سایر منابع:
سایر خبرها
تغییر سرنوشت خانواده شهید با فرار از سربازی! + عکس
وقتی ما آمدیم، امنیت کامل برقرار بود. در ایران آشنا هم داشتید؟ در ایران هم چند تا آشنا داشتیم که مهاجر نبودند. چند خانواده بودند که قبل از کودتای کمونیسیت حدود سال 1352با پاسپورت به ایران آمده بودند و در همین ده خیر زندگی می کردند. ما هم مستقیم به همین منطقه آمدیم و تقدیر این بود که از همان زمان تا الان در همین روستا زندگی کنیم و شهید عباس هم متولد همینجاست. بعد هم تقدیر بر این ...
حاج قاسم می گفت شهادت احمد کمرم را شکست
. مراسم عروسی شان بسیار ساده بود و پدر با لباس سپاه در مراسم عقدش حاضر می شود. لحظه ای که هیچ گاه از خاطر مادر نمی رود. با آغاز جنگ و حضور پدر در جبهه دلتنگی و دوری همنشین مادر می شود. ایشان همیشه از آخرین وداع بابا اینگونه برایم روایت می کند؛ همگی به مشهد رفته بودیم. وقتی از زیارت امام رضا (ع) به خانه برگشتیم، بابا از تو که هفت ماه داشتی، پرسید: دخترم برای من دعا کردی؟ من رو به پدرت کردم و گفتم: این ...
خیانت بزرگ پسر ابراهیم تاتلیس علیه پدرش!
...، آنهایی که از پدر یتیم شده اند، پدرانی که مانند پدر برای فرزند و برای مادر هستند مبارک باشد. جواب دندان شکن ابراهیم به پیام همسرش تاتلیسس همسر سابق و پسرش را در پیام خود مورد سرزنش قرار داده بود، در پخش زنده تلویزیونی اظهاراتی کرد که حسابی تکان دهنده بود. او گفت: من 45 سال است که طلاق گرفته ام و 45 سال است که حقوق می دهم. اگر حقوق نپردازم، شرکت را به هم می ...
گرامیداشت یاد آیت الله علی احمدی میانجی در چراغداران رادیو فرهنگ
می آمد. مادرِ آیت الله میانجی هم از سادات حسینی بود. مرحوم میانجی ابتدا در مدرسه حسن پادشاه و مدرسه حاج علی اصغر تبریز، دروس دینی را نزد استادانی همچون مرحوم آشیخ لطفعلی زنوزی فرامی گیرد، اما پس از چندی، با رضایت پدر تصمیم می گیرد که کسب علم را در قم پی بگیرد. آیت الله علی احمدی میانجی در سال های تحصیل در قم نیز نزد استادانی چون مرجع والامقام شیعه، آیت الله سیدمحمدحسین بروجردی و ...
پسرم 2 ماه قبل از پوشیدن لباس روحانیت جامه شهادت بر تن کرد
بچه عجیبی بود و با قرآن سروکار داشت. احترام زیادی به بزرگ تر ها و پدر و مادر می گذاشت. خیلی بچه صبوری بود، فکر کنم 10 سال بیشتر نداشت که بچه های محل را در خانه جمع می کرد و برایشان جلسه قرآن می گذاشت. در عزاداری های محرم پرچم تهیه می کرد و می گفت برای نذری غذا درست کنید. ارادت زیادی به ائمه و حضرت زهرا (س) داشت. من می دیدم از همان کودکی این بچه چه ایمان قوی ای دارد. تمام فامیل می گفتند این بچه چیز ...
فرش های عتبات عالیات را این مرد شست و شو و مرمت می کند | رفتم حرم امام حسین(ع) گفتم آقا بطلب که فرش های ...
.... با هر زحمتی بود از پس شرایط برآمدیم. زمان برگشت به حاج حسین گفتم تو خودت زوار را برگردان تهران، من می خواهم چند روزی بمانم تا با امام خلوت کنم. رفتم حرم. پیش از این که به ضریح آقا اباعبدا... برسم، نگاهم به فرش ها بود. وضعیت بدی داشتند و به شدت کثیف و آسیب دیده بودند. رفتم به ضریح چسبیدم و با آقا درددل کردم. گفتم آقا من همیشه آرزو داشتم خادمت باشم و کاری برای شما و زائرانت کنم، بطلب تا فرش ...
ترس از پدر دختر نوجوان را گرفتار آدم ربایان کرد
یکی از شهرستان ها او را مورد آزار و اذیت قرار داده بودند. در این شرایط او همراه والدینش به شعبه هشتم دادسرای امور جنایی رفت و حادثه تلخی را که برایش اتفاق افتاده بود، شرح داد. او به بازپرس محمدامین تقویان گفت: آن روز بدون اجازه پدر و مادرم به پارک نزدیک خانه مان رفتم. در آنجا بودم که پدرم را دیدم. هرچند او من را ندید اما من از ترس فرار کردم. دختر نوجوان در ادامه گفت: کمی آن طرف تر پسر ...
تعرض به پسربچه در سوپر مارکت | مورد آزار قرار گرفتن پسر بچه ای در سوپرمارکت
نخستین پرونده از 22 دی ماه سال 1400 با شکایت مرد جوانی که مدعی بود پسرش مورد آزار و اذیت شیطانی قرار گرفته آغاز شد .وی که همراه پسر 13 ساله اش به نام بردیا به پلیس آگاهی رفته بود گفت: ساعت 12 ظهر بود که پسرم برای خرید سرکه از خانه بیرون رفت و وقتی به خانه برگشت حال خوبی نداشت. من چند بار در این باره از او سوال کردم اما سکوت کرد .عصر همان روز بود که پسر بزرگم ماجرای سیاهی را برایم برملا کرد و گفت ...
تعرض شیطانی پسر شیاد به دختر نوجوان با وعده خواستگاری
کسی از این ماجرا حرفی نزنم، چون قصد ازدواج با من را دارد، اما اگر شکایت کنم فیلم و عکس ها را منتشر می کند. دختر نوجوان گفت: ابتدا به خانواده ام حرفی نزدم، اما از آنجا که دچار افسردگی شده بودم خانواده ام به من شک کردند و من برای اینکه پدرم متوجه ماجرا نشود از خانه فرار کردم و به شمال رفتم، اما دوباره به خانه برگشتم و به ناچار ماجرای آن شب را به پدر و مادرم گفتم و به درخواست خانواده ام، برای شکایت به اداره پلیس آمدم. با شکایت دختر نوجوان، پرونده ای در شعبه هشتم دادسرای جنایی تهران تشکیل شد و به دستور بازپرس محمد امین تقویان تحقیقات برای بازداشت پسر جوان ادامه دارد. ...
اقدام خیر جانباز در احداث سالن ورزشی برای دانش آموزان
و حتی بعد از آن با هم داشتیم. حاج قاسم روز 6 دی ماه سال 98 برای چهلم پسر و عروسم که در سانحه رانندگی به رحمت خدا رفتند به مسجد صاحب الزمان کرج آمد و هفت روز بعد مراسم ما هم خودشان به درجه شهادت رسیدند که از شدت این غم دو هفته زمین گیر شدم و در خانه افتادم. این خیر ورزشیار گفت: روزی که حاج قاسم به مراسم چهلم عزیزانم آمد کنارم نشست و گفت 38سال زیادی زنده مانده ای، غصه نخور و فکر و خیال هم ...
عاشقانه های یک عارف جوان
تعریف می کند؟ آن شب به همراه چند نفر از دوستان و به همراه آیت الله حق شناس به منزل همان شهید در ضلع شمالی مسجد رفتیم. حاج آقا وقتی وارد خانه شدند در همان ورودی منزل رو به برادر شهید کردند و با حالتی افسرده خاطره ای نقل کردند و فرمودند: به جز بنده و خادم مسجد، این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشتند. بعد نَفسی تازه کردند و فرمودند: من یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز ...
پدر شهیدمدافع حرم: شاید مجبور شوم در پارک چادر بزنم!
...، باید یک میلیارد ارزش داشته باشد. گفتم من اگر 700 میلیون داشته باشم، یک خانه می خرم و نیازی نیست بروم و وام بگیرم. **: الان شما کار هم می کنید؟ پدر شهید: نه، از وقتی که هادی شهید شده خیلی کم کار می کنم. نمی توانم از خانه بیرون بیایم. حال خوشی ندارم. حدود یک میلیون و ششصد هزار تومان بنیاد شهید حقوق می دهد که البته قرار است اضافه بشود. یارانه را هم که می گیریم. ...
کمبود گندم خراسان به حاجی میرزا ابوعبدالله مجتهد زنجانی + سند
ارزان است که محل جواب است و مردم در کمال آسودگی ازهمه خیالات و شاکرند، جفا نیست که قدر زحمات مرا نمی دانند!! انشاالله در نزد پروردگار خود روسفید باشم و قدردانی این مردم را نخواسته و نمیخواهم. اما از جنابعالی التماس دعا دارم که توجه مخصوص در دعا به من مهجور بفرمائید که انشاالله از شرّ حسودان، آسوده و خلاص باشم. بعد از زحمات زیاد و خرج بیشمار که مردم را آسوده عمل نان کردم، یک قبضه شمشیر ممتاز ...
ربودن پسر 4 ساله کرجی در مقابل چشمان مادرش / دوست پدر بچه چه می خواست؟
بودند که با توجه به حساسیت امر، موضوع بهصورت ویژه در دستور کار کارآگاهان اداره جرایم جنایی قرار گرفت. بررسیهای اولیه حاکی از این بود که فرد گروگانگیر به پدر طفل ربوده شده بدهی داشته و در ازای دریافت پول یک برگ چک به عنوان رسید به شاکی سپرده بود که با ربودن فرزند این شخص، در ازای آزادی کودک برگه چک را درخواست کرده است. در ادامه کارآگاهان با انجام اقدامات اطلاعاتی موفق به رد زنی ...
یک قرن بسکتبال با خانواده توفیق/ ناگفته های پدر و پسری!
انتخابات است. پس از مجمع رئیس فدراسیون با استان ها و کسانی که به او رای نداده اند کار نمی کند که درد است. ایسنا: ما الان با حضور شما پدر و پسر، مقابل حدودا یک قرن تجربه بسکتبالی قرار داریم. اگر بخواهید توصیه ای برای آینده جامعه بسکتبال داشته باشید چیست؟ مجید توفیق: - با وجود شرایط سخت اقتصادی این روزها چیزهایی از بسکتبال ایران می شنوم که برای من باور نکردنی و فوق ا ...
همدستی مادر و پسر برای کشتن پدر
به گزارش جام جم آنلاین ، اوایل خرداد امسال زنی همراه پسرش به پلیس آگاهی تهران آمد و با طرح شکایتی عنوان کرد، شوهر 52ساله اش برای انجام کاری از خانه شان در اسلامشهر بیرون رفته، اما دیگر برنگشته و جست وجوهایشان برای یافتن او بی نتیجه مانده است. حتی به کلانتری محله شان رفته و ناپدید شدن او را اطلاع دادند. با گذشت دو هفته از این شکایت، این خانواده به اداره پلیس آمده و گفتند جسد پدر خانواده ...
پسرانم با شهادت شان، آبروی من را در دنیا و آخرت حفظ کردند
تلویزیونی مان با مادر شهیدان حقیقی نیز تدوین و از طریق شبکه خوزستان پخش شود. ماحصل گفت وگو با مادر شهیدی که در مزار خندید؛ صغری نان پرداز هستم، مادر شهیدان محمدرضا و محمودرضا حقیقی ؛ ساکن اهواز، 61 سال پیش با پسر دایی ام به نام اکبر حقیقی ازدواج کردم که ثمره این ازدواج دو پسر و یک دختر بود. پسرانی که هر دوی آن ها را در هشت سال دفاع مقدس تقدیم اسلام و انقلاب کردم. ...
درد اعتیاد | به مناسب روز جهانی مبارزه با مواد مخدر
و ازشان آب جوش خواستم، آنها دلشان سوخت و ما را به خانه دعوت کردند، همان جا خانمی مواد مصرف می کرد و دید من هم مصرف کننده هستم و حال و روز خوبی ندارم، مواد داد کشیدم و به ما رحم کردند، ما چند روزی آنجا بودیم تا اینکه یک روز لباس پوشیدم و با بچه ها به بهزیستی رفتیم، گفتم می خواهم ترک کنم ولی کسی را ندارم، کمکم کنید، اول گفتند چون همسر و خانواده داری نمی شود، ناامید برگشتم که یکدفعه ما را صدا زدند و ...
مادر و پسر برای قتل پدر خانواده همدست شدند
ناگهانی شوهر 52 ساله اش به نام بهرام شکایت کرد. شاکی در توضیح ماجرا گفت: شوهرم امروز صبح برای خرید راهی تهران شد و قرار بود عصر به خانه برگردد، اما وقتی دیر کرد با تلفن همراهش تماس گرفتم که جواب نداد. ساعتی بعد هم تلفن همراهش خاموش شد و از آن ساعت به بعد از او خبری نداریم و الان نگرانیم برای او اتفاق بدی رخ داده باشد. کشف جسد با شکایت زن میانسال، تیمی از مأموران پلیس به دستور بازپرس ...
کشتن پدر خانواده توسط پسر و مادرش
. یکی از مدارک این بود که مشخص شد پدرام از مدتی قبل با پدرش اختلاف شدید داشته و از سویی مادر پدرام نیز رابطه خوبی با همسرش نداشته است. دومین مورد این بود که پسر جوان چند روز قبل از مرگ پدرش، بی اجازه و مخفیانه از حسابش 10 میلیون تومان برداشت کرده بود که وقتی پدرش متوجه شده همین مسأله درگیری بین آنها را بیشتر کرده بود. با کنار هم قرار دادن این دلایل و اینکه پدرام پیشنهاد جست وجو در بیابان را به ...
پسر مسعود کیمیایی: خانم گوگوش ! زندگی خیلی ها را از هم پاشاندی / خانم، شما خیلی رندی ...
بود و پدر من هم که از راه ساختن فیلم ها پول درمی آورد. سی وچهار هزار دلار پول به کارت من واریز شد که در طولِ چهار سال استفاده کردم و در خانه ای زندگی می کردم که قرار بود به عنوان پیش قسط از سوی آقای خوش زبان به خاطر فیلم به پدرم داده شود که هیچ وقت داده نشد. پدرم چهار سال از این کنسرت به آن کنسرت همراه شما بود و فیلمی ساخته نشد و شما هم علاقه ای نداشتی ساخته شود و کنسرت ها را ترجیح می دادی. و ...
مسجد جامع صغیر و پیشنمازهای آن
یکی سید اسماعیل که امام جمعه اینجا بود و یکی سید رزاق پسر بود که خانه اش تو خانه سید مصطفی قطبی سر کوچه بود، کنار مصلّا بود که بعد سید مصطفی قطبی خانه را از آنها می خرد و آن آیۀ نوری که نوشتند برای آن زمان بود که سید ابوطالب خوشنویس بالای بخاری نوشته بود که حالا باید پیدا کنم و به شما نشان دهم. بعد از آن آقا سید نعیما در آنجا نماز می خوانده. مرحوم پدر از پدرش نقل می کرد که وقتی می آمد ...
کاری که ناتمام ماند
و گفتم خوب دنبالش برویم. آن لحظه فقط گفتم یا امام زمان بچه شش ماهه اش را چه کنم؟ فقط به فکر نوه ام بودم. مهدی دو دختر و یک پسر دارد. پیکر شهدای T4 خیلی زود به وطن بازگشت و مراسم خوبی هم در معراج شهدا برگزار شد، ما هم به معراج شهدا رفتیم، دیدار عیدانه ام با مهدی در معراج شهدا انجام شد. با مهدی درد دل کردم و گفتم: مهدی تو می خواستی بقیع را آزاد کنی، مادر، وقتی با هم ...
من پاهای پدرم را گرفتم، مادرم هم دور گلویش را گرفت و خفه اش کرد
اوایل خرداد امسال، پسر جوانی با مراجعه به پلیس یکی از شهرستان های اطراف تهران از ناپدید شدن پدر 52 ساله اش خبر داد و گفت پدرم برای انجام کاری روز گذشته از خانه خارج شد و دیگر برنگشت. دوستان و فامیل هم از او خبری ندارند. با شکایت پسر جوان تحقیقات پلیسی برای یافتن مرد میانسال به نام شاپور آغاز شد. ...
زینت السادات بهشتی: شهید بهشتی هم در زمان حیات و هم بعد شهادت شان مظلوم بودند | ابعاد شخصیتی شهید بهشتی ...
جوان در جلسه بعدی با مطالعه بیشتر وارد جلسه شود. از طرف دیگر به جوانان منزل هم بسیار اهمیت می دادند. من دقیقا یادم هست شبی از اصفهان به تهران عازم بودم، تا اینکه وارد خانه برادرم شدم، برادرم گفتند خواهرم امشب قرار است که ما یک جایی برویم، گفتم نکند که من مزاحم برنامه های شما شدم، گفتند نه! اتفاقا ما هم دوست داشتیم شما هم شرکت کنید. آن شب را وعده کرده بودند که بازدید عید فرزندشان آقای ...
روزی که دشمن مغلوب شهامت نوجوانان رزمنده شد
.... نیمه های شب بود که دیدم کسی من را تکان می دهد. بلند که شدم، حاج قاسم را بالای سر خودم دیدم. حاج قاسم به من گفتند: همین الان بچه ها باید بیدار شوند و برویم جلو. گفتم: برادر قاسم ما اصلا نمی دانیم مواضع دشمن کدام طرف است، می خواهید عملیات بکنید یا نه؟ گفت: به هر حال باید برویم جلو، الان موقعیت طوری است که باید به دل دشمن بزنیم. بلند شدم و از اتاق بیرون آمدم. دیدم نزدیک به یک و نیم تا ...
دعاها و زیارات مهدوی، باب مهدی شناسی هستند/راه بهره مندی از عطایای امام زمان(عج)
هادی(ع) احضار شده و او از فرزندان امیرالمومنین(ع) و امامِ شیعیان است، و متوکل قصد کرده او را به قتل برساند. در دل گفتم نمی روم تا ببینم چرا چنین شده است، وقتی حضرت(ع) را از دور دیدم، محبتشان بر دلم افتاد و در دل ایشان را دعا کردم و گفتم: خدایا امروز شر متوکل را از امام(ع) دور کن وقتی حضرت(ع) از مقابل من رد شدند، ایستاندند و فرمودند: عبدالرحمن، خدا دعای تو را در حق من اجابت کرد ...
همدستی مادر و پسر در قتل پدر
برای انجام کاری از خانه خارج شده و قرار بوده تا شب برگردد، اما دیگر از او خبری نشده است. با این گزارش، تحقیقات مأموران برای یافتن ردی از مرد 52ساله شروع شد. اما روزها گذشت و ردی از او به دست نیامد. این درحالی بود که پدر حجت به شدت بی تابی می کرد و هر روز به اداره پلیس می رفت تا ببیند آیا ردی از پسرش به دست آمده یا نه. کشف جسد پدر حجت، دست از تلاش بر نمی داشت و هر روز با نوه ...