تجربه عجیب شهاب زاهدی از جنگ و خروجش از اوکراین/ مادرم 3 شب نخوابید
سایر خبرها
روایت شهاب زاهدی از ماجرای فرار از اوکراین و سکونت در مجارستان
مولداوی هم خوب بود؛ ولی، چون در آنجا یک درگیری به وجود آمد، سعی کردم از مجارستان خارج شوم. چون تنها بودم، با قطار باید می رفتم و با قطار از مرز خارج شدم. تقریبا بیست ساعت با شهر مرزی فاصله داشتم و بعد از آن هم چهارپنج ساعت با تاکسی به مرز رسیدم. زمانی که به مرز رسیدم، پنجاه نفر جلوی من بودند. زیاد طول نکشید که خارج شوم. فضای قطار چطور بود؟ چه کسانی در آن بودند؟ به جر خارجی هایی ...
روایتی از تلخ و شیرین های روزهای جهاد و ایثار/ ایمان و معنویت در دوران دفاع مقدس موج می زد
ام با آنان تماس گرفته و چند روز پس از آن به بیمارستانی در تهران منتقل شدم و خانواده و دوستان و همشهریانم به ملاقاتم آمدند. این جانباز دفاع مقدس با اشاره به بیان خاطراتی از برادر شهیدش تصریح کرد: شناسایی پیکر برادر شهیدم باب الله داودی پس از 38 سال بسیار خوشحالم کرد چراکه دیگر مزاری داشت که زمان دلتنگی می توانستم به آنجا بروم و دیداری تازه کنم. وی ادامه داد: اما نمی توان انکار ...
اندیشه فولادوند: گاهی به جای مسئولان شرمنده می شوم
سازنده مستطیل قرمز گفت: خوشحالم برادران صیدخانی کارگردانان جوان اثر که متولد سال های پایانی جنگ هستند، چنین اثری را تولید کرده اند. همچنین باید بگویم خود من متولد دهه 60 هستم و اکثر بچه هایی که در این تیم کار می کنند بعد از جنگ به دنیا آمدند. خوشحالم در خدمت گروه بودم و امیدوارم در زمان اکران همه چیز خوب پیش برود تا در شأن قهرمان ها باشد. بازیگر مستطیل قرمز درباره ویژگی های مردم ایلام و ...
علیِ من رفت و دیگر برنگشت
مانند گل سرخ و بسیار زیبا شده بود به قدری که با خود فکر می کردم ماه شب چهارده مقابل من قرار دارد. خیلی تلاش کردم اما چون جمعیت زیاد بود، نتوانستم نزدیک او شوم. مادر شهید کرد نورایی عنوان کرد: اتوبوس آمد و کاروان بسیجیان سوار شدند. داشتم با خود فکر می کردم که خدایا چرا نشد فرزندم را ببینم؟ که ناگهان صدای آشنایی مرا صدا زد: ننه، ننه بیا، ننه خوشحال شدم، به سمت علی رفتم. او داخل اتوبوس و من بیرون بودم، روبوسی و از یکدیگر خداحافظی کردیم. اتوبوس حرکت کرد و علی من رفت و دیگر برنگشت و این آخرین دیدار من با پسر نوجوانم بود. انتهای پیام/ ...
نامزد چهره مردمی فرمول یک : صدای پنج میلیون خوزستانی می شوم
من هر خانه یک کارگاه است. عفراوی اظهار کرد: تا پیش از برنامه فرمول یک به عنوان یک نویسنده در برنامه های تلویزیونی زیادی دعوت شدم. قبل از آن در شبکه افق هم حضور داشتم و صحبت هایی درباره وضعیت کنونی مردم خوزستان و مصائب رفته بر هورالعظیم صبحت کرده بودم و با وایرال (دیده) شدن آن، مردم کمی به این مسئله آگاه شده بودند. نویسنده کتاب مرواریدهای هور تاکید کرد: اما برنامه فرمول یک از ...
از وداع با پا تا اعتصاب برای خروج پزشکان هندی از کشور
چرا جنگیدید؟ پاسخ دهد، گفت می خواهد بگوید که جنگ خوب نیست، خدا کند در هیچ جای دنیا جنگ نشود، ما نجنگیدیم ما از کشور، وطن، ناموس و اعتقادمان دفاع کردیم، دفاع کردیم تا شما بمانید . راهی خانه دخترش می شوم با اشتیاق فراوان به استقبالم می آید، او نیز مانند برخی از مردم از وضعیت اقتصادی کشور راضی نیست اما خوشحال است که جایی پیدا کرده تا بگوید ما از دفاع کردنمان پیشمان نیستیم ، با کمک 2 عصا و ...
داستان فرار فوتبالیست برزیلی از جنگ
. رانگل گفت: "در کنار این ها ما تقریبا نتوانسته بودیم هیچ غذایی بدست آوریم. من مجبور شدم غذای خودم را به تتیانا بدهم، چون که او بیشتر از من نیاز داشت. سه روز نتوانستیم بخوابیم و خیلی خسته شده بودیم. برای همین در یک نقطه تصمیم گرفتیم که به دنبال اتوبوسی بگردیم که اجازه می داد از مرز عبور کنیم. " آن ها اتوبوس های زیادی را امتحان کردند اما یکی که حاضر شده بود آن ها را راه بدهد ...
تیر پشت ترکش؛ روایت جانبازی که مجروحیت مانع خدمتش نشد
با توجه به اینکه خبر شهادت این جانباز به خانواده و مردم شهر رسیده بود، همسر شهید گفت: در شهرستان حتی قبر او را هم اماده و آگهی ترحیم و تسلیت را هم چاپ کرده بودیم و بعد از اینکه از طریق برادر جمشید باخبر شدیم که او زنده است و در بیمارستان بستری است، برای ملاقات راهی شیراز شدیم. همسر شهید افزود: همان روز همه برای مراسم تشییع اماده بودند که یکی از اقوام با پوستر تشییع جنازه به ...
نسبت به شخصیت پیامبر و اسطوره های ایرانی در ادبیات کم لطفی کرده ایم/ تفاوت ادبیات و داستان
تعدادی محدود داستان خوانده بودم. سال 66 دانشگاه قبول شدم؛ اما چون به جنگ رفتم، سال 67 توانستم به دانشگاه بروم و اولین چیزی که از فضای دانشگاه احساس کردم، چیزی نبود که دنبالش بودم، چراکه پر از تصویر و خاطره جنگ بودم و نمی توانستم احساس خوبی در دانشگاه داشته باشم. عاشق روانشناسی بودم؛ اما روان آدم ها نه چیزی که در دانشگاه فرامی گرفتم. تنها سنگر و پناهم را کتاب دانستم و کتاب تنها چیزی بود که مرا در خانه ...
قتل راننده در سرقت مرگ بار
او ترسیدم مأموران بیایند و دستگیر شوم. به همین خاطر از ترس چاقویی را که همراه داشتم، بیرون آوردم و یک ضربه به او زدم. او خونین روی زمین افتاده بود و سپس من خودرو ی او را سرقت و فرار کردم. متهم در آخرین دفاع گفت: باور کنید قصد کشتن مقتول را نداشتم. او می خواست با فریادهایش مأموران را خبر کند تا مرا دستگیر کنند. از آنجایی که مواد کشیده بودم، در حال خودم نبودم که دست به چاقو شدم و ناخواسته ...
کم لطفی مسئولان نسبت به خوانندگان موسیقی پاپ استان کرمان
، اما باید پشتیبانی و حمایت شوند. وی بیان کرد: آنقدر که مشکلات در ایران زیاد است به موسیقی آنچنان که باید توجه نمی شود. رحیمی از مشکلات جسمی خود که باعث شده بود در کار موسیقی لطمه وارد کند گفت: هفت ماه پیش بیمار و بستری شدم، طبق صحبت پزشک دچار افت اکسیژن شدم؛ یعنی اکسیژن خون من به 68 رسید من 72 ساعت بی هوش بودم و بعد از 3 روز که به هوش آمدم، اکسیژنم به 80 یا 90 رسید. ...
با " کاپیتان" از چیذر تا سوریه
.... فاش نیوز: لطفاً خودتان را معرفی بفرمایید و مختصری از کودکی و نوجوانی خود و اینکه چگونه با فضای انقلاب و بعد هم جنگ آشنا شدید هم بفرمایید. - بنده حسین احمدی ، معروف به حسین کاپیتان ، متولد 1339 و بچه ی منطقه ی چیذر، از خانواده ای مستضعف و عیال وار که با شنیدن بانگ انقلاب و امام خمینی، خواسته و ناخواسته وارد این راه شدیم. حقیقتاً ابتدا من شناختی از حضرت امام(ره) نداشتم ...
روایت یک پناهنده افغان از سختی های ترک وطن
ملارد (پانا) - یک دختر افغانستانی که به ایران مهاجرت کرده است از خاطرات مهاجرت سخت خود به ایران می گوید و تصرف کشورش از سوی طالبان را شبیه از دست دادن مادرش می داند. نازیلا عزیزی دختر 17 ساله اهل مزارشریف و مهاجر افغانستانی است که با ورود طالبان از کشور خود خارج شد. او در مورد کشور خود به پانا می گوید: همه مردم، کشورم افغانستان را می شناسند و درباره آن صحبت می کنند. افغانستان طلا و نفت ...
حادثه برخورد دو قطار متروی تهران – کرج می توانست ابعاد پیچیده تری داشته باشد؛ اما حضور یکی از انتظامات ...
ببیند چه خبر شده و اصلا حرف گوش نمی دادند اما بالاخره با حضور نیروهای بیشتر توانستیم مردم را از ایستگاه خارج کنیم. ایزدی می گوید: خیلی از همکاران به من گفتند که چرا اینکار را کردی و اگر راهبر تو را نمی دید چه می شد؟ چون سرعت قطارها بالای هشتاد کیلومتر است و یا اگر برق می گرفت چه می شد؟ اما من اینکارم را با خدا معامله کردم. ...
فرار از عقد اجباری
پرداخت پول به یک عاقد از او خواستم برای خواندن خطبه عقد به خانه ام بیاید. پس از آن با غزل تماس گرفتم و خواستم در خیابان چرخی بزنیم و بعد به رستوران برویم که او قبول کرد. به همراه یکی از بستگانم به محل قرار رفتم تا اگر در بین راه او متوجه نقشه من شد مانع فرار او شوم. آن روز غزل سوار ماشین شد و وقتی دید به سمت رباط کریم تغییر مسیر دادم اعتراض کرد. ما هم او را با تهدید به خانه ای ویلایی در حوالی رباط ...
شهاب زاهدی: از خواب بیدار شدم و دیدم جنگ شده است؛ اصلا در جریان اتفاقات نبودم!
مولداوی هم خوب بود ولی چون در آنجا یک درگیری به وجود آمد، سعی کردم از مجارستان خارج شوم. چون تنها بودم، با قطار باید می رفتم و با قطار از مرز خارج شدم. تقریبا 20 ساعت با شهر مرزی فاصله داشتم و بعد از آن هم 4-5 ساعت با تاکسی به مرز رسیدم. زمانی که به مرز رسیدم، 50 نفر جلوی من بودند. زیاد طول نکشید که خارج شوم. فضای قطار چطور بود؟ چه کسانی در آن بودند؟ به جر خارجی هایی که مثل من ...
یکی از هزاران؛ روایت پر پیچ و خم زندگی جانبازی در اوج گمنامی
می شود و برمی گردیم یادم می آید شهریور سال 59 بود که جنگ شروع شد و آن سال عمه ام در بیمارستانی در خرمشهر بستری بود و ما هر روز به ملاقاتش می رفتیم تا اینکه، صدام همه شهر را بمباران و محاصره کرد و ما وسایل بسیار کمی همراه با جانمان را برداشتیم و از شهر خارج شدیم، اما عمه همچنان در بیمارستان بود؛ همه می گفتند 10 روز دیگر جنگ تمام می شود و برمی گردیم. ما راهی بهبهان و از آنجا با ...
مادر شهید: مرتضی پسر من نبود! + عکس
...> **: تهران بودند؟ مادر شهید: نه، ایشان شهرستان بودند، من تهران بودم. آقا مرتضی ده روز بود متولد شده بودند. **: پس مال اول جنگ است، برای سال 60 است. مادر شهید: بله، آقا مرتضی متولد شدند که مادرم قبل از آن، دو سه ساعت قبل از آن گفت نیا شما، اینجا سرد است، بچه را می آوری اینجا مریض می شود. که من دیگه با خاله هایم رفتم که رسیدیم شهرستان. خاله م گفت چه خبر است؟ چرا اینقدر ...
زندگی خانواده ام تلخ ترین شیرینی بود که چشیدم
سلاحش را بیرون بیاورد؛ درد و عوارض این جراحت سنگین تا آخر عمر با پدرم بود، و تقریبا چند ساعت یک بار غش میکرد و از هوش می رفت. وی افزود: مادر و پدرم همیشه در حرف و با عمل نمودن به ما آموختند که راه و رسم زندگی ائمه اطهار باید سرلوحه ی زندگیمان باشد، می گفتند بالاترین رنج حضرت زینب سلام الله علیها حادثه روز عاشورا نبود، بلکه شکایت و درد ایشان و همه ی ائمه بعد از آن، از نیش و کنایه ها و ...
چهره واقعی اروپا کدام است؟/ آغوش باز به روی آوارگان اوکراینی یا لگدمال کردن آوارگان سوری!
شناخت و در سال 2018 دادگاه عالی مجارستان او را از اتهام اقدام علیه صلح تبرئه کرد تا به چهره پر افتخار راست افراطی اروپا تبدیل شود و یا چهره مهربان آنگلا مرکل و مردمان گل به دست در ایستگاههای قطار وین و مونیخ و برلین در سال 2015 و شهروندان مسئول اروپایی که این روزها با خودروی شخصیشان حتی از هلند و بلژیک و فرانسه تا مرز لهستان-اوکراین میروند تا اوکراینی ها را سوار کنند و با خود به اروپای غربی بیاورند ...
رونمایی از کتاب برپا در یزد
کار دنیاست؛ اما من ساعت ها گوش شدم پای خاطرات استاد بمانی و لذت بخش ترین کار دنیا را انجام دادم. در بخشی از کتاب نیز آمده است؛ 15 روز که از تدریسم گذشت، خبردار شدم دوستانم برای اعزام به جبهه اقدام کرده اند. تصمیم گرفتم همراهشان بروم. روز آخر، آقای پارساییان و بچه ها برایم جشن گرفتند. قرآنی به من هدیه دادند و من را از زیر آینه قرآن رد کردند. همۀ بچه ها گریه می کردند. با اینکه ...
شمار پناهجویان اوکراینی به مرز دو میلیون نفر رسید
این کشور در اوکراین به منزله شروع جنگ نیست بلکه اقدامی برای جلوگیری از یک جنگ در سطح جهانی است. روسیه اقدامات خود در اوکراین را "عملیات ویژه" می نامد و می گوید برنامه ای برای اشغال اوکراین ندارد. بر اساس آمار سازمان ملل متحد تا دیروز بیش از 1 میلیون و 500 هزار نفر از مردم اوکراین از مرزهای این کشور خارج شده اند که 1 میلیون و 200 هزار نفر به لهستان رفته اند. اوکراین 44 میلیون و 130 هزار نفر جمعیت دارد و از سمت شرق با روسیه، شمال با بلاروس، غرب با لهستان، اسلواکی و مجارستان، جنوب با رومانی و مولداوی همسایه است. همچنین دریای آزوف و دریای سیاه در جنوب این کشور واقع شده است. ...
آمار پناهجویان اوکراینی به مرز دو میلیون نفر رسید
به گزارش جهت پرس ، فیلیپو گراندی، کمیسر عالی پناهندگان سازمان ملل متحد با انتشار پیامی توئیتری اعلام کرد که به دلیل جنگ میان روسیه و اوکراین، از 24 فوریه بدین سو حدود دو میلیون نفر از اوکراین به کشورهای همسایه پناه برده اند. کمیسر عالی پناهندگان سازمان ملل متحد در این باره نوشته است: امروز شمار پناهجویانی که از اوکراین خارج شده اند به دو میلیون نفر رسید. بیش از ...
کاترین پرز شکدم: نه جاسوس بودم، نه با مقامات ایرانی رابطه داشتم | از کسی بهره برداری نکردم
میتواند کسی بپذیرد یا نپذیرد. اما برای این حرفم نه به سندی دسترسی داشته ام و نه با کسی صحبت کرده ام. شکدم گفت تمام آنچه در این باره دیده ام همان مطالب آشکار روی اینترنت بود است. وی همچنین درباره مطالبش که در سایت khamenei.ir منتشر شده در پاسخ به سوال مجری بی بی سی که آیا اصلا به دفتر رهبری رفت و آمد داشته اید گفت خیر. چند مطلب را به صورت ایمیلی فرستادم و حتی پولی هم دریافت نکرده ام. پرز شکدم سال 1396 در جریان سفر انتخاباتی ابراهیم رئیسی به رشت با او مصاحبه کرده بود. ...
یک آدم خاکی که با آسمان نسبتی داشت
حس می کردند، حالا دیگر دست نیافتنی شده باشد، اما شده بود. حاج همت دیگر نبود. آن هایی که او را می شناختند و در کنارش جنگیده و زندگی کرده بودند، برای پذیرش خبری به این بزرگی آماده نبودند. بسیار دوستش داشتند و نمی توانستند با نبودنش کنار بیایند. یکی از همرزمانش تعریف می کرد یک روز حاج همت برای سرکشی به گردان ما آمد. بچه ها که متوجه حضور او شدند، هجوم آوردند و دورش جمع شدند. هر کسی سعی می ...
از پیشنهاد نجومی انگلیس به جانباز ایرانی تا کسب 500 مدال ورزشی/ با دست مجروح از بیمارستان فرار کردم
دست مجروح شدم. فارس: واکنش خانواده نسبت به مجروحیت شما چه بود؟ امینی: وقتی دفعه اول از ناحیه دست راست زخمی شدم آن ها متوجه نشدند و زمانی که برای عفونت دست به اصفهان برگشتم، تازه فهمیدند که اصرار داشتند همه مراحل درمان را تمام کنم و بعد بروم؛ اما من با شنیدن خبر عملیات باید خودم را به منطقه می رساندم؛ صبح با فکر این که به سرکار می روم از آن ها خداحافظی کردم و بعد نامه ای فرستادم و اطلاع ...
لحظاتی از تجربه یک جنگ/ترکش هایی در بدن یادگار روزگار جهاد وشهادت
...، زندگی و جان خود گذشتند تا دین مبین اسلام و حرم حضرت زینب (س) را حفظ کنند. بدون اطلاع دادن به همسر و خانواده ام راهی سوریه شدم وی صحبت خود را از روز اعزام آغاز کرده و گفت: ما اولین گروه اعزامی از تیپ مکانیزه امام زمان ( عج ) بودیم؛ خوب به یاد دارم که به یگان تیپ مکانیزه امام زمان ( عج ) ابلاغ کرده بودند تا افراد داوطلب، نسبت به ثبت نام خود اقدام کنند که در نهایت، پس از ...
خیلی خوشحال شدم پرسپولیس باخت/ من هم مثل فرزاد نگران فرهاد شدم/ از این فیلم های رختکن زیاد داریم
خبرورزشی – بیژن طاهری بازیکن و مربی اسبق استقلال در گفت و گو با خبر ورزشی، درباره برد استقلال مقابل گل گهر سیرجان، حواشی به وجود آمده و هیجانات فرهاد مجیدی و برد صنعت نفت مقابل پرسپولیس و مسائلی از این دست اظهاراتی را مطرح کرد. بازی با گل گهر را چطور توصیف می کنید؟ واقعاً یک جنگ تمام عیار بود. جنگی خونین که هم سر بازیکن ما شکست و هم سر بازیکن گل گهر. خلاصه که همه جور اتفاقی ...