم، قسمت اول سوره محمد آیه ی قتال و... و تفسیرش کردند. قسمت دوم تحلیل شخصیت یاسر عرفات! تمام شد و بیرون که آمدیم به دوستم گفتم منصور! من بدم آمد، نمی آیم؛ یاسر عرفات خر کیست؟! من در این مقطع 18 سالم است؛ از یاسر عرفات بدم آمد و جلسه را ...
عاشقانه نوید محمدزاده و فرشته حسینی پس از ازدواج + عکس و فیلم
صفحه اینستاگرامش با انتشار تصویری از خود نوید محمدزاده نوشت: برای همیشه تو را آنگونه به یاد می آورم.ایستاده بر روی صخره ای با شکوهِ دریا و آرامشِ آسمان. تو همانی که خود دیدی به چشمِ دل. همانی که هیچکس هنوز نمی داند! تولدت مبارک در ادامه اما عکسی از فرشته حسینی و نوید محمد زاده پخش شد که نشان می داد این دو لباس خود را با یکدیگر ست کرده اند. این اتفاق بیش از پیش حرف و حدیث هایی را در مورد ...
مداح پیشکسوت اردبیل: محرم اردبیلی ها از عید قربان شروع می شود/ چرا ترک ها این قدر اباالفضل(ع) را دوست ...
، ولی او یک سر سوزن غرور نداشت. معمولاً سوم چهارم شعبان در محله عالی قاپو برنامه داشتیم، مثلاً فردای آن روز به استاد می گفتم، دیشب چه غوغایی کردید! ماشاءالله! واقعاً هم اینطور بود و من اغراق نمی کردم اما او سریع موضوع را عوض می کرد که بحث تعریف و تمجید نباشد. وقتی در مجلس یک مداح مبتدی نشسته بود سریع میکروفون را جلوی او می گذاشت می گفت تا تو نخوانی من نمی خوانم! من این همه با آقای موذن ...
تصویر جدید از فرشته حسینی و نوید محمدزاده بعد از ازدواجشان
نوید محمدزاده و فرشته حسینی اخیراً بازی در قورباغه را در کنار هم به پایان رسانده اند. نوید محمدزاده از جمله بازیگران جوان کشورمان است که توانسته برای خودش اسم و رسمی دست و پا کند. نوید محمدزاده بازیگری را از سال 82 و در شهر کرج آغاز کرد ...